پاورپوینت کامل روایت أنصحهم لله و لرسوله الخلیفه الصدیق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل روایت أنصحهم لله و لرسوله الخلیفه الصدیق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روایت أنصحهم لله و لرسوله الخلیفه الصدیق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل روایت أنصحهم لله و لرسوله الخلیفه الصدیق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

روایت أنصحهم لله و لرسوله الخلیفه الصدیق

کلیدواژه: خلفای سه‌گانه، عمر بن خطاب، ابوبکر، شبهات وهابیت، شبهات اهل‌ سنت، خلفای سه‌گانه، عمر بن خطاب، ابوبکر، مباحث حدیثی، مباحث کلامی.

پرسش: آیا روایت «أنصحهم لله ولرسوله الخلیفه الصدیق وخلیفه الخلیفه الفاروق» با سند معتبر در منابع شیعه و سنی نقل شده است؟

پاسخ: گاهی دیده می‌شود که برخی وهابی‌ها به این روایت: «انصحهم لله و لرسوله الخلیفه الصدیق وخلیفه الخلیفه الفاروق»، استناد کرده و قصد دارند که از آن مشروعیت خلافت خلفا را ثابت کنند. ما در این مقاله این روایت را از نظر سندی و دلالی بررسی خواهیم کرد.
اقتضای بحث علمی این است که به اصل منبع رجوع کنیم و ببینیم این روایت به چه صورت نقل شده؟ و قبل و بعد از آن، چه مطالبی آمده است؟ در چه فضایی ایراد شده است؟ و آیا قرینه‌ای بر اراده معنای مراد متکلم در آن موجود است؟ ابتدا روایت را نقل می‌کنیم و سپس پاسخ‌هایی به این شبهه می‌دهیم.

فهرست مندرجات

۱ – نقل روایت
۱.۱ – متن نامه معاویه به امام علی
۱.۲ – جواب نامه معاویه توسط امام علی
۱.۳ – نقل روایت در اسناد دیگر
۲ – عدم اعتماد بر کتاب ناقل روایت
۳ – بررسی سند روایت در نظر شیعه و اهل‌سنت
۳.۱ – نصربن مزاحم
۳.۱.۱ – دیدگاه شیعه
۳.۱.۲ – دیدگاه اهل‌سنت
۳.۲ – عمر بن سعد الاسدی
۳.۲.۱ – نظر شیعه
۳.۲.۲ – نظر اهل‌سنت
۳.۳ – ابوروق عطیه بن الحارث
۳.۳.۱ – دیدگاه شیعه
۳.۳.۲ – دیدگاه اهل‌سنت
۳.۴ – نتیجه‌گیری نهایی بررسی سندی
۴ – استناد سخنان امام علی از زبان معاویه
۵ – دیدگاه امام علی درباره خلفاء
۶ – عدم ارتباط لقب صدیق و فاروق با ابوبکر و عمر
۶.۱ – لقب صدیق
۶.۲ – لقب فاروق
۷ – نکات روایت
۷.۱ – عدم حسادت امام علی به خلفا
۷.۲ – اعتقاد به خلافت انتخابی نزد اهل‌ سنت
۷.۳ – برتری امام علی بر خلفای سه‌گانه
۷.۴ – عدم قبول انصحهم‌لله برای خلفا
۷.۵ – گرفتن ناحق خلافت از علی
۷.۶ – دست‌کشیدن از خلافت به‌خاطر مصلحت
۸ – نتیجه گیری نهائی
۹ – پانویس
۱۰ – منبع

نقل روایت

در ابتدا روایت را از کتاب وقعه الصفین نقل می‌کنیم و پس از آن منابعی که تمام یا بخشی از آن را نقل کرده‌اند می‌آوریم و مطلب را به بحث می‌نشینیم.
کل روایت به نقل از کتاب وقعه صفین:

نَصْرٌ عَنْ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ عَنْ اَبِی وَرَقِ اَنَّ ابْنَ عُمَرَ بْنِ مَسْلَمَهَ الْاَرْحَبِیَّ اَعْطَاهُ کِتَاباً فِی اِمَارَهِ الْحَجَّاجِ بِکِتَابٍ مِنْ مُعَاوِیَهَ اِلَی عَلِیٍّ قَالَ: وَاِنَّ اَبَا مُسْلِمٍ الْخَوْلَانِیَقَدِمَ اِلَی مُعَاوِیَهَ فِی اُنَاسٍ مِنْ قُرَّاءِ اَهْلِ الشَّامِ [قَبْلَ مَسِیرِ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع اِلَی صِفِّینَ] فَقَالُوا [لَهُ] یَا مُعَاوِیَهُ عَلَامَ تُقَاتِلُ عَلِیّاً وَلَیْسَ لَکَ مِثْلُ صُحْبَتِهِ وَلَا هِجْرَتِهِ وَلَا قَرَابَتِهِ وَلَا سَابِقَتِهِ قَالَ لَهُمْ مَا اُقَاتِلُ عَلِیّاً وَاَنَا اَدَّعِی اَنَّ لِی فِی الْاِسْلَامِ مِثْلَ صُحْبَتِهِ وَلَا هِجْرَتِهِ وَلَا قَرَابَتِهِ وَلَا سَابِقَتِهِ وَلَکِنْ خَبِّرُونِی عَنْکُمْ اَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ اَنَّ عُثْمَانَ قُتِلَ مَظْلُوماً قَالُوا بَلَی قَالَ فَلْیَدَعْ اِلَیْنَاقَتَلَتَهُ فَنَقْتُلَهُمْ بِهِ وَلَا قِتَالَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُ قَالُوا فَاکْتُبْ [اِلَیْهِ] کِتَاباً یَاْتِیهِ [بِهِ] بَعْضُنَا فَکَتَبَ اِلَی عَلِیٍّ هَذَا الْکِتَابَ مَعَ اَبِی مُسْلِمٍ الْخَوْلَانِیِّ فَقَدِمَ بِهِ عَلَی عَلِیٍّ.

نصر، از عمر بن سعد، از ابوروق (که ابن عمر بن مسلمه ارحبی نامه‌ای در برابر نامه‌ای از معاویه به علی، در امارت حجاج به او داده) گوید:
ابومسلم خولانی با مردمی از روستاهای شام [پیش از حرکت امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) به صفین] نزد معاویه آمدند و به او گفتند: ‌ای معاویه! بر چه پایه‌ای با علی پیکار می‌کنی که تو را نه صحبت و نه خویشاوندی (با پیامبر اکرم) و نه هجرت و نه سابقه‌ای چون او باشد؟ به ایشان گفت: من با علی ازآن‌رو پیکار نمی‌کنم که مدّعی صحابی بودن و هجرت و قرابت و سابقه‌ای چون او هستم؛ ولی شما خود به من بگویید، آیا نمی‌دانید که عثمان مظلومانه کشته شد؟ گفتند: چرا. گفت:
پس باید وی قاتلان عثمان را به ما واگذارد تا ایشان را به قصاص آن (خون ناروا) بکشیم و (در آن صورت) میان ما و علی جنگی نخواهد بود. گفتند: پس نامه‌ای [به او] بنویس تا افرادی از ما [نزدش] برند. پس این نامه را به علی نوشت و به ابومسلم خولانی سپرد.

سپس نصر بن مزاحم، مطلب را این‌گونه ادامه می‌دهد که مسلم خولانی نزد امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) آمد و خطبه‌ای با این مضمون خواند:

ثُمَّ قَامَ اَبُو مُسْلِمٍ خَطِیباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَاَثْنَی عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ: اَمَّا بَعْدُ فَاِنَّکَ قَدْ قُمْتَ بِاَمْرٍ وَتَوَلَّیْتَهُ وَاللَّهِ مَا اُحِبُّ اَنَّهُ لِغَیْرِکَ اِنْ اَعْطَیْتَ الْحَقَّ مِنْ نَفْسِکَ اَنَّ عُثْمَانَ قُتِلَ مُسْلِماً مُحْرِماًمَظْلُوماً فَادْفَعْ اِلَیْنَا قَتَلَتَهُ وَاَنْتَ اَمِیرُنَا فَاِنْ خَالَفَکَ اَحَدٌ مِنَ النَّاسِ کَانَتْ اَیْدِینَا لَکَ نَاصِرَهً وَاَلْسِنَتُنَا لَکَ شَاهِدَهً وَکُنْتَ ذَا عُذْرٍ وَ حُجَّهٍ.
ابومسلم پس از تقدیم نامه به علی به خطبه برخاست و خدا را سپاس و ستایش کرد و گفت: «اما بعد، تو به (تصدی) کاری برخاستی و عهده‌دار آن شدی که خداوند در صورتی که خود انصاف ورزی و داد دهی، آن را برای دیگر کس نخواهد.
اما عثمان در حالی کشته شد که مسلمان و مظلوم و حرمتش واجب بود، پس قاتلان او را به ما سپار، و تو امیر و فرمانروای مایی، و اگر یکی از مردم با تو مخالفت ورزد ما همه دست یاری خود را به تو دهیم و زبانمان گواه توست و تو را عذر و حجت باشد (که به درخواست و اصرار ما تسلیم‌شان کردی).»

سپس در ادامه امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) در پاسخ ابومسلم خولانی می‌فرماید:

فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ «اغْدُ عَلَیَّ غَداً فَخُذْ جَوَابَ کِتَابِکَ» فَانْصَرَفَ ثُمَّ رَجَعَ مِنَ الْغَدِ لِیَاْخُذَ جَوَابَ کِتَابِهِ فَوَجَدَ النَّاسَ قَدْ بَلَغَهُمُ الَّذِی جَاءَ فِیهِ فَلَبِسَتِ الشِّیعَهُ اَسْلِحَتَهَا ثُمَّ غَدَوْا فَمَلَئُوا الْمَسْجِدَ وَاَخَذُوا یُنَادُونَ کُلُّنَا قَتَلَ ابْنَ عَفَّانَ وَاَکْثَرُوا مِنَ النِّدَاءَ بِذَلِکَ وَاُذِنَ لِاَبِی مُسْلِمٍ فَدَخَلَ عَلَی عَلِیٍّ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَدَفَعَ اِلَیْهِ جَوَابَ کِتَابِ مُعَاوِیَهَ فَقَالَ لَهُ اَبُو مُسْلِمٍ قَدْ رَاَیْتُ قَوْماً مَا لَکَ مَعَهُمْ اَمْرٌ قَالَ «وَمَا ذَاکَ؟» قَالَ بَلَغَ الْقَوْمَ اَنَّکَ تُرِیدُ اَنْ تَدْفَعَ اِلَیْنَا قَتَلَهَ عُثْمَانَ فَضَجُّوا وَاجْتَمَعُوا وَلَبِسُوا السِّلَاحَ وَزَعَمُوا اَنَّهُمْ کُلَّهُمْ قَتَلَهُ عُثْمَانَ فَقَالَ عَلِیٌّ: «وَاللَّهِ مَا اَرَدْتُ اَنْ اَدْفَعَهُمْ اِلَیْکَ طَرْفَهَ عَیْنٍ لَقَدْ ضَرَبْتُ هَذَا الْاَمْرَ اَنْفَهُ وَعَیْنَیْهِ مَا رَاَیْتُهُ یَنْبَغِی لِی اَنْ اَدْفَعَهُمْ اِلَیْکَ وَلَا اِلَی غَیْرِکَ.» فَخَرَجَ بِالْکِتَابِ وَهُوَ یَقُولُ الْآنَ طَابَ الضِّرَابُ.
فردا نزد من آی و پاسخ نامه‌ات را بستان. او برفت و چون روز دیگر باز آمد تا پاسخنامه‌اش را بستاند، مردم از مضمون نامه‌ای که آورده بود آگاه شده بودند، پس گروهی شیعیان سلاح‌پوش از صبحگاه مسجد را انباشته بودند و بانگ می‌زدند:
ما همگی ابن عفان را کشته‌ایم [و این بانگ را تکرار می‌کردند]. به ابومسلم اجازه ورود دادند و خدمت امیرمؤمنان علی آمد که پاسخ نامه‌اش را بگیرد و به وی گفت: اینک گروهی را دیدم که تو را با وجود آنان فرمانی نباشد. گفت: چه دیدی؟ گفت: به این گروه خبر رسیده بود که تو قصد آن داری که قاتلان عثمان را به ما سپاری، بانگ و فریاد بر آوردند و سلاح پوشیدند و ادعا کردند که همگی قاتلان عثمان‌اند. علی گفت: «به خدا سوگند! من یک لحظه هم نخواسته‌ام آنان را به تو سپارم، این‌کار تمام شده است و با توجه به آنچه خود دیدی مرا بایسته است که ایشان را نه به تو و نه به دیگری نسپارم».
پس نامه را گرفت و بیرون آمد و می‌گفت: اینک پیکار نیک آمد. (که چاره‌ای از آن نیست).

متن نامه معاویه به امام علی

نصر بن مزاحم در ادامه، نامه معاویه را این‌گونه نقل کرده است:

وَکَانَ کِتَابُ مُعَاوِیَهَ اِلَی عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مِنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ اَبِی سُفْیَانَ اِلَی عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ سَلَامٌ عَلَیْکَ فَاِنِّی اَحْمَدُ اِلَیْکَ اللَّهَ الَّذِی لَا اِلَهَ اِلَّا هُوَ اَمَّا بَعْدُ فَاِنَّ اللَّهِ اصْطَفَی مُحَمَّداً بِعِلْمِهِ وَجَعَلَهُ الْاَمِینَ عَلَی وَحْیِهِ وَالرَّسُولَ اِلَی خَلْقِهِ وَاجْتَبَی لَهُ مِنَ الْمُسْلِمِینَ اَعْوَاناً اَیَّدَهُ اللَّهُ بِهِمْ َکَانُوا فِی مَنَازِلِهِمْ عِنْدَهُ عَلَی قَدْرِ فَضَائِلِهِمْ فِی الْاِسْلَامِ فَکَانَ اَفْضَلَهُمْ فِی اِسْلَامِهِ وَاَنْصَحَهُمْ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ الْخَلِیفَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَخَلِیفَهُ خَلِیفَتِهِ ….
نامه معاویه به علی (علیه‌السّلام) چنین بود [این نامه در العقد نیز آمده است.]
بسم اللّه الرحمن الرحیم. از معاویه بن ابی سفیان به علی بن ابی طالب. سلام بر تو، من نزد تو خداوند را که جز او خدایی نیست (فرا یاد آرم و) ستایش کنم. اما بعد، همانا خداوند به دانایی خویش محمد را برگزید و او را امین وحی و فرستاده خود نزد آفریدگانش قرار داد، و از مسلمانان یارانی برای او برگزید او را به وسیله ایشان حمایت کرد و هریک از ایشان به‌اندازه مراتب و فضایل خود در اسلام نزد او پایگاه‌هایی داشتند. برترین ایشان در اسلام و خیر‌اندیش‌ترین آنان در راه خدا و برای پیامبرش، خلیفه بعد از او بود و خلیفه جانشین او …..(برای مطالعه کامل نامه به منبع ذیل رجوع شود: )

جواب نامه معاویه توسط امام علی

امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) در پاسخ معاویه می‌نویسد:

… ابْنَ هِنْدٍ فَلَقَدْ خَبَاَ لَنَا الدَّهْرُ مِنْکَ عَجَباً وَلَقَدْ قَدَّمْتَ فَاَفْحَشْتَ اِذْ طَفَّقْتَ تُخْبِرُنَا عَنْ بَلَاءِ اللَّهِ تَعَالَی فِی نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ صوَفِینَا فَکُنْتَ فِی ذَلِکَ کَجَالِبِ التَّمْرِ اِلَی هَجَرَ اَوْ کَدَاعِی مُسَدِّدِهِ اِلَی النِّضَالَوَذَکَرْتَ اَنَّ اللَّهَ اجْتَبَی لَهُ مِنَ الْمُسْلِمِینَ اَعْوَاناً اَیَّدَهُ اللَّهُ بِهِمْ فَکَانُوا فِی مَنَازِلِهِمْ عِنْدَهُ عَلَی قَدْرِ فَضَائِلِهِمْ فِی الْاِسْلَامِ- فَکَانَ اَفْضَلَهُمْ زَعَمْتَ فِی الْاِسْلَامِ وَاَنْصَحَهُمْ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ الْخَلِیفَهُ وَخَلِیفَهُ الْخَلِیفَهِوَلَعَمْرِی اِنَّ مَکَانَهُمَا مِنْ الْاِسْلَامِ لَعَظِیمٌ وَاِنَّ الْمُصَابَ بِهِمَا لَجَرِحٌ فِی الْاِسْلَامِ شَدِیدٌ رَحِمَهُمَا اللَّهُ وَجَزَاهُمَا بِاَحْسَنِ الْجَزَاءِ وَذَکَرْتَ اَنَّ عُثْمَانَ …
… ‌ای پسر هند! پافشارترین مردم در تحریک بر ضد او همان خاندان خود وی بودند و از قوم او آن‌که بدو نزدیک‌تر بود بیشتر لجاجت می‌کرد مگر آن کس که خداوند معصومش نگه داشته بود. به راستی روزگار نکته شگفتی را درباره تو از ما پنهان داشته بود، اینک تو خود آن را بروز دادی و رسوایی فزودی، آنجا که آغاز کردی تا نعمت خدای تعالی را در حق پیامبر خود (صلی‌اللّه‌علیه‌وسلم) و در مورد ما به خود ما خبر دهی، و چونان کسی گشتی که خرما به هجر (و زیره به کرمان) برد، یا کسی که استاد تیر‌اندازی خود را به مسابقه بخواند. و یاد کردی که خداوند از مسلمانان یاورانی برای او برگزید و به وسیله ایشان یاریش داد و آنان را به‌اندازه فضایلشان در اسلام، نزد او پایگاه‌هایی بود ـ و ادعا کردی ـ برتر از همه ایشان در اسلام و نیکخواه‌ترین آنان نسبت به خدا و پیامبرش، آن خلیفه و جانشین آن خلیفه بوده‌اند. به جان خودم که پایگاه آنان در اسلام بزرگ است و لطمه بر آن دو، زخم سختی بر پیکر اسلام باشد، خدا آن هر دو را بیامرزد و به بهترین پاداشی جزاشان دهد. و نوشتی که عثمان … (برای مطالعه کامل نامه به منبع ذیل رجوع شود: )

نقل روایت در اسناد دیگر

اسنادی که همه یا برخی از مطالب بالا را نقل کرده‌اند:
۱. وقعه صفین.
۲. شرح نهج‌البلاغه.
۳. نهج‌السعاده.
۴. منهاج‌البراعه فی شرح نهج‌البلاغه.
۵. شرح نهج‌البلاغه ابن میثم.
۶. تاریخ مدینه دمشق.
۷. عقد الفرید.
۸. مناقب آل ابی‌طالب (علیهم‌السّلام).
۹. العیون و المحاسن.
۱۰. الفصول المختاره.
۱۱. بحارالانوار.
۱۲. اعیان الشیعه.
۱۳. موسوعه الامام علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) فی الکتاب والسنه والتاریخ.
۱۴. تسلیه المُجالس و زینه المَجالس (مقتل الحسین (علیه‌السّلام)).
۱۵. اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات.

عدم اعتماد بر کتاب ناقل روایت

اصل کتاب قابل اعتماد نیست:
تنها کسی که در میان متقدمان این روایت را نقل کرده است، نصر بن مزاحم در کتاب وقعه الصفین است. مصدر سایر محدثان در قرون بعدی همگی کتاب نصر بن مزاحم است و در حقیقت مصدر دیگری غیر از این کتاب ندارد.
محقق و پژوهشگر این کتاب آقای محمد‌هارون مصری در مقدمه خودش درباره ویژگی کتاب می‌نویسد که این کتاب اولین بار در سال ۱۴۱۰ در ایران چاپ حجری شده است. سپس در ادامه محقق کتاب می‌گوید:
وقد طمست بعض کلمات هذه النسخه، ووقع فیها کثیر من التحریف والتصحیف، والزیاده، والنقص، وهذه النسخه هی التی قد اخذتها اصلا فی نشر هذا الکتاب و تحقیقه…؛ بعضی از کلمات این نسخه پاک شده بود، و تحریف و کم و کاستی، و زیاد کردن کلمات به آن فراوان دیده می‌شود، و من همین نسخه را اصل قرار دادم…
نتیجه: بنابراین اصل کتاب به‌ صورت درست به‌ دست ما نرسیده است و چنین کتابی ارزش استناد نخواهد داشت.

بررسی سند روایت در نظر شیعه و اهل‌سنت

سند روایت در نظر شیعه و اهل‌سنت ضعیف است.
در سند این روایت افرادی وجود دارد که از نظر شیعه و سنی ضعیف هستند و سخنشان بی‌اعتبار. ما به صورت تک‌تک تمام روات آن را بررس خواهیم کرد:

نصربن مزاحم

نصر بن مزاحم المنقری العطار ابوالفضل کوفی:

دیدگاه شیعه

نجاشی درباره او می‌نویسند:
مستقیم الطریقه صالح الامر، غیر انه یروی عن الضعفاء؛ بر طریق مستقیم است و در کارش صلاحیت دارد جز این‌که از افراد ضعیف روایت می‌کند.

دیدگاه اهل‌سنت

علمای اهل‌سنت در مورد او با تفکیک کلمات چنین آورده‌اند:
متهم.

فی حدیثه اضطراب وخطا کثیر. در احادیث او اضطراب و اشتباهات فراوانی وجود دارد.

ضعیف.

کان زائغا عن الحق مائلا. او از راه حق کج شده و به سوی باطل مایل شده بود.

روی عن الضعفاء احادیث مناکیر. روایات منکر از افراد ضعیف نقل می‌کند.

غال فی مذهبه غیر محمود فی حدیثه. او در مذهبش غلو می‌کرد و روایاتش قابل پسند نبود.

واهی الحدیث متروک الحدیث. رابطه احادیثش از هم گسیخته است و به احادیث او اعتنا نمی‌شود.

لا یکتب حدیثه. محدثین احادیثش را در کتب خود نمی‌نویسند.

جلد ترکوه کان کذابا… ضعفه الحافظ جدا. فرد بی موالاتی است او را ترک گفته‌اند او بسیار دروغ می‌گوید… حافظ او را شدیداً تضعیف کرده است.

ابن حبان او را در الثقات آورده است ولی عبدالله بن عدی در الکامل فی الضعفاء و نسائی در الضعفاء و المتروکین و ذهبی در المغنی فی الضعفاء آورده است.
نتیجه آن‌که: هرچند که از دیدگاه شیعه می‌توان نصر بن مزاحم را با توجه به گفتار نجاشی توثیق کرد؛ اما از دیدگاه اهل سنت او فردی دروغگو، غالی، ضعیف و است.

عمر بن سعد الاسدی

در ادامه عمر بن سعد الاسدی را از دیدگاه شیعه و اهل‌سنت بررسی می‌کنیم.

نظر شیعه

آیت‌الله سبحانی می‌گوید:
او عمر بن سعد الوقاص نیست چون نصر بن مزاحم که از شاگردان او بوده و از او روایت کرده متوفای ۲۱۲ است و عمر سعد در سال ۶۷ کشته شده است در برخی نسخ عمرو بن سعد و در برخی دیگر عمر بن سعید آمده است. هیچ مطلبی در کتب اهل سنت و شیعه نیامده است لذا مهمل است.

آقای خوئی نام او را ذکر می‌کنند و هیچ مدح یا قدحی در مورد او نیاورده است.
محقق محترم جناب آقای جعفریان با تلاش و دقتی که به‌ کار برده‌اند و بررسی تمام روات کتاب وقعه الصفین، نسب او را الاسدی می‌دانند و از آنجا که ابوحاتم، استاد او را اعمش می‌داند وی را از اهمال در آورده‌اند و طی مقاله‌ای به نام «منابع کتاب وقعه صفین نصر بن مزاحم عطار منقری» در مورد او می‌فرمایند:
«ازعمر بن سعد در کتاب‌های کهن رجالی به ندرت یاد شده است. ابوحاتم درباره وی این جملات را دارد: عمر بن سعد اسدی، از اعمش (م ۱۴۵، ۱۴۷ یا ۱۴۸)، [ابواسحاق] شیبانی (م۱۲۹یا ۱۳۸) و لیث [بن سعد اصفهانی م ۱۷۵] و خصیف [بن عبدالرحمن م ۱۳۷ یا۱۴۵] نقل می‌کند. از وی ابوسعید اشج و غیر او، نقل می‌کنند. از آن‌جا که وی از طایفه بنی اسد است و تشیع در این قبیله ریشه دارد، تشیع وی امری عادی می‌نماید. شیخ او اعمش هم از همین طایفه است و جزو شیعیان عراقی به‌شمار می‌آید.
(مقاله استاد رسول جعفریان بنام «منابع کتاب وقعه صفین نصر بن مزاحم عطار منقری» در سایت مرکز اسناد مجلس و کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران.)
بنابراین از دیدگاه شیعه، این فرد توثیقی ندارد و حتی مهمل است.

نظر اهل‌سنت

ابن ابی حاتم درباره او می‌نویسد:
عمر بن سعد الاسدی… سالت ابی عنه فقال شیخ قدیم من عتق الشیعه متروک الحدیث؛ از پدرم درباره او پرسیدم گفت از بزرگان نجیب و با سابقه شیعه است؛ ولی احادیث او ترک می‌شود.

ذهبی در میزان الاعتدال و ابن حجر عسقلانی نیز او را تضعیف کرده‌اند:
عمر بن سعد عن الاعمش شیعی بغیض وقال ابو حاتم متروک الحدیث؛ عمر بن سعد که از اعمش نقل حدیث می‌کند، شیعه کینه‌ای است و ابوحاتم او را متروک الحدیث می‌داند.

و ذهبی در المغنی فی الضعفاء نام او را به‌عنوان راوی ضعیف آورده و می‌نویسد: عمر بن سعد عن الاعمش شیعی راجح قال ابو حاتم متروک عمر بن سعد شیعه خوبی است و ابو حاتم او را متروک الحدیث خوانده.
در نتیجه عمر بن سعد اسدی از دیدگاه اهل سنت نیز ضعیف است.

ابوروق عطیه بن الحارث

ابوروق عطیه بن الحارث الهمدانی الکوفی:

دیدگاه شیعه

علمای شیعه، کنیه او را برخی ابوروق و برخی ابی ورق ضبط کرده‌اند؛ ولی آیت‌الله سبحانی می‌نویسد:
در رجال نجاشی هم ابی‌روق آمده؛ ولی در فهرست شیخ طوسی ابی ورق آمده؛ اما صحیح ابی‌روق است؛ همچنان که ابن ندیم هم در کتابش صفحه ۵۷ به آن تصریح کرده است. سپس می‌گویند ابن عقده در مورد او می‌گوید:
کان ممن یقول بولایه اهل البیت (علیهم‌السّلام). معتقد به ولایت اهل بیت (علیهم‌السّلام) بوده است.

علامه تستری در قاموس الرجال بدون اینکه در مورد او جرح یا تعدیلی داشته باشد به نقل از علامه حلی او را از طبقه تابعین معرفی می‌کند.
آقای خوئی (رحمه‌الله‌علیه) در ترجمه او می‌گویند:
هو الهمدانی الکوفی تابعی و انه کان ممن یقول بولایه اهل البیت (علیهم‌السّلام). از تابعین است و قائل به ولایت اهل بیت بوده است.
بنابراین عطیه عوف

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.