پاورپوینت کامل راوی ولادت امام زمان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل راوی ولادت امام زمان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل راوی ولادت امام زمان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل راوی ولادت امام زمان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل راوی ولادت امام زمان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
کلیدواژه: دلبستگی به دنیا، قضا شدن نماز.
پرسش: آیا ولادت حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) فقط از طریق حکیمه، نقل شده است؟
پاسخ: تولد حضرت مهدی (علیهالسّلام) از دیدگاه شیعه و اهل سنت یک امر قطعی و بدیهی است و در نهایت عقیده مهدویت نیز یک عقیده فرا شیعی است. از جمله شبهاتی که وهابیت (از جمله ناصر قفاری از نظریهپردازان معاصر وهابی) در مورد ولادت حضرت مهدی (علیهالسّلام) وارد کردهاند این است که میگویند: در منابع شیعه، ولادت آن حضرت تنها از طریق حکیمه نقل شده است و این خانم هم که معصوم نیست پس نمیتوانند گفته شخصی را که معصوم نیست در مورد امر مهمی همانند اثبات ولادت حضرت مهدی (علیهالسّلام) که از اصول مذهب آنها به شمار میرود، بپذیرند.
در این مقاله به بررسی شاهدان و راویان ولایت آن حضرت پرداخته میشود.
فهرست مندرجات
۱ – نظریه ناصر قفاری
۲ – مغالطه در استدلال قفاری
۲.۱ – اشکالات استدلال
۲.۱.۱ – اثبات حیات یک شخص
۲.۱.۲ – عدم شرط شهادت معصوم در اثبات ولادت
۲.۱.۳ – شهادت یک زن در امور زنان
۲.۱.۴ – زیر سوال بردن اصل مهدویت
۲.۱.۵ – اثبات حضرت مهدی با روایات متواتر
۲.۱.۶ – احتجاج به شهادت مادر امام زمان
۳ – روایات شهادت حکیمه بر تولد حضرت مهدی
۳.۱ – روایت اول
۳.۲ – روایت دوم
۳.۳ – روایت سوم
۴ – نسب و شخصیت حضرت حکیمه
۴.۱ – اسم و نسب
۴.۲ – جلالت و وثاقت
۵ – دلیل اصل عقیده مهدویت
۶ – عقیده ریشهدار در کتب اهل سنت
۶.۱ – عقیده ترمذی
۶.۲ – عقیده ابوداود سجستانی
۶.۳ – عقیده احمد حنبل
۶.۴ – عقیده طبرانی
۷ – شهادتدهندگان بر ولادت حضرت مهدی
۷.۱ – زن قابله
۷.۲ – نسیم و ماریه
۷.۳ – کنیز امام عسکری
۸ – رؤیتکنندگان حضرت مهدی توسط اصحاب
۸.۱ – روایت عبدالله بن جعفر حمیری
۸.۱.۱ – بررسی سند روایت
۸.۲ – محمّد بن عثمان عمری با چهل نفر
۸.۲.۱ – بررسی سند روایت نخست
۸.۲.۱.۱ – محمد بن علی بن ماجیلویه
۸.۲.۱.۲ – محمد بن یحیی العطار
۸.۲.۱.۳ – جعفر بن محمد بن مالک فزاری
۸.۲.۱.۴ – معاویه بن حکیم
۸.۲.۱.۵ – محمد بن ایوب بن نوح و محمد بن عثمان عمری
۸.۳ – روایت ابوغانم خادم امام عسکری
۸.۴ – احمد بن اسحاق قمی
۸.۵ – ابراهیم بن محمد بن فارس النیسابوری
۸.۶ – ابوهارون
۸.۷ – یعقوب بن منقوش
۸.۸ – عمرو اهوازی
۸.۹ – محمّد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر
۸.۱۰ – ابونصر طریف خادم
۸.۱۱ – ابوعلیّ بن مطهر
۸.۱۲ – نسیم خادم امام عسکری
۸.۱۳ – مردی از فارس
۸.۱۴ – کامل بن ابراهیم مدنی
۸.۱۵ – نتیجه
۹ – خبر از وجود حضرت مهدی توسط امام عسکری
۹.۱ – خبر دادن به ابوهاشم جعفری
۹.۱.۱ – بررسی سند روایت
۹.۲ – خبر دادن به محمد بن علی بن بلال
۹.۲.۱ – بررسی سند رو ایت
۹.۲.۲ – نتیجه بررسی روایات
۱۰ – اعتراف اهل سنت بر ولادت حضرت مهدی
۱۰.۱ – اعتراف ابوالفداء
۱۰.۲ – اعتراف ابوالوردی
۱۰.۳ – اعتراف ابن حجر هیثمی
۱۰.۴ – اعتراف مناوی
۱۰.۵ – اعتراف عاصمی مکی
۱۰.۶ – ملاقات حسن عراقی با حضرت مهدی
۱۰.۶.۱ – معرفی حسن عراقی
۱۰.۷ – نتیجه این بخش
۱۱ – نتیجه کلی
۱۲ – پانویس
۱۳ – منبع
نظریه ناصر قفاری
ناصر قفاری از نظریهپرداز معاصر وهابی در اینباره مینویسد:
«فمساله المهدی وغیبته تسربت عن طریق حکیمه وما ادری کیف یقبلون قول امراه غیر معصومه فی اصل المذهب؛ مساله [ولادت] مهدی و غیبت او، از طریق حکمیه نقل شده است، و من نمیدانیم شیعیان گفته یک زن غیر معصوم را درباره مسئلهای که مربوط به اصل مذهبشان است چگونه میپذیرند».
قبل از پرداختن به پاسخ، لازم است به دو مطلب مهم که اصل بحث را روشن میکند، اشاره شود:
مغالطه در استدلال قفاری
قفاری در این متن، کبری و صغری چیده و بعد از راه مغالطه تلاش کرده است که عقیده شیعه را زیر سؤال ببرد.
صغرای استدلال: شهادت حکیمه برای ولادت حضرت مهدی، شهادت یک زن غیر معصومه است؛
کبری: با شهادت یک زن غیر معصوم نمیتوان امر مهمی مثل اصل مهدویت را به اثبات رساند؛
نتیجه: شیعیان نمیتوانند اصل مسئله مهدویت را ثابت کنند.
اشکالات استدلال
این استدلال قفاری دارای اشکالات متعددی است که به اختصار به آن اشاره میشود:
اثبات حیات یک شخص
برای اثبات وجود یک شخص، دیدن او در هنگام تولد و یا حتی اثبات تولد او هم لازم نیست؛ زیرا کسی که وجود خارجی دارد و یا وقتی عدهای گفتهاند ما او را دیدهایم و اقرار به وجود او داریم خود به خود تولد او ثابت میشود! درباره حضرت مهدی (علیهالسّلام) نیز قضیه از همین قرار است که روایاتش را مفصل خواهیم آورد.
گذشته از این روایات، که تعداد قابل توجهی از یاران و شیعیان امام عسکری (علیهالسّلام) اعتراف به رؤیت آن حضرت کردهاند، بزرگان اهل سنت نیز به ولادت آن حضرت معترفاند که در پایان این مقاله به کلام آنها اشاره خواهد شد.
حالا از قفاری و امثال ایشان میپرسیم: آیا این اعترافها، برای اثبات ولادت و پذیرش مساله مهدویت کافی نیست که شما شهادت حکیمه را بهانه برای انکار مهدویت قرار دادهاید؟
عدم شرط شهادت معصوم در اثبات ولادت
اصل اشکال قفاری غلط است و با توجه به عقیده شیعه و سنی اساس و مبنایی ندارد؛ زیرا هیچ یکی از علمای شیعه نگفتهاند و یا در کتابهایشان ننوشتهاند که برای اثبات تولد یک شخص، حتماً فرد معصوم شهادت بدهد چنانچه علمای اهل سنت هم این سخن را نگفتهاند. آیا برای اثبات خلیفه اول و دوم و سوم و عائشه و حفصه و ابوهریره و معاویه و حتی خود قفاری، جماعتی از مردم جمع شده و شهادت دادهاند؟!
ظاهراً قفاری و امثال او، تا آن اندازه در مورد مهدویت تعصب به خرج دادهاند که از قانون بینالمللی و عرفی هم به کلی غافل شدهاند و هیچ قانونی را در پیش چشم خودشان ندیدهاند.
در نتیجه، اشکال او تنها و تنها مغالطهای است که ناشی از چشمپوشی از حقایق به خاطر انکار عقاید شیعه است که نه مبنایی در مکتب فریقین دارد و نه عقل سلیم و عرف انسانی آن را میپذیرد.
شهادت یک زن در امور زنان
حتی اگر فرض بگیریم که این مسئله از مسائلی باشد که نیاز به شاهد داشته باشد (یعنی فرض بگیریم که اصل ولادت از مادر نیازمند شهادت باشد)؛ اما این مساله قطعاً از مسائلی نیست که شهادت یک زن در آن کفایت نکند. به همین جهت علمای شما در این مسئله، شهادت یک زن را نیز (حتی غیر معصومه) کافی میدانند. برای اثبات مطلب فتوای چند تن از علمای شما را نقل میکنیم:
عبدالرزاق صنعانی فتوای شعبی و حسن بصری را اینگونه نقل کرده است:
«عبدالرزاق عن الثوری قال اخبرنی اشعث عن الشعبی والحسن قالا: تجوز شهاده المراه الواحده فیما لا یطلع علیه الرجال؛ از شعبی و حسن بصری گفتهاند: شهادت یک زن، در مسائلی که مردان از آن آگاهی پیدا نمیکنند (مثل ولادت و رضاع و حیض و…) کفایت میکند!»
ابن قدامه یکی از علمای حنبلی درباره شهادت یک زن میگوید:
«ولا نعلم بین اهل العلم خلافا فی قبول شهاده النساء المنفردات فی الجمله، قال القاضی والذی تقبل فیه شهادتهن منفردات خمسه اشیاء الولاده والاستهلال والرضاع والعیوب تحت الثیاب کالرتق والقرن والبکاره والثیابه والبرص وانقضاء العده؛ در میان اهل علم در پذیرش شهادت یک زن فیالجمله اختلافی نیست. قاضی گفته است: شهادت یک زن در پنج جا مورد قبول است: ولادت، استهلال، رضاع، عیوب موجب فسخ نکاح و سپری شدن عده».
شمسالدین دمشقی از علمای اهل سنت فتوای احمد بن حنبل در کافی دانستن شهادت یک زن را در مورد ولادت از اسحاق بن منصور اینگونه آورده است:
«وقال اِسْحَاقُ بن مَنْصُورٍ: قُلْت لِاَحْمَدَ: هل تَجُوزُ شَهَادَهُ الْمَرْاَهِ؟ قال: شَهَادَهُ الْمَرْاَهِ فی الرَّضَاعِ وَالْوِلَادَهِ فِیمَا لَا یَطَّلِعُ علیه الرِّجَالُ. قال: وَاُجَوِّزُ شَهَادَهَ امْرَاَهٍ وَاحِدَهٍ اذَا کانت ثِقَهً فَاِنْ کان اَکْثَرَ فَهُوَ اَحَبُّ الَیَّ؛ اسحاق بن منصور میگوید: برای احمد بن حنبل گفتم: آیا شهادت یک زن کافی است؟ گفت: شهادت یک زن درباره رضاع، و ولادت و اموری که مردان بر آنها اطلاع ندارند. اسحاق بن منصور میگوید: من شهادت یک زن را در صورتی که موثق باشد، کافی میدانم، اما اگر بیشتر باشد در نزد من محبوبتر است».
و حتی اگر این روایات و فتاوا نیز نبود، عقل حکم میکرد که در مسائلی مانند ولادت، شهادت زنان کفایت کند! در همه مکاتب و مذاهب رسم بر این است که هنگام تولد، زنان شاهد این ماجرا هستند و نه مردان. بنابراین، شهادت زنان همانند قابله و کمککار آن و بقیه زنانی که احیاناً در امر تولد همکاری دارند، کافی است و هنگامی که زنان دستاندرکار در امر ولادت، بر تولد فرزندی شهادت بدهند کسی دیگر حق اعتراض ندارند.
اما قفاری برای زیر سوال بردن اصل عقیده مهدویت، شهادت زنان را در امور مختص به آنها نیز منکر میشود!
همگان میدانند که ولادت حضرت موسی (علیهالسّلام) از دید همگان مخفی بود، جز مادر آن حضرت کسی دیگری در هنگام تولد او نبود که شهادت دهد به چشم خود دیده است که حضرت موسی از مادرش به دنیا آمده باشد؛ اما کسی در اینباره از مادر موسی شاهدی نخواست. اگر ادله نقلی را دلیل بر این مطلب بگیریم، همان ادله نقلی ولادت حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) را به اثبات میرساند. ضمن اینکه شخصی همانند حکیمه شاهد ولادت بوده و بر آن شهادت داده است.
زیر سوال بردن اصل مهدویت
قفاری در اینجا بین دو مساله کاملا مجزا خلط کرده است:
الف: اصل عقیده مهدویت؛
ب: اثبات ولادت شخصی که مصداق مهدی است.
روشن است که این دو مسئله با یکدیگر تفاوت اساسی دارند و با عدم اثبات ولادت مصداق مهدی، نمیتوان اصل عقیده مهدویت را زیر سؤال برد.
قفاری نمیتواند با این سخن که حکیمه یک زن غیر معصوم است، اصل عقیده مهدویت را زیر سؤال ببرد؛ بلکه نهایتا در فرض اثبات شبهه، ادعای حکیمه برای ولادت حضرت زیر سوال میرود و نه عقیده مهدویت؛ زیرا عقیده مهدویت یک مسئله اساسی و ریشهداری است که هیچ ربطی به شهادت حکیمه بر تولد حضرت مهدی ندارد؛ و چه حکیمه شهادت بدهد یا شهادت ندهد، اصل این عقیده سرجای خود ثابت و پا برجا است؛ زیرا اصل عقیده مهدویت با آیات قرآن، روایات صحیحالسند فریقین به راحتی قابل اثبات است و تقریباً جمهور مسلمانان، جزه عده اندکی که دیدگاه آنها در اصل مهدویت خللی ایجاد نخواهد کرد، اعتقاد دارند که در آخرالزمان یکی از فرزندان حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) قیام و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. این عقیده ثابت است؛ چه شهادت حکیمه بر ولادت مصداق مهدی قابل قبول باشد یا خیر.
اثبات حضرت مهدی با روایات متواتر
نکته دیگری که باید مد نظر قرار بگیرد، این است که بر این فرض که ادعای حکیمه مورد قبول قرار نگیرد، اما این به معنی نفی اصل تولد فرزندی برای امام حسن عسکری (علیهالسّلام) نیست!
زیرا صدها روایت در منابع شیعه با سندهای صحیح وجود دارد که حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) فرزند امام عسکری (علیهالسّلام) است و آن حضرت بعد از غیبت طولانی قیام و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد؛ همانطوری که پر از جور و ظلم بوده است.
حال چه شهادت حضرت حکیمه پذیرفته شود یا نشود، مصداق مهدی از دیدگاه شیعه فرد مشخصی است و روایات متواتر و اجماع تمام علمای شیعه آن را به اثبات میرساند.
آیا اینکه برای ابوهریره نام دقیقی مشخص نشده است و نام پدر او نیز به درستی معلوم نیست، یعنی ابوهریرهای وجود ندارد؟
ابن حجر عسقلانی از علمای رجال اهل سنت، اسامی ابوهریره را این گونه شرح میدهد:
ابوهریره الدوسی الصحابی الجلیل حافظ الصحابه اختلف فی اسمه واسم ابیه قیل عبدالرحمن بن صخر وقیل بن غنم وقیل عبدالله بن عائذ وقیل بن عامر وقیل بن عمرو وقیل سکین بن ودمه بنهانئ وقیل بن مل وقیل بن صخر وقیل عامر بن عبد شمس وقیل بن عمیر وقیل یزید بن عشرقه وقیل عبد نهم وقیل عبد شمس وقیل غنم وقیل عبید بن غنم وقیل عمرو بن غنم وقیل بن عامر وقیل سعید بن الحارث هذا الذی وقفنا علیه من الاختلاف فی ذلک…
در اره نام ابوهریره و نام پدرش اختلاف شده است: ۱. عبدالرحمن بن صخر؛ ۲. عبدالرحمن بن غنم؛ ۳. عبدالله بن عائذ؛ ۴. عبدالله بن عامر؛ ۵. عبدالله بن عمر؛ ۶. سکین بن ودمه بنهانی؛ ۷. سکین بن مل؛ ۸. سکین بن صخر؛ ۹. عامر بن عبد الشمس؛ ۱۰. عامر بن عمیر؛ ۱۱. یزید عشرقه؛ ۱۲. یزید بن عبد نهم؛ ۱۳. یزید بن عبد شمس؛ ۱۴. یزید بن غنم؛ ۱۵. عبید بن غنم؛ ۱۶ عمرو بن غنم؛ ۱۷. عمرو بن عامر؛ ۱۸. سعید بن الحارث.
اینها اسمهایی بودند که بنده توانستم به آن دسترسی پیدا کنم.
یعنی ثابت نشدن یک مطلب، با دلیلی، به این معنی نیست که هیچ دلیل صحیح دیگری برای آن مطلب وجود نداشته باشد!
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از آمدن مهدی موعود خبر داده، طبق روایات صحیح و متواتر شیعه (و گروهی از علمای اهل سنت) فرزند امام حسن عسکری است؛ اما اینکه اسم مادرش چه باشد، مهم نیست. و حتی اگر مسئله تولد از حضرت نرجس هم ثابت نشود، باز وجود مهدی زیر سؤال نمیرود؛ زیرا ممکن است از همسری دیگر متولد شده باشد. بنابراین، مهم در تعیین مصداق در عقیده شیعه، پدر آن حضرت است نه مادر.
احتجاج به شهادت مادر امام زمان
برای چه مسئلهای شهادت مادر امام زمان (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) را احتیاج دارید؟ اگر شخصی غریبه بیاید و بگوید من در نسب فلانی شک دارم! که آیا او از این مادر متولد شده است یا از مادری دیگر، یا اصلا فرزند این شخص هست یا خیر، آیا اصل این ادعای او شبههای ایجاد میکند که نیازمند شاهد و قضاوت باشد؟ در رابطه با تولد حضرت مهدی (علیهالسلام)، نه اتهامی مطرح است و نه خود پدرش (امام حسن عسکری) آن را انکار کرده است؛ پس برای اثبات چه چیزی نیازمند به شهادت دادن باشد؟
ماوردی شافعی میگوید: اگر کسی بگوید من پدر فلانی هستم حکم نسب ثابت میشود و نیاز به شاهد ندارد:
«دعوی النسب الخاص وهو الواحد یدعی ابا فیقول: انا ابن فلان، فان اعترف له بالابوه ثبت نسبه او یدعی الواحد ابناً فیقول: هذا ابنی، فان اعترف له بالبنوه ثبت نسبه وصار جمیع من ناسبهما عواقل لکل واحد منهما…
دعوی النسب العام: وهو ان یدعی الرجل انه من قریش وقریش تسمع دعواه ولا تنکره، او یدعی انه من بنیهاشم وبنوهاشم یسمعون ولا ینکرونه فیحکم بنسبه فیهم باقرارهم علی دعوی نسبهم وبمثل هذا تثبت اکثر الانساب العامه، فان تجرد من انکر نسبه ونفاه عنهم، وقال: لست منهم لم یقبل نفیه له، ولو شهد انه لیس منهم؛ لان الشهاده علی مجرد النفی لا تصح.»
ادعای نسب خاص، یعنی شخصی بگوید من پسر فلانی هستم، اگر آن پدر نیز اعتراف کند، نسب ثابت میشود؛ یا شخصی بگوید من پدر فلانی هستم، اگر او نیز قبول کند نسب ثابت است و تمام کسانی که به این دو ارتباط دارند، حکم نسب را پیدا میکنند…
ادعای نسب عام، یعنی شخصی ادعا کند که از قریش است و قریش نیز این ادعا را بشنود و رد نکند، یا ادعا کند که از بنیهاشم است و بنیهاشم این ادعا را بشنود و رد نکند، به همین سبب حکم به انتساب این شخص، به آن قبیله خواهد شد، به خاطر اقرار بر دعوای نسب او، و به همین طریق است که بیشتر انساب عامه ثابت میشود. بنابراین اگر کسی که از آن قبیله بیرون است، بگوید که نسب تو به فلان قبیله صحیح نیست، ادعای او قبول نیست، حتی اگر شاهد بیاورد که او از آنها نیست، زیرا شهادت بر مجرد نفی این ادعا صحیح نیست!»
بنابراین، اگر اشکال در اثبات نسب حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) باشد (و نه در اصل مهدویت) باز هم اشکال وارد نیست و صغرای کلام او اشکال دارد، زیرا این مطلب حتی نیاز به شاهد هم ندارد! و حتی به گفته علمای اهل سنت، حتی اگر شاهد بر ضد آن از بیرون این نسب آورده شود، شاهد بیرونی مقبول نیست! و کسی که ادعای نسب کرده است، به شاهد نیاز نخواهد داشت!
روایات شهادت حکیمه بر تولد حضرت مهدی
از آنجایی که سخن فقاری حول و محور شهادت حضرت حکیمه بر تولد حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) دور میزند، لازم است قبل از پاسخ، روایاتی که بیانگر شهادت این خانم بزرگوار بر ولادت حضرت مهدی (علیهالسّلام) است در این قسمت نقل کنیم:
روایت اول
مرحوم کلینی در کافی و شیخ مفید در ارشاد روایت حکیمه را که امام زمان (علیهالسّلام) را در شب ولادت و بعد از آن دیده اینگونه نقل کردهاند:
«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رِزْقِ اللَّهِ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنِی مُوسَی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَمْزَهَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: حَدَّثَتْنِی حَکِیمَهُ ابْنَهُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَهِیَ عَمَّهُ اَبِیهِ اَنَّهَارَاَتْهُ لَیْلَهَ مَوْلِدِهِ وَبَعْدَ ذَلِک؛ موسی بن محمد میگوید: حکیمه دختر محمد بن علی (امام جواد) (علیهماالسّلام) که عمه پدر آن حضرت است به من گفت که خود او آن حضرت را در شب ولادتش و هم بعد از آن دیده است.»
روایت دوم
شیخ صدوق به سندش از حکیمه دختر امام جواد (علیهالسّلام) روایت طولانیتری در این مورد نقل میکند که حکمیه فرمود:
«بَعَثَ اِلَیَّ اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) فَقَالَ: یَا عَمَّهُ اجْعَلِی اِفْطَارَکِ هَذِهِ اللَّیْلَهَ عِنْدَنَا فَاِنَّهَا لَیْلَهُ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ فَاِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَی سَیُظْهِرُ فِی هَذِهِ اللَّیْلَهِ الْحُجَّهَ وَهُوَ حُجَّتُهُ فِی اَرْضِهِ قَالَتْ: فَقُلْتُ لَهُ وَمَنْ اُمُّهُ؟ قَالَ: لِی نَرْجِسُ قُلْتُ لَهُ: جَعَلَنِی اللَّهُ فِدَاکَ مَا بِهَا اَثَرٌ؟ فَقَالَ: هُوَ مَا اَقُولُ لَکِ قَالَتْ: فَجِئْتُ فَلَمَّا سَلَّمْتُ وَجَلَسْتُ جَاءَتْ تَنْزِعُ خُفِّی وَقَالَتْ لِی: یَا سَیِّدَتِی وَسَیِّدَهَ اَهْلِی کَیْفَ اَمْسَیْتِ؟
فَقُلْتُ: بَلْ اَنْتِ سَیِّدَتِی وَسَیِّدَهُ اَهْلِی قَالَتْ: فَاَنْکَرَتْ قَوْلِی وَقَالَتْ: مَا هَذَا یَا عَمَّهُ؟
قَالَتْ فَقُلْتُ لَهَا: یَا بُنَیَّهُ اِنَّ اللَّهَ تَعَالَی سَیَهَبُ لَکِ فِی لَیْلَتِکِ هَذِهِ غُلَاماً سَیِّداً فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ قَالَتْ: فَخَجِلَتْ وَاسْتَحْیَتْ فَلَمَّا اَنْ فَرَغْتُ مِنْ صَلَاهِ الْعِشَاءِ الْآخِرَهِ اَفْطَرْتُ وَاَخَذْتُ مَضْجَعِی فَرَقَدْتُ فَلَمَّا اَنْ کَانَ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ قُمْتُ اِلَی الصَّلَاهِ فَفَرَغْتُ مِنْ صَلَاتِی وَهِیَ نَائِمَهٌ لَیْسَ بِهَا حَادِثٌ ثُمَّ جَلَسْتُ مُعَقِّبَهً ثُمَّ اضْطَجَعْتُ ثُمَّ انْتَبَهْتُ فَزِعَهً وَهِیَ رَاقِدَهٌ ثُمَّ قَامَتْ فَصَلَّتْ وَنَامَتْ- قَالَتْ حَکِیمَهُ: وَخَرَجْتُ اَتَفَقَّدُ الْفَجْرَ فَاِذَا اَنَا بِالْفَجْرِ الْاَوَّلِ کَذَنَبِ السِّرْحَانِ وَهِیَ نَائِمَهٌ فَدَخَلَنِی الشُّکُوکُ فَصَاحَ بِی اَبُو مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) مِنَ الْمَجْلِسِ فَقَالَ: لَا تَعْجَلِی یَا عَمَّهُ فَهَاکِ الْاَمْرُ قَدْ قَرُبَ قَالَتْ فَجَلَسْتُ وَقَرَاْتُ الم السَّجْدَهَ وَیس فَبَیْنَمَا اَنَا کَذَلِکَ اِذِ انْتَبَهَتْ فَزِعَهً فَوَثَبْتُ اِلَیْهَا فَقُلْتُ: اسْمُ اللَّهِ عَلَیْکِ ثُمَّ قُلْتُ لَهَا: اَ تَحِسِّینَ شَیْئاً؟
قَالَتْ: نَعَمْ یَا عَمَّهُ فَقُلْتُ لَهَا: اجْمَعِی نَفْسَکِ وَاجْمَعِی قَلْبَکِ فَهُوَ مَا قُلْتُ لَکِ قَالَتْ: فَاَخَذَتْنِی فَتْرَهٌ وَاَخَذَتْهَا فَتْرَهٌ فَانْتَبَهْتُ بِحِسِّ سَیِّدِی فَکَشَفْتُ الثَّوْبَعَنْهُ فَاِذَا اَنَا بِهِ (علیهالسّلام) سَاجِداً یَتَلَقَّی الْاَرْضَ بِمَسَاجِدِهِفَضَمَمْتُهُ اِلَیَّ فَاِذَا اَنَا بِهِ نَظِیفٌ مُتَنَظِّفٌفَصَاحَ بِی اَبُو مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) هَلُمِّی اِلَیَّ ابْنِی یَا عَمَّهُ فَجِئْتُ بِهِ اِلَیْهِ فَوَضَعَ یَدَیْهِ تَحْتَ اَلْیَتَیْهِ وَظَهْرِهِوَوَضَعَ قَدَمَیْهِ عَلَی صَدْرِهِ ثُمَّ اَدْلَی لِسَانَهُ فِی فِیهِ وَاَمَرَّ یَدَهُ عَلَی عَیْنَیْهِ وَسَمْعِهِ وَمَفَاصِلِهِ ثُمَّ قَالَ تَکَلَّمْ یَا بُنَیَّ فَقَالَ اَشْهَدُ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ثُمَّ صَلَّی عَلَی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَعَلَی الْاَئِمَّهِ (علیهمالسّلام) اِلَی اَنْ وَقَفَ عَلَی اَبِیهِ…»
حکیمه (خواهر امام دهم) میگوید حسن بن علی، دنبال من فرستاد و من نزد او رفتم، فرمود: عمه جان امشب که نیمه شعبان است در منزل ما افطار کن؛ زیرا خدای تبارک و تعالی امشب حجت خود را آشکار میکند، او حجت وی در زمین باشد. عرض کردم: مادرش کیست؟ فرمود: نرجس. عرض کردم: فدایت شوم، به خدا در او اثری نیست، فرمود: همین است که به تو میگویم، حکیمه میگوید: آمدم و چون سلام کردم و نشستم نرجس آمد کفش مرا در آورد و گفت: ای سیده من و سیده خاندانم شب خوبی داشته باشی.
گفتم: تو سیده من و سیده خاندان منی، گفتار مرا ناستوده شمرد و گفت: این چه فرمایشی است عمه جان به او گفتم: دختر جانم خدای تعالی امشب پسری به تو کرامت کند که در دنیا و آخرت آقا است؛ اما او خجالت کشید و حیا کرد و چون نماز عشا را خواندم افطار کردم و در بستر خوابیدم و خوابم برد چون نیمه شب شد برخاستم نماز خواندم و فارغ شدم و نرجس در خواب راحت بود و پیشامدی نداشت سپس نشستم تعقیب خواندم و دراز کشیدم و هراسان بیدار شدم و او باز هم خواب بود برخاست نماز خواند و خوابید. حکیمه میگوید: من در شک افتادم ابومحمد از محل خود فریاد زد عمه جان شتاب مکن این امر نزدیک است.
حکیمه میگوید: نشستم و مشغول قرائت سوره سجده و یس شدم، در این میان بود که هراسان بیدار شد بالین او جستم و گفتم: بسماللَّه علیک چیزی را احساس میکنی؟ گفت آری ای عمه به او گفتم: خود را جمع کن دل آسوده دار امر همان است که به تو گفتم. حکیمه میگوید: من و او را یک لحظه از خودرفتگی عارض شد و به آواز مولای خود به خود آمدم و جامه را از روی نرجس عقب زدم و مولای خود را دیدم که در حال سجده است و مواضع سجودش بر زمین است او را برگرفتم دیدم پاک و نظیف است ابومحمد فریاد زد پسرم را نزدم بیاور عمه جان او را نزد وی بردم دستش را زیر دوران و پشتش گذاشت و دو پایش را روی سینه خود جا داد و زبانش را در دهان او نهاد و دو دستش را بر دو چشم و دو گوش و بندهای او کشید. سپس فرمود: ای پسر جانم سخن بگو. نوزاد لب به سخن گشود و فرمود: اشهد ان لا اله الا اللَّه وحده لا شریک له و ان محمدا رسول اللَّه سپس بر امیرمؤمنان و هر یکی از امامان تا پدرش درود فرستاد…
روایت سوم
قضیه ولادت حضرت مهدی را قندوذی حنفی نیز در ینابیع الموده از قول حکیمه نقل کرده است:
فلما کانت لیله النصف من شعبان سنه خامس وخمسین ومائتین، دخلت حکیمه عند الحسن فقال لها: یا عمتی کونی اللیله عندنا لامر، فاقامت. فلما کان وقت الفجر اضطربت نرجس، فقامت الیها حکیمه، فوضعت المولود المبارک، فلما راته حکیمه اتت به الحسن (رضی الله عنهم) وهو مختون، فاخذه ومسح بیده علی ظهره وعینیه، وادخل لسانه فی فیه، واذن فی اذنه الیمنی واقام فی الاخری، ثم قال: یا عمه اذهبی به الی امه، فردته الی امه.
قالت حکیمه: ثم جئت من بیتی الی ابی محمد الحسن فاذا المولود بین یدیه فی ثیاب صفر، وعلیه من البهاء والنور، اخذ حبه مجامع قلبی، فقلت: یا سیدی هل عندک من علم فی هذا المولود المبارک؟ فقال: یا عمه هذا المنتظر الذی بشرنا به…»
هنگامی که شب نیمه ماه شعبان سال دویست و پنجاه و پنج فرا رسید، حکیمه نزد حسن عکسری آمد، به حکیمه گفت: ای عمه به خاطر پیشامد امری امشب در نزد ما باش. حکیمه آن شب را نزد او ماند، هنگام طلوع فجر نرجس ناآرام شد، حکیمه نزد او ایستاد و نرجس مولود مبارکی را به دنیا آورد، هنگامی که حکیمه آن را دید او را نزد حسن عسکری آورد و این مولود ختنه شده بود. حسن عسکری او را گرفت و دستش را بر پیشت و چشمانش مالید و زبانش را در دهان گذاشت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. سپس فرمود: ای عمه! این بچه را به مادرش بر گردان. حکیمه میگوید: او را پیش مادرش بردم.
حکیمه میگوید: (روزی دیگر) به خانه ابومحمد حسن عسکری آمدم در این هنگام آن مولود نورانی را که در میان پارچه زرد پیچیده بود، در مقابل او دیدم، محبت او دلم را گرفت گفتم: ای آقای من! آیا به تولد این مولود خجسته علم داشتی؟ حسن عسکری فرمود: ای عمه این همان منتظری است که بشارت آمدنش را دادهاند….»
همانطوری که از این روایات به دست میآید، حضرت حکیمه هم در شب ولادت و هم بعد از آن، حضرت مهدی (علیهالسّلام) را دیده و مشاهداتش را برای دیگران گزارش کرده است.
نسب و شخصیت حضرت حکیمه
از آنجائی که قفاری میگوید: حضرت حکیمه یک شخص غیر معصوم است، چگونه شیعیان شهادت او را در مورد تولد امام زمان (علیهالسّلام) قبول دارند، ناگزیر باید نسب و شخصیت این بانوی فاضله را بررسی کرد تا شبههای در این زمینه باقی نماند.
اسم و نسب
حضرت حکیمه همانند راویان دیگر یک فرد ناشناختهای نیست که به راحتی بتوان در مورد او شک و تردید به خود راه داد؛ بلکه او در اسم و نسب، وابسته به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسّلام) و فرزند امام معصوم است.
طبرسی میگوید: حضرت حکیمه از جمله فرزندان امام جواد (علیهالسّلام) است:
«وَخَلَّفَ مِنَ الْوَلَدِ عَلِیّاً (علیهالسّلام) ابْنَهُ الْاِمَامَ وَمُوسَی وَمِنَ الْبَنَاتِ حَکِیمَهَوَخَدِیجَهَ وَاُمَّ کُلْثُوم؛ مام جواد (سلاماللَّهعلیه) دو پسر و سه دختر از خود به جای گذارد که یکی از آنان حضرت هادی (سلاماللَّهعلیه) است و دومی هم به نام موسی میباشد و دختران آن جناب هم حکیمه، خدیجه و امکلثوم نام داشتهاند.»
علامه مجلسی نیز مینویسد:
«سم المعتصم محمد بن علی (علیهماالسّلام) واولاده علی الامام وموسیوحکیمهوخدیجه وام کلثوم؛ معتصم عباسی، امام جواد (علیهالسّلام) را مسموم کرد و فرزندان امام جواد، علی (امامهادی (علیهالسلام))، موسی، حکیمه، خدیجه و امکلثوم هستند.»
جلالت و وثاقت
جلالت شأن و وثاقت این بانوی عالی مقام از نسبت او به خانواده امام جواد (علیهالسّلام) آشکار و روشن است. در فضلیت و علم و تقوای این بانو همین بس که ایشان محرم اسرار ائمه از جمله امام حسن عسکری (علیهالسّلام) است که با توجه به روایات گذشته، حضرت او را از ولادت فرزندش خبر داد و به خانه خودش فراخواند.
علامه مجلسی و سید محسن امین دو تن از بزرگان شیعه، این بانو را با القابی همانند: نجیبه، کریمه، عالمه، فاضله، تقیه، رضیه و صالحه و عابده ستودهاند.
علامه مجلسی مینویسد:
«ثمّ اعلم انّ فی القبّه الشریفه قبراً منسوباً الیالنجیبه الکریمه العالمه الفاضله التقیه الرضیه حکیمهبنت ابی جعفر الجواد (علیهالسّلام) ولا ادری لِمَ لم یتعرضوا لزیارتها مع ظهور فضلها وجلالتهاوانّها کانت مخصوصه بالائمّه علیهم السلام، ومودعه اسرارهم، وکانت اُمّ القائم عندها، وکانت حاضره عند ولادته علیه السلام، وکانت تراه حیناً بعد حین فی حیاه ابی محمّد العسکری علیه السلام، وکانت من السفراء والابواب بعد وفاته، فینبغی زیارتها بما اجری الله علی اللسان ممّا یناسب فضلها وشانها.»
بدان در زیر این قبه شریفه قبری به بانوی نجیبه، کریمه، دانا، فاضله، پرهیزگار و رضیه حکیمه دختر ابوجعفر امام جواد (علیهالسّلام) است و من نمیدانم با اینکه فضیلت و جلالت این بانو روشن است چرا زیارت او را متعرض نشدهاند و این بانو محرم اسرار ائمه بود و مادر حضرت مهدی (علیهالسّلام) در نزد او بود و در هنگام ولادت آن حضرت حاضر بود و او را در هر زمانی در زمان حیات امام عسکری میدید و بعد از وفاتش از سفیران او بود، پس سزاوار این است که آن بانو را همانگونه که مناسب شان و فضلیت او است، زیارت کرد.»
سید محسن امین نیز بعد از اینکه ایشان را از نظر نسب معرفی کرده، او را از زنان عابده و پرهیزگار توصیف کرده است:
«حکیمه بنت الامام محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام. مدفونه بسامراء هی ونرجسام المهدی مع الامامین العسکری والهادی علیهما السلام… کانتمن الصالحات العابدات القانتات؛ حکیمه دختر امام جواد فرزند امام هشتم، فرزند موسی کاظم، فرزند جعفر صادق، فرزند محمد باقر، فرزند امام زین العابدین، فرزند حسین، فرزند علی بن ابیطالب (علیهمالسلام)، در سامرا همراه نرجس مادر حضرت مهدی و امام هادی و عسکری (علیهماالسّلام) دفن شده است، او از زنان صالح، عابد پرهیزگار بود.»
بنابراین، حضرت حکیمه، فرزند امام معصوم، محرم اسرار امام، و مورد اطمینان امام و شیعیان است و خبر او در مورد تولد حضرت مهدی (علیهالسّلام) برای شیعیان مورد قبول است.
حال بعد از اینکه روایت گزارش حکیمه از تولد حضرت مهدی ذکر شد، به پاسخ تفصیلی میپردازیم:
دلیل اصل عقیده مهدویت
دکتر ناصر قفاری، عقیده شیعه را در مورد ولادت حضرت مهدی (علیهالسّلام) و غیبت آن حضرت، گاهی از مخترعات عثمان بن سعید عمری و همفکرانش میداند و گاهی میگوید: این عقیده از طریق حکیمه که یک زن غیر معصوم است به عقائد شیعه راه پیدا کرده و در حقیقت او در این مورد، دچار تناقضگویی آشکاری شده است؛ لذا مخاطب کلام او سرگردان میشود که کدام سخنش را بپذیرد.
علت تناقضگویی او این است که تفکر مهدویت نه تنها ریشه در عقیده شیعه دارد؛ بلکه یک تفکر و عقیده اسلامی است. ایشان برای اینکه این عقیده را باطل جلوه دهد، از هر راهی که میرود، به بنبست گیر میکند و خودش را در قعر چاهی میبیند که برای خود کنده است.
پاسخ نخست در جواب این شبهه این است که اگر چه حضرت حکیمه یکی از کسانی است که ولادت حضرت مهدی (علیهالسّلام) را مشاهده کرده و برای دیگران نقل کرده است؛ اما شهادت ایشان و دیگران، باعث ایجاد عقیده مهدویت در میان شیعیان نشده است؛ بلکه این عقیده، همانند توحید، نبوت، امامت و معاد، از جمله عقاید ثابت شیعه در متن امامت بوده که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ائمه معصومین (علیهمالسّلام) مهدی موعود را با تمام مشخصات نسبی و اسمی برای شیعیان معرفی کرده و از ولادت وغیبت آن حضرت خبر دادهاند.
بنابراین، مساله مهدویت یک مساله تازهای نیست که با شهادت آنها در عقائد شیعه راه یافته باشد؛ بلکه تنها با این شهادت، مصداق خارجی وجود امام زمان (علیهالسّلام) ثابت میشود، نه آنچه را قفاری و همفکرانش ادعا میکنند.
عقیده ریشهدار در کتب اهل سنت
بزرگترین اشتباه قفاری این است که مساله مهدویت را ریشهیابی نکرده است؛ زیرا این عقیده با همه برنامههای که در عصر مهدوی محقق خواهد شد، در کتابهای بزرگان اهل سنت از جمله احمد حنبل، ترمذی، طبرانی و… در روایات صحیح از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیان شده که برخی از روایات برای اثبات مطلب آورده میشود:
عقیده ترمذی
ترمذی از محدثان پر آوزه اهل سنت، در کتاب سنن خود، ابتدا روایت عبدالله بن مسعود را آورده و در پایان، روایت ابوهریره را نقل کرده و تصریح کرده است که این روایت حسن و صحیح است:
«حدثنا عبد الْجَبَّارِ بن الْعَلَاءِ بن عبد الْجَبَّارِ الْعَطَّارُ حدثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَهَ عن عَاصِمٍ عن زِرٍّ عن عبد اللَّهِ عن النبی صلی الله علیه وسلم قال: یَلِی رَجُلٌ من اَهْلِ بَیْتِییُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِیقال عَاصِمٌ وانا ابو صَالِحٍ عن ابی هُرَیْرَهَ قال: لو لم یَبْقَ من الدُّنْیَا الا یَوْمٌ لَطَوَّلَ الله ذلک الْیَوْمَ حتی یَلِیَ…
قال ابو عِیسَی: هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ؛ ابن مسعود میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: مردی از اهل بیت من که هم اسم من است میآید. به نقل ابوهریره نیز رسول خدا فرموده است: اگر از عمر دینا تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن را آنقدر طولانی کند تا اینکه مردی از اهل بیت من که هم اسم من است بیاید.»
ابوعیسی گفته است: این رویت حسن و صحیح است.
عقیده ابوداود سجستانی
سجستانی در سنن خود از امسلمه با سند موثق آورده است که مهدی از نسل حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) است:
«حدثنا اَحْمَدُ بن ابراهیم ثنا عبد اللَّهِ بن جَعْفَرٍ الرَّقِّیُّ ثنا ابو الْمَلِیحِ الْحَسَنُ بن عُمَرَ عن زِیَادِ بن بَیَانٍ عن عَلِیِّ بن نُفَیْلٍ عن سَعِیدِ بن الْمُسَیِّبِ عن اُمِّ سَلَمَهَ قالت: سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یقول: الْمَهْدِیُّ من عِتْرَتِی من وَلَدِ فَاطِمَهَ؛ از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که فرمود: مهدی از خاندان من از فرزندان فاطمه است.»
عقیده احمد حنبل
احمد حنبل پیشوای مذهب حنابله در مسندش پنج روایت را، از طریق عاصم و زر بن حبیش آورده که یکی از روایات این است:
«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَهَ ثنا عَاصِمٌ عن ذر عن عبد اللَّهِ عَنِ النبی صلی الله علیه وسلم: لاَ تَقُومُ السَّاعَهُ حتی یلی رَجُلٌ من اَهْلِ بیتییواطی اسْمُهُ اسمی؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: قیامت بر پا نمیشود تا اینکه مردی از اهل بیتم که هم اسم من است زمام امر را به دست بگیرد.»
عقیده طبرانی
طبرانی در المعجم الکبیر، بیش از سیزده روایت با تعبیرات مختلف و طرق متعدد که همگی سندش به عاصم بن بهدله و زر بن حبیش (از راویان صحیح بخاری) و عبدالله بن مسعود میرسد، نقل کرده و یکی از روایات این است:
«حدثنا مُوسَی بن هَارُونَ ثنا عبد اللَّهِ بن دَاهِرٍ الرَّازِیُّ ثنا عبد اللَّهِ بن عبد الْقُدُّوسِ عَنِ الاَعْمَشِ عن عَاصِمِ بن ابی النَّجُودِ عن زِرِّ بن حُبَیْشٍ عن عبد اللَّهِ بن مَسْعُودٍ رضی اللَّهُ عنه قال: قال رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم: لا تَقُومُ السَّاعَهُ حتی یَمْلِکَ رَجُلٌ من اَهْلِ بَیْتِی یواطیءاسْمُهُ اسْمِییَمْلاُ الاَرْضَ عَدْلًا وَقِسْطًا کما مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا.»
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: قیامت بر پا نمیشود، تا اینکه مردی از اهل بیت من که نام او همنام من است، حاکم شود، که زمین را پر از عدل و داد میکند همانطور که پر از ظلم و جور شده است.»
مقاله جداگانه در اثبات اینکه حضرت مهدی از نسل حضرت امام حسن عسکری است تحت عنوان «آیا نام پدر حضرت مهدی عبدالله است؟» تدوین شده و بر روی نیز سایت قرار گرفته است، در این مقاله این قسمت از بحث روشن شده است:
آیا نام پدر حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف)، عبدالله بوده است؟
بنابراین شهادت حضرت حکیمه، تنها ثابت میکند که حضرت مهدی (علیهالسلام)، کسی که روایات بسیار آمدن او را بشارت دادهاند، به دنیا آمده است؛ نه اینکه عقیده مهدویت را در مکتب شیعه ایجاد کرده باشد؛ زیرا این عقیده، یک عقیده ریشهداری است که نه تنها در مکتب تشیع، بلکه در مکتب اهل سنت نیز پذیرفته شده است و در این مورد روایات صحیحی از منابع معتبر آنان را متذکر شدیم.
شهادتدهندگان بر ولادت حضرت مهدی
اگر اشکال قفاری و همفکرانش بر شهادت حضرت حکیمه است باید گفت: با جستجو در منابع شیعه به دست میآید که ولادت آن حضرت را جز حکیمه، چهار زن دیگر نیز مشاهده نموده و گزارش کردهاند که با حضرت حکیمه، پنج تن میشود. ماجرای تولد امام زمان (علیهالسّلام) در هر محکمهای اگر ارائه شود، شهادت این پنج نفر کافی خواهد بود. اینک اسامی زنانی که شاهد تولد حضرت مهدی (علیهالسّلام) بودهاند از این قرار است:
زن قابله
شهادت زن قابله را بر تولد امام زمان (علیهالسلام)، احمد بن بلال بن داود کاتب که تربیت شده همان زن قابله بوده از قول این زن، برای دوستش به نام حنظله نقل کرده است.
شیخ طوسی این روایت را که مفصل است در کتاب الغیبه آورده و ما همان محل شاهد را در اینجا میآوریم:
زن قابله میگوید: خادم امام حسن عسکری (علیهالسّلام) به در خانه ما آمد و گفت:
احمد بن علی الرازی، عن محمد بن علی، عن حنظله بن زکریا قال: حدثنی احمد بن بلال بن داود الکاتب…
«فَقَالَ: یَحْتَاجُ اِلَیْکِ بَعْضُ الْجِیرَانِ لِحَاجَهٍ مُهِمَّهٍ فَادْخُلِی وَلَفَّ رَاْسِی بِالْمُلَاءَهِ وَاَدْخَلَنِی الدَّارَ وَاَنَا اَعْرِفُهَا فَاِذَا بِشِقَاقٍ مَشْدُودَهٍ وَسَطَ الدَّارِ وَرَجُلٌ قَاعِدٌ بِجَنْبِ الشِّقَاقِ فَرَفَعَ الْخَادِمُ طَرَفَهُ فَدَخَلْتُ وَاِذَا امْرَاَهٌ قَدْ اَخَذَهَا الطَّلْقُ وَامْرَاَهٌ قَاعِدَهٌ خَلْفَهَا کَاَنَّهَا تَقْبَلُهَا فَقَالَتِ الْمَرْاَهُ تُعِینُنَا فِیمَا نَحْنُ فِیهِ فَعَالَجْتُهَا بِمَا یُعَالَجُ بِهِ مِثْلُهَا فَمَا کَانَ اِلَّا قَلِیلًا حَتَّیسَقَطَ غُلَامٌ فَاَخَذْتُهُ عَلَی کَفِّیوَصِحْتُ غُلَامٌ غُلَامٌ وَاَخْرَجْتُ رَاْسِی مِنْ طَرَفِ الشِّقَاقِ اُبَشِّرُ الرَّجُلَ الْقَاعِدَ فَقِیلَ لِی: لَا تَصِیحِی فَلَمَّا رَدَدْتُ وَجْهِی اِلَی الْغُلَامِ قَدْ کُنْتُ فَقَدْتُهُ مِنْ کَفِّی فَقَالَتْ لِیَ الْمَرْاَهُ الْقَاعِدَهُ: لَا تَصِیحِی وَاَخَذَ الْخَادِمُ بِیَدِی وَاَخْرَجَنِی مِنَ الدَّارِ وَرَدَّنِی اِلَی دَارِی…»
یکی از همسایهها برای حاجت مهمی تو را میخواند به خانه آنها بیا، روسری به سر کردم و او مرا به خانهای آورد که نمیشناختم. دیدم پرده درازی در وسط خانه آویختهاند و مردی کنار پرده ایستاده است.
خادم گوشه پرده را بالا زد و من داخل شدم. دیدم زنی در حال وضع حمل است و زنی دیگر مانند قابله پشت سر او نشسته است. آن زن به من گفت در این کار به ما کمک میکنی؟ پس به او کمک کردم و چیزی نگذشت که پسری متولد گردید. من او را روی دست گرفتم و صدا زدم پسر! پسر! آنگاه سر از پرده بیرون آوردم که به آن مرد نشسته مژده دهم، کسی گفت سر و صدا مکن! چون متوجه بچه شدم او را روی دست خود ندیدم و همان زن گفت: صدا مکن! در این موقع خادم مرا به خانهام برگردانید.
این زن بعد نقل ماجرای تولد امام زمان به احمد بن بلال میگوید:
«اِنَّ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ شَاْناً وَمَنْزِلَهً وَکُلُّ مَا یَدَّعُونَهُ حَقٌّ.»
این جریان را برای تو نقل کردم تا بدانی که این قوم (خانواده پیامبر) نزد خداوند دارای شان و مقام بزرگی هستند و آنچه ادعا میکنند درست است.
نسیم و ماریه
نسیم و ماریه از خادمان خانه امام حسن عسکری (علیهالسّلام) است که وجود مقدس امام زمان (علیهالسّلام) را هنگام تولد دیده و این قضیه را اینگونه نقل کردهاند:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ وَاَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ النَّیْسَابُورِیُّ عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) عَنِ السَّیَّارِیِّ قَالَ: حَدَّثَتْنِینَسِیمٌ وَمَارِیَهُقَالَتَا: اِنَّهُلَمَّا سَقَطَ صَاحِبُ الزَّمَانِ (علیهالسّلام) مِنْ بَطْنِ اُمِّهِ جَاثِیاً عَلَی رُکْبَتَیْهِرَافِعاً سَبَّابَتَیْهِ اِلَی السَّمَاءِ ثُمَّ عَطَسَ فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ زَعَمَتِ الظَّلَمَهُ اَنَّ حُجَّهَ اللَّهِ دَاحِضَهٌ لَوْ اُذِنَ لَنَا فِی الْکَلَامِ لَزَالَ الشَّک.»
نسیم و ماریه میگویند: هنگامی که صاحبالزّمان (علیهالسّلام) از مادر متولد شد، دو زانو را بر زمین نهاد و دو انگشت سبّابه را به جانب آسمان بالا برد، آنگاه عطسه کرد و فرمود: سپاس ویژه خداوندی است که پرودگار جهانیان است و درود خدا بر پیامبر و آل او باد، ستمکاران پنداشتهاند که حجّت خدا از میان رفته است اگر برای ما اذن در کلام بود شکّ زایل میگردید.
کنیز امام عسکری
کنیز دیگری از امام حسن عسکری (علیهالسّلام) که بعد از غارت خانه امام توسط جعفر کذاب با شخصی به نام ابوعلی خیزرانی ازدواج کرد، بر تولد حضرت مهدی (علیهالسّلام) شهادت داده است:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ: حَدَّثَنِی اَبُو عَلِیٍّ الْخَیْزَرَانِیُّ عَنْ جارِیََهٍ لَهُ کَانَ اَهْدَاهَا لِاَبِی مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) فَلَمَّا اَغَارَ جَعْفَرٌ الْکَذَّابُ عَلَی الدَّارِ جَاءَتْهُ فَارَّهً مِنْ جَعْفَرٍ فَتَزَوَّجَ بِهَا قَالَ اَبُو عَلِیٍّ: فَحَدَّثَتْنِیاَنَّهَا حَضَرَتْ وِلَادَهَالسَّیِّدِ (علیهالسّلام) وَاَنَّ اسْمَ اُمِّ السَّیِّدِ صَقِیلُ….
قَالَ اَبُو عَلِیٍّ: وَسَمِعْتُ هَذِهِ الْجَارِیَهَ تَذْکُرُ اَنَّهُلَمَّا وُلِدَ السَّیِّدُ (علیهالسّلام) رَاَتْ لَهَا نُوراً سَاطِعاًقَدْ ظَهَرَ مِنْهُ وَبَلَغَ اُفُقَ السَّمَاءِ وَرَاَتْ طُیُوراً بَیْضَاءَ تَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ وَتَمْسَحُ اَجْنِحَتَهَا عَلَی رَاْسِهِ وَوَجْهِهِ وَسَائِرِ جَسَدِهِ ثُمَّ تَطِیرُ فَاَخْبَرْنَا اَبَا مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) بِذَلِکَ فَضَحِکَ ثُمَّ قَالَ: تِلْکَ مَلَائِکَهٌ نَزَلَتْ لِلتَّبَرُّکِ بِهَذَا الْمَوْلُودِ وَهِیَ اَنْصَارُهُ اِذَا خَرَج.»
ابوعلی خیزرانی کنیزی داشت که او را به امام حسن عسکریّ (علیهالسّلام) اهدا کرد و چون جعفر کذّاب خانه امام را غارت کرد وی از دست جعفر گریخت و با ابوعلیّ ازدواج نمود. ابوعلیّ میگوید که او گفته است در ولادت سیّد (امام زمان (علیهالسّلام)) حاضر بود و مادر سیّد، صقیل نام داشت…
ابوعلیّ گوید: از همین کنیز شنیدم که میگفت: چون سیّد (امام زمان (علیهالسّلام)) متولّد شد، نور درخشان وی را دیده است که از او ظاهر گردیده و به افق آسمانها رسیده است و پرندگان سپیدی دیده که از آسمان فرود میآیند و پرهای خود را به سر و صورت و سایر اعضای وی میکشند و سپس پرواز میکنند، این مطلب را به امام حسن عسکریّ (علیهالسّلام) خبر دادیم، خندید و فرمود: آنها ملائکهای هستند که برای تبرّک جستن به این مولود فرود آمدهاند و چون ظهور کند یاوران وی خواهند بود.
رؤیتکنندگان حضرت مهدی توسط اصحاب
علاوه بر این پنج نفر فوق که بر تولد حضرت مهدی (علیهالسّلام) شهادت دادهاند (که در میان آنها حضرت حکیمه در نزد شیعه از منزلت خاصی برخوردار است که بعداً درباره آن توضیح داده میشود)، تعدادی از ارادتمندان و اصحاب امام عسکری (علیهالسّلام)، نیز در مدت پنج سال آخر حیات آن حضرت، فرزندش حضرت مهدی (علیهالسّلام) را دیدهاند. در این جا به اسامی عدهای که در آن مقطع خاص تاریخی محضر مبارک آن حضرت شرفیاب شدهاند، اشاره میکنیم:
روایت عبدالله بن جعفر حمیری
یکی از کسانی که به دیدار حضرت مهدی (علیهالسّلام) راه یافته، نائب و سفیر او عثمان بن سعید عمری است، او در جواب سؤال عبدالله بن جعفر حمیری که از راویان موثق است تصریح میکند که امام زمان (علیهالسّلام) را دیده است. مرحوم کلینی این روایت را با سند صحیح اینگونه نقل کرده است:
«مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَمُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی جَمِیعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ قَالَ: اجْتَمَعْتُ اَنَا وَالشَّیْخُ اَبُو عَمْرٍو رَحِمَهُ اللَّهُ عِنْدَ اَحْمَدَ بْنِ اِسْحَاقَ فَغَمَزَنِی اَحْمَدُ بْنُ اِسْحَاقَ اَنْ اَسْاَلَهُ عَنِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ لَهُ: یَا اَبَا عَمْرٍو اِنِّی اُرِیدُ اَنْ اَسْاَلَکَ عَنْ شَیْ ءٍ وَمَا اَنَا بِشَاکٍّ فِیمَا اُرِیدُ اَنْ اَسْاَلَکَ عَنْهُ فَاِنَّ اعْتِقَادِی وَدِینِی اَنَّ الْاَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّهٍ اِلَّا اِذَا کَانَ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَهِ بِاَرْبَعِینَ یَوْماً فَاِذَا کَانَ ذَلِکَ رُفِعَتِ الْحُجَّهُ وَاُغْلِقَ بَابُ التَّوْبَهِ فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُ نَفْساً اِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ کَسَبَتْ فِی اِیمَانِهَا خَیْراً فَاُولَئِکَ اَشْرَارٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَهُمُ الَّذِینَ تَقُومُ عَلَیْهِمُ الْقِیَامَهُ وَلَکِنِّی اَحْبَبْتُ اَنْ اَزْدَادَ یَقِیناً وَاِنَّ اِبْرَاهِیمَ (علیهالسّلام) سَاَلَ رَبَّهُ عَزَّ وَجَلَّ اَنْ یُرِیَهُ «کَیْفَ یُحْیِی الْمَوْتَی قَالَ اَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَ لَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی». …
ثُمَّ قَالَ: سَلْ حَاجَتَکَ فَقُلْتُ لَهُ: اَنْتَ رَاَیْتَ الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِ اَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام؟ فَقَالَ: اِی وَاللَّهِوَرَقَبَتُهُ مِثْلُ ذَا وَاَوْمَاَ بِیَدِهِ….»
عبدالله بن جعفر حمیری میگوید: من با عثمان بن سعید عمروی سفیر امام زمان (علیهالسّلام) در خانه احمد بن اسحاق، وکیل امام بودیم. احمد بن اسحاق به من اشاره کرد تا از جانشین امام عسکری بپرسم، من به سفیر امام زمان عثمان بن سعید گفتم:
میخواهم سؤالی مطرح کنم. سؤال من در اثر شک و تردید نیست، زیرا کیش و آئین من بر این است که زمین از حجت خالی نمیماند، مگر چهل روز قبل از قیامت که در آن روز حجت خدا به آسمان پر میکشد. در آن روز راه توبه و بازگشت به ایمان مسدود میشود آنسان که بعد از آن نه ایمان کسی پذیرفته شود که تا آن روز کافر بوده است، و نه کردار شایسته مردمان مورد قبول میافتد که پاداشی بر آن مترتب گردد.
مردمی که در آن چهل روز بر روی زمین باشند بدکارههای خلق خدا هستند و عالم هستی بر سر همانان خراب میشود. با این اعتقاد و یقین، دوست دارم بر یقین خود بیفزایم. همانا ابراهیم خلیل از خدا مسالت کرد تا به او نشان دهد که چگونه مردگان را زنده میکند. و خدا به او گفت: مگر این را باور نداری؟ ابراهیم گفت: «چرا باور دارم. اما میخواهم اطمینان و آرامش دل بیابم». من نیز به شما که سفیر امام زمانی وثوق کامل دارم….
عثمان بن سعید گفت: سؤال خود را مطرح کن و آنچه حاجت داری بپرس. من گفتم: «تو خودت جانشین امام حسن عسکری را دیدهای؟». گفت: آری به خدا. موقعی که او را دیدم گردن او تا این حد رشد کرده بود و به دست خود اشاره کرد…
بررسی سند روایت
مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ:
نجاشی دربار او مینویسد:
محمد بن عبدالله بن جعفر بن الحسین بن جامع بن مالک الحمیری ابو جعفر القمی، کان ثقه، وجها، کاتب صاحب الامر علیه السلام.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی العطار:
محمد بن یحیی ابو جعفر العطار القمی، شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقه، عین، کثیر الحدیث.
عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ:
عبدالله بن جعفر بن الحسین بن مالک بن جامع الحمیری ابو العباس القمی. شیخ القمیین و وجههم.
احمد بن اسحاق القمی:
احمد بن اسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالک بن الاحوص الاشعری، ابو علی القمی، وکان وافد القمیین، وروی عن ابی جعفر الثانی وابی الحسن علیهما السلام، وکان خاصه ابی محمد علیه السلام.
عثمان بن سعید العمری:
۲۲ – عثمان بن سعید العمری الزیات، ویقال له: السمان، یکنی ابا عمرو، جلیل القدر ثقه، وکیله علیه السلام.
سند این روایت صحیح اعلائی است و تمام روات آن از برترین راویان تاریخ شیعه هستند.
محمّد بن عثمان عمری با چهل نفر
از جمله کسانی که بعد از تولد حضرت مهدی، آن حضرت را دیدهاند، چهل نفر از محبان و شیعیان امام حسن عسکری است که در منزل آن حضرت بودند و امام عسکری فرزندش را به آنها نشان داد و در مورد اطاعت از آن بزرگوار سفارش کرد. این روایت موثق را شیخ صدوق در کمالالدین با سندی که همه راویانش موثق هستند، نقل کرده است:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ: حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْفَزَارِیُّ قَالَ: حَدَّثَنِی مُعَاوِیَهُ بْنُ حُکَیْمٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ اَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَمْرِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالُوا عَرَضَ عَلَیْنَا اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) وَنَحْنُ فِی مَنْزِلِهِ وَکُنَّا اَرْبَعِینَ رَجُلًا فَقَالَ: هَذَا اِمَامُکُمْ مِنْ بَعْدِی وَخَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ اَطِیعُوهُوَلَا تَتَفَرَّقُوا مِنْ بَعْدِی فِی اَدْیَانِکُمْ فَتَهْلِکُوا اَمَا اِنَّکُمْ لَا تَرَوْنَهُ بَعْدَ یَوْمِکُمْ هَذَا قَالُوا فَخَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ فَمَا مَضَتْ اِلَّا اَیَّامٌ قَلَائِلُ حَتَّی مَضَی اَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام.»
معاویه بن حکیم و محمد بن ایوب بن نوح و محمد بن عثمان عمری میگویند: ابومحمد حسن بن علی (علیهالسّلام) پسرش را در منزل خودش با حضور چهل نفر از ماها به ما نشان داد و فرمود: این امام شما بعد از من و خلیفه من بر شما است، او را اطاعت کنید و بعد از من در دین خود اختلاف نکنید تا هلاک نشوید
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 