پاورپوینت کامل روی‌گردانان از امام علی ۷۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل روی‌گردانان از امام علی ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روی‌گردانان از امام علی ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل روی‌گردانان از امام علی ۷۶ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل روی‌گردانان از امام علی ۷۶ اسلاید در PowerPoint

کلیدواژه: امام علی (علیه‌السّلام)، ابن‌ابی‌الحدید.

پرسش: چه کسانی از امام علی (علیه‌السّلام) روی گرداندند؟

پاسخ اجمالی: ابن‌ابی‌الحدید نام چند تن از صحابیان، تابعیان و محدّثان را از قول اساتید بغدادی‌اش ذکر کرده است که از امام علی (علیه‌السّلام) روی‌گردانده و از ایشان بدگویی می‌کردند یا بخاطر رسیدن به دنیا فضائل او را کتمان می‌کرده‌اند از آن جمله می‌توان از انس بن مالک، اشعث بن قیس، جریر بن عبد‌اللّه، ابو‌مسعود انصاری و … نام برد.

فهرست مندرجات

۱ – مقدمه
۲ – انس بن مالک
۳ – اشعث بن قیس و جریر بن عبد‌اللّه
۴ – ابو‌مسعود انصاری
۵ – کعب الاحبار
۶ – نعمان بن بشیر انصاری
۷ – عمران بن حصین
۸ – سمره بن جندب
۹ – عبد‌اللّه بن زبیر
۱۰ – معاویه بن ابی‌سفیان
۱۱ – مغیره بن شعبه
۱۲ – یزید بن حجیّه تیمی
۱۳ – عبد‌اللّه بن عبد‌الرحمان
۱۴ – قعقاع بن شور
۱۵ – نجاشی
۱۶ – حنظله کاتب
۱۷ – مطرّف بن عبدالله
۱۸ – اسود بن یزید و مسروق بن اجدع
۱۹ – ابو‌برده بن ابی‌موسی
۲۰ – ابو‌عبد‌الرحمان سلمی
۲۱ – قیس بن ابی‌حازم
۲۲ – زهری و عروه بن زبیر
۲۳ – زید بن ثابت و عمرو بن ثابت
۲۴ – مکحول
۲۵ – پانویس
۲۶ – منبع

مقدمه

ابن‌ابی‌الحدید می‌گوید:
جماعتی از استادانِ بغدادی ما یادآور شده‌اند که گروهی از صحابیان، تابعیان و محدّثان، از علی (علیه‌السّلام) روی‌گردان بوده‌اند و درباره وی بدگویی می‌کرده‌اند. نیز گروهی از آنان، مناقب (فضایل) او را کتمان می‌کرده‌اند و به خاطر علاقه به دنیا و عشق به زندگیِ زودگذر، دشمنان وی را یاری می‌رسانده‌اند:

انس بن مالک

علی (علیه‌السّلام)، در جلوی دار الحکومه (یا گفته شده: در صحن مسجد جامع کوفه)، از مردم پرسید: «کدام یک از شما شنیده است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: هر که من مولای اویم، علی مولای اوست؟ دوازده نفر برخاستند و گواهی دادند. انس بن مالک هم در بین مردم بود؛ ولی گواهی نداد. علی (علیه‌السّلام) به وی فرمود: «چه چیز موجب شد که برنخیزی و گواهی ندهی، حال آن که تو در آن روز، حاضر بودی؟» گفت: ‌ای امیر‌مؤمنان! من پیر شده‌ام و فراموش کرده‌ام. علی (علیه‌السّلام) فرمود: «بار خدایا! اگر دروغ می‌گوید، در چهره‌اش لکّه سفیدی بیفکن که عمامه‌اش نتواند آن را بپوشاند!». طلحه بن عُمَیر می‌گوید: سوگند به خدا که پس از آن، پیسی را در بین دو چشمش دیدم. عثمان بن مُطرّف [در این باره] چنین روایت کرده است: در آخر عمر انس بن مالک، مردی از وی درباره علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) پرسید. وی گفت: بر آن شده‌ام که پس از روز صحن، (مقصود، همان جریان پرسش علی (علیه‌السّلام) در صحن دارالحکومه یا صحن مسجد جامع کوفه است.(م)) هیچ حدیثی را که در مورد علی (علیه‌السّلام) است و از من پرسش می‌شود، کتمان نکنم.«او سرسلسله پرهیزگاران در روز قیامت است». سوگند به خدا که این را از پیامبرتان شنیدم.

اشعث بن قیس و جریر بن عبد‌اللّه

گفته‌اند که: اشعث بن قیس کِنْدی و جریر بن عبد‌اللّه بَجَلی، علی (علیه‌السّلام) را دشمن می‌داشتند و علی (علیه‌السّلام) خانه جریر بن عبد‌اللّه را خراب کرده است. اسماعیل بن جریر[در این باره] می‌گوید: علی، دو بار خانه ما را ویران کرد. حارث بن حُصَین، گزارش داده است که پیامبر خدا، یک جفت از کفش‌های خود را به جریر بن عبد‌اللّه داد و فرمود: «این دو کفش را نگه‌دار، که از دست رفتن آن دو، [هشداری درباره] از دست رفتن دین توست».
در روز جمل، یکی از آن دو کفش از بین رفت و هنگامی که علی (علیه‌السّلام) وی را به سوی معاویه گسیل داشت، آن دیگری نیز از بین رفت. سپس وی از علی (علیه‌السّلام) جدا شد و از جنگ، کنار کشید.

ابو‌مسعود انصاری

ابو‌مسعود انصاری از علی (علیه‌السّلام) روی‌گردان بود.
شریک، از عثمان بن ابی‌زُرْعه و وی از زید بن وَهْب، گزارش کرده است که: ما در حضور علی (علیه‌السّلام) داشتیم از [وجوب یا عدم وجوب] ایستادن در هنگام عبور جنازه می‌گفتیم که ابو‌مسعود انصاری گفت: ما در این حالت بر پا می‌ایستادیم. علی (علیه‌السّلام) فرمود: «در این صورت، شما یهود هستید!»… منهال، از نعیم بن دجاجه گزارش کرده است که: پیش علی (علیه‌السّلام) نشسته بودم که ابو‌مسعود، سر رسید. علی (علیه‌السّلام) فرمود: «جوجه آمد». ابو‌مسعود، آمد و نشست. علی (علیه‌السّلام) به وی فرمود: «به من خبر رسیده که تو برای مردم، فتوا می‌دهی!». گفت: آری؛ و به آنان می‌گویم: پایان کار، بد است! علی (علیه‌السّلام)] پرسید: «آیا چیزی از پیامبر خدا شنیده‌ای؟». گفت: آری؛ شنیدم که می‌فرمود: «سال صدم برای مردم نخواهد آمد، مگر آن که بر روی زمین، پلک چشمی به هم نمی‌خورد». [علی (علیه‌السّلام)] فرمود: «اشتباه کردی، ‌ای خشتِ خام بر آب زن! (این مَثَل فارسی، برابر مَثَلی است که در متن عربی آمده است.(م))در نخستین پندارت به اشتباه افتادی! منظور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مردم همان روزگار ایشان بوده است. آیا آسایش این امّت، جز پس از سال صدُم است؟!».

کعب الاحبار

گروهی از تاریخ نگاران گزارش کرده‌اند که علی (علیه‌السّلام) درباره کعب الاحبار می‌فرمود: «وی دروغگوست». کعب، از علی (علیه‌السّلام) روی‌گردان بود.

نعمان بن بشیر انصاری

نعمان بن بشیر انصاری هم از علی (علیه‌السّلام) روی گردان و دشمن وی بود. او همراه معاویه به خونریزی پرداخت و نیز از فرماندهان پسرش یزید بود.وی با همین عقیده کشته شد.

عمران بن حصین

گزارش شده است که: عمران بن حصین از روی گردانان از علی (علیه‌السّلام) بود. علی (علیه‌السّلام) وی را به مدائن (مدائن: نام اصلی آن، «مدائن (شهرهای) هفتگانه» است که پایتخت پادشاهان ایران بود. این شهر بر ساحل شرقی دجله و در یک منزلی جنوب بغداد قرار دارد و «ایوان کسرا» در آن واقع است. این شهر به سال چهاردهم هجری به دست مسلمانان فتح گردید فرستاد و این کار به خاطر آن بود که عمران، همواره می‌گفت: اگر علی می‌میرد، نمی‌دانم مرگش چگونه خواهد بود، و اگر کشته می‌شود، چه وقت امیدوار باشم که کشته شود. پاره‌ای از مردم، عمران را جزو پیروان علی (علیه‌السّلام) شمرده‌اند.

سمره بن جندب

سمره بن جندب از پاسبانان زیاد بن ابیه بوده است.
عبد‌الملک بن حکیم، از حسن نقل کرده است که: مردی از مردم خراسان به بصره آمد. مالی را که با خود داشت، در بیت‌المال نهاد و رسید گرفت. سپس به مسجد وارد شد و دو رکعت نماز خواند. سمره بن جندب، او را دستگیر و وی را به داشتن اعتقاداتِ خوارج، متّهم ساخت. آن‌گاه، وی را با خود برد و گردن زد. او در آن زمان، رئیس پاسبانان زیاد بود. به وسایل همراه مرد خراسانی نگاه کردند و رسیدی به خطّ [مسئول] بیت‌المال یافتند. ابو‌بکر گفت: ‌ای سمره! آیا کلام خداوند متعال را نشنیده‌ای که فرمود: «قَدْ اَفْلَحَ مَن تَزَکَّی• وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی؛ رستگار، آن کسی است که خود را پاک گردانید و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گزارد»؟
سمره گفت: برادرت، (مقصودش، زیاد بن ابیه است که او نیز همچون سمره، فرزند سُمیه است و این دو، برادرِ مادری بودند.) به من چنین فرمان داد.
اعمش بن ابی‌صالح، گزارش کرده است که: به ما گفته شد که یکی از یاران پیامبر خدا آمده است. پیش وی رفتیم و دیدیم که سمره بن جندب است. روی یکی از پاهایش پوششی بود و روی پای دیگرش برف [گذاشته بودند]. گفتیم: چه شده است؟ گفتند: نقرس گرفته است. [آن‌جا بودیم که] گروهی نزد وی آمدند و گفتند: ‌ای سمره! فردا، به خدایت چه خواهی گفت، اگر گفته شود که مردی را نزد تو آوردند و گفتند: «وی از خارجیان است» و تو فرمان به قتلش دادی و آن‌گاه، فرد دیگری را آوردند و گفتند: «آن را که کُشتی، خارجی نبود؛ بلکه جوانی بود که در پیِ کار خودش بود و ما اشتباه کردیم. خارجی، این یکی است» و تو فرمان به قتل دومی دادی؟
سمره گفت: این کار، چه اشکالی دارد؟ اگر [آن اوّلی] از اهل بهشت بوده، که به بهشت رفته است و اگر از اهل دوزخ بوده، به دوزخ رفته است.
واصل (آزاد شده ابو‌عُیَینه)، از جعفر بن محمّد بن علی (علیهم‌السّلام) و وی از پدرانش نقل کرده است که: «سمره بن جندب، در باغ یک مرد انصاری، درخت خرمایی داشت و [با رفت و آمدش] مرد انصاری را آزار می‌داد. مرد انصاری به پیامبر خدا شکایت برد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کسی را در پی سمره فرستاد و او را فرا خواند و به وی فرمود: «درخت نخلت را به این شخص بفروش و پول آن را بگیر». سمره گفت: چنین نمی‌کنم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «یک درخت در مقابل آن درخت بردار». گفت: چنین نمی‌کنم. فرمود: «پس باغ را از وی بخر». گفت: چنین نمی‌کنم. فرمود: «این درخت را به من بده و در بهشت، درختی بِستان». گفت: چنین نمی‌کنم. پیامبر خدا به مرد انصاری گفت: «برو و درخت نخلش را قطع کن، که وی را در آن درخت، حقّی نیست». ریک، گزارش کرده است که: عبد‌اللّه بن سعد، از حجر بن عدی به ما خبر داد که: به مدینه آمدم و پیش ابو‌هُرَیره نشستم. پرسید: از کجا هستی؟ گفتم: از مردم بصره. پرسید: سمره بن جندب، چه کار می‌کند؟ گفتم: زنده است. گفت: هیچ کس به‌اندازه من دوست ندارد که عمر وی طولانی باشد. گفتم: برای چه؟ گفت: [برای این که] پیامبر خدا به من، او و حُذَیفه فرمود: «از شما سه نفر، کسی که آخر بمیرد، اهل دوزخ است». حذیفه بر ما پیشی گرفت و اکنون، من آرزومندم که در مرگ، از سمره پیشی بگیرم.
راوی می‌گوید: سمره بن جندب، زنده ماند تا شهادت حسین (علیه‌السّلام) را دید.
احمد بن بشیر، از مسعر بن کدام، آورده است که: در زمان رفتن حسین (علیه‌السّلام) به سمت کوفه، سمره بن جندب رئیس پاسبانان عبید‌اللّه بن زیاد بود. او مردم را به حرکت به سوی حسین (علیه‌السّلام) برای جنگ با وی، تشویق می‌کرد.

عبد‌اللّه بن زبیر

از جمله روی گردانان از علی (علیه‌السّلام) و دشمنان وی، عبد‌اللّه بن زبیر بود. علی (علیه‌السّلام) همواره می‌فرمود: «زبیر از ما اهل‌بیت بود تا آن که پسرش عبد‌اللّه، بزرگ شد و وی را تباه کرد». عبد‌اللّه، همان کسی است که زبیر را به جنگ با علی (علیه‌السّلام) وا داشت و نیز همان کسی است که رفتن به بصره را برای عایشه، خوب جلوه داد. او فردی بددهان و بدگو بود که بنی‌هاشم را دشمن می‌داشت و علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) را لعن می‌کرد و بد می‌گفت.

معاویه بن ابی‌سفیان

علی (علیه‌السّلام) در نماز صبح و نماز مغرب، قنوت می‌خواند و در قنوتش معاویه، عمرو، مغیره، ولید بن عقبه، ابو‌اعور، ضحّاک بن قیس، بسر بن ارطات، حبیب بن مسلمه، ابو‌موسی اشعری و مروان بن حکم را نفرین می‌کرد. اینان نیز در قنوت، وی را لعن می‌کردند.
استادمان، (گوینده این تعبیر، در تمام این مقاله، ابن ابی‌الحدید است.) ابو‌عبد‌اللّه بصریِ متکلّم (که خدای رحمتش کناد)، از نصر بن عاصم لیثی، از پدرش روایت کرد که: به مسجد پیامبر خدا آمدم، که دیدم مردم می‌گفتند: از خشم خدا و پیامبرش، به خدا پناه می‌بریم! گفتم: چه شده است؟ گفتند: هم اکنون، معاویه برخاست و دست ابو‌سفیان را گرفت و هر دو از مسجد خارج شدند، که پیامبر خدا فرمود: «خداوند، این پیرو و پیشرو را لعنت کند! چه روزهایی از دست معاویه کَپَل گُنده بر امّت من خواهد گذشت!».
استادمان [همچنین] گفت: علاء بن حُرَیز قُشَیری روایت کرده است که: پیامبر خدا به معاویه فرمود: «ای معاویه! تو بدعت را سنّت، و بدی را خوبی خواهی شمرد. خوراکت بسیار و ستمت گسترده خواهد بود…»

مغیره بن شعبه

ابراهیم بن هلال، نویسنده الغارات، از ابو‌صادق، از جندب بن عبدالله گزارش کرده است که: نزد علی (علیه‌السّلام) از مُغَیره بن شُعبه و علاقه‌اش به معاویه سخن به میان آمد. فرمود: «مغیره کیست؟ اسلام آوردن او به خاطر هرزگی و خیانتی بود که در حقّ شماری از افراد خاندانش م

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.