پاورپوینت کامل رفتار امام علی با عایشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رفتار امام علی با عایشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رفتار امام علی با عایشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رفتار امام علی با عایشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل رفتار امام علی با عایشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
کلیدواژه: عایشه، جنگ جمل، اصلاح امت، امام علی (علیهالسلام).
پرسش: آیا عایشه برای اصلاح امت، جنگ جمل را به راه انداخت ؟ چرا بعد از جنگ جمل مجازات نشد؟
پاسخ: یکی از شبهاتی که اهل سنت در رابطه با عایشه مطرح میکنند این است که عایشه برای اصلاح امت اسلامی به بصره رفته و جنگ جمل پیش آمده است و الا اگر غیر این باشد، چرا حضرت علی (علیهالسلام) با او برخورد نکرد و وی را مجازات نکرده است؛ بلکه وی را محترمانه به مدینه انتقال داده است. در ادامه پاسخ تفصیلی از کتب اهل سنت به شبهه میدهیم.
فهرست مندرجات
۱ – بیان شبهه
۲ – انگیزه عایشه از خروج
۳ – عایشه فرمانده جنگ جمل
۴ – کینه قدیمی عایشه از امیرمؤمنان
۵ – سجده شکر عایشه در شهادت امیرمؤمنان
۶ – دستور پیامبر به امام علی برای جنگ با عایشه
۷ – نهی پیامبر از رفتن عایشه به جنگ جمل
۸ – مشروعیت جنگ با عایشه توسط امسلمه
۹ – گفتوگوی امسلمه با عایشه
۱۰ – پیش بینی حذیفه
۱۱ – تصمیم بر جنگ با امام علی توسط پیروان جمل
۱۲ – دعوت از مردم برای جنگ با امام علی
۱۳ – هودج آهنین عایشه
۱۳.۱ – روایت ابوحنیفه دینوری
۱۳.۲ – روایت بیهقی
۱۳.۳ – روایت ابن قتیبه دینوری
۱۳.۴ – روایت آلوسی
۱۳.۵ – روایت ابن ربه اندلسی
۱۳.۶ – روایت عاصمی مکی
۱۴ – تحریک مردم به جنگ با علی
۱۵ – آغازگر فتنه
۱۵.۱ – بیان ابن قتیبه دینوری
۱۵.۲ – بیان بلاذری
۱۵.۳ – بیان ابن عبد البر
۱۵.۴ – بیان ابن العبری
۱۵.۵ – کندن موهای عثمان بن حنیف
۱۶ – تقسیم بیتالمال مسلمین در میان فتنهگران
۱۷ – هجوم یاران امیرمؤمنان به هودج عایشه
۱۷.۱ – بیان دینوری
۱۷.۲ – بیان بلاذری
۱۷.۳ – بیان ابن کثیر
۱۷.۴ – ابن العبری
۱۷.۵ – بیان ابوالفداء
۱۷.۶ – بیان مقدسی، عینی و ابن خلدون
۱۷.۷ – بیان حمیری
۱۷.۸ – نتیجه بیان متون تاریخی
۱۸ – علت عدممجازات عایشه
۱۸.۱ – عدم کشتن زن در ارتداد
۱۸.۲ – عدم جواز کشتن اسیر
۱۸.۳ – اطاعت از دستور رسول خدا
۱۸.۴ – عدم تخفیف مجازات اخروی
۱۸.۵ – نکشتن سامری توسط موسی
۱۸.۶ – شعلهورتر نشدن آتش فتنه
۱۹ – پانویس
۲۰ – منبع
بیان شبهه
اگر آنطور که شیعیان ادعا میکنند، امالمؤمنین عایشه در جنگ جمل مقصر بوده و باعث کشته شدن هزاران نفر از مسلمانان شده است، چرا علی (علیهالسّلام) با او برخورد نکرد؟ چرا او را مجازات نکرد؟
رها کردن عایشه و حتی انتقال محترمانه او به مدینه، نشانگر این است که عایشه برای اصلاح امت اسلامی به طرف بصره رفته و قصد جنگ و فتنه نداشته است.
انگیزه عایشه از خروج
آیا عایشه به قصد اصلاح، خارج شده بود؟
تردیدی نیست که هدف عایشه از برپایی فتنه جمل، جنگ با امیرمؤمنان (علیهالسّلام) بوده، ایجاد اختلاف و تفرقه در جامعه اسلامی و اخلال در نظم و امنیت حکومت نوپای امیرمؤمنان (علیهالسّلام) بوده است وگرنه دلیلی نداشت که برخلاف دستور صریح خداوند، حریم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را ترک و همراه با هزاران مرد نامحرم از این دیار به آن دیار، از این شهر به آن شهر، از این معرکه به آن معرکه حرکت و مسلمانان را یکی پس از دیگری قربانی ریاستطلبی طلحه و زبیر نماید.
ما در این مقاله تلاش میکنیم که ابتدا به صورت کوتاه درباره انگیزه عایشه از به راه انداختن جنگ جمل صحبت و در آخر به این سؤال پاسخ دهیم که چرا امیرمؤمنان (علیهالسّلام) عایشه را مجازات نکرد؟
اما پیش از ورود به اصل بحث، باید این مسئله ثابت شود که فرمانده جنگ جمل چه کسی بوده است؟ آیا عایشه تقصیری داشته یا خیر؟
عایشه فرمانده جنگ جمل
بیتردید، مقصران اصلی جنگ جمل، عایشه، طلحه و زبیر بودند. از این میان تقصیر عایشه بیش از دو نفر دیگر میتواند باشد؛ چراکه اگر او طلحه و زبیر را همراهی نمیکرد، مردم برای این نبرد حاضر نمیشدند و شاید فتنه جمل اصلا شکل نمیگرفت. مردم وقتی دیدند که ناموس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمانده این لشکر است، دچار شک و تردید شدند و از طرف دیگر عده زیادی گول همین قضیه را خوردند و به جنگ امیرمؤمنان (علیهالسّلام) آمدند.
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در خطبه ۱۳ نهجالبلاغه، روز جمعه سال ۳۶ هجری پس از پایان جنگ جمل در مسجد جامع شهر بصره در نکوهش مردم بصره فرمود:
کُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْاَهِ وَ اَتْبَاعَ الْبَهِیمَهِ رَغَا فَاَجَبْتُمْ وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ اَخْلَاقُکُمْ دِقَاقٌ وَ عَهْدُکُمْ شِقَاقٌ وَ دِینُکُمْ نِفَاقٌ وَ مَاؤُکُمْ زُعَاقٌ وَ الْمُقِیمُ بَیْنَ اَظْهُرِکُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ وَ الشَّاخِصُ عَنْکُمْ مُتَدَارَکٌ بِرَحْمَهٍ مِنْ رَبِّهِ کَاَنِّی بِمَسْجِدِکُمْ کَجُؤْجُؤِ سَفِینَهٍ قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَلَیْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَ مِنْ تَحْتِهَا وَ غَرِقَ مَنْ فِی ضِمْنِهَا.
شما سپاه یک زن، و پیروان حیوان «شتر عایشه» بودید، تا شتر صدا میکرد میجنگیدید و تا دست و پای آن قطع گردید فرار کردید. اخلاق شما پست، و پیمان شما از هم گسسته، دین شما دو رویی، و آب آشامیدنی شما شور و ناگوار است. کسی که میان شما زندگی کند به کیفر گناهش گرفتار میشود، و آنکس که از شما دوری گزیند مشمول آمرزش پروردگار میگردد.
گویا مسجد شما را میبینم که چون سینه کشتی غرق شده است، که عذاب خدا از بالا و پایین او را احاطه میکند، و سرنشینان آن، همه غرق میشوند.
و در روایتی است: سوگند به خدا، سرزمین شما را آب غرق میکند، گویا مسجد شما را مینگرم که چون سینه کشتی یا چونان شترمرغی که بر سینه خوابیده باشد بر روی آب مانده است.
در این روایت، امیرمؤمنان (علیهالسّلام) صراحتاً مردم بصره را لشکریان عایشه و پیروان شتر او معرفی میکند.
همچنین در صحیح بخاری به نقل از ابوبکره آمده است که عدم پیوستن به لشکر بصره را فرماندهی عایشه دانسته است:
عن ابی بَکْرَهَ قال لقد نَفَعَنِی الله بِکَلِمَهٍ سَمِعْتُهَا من رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلم) اَیَّامَ الْجَمَلِ بَعْدَ ما کِدْتُ اَنْ اَلْحَقَ بِاَصْحَابِ الْجَمَلِ فَاُقَاتِلَ مَعَهُمْ قال لَمَّا بَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلم) اَنَّ اَهْلَ فَارِسَ قد مَلَّکُوا علیهم بِنْتَ کِسْرَی قال لَنْ یُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا اَمْرَهُمْ امْرَاَهً. از ابوبکره نقل شده است که به راستی خداوند به من سود رساند، زمانی که میخواستم به یاران جمل بپیوندم و به همراه آنها بجنگم، به یاد کلامی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) افتادم. وقتی به آن حضرت خبر رسید که مردم فارس دختر کسری را بهعنوان پادشاه انتخاب کردهاند، فرمود: هیچگاه سعادتمند نمیشود قومی که فرمانده آنها یک زن باشد.
و باز در جای دیگر از این کتاب آمده است: حدثنا عُثْمَانُ بن الْهَیْثَمِ حدثنا عَوْفٌ عن الْحَسَنِ عن ابی بَکْرَهَ قال لقد نَفَعَنِی الله بِکَلِمَهٍ اَیَّامَ الْجَمَلِ لَمَّا بَلَغَ النبی (صلیاللهعلیهوسلم) اَنَّ فَارِسًا مَلَّکُوا ابْنَهَ کِسْرَی قال لَنْ یُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا اَمْرَهُمْ امْرَاَهً. از ابوبکره نقل شده است که خداوند به من نفع رساند، آن زمان که در ایام جمل به یاد سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) افتادم. هنگامی که به رسول خدا خبر رسید که مردم فارس دختر کسری را به پادشاهی برگزیدهاند، آن حضرت فرمود: هیچگاه قومی که فرمانده آنها یک زن باشد، رستگار نخواهند شد.
طبق این روایات، ابابکره که از اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، دلیل عدم پیوستن خود را به یاران جمل را فرماندهی عایشه دانسته است.
بنابراین عایشه فرمانده جنگ جمل بوده و همانطور که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده، آنها هرگز رستگار نشدند و امروزه نیز طرفداران جمل و آنهایی که از اهل جمل و پیروان آنها طرفدارای میکنند، هرگز رستگار نخواهند شد.
کینه قدیمی عایشه از امیرمؤمنان
منشأ اصلی این جنگ و حرکت عایشه ضد امیرمؤمنان (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، کینهای است که او از قدیم الایام نسبت به امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در دل پنهان میکرد و همین کینه بود که او را وادار کرد دست به جنگی بزند که نتیجه آن کشته شدن بیش از بیست هزار نفر از مسلمانان بود.
عایشه دوست نداشت، نام امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را ببرد: کینه و عداوت عایشه نسبت به امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به حدی بود که طبق روایت محمد بن اسماعیل بخاری در صحیحترین کتاب اهل سنت بعد از قرآن، او حتی نمیتوانست نام امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را بر زبان جاری کند. این روایت در چهار جا از کتاب صحیح بخاری نقل شده است:
حَدَّثَنَا اِبْرَاهِیمُ بْنُ مُوسَی قَالَ اَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ یُوسُفَ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِیِّ قَالَ اَخْبَرَنِی عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَتْ عَائِشَهُ لَمَّا ثَقُلَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوسلم) وَاشْتَدَّ وَجَعُهُ اسْتَاْذَنَ اَزْوَاجَهُ اَنْ یُمَرَّضَ فِی بَیْتِی فَاَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ تَخُطُّ رِجْلاَهُ الاَرْضَ، وَکَانَ بَیْنَ الْعَبَّاسِ وَرَجُلٍ آخَرَ. قَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لاِبْنِ عَبَّاسٍ مَا قَالَتْ عَائِشَهُ فَقَالَ لِی وَهَلْ تَدْرِی مَنِ الرَّجُلُ الَّذِی لَمْ تُسَمِّ عَائِشَهُ قُلْتُ لاَ. قَالَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ اَبِیطَالِبٍ. عایشه گفت: هنگامی که بیماری رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شدید شد، از همسرانش اجازه گرفت که دوران نقاهت را در خانه من بگذراند، و آنها اجازه دادند. پس آن حضرت در حالی خارج شد که دو مرد زیر بغلهای او را گرفته بودند و پاهای حضرت از شدت بیماری بر زمین کشیده میشد. عباس و یک مرد دیگر زیر بغل او را گرفته بودند. عبیدالله میگوید که این قصه و سخن عایشه را با عبدالله بن عباس در میان گذاشتم؛ پس گفت: آیا میدانی آن مردی که عایشه اسم او را نیاورده چه کسی بود؟ گفتم: خیر. گفت: او علی بن ابیطالب بود.
احمد بن حنبل، همین روایت را بهصورت کاملتر نقل کرده و دلیل این که چرا عایشه نام امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را نبرده، نیز توضیح داده است:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی اَبِی ثنا عبدالرَّزَّاقِ عن مَعْمَرٍ قال قال الزهری واخبرنی عُبَیْدُ اللَّهِ بن عبد اللَّهِ بن عُتْبَهَ اَنَّ عَائِشَهَ اَخْبَرَتْهُ قالت اَوَّلُ ما اشْتَکَی رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلم) فی بَیْتِ مَیْمُونَهَ فَاسْتَاْذَنَ اَزْوَاجَهُ ان یُمَرَّضَ فی بَیْتِهَا فَاَذِنَّ له قالت فَخَرَجَ ویدله علی الْفَضْلِ بن عَبَّاسٍ ویدله علی رَجُلٍ آخَرَ وهو یَخُطُّ بِرِجْلَیْهِ فی الاَرْضِ قال عُبَیْدُ اللَّهِ فَحَدَّثْتُ بِهِ بن عَبَّاسٍ فقال اَتَدْرُونَ مَنِ الرَّجُلُ الآخَرُ الذی لم تُسَمِّ عَائِشَهُ هو عَلِیٌّ وَلَکِنَّ عَائِشَهَ لاَ تَطِیبُ له نَفْساً.
… من قصه را با ابن عباس در میان گذاشتم، گفت: آیا میدانی آن مردی که عایشه نام او را نبرده چه کسی بود؟ او علی (علیهالسّلام) بود؛ ولی عایشه قلبش نسبت به آن حضرت پاک نبود.
ابن حجر عسقلانی در فتح الباری و بدر الدین در عمده القاری در شرح این روایت میگویند:
قوله قال هو علی بن ابیطالب زاد الاسماعیلی من روایه عبد الرزاق عن معمر ولکن عائشه لا تطیب نفسا له بخیر ولابن اسحاق فی المغازی عن الزهری ولکنها لا تقدر علی ان تذکره بخیر. این جمله بخاری «قال هو علی بن ابیطالب» اسماعیلی به از عبدالرزاق از معمر نقل کرده است که: چون عایشه از علی دل خوشی نداشت.
و ابن اسحاق در مغازی از زهری نقل کرده است که: چون عایشه نمیتوانست از علی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به نیکی یاد کند.
سجده شکر عایشه در شهادت امیرمؤمنان
کینه عایشه نسبت به امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به حدی بود که ابوالفرج اصفهانی، دانشمند پرآوازه اهل سنت، در کتاب مقاتل الطالبیین با سند معتبر نقل کرده است:
حدثنی محمد بن الحسین الاشنانی، قال: حدثنا احمد بن حازم، قال: حدثنا عاصم بن عامر، وعثمان بن ابی شیبه، قالا: حدثنا جریر، عن الاعمش، عن عمرو بن مره، عن ابی البختری، قال: لما ان جاء عائشه قتل علی (علیهالسّلام) سجدت.
ابوالبختری گفته: وقتی خبر شهادت علی (علیهالسّلام) به عایشه رسید، سجده کرد.
البته تعدادی اشکال میکنند که ابوالفرج اصفهانی شیعه بوده است؛ ولی این مطلب قابل اثبات نیست. حتی اگر شیعه هم باشد، باز هم در قبول روایت او ضرری وارد نمیشود؛ چراکه شمسالدین ذهبی و ابن حجر او را راستگو دانستهاند: والظاهر انه صدوق.
علاوه بر این، تعدادی از علمای اهل سنت؛ از جمله: ابن سعد در الطبقات الکبری، طبری در تاریخ، ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین، ابن سمعون بغدادی در الامالی، ابن اثیر جزری در الکامل فی التاریخ، دمیری در حیات الحیوان الکبری، ابن دمشقی در جواهر المطالب و… نقل کردهاند که وقتی خبر شهادت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به عایشه رسید، برای نشان دادن شادی خود این شعر را خواند:
وذهب بقتل علی (علیهالسّلام) الی الحجاز سفیان بن امیه بن ابی سفیان بن امیه بن عبد شمس فبلغ ذلک عائشه فقالت:
فاَلقتْ عَصاها واستقرَّ بها ••• النَّویکما قرَّ عیناً بالایابِ المُسافِرُ
سفیان بن امیه، خبر کشته علی (علیهالسّلام) را به حجاز برد، وقتی این خبر به عایشه رسید گفت:
عصایش را انداخت و سرجای خودش آرام گرفت ••• همچنان که چشمها در هنگام بازگشت مسافر روشن میشود.
این بیت از شعر که از زمان جاهلیت برجای مانده، زمانی استفاده میشود که بعد از سختی، اندوه و مشکلات زیاد، گشایش، راحتی و شادی نصیب انسان شود. خود «انداختن عصا» کنایه نیز از اطمینان قلب و آسودگی خاطر است که وقتی شخصی در مکان معینی قلبش آرام و فکرش آسوده شود، گفته میشود «القی عصاه».
مقصود عایشه از گفتن این شعر آن بود که در حقیقت میخواست بگوید از بابت علی خیالم آسوده شد، دلم آرام گرفت، و سینهام باز و فکرم راحت شد، چون همیشه منتظر چنین خبری بود، مانند کسی که انتظار مسافری را داشته باشد که به آمدن مسافر چشمهایش روشن و قلبش آرام گردد؟!
دستور پیامبر به امام علی برای جنگ با عایشه
چرا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به امیرمؤمنان (علیهالسّلام) دستور داد با عایشه بجنگد؟
روایات متعددی وجود دارد که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و یاران آن حضرت دستور داده است که با عایشه و دارد دسته او و همچنین معاویه و خوارج بجنگند.
ابن عبدالبر قرطبی در این باره مینویسد:
ولهذه الاخبار طرق صحاح قد ذکرناها فِی موضعها. وروی من حدیث علی، ومن حدیث ابْن مَسْعُود، ومن حدیث اَبِی اَیُّوب الاَنْصَارِیّ: اَنَّهُ امر بقتال الناکثین، والقاسطین، والمارقین. وروی عَنْهُ، اَنَّهُ قَالَ: مَا وجدت الا القتال او الکفر بما انزل الله، یَعْنِی: والله اعلم قوله تعالی: «وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ». و برای این احادیث، طرق و سندهای صحیح است که ما در جای خود آن را آوردیم و از حدیث علی (علیهالسّلام) و از حدیث ابن مسعود و از حدیث ابوایوب انصاری، روایت شده است که آن حضرت مأمور شده است به جنگ نمودن با ناکثین و قاسطین و مارقین.
و از آن حضرت نقل شده است که فرمود: من بین جنگ با آنها و کفر به آنچه که خداوند نازل کرده، مخیر بودم. منظور آن حضرت این آیه قرآن بود که «در راه خداوند آنگونه که شایسته است، جهاد کنید».
حال سؤال اینجا است که اگر قصد عایشه از به راهاندازی فتنه جمل، اصلاح بین امت بود، چرا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و سایر اصحاب آن حضرت، دستور داده است که با عایشه و سپاهیان او بجنگند؟
آیا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به جای امر به معروف، امر به منکر کرده است؟
پس تردیدی نیست که قصد عایشه از به راه انداختن جنگ جمل و کشتن هزاران از مسلمانان، اصلاح امت اسلام نبوده است.
اما چرا امیرمؤمنان (علیهالسّلام) عایشه را مجازات نکرد؟ چرا او را به جزای اعمالش نرساند؟ مگرنه این که او باعث کشته شدن بیش از بیست هزار نفر شده بود؛ پس چرا قصاص نشد؟
نهی پیامبر از رفتن عایشه به جنگ جمل
رسول خدا، عایشه را از رفتن به جنگ جمل، نهی کرده بود.
از طرف دیگر روایات متعدد و صحیح السندی وجود دارد که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، عایشه را از رفتن به جنگ جمل منع کرده است. این روایت به صورت متواتر در کتابهای اهل سنت نقل شده است که ما فقط به دو روایت اشاره میکنیم:
۳۷۷۷۱ حدثنا ابو اُسَامَهَ قال حدثنا اسْمَاعِیلُ عن قَیْسٍ قال لَمَّا بَلَغَتْ عَائِشَهُ بَعْضَ مِیَاهِ بَنِی عَامِرٍ لَیْلاً نَبَحَتْ الْکَِلاَبُ علیها فقالت اَیُّ مَاءٍ هذا قَالَوا مَاءُ الْحَوْاَبِ فَوَقَفَتْ فقالت ما اَظُنُّنِی اَلاَ رَاجِعَهً فقال لها طَلْحَهُ وَالزُّبَیْرُ مَهْلاً رَحِمَک اللَّهُ بَلْ تَقْدُمِینَ فَیَرَاک الْمُسْلِمُونَ فَیُصْلِحُ اللَّهُ ذَاتَ بَیْنِهِمْ قالت ما اَظُنُّنِی اَلاَ رَاجِعَهً انِّی سَمِعْت رَسُولَ اللهِ (صلیاللهعلیهوسلم) قال لنا ذَاتَ یَوْمٍ کَیْفَ بِاِحْدَاکُنَّ تَنْبَحُ علیها کَِلاَبُ الْحَوْاَبِ. از قیس بن حازم نقل شده است که وقتی عایشه در هنگام شب به چاههای بنی عامر رسید، سگها بر او پارس کردند؛ سؤال کرد: این چه آبی است؟ گفتند: آب منطقه حوأب. پس عایشه ایستاد و گفت: من چارهای جز بازگشت ندارم. طلحه و زبیر به او گفتند: صبر کنید، خدا شما را رحمت کند، شما آمدهای تا خداوند بهوسیله شما میان مسلمانان اصلاح نماید. عایشه گفت: من باید برگردم؛ چراکه از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که روزی به همسرانش فرمود: چگونه خواهید بود که سگان منطقه حواب بر یکی از شما پارس کند؟!
و شمسالدین ذهبی در کتاب تاریخ الاسلام مینویسد: وَکِیعٌ، عَنْ عِصَامِ بْنِ قُدَامَهَ، وَهُوَ ثِقَهٌ، عَنْ عِکْرِمَهَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): ” اَیَّتُکُنَّ صَاحِبَهُ الْجَمَلِ الاَدْبَبِ، یُقْتَلُ حَوَالَیْهَا قَتْلَی کَثِیرُونَ، وَتَنْجُو بَعْدَ مَا کَادَتْ”. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به همسرانش فرمود: کدامیک از شما بر شتر پر مو مینشیند و گرداگردش مردم بسیاری کشته میشوند و خودش نجات مییابد؟
۱۸۹. حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ ابْنِ طَاوُسٍ، عَنْ اَبِیهِ، اَنّ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَالَ لِنِسَائِهِ: ” اَیَّتُکُنَّ الَّتِی تَنْبَحُهَا کِلابُ مَاءِ کَذَا وَکَذَا، اِیَّاکِ یَا حُمَیْرَاءُ ” یَعْنِی عَائِشَهَ. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به همسران خود فرمود: کدامیک از شما، همان کسی خواهد بود که سگهای منطقه فلان بر او پارس خواهد کرد؟ ای حمیراء (عایشه) مبادا تو آن زن باشی.
این روایت صراحتاً رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عایشه را مخاطب قرار داده و او را از رفتن به جنگی که در مسیر راه سگهای منطقه حواب بر او پارس کردند، بازداشته است. با وجود این روایات، آیا باز هم بهانهای باقی میماند که کسی ادعا کند هدف عایشه خیرخواهی و اصلاح بین امت بوده است؟
در صحت این روایت و روایاتی که با این مضمون نقل شده است، هیچ تردیدی نیست؛ چنانچه شمسالدین ذهبی در سیر اعلام النبلاء بعد از نقل روایتی با همین مضمون مینویسد: هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجوه. این روایت سندش صحیح است؛ ولی صاحبان صحاح نقل نکردهاند.
و ابن کثیر دمشقی سلفی مینویسد: و هذا اسناد علی شرط الصحیحین ولم یخرجوه. سند این روایت، شرایط بخاری و مسلم را دارد؛ ولی آنها نقل نکردهاند.
هیثمی نیز درباره این روایت میگوید: رواه احمد و ابو یعلی و البزار و رجال احمد رجال الصحیح.
و ابن حجر عسقلانی مینویسد: واخرج هذا احمد و ابویعلی و البزار و صححه بن حبان و الحاکم و سنده علی شرط الصحیح.
این روایت را احمد، ابویعلی، بزار، نقل کرده و ابن حبان و حاکم آن را تصحیح کردهاند، سند این روایت، شرایط صحیح بخاری را دارا است.
ناصرالدین البانی نیز این روایت را تصحیح و از اشکالاتی که برخی به این روایت کردهاند، پاسخ داده است:
قلت: و اسناده صحیح جدا، رجاله ثقات اثبات من رجال السته: الشیخین و الاربعه رواه السبعه من الثقات عن اسماعیل بن ابی خالد و هو ثقه ثبت کما فی ” التقریب “. و قیس بن ابی حازم مثله. من میگویم: سند این روایت جدا صحیح و راویان آن موثق، مورد اعتماد و از روات صحاح سته هستند. این روایت را هفت نفر از افراد ثقه از اسماعیل بن ابی خالد که او ثقه است نقل کرده است؛ همانطوری که ابن حجر در تقریب گفته و ابن حازم هم همانند او ثقه است.
این روایات ثابت میکند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، عایشه را از رفتن به این جنگ منع کرده است و عایشه نیز قصد بازگشت داشته؛ ولی در نهایت سخن طلحه و زبیر را بر سخن پیامبر خدا ترجیح داد و بهجای بازگشت، ادامه مسیر داد و شد آنچه که نباید میشد. حال سؤال اینجا است که اگر قصد عایشه، اصلاح امر مسلمانان بوده؛ چرا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عایشه را از رفتن به این جنگ منع کرده است؟ آیا رسول خدا، عایشه را از اصلاح کار امت منع کرده است؟
بنابراین اگر ما کار عایشه را درست بدانیم، در حقیقت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را تخطئه کردهایم. اهل سنت بهجای تخئطه عایشه و پذیرش اشتباه او، پیامبر خدا را تخطئه میکنند و فکر میکنند که رسول خدا به اشتباه به امیرمؤمنان (علیهالسّلام) دستور جنگ با عایشه را داده است و فکر میکنند که رسول خدا بهاشتباه عایشه را از جنگ با امیرمؤمنان (علیهالسّلام) منع کرده است.
مشروعیت جنگ با عایشه توسط امسلمه
ام سلمه، جنگیدن با عایشه را مشروع میدانست. طبق روایات صحیح السندی که در کتابهای اهل سنت وجود دارد، ام المؤمنین ام سلمه موافق جنگیدن با عایشه و دارودسته او بوده، به امیرمؤمنان (علیهالسّلام) توصیه میکند که به جنگ اهل جمل بپردازد و فرزند عزیزش را نیز با آن حضرت همراه میکند:
(۴۵۵۰)[۳: ۱۱۷] حَدَّثَنِی اَبُو سَعِیدٍ اَحْمَدُ بْنُ یَعْقُوبَ الثَّقَفِیُّ مِنْ اَصْلِ کِتَابِهِ، ثنا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ شَبِیبٍ الْمَعْمَرِیُّ، ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ الاَزْدِیُّ، حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ سُلَیْمَانَ بْنِ الاَصْبَهَانِیُّ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ مُسْلِمٍ الْمَکِّیِّ، عَنْ عَمْرَهَ بِنْتِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالَتْ: لَمَّا سَارَ عَلِیٌّ اِلَی الْبَصْرَهِ دَخَلَ عَلَی اُمِّ سَلَمَهَ زَوْجِ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یُوَدِّعُهَا، فَقَالَتْ: ” سِرْ فِی حِفْظِ اللَّهِ وَفِی کَنَفِهِ، فَوَاللَّهِ اِنَّکَ لِعَلَی الْحَقِّ، وَالْحَقُّ مَعَکَ، وَلَوْلا اَنِّی اَکْرَهُ اَنْ اَعْصَی اللَّهَ وَرَسُولَهُ، فَاِنَّهُ اَمَرَنَا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اَنْ نَقَرَّ فِی بُیُوتِنَا لَسِرْتُ مَعَکَ، وَلَکِنْ وَاللَّهِ لاُرْسِلَنَّ مَعَکَ مَنْ هُوَ اَفْضَلُ عِنْدِی وَاَعَزُّ عَلَیَّ مِنْ نَفْسِی ابْنِی عُمَرَ “.
از عمره دختر عبدالرحمن نقل شده است که وقتی علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) قصد حرکت بهسوی بصره را داشت، پیش ام سلمه همسر گرامی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد تا با او وداع نماید، ام سلمه فرمود: برو که خداوند حافظ و پشتیبان تو است، بهخدا سوگند که تو با حق هستی و حق با تو است، اگر نبود این که من دوست نداشتم از دستور خدا و پیامبرش سرپیچی کنم؛ چراکه خداوند به ما دستور داده است که در خانههای خودمان بمانیم، با تو میآمدم؛ ولی بهخدا سوگند که برترین شخص در نزد من و عزیزتر از جانم؛ یعنی فرزندم عمر را با تو همراه میکنم.
حاکم نیشابوری بعد از نقل این روایت میگوید: هَذِهِ الاَحَادِیثُ الثَّلاثَهُ کُلُّهَا صَحِیحَهٌ عَلَی شَرْطِ الشَّیْخَیْنِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ؛ تمام این احادیث سهگانه، بر طبق شرایط بخاری و مسلم صحیح هستند؛ ولی آن دو نقل نکردهاند.
ذهبی نیز در تعلیق این روایت، نظر حاکم را تأیید کرده و مینویسد «خ م» که مخف «علی شرط البخاری و مسلم» است.
این روایت مطالب متعددی را ثابت میکند؛ از جمله اینکه امهات المؤمنین حق نداشتند از خانه خود خارج شوند؛ حتی برای اصلاح. همچنین ثابت میکند که ام سلمه، جنگ با عایشه و لشکریان او را مشروع و حق را با امیرمؤمنان (علیهالسّلام) میدانسته است؛ تا جایی که فرزند عزیزش را در رکاب امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به جنگ با عایشه میفرستد.
گفتوگوی امسلمه با عایشه
بیهقی در المحاسن و المساوی و ماوردی بصری در الحاوی الکبیر، مینویسند که: ام سلمه قسم یاد کرده بود که هرگز با عایشه سخن نگوید و تا آخر عمر با او قهر بود:
روی عن عائشه، رضی الله عنه، انها دخلت علی ام سلمه بعد رجوعها من وقعه الجمل وقد کانتام سلمه حلفت ان لا تکلمها ابداً من اجل مسیرها الی محاربه علیّ بن ابیطالب، فقالت عائشه: السلام علیک یاام المؤمنین فقالت: یا حائط الم انهک؟ الم اقل لک؟ قالت عائشه: فانی استغفر الله و اتوب الیه. کلمینی یا ام المؤمنین، قالت: یا حائط الم اقل لک؟ الم انهک؟ فلم تکلمها حتی ماتت، وقامت عائشه وهی تبکی وتقول: وا اسفاه علی ما فرط منی.
روایت شده است که عایشه بعد از جنگ جمل بر ام سلمه وارد شد، ام سلمه سوگند یاد کرده بود که هرگز با عایشه حرف نزند؛ چراکه عایشه به جنگ علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) رفته بود. عایشه گفت: سلام بر تو ای مادر مؤمنان! ام سلمه در جواب گفت: ای دیوار! مگر تو را نهی نکردم، مگر به تو نگفتم؟ عایشه گفت: من از خداوند طلب بخشش و توبه میکنم، با من سخن بگو ای مادر مؤمنان. ام سلمه گفت: ای دیوار، مگر به تو نگفتم، مگر تو را نهی نکردم؟
پس ام سلمه تا زنده بود با عایشه سخن نگفت. عایشه بلند شد، در حالی که گریه میکرد میگفت: ای تاسف بر آنچه که از دست دادم!. اگر عایشه برای اصلاح امت رفته بود، چرا ام المؤمنین ام سلمه با او قهر کرد و تا آخر عمر با او سخن نگفت؟
ابن طیفور در بلاغات النساء و دیگر علمای اهل سنت، مطالب جالبی را از زبان ام المؤمنین ام سلمه آوردهاند که نقل آن خالی از لطف نخواهد بود:
وقال هارون عن العتبی عن ابیه قال قالت ام سلمه وفی نسخه کتبت الیها ام سلمه (رحمهاللهعلیه) ا لعائشه لمّا همّت بالخروج: یا عائشه! انّک سدّه بین رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وبین امّته، حجابک مضروب علی حرمته، وقد جمع القرآن ذیلک فلا تَنْدَحِیه، و سَکَّنَ عُقَیْرَاک فلا تُصْحِریها، اللّه من وراء هذه الامّه، قد علم رسول اللّه مکانک لو اراد ان یعهد فیک، عهد، بل قد نهاک عن الفُرطه فی البلاد، ما کنت قائله لو انّ رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قد عارضک باطراف الفلوات نَاصَّهً قَلُوصاً قعودا من منهل الی منهل؟! انّ بعین الله مثواک! وعلی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تعرضین، ولو امرتُ بدخول الفردوس لاستحییتُ ان اَلْقَی محمداًهاتِکه حجاباً قد ضَرَبَه علیَّ، فاجعلیه سترک، وِقاعَه البیت قبرَک حتی تلقیه وهو عنک راض.
هنگامی که عایشه تصمیم به خروج گرفت، ام سلمه به او گفت: تو رابط میان رسول خدا و امتش هستی و حجاب تو برای حفظ حرمت او زده شده است. قرآن دامن لباس تو را جمع کرده؛ پس آن را پهن مکن و بچه شترهایت را سکنی داده و آنها را روانه صحرا نکن، خداوند پشت سر این امت است. اگر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میدانست جهاد به عهده زنان نهاده شده به تو سفارش میکرد؛ بلکه پیامبر تو را از راه افتادن در شهرها نهی کرد.
اگر در یکی از این بیابانها رسول خدا با تو برخورد کند در حالی که شترت را بهسرعت از یک آبشخور به آبشخور دیگر میرانی، به او چه خواهی گفت؟. اعمال تو در محضر خداست و به سوی رسولش باز خواهی گشت به خدا قسم اگر به من گفته شود: «ام سلمه! داخل بهشت شو» باز حیا میکنم با محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ملاقات کنم در حالی که حجابی را که او برای من زده است هتک کرده باشم. پس خانهات را پناهگاه خود، و پهنه شرم و حیا را قبرت قرار ده تا او را به همین حال دیدار کنی که اگر به آن پای بند باشی بیش از همه حال مطیع خداوندی و مادامی که در آن ثابت قدم هستی بیش از همه وقت یاور دین هستی. و اگر سخنی از رسول خدا را که میدانی، به تو یادآور شوم همچون نیش زدن ماری سیاه و سفید گزیده خواهی شد. و السّلام»
پیش بینی حذیفه
پیشبینی حذیفه: مادر شما به جنگتان میآید.
حذیفه بن یمان، یکی از اصحاب جلیل القدر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که آن حضرت او را از علوم غیبی و الهی آگاه ساخت و حتی طبق برخی از روایات اهل سنت، او از تمام فتنههای که تا قیامت اتفاق خواهد افتاد آگاه کرده بوده.
وَحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّار، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَر، حَدَّثَنَا شُعْبَهُ، ح وَحَدَّثَنِی اَبُو بَکْرِ، بْنُ نَافِع حَدَّثَنَا غُنْدَرٌ، حَدَّثَنَا شُعْبَهُ، عَنْ عَدِیِّ بْنِ ثَابِت، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ حُذَیْفَهَ، اَنَّهُ قَالَ اَخْبَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلم) بِمَا هُوَ کَائِنٌ اِلَی اَنْ تَقُومَ السَّاعَهُ… از حذیفه نقل شده است که گفت: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرا از تمام اتفاقاتی که تا قیامت خواهد افتاد آگاه کرد … . یکی از فتنههایی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از آن به حذیفه خبر داده بود، فتنه جمل بود. حذیفه بن یمان سالها پیش از اینکه جنگ جمل اتفاق بیفتد، از این قضیه به مردم خبر میداد.
نعیم بن حماد در کتاب الفتن و عبدالرزاق صنعانی در کتاب المصنف خود با سند صحیح نقل کردهاند: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنْ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ اَبِی الطُّفَیْلِ، سَمِعَ حُذَیْفَهَ بْنَ الْیَمَانِ، یَقُولُ: ” لَوْ حَدَّثْتُکُمْ اَنَّ اُمَّکُمْ تَغْزُوکُمْ اَتُصَدِّقُونِی؟ ” قَالُوا: اَوَ حَقٌّ ذَلِکَ؟ قَالَ: ” حَقٌّ ” از ابوطفیل نقل شده است که شنیدم حذیفه بن یمان میگفت: اگر برای شما بگویم که مادرتان با شما خواهد جنگید، آیا مرا تصدیق خواهید کرد؟ گفتند: آیا این قضیه حقیقت دارد؟ گفت: بلی حقیقت دارد.
در این روایت، حذیفه تصریح میکند که عایشه به جنگ شما میآید نه برای اصلاح امت. اگر واقعا هدف عایشه اصلاح امت اسلامی بود، نباید حذیفه از تعبیر «امکم تغزوکم» استفاده میکرد. بنابراین عایشه برای جنگ با امیرمؤمنان (علیهالسّلام) آمده بود، نه برای اصلاح امور مسلمانان.
تصمیم بر جنگ با امام علی توسط پیروان جمل
پیروان جمل از ابتدا تصمیم به جنگ با حضرت علی داشتند:
طبری با سند معتبر نقل میکند که فتنهگران جمل، قبل از حرکت از مکه، با یکدیگر مشورت کردند و گفتند که ما به جنگ علی (علیهالسّلام) خواهیم رفت:
حدثنی احمد بن زهیر قال حدثنا ابی قال حدثنا وهب بن جریر بن حازم قال سمعت ابی قال سمعت یونس بن یزید الایلی عن الزهری قال: ثم ظَهَرَا یَعْنِی طلحهُ والزُبِیرُ الی مکهَ بَعْدَ قَتْلِ عُثْمَانَ رضی الله عنه باربعهَ اشْهُرٍ وابنُ عامرٍ بَها یَجُرُّ الدُّنْیَا وقَدِمَ یعلی بنُ اُمَیّهَ مَعَهُ بِمَالٍ کَثِیْرٍ وزیادهٍ علی اربعمائه بَعِیْرٍ فَاجْتَمَعُوا فی بیتِ عائشهَ رضی الله عنها فارادوا الرای فقالوا: نَسِیْرُ الی علیٍ فَنُقَاتِلُهُ.
فقال بَعْضُهُم: لیس لکم طاقهٌ باهْلِ المَدِیْنَهِ ولَکِنَّا نَسِیْرُ حتی نَدْخُلُ البَصْرَهَ والکُوفَهَ ولِطَلْحَهَ بالکُوْفهِ شِیْعَهٌ وَهَوَی وللزُّبَیْرِ بالبَصْرَهِ هَوَی ومَعُوْنَهً فَاَجْتَمَعَ رَایُهُم عَلَی ان یَسِیْرُوا الی البَصْرهِ والی الکُوْفَهِ فَاعْطَاهُم عَبْدُ اللهِ بنُ عَامِرٍ مالاًَ کَثِیْراً وَابِلاً فَخَرَجُوا فِی سَبْعَمِائَهَ رَجُلٍ مِنْ اهْلِ المَدِیْنَهِ وَمَکَّهَ وَلَحِقَهُم النَّاسُ حَتَّی کَانُوا ثلاثهَ آلافِ رَجُلٍ. فَبَلَغَ عَلِیًّا مَسِیْرَهُمْ فَاَمَرَ عَلَی المَدِیْنَهِ سَهْلُ بنُ حُنَیْفِ الانْصَارِی وَخَرَجَ فَسَارَ حتی نَزَلَ ذَاقارٍ وَکانَ مَسِیرُهُ الیها ثمانَ لَیَالٍ وَمَعَهُ جَمَاعَهٌ مِنْ اهْلِ المَدِیْنَهِ.
طلحه و زبیر، بعد از کشته شدن عثمان چهار ماه در مکه ماندند. ابن عامر در آنجا بهدنبال مال دنیا بود، یعلی بن امیه همراه با اموال زیاد و چهار صد شتر به آنجا آمد. همه آنها در خانه عایشه جمع شدند و نظر دادند و گفتند: ما میخواهیم بهسوی علی برویم و با او بجنگیم. برخی از آنها گفتند: شما طاقت مردم مدینه را ندارید، ولی بهسوی بصره و کوفه میرویم؛ چون طلحه در کوفه طرفدار و زبیر در بصره هوادار و همکار دارند. پس نظر همگی آنها این شد که به سوی بصره و کوفه بروند. پس عبدالله بن عامر، اموال و شترهای فراوانی به آنها داد و با هفت نفر از اهل مکه و مدینه حرکت کردند و با سایر مردمی که به آنها ملحق شدند، به سه هزار مردم رسیدند.
وقتی خبر حرکت آنها به امیرمؤمنان (علیهالسّلام) رسید، سهل بن حنیف را امیر آن شهر کرد و خودش به سوی ذی قار حرکت و در طول هشت شب به آنجا رسید و گروهی از مردم مدینه نیز همراه آن حضرت بودند.
بنابراین، قصد آنها از فتنه جمل، جنگ با امیرمؤمنان (علیهالسّلام) بود نه اصلاح امت. و اگر به بصره رفتند، برای این بود که فکر میکردند، یارانی دارند و میتوانند در این جنگ پیروز شوند و به حکومت برسند.
دعوت از مردم برای جنگ با امام علی
اهل جمل از مردم برای جنگ با علی دعوت میکردند نه برای اصلاح امت:
طبق گفته مورخان اهل سنت، فتنهگران جمل، به رؤسا و صاحب نفوذان اقوام نامه مینوشتند و از آنها دعوت میکردند که برای جنگیدن با علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) او را یاری کنند.
ابن اثیر جزری در کتاب الکامل فی التاریخ مینویسد:
وکان الاحنف قد بایع علیا بعد قتل عثمان لانه کان قد حج وعاد من الحج فبایعه قال الاحنف ولم ابایع علیا حتی لقیت طلحه والزبیر وعائشه بالمدینه وانا ارید الحج وعثمان محصور فقلت لکل منهم ان الرجل مقتول فمن تامروننی ابایع فکلهم قال بایع علیا فقلت اترضونه لی فقالوا نعم فلما قضیت حجی ورجعت الی المدینه رایت عثمان قد قتل فبایعت علیا ورجعت الی اهلی ورایت الامر قد استقام فبینما انا کذلک اذ اتانی آت فقال هذه عائشه وطلحه والزبیر بالخریبه یدعونک فقلت ما جاء بهم قال یستنصرونک علی قتال علی فی دم عثمان فاتانی افظع امر فقلت ان خذلانیام المؤمنین وحواری رسول الله لشدید وان قتال ابن عم رسول الله وقد امرونی ببیعته اشد.
احنف از کسانی بود که با علی (علیهالسّلام) بعد از کشته شدن عثمان بیعت کرد؛ چراکه او وقتی از حج برگشت با علی (علیهالسّلام) بیعت کرد. احنف گفت: من با علی بیعت نکردم؛ مگر این که طلحه، زبیر و عایشه را در ملاقات کردم، من عازم حج بودم و عثمان در محاصره بود، به هرکدام از این سه نفر گفتم: این شخص (عثمان) که کشته میشود، پس دستور میدهید که با چه کسی بیعت کنم؟ همه آنها گفتند که با علی بیعت کن. گفتم: آیا او را برای من میپسندید؛ گفتند: بلی. وقتی از حج به مدینه برگشتم، دیدم عثمان کشته؛ پس با علی بیعت کردم و پیش خانوادهام برگشم. حکومت را پا برجا میدیدم تا اینکه پیکی آمد که عایشه، طلحه و زبیر در خریبه منتظر تو است. گفتم: برای چه آمدهاند؟ گفت: از تو برای جنگ با علی و گرفتن خون عثمان کمک میخواهند. پس من با سختترین کار روبهرو شدم و گفتم: ذلت و خواری مادر مؤمنان و همسر رسول خدا برایم سخت است؛ اما جنگ با پسر عموی رسول خدا که من دستور دادند با او بیعت کنم، شدیدتر است.
اگر واقعا هدف اهل جمل، اصلاح امت بود، چرا از مردم برای جنگ با امیرمؤمنان (علیهالسّلام) دعوت میکردند؟ چرا به آنها نمیگفتندکه قصد ما اصلاح بین امت است؟
ابن ابیشیبه ادامه روایت را اینگونه نقل میکند:
۳۷۷۹۸ حدثنا (عبدالله) بن ادْرِیسَ عن حُصَیْنٍ (الحصین بن عبد الرحمن السلمی) عن عُمَرَ (عمرو) بن جَاوَانَ عن الاَحْنَفِ بن قَیْسٍ قال… فلما اَتَیْتُهُمْ قَالَوا جِئْنَا نَسْتَنْصِرُ علی دَمِ عُثُمَّانَ قُتِلَ مَظْلُومًا قال فَقُلْت یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ اَنْشُدُک بِاللهِ هل قُلْت لَک من تَاْمُرِینِی بِهِ فَقُلْت عَلِیًّا فَقُلْت تَاْمُرِینِی بِهِ وَتَرْضَیْنَهُ لی فَقُلْت نعم قالت نعم وَلَکِنَّهُ بَدَّلَ قُلْت یا زُبَیْرُ یا حَوَارِیَّ رسول اللهِ (صلیاللهعلیهوسلم) یا طَلْحَهُ نَشَدْتُکُمَا بِاللهِ اَقَلْت لَکُمَا من تَاْمُرَانِی بِهِ فَقُلْتُمَا عَلِیًّا فَقُلْت تَاْمُرَانِی بِهِ وَتَرْضَیَانِهِ لی فَقُلْتُمَا نعم قَالاَ بَلَی وَلَکِنَّهُ بَدَّلَ قال فَقُلْت َلاَ وَاللهِ َلاَ اُقَاتِلُکُمْ وَمَعَکُمْ اُمُّ الْمُؤْمِنِینَ وَحَوَارِیُّ رسول اللهِ (صلیاللهعلیهوسلم) اَمَرْتُمُونِی ببیعته.
احنف بن قیس گوید: وقتی پیش آنها آمدم گفتند: ما آمدهایم تا خون عثمان را که مظلوم کشته شده بگیریم؛ گفتم: ای مادر مؤمنان! شما را بهخدا سوگند میدهم، آیا زمانی که از تو سؤال کردم با چه کسی بیعت کنم، شما دستور ندادی که با علی بیعت کن؟! من به شما گفتم: آیا شما به بنده دستور میدهید که با علی بیعت کنم و او را برای من میپسندید؟ شما جواب مثبت دادید. عایشه در جواب گفت: سخن شما درست است؛ ولی علی تغییر کرده است. سپس احنف بن قیس همین مطالب را با طلحه و زبیر نیز در میان گذاشت و آن دو نیز گفتند که چون علی (علیهالسّلام) تغییر کرده است، ما با او میجنگیم.
احنف گفت: من گفتم: به خدا سوگند من در رکاب شما نمیجنگم؛ حتی اگر همراه شما ام المؤمنین و حواری رسول خدا باشد؛ چون شما مرا به بیعت با علی (علیهالسّلام) دستور دادهاید.
در این روایت، عایشه، طلحه و زبیر دلیل جنگیدن با امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را تغییر آن حضرت اعلام کردهاند. اینمطلب به وضوح ثابت میکند که پیروان جمل برای جنگیدن با امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و براندازی حکومت آمده بودند نه برای گرفتن خون عثمان.
و همچنین ابن کثیر دمشقی سلفی در البدایه و النهایه مینویسد:
وقد کتبت عائشه الی زید بن صوحان تدعوه الی نصرتها والقیام معها فان لم یجیء فلیکف یده ولیلزم منزلهای لا یکون علیها ولا لها فقال انا فی نصرتک ما دمت فی منزلک وابی ان یطیعها فی ذلک وقال رحم اللهام المؤمنین امرها الله ان تلزم بیتها وامرنا ان نقاتل فخرجت من منزلها وامرتنا بلزوم بیوتنا التی کانت هی احق بذلک منا وکتبت عائشه الی اهل الیمامه والکوفه بمثل ذلک. عایشه به زید بن صوحان نامه نوشت و از او خواست که او را کمک و در قیام همراهی کند و گفت: اگر به کمک من نیامدی، دست نگهدار و در خانه خود بمان. یعنی نه علیه من باش و نه به نفع من.
زید بن صوحان گفت: «من همواره تو را کمک خواهم کرد، مادامی که در خانهات باشی». و از عایشه اطاعت نکرد و گفت: «خداوند ام المؤمنین را رحمت کند، خداوند به او دستور داد که در خانهاش بماند و به ما دستور داده که بجنگیم؛ اما عایشه از منزلش خارج شده و به ما دستور میدهد که در خانههای خود بمانیم. او شایستهتر از ماست که در خانه بماند». عایشه به مردم یمامه و کوفه نیز نامههای با همین مضمون نوشت.
هودج آهنین عایشه
عایشه، بر هودجی از آهن سوار شده بود. نکته دیگری که در تشخیص هدف و قصد عایشه از جنگ جمل، نقش مهمی دارد، هودج آهنین عایشه است. طبق نقل بزرگان اهل سنت، عایشه قبل از حرکت از مکه هودجی از آهن ساخت و سپس بهطرف بصره حرکت کرد. حال اگر واقعا به قصد جنگ با امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نرفته بود، چرا هودج آهنی ساخت؟ آیا با هودج آهنی قصد داشت میان مسلمانان اصلاح نماید؟
واتی بالجمل فابرز وعلیه عَائِشَهُ فِی هودجها وقد البست درعا، وضربت عَلَی هودجها صفائح الحدید، ویقال: ان الهودج البس دروعا. عایشه، سوار بر شتر وارد معرکه شد؛ در حالی که بر هودجی نشسته بود و زره بر تن داشت و بر هودج او صفحههای از آهن کوبیده شده بود. گفته میشد که هودج زره پوش شده است.
روایت ابوحنیفه دینوری
ابوحنیفه دینوری مینویسد که شتر را با سپر و هودج عایشه را با صفحههای از آهن پوشانده بودند: وتقدم امام قومه بنی ضبه، فقاتل قتالا شدیدا، وکثرت النبل فی الهودج، حتی صار کالقنفذ، وکان الجمل مجففا، والهودج مطبق بصفائح الحدید. خود او (عمرو بن یثری) پیشاپیش قبیله بنی ضبه آمد و جنگ شدیدی کرد. تیرهای زیادی به هودج خورد؛ تا جایی که همانند خارپشت شده بود، شتر را با سپر و هودج را با صفحههای آهنین پوشانده بودند.
روایت بیهقی
بیهقی درباره ماجرای جمل مینویسد: وقال الزهری: لما سارت عائشه ومعها طلحه والزبیر، رضی الله عنهم، فی سبع مائه من قریش کانت تنزل کلّ منزل فتسال عنه حتی نبحتها کلاب الحواب فقالت: ردونی، لا حاجه لی فی مسیری هذا، فقد کان رسول الله، (صلیاللهعلیهوسلم)، نهانی فقال: کیف انت یا حمیراء لو قد نبحت علیک کلاب الحواب او اهل الحواب فی مسیرک تطلبین امراً انت عنه بمعزل؟ فقال عبدالله بن الزبیر: لیس هذا بذلک المکان الذی ذکره رسول الله، (صلیاللهعلیهوسلم)، ودار علی تلک المیاه حتی جمع خمسین شیخاً قسامهً فشهدوا انه لیس بالماء الذی تزعمه انه نهیت عنه، فلما شهدوا قبلت وسارت حتی وافت البصره، فلما کان حرب الجمل اقبلت فی هودج من حدید وهی تنظر من منظر قد صُیّر لها فی هودجها، فقالت لرجل من ضبّه وهو آخذ بخطام جملها او بعیرها: این تری علی بن ابیطالب، رضی الله عنه؟ قال: ها هوذا واقف رافع یده الی السماء، فنظرت فقالت: ما اشبهه باخیه قال الضبی: ومن اخوه؟ قالت: رسول الله، (صلیاللهعلیهوسلم)، قال: فلا ارانی اقاتل رجلاً هو اخو رسول الله، (صلیاللهعلیهوسلم)، فنبذ خطام راحلتها من یده ومال الیه.
زهری گفته: وقتی عایشه، طلحه و زبیر به همراه هفتصد نفر از قریش حرکت کردند، عایشه به هر منزلی که میرسید نامش را سؤال میکرد، تا این که سگان حواب بر او پارس کردند؛ پس گفت: مرا برگردانید، نیازی به ادامه این مسیر ندارم، به درستی که رسول خدا مرا از آن نهی کرده و فرمود: چگونه هستی تو ای حمیرا، زمانی که سگان حواب بر تو پارس کنند و یا مردم حواب در مسیر تو هستند و از تو چیزی را میخواهند که در آن از حق دور هستی؟ (اگر چنین شد، مبادا ادامه مسیر بدهی).
عبدالله بن زبیر گفت: این همان مکانی نیست که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفته است. عبدالله آن اطراف را گشت و پنجاه مرد را پیدا کرد تا قسم بخورند و شهادت دهند که این آب، آبی نیست که او خیال میکند از آن نهی شده است، وقتی آنها شهادت دادند، قبول کرد و ادامه مسیر داد تا به بصره رسید.
وقتی جنگ جمل شروع شد، در هودجی که از آهن ساخته شده بود، وارد معرکه شد، از سوراخی که در هودج او ساخته بوند، جنگ را تماشا میکرد؛ به مردی که افسار شتر او را گرفته بود گفت: علی را در کجا میبینی؟ آن شخص گفت: او همان کسی است ایستاده و دستش را به سوی آسمان بلند کرده است؛ پس نگاه کرد و گفت: چه قدر شبیه برادرش هست!! مرد ضبی گفت: برادر او کیست؟ عایشه گفت: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم). آن مرد گفت: من با کسی که برادر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است نخواهم جنگید؛ پس افسار مرکب عایشه را از دستش رها کرد به لشکر علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) پیوست.
نکته عجیب در این روایت، هودج آهنین عایشه است که جلب توجه میکند. به راستی اگر عایشه قصد جنگ نداشت، چرا بر هودج آهنین سوار شد و خود را به معرکه جنگ رسانید؟ اگر قصد او اصلاح امت بود، دیگر چه نیازی به هودج آهنین داشت؟
روایت ابن قتیبه دینوری
داستان هودج آهنین عایشه را تعداد دیگری از علمای اهل سنت نیز نقل کردهاند؛ از جمله ابن قتیبه دینوری در الامامه و السیاسه مینویسد:
فلما اتی عائشه خبر اهل الشام انهم ردوا بیعه علی وابوا ان یبایعوه امرت فعمل لها هودج من حدید وجعل فیه موضع عینیها ثم خرجت ومعها الزبیر وطلحه وعبدالله بن الزبیر ومحمد بن طلحه. وقتی خبر مردم شام به عایشه رسید که آنها بیعت با علی را رد کردهاند، دستور داد تا برای او هودجی از آهن بسازند و در آن جایی را برای با هر دو چشم او در نظر بگیرند؛ سپس خارج شد در حالی که طلحه، زبیر، عبدالله بن زیر و محمد بن طلحه نیز با او بودند.
و باز در جای دیگر مینویسد: قال فخرج طلحه والزبیر وعائشه وهی علی جمل علیه هودج قد ضرب علیه صفائح الحدید…. طلحه، زبیر و عایشه خارج شدند؛ در حالی که عایشه سوار بر هودجی بود که از صفحههای آهن پوشیده شده بود.
روایت آلوسی
و شهابالدین آلوسی در تفسیر معتبر روح المعانی مینویسد: وکان معها ابن اختها عبدالله بن الزبیر وغیره من ابناء اخواتهاام کلثوم زوج طلحه واسماء زوج الزبیر بل کل من معها بمنزله الابناء فی المحرمیه وکانت فی هودج من حدید.
برادر زاده عایشه، عبدالله بن زبیر و دیگر فرزندان خواهرش از ام کلثوم، همسر طلحه و اسماء همسر زبیر با او بودند؛ بلکه آنها به منزله فرزندان عایشه بودند از جهت محرمیت و عایشه در هودجی از آهن قرار داشت.
روایت ابن ربه اندلسی
ابن ربه اندلسی در کتاب العقد الفرید مینویسد: وکان جملها یدعی عسکرا حملها علیه یعلی بن منیه وهبه لعائشه وجعل له هودجا من حدید وجهز من ماله خمسمائه فارس باسلحتهم وازودتتهم وکان اکثر اهل البصره مالا. شتری که عایشه را حمل میکرد، عسکر نام داشت، یعلی بن منیه آن را به عایشه هدیه کرده و هودجی از آهن برای او ساخته بود. همچنین یعلی بن منبه پانصد جنگجو را همراه با اسلحه و ادوات جنگی تجهیز کرده بود و او از تمام مردم بصره مال بیشتری داشت.
روایت عاصمی مکی
عاصمی مکی در سمط النجوم که هودجی عایشه را زره پوش کرده بودند:
ورمی الهودج بالنشاب حتی صار کانه قنفد وصرخ صارخ اعقروا الجمل فعقره رجل اختلف فی اسمه وکان الهودج ملبسا بالدروع وداخلهام المؤمنین وهی تشجع الناس الذین حول الجمل. فلا قوه الا بالله ثم انها ندمت وندم علی علی ما وقع. ثم اتی علی کرم الله وجهه الی الهودج فضرب اعلاه بقضیب فی یده فقال ابهذا امرک رسول الله یا حمیراء والله ما انصفک الذین اخرجوک اذ ابرزوک وصانوا حلائلهم فسمع صوت من الهودج ملکت فاسجح… آن قدر به هودج عایشه تیرانداختند که همانند خارپشت شده بود، شخصی فریاد زد که ناقه عایشه را پی کنید، پس شخصی که در نام او اختلاف است، شتر عایشه را پی کرد. هودج عایشه با سپرها پوشیده شده بود، عایشه داخل آن نشسته بود و مردمی را که در اطراف شتر بودند برای جنگیدن بهتر تشویق میکرد. پس از آن عایشه از کارش پشیمان شد و علی بن ابیطالب نیز از این اتفاقات ناراحت بود.
سپس علی بن ابیطالب نزدیک هودج آمد و با چوبی که در دست داشت، بر هودج زد و سپس فرمود: ای حمیرا! آیا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به تو چنین دستوری داده بود؟ به خدا سوگند انصاف نداشتهاند کسانی که تو را از خانه بیرون آوردهاند؛ در حالی که زنهای خودشان در حفاظ هستند؛ پس صدای از هودج شنید که: حالا که قدرت به دست تو افتاده مرا ببخش.
این روایات نشان میدهد که عایشه به قصد اصلاح در میان امت اسلامی دست به شورش نزده بود؛ بلکه از روز اول نیز به فکر جنگیدن با امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و شورش بر ضد حکومت اسلامی بوده است. وگرنه چه نیازی بود که او هودجی از آهن بسازد و وارد معرکه جنگ بشود.
تحریک مردم به جنگ با علی
عایشه مردم را برای جنگ با لشکریان امیرمؤمنان (علیهالسّلام) تحریک میکرد: تردیدی نیست که خون عثمان، بهانهای برای جنگیدن با امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و ایجاد فتنه در جامعه اسلامی بوده است؛ وگرنه جنگیدن با نماینده و حاکم امیرمؤمنان (علیهالسّلام) که هیچ نقشی در کشتن عثمان نداشت، جای هیچگونه توجیهی ندارد.
جالب است که طبق گفته ابن کثیر دمشقی سلفی، عایشه مردم را برای جنگ با نیروهای عثمان بن حنیف که نماینده و حاکم امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در بصره بود، تحریک میکرد:
وقدمت ام المؤمنین بمن معها من الناس فنزلوا المِرْبَد من اعلاه قریبا من البصره وخرج الیها من اهل البصره من اراد ان یکون معها وخرج عثمان بن حنیف بالجیش فاجتمعوا بالمِرْبَد فتکلم طلحه وکان علی المیمنه فندب الی الاخذ بثار عثمان والطلب بدمه وتابعه الزبیر فتکلم بمثل مقالته فرد علیهما ناس من جیش عثمان بن حنیف وتکلمتام المؤمنین فَحَرَّضَتْ وَحَثَّتْ علی القتال فَتَثَاوَرَ طوائفٌ من اطراف الجیش فَتَرامَوا بالحجاره ثم تَحَاجَزَ الناسُ ورجع کل فریق الی حوزَتِه وقد صارت طائفه من جیش عثمان بن حنیف الی جیش عائشه فکثُروا وجاء جاریه بنُ قُدامه السعدی فقال یاام المؤمنین! واللهِ لقتلُ عثمانَ اهونُ من خُرُوجِکِ من بَیتک علی هذا الجمل عرضهً للسلاح ان کنت اتَیْتِنا طائعهً فارجعی من حیث جئتِ الی منزلکِ وان کنت اتَیَتِنا مُکْرَهَهً فَاسْتَعِیْنِی بالناسِ فی الرجوع.
عایشه با همراهیان خود، از طرف بالا وارد منطقه مربد در نزدیکی شهر بصره شدند، افرادی از مردم بصره نیز که قصد همراهی عایشه را داشتند وارد آنجا شدند. عثمان بن حنیف به همراه لشکر خود وارد مربد شد؛ پس طلحه که فرمانده سمت راست لشکر بود، خطبه خواند و مردم را به گرفتن خون عثمان دعوت کرد، زبیر نیز سخنان او را تکرار نمود، پس افرادی از لشکر عثمان بن حنیف پاسخ آن را دادند.
سپس عایشه سخن گفت و مردم را برای جنگ تحریک و تشویق میکرد. گروههایی از اطراف لشکر برخواستند و همدیگر را با سنگ زدند؛ سپس عدهای بین آنها فاصله شدند و هر گروهی به محل خود برگشت. جاریه بن قدامه سعدیی جلو آمد و گفت: ای مادر مؤمنان! به خدا سوگند کشته شدن عثمان آسانتر از خروج شما از خانه، سوار شدن بر این شتر و در معرض سلاح قرار گرفتن است. اگر با میل خودت اینجا آمدهای پس از همان جایی که آمدهای به خانهات برگرد و اگر به زور آورده شدهای، از مردم برای بازگشت کمک بگیر.
عاصمی مکی در سمط النجوم مینویسد: وکان الهودج ملبسا بالدروع وداخلهام المؤمنین وهی تشجع الناس الذین حول الجمل. هودج عایشه با سپرها پوشیده شده بود، عایشه داخل آن نشسته بود و مردمی را که در اطر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 