پاورپوینت کامل شبهه بدعت عزاداری امام حسین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شبهه بدعت عزاداری امام حسین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شبهه بدعت عزاداری امام حسین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شبهه بدعت عزاداری امام حسین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل شبهه بدعت عزاداری امام حسین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
کلیدواژه: عزاداری برای امام حسین (علیهالسّلام)، بدعت.
پرسش: آیا عزاداری برای امام حسین (علیهالسّلام) بدعت است؟
پاسخ: در طول تاریخ توسط وهابیت همواره نسبت به قیام حضرت امام حسین (علیهالسّلام) و عزاداری آن بزرگوار شبهاتی مطرح بوده است. معنای بدعت که در دین مورد بحث قرار میگیرد، عبارت از هرگونه افزودن یا کاستن در دین به نام دین است و این غیر از معنایی است که در معنای لغوی آن تعریف شده است. عزاداری برای امام حسین (علیهالسّلام) نهتنها، آنگونه که ابن تیمیه و پیروان او میگویند بدعت نمیباشد، بلکه از آنجا که نزد شیعه، عدل و همسنگ قرآن کریم و مفسران آن، عترت پیامبر اکرم میباشند، برای ما حجیت شرعی دارد. پس حکم شرعی نزد ما این است که برگزاری مراسم عزاداری برای حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسّلام) که در آن ذکر مناقب و فضائل نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اهلبیت معصومین (علیهمالسّلام) و احکام دین و شریعت گفته میشود، و در پایان نیز مصائب آن بزرگوار خوانده میشود و بر آن گریه میکنند، عمل مستحب مؤکدی است، که از افضل القربات الی الله تعالی محسوب میگردد.
فهرست مندرجات
۱ – شبهه عزاداری امام حسین
۲ – پاسخ به شبهه
۳ – مقدّمه
۴ – معنای بدعت و ارکان آن
۴.۱ – معنای لغوی
۴.۲ – معنای اصطلاحی
۵ – ارکان بدعت
۶ – ریشه انحراف وهابیت
۷ – دلیل شرعی خروج از بدعت
۸ – اصل در اشیاء
۹ – گریه نزد قرآن و انبیا
۱۰ – گریه در سیره انبیاء
۱۰.۱ – گریه یعقوب پیامبر
۱۰.۲ – گریه یوسف
۱۰.۳ – گریه و اشک در سنت پیامبر
۱۰.۴ – گریه به خاطر یاد خدا
۱۰.۵ – گریه از خشیت خدا
۱۰.۶ – گریه در دنیا مانع از گریه در آخرت
۱۱ – جایگاه گریه در سیره نبوی
۱۱.۱ – گریه پیامبر در شهادت حمزه
۱۱.۱.۱ – استمرار گریه برای حمزه
۱۱.۲ – گریه پیامبر در شهادت جعفر بن ابیطالب
۱۱.۳ – گریه پیامبر در شهادت زید بن حارثه
۱۱.۴ – گریه پیامبر در مرگ فرزندش
۱۱.۵ – گریه پیامبر بر عبدالمطلب
۱۱.۶ – گریه پیامبر بر ابوطالب
۱۱.۷ – گریه پیامبر بر مادرش آمنه
۱۱.۸ – گریه پیامبر بر فاطمه بنت اسد
۱۱.۹ – گریه پیامبر بر عثمان بن مظعون
۱۱.۱۰ – گریه پیامبر بر سعد بن ربیع
۱۱.۱۱ – نهی پیامبر از جلوگیری از گریه
۱۱.۱۲ – رحمت الهی دانستن اشک
۱۲ – عزاداری امام حسین در سنت نبوی
۱۲.۱ – گریه پیامبر در تولد فرزندش
۱۲.۲ – گریه پیامبر در یک سالگی فرزندش
۱۲.۳ – گریه پیامبر در دو سالگی فرزندش
۱۲.۴ – گریه پیامبر به خاطر اظهار کینه امت
۱۲.۵ – حدیث امّسلمه
۱۲.۶ – حدیث عایشه
۱۲.۷ – عزاداری پیامبر بعد از شهادت امام حسین
۱۳ – عزاداری امام حسین در سیره معصومان
۱۳.۱ – گریه امیرالمؤمنین قبل از واقعه کربلاء
۱۳.۲ – عزاداری فاطمه در محشر
۱۳.۳ – گریه و عزاداری امامان شیعه
۱۴ – سیره صحابه در عزاداری
۱۴.۱ – عزاداری مردم مکه بعد از رحلت پیامبر
۱۴.۲ – عزاداری عایشه در سوگ رسول خدا
۱۴.۳ – گریه امیرالمؤمنین برای محمد بن ابیبکر
۱۴.۴ – عزاداری عمر برای نعمان بن مقرن
۱۴.۵ – اجازه عمر برای عزاداری زنان
۱۴.۶ – عزاداری ابنمسعود برای مرگ عمر
۱۴.۷ – عزاداری عبداللَّه بن رواحه بر حمزه
۱۵ – عزاداری در اهل سنت
۱۶ – عزاداری امام حسین در سال ۳۵۲
۱۷ – عزا برای امام حسین توسط سبط بن جوزی
۱۸ – عزادرای برای عبدالمؤمن
۱۹ – عزادرای برای جوینی
۲۰ – عزاداری برای ابن جوزی
۲۱ – گریه آسمان در وفات عمر بن عبد العزیز
۲۲ – گریه آسمان در وفات ابن عساکر متوفای
۲۳ – برخورد دوگانه علماء اهل سنّت
۲۴ – چکیده پژوهش
۲۵ – پانویس
۲۶ – منبع
شبهه عزاداری امام حسین
یکی از شبهاتی که وهابیت مطرح میکنند، بدعت شمردن عزاداری سرور آزادگان میباشد در این زمینه ابنتیمیه نظریهپرداز وهابیت این چنین میگوید:
۱. «ومن حماقتهم اقامه الماتم والنیاحه علی من قد قتل من سنین عدیده؛ از حماقتهای شیعیان برپایی مجلس ماتم و نوحه است بر کسی است که سالها پیش کشته شده.»
۲. «وصار الشیطان بسبب قتل الحسین رضی الله عنه یحدث للناس بدعتین، بدعه الحزن والبکاء والنوح یوم عاشوراء… وبدعه السرور والفرح؛ شیطان به واسطه کشته شدن حسین (علیهالسلام) برای مردم دو بدعت ایجاد کرده است: ۱. بدعت گریه و ناله و حزن در روز عاشورا… ۲. بدعت شادی و سرور.»
و نیز شبیه به آنچه که ابنتیمیه گفته است را در متن زیر مییابید:
۳. «الروافض لما ابتدعوا اقامه الماتم واظهار الحزن یوم عاشوراء لکون الحسین قتل فیه…؛ و چون روافض (شیعیان) برگزاری ماتم و اظهار حزن و اندوه در روز عاشورا را به خاطر کشته شدن حسین در این روز بدعت نهادند…»
پاسخ به شبهه
در پاسخ به شبهات فوق که از اساسیترین شبهات وهابیت پیرامون عزاداری امام حسین (علیهالسّلام) است در بخشهای زیر به پاسخ مینشینیم:
بخش اول: معانی بدعت و ارکان آن.
بخش دوم: جایگاه گریه و اشک نزد قرآن و انبیا.
بخش سوم: جایگاه گریه و اشک در سیره نبوی.
بخش چهارم: عزاداری امام حسین (علیهالسّلام) در سنت نبوی.
بخش پنجم: عزاداری امام حسین (علیهالسّلام) در سیره معصومان.
بخش ششم: سیره صحابه در عزاداری.
بخش هفتم: عزاداری در اهل سنت.
مقدّمه
شکی نیست که برپایی عزاداری و شادی، امری است فطری که از ابتدا میان تمام ملّتها و اقوام رواج داشته و ادیان الهی نیز بر اصل آن صحه گذاردهاند.
حال باید دید آنان که عزاداری برای سیدالشهداء (علیهالسّلام) را بدعت میدانند بر چه اساسی این ادّعا را مطرح میکنند؟ و آیا این ادّعا قابل اثبات است؟ و یا بالعکس، عزاداری خصوصاً برای اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسّلام) و بالاخص برای سرور و سالار شهدای کربلا حضرت اباعبداللهالحسین (علیهالسّلام) از مطلوبیت ذاتی برخوردار بوده، بلکه افضل قربات عندالله محسوب میگردد؟
معنای بدعت و ارکان آن
برداشت غلط از معنای «بدعت»:
خوشبینانهترین نگاه درباره اینگونه تعبیرات و قضاوتها از سوی وهابیت پیرامون اقامه عزاداری برای امام حسین (علیهالسّلام) این است که بگوییم: وهّابیّت درک صحیحی از معنا و واژه «بدعت» نداشته و دچار توهم گردیده و هر آنچه را مخالف تفکرات خود باشد، بدعت شمرده و با این برچسب دیگران را محکوم مینمایند؛ از اینرو لازم است نخست معنای بدعت را از دیدگاه لغت و اصطلاح تبیین نموده و آنگاه بدعت را از منظر کتاب و سنّت بررسی کنیم.
معنای لغوی
لغتشناسان، بدعت را وجود و اختراع چیزی میدانند که قبلاً وجود نداشته و از آن اثری نبوده است.
جوهری مینویسد:
«البدعه: انشاء الشیء لا علی مثال سابق، واختراعه وابتکاره بعد ان لمیکن؛ بدعت به معنای پدید آوردن چیز بیسابقه و عمل نو و جدیدی است که نمونه نداشته باشد.»
قطعا بدعت به این معنا مورد تحریم در آیات و روایات نیست؛ زیرا اسلام مخالف با نوآوری و نوپردازی در زندگی بشری نیست، بلکه موافق با فطرت بشری است که همواره او را به نوآوری در زندگی فردی و اجتماعی سوق میدهد.
از همینرو آنچه مخترعان و مبتکران در نوآوریهای خویش به وجود میآورند شامل این تعریف میشود که نه تنها مذموم نیست بلکه پسندیده و قابل ستایش است.
معنای اصطلاحی
امّا از نظر شرع و در اصطلاح علما، بدعت معنای دیگری دارد که متفاوت با معنای لغوی آن است، زیرا بدعت نسبت دادن و داخل نمودن مسائلی در دین است که شارع و آورنده دین آن را ابداع و ایجاد نکرده و رضایت به آن نداشته باشد.
معنای بدعت که در دین مورد بحث قرار میگیرد، عبارت از هرگونه افزودن و یا کاستن در دین به نام دین میباشد و این غیر از معنایی است که در معنای لغوی آن گذشت.
راغب اصفهانی میگوید:
«والبدعه فی المذهب: ایراد قول لم یستنَّ قائلها وفاعلها فیه بصاحب الشریعه واماثلها المتقدّمه واصولها المتقنه؛ بدعت در دین، گفتار و کرداری است که به صاحب شریعت مستند نباشد و از موارد مشابه و اصول محکم شریعت استفاده نشده باشد.»
ابنحجر عسقلانی میگوید:
«والمُحْدَثات بفتح الدال جمع مُحْدَثَه، والمراد بها: ما احدث و لیس له اصل فی الشرع ویسمّی فی عرف الشرع بدعه، وما کان لهاصل یدلّ علیه الشرع فلیس ببدعه؛ هر چیز جدیدی که ریشه شرعی نداشته باشد، در عرف شرع، بدعت نامیده میشود و هر چه که ریشه و دلیل شرعی داشته باشد بدعت نیست.»
همین تعریف را عینی در شرح خود بر صحیح بخاری و مبارک فوری در شرح خود بر صحیح ترمذی آورده و عظیمآبادی در شرح خود بر سنن ابوداود و ابنرجب حنبلی در جامع العلوم ذکر کردهاند.
سیّد مرتضی از متکلّمان و فقهای نامدار شیعه در تعریف بدعت میگوید:
«البدعه زیاده فی الدین او نقصان منه، من اسناد الی الدین؛ بدعت افزودن چیزی به دین یا کاستن از آن با انتساب به دین است.»
طریحی میگوید:
«البدعه: الحدث فی الدین، وما لیس له اصل فی کتابٍ ولا سنّه، وانّما سُمّیَتْ بدعه؛ لانّ قائلَها ابتدعها هو نفسه؛ بدعت، کار تازهای در دین است که ریشه در قرآن و شریعت ندارد و به خاطر این بدعت نامیده شده که گوینده بدعت آن را ابداع کرده و به وجودآورده است.»
بنابراین، بدعت با توجّه به معنای لغوی آن اعمّ از معنای شرعی خواهد بود.
ارکان بدعت
با توجه به مطالب یاد شده بدعت دارای دو رکن است:
۱ ـ تصرّف در دین
هرگونه تصرّفی که دین را نشانه گیرد و چیزی بر آن بیافزاید و یا بکاهد به شرطی که عامل این تصرف، عمل خود را به خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت دهد. ولی آن نوآوریهایی که حالت پاسخگویی به روح تنوّعخواهی و نوآوری انسان باشد، مانند فوتبال، بسکتبال، والیبال و امثال آنها، بدعت نخواهد بود.
۲ ـ ریشه نداشتن در کتاب و سنت
با توجه به تعریف اصطلاحی بدعت، مشخص شد که امری بدعت محسوب میشود که دلیلی برای آنها در منابع اسلامی به صورت خاص و یا به صورت عام وجود نداشته باشد.
ولی امری که نه تنها مشروعیّتش در کتاب و سنّت به نحو خاص و یا کلّی قابل استنباط است بلکه؛ همانطور که اکنون بیان میشود در دین اسلام و ادیان آسمانی دیگر نیز وجود داشته و مطابق با فطرت سلیم بشری بوده است را بدعت نمینامند.
ریشه انحراف وهابیت
با توجه به آنچه از معنای لغوی و اصطلاحی بدعت و ارکان آن گذشت مشخص گردید: انتساب بدعت به شخص و یا گروهی به این سادگی که وهابیت به محض دیدن هر پدیده نو و جدیدی بر آن برچسب بدعت میزنند نیست؛ بلکه دارای شرایط و ویژگیهای خاصی است که تا محقق نشود به آن بدعت نمیتوان گفت.
اما آنچه که باعث گردیده تا بعضی در این مورد مرتکب اشتباه گردیده و به آسانی دیگران را متهم به بدعت نمایند این است که در حدیثی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند:
«کلّ بدعه ضلاله؛ هر بدعتی گمراهی است.»
اما آیا براساس این روایت میتوان هر پدیدهای نو که در جامعه موقعیت و جایگاه ویژهای پیدا کرد، را از مصادیق بدعت دانسته و معتقدان به آن را خارج از دین شمرد؟
پاسخ سؤال منفی است، زیرا همانگونه که قبلاً متذکر شدیم وظیفه شارع، بیان حکم است نه تعیین مصداق، چهبسا از منظر شخص و یا گروه فکری خاص، یک پدیده در جامعهای خاص، از مصادیق بدعت شمرده شود، ولی از نظر پیروان مکتب فکری دیگر از شعائر دین و از سنّتهای حسنه محسوب شود.
دلیل شرعی خروج از بدعت
از مطالب قبل مشخص گردید: حقیقت بدعت آن است که کسی به قصد افترا به خدا و دین، چیزی را به دین اضافه و یا از آن نقص نماید و آن را به خدا و دین نسبت دهد. و زمانی که ملاک برای تشخیص بدعت معلوم شد در مواردی که دلیل شرعی برای آن وجود دارد از تحت عنوان بدعت خارج میگردد. حال این دلیل شرعی میتواند به دو قسم تقسیم گردد:
۱ ـ دلیل خاص قرآنی و یا سنت نبوی در خصوص مورد و حد و حدود و تفاصیل و جزئیات آن، مانند: جشن برای عید فطر و اضحی و اجتماع در عرفه و منی، که در این صورت اینگونه جشنها و اجتماعات بدعت محسوب نخواهد گردید، بلکه سنتی خواهد بود که شارع مقدس به خصوص آن امر فرموده و انجام آن امتثال امر الهی محسوب خواهد گردید.
۲ ـ دلیل عام قرآنی و یا سنت نبوی، که با عموم خود شامل آن مصداق حادث و جدید گردد، البته به شرط آنکه مورد جدید و حادث با آنچه که در عهد رسالت وجود داشته از حیث حقیقت و ماهیت اتحاد داشته باشد، ولو اینکه از نظر شکل و صورت واجد اختلاف و تفاوت باشد، ولی دلیل عام با عمومش شامل هر دو مصداق و مورد گردیده و حجت شرعی در آن محسوب گردد.
به عنوان مثال: خداوند سبحان در قرآن کریم میفرماید:
«وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُم الانفال؛ هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها [دشمنان]، آماده سازید! و (همچنین) اسبهای ورزیده (برای میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید!»
از امور واجب برای مسلمانان استعداد و آمادگی کامل در برابر هجوم و حمله کفار است، و دیگر اینکه از هر جایی که احتمال خطر میدهند آن نقطه را مسدود و آماده دفاع باشند.
در آیه فوق دو دلیل فوق موجود است:
دلیل خاص که لازم است بر اساس آن حکومت اسلامی برای امتثال امر الهی خود را به تهیه نیروهای اسبسوار که اختصاص به زمانهای صدر اسلام بوده مجهز کند.
و اما با دلیل عام، لازم است خود را به توپ و تانک و موشک و دیگر تجهیزات هوایی و زمینی و دریایی پیشرفته روز مجهز کنند تا بتوانند آنچه را که در آیه شریفه به آن دستور داده شده است و در عصر نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وجود نداشته است را نیز فراهم سازند.
پس این موارد امور شرعی غیر عادی هستند که نمیتوان با این توجیه که دلیل خاص برای آن وجود ندارد از آن چشمپوشی کرد.
به عبارت دیگر و به عنوان مثال در آیه شریفه زیر خداوند میفرماید:
«وَ اِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ اَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون؛ و چون قرآن خوانده شود بدان گوش دهید و ساکت باشید تا مورد رحمت قرار گیرید»
این آیه مسلمانان را به استماع قرآن به هنگام قرائت فرا میخواند؛ ولی مصداق موجود در زمان رسالت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) استماع قرآن به صورت مباشر و مستقیم از دهان قاری قرآن که در مسجدالنبی و یا در منزل به تلاوت مشغول بود میگردید. ولی در زمان حاضر و عصر جدید و با پیشرفت تکنولوژی مصداق دیگری برای آن پیدا شده که در آن زمان وجود نداشت، مانند: قرائت قرآن از طریق رادیو و تلویزیون و فرستندههای دیگر، پس همان آیه برای هر دو مورد حجت شرعی محسوب خواهد گردید و ما نمیتوانیم استماع به قرآن و گوش فرا دادن به آن را ترک کنیم به این بهانه که در مورد دوم بدعت محسوب گردیده و حجیت شرعی ندارد؛ چرا که در عصر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وجود نداشته است.
و هزاران مثال و مصداق دیگر که در این بحث درصدد بیان آن نیستیم.
پس وجود دلیل عام در همه زمانها و برای همه انسانها میتواند حجت شرعی محسوب گردد.
بنابراین قاعده کلّی در اینگونه موارد نگاه منصفانه و مستند به دلیل معتبر شرعی است، نه نگاه آلوده به بغض و تعصّب؛ زیرا پدیده اجتماعی جدید اگر سبب رشد و کمال جامعه و آشنایی بیشتر با خدا و دین و عاملی در جلوگیری از گسترش فساد باشد، از مصادیق سنّت حسنهای است که شارع بدان رضایت داده است.
اصل در اشیاء
از مطالب دیگری که در بحث بدعت لازم است به آن توجه ویژه مبذول گردد اصاله الاباحه است؛ یعنی: مادامی که از سوی شارع مقدس نهی و منعی در خصوص موردی خاص وارد نشده باشد، اصل در اشیا، مباح بودن آن و جواز انجام آن است.
این قاعده شرعی بر تمام احکام شریعت حاکم است. تا آنجا که قرآن کریم تصریح میفرماید که وظیفه نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیان محرمات است و نه ذکر حلالها، و اصل در اشیا و افعال، حلیّت هر عمل و جواز انجام آن فعل است، مگر آنکه از سوی نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حرمت آن نصی وارد شده باشد، و وظیفه علمای امت به کار گرفتن تمام وسع و توان خود در استنباط حکم الهی از ادله خاص شرعی است و تا زمانی که دلیلی بر حرمت یافت نشود حکم به جواز میشود.
در اینجا به عنوان نمونه به یکی از آیاتی که از آن حکم به جواز و اصالهالاباحه میشود اشاره میگردد:
« وَ ما لَکُمْ اَلاَّ تَاْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَکُمْ ما حَرَّمَ عَلَیْکُمْ اِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ اِلَیْهِ وَ اِنَّ کَثیراً لَیُضِلُّونَ بِاَهْوائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ اِنَّ رَبَّکَ هُوَ اَعْلَمُ بِالْمُعْتَدین؛ چرا از چیزها [گوشتها] یی که نام خدا بر آنها برده شده نمیخورید؟! در حالیکه (خداوند) آنچه را بر شما حرام بوده، بیان کرده است! مگر اینکه ناچار باشید (که در این صورت، خوردن از گوشت آن حیوانات جایز است.) و بسیاری از مردم، به خاطر هوا و هوس و بیدانشی، (دیگران را) گمراه میسازند و پروردگارت، تجاوزکاران را بهتر میشناسد.»
این آیه بیان میکند که آن چیزی که نیاز به بیان دارد محرمات است نه مباحات و امور مجاز، و از اینرو لازم نیست که به هنگام شک در مورد خاص تا مادامی که در جدول محرمات اسمی از آن نیامده باشد، توقف نموده و از عمل، خودداری شود.
گریه نزد قرآن و انبیا
گریه و اشک مورد تأیید قرآن:
با توجه به مطالبی که در معنای بدعت تقدیم گردید؛ به مستندات قرآنی گریه و اشک اشاره میکنیم؛ تا مشخص گردد آیا به طور کلی اشک در قرآن جایگاهی ممدوح دارد یا مذموم؟
آیات بسیاری از کلامالله مجید در مدح گریه و بکاء صادر شده و از این موضوع میتوان به عنوان تایید قرآن بر اشک و گریه و اندوه نام برد که به چند نمونه از آن به عنوان شاهد اشاره میکنیم:
آیاتی که به چشمان گریان اشاره میکند:
«فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلا وَلْیَبْکُوا کَثِیراً جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ؛ پس کم بخندند و بسیار گریه کنند.»
در آیه فوق خداوند به عملی امر میفرماید که اگر خداوند به آن رضایت نمیداشت آن را مورد امر قرار نمیداد.
خداوند متعال در مدح انبیاء خود اینگونه میفرماید:
«اِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُکِیّاً؛ چون آیات خدا بر آنها خوانده میشد سجدهکنان و گریهکنان میافتادند.»
خداوند تعالی در صفات کسانی که موهبت علم به آنها عنایت شده است اینگونه میفرماید:
«وَیَخِرُّونَ لِلْاَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعاً؛ میافتند بر چانهها، میگریند و بر خشوع آنها میافزاید.»
و یا خداوند سبحان در توصیف مؤمنان به هنگام نزول آیات قرآن اینگونه میفرماید:
«تَرَی اَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنْ الدَّمْعِ؛ میبینی که چشمشان پر از اشک میگردد.»
پس آنگونه که ملاحظه شد در قرآن کریم گریه و ریزش اشک که نتیجه انعطاف و تاثّرات روحی است نه تنها مذموم شمرده نشده است، بلکه مورد مدح و ستایش پروردگار قرار گرفته است، زیرا از فطریّات بشر و جزئی از شخصیت مثبت انسان محسوب میشود.
گریه در سیره انبیاء
اقتدا و تاسّی به سیره عملی پیامبران بزرگ الهی بدون شک یکی از عناصر مهمّ در موضوع بحث ما (عزاداری و گریه بر امام حسین (علیهالسلام) و مشروعیّت آن از منظر عقل و نقل است، زیرا سیره عملی پیامبران قویترین شاهد بر مشروعیّت دینی اعمال ما میباشد، چرا که خداوند متعال تاسّی به آنان و پیروی از روش آنان را بر همگان واجب فرموده است:
«قَدْ کَانَتْ لَکُمْ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی اِبْرَهِیمَ؛ قطعاً برای شما در پیروی از ابراهیم سرمشقی نیکوست.»
«لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ؛ قطعاً برای شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقی نیکوست.»
بنابراین نقل وگزارش بخشی از زندگی پیامبران که مربوط به تاثّرات روحی آنان هنگام روبهرو شدن با حوادث تاثّر برانگیز میشود، میتواند ما را در رسیدن به پاسخی قانع کننده کمک کند.
حال به مواردی از این قبیل اشاره میکنیم:
گریه یعقوب پیامبر
سرگذشت حضرت یوسف از ابتدا تا پایان ماجرا همانند یک تراژدی خوفناک و تاثر برانگیز نقل شده است.
آن هنگام که آتش حسد در دل برادران یوسف زبانه میکشد و طرح نا پدید ساختن او را میکشند تا زمانی که در دل چاه قرار میگیرد و با پیراهن پاره پاره و آغشته به خون برادر، پدر را از دریده شدن به وسیله گرگ با خبر میکنند و به دنبال آن تاثّر و اندوه بیحدّ و اندازه یعقوب در غم از دست رفتن فرزند و گریه هر صبح و شام تا آنجا که خداوند از زبان حضرت یعقوب این چنین میفرماید:
«وَقَالَ یَاَسَفَی عَلَی یُوسُفَ وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ؛ گفت ای دریغ بر یوسف، و در حالیکه اندوه خود را فرو میخورد، چشمانش از اندوه سپید شد.»
یعقوب از فراق فرزندش با اینکه میدانست او زنده است و به آغوشش باز میگردد، ولی با این حال تاثرات روحی او را رها نمیکند، و برای تسکین رنجهای روحی و روانی پناهگاهی جستوجو میکند و عرض میکند:
«قَالَ اِنَّمَآ اَشْکُواْ بَثِّی وَحُزْنِی اِلَی اللَّهِ وَاَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَاتَعْلَمُونَ؛ شکایت و اندوه خود را پیش خدا میبرم، و از عنایت خدا چیزی میدانم که شما نمیدانید.»
آیا پرداختن به داستان زندگی دو تن از پیامبران الهی با کلمات و جمله بندیهای متاثّرکننده با هدفی جز تحریک عواطف و نشان دادن زشتی کار حسدورزان چیز دیگری میتواند باشد؟
از این دلیل قرآنی، جواز گریه و زاری بر اولیاء الهی و شکوه و شکایت از اعمال سردمداران ظلم به پیشگاه خداوند استفاده میشود و به عنوان سیره یکی از پیامبران الهی دلیلی محکم و قرآنی بر اصل مشروعیّت عزاداری و گریه بر مصیبتها مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
و از طرفی وجود احادیث فراوان در کتابهای تفسیر که هر کدام به گونهای دامنه قصّه و جزئیّات اندوه حضرت یعقوب (علیهالسّلام) را تشریح کردهاند خود دلیلی دیگر بر استفاده دانشمندان از سرگذشت زندگی دردناک انبیاء و اولیاء الهی میباشد.
به عنوان نمونه به حدیثی از منابع روایی و تفسیری اهل سنت اشاره میکنیم:
در تفسیر این آیه شریفه در کشاف زمخشری آمده:
«ما جفت عیناه من وقت فراق یوسف الی حین لقائه ثمانین عاما، وما علی وجه الارض اکرم علی الله منه؛ چشمان حضرت یعقوب از فراق یوسف تا زمان ملاقات یوسف از اشک خشک نگردید و این مدت هشتاد سال به طول انجامید. و در روی زمین چیزی از این کار برای خداوند ارزشمندتر نبود.»
و نیز در این تفسیر از رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده:
«انه سئل جبرئیل علیه السلام: ما بلغ من وجد یعقوب علی یوسف؟ قال: وجد سبعین ثکلی. قال: فما کان له من الاجر؟ قال: اجر مائه شهید، وما ساء ظنه بالله ساعه قط؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از جبرئیل سؤال نمود: به خاطر غیاب یوسف چه بر سر یعقوب آمد؟ عرض کرد: به اندازه آنچه که بر سر هفتاد مادر فرزند مرده میآید. و سؤال نمود: اجر حضرت یعقوب به خاطر این صبر چهقدر است؟ عر ض کرد: اجر صد شهید، و این در حالی بود که هرگز حضرت یعقوب به خداوند سوء ظن پیدا نکرد.»
عبدالرحمان سیوطی به نقل از ابنجریر و او از عکرمه، میگوید:
«اتی جبرئیل (علیهالسّلام) یوسف (علیهالسّلام) وهو فی السجن، فسلّم علیه، فقال له یوسف: ایّها الملک الکریم علی ربّه، الطیّب ریحه، الطاهر ثیابه، هل لک علمٌ بیعقوب؟ قال: نعم، ما اشدّ حزنه؟ قال: ما ذا له من الاجر؟ قال: اجر سبعین ثکلی، قال: افترانی لاقیه؟ قال: نعم، فطابت نفس یوسف؛ جبرئیل در زندان بر یوسف وارد شد، پرسید: ای فرشتهای که نزد پروردگارت گرامی، بویت خوش، لباست پاکیزه است، آیا از یعقوب خبر داری؟ گفت: آری، او سخت اندوهگین میباشد، پرسید: چهقدر پاداش زاوست؟ گفت: پاداش هفتاد مادر فرزند مرده. پرسید: آیا او را دیدار خواهم نمود؟ گفت: آری. یوسف پس از شنیدن این گفتار جانش آرام گرفت.»
نویسنده تفسیر الدرّالمنثور در نقلی این چنین آورده است:
«بکی یعقوب علی یوسف ثمانین عاماً، حتّی ابیضّت عینا من الحزن؛ یعقوب مدّت هشتاد سال برای یوسف گریه کرد، تا اینکه دو چشمش از شدت اندوه و گریه سفید گشت.»
گریه یوسف
نه تنها این یعقوب پدر بود که بر فراق فرزند اشک میریخت، بلکه متقابلاً یوسف نیز در رنج فراق پدر میسوخت.
از ابنعباس نقل شده است:
«عند ما دخل السجن، یبکی حتّی تبکی معه جدر البیوت وسقفها والابواب؛ یوسف (علیهالسّلام) وقتی که به زندان افتاد با گریه او در و دیوار و حتی سقف زندان هم با او گریه میکرد.»
و در حدیثی دیگر از امام صادق (علیهالسّلام) آمده است:
«البکّائون خمسه، آدم، و یعقوب و… و امّا یوسف فبکی علی یعقوب حتّی تاذّی به اهل السجن، وقالوا: امّا ان تبکی نهاراً وتسکت اللیل، وامّا ان تبکی اللیل وتسکت النهار، فصالحهم علی واحد منهما؛ کسانی که زیاد گریه میکردند پنج نفر بودند، آدم (علیهالسّلام) که در فراق بهشت و دوری از آن مدام گریه میکرد، و یعقوب، … و یوسف بر فراق پدر و جدائی از آغوش پر مهر پدر شب و روز اشک میریخت تا آنجا که بقیّه افراد زندان از گریه او به ستوه آمدند، و مجبور شدند تا به وی پیشنهاد کنند که قسمتی از شب و روز را بدون گریه سپری کند، یوسف ناچار شد پیشنهادشان را بپذیرد.»
گریه و اشک در سنت پیامبر
آرزوی داشتن چشمانی اشکبار:
در کتاب تفسیر قرطبی به گوشهای از درخواست پیامبر اکرم هنگام مناجات با خداوند اشاره شده است که آن حضرت عرض میکند:
«اللّهمّ اجعلنی من الباکین الیک، والخاشعین لک؛ خداوندا مرا از گریهکنندگان و از خشوعگنندگان برای خود قرار ده.»
و در دعای دیگری از آن حضرت نقل شده است که عرض میکرد:
«اللّهمّ ارزقنی عینین هطالتین؛ خداوندا چشمانی اشکریز به من عنایت کن.»
در حقیقت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این فقرات از دعا و مناجات آرزوی باطنی خود را در کاری که مورد رضایت الهی است طلب میکند و اگر این عمل مورد تأیید خداوند نبود هرگز آن را در مناجات خود با خدای خویش مطرح نمینمود.
از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل است که در ستایش از دو گروه فرمودند:
«عینان لا تمسّهما النار؛ عین بکت من خشیه اللّه، وعین باتت تحرس فی سبیل اللّه؛ دو چشم از آتش جهنّم محفوظ میماند، چشمی که از خشیت خداوند گریه کند، و چشمی که شبها برای خدا بیدار بماند تا از جان و ناموس و امنیت مردم محافظت نماید.»
گریه به خاطر یاد خدا
بخاری در صحیح خود از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت میکند:
«سبعه یظلّهم اللّه… رجل ذکر اللّه ففاضت عیناه؛ هفت گروهند که در قیامت سایه ابر رحمت الهی آنان را در بر میگیرد، … کسی که با یاد خدا اشک از چشمش جاری شود.»
گریه از خشیت خدا
ترمذی در سنن خود اینگونه آورده است:
«عن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): لا یلج النار رجل بکی من خشیه اللّه؛ کسی که از خشیت خدا گریه کند، داخل جهنّم نمیشود.»
گریه در دنیا مانع از گریه در آخرت
حافظ اصفهانی در کتاب خود از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت کرده است:
«من بکی علی ذنبه فی الدنیا حرّم اللّه دیباجه وجهه علی جهنّم؛ کسی که در دنیا برگناهانش گریه کند، خداوند صورتش را بر جهنّم حرام کند.»
جایگاه گریه در سیره نبوی
گریه در سیره نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم در چندین مورد ذکر شده است:
گریه پیامبر در شهادت حمزه
حمزه فرزند عبدالمطلب، از چهرههای برجسته و قهرمان اسلام بود که در نبرد اُحد به شهادت رسید. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شهادت عموی خویش بسیار غمگین شد و او را سیدالشهدا نامید و در فراقش گریست.
در جنگ اُحد خبر شهادت حمزه عموی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تاثیری شگرف بر قلب و روح آن حضرت گذاشت؛ زیرا یکی از بزرگترین مدافعان مکتب توحید و حامیان راستین خویش را از دست داده بود.
بنابراین، عکس العمل فرستاده حق و پیامبر بزرگ الهی در مقابل این حادثه دردناک سرمشقی جاودانه برای پیروان او خواهد شد.
حلبی در سیره خود مینویسد:
«لما رای النبی حمزه قتیلا، بکی فلما رای ما مثّل به شهق؛ پیامبر چون پیکر خونین حمزه را یافت گریست و چون از مثله کردن او آگاهی یافت با صدای بلند گریه سر داد.»
این گریه و ناله از سوی آن حضرت برای عزای عمویش حمزه آنقدر شدید بوده است که ابنمسعود میگوید:
«ما راینا رسول اللّه صلّی الله علیه و آله وسلّم باکیاً اشدّ من بکائه علی حمزه، وضعه فی القبله، ثمّ وقف علی جنازته، وانتحب حتّی بلغ به الغشی، یقول: یا عمّ رسول اللّه! یا حمزه! یا اسد اللّه! واسد رسوله! یا حمزه! یا فاعل الخیرات! یا حمزه! یا کاشف الکربات! یا حمزه! یا ذابّ عن وجه رسول اللّه!؛ ندیدیم پیامبر بر کسی گریه کند، آنگونه که با شدّت در شهادت عمویش حمزه اشک میریخت، بدن حمزه را به طرف قبله قرار داد، سپس کنار آن قرار گرفته و با صدای بلند گریه کرد تا حال غش به آن حضرت دست داد، و خطاب به جسد عمویش میفرمود: ای عموی پیامبر خدا، ای حمزه! ای شیر خدا و شیر پیامبر خدا، ای حمزه! ای کسی که کارهای نیکو انجام میدادی، ای حمزه! ای کسی که سختیها و مشکلات را برطرف میکردی، ای حمزه! ای کسی که سختیها را از رسول خدا دور میکردی.»
اما اصل جریان گریه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر حمزه از اینجا آغاز شد که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بازگشت از اُحد صدای گریه را از خانههای مردم مدینه بر شهدا شنید:
«ومر رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بدار من دور الانصار من بنی عبد الاشهل وبنی ظفر فسمع البکاء والنوائح علی قتلاهم فذرفت عینا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فبکی ثم قال لکن حمزه لا بواکی له فلما رجع سعد بن معاذ واسید بن حضیر الی دار بنی عبد الاشهل امرا نساءهم ان یتحزمن ثم یذهبن فیبکین علی عم رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از کنار خانههایی از انصار (بنی عبدالاشهل و بنی ظفر) عبور میکردند که صدای بکاء و نوحه بر کشتهگان خودشان را شنیدند. چشمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پر از اشک شد و فرمود: عمویم حمزه گریه کن ندارد. و چون سعد بن معاذ و اسید بن حضیر به خانههای بنیعبدالاشهل بازگشتند زنانشان را امر کردند تا غم و اندوه خود را در سینهها حبس کنند و ابتدا برای عموی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عزاداری کنند.»
از آن به بعد کسانی که سخن پیامبر را شنیده بودند قبل از گریه بر هر شهیدی اوّل برای حمزه عزاداری میکردند:
«فلم تبک امراه من الانصار علی میّت بعد قول رسول اللّه صلّی الله علیه و آله وسلّم لکنّ حمزه لابواکی له الی الیوم الّا بدات البکاء علی حمزه؛ هیچ زنی از انصار بعد از شنیدن فرمایش رسول خدا که عمویم حمزه گریه کن ندارد، بر مردهای گریه نمیکرد، مگر این که اوّل برای حمزه عزاداری میکرد.»
استمرار گریه برای حمزه
ابنکثیر میگوید: تا به امروز زنان انصار پیش از گریه بر مردگان خویش، نخست بر حمزه میگریند.
احمد بن حنبل عن ابن عمر ان رسول الله صلی الله علیه وسلم لما رجع من اُحد فجعلت نساء الانصار یبکین علی من قتل من ازواجهن قال فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم ولکن حمزه لا بواکی له قال ثم نام فاستنبه وهن یبکین.
ابن عمر روایت نموده رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چون از اُحد بازگشت زنان انصار را مشاهده نمود که بر کشتههای خود گریه میکنند. رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: حمزه گریه کن ندارد. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از مقداری استراحت متوجه شدند که زنها برای حمزه گریه میکنند.
«قال فهن الیوم اذا یبکین یندبن بحمزه؛ از آن روز تاکنون زنان ابتدا برای حمزه و سپس برای کشتههای خود عزاداری میکنند.»
ابن کثیر بعد از نقل این خبر اینگونه نظر میدهد:
«وهذا علی شرط مسلم؛ این روایت شرط صحت را بر اساس قواعد مسلم را دارد.»
واقدی نیز میگوید تا زمان ما این رویه ادامه دارد که ابتدا برای حمزه و سپس برای کشتههای خود عزاداری میکنند:
«قال الواقدی فلم یزلن یبدان بالندب لحمزه حتی الآن؛ از آن زمان تاکنون زنان ابتدا برای حمزه گریه و عزاداری میکنند.»
ابنسعد هم همین مطلب را گفته است:
«فهن الی الیوم اذا مات المیت من الانصار بدا النساء فبکین علی حمزه ثم بکین علی میتهن؛ از آن روز به بعد است که انصار ابتدا برای حمزه و سپس برای کشته خود گریه میکنند.»
آیا این عمل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دلیل بر مشروعیّت ندبه و گریه و عزاداری نیست؟
اهل ایمان و پیروان راستین پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سنّت عملی آن حضرت را ملاک اعمال دین میدانند، بنابراین، سیره عملی آن حضرت در اقامه عزاداری و گریه در شهادت عمویش حمزه میتواند ملاک مشروعیت عزاداری در مرگ و شهادت بزرگان دین و اولیاء الهی باشد.
گریه پیامبر در شهادت جعفر بن ابیطالب
جعفر بن ابیطالب نیز از فرماندهان جنگ موته بود، که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با شنیدن خبر شهادتش به دیدن فرزندانش رفت، وقتی که وارد خانه شد فرزندان جعفر را صدا زد، آنان را میبوئید در حالیکه اشک از چشمان مبارکش جاری بود.
اسماء همسر جعفر احساس کرد که برای همسرش اتفاقی افتاده است، لذا سؤال کرد:
بابی وامّی ما یبکیک؟ ابلغک عن جعفر واصحابه شیء؟ پدر و مادرم فدایت شوند، آیا از جعفر و یارانش خبری شنیده ای؟
قال: نعم، اصیبوا هذا الیوم. فرمود: بلی، امروز به شهادت رسیدهاند.
اسماء فریادش بلند شد، زنها دورش حلقه زدند، فاطمه زهراء (سلاماللهعلیها) وارد منزل شد و گریه میکرد، و میفرمود: «وا عمّاه». (وای عمویم!).
«فقال رسول اللّه صلّی الله علیه و آله وسلّم: علی مثل جعفر فلتبک البواکی؛ پیامبر فرمود: گریهکنندگان باید بر همانند جعفر گریه کنند.»
نمونههای ذکر شده علاوه بر سنّت و روش عملی رسول خدا، تأیید مراسم عزاداری و گریه بر مردگان، تقریر و امضاء آن حضرت نیز به حساب میآید؛ زیرا از ندبه و گریه صاحبان مصیبت نهی نفرمود، بلکه فراتر از آن دستور به گریه و عزاداری را هم صادر فرمود.
گریه پیامبر در شهادت زید بن حارثه
زید بن حارثه نیز از فرماندهان جنگ موته بود که به دستور رسول خدا و به همراهی جعفر بن ابیطالب، و عبداللّه بن رواحه، رهبری جنگ را به عهده گرفت، زمانی که خبر شهادت او اعلام شد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به منزل وی تشریف برد، دختر زید با دیدن پیامبر اکرم بغض، گلویش را گرفت و بلند بلند گریه کرد، پیامبر هم گریه کرد، سؤال کردند، چرا گریه میکنید؟ فرمود:
«شوق الحبیب الی حبیبه؛ علاقه و محبّت دوست است به دوست.»
گریه پیامبر در مرگ فرزندش
ابراهیم تنها پسری بود که در مدینه نصیب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شد، اما در یک سالگی درگذشت و پدر را در غم فقدان خویش به سوگ نشاند.
ابراهیم از مادری به نام «ماریه» به دنیا آمد، بیش از هجده ماه از عمرش نگذشته بود که دست قضا او را از پدر گرفت، آن حضرت در مرگ فرزند خردسالش گریان بود که عبدالرحمان بن عوف از گریه حضرت تعجّب کرد، عرض کرد: «وانت یا رسول اللّه؟». (آیا شما هم در مرگ فرزند گریه میکنید؟) حضرت فرمود: «یا ابن عوف، انّها رحمه». (ای پسر عوف، اشک ریختن در مرگ فرزند لطف و رحمت خداوند است) سپس فرمود:
«انّ العین تدمع، والقلب یحزن، ولانقول الّا ما یرضی ربّنا، وانّا بفراقک یا ابراهیم لمحزونون؛ چشم گریه میکند، و دل غمگین و محزون میشود، ولی سخنی نمیگوییم مگر آنچه که خدا را راضی کند، ای ابراهیم ما در فراق تو محزون و غمگین هستیم.»
گریه پیامبر بر عبدالمطلب
پس از درگذشت حضرت عبدالمطلب، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر جد عزیزش گریست؛ امایمن میگوید:
«انا رایت رسول اللَّه یمشی تحت سریره و هو یبکی؛ من پیامبر را دیدم که در زیر جنازه عبدالمطلب راه میرفت و میگریست.»
گریه پیامبر بر ابوطالب
درگذشت ابوطالب، عموی با ایمان و حامی عزیز پیامبر، نیز بر آن حضرت بسیار گران آمد، امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میفرماید:
چون خبر رحلت پدرم ابوطالب را به پیامبر دادم، ایشان گریست و فرمود:
«اذهب فاغسله و کفّنه و واره غفراللَّه له و رحمه؛ او را غسل دهید و کفن کنید و به خاک بسپارید، خداوند او را بیامرزد و مورد رحمت خویش قرار دهد.»
گریه پیامبر بر مادرش آمنه
روزی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قبر مادر عزیز خود آمنه را در ابواء زیارت کرد. به گفته مورخان، آن حضرت در کنار قبر مادر گریست و همراهان خود را نیز به گریستن انداخت.
گریه پیامبر بر فاطمه بنت اسد
فاطمه بنت اسد، همسر ابوطالب و مادر امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، نزد پیامبر بسیار محبوب بود، همو در سرپرستی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بسیار اهتمام ورزید. چون فاطمه در سال سوم هجری درگذشت، پیامبر که او را هم چون مادر خویش میدانست از رحلتش بسیار اندوهناک شد و گریست، مورخان میگویند:
«صلّی علیها و تمرغ فی قبرها و بکی؛ پیامبر بر او نماز خواند و در قبرش خوابید و بر او گریست.»
گریه پیامبر بر عثمان بن مظعون
حاکم در مستدرک میگوید:
«ان النبی قبّل عثمان بن مظعون وهو میت وهو یبکی؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از مرگ عثمان بن مظعون او را بوسید و برای او گریست.»
گریه پیامبر بر سعد بن ربیع
حاکم در مستدرک به نقل از جابر بن عبدالله انصاری مینویسد:
«لما قتل سعد بن ربیع باحد، رجع رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الی المدینه… فدخل رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ودخلنا معه، قال جابر: والله ما ثمّ وساده ولا بساط. فجلسنا ورسول الله یحدثنا عن سعد بن ربیع، یترحم علیه… فلما سمع ذلک النسوه، بکین فدمعت عینا رسول الله وما نهاهن عن شیء؛ هنگامی که سعد بن ربیع در جنگ اُحد به شهادت رسید، رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مدینه مراجعت نمود… آن حضرت به خانه او وارد شد ما هم به همراه او وارد خانه شدیم. جابر میگوید: به خدا سوگند در آنجا نه زیراندازی و اثاثیهای وحود داشت. ما در کنار حضرت نشستیم و آن حضرت درباره شخصیت سعد بن ربیع سخن میگفت و برای او طلب رحمت میکرد، … هنگامی که زنان این جملات را از حضرت شنیدند، شروع کردند به گریه کردن و در این حال چشمان حضرت نیز پر از اشک شد. و حضرت از گریه نمودن زنان نیز ممانعت ننمودند.»
نهی پیامبر از جلوگیری از گریه
در متن زیر شاهدیم که عمر در محضر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از گریه جمعی از زنان که در تشیع جنازهای شرکت نمودهاند جلوگیری میکند؛ اما رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عمر را از این کار نهی میفرماید.
«خرج النبی علی جنازه ومعه عمر بن الخطاب، فسمع نساء یبکین، فزبرهن عمر فقال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یا عمر، دعهن، فان العین دامعه والنفس مصابه والعهد قریب؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای تشیع جنازهای خارج شدند و به همراه او عمر هم حاضر بود. در این حال صدای زنان به گوش رسید که گریه میکردند عمر با شدت با آنها برخورد نمود. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به عمر فرمود: آنها را رها کن که چشم اشک بار است و جانها مصیبت زده و تازه از دست دادهاند.»
از عبارت فوق استفاده میشود که قول به حرمت بکاء بر میت که از سوی بعضی مطرح میشود چه بسا برگرفته از این عمل عمر باشد، اما با وجود نهی رسول خدا از این عمل عمر، همچنان دیده میشود که بعضی با استناد به فعل او از گریه برای میت ممانعت میورزند.
رحمت الهی دانستن اشک
«عن اسامه بن زید قال: ارسلت بنت النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ان ابنا لی قبض، فاتنا، فارسل یقرا السلام ویقول: ان الله له ما اخذه وله ما اعطی وکل شیء عنده باجل مسمی، فلتصبر ولتحتسب. فارسلت الیه تقسم علیه لیاتینها، فقام ومعه سعد بن عباده ومعاذ بن جبل وابی بن کعب وزید بن ثابت ورجال، فرفع رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الصبی ونفسه تقعقع، ففاضت عیناه، فقال سعد: یا رسول الله، ما هذا؟ قال: رحمه یجعلها فی قلوب عباده، انما یرحم الله من عباده الرحماء؛ دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیغام برای آن حضرت فرستاد که فرزندم در شرف مردن است، [یا از دنیا رفته است] نزد ما بیا. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پاسخ، کسی را فرستاد تا به او سلام برساند و به او بگوید: همه چیز از خداست هر چه را بخواهد میگیرد و هر چه را بخواهد عطا میکند و برای هر چیزی وقت و زمان مشخصی است، پس بهتر است که صبر پیشه کنی.
دوباره دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دنبال آن حضرت فرستاد و او را قسم داد که بیاید، از اینرو حضرت برخاست و در حالیکه سعد بن عباده و معاذ بن جبل و ابی بن کعب و زید بن ثابت و چند شخص دیگر به همراه او بودند به سوی خانه او رفتند، رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن کودک را به مادرش برگرداند و این در حالی بود که حضرت نفس نفس میزد و اشک نیز از چشمانش جاری گردید، سعد عرض کرد: یا رسول الله! این اشک و گریه برای چیست؟ حضرت فرمود: این رحمتی است که خداوند در قلوب بندگانش قرار میدهد، و خداوند به آن بندگانی رحم میکند که آنها به دیگران رحم کنند.»
عزاداری امام حسین در سنت نبوی
گریه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای امام حسین (علیهالسلام):
احترام فوقالعاده و محبت بیش از حد پیامبر به امام حسین (علیهالسّلام) سبب تعجب و حیرت افراد زیادی بوده و هست، و این سؤال را دائماً از خود میپرسند که: چرا پیامبر خدا در برابر نگاه دیگران فرزند دخترش را بیش از حد انتظار میبوسید، او را در آغوش میکشید و یا نوازش میکرد؟ آیا این حرکات صرفاً جنبه عاطفی داشت، و مثلاً به عنوان پدربزرگ احساساتش را اظهار میکرد؟ و یا راز دیگری در پس این قضایا قرار دارد؟
جواب این پرسش را میتوان از اعمال و رفتار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که همان سنت نبی اکرم را تشکیل میدهد جویا گردید.
گریه پیامبر در تولد فرزندش
در مستدرک الصحیحین و تاریخ ابن عساکر و مقتل ال
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 