پاورپوینت کامل شبهه تمجید امام علی از خلفا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شبهه تمجید امام علی از خلفا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شبهه تمجید امام علی از خلفا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شبهه تمجید امام علی از خلفا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

تمجید امام علی از خلفا (شبهه)

کلیدواژه: خلفا، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، تمجید.

پرسش: آیا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، از خلفا تمجید کرده است؟

پاسخ: از شبهاتی که اهل‌ سنت مطرح می‌کنند، سخنانی است که به امام علی (علیه‌السلام) نسبت می‌دهند که خطاب به خلفا فرموده است؛ درحالی‌که از تمام عبارات به دست می‌آید که این مطالب حضرت، در مقام اخبار نبوده‌اند؛ بلکه یا در مقام کنایه زدن یا تعجب یا استفهام یا تقیه و یا توریه بوده‌اند.

فهرست مندرجات

۱ – بیان شبهات
۲ – پاسخ به شبهه منزلت و مقام خلفا
۳ – مراد از خطاب امام علی بر پاداش نیک نزد خدا
۳.۱ – یکی از اصحاب حضرت امیر
۳.۲ – مالک اشتر نخعی
۳.۳ – تعریض به عثمان
۳.۴ – عمر بن خطاب از باب تقیه
۳.۵ – عمر بن خطاب
۳.۵.۱ – بررسی سند روایت
۳.۵.۲ – دلایل بر این مدعا
۳.۵.۲.۱ – اعتراضات به انتخاب عمر
۳.۵.۲.۲ – مخالفت مردم با نصب عمر
۳.۵.۲.۳ – مخالفت مهاجرین و انصار با نصب عمر
۳.۵.۲.۴ – مخالفت علی، طلحه و زبیر
۴ – عمر در زمان خلافت
۴.۱ – عمر مایه عذاب برای اصحاب رسول خدا
۴.۲ – تازیانه عمر و رعب و وحشت مردم
۴.۳ – ابوهریره و کتمان حدیث از ترس تازیانه عمر
۴.۴ – ترس ابن عباس از اظهارنظر در زمان عمر
۴.۵ – ترس ابن عباس از پرسیدن حکم شرعی
۴.۶ – خشونت عمر و ارتداد جبله بن ایهم
۴.۷ – ادرار زنی از ترس عمر
۴.۸ – سقط جنین زنی از ترس عمر
۴.۹ – نهی از گریه
۴.۹.۱ – بیان عینی
۴.۹.۲ – بیان عبدالرزاق صنعانی
۴.۱۰ – عمر و کتک زدن خواهر ابوبکر
۵ – مواضع امیرالمؤمنین در مقابل عمر
۵.۱ – کراهت از همنشینی با عمر
۵.۲ – درغگو، گناهکار، پیمان‌شکن و خائن دانستن عمر
۵.۳ – فرمایش امام علی در قضایای خلافت
۵.۴ – اعتراض به عمر و ابوبکر در غصب خلافت
۵.۵ – مخالفت با سیره و روش ابوبکر و عمر
۶ – نتیجه‌گیری
۷ – پانویس
۸ – منبع

بیان شبهات

۱. حضرت علی در فرازی از سخنان خویش بر هر سه خلیفه پیش از خود و بانیان انتخاب آنها درود فرستاده و می‌فرماید:
«من با قومی بیعت کرده‌ام که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرده‌اند و مفاد بیعت من با آنها همان است که با سه خلیفه قبلی بوده است. نه آنان‌که در اینجا حاضرند و نه آنان‌که غایب‌اند حق انتخاب خلیفه‌ای جز خلیفه منتخب مردم را ندارند و حق تشکیل شوری منحصر برای مهاجرین و انصار است. و اگر بر هر شخصی اتفاق‌نظر حاصل کردند و او را امام خواندند، آن شخص مورد پسند و رضای خداوند نیز هست. و اگر کسی کار آنان را عیب گیرد و یا بدعتی ایجاد کند شوری وی را به عدالت و بازگشت به مسیر حق و پیروی از منهج مؤمنان خدا خواه توصیه می‌کند و در صورت بازنگشتن به منهج صحیح، با وی مبارزه می‌کنند و خداوند نیز وی را به سرپرستانی دیگر غیر از خود وامی‌گذارد».

۲. امام علی (رضی‌الله‌عنه) می‌فرماید: (سوگند به جانم که منزلت آن دو (ابوبکر و عمر) در اسلام بسیار والاست و رحلت و کوچ آنها به آخرت، لطمه سنگین و درد شدیدی برای اسلام می‌باشد، خداوند آنان را رحمت کند و به نیکوترین شیوه پاداش دهد.

۳. امام علی (علیه‌السّلام) در ستایش حضرت عمر می‌فرماید:
«پاداش نیک فلانی (عمر) نزد خداست، زیرا کجی را راست کرده و بیماران را مداوا ساخت، سنت را بر پا داشت و فتنه و (بدعت) را پشت سر‌ انداخت و در حالی از دنیا رفت که دامانش پاکیزه و وجودش کم عیب بود. به خیر دنیا رسید و از شر آن گریخت. طاعت حق را به جای آورد و آن‌گونه که شایسته بود، تقوا گزید».

پاسخ به شبهه منزلت و مقام خلفا

شبهه بیعت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و سخنان حضرت در نامه ششم نهج‌البلاغه خطاب به معاویه آمده است. (برای مشاهده پاسخ‌ها، به این آدرس مراجعه کنید. )

اما این شبهه که امام علی (رضی‌الله‌عنه) می‌فرماید: (سوگند به جانم که منزلت آن دو (ابوبکر و عمر) در اسلام بسیار والاست و رحلت و کوچ آنها به آخرت، لطمه سنگین و درد شدیدی برای اسلام می‌باشد، خداوند آنان را رحمت کند و به نیکوترین شیوه پاداش دهد.

اولا: این روایت در نهج‌البلاغه نیست؛ بلکه در شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید شافعی است و برای ما ارزش ندارد، وی در شرح نهج‌البلاغه می‌نویسد:
… وذکرت ان الله تعالی اجتبی له من المسلمین اعوانا ایده الله بهم، فکانوا فی منازلهم عنده علی قدر فضائلهم فی الاسلام، فکان افضلهم – زعمت – فی الاسلام، وانصحهم لله ولرسوله الخلیفه وخلیفه الخلیفه، ولعمری ان مکانهما فی الاسلام لعظیم، وان المصاب بهما لجرح فی الاسلام شدید، فرحمهما الله وجزاهما احسن ما عملا! …

آیا ابن ابی‌الحدید، شیعه بوده است یا سنی معتزلی؟

ثانیا: در سند این روایت فردی به نام عمر بن سعد بن ابی‌لصید الاسدی است که از نظر علمای رجالی فردی ضعیف است. ذهبی در مورد او می‌نویسد: قال ابوحاتم: متروک الحدیث. ابوحاتم می‌گوید: احادیث او را علما ترک می‌کنند (کنایه از اینکه احادیثش مورد قبول علما نیست).
اما نکته‌ای که غفلت از آن شایسته نیست این است که (بر فرض صحت چنین نقلی) آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) این عبارات را در جواب نامه معاویه نوشته‌اند نامه‌ای که معاویه در آن حضرت را متهم به قتل عثمان می‌کند! و اگر کسی ذره‌ای از تاریخ مطلع باشد، درمی‌یابد که یکی از عناصر اصلی ترور و قتل عثمان، خود معاویه بن ابی‌سفیان بوده است و معاویه برای عوام‌فریبی و تبرئه کردن خود در میان مردم چنین اکاذیبی را می‌نویسد.

مراد از خطاب امام علی بر پاداش نیک نزد خدا

اما این شبهه که امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فرموده باشند:
«پاداش نیک فلانی (عمر) نزد خداست؛ زیرا کجی را راست کرده و بیماران را مداوا ساخت، سنت را بر پا داشت …».
این مطلب که مشار الیه این خطبه عمر بن خطاب، باشد قابل اثبات نیست؛ بلکه میان علما در این که مراد حضرت چه کسی بوده چند نظریه وجود دارد:

یکی از اصحاب حضرت امیر

صبحی صالح از علمای اهل سنت ـ می‌گوید: مراد یکی از اصحاب حضرت علی (علیه‌السّلام) است، او عنوان خطبه را این‌گونه قرار می‌دهد:
(من کلامه (علیه‌السّلام): ما یرید به بعض اصحابه). این خطبه از خطبه‌های علی (علیه‌السّلام) است که منظور ایشان در این خطبه بعضی از اصحابش می‌باشد.

در میان علمای شیعه نیز راوندی این قول را اختیار نموده است.
صاحب منهاج البراعه می‌نویسد: قال الراوندی: انّه (علیه‌السّلام) مدح بعض اصحابه بحسن السیره.

مالک اشتر نخعی

شیخ حبیب‌الله خویی می‌نویسد: فلا یبعد ان یکون مراده (علیه‌السّلام) هو مالک بن الحرث الاشتر… بعید نیست که مراد حضرت امیر (علیه‌السلام) مالک اشتر باشد.

تعریض به عثمان

جارودیه (یکی از فرق زیدیه) می‌گویند که مراد حضرت تعریض به عثمان است.
ابن ابی الحدید می‌نویسد: واما الجارودیه من الزیدیه فیقولون: انه کلام قاله فی امر عثمان اخرجه مخرج الذم له، والتنقص لاعماله، کما یمدح الان الامیر المیت فی ایام الامیر الحی بعده، فیکون ذلک تعریضا به. «جارودیه» که گروهی از «زیدیه» هستند معتقدند که امام علی (علیه‌السّلام) این سخن را درباره «عثمان» گفته است، و در واقع حضرت در مقام انتقاد از کارهای عثمان و اعتراض به او این جملات را بیان نموده است؛ همان‌طور که به جهت تعریض بر حاکم فعلی، حاکم گذشته را مدح می‌کنند.

عمر بن خطاب از باب تقیه

غالب علمای شیعه می‌گویند که حضرت از باب توریه و تقیه این جملات را در مورد عمر بیان کرده‌اند.

ابن ابی الحدید می‌نویسد: امّا الامامیّه فیقولون: انّ ذلک من التقیه و استصلاح اصحابه.

مرحوم خویی بعد از بیان اقوال مختلف در مورد مشارالیه این خطبه می‌گوید:
وسالحاصل انّه علی کون المکنّی عنه عمر لا بدّ من تاویل کلامه و جعله من باب الایهام و التّوریه علی ما جرت علیها عاده اهل البیت (علیهم‌السّلام)… سلکوا فی کلماتهم کثیرا مسلک التّوریه و التقیّه حقنا لدمائهم و دماء شیعتهم، حیث لم یتمکّنوا من اظهار حقیقه الامر.

عمر بن خطاب

ابن ابی‌الحدید و محمد عبده، می‌گویند: ‌ای عمر علی الارجح، نظر بهتر این است که در مورد عمر است.

ظاهراً ابن ابی‌الحدید این‌مطلب را از طبری گرفته است. طبری در تاریخش می‌نویسد:
حدثنا عمر قال حدثنا علی قال حدثنا ابن داب وسعید بن خالد عن صالح بن کیسان عن المغیره بن شعبه قال لما مات عمر رضی الله عنه بکته ابنه ابی حثمه فقالت واعمراه اقام الاود وابرا العمد امات الفتن واحیا السنن خرج نقی الثوب بریئا من العیب قال وقال المغیره ابن شعبه لما دفن عمر اتیت علیا وانا احب ان اسمع منه فی عمر شیئا فخرج ینفض راسه ولحیته وقد اغتسل وهو ملتحف بثوب لا یشک ان الامر یصیر الیه فقال یرحم الله ابن الخطاب لقد صدقت ابنه ابی حثمه لقد ذهب بخیرها ونجا من شرها اما والله ما قالت ولکن قولت.

بررسی سند روایت

سند روایت طبری هم ضعیف است؛ زیرا در این سند ابن داب وجود دارد که از نظر علمای رجال ضعیف است:
وقتی «ابن داب» به صورت مطلق می‌آید منظور محمد بن داب می‌باشد؛ همان‌طوری که ابن حجر عسقلانی از استوانه‌های علمی اهل‌سنت می‌نویسد:
وقیل ان ابن داب الذی ذکره خلف هو عیسی بن یزید… قلت: عیسی بغدادی کان ینادم المهدی فلعل خلفا ان کان قصده عنی مدینه المنصور والا فظاهر الاطلاق یدل علی انه اراد الاول. بعضی گفته‌اند منظور از ابن داب که خلف (از رجالیون اهل‌ سنت) او را جعّال حدیث معرفی کرد، عیسی بن یزید است … اما نظر من این است که عیسی بغدادی (بن یزید بن بکر بن داب) از ملازمین مهدی بوده است پس چه‌بسا منظور خلف (اگر مقصودش عیسی بغدادی باشد) از مدینه که گفت: (ابن داب در مدینه حدیث جعل می‌کرد) مدینه منصور (کوفه) باشد و اگر منظورش مدینه منصور (کوفه) نباشد، اطلاق عبارت خلف دلالت بر این دارد که منظور او محمد بن داب است.

ابن حجر در جای دیگر می‌گوید: ابن داب هو محمد. مراد از ابن داب محمد بن داب است.

مزی نیز می‌گوید: ابن داب، هو: محمد بن داب. مراد از ابن داب محمد بن داب است.

دیدگاه علمای اهل‌ سنت در ضعف ابن داب: قال ابو زرعه: ضعیف الحدیث کان یکذب. ابو زرعه می‌گوید: احادیث محمد بن داب ضعیف است و وی فردی دروغ‌گو است.

قال الاصمعی قال لی خلف الاحمر: ابن داب یضع الحدیث بالمدینه. اصمعی می‌گوید: خلف الاحمر به من گفت: ابن داب در مدینه حدیث جعل می‌کرد.

ذهبی ذیل ترجمه محمد بن داب می‌گوید: محمد بن داب المدینی. کذبه ابن‌حبان و غیره.
ابن حبان و دیگران محمد بن داب را تضعیف نموده‌اند.

و اگر مراد از ابن داب محمد بن داب نباشد، ابن داب بین محمد بن داب و عیسی بن یزید بن بکر بن داب مشترک است همانطوری که ذهبی از علمای بزرگ رجال اهل‌سنت می‌گوید:
ابن داب. هو محمد بن داب. وعیسی بن یزید بن بکر بن داب. و این در حالی است که عیسی بن یزید نیز همانند محمد بن داب فردی ضعیف است:
بخاری احادیث او را منکر می‌داند.

ذهبی می‌گوید:
وکان اخباریا علامه نسابه، لکن حدیثه واه… وقال البخاری وغیره: منکر الحدیث… وقال ابو حاتم: منکر الحدیث. او اخباری بود، علامه بود و از علمای نسب‌شناسی به‌شمار می‌رفت ولی احادیث او واهی و بی‌ارزش است … بخاری و ابوحاتم احادیث او را منکر می‌دانند.

ابن‌حجر عسقلانی ذیل ترجمه مرداس بن قیس الدوسی بعد از نقل روایتی می‌گوید: عیسی اظنه بن داب وهو کذاب. گمان می‌کنم منظور از عیسی (در این روایت) عیسی بن داب است که او فردی کذاب (بسیار دروغ‌گو) است.

ابن حجر عسقلانی ذیل ترجمه محمد بن داب می‌گوید: وفی عیسی یقول الشاعر:
خذوا عن مالک وعن ابن عون ••• ولا ترووا احادیث ابن داب

شاعر در مورد عیسی بن یزید گفته است: از مالک و ابن‌عون روایت نقل کنید؛ ولی احادیث ابن داب را روایت نکنید.
و اما بر فرض صحت چنین نقلی، همان‌طور که در روایت آمده بود این عبارات را به بنت ابی‌حثمه یاد داده بودند تا برای خلیفه تبلیغ کند و به این وسیله مقداری از جرائم خلیفه کاسته شود.

دلایل بر این مدعا

یکی از احتمالات از مراد خطاب امام علی (علیه‌السلام) بر پاداش نیک نزد خدا و … این است که حضرت از باب تقیه با عمر این سخن را فرموده در ادامه دلایل این ادعا بیان می‌شود:

اعتراضات به انتخاب عمر

اعتراض مردم نسبت به خلافت عمر و خشونت او که زمینه‌ساز جو بدبینی مردم نسبت به عمر شده بود.

مخالفت مردم با نصب عمر

عن اسماعیل بن ابی خالد عن زبید (ابن الحارث) الیامی. قال: لما حضرت ابا بکر الوفاه بعث الی عمر یستخلفه. فقال الناس: استخلف علینا فظا غلیظا. لو قد ملکنا کان افظ واغلظ. فماذا تقول لربک اذا لقیته وقد استخلفت علینا عمر؟ ابوبکر لحظه وفاتش کسی را نزد عمر فرستاد تا وی را جانشین خویش سازد، مردم اعتراض کردند و گفتند: آیا کسی را که درشت‌خو و بداخلاق است می‌خواهی بر ما حاکم کنی؟ او اگر بر ما حاکم شود بداخلاق‌تر و خشن‌تر خواهد شد، چه جوابی فردای قیامت برای پروردگارت هنگام ملاقات آماده کرده‌ای؟

مخالفت مهاجرین و انصار با نصب عمر

«دخل علیه المهاجرون والانصار حین بلغهم انّه استخلف عمر، فقالوا: نراک استخلفت علینا عمر، وقد عرفته، وعلمت بوائقه فینا وانت بین اظهرنا، فکیف اذا ولیّت عنّا وانت لاق اللّه عزّوجل فسائلک، فما انت قائل؟». مهاجران و انصار پس از شنیدن خبر جانشینی عمر نزد ابوبکر رفتند و گفتند: شنیده‌ایم عمر را جانشینت قرار داده‌ای، و حال آن‌که تو او را خوب می‌شناسی و از شرارت‌هایش در بین ما آگاهی؟ پس چرا او را جانشینت قرار داده‌ای تو که به زودی پروردگارت را ملاقات می‌کنی آیا در برابر پرسش خداوند پاسخی آماده کرده‌ای؟

مخالفت علی، طلحه و زبیر

دخل علی ابی‌بکر طلحه والزبیر وعثمان وسعد وعبد الرحمن وعلی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) فقالوا: ماذا تقول لربّک وقد استخلفت علینا عمر.
چه‌بسا این عبارات بعد از مرگ عمر برای برطرف ساختن این جو بدبینی بوده است.

عمر در زمان خلافت

در ادامه رفتار و اخلاق عمر را با اصحاب و مردم بیان می‌کنیم.

عمر مایه عذاب برای اصحاب رسول خدا

در قضیه ابوموسی اشعری ابی بن کعب می‌گوید:
سمعت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقول ذلک یا ابن الخطاب فلا تکونن عذابا علی اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم…. از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که فرمود: ‌ای پسر خطاب بر یارانم عذاب مباش.

تازیانه عمر و رعب و وحشت مردم

قال الشعبی: «کانت دِرَّه عمر اهیب من سیف الحجاج».

هذه قوله مشهوره، ولها موارد کثیره جدا، والمضحک انهم یتبجحون بها ناسین او متناسین ان سیف الحجاج ما قام الا ظلما واجحافا، ودره عمر اکثر منه. . وهی کلمه حق، اذ لولا فتح باب المظالم والتعدی من الاوائل لما امکن الحجاج وغیره ان یفعلوا ما فعلوا.

شعبی می‌گوید: دره (تازیانه) عمر ترسناک‌تر از شمشیر حجاج بود.

در توضیح این سخن باید گفت: داستان مهیب بودن و وحشتناک بودن تازیانه عمر بسیار مشهور است و تعجب این است که طرفداران خلیفه آن‌ را با افتخار نقل می‌کنند و گویا توجه ندارند که تشبیه آن به شمشیر حجاج و بلکه بدتر بودن آن افتخار و امتیازی را برای عمر ثابت نمی‌کند؛ زیرا شمشیر حجاج جز برای ظلم و ستم و ریختن خون به‌ ناحق افراشته نشده است.

ابوهریره و کتمان حدیث از ترس تازیانه عمر

وانما نشر واحدا فقط: لقد عرفنا ان ابا هریره کان ممن هدده عمر بالابعاد بسبب روایته الحدیث، وقد خضع امام التهدیدات، کما یظهر من الآثار التالیه: روی البخاری عن سعید المقبری، عن ابی هریره قال: حفظت من رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وعائین: فاما احدهما فبثثته فی الناس، واما الآخر فلو بثثته لقطع هذا البلعوم. ابوهریره فقط بخشی از احادیثی را که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیده بود بین مردم رواج داد؛ چون از تهدید عمر ترسید و سکوت کرد. از خود او نقل است که گفت: دو ظرف (کنایه از تعداد زیاد) از احادیث رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پر نموده و حفظ کردم. یکی از آن دو را بین مردم ترویج و پخش کردم و اما آن دیگری را اگر برای مردم بازگو کنم حنجره‌ام قطع خواهد شد.

قال ابو سلمه: سالت ابا هریره: اکنت تحدث فی زمان عمر هکذا؟ قال ابوهریره: لو کنت احدث فی زمان عمر (مثل ما احدثکم) لضربنی بمخفقته. ابوسلمه می‌گوید: از ابوهریره سؤال کردم: آیا تو زمان عمر هم این‌گونه حدیث نقل می‌کردی؟ گفت: اگر در زمان او این‌چنین حدیث نقل می‌کردم از شکنجه و تازیانه عمر در امان نبودم.

وقال ابو هریره: لقد حدثتکم باحادیث لو حدثت بها زمن عمر لضربنی بالدره. ابوهریره می‌گوید: احادیثی که امروز برای شما نقل می‌کنم اگر در زمان عمر آن را نقل می‌کردم از دره عمر بی‌بهره نمی‌ماندم.

روی ابن عساکر عنه قال: ما کنّا نستطیع ان نقول: قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حتی قبض عمر، قال ابو سلمه: فسالته بم؟ قال کنّا نخاف السیاط واوما بیده الی ظهره. رواه ابن کثیر فی البدایه و النهایه، من دون کلام ابی‌سلم. ابن عساکر و ابن کثیر از ابوهریره نقل می‌کنند که گفت: از ترس بازداشت شدن به‌ وسیله عمر، ما قدرت و جرات نداشتیم بگوییم: قال رسول الله، پرسیدم: چرا؟ گفت: از ترس تازیانه عمر، سپس به پشتش اشاره کرد، کنایه از شلاق‌هایی که بر پشت و پهلو نواخته می‌شد.

کان یقول: انّی لاحدث احادیث لو تکلمت بها فی زمان عمر او عند عمر، لشجّ راسی. و نیز ابوهریره می‌گفت: امروز احادیثی نقل می‌کنم که اگر در زمان عمر آن‌ را نقل می‌کردم سرم شکسته می‌شد.

ترس ابن عباس از اظهارنظر در زمان عمر

وقیل لابن عباس لما اظهر قوله فی العول بعد موت عمر – ولم یکن قبل یظهره -: هلا قلت هذا وعمر حیّ؟ قال: هبته، وکان امرا مهاباً. از ابن عباس که پس از مرگ عمر نظرش را درباره عول (زیاد آمدن میراث بر سهام) بیان کرده بود سؤال کردند که چرا در زمان عمر نگفتی؟ گفت: از عمر ترسیدم.

ترس ابن عباس از پرسیدن حکم شرعی

روی البخاری: باسناده عَنْ عُبَیْدِ بْنِ حُنَیْنٍ، اَنَّهُ سَمِعَ ابْنَ عَبَّاسٍ رضی الله عنهما یُحَدِّثُ اَنَّهُ قَالَ مَکَثْتُ سَنَهً اُرِیدُ اَنْ اَسْاَلَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ عَنْ آیَهٍ، فَمَا اَسْتَطِیعُ اَنْ اَسْاَلَهُ هَیْبَهً لَهُ، حَتَّی خَرَجَ حَاجًّا فَخَرَجْتُ مَعَهُ فَلَمَّا رَجَعْتُ وَکُنَّا بِبَعْضِ الطَّرِیقِ عَدَلَ اِلَی الاَرَاکِ لِحَاجَهٍ لَهُ قَالَ: فَوَقَفْتُ لَهُ حَتَّی فَرَغَ سِرْتُ مَعَهُ فَقُلْتُ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنِ اللَّتَانِ تَظَاهَرَتَا عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم مِنْ اَزْوَاجِهِ فَقَالَ تِلْکَ حَفْصَهُ وَعَائِشَهُ. قَالَ فَقُلْتُ وَاللَّهِ اِنْ کُنْتُ لاُرِیدُ اَنْ اَسْاَلَکَ عَنْ هَذَا مُنْذُ سَنَهٍ، فَمَا اَسْتَطِیعُ هَیْبَهً لَکَ؛ بخاری به سندش از عبید بن حنین و او از ابن عباس نقل می‌کند که گفت: از ابن عباس شنیدم که گفت: مدت یک‌ سال منتظر بودم تا درباره آیه‌ای از قرآن از عمر مطالبی بپرسم ولی می‌ترسیدم تا اینکه برای زیارت خانه خدا به طرف مکه حرکت کرد من نیز با وی همراه شدم و در وقت بازگشت از سفر حج در بین راه برای انجام کاری از راه کناره گرفت و به طرف درخت اراک رفت، تا وقت بازگشتنش به انتظار ماندم، وقتی که بازگشت، گفتم: آن دو زن که بر آزار و اذیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم‌پیمان شدند چه کسانی بودند؟ گفت: حفصه و عایشه گفتم: به خدا سوگند، دو سال است که می‌خواهم درباره این آیه از تو بپرسم؛ ولی از ترس چیزی نگفتم.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.