پاورپوینت کامل حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

حضرت علی

کلیدواژه: شیعه، امام، صحابه، کعبه، عصمت.

پرسش: شمه‌ای از زندگی امام علی را بیان کنید؟

پاسخ: علی بن ابی طالب (۲۳ قبل از هجرت – ۴۰ق.)، امام اول شیعیان، صحابی، راوی، پسرعمو و داماد پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، کاتب وحی و چهارمین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت است.

فهرست مندرجات

۱ – مقدمه
۲ – نسب امام
۲.۱ – معنای امیرالمؤمنین
۳ – ولادت و شهادت
۳.۱ – دوران کودکی
۴ – اوصاف جسمی
۵ – همسران امام
۶ – فرزندان امام
۷ – نخستین مرد مسلمان
۸ – شرکت در غزوات پیامبر
۸.۱ – جنگ بدر
۸.۲ – جنگ احد
۸.۳ – جنگ خندق
۸.۴ – جنگ خیبر
۸.۵ – فتح مکه
۸.۶ – جنگ حنین
۸.۷ – جنگ تبوک
۹ – دلایل امامت
۹.۱ – آیه اطاعت
۹.۲ – آیه ولایت
۹.۳ – حدیث منزلت
۹.۴ – حدیث یوم الانذار
۹.۵ – واقعه غدیر
۱۰ – وفات پیامبر و سقیفه
۱۱ – دوران خلفای سه گانه
۱۱.۱ – بیعت اجباری
۱۱.۲ – جمع آوری قرآن
۱۱.۳ – جنگ با رومیان
۱۱.۴ – مبدا تاریخ اسلامی
۱۲ – دوران حکومت
۱۲.۱ – حقوق متقابل مردم و حاکم
۱۲.۲ – عدالت
۱۲.۳ – سختگیری در اجرای دین و قانون
۱۲.۴ – سرزنش تملق گویان
۱۲.۵ – ساختار نظامی
۱۳ – کارگزاران امام
۱۴ – جنگهای امام
۱۴.۱ – جنگ جمل
۱۴.۲ – جنگ صفین
۱۴.۳ – جنگ نهروان
۱۵ – شهادت
۱۶ – وصایای امام
۱۷ – مخفی بودن قبر
۱۸ – امام علی در قرآن
۱۸.۱ – آیه مباهله
۱۸.۲ – آیه تطهیر
۱۸.۳ – آیه مودت
۱۹ – امام علی در تاریخ و روایات
۱۹.۱ – نخستین مسلمان
۱۹.۲ – لیله المبیت
۱۹.۳ – برادری با رسول خدا
۱۹.۴ – رد الشمس
۱۹.۵ – ابلاغ سوره برائت
۱۹.۶ – سدالابواب
۲۰ – سرسلسله علوم مسلمانان
۲۰.۱ – علم کلام
۲۰.۲ – علم فقه
۲۰.۳ – تفسیر و قرائت
۲۰.۴ – علم طریقت
۲۰.۵ – ادبیات عرب
۲۰.۶ – فصاحت و بلاغت
۲۱ – ویژگیهای اخلاقی امام
۲۱.۱ – جود و سخاوت
۲۱.۲ – گذشت و بردباری
۲۱.۳ – خوشرویی
۲۱.۴ – جهاد در راه خدا
۲۱.۵ – شجاعت
۲۱.۶ – عبادت
۲۱.۷ – زهد
۲۲ – آثار
۲۲.۱ – نهج‌البلاغه
۲۲.۲ – غرر الحکم و درر الکلم
۲۲.۳ – دستور معالم الحکم
۲۲.۴ – تألیفات دیگر
۲۳ – اصحاب امام
۲۴ – فهرست منابع
۲۵ – پانویس
۲۶ – منبع

مقدمه

به گفته مورخین شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت، در کعبه زاده شد. او نخستین کسی بود که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ایمان آورد. از نظر شیعه، وی به فرمان خدا و تصریح پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جانشین بلافصل رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. آیاتی از قرآن کریم بر عصمت و پیراستگی وی از پلیدی‌ها دلالت دارد. بنابر منابع شیعه و برخی منابع اهل سنت، حدود ۳۰۰ آیه در قرآن کریم در فضیلت او نازل شده است. وی همسر حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) و پدر و جد ۱۱ امام شیعه است.
هنگامی که قریش قصد کشتن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را داشتند، او در بستر پیامبر خوابید تا دشمنان گمراه شوند و بدین طریق پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مخفیانه هجرت کرد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عقد اخوت خود را با وی بست. در همه غزوات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جز جنگ تبوک که به فرمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مدینه ماند- شرکت داشت و پرافتخارترین فرمانده اسلام بود. آثار مکتوب بسیای به زبان‌های مختلف درباره امام علی (علیه‌السّلام) نوشته شده است.
پس از درگذشت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گروهی در سقیفه، با ابوبکر به عنوان خلیفه بیعت کردند و امام علی (علیه‌السّلام) ۲۵ سال از خلافت دور ماند. آن حضرت پس از خلافت ابوبکر، عمر و عثمان، به اصرار مسلمانان خلافت و حکومت را پذیرفت. او در دوره کوتاه حکومتش با سه جنگ سنگین داخلی مواجه شد و سرانجام در محراب مسجد کوفه در حال نماز به دست یکی از خوارج به شهادت رسید و مخفیانه در نجف به خاک سپرده شد.
گفته‌اند که سررشته بسیاری از علوم مسلمانان، از جمله نحو عربی، کلام، فقه و تفسیر به امام علی (علیه‌السّلام) می‌رسد و فرقه‌های گوناگون، سلسله سند خود را بدو می‌رسانند. کتاب معروف نهج البلاغه منتخبی از گفته‌ها و نوشته‌های اوست.

نسب امام

علی بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب بن‌ هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب، هاشمی قرشی، امام اول تمام شیعیان و خلیفه چهارم از خلفای راشدین از نظر اهل سنت است. پدر امام علی (علیه‌السّلام)، ابوطالب مردی سخاوتمند، عدالت‌مدار، مورد احترام قبایل عرب، عمو و حامی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و از شخصیت‌های بزرگ قریش بود. او پس از سال‌ها حمایت از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در سال دهم بعثت، با ایمان از دنیا رفت. مادرش، فاطمه بنت اسد بن‌هاشم بن عبد مناف است.
برادران وی طالب، عقیل، جعفر و خواهرانش هند یا‌ ام‌هانی، جمانه، ریطه یا‌ ام طالب و اسماء بودند.
کنیه امام، ابوالحسن، ابوالحسین، ابوالسبطین، ابوالریحانتین، ابوتراب و ابوالائمه می‌باشد.
القاب امام، امیرالمؤمنین، یعسوب الدین والمسلمین، مبیر الشرک والمشرکین، قاتل الناکثین والقاسطین والمارقین، مولی المؤمنین، شبیه‌هارون، حیدر، مرتضی، نفس الرسول، اخو الرسول، زوج البتول، سیف اللّه المسلول، امیر البرره، قاتل الفجره، قسیم الجنّه والنار، صاحب اللواء، سید العرب، کشّاف الکرب، الصدّیق الاکبر، ذوالقرنین،‌هادی، فاروق، داعی، شاهد، باب المدینه، والی، وصی، قاضی دین رسول اللّه، منجز وعده، النبا العظیم، الصراط المستقیم والانزع البطین می‌باشد.

معنای امیرالمؤمنین

امیرالمؤمنین به معنای امیر، فرمانده و رهبر مسلمانان، لقبی است که به اعتقاد شیعیان اختصاص به حضرت علی (علیه‌السّلام) دارد. براساس روایات، شیعیان معتقدند این لقب در زمان پیامبر اسلام برای علی بن ابیطالب به کار می‌رفته است و منحصر به اوست و نه تنها استعمال این لقب را برای خلفای راشدین و غیر راشدین جایز نمی‌دانند که حتی به کاربردن این لقب را برای سایر امامان خود هم صحیح نمی‌دانند.

ولادت و شهادت

امام علی (علیه‌السّلام) در روز جمعه ۱۳ رجب در سال ۳۰ عام‌الفیل در مکه درون کعبه متولد شد. (نسخه موجود در لوح فشرده کتابخانه اهل بیت، نسخه دوم). عبارت مفید در مورد زادگاه امام چنین است: «ولد بمکه فی البیت الحرام/ در مکه در بیت الحرام [=کعبه] زاده شد». مسعودی (متوفای ۳۴۶ق) درباره زادگاه امام نوشته است: «وکان مولده فی الکعبه/ زادگاهش در کعبه بود.»)
ولادت وی در کعبه را عالمان شیعه از جمله سید رضی، شیخ مفید، قطب راوندی، ابن شهرآشوب و بسیاری از اهل تسنن مانند حاکم نیشابوری، حافظ گنجی شافعی، ابن جوزی حنفی، ابن صباغ مالکی، حلبی و مسعودی مورد تواتر می‌دانند.
درگذشت وی، در اثر ضربت شمشیری بود که در سحرگاه روز ۱۹ رمضان سال ۴۰ق توسط یکی از خوارج در مسجد کوفه بر سر وی وارد شد، و در ۲۱ همان ماه به شهادت رسید و مخفیانه دفن شد.

دوران کودکی

هنگام ۶ سالگی علی (علیه‌السّلام)، در مکه قحطی شد. ابوطالب، مرد عیالمندی بود و اداره هزینه یک خانواده پرجمعیت در سال قحطی مشکل بود. از این رو، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عمویش عباس پیشنهاد داد که به ابوطالب در این امر کمک کند. بدین علت، عباس، جعفر را، و حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علی (علیه‌السّلام) را به خانه خود برد. امام علی (علیه‌السّلام) از این دوره چنین یاد می‌کند:
«آنگاه که کودک بودم، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مرا در کنار خود نهاد و بر سینه خویش جایم داد، و مرا در بستر خود می‌خوابانید، چنانکه تنم را به تن خویش می‌سود و بوی خوشِ خویش را به من می‌بویانید. و‌ گاه بود که چیزی را می‌جَوید، سپس آن را به من می‌خورانید. از من دروغی نشنید، و خطایی در کردار ندید.»

اوصاف جسمی

درباره چهره و اوصاف جسمانی علی (علیه‌السّلام) در منابع مختلف سخن بسیار رفته است. گفته‌اند که او مردی میانه بالا بود؛‌اندکی کوتاه با چشمانی سیاه و گشاده داشت. در نگاهش عطوفت و مهربانی موج می‌زد. ابروانش کشیده و پیوسته بود.
صورتی زیبا داشت و از نیکو منظرترین مردم به شمار می‌آمد. رنگ صورتش گندمگون بود. چهره‌ای گشاده و بشاش داشت. گردنش از سپیدی به درخشش ابریقی نقره‌ای مانند بود. ریشی انبوه داشت و بالای آن زیبا می‌نمود. شانه‌هایش همچون شانه‌های شیری ژیان، فراخ بود.
وی انگشتانی باریک و ساعد و دستی نیرومند داشت. چنان قوی بود که اگر دست کسی را می‌گرفت، بر او مستولی می‌شد و طرف مقابل قدرت نفس کشیدن را از دست می‌داد. شکمی بزرگ و پشتی قوی داشت. سینه وی فراخ و پرمو بود و سر استخوان‌های او که در مفصل با یکدیگر جفت شده بودند، بزرگ می‌نمود. عضلاتی پر پیچ و تاب و ساق‌هایی کشیده و باریک داشت. بزرگی عضله دست و پای او موزون بود و هنگام راه رفتن‌ اندکی به جلو متمایل می‌شد.
بنابر برخی منابع، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را با لقب «بطین» خوانده و همین باعث شده است تا این گمان پدید آید که امام علی (علیه‌السّلام) به لحاظ جسمانی، چاق بوده است ولی به نقل برخی منابع منظور از «بطین» در اینجا عبارت از «البطین من العلم» (فربه از دانش) است. قرائن دیگری نیز در کار است که این تفسیر را تایید می‌کنند از جمله برخی زیارت‌نامه‌ها که علی (علیه‌السّلام) را به صفت «بطین» ستوده‌اند.
ابن قتیبه می‌گوید: وی با هیچ کسی مبارزه نکرد؛ مگر اینکه او را زمین زد.
ابن ابی الحدید می‌گوید: توانایی جسمی امام، ضرب المثل شده است. او بود که در قلعه خیبر را کند، در حالی که جمعی می‌خواستند آن را برگردانند ولی نتوانستند؛ او بود که بت هبل را -که بت بزرگی بود- از بالای کعبه به زمین‌ انداخت و او بود که سنگ بزرگی را در روزهای خلافتش با دست خویش از جا کند و از زیر آن آب جوشید، در حالی که لشکریان همگی از این کار ناتوان بودند.

همسران امام

فاطمه (سلام‌الله‌علیهم): نخستین همسر امام علی (علیه‌السّلام)، حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود. پیش از علی (علیه‌السّلام) افرادی مانند ابوبکر و عمر بن خطاب و عبدالرحمن بن عوف آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اعلام کرده بودند که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده بود درباره ازدواج زهرا (سلام‌الله‌علیهم) منتظر وحی الهی است.
مورخان در تاریخ ازدواج علی (علیه‌السّلام) و فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) اختلاف نظر دارند: برخی اول ذی الحجه سال دوم هجری، برخی ماه شوال و گروهی ۲۱ محرم را ذکر کرده‌اند. ثمره ازدواج علی (علیه‌السّلام) و فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) پنج فرزند بوده است به نام‌های حسن و حسین و محسن و زینب کبری و ام کلثوم کبری.
امامه دختر ابوالعاص بن ربیع: پس از شهادت فاطمه (سلام‌الله‌علیهم)، آن حضرت با امامه ازدواج کرد. مادر امامه، زینب دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود. ‌
ام البنین: دختر حزام بن دارم کلابیه، حضرت عباس (علیه‌السّلام) و عثمان و جعفر و عبدالله فرزندان وی بودند که همگی در کربلا شهید شدند.
لیلی: پس از‌ ام البنین، آن حضرت با لیلی دختر مسعود بن خالد نهشلیه تمیمه دارمیه ازدواج کرد.
اسماء بنت عُمِیس: آن حضرت سپس با اسماء دختر عمیس خثعمی ازدواج کرد که یحیی و عون فرزندان این همسر علی (علیه‌السّلام) بوده‌اند.
ام حبیب: یکی دیگر از همسران امام علی (علیه‌السّلام) ‌ام حبیب دختر ربیعه تغلبیه موسوم به صهبا بوده است.
خوله دختر جعفر بن قیس بن مسلمه حنفی یا به قولی دختر ایاس از دیگر زنان آن حضرت بوده است. محمد بن حنفیه فرزند علی (علیه‌السّلام) از این همسر است.
ام‌سعید و مُحیاه: امام علی (علیه‌السّلام) همچنین با‌ ام سعید دختر عروه بن مسعود ثقفی و نیز مُحیاه دختر امری القیس بن عدی کلبی ازدواج کرده است.

فرزندان امام

به طور کلی، شیخ مفید در «الارشاد» فرزندان وی را ۲۷ نفر نام می‌برد و می‌گوید برخی از شیعیان یک نفر دیگر را نیز نام برده‌اند که فرزند حضرت زهرا بوده و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را محسن نامیده بوده ولی پس از وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سقط شده است. (در تاریخ یعقوبی، محسن یکی از سه پسر امام علی (علیه‌السّلام) از حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) دانسته شده که در کودکی مرده است.) با این حساب فرزندان امام علی (علیه‌السّلام) ۲۸ نفر بوده‌اند:
از دیگر همسران: ۱۸. نفیسه، ۱۹. زینب صغری، ۲۰. رقیه صغری، ۲۱. ‌ام‌هانیء، ۲۲. ام‌الکرام، ۲۳. جمانه که کنیه‌اش‌ام جعفر بوده است، ۲۴. امامه، ۲۵. ‌ام سلمه، ۲۶. میمونه، ۲۷. خدیجه، ۲۸. فاطمه.
شیخ مفید از مادران این چند نفر اخیر نام نبرده و گفته است که از مادرانی مختلف‌اند.

نخستین مرد مسلمان

او نخستین کسی بود که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ایمان آورد و هفت سال قبل از اینکه هیچ یک از مسلمانان، خدا را بپرستد او با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خدا را می‌پرستیده است.
ابن ابی الحدید (از بزرگان علمای اهل سنت) می‌گوید: بیشتر علمای حدیث بر این باورند که وی اولین کسی بود که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ایمان آورد و از او پیروی کرد. خود وی [امام (علیه‌السّلام)] فرموده است: «صدّیق اکبر منم، فاروق اول منم، اسلام آوردم قبل از اینکه مردم اسلام آورند، و نماز خواندم قبل از نمازخواندنشان.»

شرکت در غزوات پیامبر

امام علی (علیه‌السّلام) در غزوات و سریه‌های صدر اسلام، نقش مؤثری داشت و در همه غزوات جز غزوه تبوک همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جنگید. وی به عنوان دومین شخصیت نظامی پس از حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ایفای نقش کرده است.

جنگ بدر

جنگ بدر، نخستین جنگ میان مسلمانان و کافران بود که در روز جمعه هفدهم رمضان سال ۲ق. در کنار چاه‌های بدر روی داد. در این جنگ مسلمانان توانستند، هفتاد تن از مشرکان را از بین ببرند که در میان آنها نام برخی از سران کفر، همچون ابوجهل، عتبه، شیبه و امیه به چشم می‌خورد.
در عرب رسم بر این بود قبل از حمله عمومی، نبردهای تن به تن انجام می‌شد، بنابراین عتبه بن ربیعه اموی و پسرش ولید و برادرش شیبه، از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خواستند که همتایانی برای مبارزه با آنان وارد میدان کند. حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، علی (علیه‌السّلام)، حمزه و عبیده بن حارث را برای این کار فرستاد. علی (علیه‌السّلام)، به ولید مجال نداد و حمزه به عتبه، و آن دو را از پای در آوردند و آن‌گاه عبیده را در مقابل دشمنش شیبه کمک کردند و او را نیز کشتند. همچنین حنظله، عاص بن سیعد، طعیمه بن عدی و حدود بیست نفر از مشرکان در این جنگ توسط امام علی (علیه‌السّلام) کشته شدند.

جنگ احد

در پیشاپیش سپاه اسلام در جنگ احد، علی (علیه‌السّلام)، حمزه، ابو دجانه و دیگران بودند و صفوف دشمن را تضعیف کردند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از هر طرف مورد هجوم دسته‌هایی از لشکر قریش قرار گرفت. هر دسته‌ای که به آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حمله می‌آوردند علی (علیه‌السّلام) به فرمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آنها حمله می‌برد. به پاس این فداکاری، جبرئیل نازل شد و ایثار علی (علیه‌السّلام) را نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ستود و گفت: این نهایت فداکاری است که او از خود نشان می‌دهد. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جبرئیل را تصدیق کرد و گفت: “من از علی هستم و او از من است. ” سپس صدایی در آسمان پیچید که: “لاسیف الا ذوالفقار، و لا فتی الا علی؛ شمشیری چون ذوالفقار و جوانمردی همچون علی نیست. ”

جنگ خندق

در جنگ خندق پس از این که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با اصحاب خود مشورت کرد، سلمان فارسی نظر داد که خندقی اطراف مدینه حفر شود تا بین مهاجمان و آنها فاصله‌ اندازد.
چند روز دو سپاه در دو سوی خندق روبروی هم بودند و گاهی به هم سنگ و تیر می‌انداختند؛ بالاخره عمرو بن عبدود (از لشکر کفار) با چند نفر دیگر، از تنگترین جای خندق خود را به طرف دیگر آن رسانیدند. علی (علیه‌السّلام) از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خواست تا با عمرو مبارزه کند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز پذیرفت، علی (علیه‌السّلام) بعد از درگیری با عمرو او را به زمین‌ انداخت و کشت.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هنگامی که سر عمرو را در دست علی (علیه‌السّلام) دید، فرمود: «ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین؛ ارزش ضربتی که علی در روز خندق بر دشمن فرود آورد از عبادت جن و انس برتر است».

جنگ خیبر

جنگ خیبر در جمادی الاولی سال ۷ق. رخ داد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای مقابله با یهودیان دستور حمله به دژهای آنها را صادر کرد. بعد از آنکه افراد متعددی همچون ابوبکر و عمر نتوانستند دژهای یهود را فتح کنند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: “فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند. ” صبحگاهان علی (علیه‌السّلام) را خواست و پرچم را به او داد.
علی (علیه‌السّلام) به میدان رفت و وقتی سپرش را در نبرد از دست داد، درِ یکی از دژها را از جا کند و تا پایان جنگ، از آن به جای سپر استفاده کرد.

فتح مکه

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در اوائل رمضان سال ۸ق. به قصد فتح مکه از مدینه خارج گردید. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرچمی را که ابتدا در دست سعد بن عباده بود، بخاطر اظهار سخنانی دال بر جنگ و انتقام‌جویی، به دست علی (علیه‌السّلام) داد. پس از فتح مکه، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بت‌های داخل کعبه را شکست و سپس به علی (علیه‌السّلام) دستور داد بر دوش وی رود و بت خزاعه را از بالای کعبه به زیر‌اندازد.

جنگ حنین

جنگ حنین در سال ۸ق. به وقوع پیوست. در این جنگ پرچمی از مهاجران به دست امام علی (علیه‌السّلام) بود.

جنگ تبوک

تنها جنگی که علی (علیه‌السّلام) در کنار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حضور نداشت، غزوه تبوک بود. علی (علیه‌السّلام) به دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مدینه مانده بود، تا در غیاب وی از توطئه‌های منافقان جلوگیری نماید.
پس از ماندن علی (علیه‌السّلام) در مدینه، منافقان اقدام به شایعه سازی کردند و علی (علیه‌السّلام) برای دفع فتنه و شایعه آنها، فوراً سلاح برداشت و با سرعت در بیرون شهر به خدمت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید و جریان را به او اطلاع داد.
در اینجا بود که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، حدیث منزلت را فرمود: “برادرم علی، به مدینه بازگرد، زیرا برای اداره امور آنجا، جز من و تو شخص دیگری شایستگی ندارد. پس تو نماینده و جانشین من در میان اهل بیت من و خانه و قوم من هستی. ‌ای علی! آیا خشنود نمی‌شوی که نسبت به من، همانند‌ هارون نسبت به موسی باشی، جز این‌که بعد از من پیامبری نخواهد بود. ”

دلایل امامت

آیات و روایات زیادی دال بر امامت و جانشینی امام علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که برخی از آنها عبارتند از:

آیه اطاعت

«یا اَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللَّهَ وَاَطِیعُوا الرَّ‌سُولَ وَاُولِی الْاَمْرِ‌ مِنکمْ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید».
این آیه به اتفاق علمای شیعه در‌ شان امام علی (علیه‌السّلام) و ائمه (علیهم‌السّلام) نازل شده است و دلیل بر وجوب اطاعت از آنهاست.

آیه ولایت

این آیه، ولایت امام علی (علیه‌السّلام) و سایر ائمه (علیه‌السّلام) را اثبات می‌کند. مفسران‌ شان نزول این آیه را مربوط به امام علی (علیه‌السّلام) و دادن انگشتر خود به شخص فقیر در حال رکوع دانسته‌اند.

حدیث منزلت

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خطاب به علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «انت منی بمنزله‌ هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی؛ تو نسبت به من همچون‌ هارون نسبت به موسی هستی جز اینکه پس از من پیغمبری نخواهد بود».

حدیث یوم الانذار

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وقتی رسالتش را به اقوام خود ابلاغ کرد فقط علی (علیه‌السّلام) دعوت حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را پذیرفت. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز فرمود: «انت اخی و وزیری و وارثی و خلیفتی من بعدی؛ تو برادر و وزیر و وارث من و جانشین من پس از من هستی».

واقعه غدیر

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سال ۱۰ق. برای انجام فریضه و تعلیم مراسم حج به مکه سفر کرد. مراسم حج به پایان رسید و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حالی که گروهی انبوه او را بدرقه می‌کردند به سمت مدینه آمد. در ۱۸ ذی الحجه وقتی کاروان به مکانی به نام غدیرخم در نزدیکی جحفه رسید، به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وحی شد تا ولایت‌عهدی علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) را به مردم ابلاغ کند. بنابراین وی فرمان داد همه از حرکت باز ایستند تا بازماندگان نیز فرارسند. سپس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمان الهی را ابلاغ کرد.
بعد از نزول این آیه، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مردم گفت: «الست اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا بلی، قال: من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله؛ آیا من به مؤمنین از خودشان اولی به تصرف نیستم؟ مردم عرض کردند: بلی، فرمود: من مولای هر که هستم این علی مولای اوست، خدایا دوست او را دوست بدار و دشمنش را دشمن بدار؛ هر که او را یاری کند کمکش کن و هر که او را واگذارد خوار و زبونش بدار».

وفات پیامبر و سقیفه

در آخرین لحظات عمر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، علی (علیه‌السّلام) نزد او آمد و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رازی طولانی را با او در میان گذاشت و پس از آن بیماری‌اش شدت یافت و به علی (علیه‌السّلام) فرمود: “سرم را در دامان خود قرار ده، زیرا فرمان الهی رسیده است، هرگاه روح از بدنم مفارقت کرد آن را با دست خود برگیر و بر صورت خویش بکش و آن‌گاه مرا رو به قبله نما و تجهیز کن و قبل از همه مردم بر بدنم نماز بگزار و تا پیکرم را در خاک نهان می‌سازی، از من جدا مشو، و از خدای متعال یاری بخواه. ”
بعد از رحلت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در حالی که علی و بنی‌هاشم مشغول تجهیز و تدفین حضرت بودند، بعضی از مهاجران و انصار از جمله ابوبکر، عمر، عامر بن ابو عبیده جراح، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن عباده، ثابت بن قیس، عثمان بن عفان به راه افتادند و در جایی به نام سقیفه بنی ساعده جمع شده تا تکلیف حکومت را روشن کنند که پس از مشاجراتی که میان آنها واقع شد، در نهایت بدون توجه به واقعه غدیر، ابوبکر را به عنوان خلیفه معرفی کردند.

دوران خلفای سه گانه

با آغاز خلافت ابوبکر، اتفاقات دردناکی برای اهل بیت (علیه‌السّلام) اتفاق افتاد از جمله: هجوم به خانه علی (علیه‌السّلام) و گرفتن بیعت برای ابوبکر، تصرف و غصب فدک و شهادت حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیهم).
در دوران ۲۵ ساله خلفای سه‌گانه، امام (علیه‌السّلام) به انجام خدمات علمی و اجتماعی بسیاری موفق شد. از جمله: جمع‌آوری قرآن (مصحف امام علی (علیه‌السّلام))، مشاوره به خلفا در امور گوناگون، انفاق به فقیران، آزاد کردن بردگان چندان که حدود ۱۰۰۰ برده را خرید و آزاد کرد، کشاورزی و درختکاری، حفر قنات، ساختن مساجد از جمله مسجد فتح در مدینه، مسجدی در کنار قبر حمزه، مسجدی در میقات، مسجدی در کوفه و مسجدی در بصره، وقف اماکن و املاک که درآمد سالانه آن را تا ۴۰۰۰۰ دینار شمرده‌اند. در ادامه به برخی از امور مهم این دوره اشاره می‌شود.

بیعت اجباری

خودداری امام علی (علیه‌السّلام) از بیعت و اقدام عده‌ای از صحابه که با خلافت ابوبکر به مخالفت پرداختند، برای ابوبکر و عمر خطری جدی به شمار می‌آمد. بنابراین، ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند به این خطر پایان دهند و این حرکت را با مجبور ساختن علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) به بیعت با ابوبکر، عملی سازند. بعد از اینکه چندین بار ابوبکر، قنفذ را به خانه امام علی (علیه‌السّلام) فرستاد تا از او بیعت بگیرد و علی (علیه‌السّلام) نپذیرفت، عمر به ابوبکر گفت: خود برخیز تا نزد وی برویم. بدین ترتیب، ابو بکر، عمر، عثمان، خالد بن ولید، مغیره بن شعبه، ابوعبیده جراح و قنفذ به خانه علی (علیه‌السّلام) رفتند.
وقتی این گروه به دَرِ خانه رسیدند پس از اهانت به حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) و کوبیدن در خانه بر او، در حالی که او میان در و دیوار مانده بود، و تازیانه زدن به او، به طرف امام علی (علیه‌السّلام) حمله ور شدند و لباسش را به گردنش پیچیدند و او را کشان‌کشان از خانه به سمت سقیفه بردند.
وقتی امام علی (علیه‌السّلام) را به محل سقیفه بردند، از او خواستند تا با ابوبکر بیعت کند، امام (علیه‌السّلام) پاسخ داد: “من به خلافت، سزاوارتر از شما هستم و با شما بیعت نخواهم کرد. سزاوارتر است شما با من بیعت کنید چرا که شما با استناد به خویشاوندی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، خلافت را از انصار گرفتید و اکنون آن را از ما غصب می‌کنید…. ”

جمع آوری قرآن

علمای شیعه و سنی اذعان دارند که امام علی (علیه‌السّلام) آغازگر تدوین قرآن بر حسب سفارش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از رحلت آن حضرت بوده است. چنانچه در روایتی آمده است که علی (علیه‌السّلام) سوگند خورد که ردا بر دوش نگیرد مگر آنگاه که قرآن را فراهم آورد. و نیز آمده است: علی (علیه‌السّلام) بعد از رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قرآن را در مدت ۶ ماه جمع آوری کرد.

جنگ با رومیان

در نقلی خاص و یکتا آمده است که پس از درگذشت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، وقتی ابوبکر زمام امور را به دست گرفته بود، برای نبرد با رومیان با گروهی از صحابه مشورت کرد. هر کدام از آنها نظری دادند. امام علی (علیه‌السّلام) فرمود: “اگر نبرد کنی پیروز خواهی شد. ” ابوبکر گفت: نوید نیک دادی. سپس از مردم خواست که برای رفتن به روم آماده شوند.

مبدا تاریخ اسلامی

به پیشنهاد امام علی (علیه‌السّلام) بود که عمر تاریخ هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مکه به مدینه را مبدا تاریخ مسلمانان قرار داد.

دوران حکومت

پس از کشته شدن عثمان، جمعی از اصحاب نزد امام علی (علیه‌السّلام) آمدند و گفتند: ما سزاوارتر از تو به خلافت، کسی را نمی‌شناسیم؛ علی (علیه‌السّلام) گفت: من وزیر شما باشم بهتر است تا امیر شما باشم. آنان گفتند: جز بیعت با تو، چیزی نمی‌پذیریم. آن حضرت گفت که بیعت او در خفا نمی‌باشد و باید در مسجد باشد.
همه انصار جز چند نفر با علی (علیه‌السّلام) بیعت کردند. مخالفان عبارت بودند از: حسان بن ثابت، کعب بن مالک، مسلمه بن مخلَّد، محمد بن مُسًلمه و تنی چند نفر دیگر که از عثمانیه به شمار می‌آمدند. از مخالفان غیر انصاری، می‌توان به عبدالله بن عمر، زید بن ثابت، و اسامه بن زید اشاره کرد که همه از نزدیکان عثمان بودند. در این باره که چرا امام علی (علیه‌السّلام) زیر بار بیعت با مردم نمی‌رفت، باید گفت امام (علیه‌السّلام) جامعه موجود را فاسدتر از آن می‌دانست که او بتواند آن را رهبری کرده و معیارها و منویات خود را در آن به اجرا در آورد.

حقوق متقابل مردم و حاکم

از نظر امام علی (علیه‌السّلام) حق زمامدار بر مردم و حق مردم بر زمامدار بزرگ‌ترین حقی است که خداوند قرار داده و کاملاً دو سویه است. چنان که می‌فرماید: “همانطور که کسی را بر دیگری حقی است آن دیگر را نیز بر او حقی خواهد بود. کسی که بر همگان حق دارد و هیچکس را بر او حقی نیست خدای تعالی است نه هیچیک از بندگانش.
از نظر امام علی (علیه‌السّلام) رعایت حقوق متقابل زمامدار و مردم ثمرات فراوانی دارد: “زمانی که رعیت حق خود را نسبت به والی به جا آورد و والی نیز حق خود را نسبت به رعیت ادا نماید، حق در میان آنها عزت یابد و پایه‌های دینشان استوار گردد، نشانه‌های عدالت آشکار شود و سنتهای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مسیر خود افتد و اجرا گردد. “
سپس امام (علیه‌السّلام) می‌فرماید: “اگر رعیت بر والی خود چیره گردد یا والی بر رعیت ستم روا دارد، در این هنگام میان آنها اختلاف کلمه پدید آید و دردها و بیماری‌های مردم افزون شود و کسی از پایمال شدن حق بزرگ و رواج امور باطل بیمی به دل راه ندهد. در این هنگام نیکان به خواری افتند و بدان عزت یابند و بازخواست‌های خداوند از بندگان بسیار گردد.
امام علی (علیه‌السّلام) برای شخصیت و حقوق مردم ارزش بسیاری قائل بود و این امر در بخشنامه‌هایی که به مامورین دولتی فرستاده است کاملاً آشکار است. در بخشنامه‌ای که برای مامورین جمع آوری خراج نوشته است، اینگونه آمده است: “به عدل و انصاف رفتار کنید و به مردم درباره خودتان حق بدهید، پرحوصله باشید و در برآوردن حاجات مردم صبر و استقامت به خرج دهید که شما خزانه داران رعیت و نمایندگان ملت و سفیران حکومتید… ”
همچنین در سفارش نامه‌ای به ماموران زکات می‌فرماید: “آنگونه رفتار نکن که مردم از تو کراهت داشته باشند. بیش از آنچه از حق خداوند در اموالش است از او مگیر… سپس به افراد بگو: ‌ای بندگان خدا، مرا ولی خدا و خلیفه او به سوی شما فرستاده تا حق خدا را که در اموال شما است بگیرم. آیا در اموال شما حقی از خدا هست که آن را به نماینده‌اش بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه، دیگر به او مراجعه مکن و اگر کسی پاسخ داد بلی، همراهش برو بدون این‌که او را بترسانی و یا تهدید کنی…. ”
هنگامی که امام علی (علیه‌السّلام) مالک اشتر را به استانداری مصر منصوب کرد، در حکم انتصابش چنین فرمود: “… مهربانی و خوشرفتاری و نیکویی با رعیت را در دل خود جای ده، مبادا به آنان چون جانور درنده باشی، خوردنشان را غنیمت بدانی، زیرا آنان دو دسته‌اند: یا برادر دینی تو هستند یا در آفرینش مانند تو هستند. ”

عدالت

امام علی (علیه‌السّلام) در نخستین روزهای خلافتش، در برابر سنت غلط خلفا -که بیت المال را بر اساس سوابق افراد در جنگهای صدر اسلام و یا سبقت در ایمان و مانند آن تقسیم می‌کردند- ایستاد و فرمود: “در تقسیم آنها مساوی برخورد کنید و هیچ کس را بر دیگری ترجیح ندهید… من قرآن را مطالعه کرده‌ام، ولی از اول تا آخرش برتری و فضیلتی برای فرزندان اسماعیل -یعنی اعراب مکه- بر فرزندان اسحاق نیافته‌ام. ” وی عمار یاسر و ابوالهیثم بن تیهان را مسئول بیت المال کرده بود و به آنها کتباً دستور داده بود: عرب و عجم و هر مسلمان از هر تیره و تبار که باشد در سهم بیت المال یکسانند.
همچنین امام (علیه‌السّلام) وقتی خلافت را به دست گرفت، تمام زمین‌هایی را که عثمان به این و آن واگذار نموده بود، مال خدا خواند و دستور بازگرداندن آنها به بیت المال را صادر نمود.
علی (علیه‌السّلام) در بیت المال سختگیری می‌کرد، چنانچه وقتی دخترش گردنبند مرواریدی را از کلیددار بیت المال به صورت امانت گرفت، هم دخترش و هم علی بن ابی رافع را به شدت بازخواست کرد.
در جریان دیگری نیز امام (علیه‌السّلام) به یکی از یارانش که درخواست مالی خاص از آن حضرت کرده بود، فرمود: “این مال نه از آن من است، نه از آن تو، بلکه غنیمتی است برای مسلمانانی که به وسیله شمشیر آن را به دست آورده‌اند. اگر تو با آنان در جنگ شریک بودی، برای تو از آن سهمی است به‌ اندازه سهم آنان، و گرنه آنچه را آنان به دست خود چیده‌اند، شایسته نیست که به دهان دیگران برود. ”

سختگیری در اجرای دین و قانون

آن حضرت در کار دین، بی‌اغماض بود و همین عامل او را برای برخی تحمل ناپذیر کرده بود. دو حکایت ذیل بیانگر این امر است: روزی به قنبر دستور داد که مردی را حد بزند. قنبر تحت تاثیر احساسات، سه تازیانه اضافه زد. علی (علیه‌السّلام) آن مرد را وادار کرد به جبران آن سه تازیانه، قنبر را تازیانه بزند.
یکی از توانگران بصره، شبی عثمان بن حنیف (فرماندار بصره) را مهمان کرد و مجلسی را به خاطر وی ترتیب داد. گزارش این ضیافت به گوش حضرت رسید و امام (علیه‌السّلام) فوراً نامه‌ای را به عثمان بن حنیف نوشت: “ای پسر حنیف! شنیده‌ام، مردی از متمکنان اهل بصره تو را به مهمانی فراخوانده و تو هم دعوت او را پذیرفته در حالی که طعام‌های رنگارنگ و ظرفهای بزرگ غذا یکی پس از دیگری پیش تو قرار داده شده… آگاه باش! هر پیروی را پیشوایی است که به او اقتدا می‌کند و از نور دانش او بهره می‌گیرد. بدان که پیشوای شما از دنیایش به دو جامه کهنه و از غذاها به دو قرص نان بسنده کرده است…. ”

سرزنش تملق گویان

امام علی (علیه‌السّلام) از مدح و ثناگویی افراد بیزار بود و مسلمانان را از این اعمال به شدت نهی می‌کرد. حکایات ذیل نمایانگر این امر است:
هنگام برگشت امام علی (علیه‌السّلام) از جنگ صفین، در کوفه شخصی به نام حرب بن شرحبیل شیانی -که پیاده بود- امام را -که سواره بود- همراهی می‌کرد. امام ایستاد و به حرب گفت: برگرد. چون حرب از برگشتن امتناع کرد حضرت دو مرتبه به او گفت: “برگرد، برای اینکه پیاده رفتن شخصی مثل تو با شخصی مثل من، برای والی و زمامدار فتنه است و برای مؤمن ذلت و خواری. ”
روزی یکی از اصحاب، امام (علیه‌السّلام) را مدح کرد؛ حضرت به شدت او را از این عمل منع نمود و فرمود: “… بدانید از بدترین حالات زمامداران، نزد صالحان، این است که گمان برده شود که آنان فریفته تفاخر گشته و کارشان شکل برتری جویی به خود گرفته، من از این ناراحتم که حتی در ذهن شما جولان کند که من مدح و ستایش را دوست دارم و از شنیدن مدح و ثنا خوشم می‌آید… با من آن طور که با جباران و زمامداران ستمگر سخن می‌گویند، سخن مگویید، القاب پرطنطنه برایم به کار مبرید…. ”
هنگامی که سپاه امام علی (علیه‌السّلام) به سوی شام حرکت کرد، دهقانان شهر انبار صف بسته بودند و وقتی علی (علیه‌السّلام) نزدیک شد، پیش دویدند، و با شادباش به استقبالش شتافتند. در این هنگام امام (علیه‌السّلام) فرمود: “این چه کاری بود که کردید؟! ” گفتند: این عادت ما است که شهریاران خود را به آن احترام می‌نماییم. امام (علیه‌السّلام) فرمود: “به خدا سوگند شهریاران شما در این کار سود نمی‌برند و شما خود را در دنیا به زحمت و مشقت می‌اندازید و در آن جهان هم به کیفر الهی و عذاب ابدی گرفتار می‌گردید. ”

ساختار نظامی

امام علی (علیه‌السّلام) نظامیان را پناهگاه استوار رعیت و وقار زمامداران، شکوه دین و امنیت کشور می‌دانست که در موفقیتشان متکی به وضع اقتصادی کشور و خراج رعیت و کارگزاران دولت و بازرگانان و صاحبان صنایع هستند و دوام آنها و قدرت آنها برای حفظ کشور بستگی به ساختار کلی دولت دارد.
وی درباره گزینش نظامیان می‌نویسد: نظامیان از افراد با شخصیت و از خاندان اصیل و دارای سوابق انتخاب شوند و رابطه تنگاتنگ بین آنها و رهبر جامعه وجود داشته باشد و از لحاظ مالی تامین گردند.
در نگاه امام علی (علیه‌السّلام) مردم به عنوان اصلیترین ذخیره دفاعی دولت به حساب می‌آیند که اگر پشتیبانی آنها نباشد نیروی نظامی رسمی ممکن است در یک جنگ طولانی مضمحل شود و زوال دولت را درپی داشته باشد چنانچه می‌فرماید: “خواص جامعه همواره بار سنگینی را بر حکومت تحمیل می‌کنند زیرا در روزگار سختی یاریشان کمتر، و در اجرای عدالت از همه ناراضیتر و در برابر مشکلات کم استقامتتر می‌باشند. در صورتی که ستونهای استوار دین و اجتماعات پرشور مسلمین و جامعه اسلامی، و نیروهای ذخیره دفاعی، عموم مردم می‌باشند.”

کارگزاران امام

حضرت علی (علیه‌السّلام) پس از فراغت از کار بیعت، عاملان خود را روانه ایالتهای اسلامی کرد. عثمان بن حنیف را به بصره، عماره بن شهاب را به کوفه، عبیدالله بن عباس را به یمن، قیس بن سعد بن عباده را به مصر و سهل بن حنیف را به شام فرستاد. سهل بن حنیف در راه شام به تبوک رسید و در آنجا گفتگویی میان او و گروهی از مردم درگرفت و او را بازگرداندند.
عبیدالله بن عباس چون به یمن رسید، یعلی بن منیه که از جانب عثمان، حکومت یمن را به عهده داشت، هرچه در بیت المال بود برداشت و به مکه رفت. عماره بن شهاب، حاکم کوفه چون به زباله (منزلی میان مدینه و کوفه) رسید مردی به نام طلیحه بن خویلد که برای خونخواهی عثمان به راه افتاده بود، او را دید و چون دانست که برای حکومت کوفه آمده است، گفت: بازگرد. مردم جز امیری که دارند کسی را نمی‌خواهند و اگر نپذیری، گردنت را خواهم زد؛ بدین سبب بازگشت و علی (علیه‌السّلام) چندی بعد به سفارش مالک اشتر، ابوموسی اشعری را در حکومت کوفه ابقا کرد.

جنگهای امام

امام علی (علیه‌السلام) در طول حکومت خود با سه جنگ مواجه شدند.

جنگ جمل

جنگ جمل نخستین جنگ امام علی (علیه‌السّلام) بود که میان وی و ناکثین (نکث به معنی نقض و شکستن است و طلحه و زبیر و پیروانشان از آنجایی که در ابتدا با امام (علیه‌السّلام) بیعت کرده و در نهایت پیمانشان را شکستند، آنها را ناکثین می‌نامند.) در جمادی الاخر سال ۳۶ق. رخ داد.
طلحه و زبیر که نخست چشم به خلافت دوخته بودند چون ناکام ماندند و خلافت به امام علی (علیه‌السّلام) رسید، انتظار داشتند که با وی در خلافت شریک شوند. آن دو از علی (علیه‌السّلام) خواستند که حکومت بصره و کوفه را به آنان دهد، ولی امام آنان را شایسته این کار ندانست. از این رو، در حالی که آنها خود از متهمین به قتل عثمان بودند و در میان مردم کسی آزمندتر از طلحه به کشتن عثمان نبود، اما برای پیشبرد مقاصد خود، با عایشه همراه شدند؛ در حالی که خود عایشه هنگام محاصره عثمان نه تنها هیچ کمکی بدو نکرده بود بلکه معترضان به عثمان را جویندگان حق خوانده بود. ولی چون عایشه خبر بیعت مردم با علی (علیه‌السّلام) را شنید، بلافاصله از کشته شدن عثمان به ستم، سخن سرکرد و در پی دادخواهی خون وی برآمد. عایشه پیشتر از امام علی (علیه‌السّلام) کینه یا کینه‌هایی به دل داشت و از این رو، با طلحه و زبیر همراهی کرد. بنابراین، اینان لشکری سه هزار نفره را تشکیل دادند و به طرف بصره حرکت کردند. در این جنگ عایشه بر شتر نری به نام عسکر سوار شده بود و از این رو، این جنگ، جمل نام گرفت.
به دستور امام علی (علیه‌السّلام)، عثمان بن حنیف (فرماندار بصره)، موظف شد تا شورشیان را به راه حق فراخواند و اگر نپذیرفتند، تا رسیدن امام (علیه‌السّلام)، در برابر آنان مقاومت کند.
امام علی (علیه‌السّلام) با رسیدن به بصره، بیش از پیش به نصیحت پیمان شکنان پرداخت بلکه از رخ دادن جنگ جلوگیری نماید. ولی نتیجه‌ای نگرفت و آنان جنگ را با کشتن یکی از یاران وی آغاز نمودند. البته زبیر قبل از شروع جنگ بخاطر حدیثی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که امام علی (علیه‌السّلام) بدو یادآور شد -که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روزی به زبیر گفته بود تو به جنگ علی برمی‌خیزی- از لشکر کناره گرفت و در بیرون بصره توسط عمرو بن جرموز کشته شد.
اصحاب جمل، پس از چند ساعت نبرد و دادن کشته بسیار، شکست خوردند. در این جنگ طلحه کشته شد و عایشه پس از جنگ، محترمانه به مدینه بازگردانده شد.

جنگ صفین

جنگ صفین بین امام علی (علیه‌السّلام) و قاسطین (معاویه و سپاهش.) در صفر سال ۳۷ه‌. ق. در شام و در نزدیکی فرات در محلی به نام صفین رخ داد و پایان آن حکمیتی بود که در رمضان سال ۳۸ه‌. ق. صورت گرفت.
معاویه هنگام محاصره عثمان با آنکه می‌توانست وی ر ا یاری کند، کاری انجام نداد و می‌خواست او را به دمشق ببرد، تا در آنجا خود کارها را به دست گیرد. وی پس از کشته شدن عثمان، کوشید تا در دیده شامیان، علی را کشنده عثمان بشناساند. امام علی (علیه‌السّلام) در آغاز کار بدو نامه نوشت و از وی بیعت خواست. اما او بهانه آورد که نخست باید کشندگان عثمان را که نزد تو به سر می‌برند به من بسپاری تا آنان را قصاص کنم، و اگر چنین کنی با تو بیعت خواهم کرد.
امام پس از نامه نگاری و فرستادن نماینده‌ای نزد معاویه، چون دانست که معاویه سر جنگ دارد، لشکر خویش را به سوی شام به حرکت درآورد. از آن سوی نیز معاویه با لشکر خویش حرکت کرد. هر دو لشکر در نزدیکی صفین جای گرفتند. امام علی (علیه‌السّلام) می‌کوشید تا جایی که ممکن است کار به جنگ نکشد. لذا باز نامه نگاری‌هایی صورت گرفت ولی نتیجه‌ای نداشت و سرانجام جنگ در سال ۳۶ه‌. ق. آغاز شد.
در آخرین حمله‌ای که اگر ادامه می‌یافت پیروزی سپاه علی (علیه‌السلام) مسلم می‌شد، معاویه با رایزنی عمرو بن عاص حیله‌ای بکار برد و دستور داد چندان قرآن که در اردوگاه دارند بر سر نیزه کنند و پیشاپیش سپاه علی روند و آنان را به حکم قرآن بخوانند. این حیله کارگر شد و گروهی از سپاه علی که از قاریان قرآن بودند نزد او رفتند و گفتند: ما را نمی‌رسد با این مردم بجنگیم باید آنچه را می‌گویند بپذیریم. هر چند علی گفت این مکری است که می‌خواهند با بکار بردن آن از جنگ برهند سود نداد.
امام (علیه‌السّلام) به ناچار ضمن نامه‌ای به معاویه با قید این که ما می‌دانیم تو اهل قرآن نیستی، پذیرفتن حکمیت قرآن را یادآور شد.
قرار شد یک نفر از سپاه شام و یک نفر از سپاه عراق بنشینند و درباره حکم قرآن در این باره اظهار نظر کنند. اهل شام، عمرو بن عاص را برگزیدند. اشعث و شماری دیگر از کسانی که بعداً در گروه خوارج در آمدند، ابو موسی اشعری را پیشنهاد کردند. اما امام علی (علیه‌السّلام) ابن عباس و یا مالک اشتر را پیشنهاد کرد ولی مورد قبول اشعث و یارانش قرار نگرفت به این بهانه که اشتر عقیده به جنگ دارد و ابن عباس نیز نباید باشد، زیرا عمرو بن عاص از مضری‌هاست، طرف دیگر باید یمنی باشد. سرانجام عمرو بن عاص، ابوموسی اشعری را فریب داد و حکمیت را به نفع معاویه به پایان برد.

جنگ نهروان

ماجرای حکمیت در جنگ صفین، به اعتراض و مخالفت عملی برخی از یاران امام علی (علیه‌السّلام) منجر شد که بدو گفتند چرا در کار خدا حکم قرار دادی. این در حالی بود که امام از ابتدا مخالف این امر بود و خود آنها او را به تحکیم وادار کرده بودند. در هر حال، آنها امام را تکفیر و لعن کردند.
این دسته که خوارج یا مارقین نامیده شدند سرانجام دست به کشتن مردم گشودند. عبدالله بن خباب را که پدرش صحابی رسول خدا بود کشتند و شکم زن حامله او را پاره کردند. بدین طریق، امام ناچار به جنگ با آنان شد. وی قبل از جنگ عبدالله بن عباس را به گفتگوی با آنان فرستاد ولی سودی نبخشید. سرانجام

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.