پاورپوینت کامل ادله رجعت ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ادله رجعت ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ادله رجعت ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ادله رجعت ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint :

ادله اثبات رجعت

کلیدواژه: رجعت، قرآن، عقل، اجماع.

پرسش: ادلّه اثبات رجعت چیست؟

فهرست مندرجات

۱ – ادله اربعه
۱.۱ – ادله قرآنی رجعت
۱.۱.۱ – آیه ۱۱ سوره غافر
۱.۱.۲ – آیه۵۱ سوره غافر
۱.۱.۳ – آیه۸۳ سوره نمل
۱.۱.۴ – آیه ۹۵ سوره انبیا
۱.۱.۵ – آیه۸۱ سوره آل عمران
۱.۲ – ادله حدیثی رجعت
۱.۲.۱ – شباهت با امت‌های پیشین
۱.۲.۲ – بیان اصل اعتقاد به رجعت
۱.۲.۳ – دو نوع مرگ
۱.۲.۴ – ویژگی‌های رجعت کنندگان
۱.۲.۵ – اختیار مؤمن برای بازگشت
۱.۲.۶ – جنگ با دجال
۱.۲.۷ – نام رجعت کنندگان
۱.۲.۸ – بازگشت انبیا و اولیا
۱.۲.۹ – شبهات به حقانیت رجعت
۱.۲.۱۰ – اولین رجعت کنندگان
۱.۳ – سایر پاورپوینت کامل ادله رجعت ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint
۲ – پانویس
۳ – منبع

ادله اربعه

برای اثبات رجعت، به چهار دلیل: قرآن، احادیث، عقل و اجماع، تمسّک جسته‌اند. مهم‌ترین ادلّه رجعت، ادلّه قرآنی و حدیثی است. به همین سبب، این ادلّه را مقدّم می‌داریم.

ادله قرآنی رجعت

ادلّه متعدّدی از قرآن کریم بر وقوع، و به طریق اولی بر امکان رجعت دلالت دارند که برخی از آنها در بحث از تاریخ رجعت گذشت. البتّه برای اثبات امکان رجعت، کافی است که به ادلّه معاد (که در قرآن فراوان‌اند) مراجعه شود؛ زیرا ماهیت رجعت و معاد، یکی است و تنها ظرف آنها تفاوت دارد. بنا‌بر‌این، قابلیت قابل، وجود دارد. حال اگر کسی بدون نشان دادن هیچ تناقضی در رجعت، امکان آن را انکار می‌کند، در واقع به قدرت خدا کفر ورزیده است. (زیرا نفی امکان، یا نفی امکان ذاتی است یا نفی امکان وقوعی. اوّلی، مستلزم نشان دادن تناقض درونی است. در رجعت، هیچ تناقضی وجود ندارد. دومی، یا به دلیل ناتوانی فاعل است و یا از عدم قابلیت قابل. قابل در این‌جا انسان است که پس از مرگ، امکان احیای آن وجود دارد؛ زیرا به اتّفاق همه علمای اسلامی، انسان پس از مرگ، دوباره زنده خواهد شد. بنا‌بر‌این، تنها راه نفی امکان رجعت، نفی قدرت فاعل است و این، موجب کفر به قدرت خداست، هر چند ناآگاهانه.) بنا‌بر‌این، استبعادهای جمعی از مخالفان، از بی‌خبری است و یا از سر لجاجت.
آیاتی که به نوعی بر رجعت دلالت دارند، فراوان‌اند و در این‌جا، تنها تعدادی را که با صراحت بیشتری بر رجعت در آینده دلالت دارند و قابل تأویلِ دیگر نیستند، خواهیم آورد، هر چند مفسّران اهل‌سنّت، به دلیل مخالفت جدّی با رجعت، تلاش‌های زیادی برای تأویل آنها کرده‌اند:

آیه ۱۱ سوره غافر

۱.«قَالُوا رَبَّنَا اَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ اَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ اِلَی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ؛ می‌گویند: پروردگارا! دو بار، ما را به مرگ رسانیدی و دو بار، ما را زنده گردانیدی. به گناهانمان اعتراف کردیم. پس آیا راه بیرون شدنی [از آتش] هست؟».
این آیه از دو بار مردن و زنده شدن یاد می‌کند. با توجّه به این که مرگ، تنها در جایی معنا دارد که پیش از آن زندگی باشد، نمی‌توان برخی تفاسیر (مانند ابن مسعود، ابن عبّاس، ضحّاک، قتاده و ابو مالک؛ ابن کثیر و تعدادی دیگر از مفسّران اهل‌سنّت، از این تفسیر پیروی کرده‌اند.) را که مرگ اوّل را مربوط به نبودن قبل از خلقت معنا کرده‌اند، پذیرفت. جمله «امَتَّنا»، بر این دلالت دارد که گوینده، هویّتی دارد و دو مرگ را درک کرده است، در حالی که پیش از به وجود آمدن، هویّتی برای گوینده متصوّر نیست تا بگوید «امَتَّنا». پس از بازگشت به زندگی در قیامت نیز دیگر مرگی نیست. حتّی اگر نبود قبل از خلقت را «مرگ» به حساب آوریم، امّا «میراندن» به حساب نمی‌آید؛ زیرا در میراندن، شرط است که فرد، قبل از مردن، زنده باشد. این آیه، از «میراندن» سخن می‌گوید، نه از «مرگ». پس این تفسیر نمی‌تواند درست باشد.
سُدّی (اسماعیل ابن عبدالرحمن (م ۱۲۷ ه ق) یکی از مفسران قرن دوم است.) مرگ اوّل را در دنیا و زنده شدن اوّل را در قبر می‌داند که در آن جا مورد خطاب قرار می‌گیرد، سپس می‌میرد و مجدّداً در قیامت زنده می‌شود. ابن کثیر ضمن بیان گفته سدی، نظر ابن زید را نیز نقل می‌کند که بر اساس آن، یک زندگی در عالم ذر است و یکی در عالم دنیا و دو مرگ نیز در پی هر زندگی است. وی هر دو را رد می‌کند و می‌گوید: لازمه آنها، این است که سه زندگی و مرگ داشته باشند. البتّه استدلال وی مخدوش است؛ زیرا با این حساب، سه زندگی و دو مرگ درست می‌شود، نه سه مرگ؛ زیرا پس از آخرین زندگی، یعنی حیات اخروی، دیگر مرگی در کار نیست.
فخر رازی نیز از جمع زیادی از عالمان و مفسّران (مانند: سدی، جبایی، بلخی و کسانی که از اینها تبعیت کرده‌اند. تعبیر فخر رازی، «کثیر من مفسّرین» است.) یاد می‌کند که معتقدند این آیه بر این دلالت دارد که پس از مرگ و قبل از قیامت، زندگی دیگری در قبر وجود دارد که پس از آن دوباره در قبر می‌میرد. تفسیر مرگ در قبر، پذیرفتنی نیست؛ زیرا قبر، جایگاه مرگ انسان است و با خود مرگ، در واقع، حیات برزخی آغاز می‌شود، نه این که ابتدا مرده باشد و سپس حیاتی دیگر پیدا کند. (حدیث معروف از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که می‌فرماید: «مَن ماتَ فَقَد قامَت قِیامَتُه؛ کسی که بمیرد، قیامتش برپا شده است») البتّه خود وی، این تفسیر را نمی‌پذیرد؛ امّا نشان می‌دهد که از منظر بسیاری از مفسّران اهل‌سنّت، این آیه بر حیاتی دیگر قبل از قیامت دلالت دارد. این، نوعی رجعت است، هر چند با رجعت شیعه تفاوت دارد.
در مجموع باید پذیرفت که از این آیه، سه زندگی فهمیده می‌شود. زندگی اوّل را باید ملاک ساختِ «هویت انسان» دانست، که زمینه ساز دو مرگ و دو احیای پس از مرگ می‌شود. در آیه نیز ابتدا دو مرگ و پس از آن، دو احیا آمده است. بنا‌بر‌این، تنها با پذیرش رجعت می‌توان دو مرگ را به خوبی تفسیر کرد. این تفسیر از امام صادق (علیه‌السّلام) نیز نقل شده است. (علی بن ابراهیم در باره سخن خداوند: «رَبّنا اَمَتَّنَا اثنَتَیْنِ وَ اَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ…من سبیل» می‌گوید: امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: «ذلک فی الرجعه»)

آیه۵۱ سوره غافر

۲.«اِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَقُومُ الاَْشْهَادُ؛ در حقیقت، ما فرستادگان خود و کسانی را که گرویده‌اند، در زندگی دنیا و روزی که گواهان برپای می‌ایستند، قطعاً یاری می‌کنیم».
بسیاری از فرستادگان و اولیای خداوند، در زندگی دنیا یاری نشدند. آنان، یا کشته شدند و یا به اهداف متعالی‌شان در زندگی دنیا دست نیافتند؛ امّا از سوی دیگر، خداوند، وعده نموده که آنان را در دنیا و آخرت یاری کند.
مفسّران اهل سنّت در تفسیر این آیه، راه‌های مختلفی رفته‌اند و تأویل‌های گوناگونی ارائه کرده‌اند. فخر رازی ناچار شده است برای این که با وجود کشته شدن و شکست ظاهری رسولان و مؤمنان، یاری شدن دنیوی آنان را درست کند، به هفت تأویل دست بزند. این هفت تأویل، عبارت‌اند از:
کمک شدن با حجّت و استدلال؛ یاری شدن با زنده ماندن نام آنان؛ انتقام گرفتن خون آنان؛ مدح و ستایش مردمان؛ نورانیت و یقین باطنی آنان؛ کوتاه بودن دولت باطل؛ محظورات و مشکلات پیش آمده برای آنان؛ به دلیل این که موجب افزایش مقام و مرتبت آنان می‌گردد.
غالب مفسّران اهل‌سنّت، یک یا چند تأویل از این تاویلات را انتخاب کرده‌اند.
(مانند: عبد الکریم خطیب در التفسیر القرآنی للقرآن و بروسوی در روح البیان و مراغی در تفسیر المراغی؛ مظهری در التفسیر المظهری؛ زحیلی در التفسیر المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج؛ حجازی در التفسیر الواضح؛ طنطاوی در التفسیر الوسیط؛ سورآبادی در تفسیر سورآبادی؛ آل سعدی در تفسیر الکریم الرحمن؛ قرطبی در الجامع لاحکام القرآن؛ سیوطی در الدّرّ المنثور و دیگران.) برخی نیز تأویلاتی دیگر افزوده‌اند، از جمله: نگریستن به عاقبت کار جهان، اقتدای مردمان به سیره آنان و کفایت نصرت غالب رسولان. (طبری در جامع البیان: و ابن کثیر در تفسیرش؛ نکته عجیب در این تأویل، این است که طبری و ابن کثیر ادّعا کرده‌اند که غالب رسولان، یاری شده‌اند، در حالی که اکثر آنها در حیات دنیا منزوی، کشته، بی‌یاور، مورد تمسخر و خلاصه شکست خورده ظاهری بوده‌اند و تنها عدّه کمی از رسولان یاری شده‌اند و با عدّه کم نمی‌توان چیزی را به همه آنها نسبت داد. کافی است نگاهی به وضعیت دینی اکثر مردم جهان بیندازیم. اغلب آموزه‌های موجود ادیان، به گونه‌ای تحریف شده در اختیار مردمان است. آموزه‌های اصلی عیسی مسیح (علیه‌السّلام) در دست نیست و آنچه به نام مسیحیت تبلیغ و ترویج می‌شود، فاصله زیادی با آموزه‌های اسلامی دارد. ادیان شرقی، دچار چندگانه پرستی یا بی‌خدایی هستند. یهودیت به دینی نژادپرستانه تبدیل شده است. اسلام نیز دچار اختلافات فرقه‌ای است و از میلیون‌ها پیروان آن، تنها عدّه‌ای‌اندک، بر طریق حق هستند. با این‌حال، چگونه می‌توان ادّعای موفّقیت غالب رسولان را داشت.)
چنان‌که ملاحظه می‌شود، هیچ یک از این تأویلات، در جایی که تفسیر درست و مطابق ظاهر آیه وجود دارد، پذیرفتنی نیستند. افزون بر‌این، هر گونه تأویلی باید مستند به دلیل و قرینه باشد و این مفسّران، هیچ دلیلی بر تأویلات یاد شده، اقامه نکرده‌اند.
تنها تفسیر درست بی‌تاویل، پذیرش رجعت آنها در آخر الزمان است که روز نصرت حق و از بین رفتن باطل است. آیات متعدّدی با این مضمون وجود دارند که در آنها وعده یاری خداوند داده شده یا گفته شده که خدا و فرستادگانش پیروز خواهند بود، که البتّه تنها می‌توان به عمومیت آنها استناد کرد و به عنوان شواهد تقویت کننده استدلال از آنها بهره گرفت. مانند آیه: «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ• اِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ• وَ اِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ؛ سخن ما در باره بندگان فرستاده ما سبقت یافته، که ایشان، آری تنها ایشان، یاری خواهند شد و به درستی که تنها لشکریان ما، غالب‌اند» و نیز آیه: «کَتَبَ اللَّهُ لاََغْلِبَنَّ اَنَا وَ رُسُلی؛ خدا چنین نوشته که: من و فرستادگانم به طور مسلّم غالبیم»
آیه مورد بحث، به صراحت، یاری رسولان و مؤمنان را در زندگی دنیا بیان کرده است و معنای اوّلیه و روشن یاری، پیروزی و غلبه آنان بر مخالفان است. در تفسیر القمّی، حدیثی از امام صادق (علیه‌السّلام) در توضیح آیه آمده است که همین تفسیر را می‌کند و پیروزی رسولان و مؤمنان را در رجعت می‌داند. «عن جمیل، عن ابی عبد اللَّه (علیه‌السّلام) قال: قلت [له]: قول اللَّه تبارک و تعالی: «اِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْاَشْهادُ». قال: ذلِکَ وَ اللَّهِ فِی الرَّجعَهِ، اما عَلِمتَ انَّ انبِیاءَ کَثیرهً لَم یُنصَروا فِی الدُّنیا وَ قُتِلوا، وَ اَئِمَّهً مِن بَعدِهِم قُتِلوا وَ لَم یُنصَروا، ذلِکَ فِی الرَّجعَهِ». امام صادق (علیه‌السّلام) این آیه را مربوط به رجعت دانسته و فرموده: «آیا نمی‌دانی که بسیاری از انبیا و امامان پس از آنها، یاری نشدند و کشته شدند؟ این کار، در رجعت اتّفاق خواهد افتاد.»

آیه۸۳ سوره نمل

۳.«وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کلِّ اُمَّهٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ؛ و آن روز که از هر امّتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده‌اند، محشور می‌گردانیم. پس آنان نگاه داشته می‌شوند تا همه به هم بپیوندند».
این آیه دلالت دارد که گروهی از کافران، رجعت می‌کنند. امام باقر (علیه‌السّلام) در برابر مخالفان رجعت، این آیه را دلیلی بر وقوع رجعت در آینده می‌نماید:
قالَ لی ابو جَعفَرٍ (علیه‌السّلام): یُنکِرُ اهلُ العِراقِ الرَّجعَهَ؟ قُلتُ: نَعَم. قالَ: اما یَقرَؤونَ القُرآنَ: «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کلِّ اُمَّهٍ فَوْجاً»الآیه ابو بصیر گفت: امام باقر (علیه‌السّلام) پرسید: «آیا اهل عراق، رجعت را انکار می‌کنند؟». گفتم: بله. فرمود: «آیا قرآن را نخوانده‌اند که: (و آن روز که از هر امّتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده‌اند، محشور می‌گردانیم).
اهل‌سنّت این آیه را دلیل بر حشر در قیامت گرفته‌اند. قّمی در تفسیرش به نقل از امام صادق (علیه‌السّلام) به این گروه پاسخ می‌دهد:
«ایَحشُرُ اللَّهُ فِی القِیامَهِ مِن کُلِّ اُمَّهٍ فَوجاً وَ یَدَعُ الباقینَ؟! انَّما آیَهُ القِیامَهِ قَولُهُ: «وَ حَشَرْنَهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ اَحَدًا» . یا در قیامت، گروهی از هر امّتی محشور می‌شوند و بقیّه رها می‌گردند؟ [چنین نیست. این مربوط به رجعت است] آیه قیامت، این است: «و آنها را محشور می‌کنیم و کسی از آنها بر جای نمی‌ماند» (در آیه بعد آمده است: «وَ عُرِضُواْ عَلَی رَبِّکَ صَفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا کَمَا خَلَقْنَکُمْ اَوَّلَ مَرَّهٍ بَلْ زَعَمْتُمْ اَلَّن نَّجْعَلَ لَکُم مَّوْعِدًا؛ و ایشان به صف، بر پروردگارت عرضه می‌شوند [و به آنها می‌فرماید:] به راستی همان‌گونه که نخستین بار شما را آفریدیم، [باز] به سوی ما آمدید؛ بلکه پنداشتید هرگز برای شما موعدی قرار نخواهیم داد») عموم مفّسران اهل‌سنّت، این آیه را مربوط به حشر در قیامت دانسته‌اند و بدون جواب دادن به اشکال یاد شده به تفاوت میان دو حشر ذکر شده در آیه اشاره نکرده‌اند. (از جمله: عبد‌الکریم خطیب در التفسیر القرآنی للقرآن و مراغی در تفسیر المراغی؛ مظهری در التفسیر المظهری؛ زحیلی در التفسیر المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج؛ حجازی در التفسیر الواضح؛ طنطاوی در التفسیر الوسیط؛ سورآبادی در تفسیر سورآبادی؛ آل سعدی در تفسیر الکریم الرحمن؛ قرطبی در الجامع لاحکام القرآن؛ سیوطی در الدرّ المنثور؛ طبری در جامع البیان؛ ابن کثیر در تفسیر ابن کثیر؛ ابن ابی‌حاتم در تفسیر القرآن العظیم؛ نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن و دیگران.) برخی تفسیرها در بیان تفاوت دو حشر گفته‌اند که حشر عمومی (در آیه ۴۷ سوره کهف) برای همه است و حشر در آیه مورد بحث، خاصّ کافران است که بعد از حشر کلّی اتفاق می‌افتد و برای عذاب کردن آنهاست.
اوّلاً، چنین برداشتی از آیه، هیچ دلیل و شاهدی ندارد. ثانیاً، آن دیگر حشر نیست؛ زیرا در حشر به معنای لغوی، سه قید وجود دارد: برانگیختن، جمع کردن و راندن، در حالی که کافران، قبل از این از قبور برانگیخته شده‌اند و دوباره برانگیخته نمی‌شوند و حشر مجدّد برایشان بی معنا است. در حشر به معنای اصطلاحی نیز لازم است که جمع کردن از قبور باشد که با تفسیر یاد شده، کافران قبلاً محشور شده‌اند و حشر مجدّد آنها تحصیل حاصل و بی معناست.
در این میان، آلوسی به نقل از طبرسی در مجمع البیان، به نظریّه شیعه اشاره و آن را رد می‌کند؛ امّا می‌گوید: نهایت چیزی که از این آیه فهمیده می‌شود، رجعت گروهی از کافران است و جزئیات عقاید شیعه در این باره به وسیله این آیه اثبات نمی‌شود؛ بلکه تنها اصل رجعت اثبات می‌گردد. البتّه آلوسی نگفته که کدام مفسّر شیعی تلاش کرده تا جزئیات رجعت را با این آیه اثبات کند، افزون بر این‌که خود وی می‌گوید: طبرسی نیز تنها اصل رجعت را از آیه استفاده کرده است، نه بیشتر. بنا‌بر‌این، می‌توان گفت: با این آیه اصل رجعت اثبات می‌شود و جزئیات آن را احادیث بیان می‌کنند.

آیه ۹۵ سوره انبیا

۴.«وَ حَرَامٌ عَلَی قَرْیَهٍ اَهْلَکنَاهَا اَنَّهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ؛ و بر[مردم] شهری که آن را هلاک کرده‌ایم، بازگشتشان [به دنیا]حرام است».
مضمون آیه این است که رجعت برای گروه‌هایی از مردم جایز، امّا برای گروه‌هایی، حرام است؛ زیرا اگر رجعت بر همه حرام باشد، گفته نمی‌شود که بر هلاک شدگان حرام است و آنان باز نخواهند گشت. از سوی دیگر نمی‌توان گفت که این آیه مخصوص قیامت است؛ زیرا در قیامت، همه باز می‌گردند تا به حساب اعمالشان رسیدگی شود، چه هلاک شده و چه غیر هلاک شده. بنا‌براین، تنها تفسیر صحیح، این می‌شود که بپذیریم گروهی از غیر هلاک شدگان، باز خواهند گشت؛ امّا هلاک شدگان، بازگشت ندارند.
این تفسیر از امیر مؤمنان (علیه‌السلام)، و از امام باقر و امام صادق (علیه‌السّلام) روایت شده است و این آیه بهترین دلیل بر رجعت است.
مفسّران اهل‌سنّت، در تفسیر این آیه چند دسته شده‌اند. برخی هلاک و رجوع را مطابق ظاهر آیه، مادّی و جسمانی می‌دانند و در باره این پرسش که: «اگر رجعتی برای هیچ کس واقع نمی‌شود، چرا خدای متعال در این آیه حکم عدم بازگشت را به اقوام هلاک شده، اختصاص داده است؟»، سکوت کرده‌اند. (مانند ابن عبّاس، فریابی، قتاده، مقاتل، ابن ابی حاتم و بیهقی)
دسته دیگر، هلاک و رجوع را معنوی در نظر گرفته‌اند و گفته‌اند: مراد، آن است که خداوند، هلاک برخی را مقدّر کرده است؛ زیرا آنان از گناه و کفر خویش باز نمی‌گردند. اینان مجبور شده‌اند: چند تأویل و چ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.