پاورپوینت کامل حدیث علی اولی الناس بعدی ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حدیث علی اولی الناس بعدی ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حدیث علی اولی الناس بعدی ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حدیث علی اولی الناس بعدی ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل حدیث علی اولی الناس بعدی ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint

کلیدواژه: پاورپوینت کامل حدیث علی اولی الناس بعدی ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint، منابع اهل سنت، سند.

پرسش: آیا روایت «علی أولی الناس بعدی» با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟

پاسخ: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر همه مؤمنان و بلکه بر تمام بشریت ولایت مطلق دارد و آن حضرت در تمام امور مسلمانان اولی به تصرف نسبت به خود آن‌ها است؛ همین ولایت مطلق طبق روایت «علی اولی الناس بعدی» با سند معتبر در منابع اهل‌سنت، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای امام علی (علیه‌السّلام) ثابت شده است.

فهرست مندرجات

۱ – ولایت مطلق پیامبر و امیرمؤمنان
۲ – روایت ولایت
۲.۱ – بررسی سند روایت
۲.۱.۱ – ابونعیم اصفهانی
۲.۱.۲ – طبرانی
۲.۱.۳ – بزار
۲.۱.۴ – تستری
۲.۱.۵ – محمد بن عثمان بن کرامه
۲.۱.۶ – عبیدالله بن موسی
۲.۱.۷ – یوسف بن صهیب
۲.۱.۸ – رکین بن الربیع
۲.۱.۹ – وهب بن حمزه
۲.۱.۱۰ – اشکال
۲.۱.۱۱ – پاسخ
۲.۲ – نتیجه
۳ – تفسیر آیه شش احزاب از نگاه مفسران اهل‌سنت
۳.۱ – محمد بن جریر طبری
۳.۲ – ابن‌کثیر دمشقی
۳.۳ – ظهیرالدین بغوی
۳.۴ – قاضی عیاض
۳.۵ – عبدالرحمن بن جوزی
۳.۶ – ابوالقاسم زمخشری
۳.۷ – ابی‌البرکات نسفی
۳.۸ – ابی‌حیان‌ اندلسی
۳.۹ – ابن‌قیم جوزی
۳.۱۰ – ملا علی قاری
۳.۱۱ – شوکانی
۳.۱۲ – حسن خان فتوحی
۳.۱۳ – نتیجه
۴ – پانویس
۵ – منبع

ولایت مطلق پیامبر و امیرمؤمنان

تردیدی نیست که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر همه مؤمنان و بلکه بر تمام بشریت ولایت مطلق دارد، و آن حضرت در تمام امور مسلمانان اولی به تصرف نسبت به خود آن‌ها است، اطاعت مطلق و بی‌چون‌و‌چرا از آن حضرت واجب و مخالفت با او حرام مطلق است؛ چنانچه خداوند در آیه ششم سوره احزاب همین مطلب را به روشنی به اثبات می‌رساند.

«النَّبِیُّ اَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ اَنْفُسِهِم؛ پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.»
بنابراین تردیدی در ولایت مطلق رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر همه افراد بشر نیست. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همین ولایت مطلق را برای امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) طبق روایت صحیح السندی که علمای اهل سنت نقل کرده‌اند، ثابت کرده است.

روایت ولایت

ابونعیم اصفهانی در کتاب معرفه الصحابه در شرح حال وهب بن حمزه می‌نویسد:
(۶۰۰۷)(۶۵۴۱) حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ اَحْمَدَ، ثنا اَحْمَدُ بْنُ عَمْرٍو الْبَزَّارُ، وَاَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زُهَیْرٍ، قَالا: ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ کَرَامَهَ، ثنا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَی، ثنا یُوسُفُ بْنُ صُهَیْبٍ، عَنْ رُکَیْنٍ، عَنْ وَهْبِ بْنِ جَمْرَهَ (حمزه) قَالَ: صَحِبْتُ عَلِیًّا مِنَ الْمَدِینَهِ اِلَی مَکَّهَ، فَرَاَیْتُ مِنْهُ بَعْضَ مَا اَکْرَهُ، فَقُلْتُ: لَئِنْ رَجَعْتُ اِلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لاَشْکُوَنَّکَ اِلَیْهِ، فَلَمَّا قَدِمْتُ لَقِیتَ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَقُلْتُ: رَاَیْتُ مِنْ عَلِیٍّ کَذَا وَکَذَا، فَقَالَ: «لا تَقُلْ هَذَا، فَهُوَ اَوْلَی النَّاسِ بِکُمْ بَعْدِی».

رکین از «وهب بن حمزه» نقل کرده که گفت: از مدینه تا مکه با علی (علیه‌السّلام) همراه بودم. در این مسیر، کارهائی انجام داد که برای من خوشایند نبود، برای همین گفتم: وقتی پیش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برگشتم، از تو پیش آن حضرت شکایت خواهم کرد. وقتی به مدینه رسیدم، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ملاقات کردم و گفتم: از علی (علیه‌السّلام) چنین و چنان دیدم؛ پس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:
این سخن را نگو؛ چرا که او بعد از من، بر همه مردم اولویت دارد.

بررسی سند روایت

اسناد روایات، تک تک بررسی می‌شود.

ابونعیم اصفهانی

ابونعیم. احمد بن عبدالله بن احمد بن اسحاق بن موسی بن مهران. الامام الحافظ الثقه العلامه شیخ الاسلام ابو نعیم المهرانی الاصبهانی الصوفی الاحول سبط الزاهد محمد بن یوسف البناء وصاحب الحلیه.
وکان حافظا مبرزا عالی الاسناد تفرد فی الدنیا بشیء کثیر من العوالی وهاجر الی لقیه الحفاظ. قال ابو محمد السمرقندی سمعت ابا بکر الخطیب یقول لم ار احد اطلق علیه اسم الحفظ غیر رجلین ابو نعیم الاصبهانی وابو حازم العبدویی.

ابونعیم، امام، حافظ، مورد اعتماد، علامه و شیخ الاسلام، نوه محمد بن یوسف بناء و صاحب کتاب حلیه الاولیاء است.
او حافظ ماهر، دارای سند‌های کوتاه بود، روایات بسیاری با سند کوتاه را تنها او نقل کرده، حافظان برای ملاقات با او مهاجرت می‌کردند. ابومحمد سمرقندی گفته که از ابوبکر خطیب شنیدیم که می‌گفت: ندیدم کسی اسم «حافظ » را به صورت مطلق به کار ببرد؛ مگر بر دو نفر: ابونعیم اصفهانی و ابوحازم عبدوی.

طبرانی

ذهبی در کتاب العبر درباره او می‌گوید:
وفیها الطبرانی الحافظ العلم مسند العصر ابو القاسم سلیمان بن احمد بن ایوب اللخمی فی ذی القعده باصبهان وله مائه سنه وعشره اشهر.
وکان ثقه صدوقا واسع الحفظ بصیرا بالعلل والرجال والابواب کثیر التصانیف … .
در آن سال (۳۶۰هـ) طبرانی از دنیا رفت، او حافظ (کسی که صد هزار حدیث حفظ است)، بلندآوازه، مسند زمان خود (کسی که در آن زمان مردم به او سند می‌دادند) در ذی‌القعده در شهر اصفهان از دنیا رفت؛ در حالی که صد سال و ده ماه عمر داشت.
او مورد اعتماد، راستگو، دارای حافظه سرشار، آشنا به علم رجال و ابواب حدیث بود و کتاب‌های زیادی نوشته است.

و در تذکره الحفاظ می‌نویسد:
الطبرانی الحافظ الامام العلامه الحجه بقیه الحفاظ ابو القاسم سلیمان بن احمد بن ایوب بن مطیر اللخمی الشامی الطبرانی مسند الدنیا ولد سنه ستین ومائتین وسمع فی سنه ثلاث وسبعین. . وصنف اشیاء کثیره وکان من فرسان هذا الشان مع الصدق والامانه.
طبرانی، حافظ، پیشوا، علامه، حجت (کسی که سی صد هزار حدیث حفظ است) و بازمانه حافظان بود. کتاب‌های زیادی نوشت و یکی از پهلوانان علم حدیث بود؛ با این که راستگو و امانت‌دار نیز بود.

بزار

بزار، صاحب مسند مشهور، بی‌نیاز از تعریف و تمجید و خود از بزرگان تاریخ اهل سنت است، ذهبی درباره او می‌نویسد:
البزار. الشیخ الامام الحافظ الکبیر ابو بکر احمد بن عمرو بن عبد الخالق البصری البزار صاحب المسند الکبیر…
بزار، شیخ، پیشوا، و حافظ بزرگ و صاحب مسند کبیر بود….

و در دیگر کتاب خود می‌نویسد:
البزار الحافظ العلامه ابو بکر احمد بن عمرو بن عبد الخالق البصری…

سیوطی نیز درباره او می‌نویسد:
۶۵۱ البزار الحافظ العلامه الشهیر ابو بکر احمد بن عمرو بن عبد الخالق البصری صاحب المسند الکبیر المعلل. .
بزار، حافظ و علامه پرآوازه، صاحب کتاب مسند کبیر بود.

تستری

از این‌جا در حقیقت روایت با دو سند نقل شده است، یکی از طریق بزار و دیگری از طریق احمد بن زهیر تستری؛ هر چند که اثبات وثاقت احمد بن بزار، برای اثبات صحت روایت کفایت می‌کند؛ اما در عین حال ما وضعیت احمد بن زهیر تستری را نیز بررسی خواهیم کرد.
ذهبی در شرح حال او می‌نویسد: التستری الحافظ الحجه العلامه الزاهد ابو جعفر احمد بن یحیی بن زهیر احد الاعلام… قال الحافظ ابو عبدالله بن منده ما رایت فی الدنیا احفظ من ابی جعفر التستری.

تستری، حافظ، حجت (کسی که سی صد هزار حدیث حفظ است) علامه، پرهیزکار و یکی از مشاهیر بود.
عبدالله بن منده گفته: من در دنیا کسی را قوی‌تر از ابوجعفر تستری در حفظ ندیدم.

و سیوطی درباره او می‌نویسد:
التستری الحافظ الحجه العلامه الزاهد ابو جعفر احمد بن یحیی بن زهیر احد الاعلام مکثر جود وصنف وقوی وضعف وبرع فی هذا الشان حدث عنه ابن حبان والطبرانی. قال ابو عبدالله بن منده ما رایت فی الدنیا احفظ من ابی اسحاق بن حمزه وسمعته یقول ما رایت فی الدنیا احفظ من ابی جعفر التستری.

تستری، حافظ، حجت، علامه و زاهد، یکی از مشاهیری که زیاد روایت نقل کرده است. او پرتلاش بود، کتاب نوشت، درباره قوت و ضعف روایت نظر می‌داد و پرهیزکار بود.

محمد بن عثمان بن کرامه

از روات بخاری، و سایر صحاح سته است.
مزی در تهذیب الکمال درباره او می‌نویسد:
رَوَی عَنه: البخاری، وابو داود، والتِّرْمِذِیّ، وابن‌ماجه… وابو حاتم الرازی، وَقَال: صدوق. وَقَال ابو العباس بن عقده: سمعت محمد بن عَبدالله بن سُلَیْمان، و داوود بن یحیی یقولان: کان صدوقا.
وَقَال ابو محمد عَبد الله بن علی بن الجارود: ذکرته لمحمد بن یحیی فاحسن القول فیه. وذکره ابنُ حِبَّان فی کتاب الثقات.

بخاری، ابوداود، ترمذی، ابن‌ماجه و همچنین ابوحاتم رازی از او روایت نقل کرده‌اند و ابوحاتم گفته که او زیاد راستگو بود. ابن عقده گفته که از محمد بن عبدالله بن سلیمان و داود بن یحیی شنیدم که می‌گفتند: او بسیار راستگو بود.
عبدالله بن علی بن الجارود گفته: من از او در پیش محمد بن یحیی یاد کردم؛ پس سخنان بسیار خوبی درباره او گفت. ابن‌حبان نیز نام او را در زمره روات ثقه آورده است.

ذهبی در الکاشف می‌نویسد:
محمد بن عثمان بن کرامه العجلی مولاهم عن ابی اسامه وطبقته وعنه البخاری وابوداود والترمذی وابن ماجه وابن صاعد والمحاملی وابن مخلد صاحب حدیث صدوق مات ۲۵۶ فی رجب خ د ت ق
محمد بن عثمان بن کرامه، از ابواسامه و هم دوره‌های او روایت نقل کرده‌اند، بخاری، ابوداود، ترمذی و… از او روایت نقل کرده‌اند، او صاحب حدیث و بسیار راستگو بود.

و در سیر اعلام النبلاء از او با عنوان «امام، محدث و ثقه» یاد کرده است:
ابن کرامه خ د ت ق. الامام المحدث الثقه ابو جعفر محمد بن عثمان بن کرامه….

و ابن‌حجر عسقلانی نیز او را «ثقه» دانسته است:
محمد بن عثمان بن کرامه بفتح الکاف وتخفیف الراء الکوفی ثقه من الحادیه عشره مات سنه ست وخمسین خ د ت ق.

عبیدالله بن موسی

راوی بعد عبیدالله بن موسی است که او نیز در صحیح بخاری، مسلم و سایر صحاح سته روایت دارد.
مزی در تهذیب الکمال می‌نویسد:
وَقَال ابوبکر بن اَبی‌خیثمه، عن یحیی بن مَعِین: ثقه. وَقَال معاویه بن صالح: سالت یحیی بن مَعِین عنه، فقال: اکتب عنه فقد کتبنا عنه. وَقَال ابو حاتم: صدوق، ثقه، حسن الحدیث، وابو نعیم اتقن منه، وعُبَید الله اثبتهم فی اسرائیل، کان اسرائیل یاتیه فیقرا علیه القرآن. وَقَال احمد بن عَبد الله العجلی: ثقه، وکان عالما بالقرآن، راسا فیه.

ابوبکر بن ابی‌خیثمه از یحیی بن معین نقل کرده که او ثقه بود. معاویه بن صالح گفته از یحیی بن معین درباره او سؤال کردم، گفت: روایاتی را که او نقل می‌کند، بنویسید؛ به درستی که من روایات او را نوشته‌ام. ابوحاتم گفته: بسیار راستگو و مورد اعتماد بود، احادیث نیکو نقل کرده بود؛ اما ابونعیم از او استوارتر و عبیدالله از او در روایتی که از اسرائیل نقل شده، قوی‌تر بود. اسرائیل پیش او می‌آمد و قرآن را برای او می‌خواند. احمد بن عبدالله عجلی گفته: ثقه، آگاه به علوم قرآنی و از سران این علم بود.
و در ادامه می‌نویسد:
روی له الجماعه.
تمام نویسندگان صحاح سته از او روایت نقل کرده‌اند.

ابن‌حجر درباره او می‌نویسد:
عبید الله بن موسی بن باذام العبسی الکوفی ابو محمد ثقه کان یتشیع من التاسعه قال ابو حاتم کان اثبت فی اسرائیل من ابی نعیم واستصغر فی سفیان الثوری مات سنه ثلاث عشره علی الصحیح ع
عبید الله بن موسی، مورد اعتماد و متمایل به شیعه بود ابوحاتم گفته: در روایت اسرائیل از ابونعیم قوی‌تر بود…

و ذهبی در الکاشف می‌نویسد:
عبید الله بن موسی ابو محمد العبسی الحافظ احد الاعلام علی تشیعه وبدعته سمع هشام بن عروه واسماعیل بن ابی خالد وابن جریج وعنه البخاری والدارمی وعبد والحارث بن محمد ثقه مات فی ذی القعده سنه ۲۱۳ ع.
او یکی از حافظان و مشاهیر به شمار می‌آید؛ با اینکه شیعه و بدعت‌گذار بود. بخاری، دارمی و… از او روایت نقل کرده‌اند، ثقه بود و در ذی‌القعده سال ۲۱۳ از دنیا رفت.

یوسف بن صهیب

مزی در تهذیب الکمال می‌نویسد:
قال اسحاق بن منصور عن یحیی بن مَعِین، وابو داود: ثقه. وَقَال ابو حاتم: لا باس به. وَقَال النَّسَائی: لیس به باس. وذکره ابنُ حِبَّان فی کتاب”الثقات”.

اسحاق بن منصور به نقل از یحیی بن معین و ابوداود نوشته که او ثقه بود. ابوحاتم و نسائی گفته: هیچ اشکالی در او نیست. ابن‌حبان نیز نام او را در کتاب ثقات آورده.
ذهبی می‌گوید:
یوسف بن صهیب عن الشعبی وابن بریده وعنه القطان وابو نعیم ثقه د ت س
یوسف بن صهیب از شعبی و ابن‌بریده روایت نقل کرده و ثقه بود.

ابن‌حجر در تقریب التهذیب می‌نویسد:
یوسف بن صهیب الکندی الکوفی ثقه من السادسه د ت س
یوسف بن صهیب ثقه و از طبقه ششم روات بود.

رکین بن الربیع

رکین بن ربیع از ثقات تابعین و از روات صحیح مسلم و سایر صحاح سته است.

مزی در تهذیب الکمال درباره او می‌نویسد:
قال عَبد الله بن احمد بن حنبل، عَن ابیه، وعثمان بن سَعِید الدارمی، عن یحیی بن مَعِین، والنَّسَائی: ثقه. وَقَال ابو حاتم: صالح.
روی له البخاری فی کتاب”الادب”والباقون.

عبدالله بن احمد بن حنبل از پدرش و عثمان الدارمی از یحیی بن معین و نسائی نقل کرده است که او ثقه بود. ابوحاتم گفت: درستکار بود. بخاری در ادب المفرد و سایر نویسندگان صحاح سته (ازجمله مسلم) از او روایت نقل کرده‌اند.

ذهبی در الکاشف تصریح می‌کند که احمد بن حنبل او را توثیق کرده است:
رکین بن الربیع بن عمیله الفزاری عن ابیه وابن عمر وعنه حفیده الربیع بن سهل وشعبه ومعتمر وثقه احمد م ع.

ابن‌حجر عسقلانی نیز او را «ثقه» دانسته است:
رکین بالتصغیر بن الربیع بن عمیله بفتح المهمله الفزاری ابو الربیع الکوفی ثقه من الرابعه مات سنه احدی وثلاثین بخ م ۴.

وهب بن حمزه

آخرین راوی این روایت، وهب بن حمزه است که از اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و خود ناقل ماجرا است.
بنابراین سند این روایت کاملاً صحیح است و هیچ اشکال و ایرادی بر آن وارد نیست.

همین روایت در خود کتاب معجم کبیر طبرانی با یک اختلاف در سند آن نقل شده است:
(۱۷۸۴۶)(۳۶۰) حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ عَمْرٍو الْبَزَّارُ، واَحْمَدُ بْنُ زُهَیْرٍ التُّسْتَرِیُّ، قَالا: ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ کَرَامَهَ، ثنا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَی، ثنا یُوسُفُ بْنُ صُهَیْبٍ، عَنْ دُکَیْنٍ، عَنْ وَهْبِ بْنِ حَمْزَهَ، قَالَ: ” صَحِبْتُ عَلِیًّا مِنَ الْمَدِینَهِ اِلَی مَکَّهَ….

در این سند به جای رکین بن الربیع، «دکین» آمده و دکین نیز خود از اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است؛ چنانچه ابن‌حجر عسقلانی در تقریب التهذیب به این مطلب تصریح کرده است:
دکین مصغر بن سعد او سعید بزیاده یاء وقیل بالتصغیر المری وقیل الخثعمی صحابی نزل الکوفه د.

بنابراین سند این روایت نیز کاملاً صحیح و در سلسله آن دو نفر از اصحاب: یکی دکین بن سعید و دیگری وهب بن حمزه است و این مسئله روایت را تقویت خواهد کرد.

البته ابن ابی‌حاتم، دو نفر را به نام «دکین» در کتابش ذکر کرده است؛ یکی دکین بن سعد یا سعید کوفی که تصریح به صحابی‌ بودن او کرده و دیگری دکین بدون نام پدر که او نیز اهل کوفه است:
۱۹۹۴ دکین بن سعید الخثعمی المزنی کوفی له صحبه روی عنه قیس بن ابی حازم سمعت ابی یقول ذلک.
۱۹۹۵ دکین کوفی روی عن وهب بن حمزه روی عنه یوسف بن صهیب سمعت ابی یقول ذلک.

ابوبکر هیثمی بعد از نقل روایت از معجم کبیر طبرانی می‌گوید:
رواه الطبرانی وفیه دکین ذکره ابن ابی حاتم ولم یضعفه احد وبقیه رجاله وُثق

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.