پاورپوینت کامل حدیث امامان دوازدهگانه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حدیث امامان دوازدهگانه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حدیث امامان دوازدهگانه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حدیث امامان دوازدهگانه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل حدیث امامان دوازدهگانه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
کلیدواژه: امامان دوازدهگانه، جانشینان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
پرسش: آیا روایت «امامان دوازدهگانه» به صورت متواتر در منابع شیعه و سنی نقل شده است»؟
پاسخ: روایت «امامان دوازدهگانه» در مورد جانشینان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، بهصورت متواتر در منابع شیعه و سنی نقل شده است که در این مقاله آن روایات را آورده و از جهت سندی و محتوایی بررسی خواهیم کرد.
فهرست مندرجات
۱ – مقدمه
۲ – جانشینان پیامبر در روایات اهل سنت
۲.۱ – تعبیر دوازده خلیفه
۲.۲ – تعبیر دوازده نقیب
۲.۳ – تعبیر دوازده قیم امت
۲.۳.۱ – بررسی سند روایت اثناعشر
۲.۳.۱.۱ – محمد بن ثعلبه
۲.۳.۱.۲ – محمد بن سواء سدوسی
۲.۳.۱.۳ – سعید بن ابیعروبه
۲.۳.۱.۴ – قتاده بن دعامه بن قتاده
۲.۳.۱.۵ – شعبی
۲.۳.۱.۶ – جابر بن سمره
۲.۴ – تعبیر دوازده امیر
۲.۵ – تعبیر دوازده مرد
۲.۶ – جمعبندی روایات اهل سنت
۳ – جانشینان پیامبر در روایات شیعه
۳.۱ – تواتر روایات در منابع شیعه
۳.۱.۱ – تعریف تواتر
۳.۱.۲ – اقسام تواتر
۳.۱.۲.۱ – تواتر لفظی
۳.۱.۲.۲ – تواتر معنوی
۳.۲ – روایات مبین تعداد ائمه
۳.۲.۱ – دوازده ائمه به تعداد نقباء بنیاسرائیل
۳.۲.۱.۱ – روایت ابوحمزه از امام باقر
۳.۲.۱.۲ – روایت امام علی
۳.۲.۱.۳ – روایت امام حسن
۳.۲.۱.۴ – روایت فاطمه زهرا
۳.۲.۱.۵ – روایت امام صادق
۳.۲.۱.۶ – روایت حذیفه بن اسید
۳.۲.۱.۷ – روایت ابوذر
۳.۲.۱.۸ – روایت ابوهریره
۳.۲.۲ – دوازده ائمه از اهلبیت و عترت پیامبر
۳.۲.۲.۱ – روایت ابوسعید خدری از امام علی
۳.۲.۲.۲ – روایت ابوسیعد خدری از پیامبر
۳.۲.۲.۳ – روایت ابنعباس
۳.۲.۲.۴ – روایت واثله بن الاسقع
۳.۲.۲.۵ – روایت امام صادق
۳.۲.۲.۶ – روایت زراره
۳.۲.۲.۷ – روایت ابنعباس
۳.۳ – روایات مبین نه امام از صلب امام حسین
۳.۳.۱ – موثقه زراره
۳.۳.۲ – بررسی سند موثقه
۳.۳.۲.۱ – حسین بن محمد بن عامر
۳.۳.۲.۲ – معلی بن محمد بصری
۳.۳.۲.۳ – حسن بن علی خزاز
۳.۳.۲.۴ – ابان بن عثمان
۳.۳.۲.۵ – زراره بن اعین
۳.۳.۳ – روایت امام حسن مجتبی
۳.۳.۴ – روایت عبدالله بن مسعود
۳.۳.۵ – روایت عبدالله بن عباس
۳.۳.۶ – روایت ابوسعید خدری
۳.۳.۷ – روایت ابوذر غفاری
۳.۳.۸ – روایت سلمان فارسی
۳.۳.۹ – روایت زید بن ثابت
۳.۴ – تعیین اولین و آخرین فرد ائمه
۳.۴.۱ – روایت ابوحمزه ثمالی
۳.۴.۲ – بررسی سند روایت ابوحمزه
۳.۴.۲.۱ – احمد بن محمد بن یحیی
۳.۴.۲.۲ – محمد بن یحیی عطار
۳.۴.۲.۳ – محمد بن عبدالجبار
۳.۴.۲.۴ – محمد بن زیاد ازدی
۳.۴.۲.۵ – ابان بن عثمان
۳.۴.۲.۶ – ثابت بن دینار
۳.۴.۳ – نتیجه روایت ابوحمزه
۳.۴.۴ – روایت ابنعباس از رسول خدا
۳.۴.۵ – روایت دیگر از ابنعباس
۳.۴.۶ – روایت یحیی بن ابیالقاسم
۳.۴.۷ – روایت عبدالسلام هروی
۳.۴.۷.۱ – تعبیر انت الامام ابوالائمه
۳.۴.۷.۲ – تعبیر اولهم اخی و آخرهم ولدی
۳.۵ – روایات صریح در اسم و مشخصات کامل ائمه
۳.۵.۱ – لوح جابر بن عبدالله انصاری
۳.۵.۱.۱ – طریق اول لوح
۳.۵.۱.۲ – طریق دوم لوح
۳.۵.۱.۳ – طریق سوم لوح
۳.۵.۱.۴ – طریق چهارم لوح
۳.۵.۱.۵ – طریق پنجم لوح
۳.۵.۲ – روایت داود بن قاسم جعفری
۳.۵.۲.۱ – بررسی سند روایت
۳.۵.۲.۲ – عده من اصحابنا
۳.۵.۲.۳ – احمد بن محمد بن خالد برقی
۳.۵.۲.۴ – داود بن قاسم جعفری
۳.۵.۳ – روایت معراج
۳.۵.۳.۱ – روایت معراج به نقل امیرمؤمنان
۳.۵.۳.۲ – روایت معراج به نقل مفضل
۳.۵.۳.۳ – روایت معراج به نقل امسلمه
۳.۵.۴ – خبر دادن پیامبر از نامهای امامان به امیرمؤمنان
۳.۵.۵ – روایت سهل بن سعد انصاری
۳.۵.۶ – روایت امام حسن از پیامبر
۳.۵.۶.۱ – خبر دادن پیامبر از اسامی امامان به امام علی
۳.۵.۶.۲ – نامبردن رسول خدا از اسامی امامان
۳.۵.۷ – روایت امام حسین از پیامبر
۳.۵.۷.۱ – خبر دادن پیامبر از نامهای امامان
۳.۵.۷.۲ – خبردادن پیامبر از امامان نسل حسین
۳.۵.۸ – روایت عبدالله بن عباس از پیامبر
۳.۵.۸.۱ – روایت اول
۳.۵.۸.۲ – روایت دوم
۳.۵.۸.۳ – روایت سوم
۳.۵.۹ – روایت جابر بن عبدالله انصاری
۳.۵.۱۰ – روایت ابوحمزه ثمالی و پدرش
۴ – نتیجه کلی
۵ – پانویس
۶ – منبع
مقدمه
برای مدیریت جامعه اسلامی و ایجاد نظم و آرامش و اجرای قوانین اسلامی و حفظ شریعت و احکام الهی، وجود امام و رهبر آگاه، الزامی و نصب امام در این مقام، ضروری است و همه امت اسلامی (جز خوارج) بر این مسئله اتفاقنظر دارند؛ اما تنها اختلاف در این است که آیا امام را باید خداوند در این جایگاه نصب کند و به مردم معرفی کند، یا اینکه خود مردم میتوانند آن را انتخاب کنند.
از دیدگاه شیعه، مقام امامت، یک مقام الهی است که نصب امام در این مقام، تنها و منحصراً در اختیار خداوند است. مردم و حتی خود امام و پیامبر هم در نصب امام، اختیاری از خود ندارند. این دیدگاه شیعه، بر دلایل عقلی و نقلی (قرآن و روایت) استوار است.
روایت ذیل یکی از دلایل روایی است که آن را مرحوم کلینی با سند صحیح از امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده است:
الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ: حَدَّثَنِی عُمَرُ بْنُ اَبَانٍ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ ابیعبدالله (علیهالسّلام) فَذَکَرُوا الْاَوْصِیَاءَ وَذَکَرْتُ اِسْمَاعِیلَ فَقَالَ: لَا وَاللَّهِ یَا اَبَا مُحَمَّدٍ مَا ذَاکَ اِلَیْنَا وَمَا هُوَ اِلَّا اِلَی اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ یُنْزِلُ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِد.
ابوبصیر میگوید: خدمت امام صادق (علیهالسّلام) بودم که نام اوصیاء را بردند و من هم اسماعیل را نام بردم. حضرت فرمود: نه به خدا، ای ابا محمد، تعیین امام به اختیار ما نیست، این کار تنها به دست خداست که درباره هر یک پس از دیگری فرو میفرستد.
اهل سنت برعکس دیدگاه شیعه، قائل هستند که انتخاب جانشین رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در اختیار خود مردم است.
طبق دیدگاه شیعیان، جانشینان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، دوازده نفر از اهل بیت آن حضرت میباشند که حضرت در ضمن روایات، علاوه بر ذکر تعداد، نامها و تمامی مشخصات آنان را برای تصدی مقام امامت و خلافت بعد از خود بیان کرده است. این روایات را در ضمن چهار دسته بیان خواهیم کرد.
در منابع اهل سنت نیز روایاتی تحت عنوان روایت «اثنا عشر خلیفه» نقل شده که برخی ویژگیهای جانشینان رسول خدا نیز در آنها مطرح شده است. آنان با توجه به این روایات، تعداد جانشینان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را دوازده تن میدانند؛ اما در تعیین مصداق آنها، شدیداً دچار اختلاف نظر شدهاند و در مورد این روایت تحلیلهای گوناگون نموده و نظریههای متعددی را ارائه دادهاند.
همچنانکه اشاره شد، درباره امامان معصوم و جانشینان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، هم در منابع اهل سنت اشاره شده و هم در منابع شیعه روایات فراوان داریم. در ابتدا تنها به متن روایات اهل سنت اشاره میکنیم.
جانشینان پیامبر در روایات اهل سنت
در منابع آنها راجع به دوازده جانشین رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، تعبیرات مختلفی، همانند: «اثنا عشر خلیفه»، «اثنا عشر امیراً»، «اثنا عشر نقیباًً» و «اثنا عشر قیماً»، به کار رفته است.
تعبیر دوازده خلیفه
روایت «اثنا عشر» با این تعبیر، بخش قابل توجهی از منابع حدیث را به خود اختصاص داده، و توسط علمای طراز اول اهل سنت گزارش شده است.
از جمله مسلم بن حجاج نیشابوری، در صحیح خودش پنج روایت را از طریق جابر بن سمره، با تعبیر فوق نقل کرده است:
حدثنا قُتَیْبَهُ بن سَعِیدٍ وابو بَکْرِ بن ابی شَیْبَهَ قالا حدثنا حَاتِمٌ وهو بن اسماعیل عن الْمُهَاجِرِ بن مِسْمَارٍ عن عَامِرِ بن سَعْدِ بن ابی وَقَّاص قال: کَتَبْتُ الی جَابِرِ بن سَمُرَهَ مع غُلَامِی نَافِعٍ اَنْ اَخْبِرْنِی بِشَیْءٍ سَمِعْتَهُ من رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلّم) قال فَکَتَبَ الی سمعت رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلّم) یوم جُمُعَهٍ عَشِیَّهَ رُجِمَ الْاَسْلَمِیُّ یقول: «لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِمًا حتی تَقُومَ السَّاعَهُ او یَکُونَ عَلَیْکُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَهً کلهم من قُرَیْشٍ».
عَامِرِ بن سَعْدِ بن ابیوَقَّاص گفت: به جابر بن سَمُرَهَ نامه نوشتم و از او خواستم که مرا از برخی از احادیثی که از رسول خدا (صلیاللهعلیهوسلّم) شنیده، آگاه سازد (و حدیثی از آن حضرت برایم روایت کند) او برایم چنین نوشت: روز جمعه که شام سنگسار اسلمی بود، از رسول خدا (صلیاللهعلیهوسلّم) شنیدم که میفرمود: «دین، همیشه برپاست تا اینکه قیامت فرارسد و بر شما دوازده خلیفه باشد که همگی از قریشاند».
صحیح مسلم روایات دیگری را نیز از جابر بن سمره گزارش کرده، که در ابتدای آنها تعبیر متفاوت وجود دارد:
… یقول: اِنَّ هذا الْاَمْرَ لَا یَنْقَضِی حتی یَمْضِیَ فِیهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَهً…
… یَقُولُ: لَا یَزَالُ الْاِسْلَامُ عَزِیزًا اِلَی اثناعشر خَلِیفَهً، ….
… یَقُولُ: ” لَا یَزَالُ هَذَا الدِّینُ عَزِیزًا مَنِیعًا اِلَی اثناعشر خَلِیفَهً، ….
… لَا یَزَالُ هذا الْاَمْرُ عَزِیزًا الی اثناعشر خَلِیفَهً…
از آنجایی که این روایت با این تعبیر در صحیحترین و معتبرترین منابع اهل سنت نقل شده، نیازمند بررسی سندی نیست.
این حدیث را علمای سرشناس دیگری از اهل سنت نیز روایت نمودهاند که نام و آدرس دقیق کتب برخی از آنان را ذیلاً ملاحظه مینمایید. و….
تعبیر دوازده نقیب
تعبیر دوم در مورد روایت «اثناعشر»، تعبیر «اثنا عشر نقیبا» است که تعداد جانشینان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به تعداد نقیبان حضرت موسی (علیهالسّلام) است، برابر است.
احمد بن حنبل در مسندش این روایت را از عبدالله بن مسعود آورده است:
حدثنا عبداللَّه حدثنی ابی ثنا حَسَنُ بن مُوسَی ثنا حَمَّادُ بن زَیْدٍ عَنِ الْمُجَالِدِ عَنِ الشعبی عن مَسْرُوقٍ قال: کنا جُلُوساً عِنْدَ عبداللَّه بن مَسْعُودٍ وهو یُقْرِئُنَا الْقُرْآنَ فقال له رَجُلٌ: یا اَبَا عبدالرحمن هل سَاَلْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلّم) کَمْ تملک هذه الاُمَّهَ من خَلِیفَهٍ؟ فقال عبداللَّه بن مَسْعُودٍ: ما سالنی عنها اَحَدٌ مُنْذُ قَدِمْتُ الْعِرَاقَ قَبْلَکَ ثُمَّ قال: نعم. وَلَقَدْ سَاَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلّم) فقال: اثْنَا عَشَرَ کَعِدَّهِ نُقَبَاءِ بنیاسرائیل.
مسروق گفت: ما در نزد عبداللَّه ابنمسعود نشسته بودیم و او برای ما قرآن میخواند، مردی به او گفت: یا ابا عبدالرحمن آیا شما از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نپرسیدید که بعد از او چند خلیفه خواهند آمد؟ عبداللَّه گفت: از هنگامی که از عراق وارد شدهام کسی این موضوع را از من نپرسیده است، ما از رسول خدا پرسیدیم فرمودند: خلفای من دوازده نفرند مانند نقباء بنیاسرائیل.
ابنحجر عسقلانی که از سرشناسترین چهرههای حدیثی اهل سنت است پس از نقل این حدیث در مورد سند آن مینویسد: (هذا اسناده حسن). سند این حدیث، حسن است.
ابنحجر عسقلانی در جای دیگر، سیوطی، ابنحجر هیثمی، عاصمی شافعی و مبارکفوری شارح جامع ترمذی نیز بعد از نقل روایت نوشتهاند:
اما حدیث بن مسعود فاخرجه احمد والبزار بسند حسن انه سئل کم یملک…
برخی منابع دیگر اهل سنت که این روایت را آوردهاند، از قرار ذیل است.
تعبیر دوازده قیم امت
تعبیر دیگر این روایت، «اثنا عشر قیّماً» است که با سند صحیح، در منابع اهل سنت یافت میشود. ابویعلی موصلی (متوفای۳۰۷هـ) از محدثین قدیمی و شهیر اهل سنت مینویسد:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ ثَعْلَبَهَ بْنِ سَوَاءٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَوَاءٍ، عَنْ سَعِیدٍ، عَنْ قَتَادَهَ، عَنِ الشَّعْبِیِّ، عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَهَ، قَالَ: کُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوسلّم) فَقَالَ: یَکُونُ لِهَذِهِ الاُمَّهِ اثْنَا عَشَرَ قَیِّمًا، ثُمَّ هَمَسَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلّم) بِکَلِمَهٍ لَمْ اَسْمَعْهَا، قُلْتُ لاَبِی: مَا الْکَلِمَهُ الَّتِی هَمَسَ لَهَا؟ قَالَ: کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ.
جابر بن سَمُره گفت: ما در کنار پیامبر (صلیاللهعلیهوسلّم) نشسته بودیم که فرمود: «این امت دوازده قیم خواهد داشت» سپس رسول خدا (صلیاللهعلیهوسلّم) آهسته سخنی گفت که نشنیدم به پدرم گفتم: سخنی که آن را آهسته گفت: چه بود؟ گفت: «همگی از قریشاند».
منابعی دیگری نیز این روایت را نقل کردهاند.
بررسی سند روایت اثناعشر
در سند روایت، ۱. محمد بن ثعلبه، ۲. محمد بن سواء، ۳. سعید، ۴. قتاده، ۵. شعبی، ۶. جابر بن سمره قرار دارد که جز محمد بن ثعلبه بقیه آنها از راوایان بخاری و مسلم هستند.
محمد بن ثعلبه
محمد بن ثعلبه بن سواء سدوسی، برادرزاده محمد بن سواء راوی بعدی است که در نزد اهل سنت از راویان معتبر به حساب میآید؛ چنانکه ابنحجر عسقلانی در مورد او مینویسد:
محمد بن ثعلبه بن سواء بفتح الواو والمد السدوسی بفتح المهمله البصری صدوق.
او محمد بن ثعلبه بن سواء سدوسی بصری و راستگو است.
همچنین مقدسی، روایتی را که محمد بن ثعلبه بن سواء در سلسله سند آن واقع است، صحیح معرفی مینماید:
اخبرنا محمد بن احمد بن نصر باصبهان ان ابا علی الحداد اخبرهم وهو حاضر ابنا ابو نعیم ابنا محمد بن معمر بن ناصح ثنا موسی بنهارون بن عبدالله القزاز ثنا محمد بن ثعلبه بن سواء ثنا عمی محمد بن سواء ثنا سعید ثنا قتاده عن انس بن مالک قال: قال رسول الله (صلیاللهعلیهوسلّم): تراصوا صفوفکم وقاربوا بینها وحاذوا بین المناکب والاعناق فوالذی نفس محمد بیده انی لاری الشیطان یتحایکها من وراء الصفوف کانها (علیهالسّلام) الحذف. اسناده صحیح.
… سند این حدیث، صحیح است.
محمد بن سواء سدوسی
او از رجال صحیح بخاری و مسلم است و ذهبی در موردش چنین مینویسد:
محمد بن سواء (ح م) السدوسی احد الثقات المعروفین؛ او محمد بن سواء (ح م) سدوسی، یکی از موثقین معروف است.
و در کتاب دیگر درباره او میگوید:
محمد بن سواء بن عنبر السدوسی خ. م. د. ن. ق…. وکان ثقه، نبیلاً، صاحب حدیث.
او محمد بن سواء بن عنبر سدوسی خ. م. د. ن. ق…. که موثق، اصیل و صاحب حدیث بود.
سعید بن ابیعروبه
او نیز از رجال صحیح بخاری و مسلم است و همچنین ذهبی در مورد او مینویسد:
سعید بن ابی عروبه مهران الامام الحافظ ابوالنضر العدوی مولاهم البصری احد الاعلام.
او سعید بن ابیعروبه مهران، امام و حافظ ابو نضر عدوی مولای آنان و بصری و یکی از اعلام است.
قتاده بن دعامه بن قتاده
او نیز از رجال صحیح بخاری و مسلم است و ذهبی از او با تعبیر یکی از ائمه اعلام یاد میکند:
قتاده بن دعامه ابن قتاده بن عزیز، وقیل غیر ذلک فی نسبه، ابوالخطاب السدوسی البصری الاعمی الحافظ، احد الائمه الاعلام.
او قتاده بن دعامه ابن قتاده بن عزیز، … ابوالخطاب سدوسی بصری نابینا و حافظ و یکی از ائمه اعلام است.
شعبی
او عامر بن شراحیل شعبی و از رجال صحیح بخاری و مسلم است و البته همین مقدار در اعتبار او در نزد اهل سنت کفایت میکند.
علاوه بر آن، ذهبی رجال سرشناس اهل سنت، در مورد او میگوید: الشعبی علامه التابعین ابو عمرو عامر بن شراحیل الهمدانی الکوفی من شعب همدان مولده فی اثناء خلافه عمر فی ما قیل، کان اماما حافظا فقیها متفننا ثبتا متقنا.
شعبی داناترین فرد تابعین (کسانی که از نظر زمانی پس از عصر صحابه قرار دارند) ابوعمرو، عامر بن شراحیل همدانی کوفی از مردم همدان است طبق قولی تاریخ تولد او، اواسط خلافت عمر است میباشد، او امام، حافظ و فقیهی ماهر و دارای جایگاهی ثابت و استوار است.
جابر بن سمره
آخرین راوی جابر بن سمره است که او از جمله صحابه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میباشد. صحابه از منظر اهل سنت فوق توثیق بوده و علاوه بر آن، سمره از راویان صحیح بخاری و مسلم نیز میباشد.
بنابراین روایت از نظر سند مشکلی ندارد.
تعبیر دوازده امیر
این حدیث نیز از طریق جابر بن سمره، با عبارت «اثنا عشر امیراً» در منابع دست اول اهل سنت، منعکس شده است. از جمله بخاری صاحب صحیحترین کتاب حدیثی اهل سنت، نقل کرده است:
حدثنی محمد بن الْمُثَنَّی حدثنا غُنْدَرٌ حدثنا شُعْبَهُ عن عبدالملک سمعت جَابِرَ بن سَمُرَهَ قال سمعت النبی (صلیاللهعلیهوسلّم) یقول: «یَکُونُ اثْنَا عَشَرَ اَمِیرًا» فقال کَلِمَهً لم اَسْمَعْهَا فقال: ابی انه قال: «کلهم من قُرَیْشٍ».
… جابر بن سَمُره گفت: از پیامبر (صلیاللهعلیهوسلّم) شنیدم که میفرمود: «دوازده امیر (برای شما) خواهد بود» سپس رسول خدا (صلیاللهعلیهوسلّم) سخنی گفت که نشنیدم، پدرم گفت پیامبر فرمود: «آنها همگی از قریشاند».
این حدیث نیز نیازی به بررسی سندی ندارد؛ زیرا که در صحیحترین کتاب روایی اهل سنت روایت شده است.
برخی دیگر از استوانههای اهل سنت نیز این حدیث را در کتب خود منعکس نمودهاند از جمله.
تعبیر دوازده مرد
در برخی از روایات جابر بن سمره، جانشینان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با تعبیر: «اثنا عشر رجلاً» معرفی شده است.
مسلم نیشابوری در صحیح مسلم آورده است:
حَدَّثَنَا ابْنُ اَبِی عُمَرَ، حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنْ عبدالملک بْنِ عُمَیْرٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَهَ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ (صلیاللهعلیهوسلّم) یَقُولُ: لَا یَزَالُ اَمْرُ النَّاسِ مَاضِیًا مَا وَلِیَهُمُ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا، ثُمَّ تَکَلَّمَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوسلّم) بِکَلِمَهٍ خَفِیَتْ عَلَیَّ، فَسَاَلْتُ اَبِی مَاذَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلّم) فَقَالَ: کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ.
جابر بن سمره میگوید: شنیدم که رسول خدا (صلیاللهعلیهوسلّم) میگفت: تا زمانی که دوازده نفر مردم را سرپرستی میکنند، امر مردم میگذرد. پیامبر سخنی گفت که بر من آشکار نشد. از پدرم پرسیدم رسول خدا چه فرمود: پدرم گفت: رسول خدا فرمود: همه آنها از قریشاند.
راویان این روایت همه از روات صحیح بخاری و مسلم میباشند و از جانب علمای رجال اهل سنت توثیق شدهاند. این روایت در منابع ذیل هم نقل شده است.
جمعبندی روایات اهل سنت
تا اینجا به دست میآید که روایت «اثنا عشر» با تعبیرات فوق، در منابع اهل سنت ذکر شده و ثابت میکند که بعد از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دوازده نفر جانشین آن حضرت هستند و این روایت، از نظر سند نیز اشکالی ندارد و مورد تأیید علمای آنان است.
نکته قابل توجه این است که این روایات با همه اختلافاتی که در تعبیر دارند، در چند مطلب اساسی مشترکاند:
الف: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برترین افراد را بعد از خودش برای رهبری امت اسلام تا دامنه قیامت معین و مشخص کرده است.
ب: شمار پیشوایانی را آن حضرت تأیید کرده، دوازده نفر است.
ج: ویژگیهای برای خلفای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این روایات بیان شده، که جز بر امامان معصوم از نظر شیعه، بر کسی دیگر تطبیق نخواهد کرد.
این حقیقت بعد از نقل روایات شیعه، که از اهل بیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دست ما رسیده، بیشتر روشن میشود که اهل بیت (علیهمالسّلام) علاوه بر بیان این حقیقت، نام جانشینان پیامبر و صفات آنان را به صورت دقیق بازگو نمودهاند.
جانشینان پیامبر در روایات شیعه
در منابع شیعه، روایات بیشتر و روشنتری آمده که امامان و جانشینان بعد از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را هم از نظر تعداد و هم از نظر حسب و نسب و مشخصات و اسم معین میکنند. برخی از این روایات، همان روایات معروف «اثنا عشر خلیفه» میباشد، که به برخی از آنها اشاره شد.
تواتر روایات در منابع شیعه
در منابع شیعه، روایات در مورد تعداد و مشخصات جانشینان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در حد متواتر است.
تعریف تواتر
روایت متواتر آن روایتی است که به واسطه نقل راوایان زیادی، برای ما علم و قطع به صدور روایت حاصل شود (البته منشأ این علم و قطع، کثرت راویان است نه قرائن خارجی) و راویان در هر طبقه متعدد باشند به گونهای که توافق و تعمد آنها بر دروغ گفتن محال باشد.
شهید ثانی خبر متواتر را اینگونه تعریف کرده است:
هو: ما بلغت رواته فی الکثره مبلغا، احالت العاده تواطؤهم ـای: اتفاقهم ـ علی الکذب. واستمر ذلک الوصف، فی جمیع الطبقات حیث یتعدد…
متواتر روایتی است که راویان آن از جهت کثرت در حدی باشند که توافق آنان بر دروغ گفتن محال باشد. و این وصف در تمام طبقات نقل از نگاه تعدد استمرار داشته باشد.
میرزای قمی نیز در قوانین متواتر را اینگونه تعریف کرده است:
اما المتواتر فعرفه الاکثرون بانه خبر جماعه یفید بنفسه القطع بصدقه.
بسیاری خبر متواتر را اینگونه تعریف کردهاند: متواتر خبر جماعتی است که به نفسه مفید قطع به راست بودن خبر بدهد.
اقسام تواتر
علمای علم حدیث برای تواتر اقسامی را ذکر کردهاند:
تواتر لفظی
تواتر لفظی آن است که الفاظ به کار برده شده در یک روایت طبق نقل همه راویان یکی باشد مانند روایت «من کنت مولاه فعلی مولاه».
تواتر معنوی
تواتر معنوی آن است که روایات گرچه از نظر لفظ در نقل راویان متعددند؛ اما همه آنها یک معنا را ثابت میکنند. روایات مورد بحث ما از قسم دوم است.
در پژوهش حاضر این روایات، در قالب چند گروه دستهبندی شده و در هر دستهای، تعدادی از روایات ذکر شده است و ما هم در هر دسته، تنها شماری از روایات را متذکر میشویم. از آنجایی که روایات هر دسته در حد متواتر هستند نیاز به بررسی سند نخواهد بود.
روایات مبین تعداد ائمه
دسته نخست روایاتی است که تعداد امامان معصومین (علیهمالسّلام) را بیان میکنند.
تعدادی از این روایات، تعبیراتی همانند «اثنا عشر خلیفهً»، «اثنا عشر امیراً»، «اثنا عشر نقیباً» و «اثنا عشر رجلاً» را دارند که همه از جابر بن سمره نقل شده و قبلاً آنها را از منابع اهل سنت نقل کردیم. به این جهت از ذکر مجدد این روایات خود داری میکنیم.
شمار دیگری از این دسته، نیز با تعبیر: «الائمه بعدی اثنا عشر»، «الائمه بعدی عدد نقباء بنیاسرائیل» و «اثنا عشر من اهل بیتی» و. . در منابع شیعه نقل شده است.
دوازده ائمه به تعداد نقباء بنیاسرائیل
دستهای از روایات، با تعبیر «الائمه بعدی عدد نقباء بنیاسرائیل»، از طریق تشبیه به نقباء بنیاسرائیل، تعداد امامان معصوم و جانشینان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بیان کردهاند.
طرق این روایت:
این روایات، توسط امامان معصوم امیرمؤمنان علی، فاطمه زهرا، امام حسن مجتبی، و امام حسین (علیهمالسّلام) و از طریق صحابیان رسول خدا همانند: عبدالله بن عباس، ابوذر غفاری، انس بن مالک، ابوهریره، زید بن ارقم، واثله بن اسقع، حذیفه بن اسید، عمران بن حصین، حذیفه بن یمان، ابوقتاده، امسلمه همسر گرامی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از آن حضرت نقل شده است در اینجا به چند طریق آن اشاره میکنیم.
روایت ابوحمزه از امام باقر
روایت ابوحمزه از امام باقر (علیهالسّلام): «وَجَعَلَ مِنْ بَعْدِهِ اثناعشر وَصِیّاً»
مرحوم کلینی در روایت صحیح از امام باقر (علیهالسّلام) نقل کرده که آن حضرت فرموده است: خداوند بعد از رسول خدا دوازده وصی قرار داده است:
عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ اَبِی حَمْزَهَ عَنْ ابیجعفر (علیهالسّلام) قَالَ: اِنَّ اللَّهَ اَرْسَلَ مُحَمَّداً (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم اِلَی الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ وَجَعَلَ مِنْ بَعْدِهِ اثناعشر وَصِیّاً مِنْهُمْ مَنْ سَبَقَ وَمِنْهُمْ مَنْ بَقِیَ وَکُلُّ وَصِیٍّ جَرَتْ بِهِ سُنَّهٌ وَالْاَوْصِیَاءُ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِ مُحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عَلَی سُنَّهِ اَوْصِیَاءِ عِیسَی وَکَانُوا اثناعشر وَکَانَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) عَلَی سُنَّهِ الْمَسِیحِ.
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: همانا خدا محمد (صلیاللهعلیهوآله) را به سوی جن و انس فرستاد و پس از او ۱۲ وصی قرار داد که برخی از ایشان گذشته و برخی باقی ماندهاند و نسبت به هر وصیی، سنت و روش خاصی جاری شد (چنانچه امام حسن صلح فرمود و امام حسین جنگید و امام صادق (علیهمالسّلام) نشر علم فرمود) و اوصیائی که بعد از محمد (صلیاللهعلیهوآله) میباشند به روش اوصیاء عیسی هستند (از لحاظ شماره یا ستم دیدن از دشمنان) و دوازده نفرند و امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) روش مسیح را دارد (یعنی پیروان علی (علیهالسّلام) مانند پیروان مسیح سه دسته شدند، برخی او را خدا دانستند و پرستیدند و برخی او را خطا کار و کافر پنداشتند و برخی به عقیده حق پا برجا بودند و به امامتش قائل شدند، و یا تشبیه آن حضرت به مسیح از نظر زهد و عبادت و پوشاک و خوراک زبر و خشن است).
طبق نقل شیخ صدوق در خصال و عیون، مراد از محمد بن فضیل، محمد بن فضیل صیرفی است.
بررسی سند روایت
۱. علی بن ابراهیم بن هاشم:
علی بن ابراهیم بن هاشم از نظر علمای رجال، موثق است. ما در اینجا نظر دوتن از بزرگان را نقل میکنیم: نجاشی درباره او مینویسد:
علی بن ابراهیم بن هاشم ابوالحسن القمی، ثقه فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب.
علی بن ابراهیم بن هاشم… موثق در روایت، حجت، مورد اعتماد و صحیح المذهب است.
۲. محمد بن عیسی بن عبید:
در وثاقت این شخصمیان علمای رجال دو نظریه است.
شیخ طوسی و عدهای ایشان را ضعیف میداند و شیخ با عبارت «قیل» غلو را هم به او نسبت داده است. مرحوم علامه مامقانی در تنقیح و آقای خویی در معجم الرجال و دیگران از این نظر جواب دادهاند.
نجاشی که برترین رجالشناس شیعه است او را موثق دانسته و میگوید:
محمد بن عیسی بن عبید بن یقطین بن موسی مولی اسد بن خزیمه، ابوجعفر، جلیل فی (من) اصحابنا، ثقه، عین، کثیر الروایه، حسن التصانیف.
محمد بن عیسی پسر عبید بن یقطین بن موسی غلام اسد بن خزیمه کنیهاش ابوجعفر و در میان اصحاب ما یک شخص موثق، آقا و مورد توجه، دارای روایت فراوان، دارای تصنیفات نیکو است.
آقای خویی میفرماید: این شخص با محمد بن عیسی بن عبید بن یقطین متحد است و بعد از نقل سخنان نجاشی و دیگران در وثاقت او، مینویسد:
بقی هنا امور: الاول: انک عرفت من النجاشی وثاقه الرجل، بل هو ممن تسالم اصحابنا علی وثاقته وجلالته…
چند امر باقی مانده است. امر نخست این است که از عبارت نجاشی وثاقت این مرد را دانستی؛ بلکه او از جمله کسانی است که اصحاب ما بر وثاقت و جلالتش اتفاق دارند…
علامه حلی بعد از نقل اقوال درباره او میگوید:
والاقوی عندی قبول روایته.
علامه مامقانی نیز بعد از چند صفحه بحث درباره او و نقد نظریه مخالف، مینویسد:
و بالجمله فالحق وثاقه الرجل و صحه احادیثه المسده من جهته…
۳. محمد بن فضیل صیرفی:
سومین راوی، محمد بن الفضیل صیرفی است. گرچه از جانب برخی علمای رجال ایشان متهم به غلو شده است؛ اما مورد اعتماد است.
شیخ طوسی درباره او مینویسد:
محمد بن الفضیل ازدی، صیرفی، یرمی بالغلو، له کتاب.
علامه حلی نیز در خلاصه الاقوال و ابنداوود حلی در رجال آوردهاند:
محمد بن الفضیل ـ بالیاء بعد الضاد ـ من اصحاب الرضا (علیهالسّلام)، ازدی صیرفی، یرمی بالغلو.
ابنغضائری و برخی دیگر به پیروی از او، بسیاری از راویان موثق را به دلیل اینکه روایات فضائل و علم غیب و. . ائمه را نقل کردهاند، متهم به غلو نمودهاند و محمد بن فضیل نیز یکی از آنان است.
نمازی شاهرودی در مستدرکات علم رجال مینویسد:
محمد بن الفضیل بن کثیر الازدی الکوفی الصیرفی ابوجعفر الازرق: عدوه من اصحاب الصادق والکاظم والرضا صلوات الله علیهم. استضعفوه ورموه بالغلو. لکن یستفاد حسنه وکماله ودفع الرمی من مکاتبته الی ابیجعفر الجواد علیه السلام. کمبا ج۱۲/۱۱۱، وجد ج۵۰/۵۳، والعیون ج۱/ ۵۶، وج۲/۲۲۱. وفی ک باب ۳۹ عن محمد بن الفضیل، عن الرضا (علیهالسّلام) روایه کریمه مهمه.
محمد بن فضیل… را از اصحاب امام صادق و امام کاظم و امام هشتم (علیهمالسّلام) شمرده و با نسبت غلو، تضعیف کردهاند؛ اما حسن و کمال او و دفع این تهمت از ایشان از مکاتبه او با امام جواد (علیهالسّلام) استفاده میشود.
یکی از روایاتی که ایشان از امام هشتم نقل کرده این روایت صحیح است:
عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (علیهالسّلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ: اَ تَبْقَی الْاَرْضُ بِغَیْرِ اِمَامٍ؟ قَالَ: لَا. قُلْتُ: فَاِنَّا نُرَوَّی عَنْ ابیعبدالله (علیهالسّلام) اَنَّهَا لَا تَبْقَی بِغَیْرِ اِمَامٍ اِلَّا اَنْ یَسْخَطَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی اَهْلِ الْاَرْضِ اَوْ عَلَی الْعِبَادِ فَقَالَ لَا لَا تَبْقَی اِذاً لَسَاخَتْ.
۴. ابوحمزه ثمالی:
نام او ثابت بن دینار است. ابوحمزه ثمالی از نظر رجالشناشان شیعه، موثق است. در اینجا به سخن شیخ طوسی و علامه حلی اشاره میکنیم:
شیخ طوسی در مورد او مینویسد:
ثابت بن دینار، یکنی ابا حمزه الثمالی، وکنیه دینار ابو صفیه، ثقه.
علامه حلی نیز در خلاصه الاقوال او را موثق میداند و در مورد او آورده است:
ثابت بن دینار، یکنی دینار ابا صفیه، وکنیه ثابت، ابو حمزه الثمالی. روی عن علی بن الحسین (علیهالسّلام) ومن بعده، واختلف فی بقائه الی وقت ابی الحسن موسی (علیهالسّلام)، وکان ثقه.
روایت امام علی
روایت امام علی (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «سَاَلْتُ عَنِ الْاَئِمَّهِ فَقَالَ: عَدَدَ نُقَبَاءِ بنیاسرائیل».
خزاز قمی از محدثان شهیر گذشته و مورد اعتماد شیعه، با سندش از امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نقل نموده که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: پیشوایان بعد از من، به تعداد نقیبان بنیاسرائیل هستند:
اخبرنا ابو عبدالله الحسین بن محمد بن سعید، قال: حدثنا محمد بن احمد الصفوانی، قال: حدثنا مروان بن محمد السحاری قال: حدثنا ابو یحیی التمیمی، عَنْ اَبِی یَحْیَی التَّیْمِیِّ عَنْ یَحْیَی الْبَکَّاءِ عَنْ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: سَتَفْتَرِقُ اُمَّتِی عَلَی ثَلَاثٍ وَسَبْعِینَ فِرْقَهً مِنْهَا فِرْقَهٌ نَاجِیَهٌ وَالْبَاقُونَ هَالِکُونَ فَالنَّاجُونَ الَّذِینَ یَتَمَسَّکُونَ بِوَلَایَتِکُمْ وَیَقْتَبِسُونَ مِنْ عِلْمِکُمْ وَلَا یَعْمَلُونَ بِرَاْیِهِمْ فَاُولَئِکَ مَا عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ فَسَاَلْتُ عَنِ الْاَئِمَّهِ فَقَالَ: عَدَدَ نُقَبَاءِ بنیاسرائیل.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: به زودی امتم هفتاد و سه گروه شوند، گروهی رستگارند و دیگران در آتشاند، رستگاران آنانی هستند که به ولایت شما چنگ زنند، و از کردار شما سرمشق گیرند، و طبق نظر خود عمل ننمایند، پس بر آنها چیزی نیست (و گرفتاری ندارند و اهل نجاتاند) از عدد امامان از آن حضرت پرسیدم؟ فرمود: آنان به عدد نقیبان بنیاسرائیلاند.
روایت امام حسن
روایت امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «الْاَئِمَّهُ بَعْدِی عَدَدَ نُقَبَاءِ بنیاسرائیل اثْنَا عَشَرَ»
امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) نیز در این مورد از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت نقل کرده است:
وعنه (علی بن الحسن بن محمد) قال: حدثنا عتبه بن عبدالله الحمصی، قال حدثنا سلیمان ابن عمر الراسبی الکاتب بحمص، قال حدثنی عبدالله بن جعفر ابن عبدالله المحمدی، قال حدثنی ابو روح بن فروه بن الفرج، قال حدثنی احمد بن محمد بن المنذر ابن حیفر، قال: قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا سَاَلْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عَنِ الْاَئِمَّهِ بَعْدَهُ فَقَالَ صلی الله علیه وآله: الْاَئِمَّهُ بَعْدِی عَدَدَ نُقَبَاءِ بنیاسرائیل اثْنَا عَشَرَ اَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِی وَفَهْمِی وَاَنْتَ مِنْهُمْ یَا حَسَنُ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَتَی یَخْرُجُ قَائِمُنَا اَهْلَ الْبَیْتِ؟ قَالَ: اِنَّمَا مَثَلُهُ کَمَثَلِ السَّاعَهِ «ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَالْاَرْضِ لا تَاْتِیکُمْ اِلَّا بَغْتَهً».
امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) فرمود: از جدم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) راجع به امامان پس از او پرسیدم. فرمود: امامان بعد از من به عدد نقیبان بنیاسرائیل دوازده نفرند که خدا علم و فهم مرا به ایشان مرحمت فرموده و توای حسن از جملهای آنان هستی. عرض کردم: ای رسول خدا چه زمانی قائم ما اهل بیت بیرون آید؟ فرمود: ای حسن! حکایت او حکایت قیامت است، «در آسمانها و زمین گران است، و نیاید شما را مگر بهطور ناگهانی».
روایت فاطمه زهرا
روایت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «الائمه بعدی عدد نقباء بنیاسرائیل»
یکی از راویان، این تعبیر از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است که خودش از آن حضرت شنیده است:
اخبرنا محمد بن عبدالله بن المطلب، قال حدثنا ابو احمد عبید الله بن الحسین النصیبی، قال حدثنی ابو العینا، قال حدثنی یعقوب بن محمد بن علی بن عبد المهیمن بن عباس بن سعد الساعدی، عن ابیه قال: سالت فاطمه صلوات الله علیها عن الائمه فقالت: سمعت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم یقول: الائمه بعدی عدد نقباء بنیاسرائیل.
سعد ساعدی روایت میکند پدرم گفت: از حضرت فاطمه زهرا (سلامالله) در مورد امامان پرسیدم. فاطمه فرمود: از رسول خدا شنیدم که میفرمود: امامان پس از من به تعداد نقیبان بنیاسرائیلاند.
روایت امام صادق
روایت امام صادق (علیهالسّلام): «الائمه بعدی عدد نقباء بنیاسرائیل وحواری عیسی»
اخبرنا ابو المفضل الشیبانی، قال: حدثنی ابوالقاسم احمد بن عامر، عن سلیمان الطائی ببغداد، قال: حدثنا مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الْکُوفِیِّ عَنْ عبدالرحمن بْنِ اَبِی نَجْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ اِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ اَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَخِیهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: الْاَئِمَّهُ بَعْدِی بِعَدَدِ نُقْبَاءِ بنیاسرائیل وَحَوَارِیِّ عِیسَی مَنْ اَحَبَّهُمْ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَمَنْ اَبْغَضَهُمُ فَهُوَ مُنَافِقٌ هُمْ حُجَجُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَاَعْلَامُهُ فِی بَرِیَّتِهِ.
به نقل امام حسن (علیهالسّلام) رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: امامان بعد از من به عدد نقیبان بنیاسرائیل و حواریین عیسی هستند، هر که ایشان را دوست دارد او مؤمن است، و هر که ایشان را دشمن دارد او کافر و منافق است، آنان حجتهای خدا بر خلق و نشانههای او در میان مخلوقات هستند.
روایت حذیفه بن اسید
روایت حذیفه بن اسید از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
علاوه بر امیرمؤمنان فاطمه زهرا، امام حسن، و امام صادق (علیهمالسلام)، بسیاری از اصحاب نیز این روایت را نقل کردهاند. از جمله حذیفه بن اسید میگوید: رسول خدا در جواب پرسش سلمان فرمود: پیشوایان بعد از من به تعداد نقیبان بنیاسرائیل هستند:
اخبرنا ابومحمد الحسین بن محمد بن سعید، قال: حدثنا محمد بن ابیعبدالله الکوفی الاسدی، قال: حدثنی محمد بن ابی بشر، قال: حدثنی الحسین بن ابی الهیثم، ِ عَنْ هِشَامِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ صَدَقَهَ بْنِ عبداللَّه عَنْ هِشَامٍ عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ اُسَیْدٍ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَقُولُ: وَسَاَلَهُ سَلْمَانُ عَنِ الْاَئِمَّهِ فَقَالَ: الْاَئِمَّهُ بَعْدِی عَدَدَ نُقَبَاءِ بنیاسرائیل تِسْعَهٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ وَمِنَّا مَهْدِیُّ هَذِهِ الْاُمَّهِ اَلَا اِنَّهُمْ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَهُمْ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمْ.
حذیفه میگوید: از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم شنیدم که در جواب پرسش سلمان در مورد ائمه، فرمود: پیشوایان بعد از من به تعداد نقیبان بنیاسرائیل هستند، نه تن آنان از نسل حسین میباشند و مهدی این امت از ما است. آگاه باشید آنان با حق و حق با آنان است پس بنگرید که چگونه بعد از من با آنها رفتار میکنید.
روایت ابوذر
روایت ابوذر از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «وَکَمِ الْاَئِمَّهُ بَعْدَکَ؟ قَالَ: عَدَدَ نُقَبَاءِ بنیاسرائیل.»
حدثنا ابو المفضل محمد بن عبدالله الشیبانی رحمه الله، قال حدثنا محمد بن ریاح الاشجعی، قال: حدثنا محمد بن غالب بن الحارث، قال: حدثنا اسماعیل بن عمرو البجلی، قال: حدثنا عبد الکریم، عن ابی الحسن، عن ابی الحرث، ِ عَنْ اَبِی ذَرٍّ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَقُولُ: مَنْ اَحَبَّنِی وَاَهْلَ بَیْتِی کُنَّا وَهُوَ کَهَاتَیْنِ وَاَشَارَ بِالسَّبَّابَهِ وَالْوُسْطَی ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه وآله: اَخِی خَیْرُ الْاَوْصِیَاءِ وَسِبْطِی خَیْرُ الْاَسْبَاطِ وَسَوْفَ یُخْرِجُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَی مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ اَئِمَّهَ اَبْرَارٍ وَمِنَّا مَهْدِیُّ هَذِهِ الْاُمَّهِ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ وَکَمِ الْاَئِمَّهُ بَعْدَکَ؟ قَالَ: عَدَدَ نُقَبَاءِ بنیاسرائیل.
ابوذر میگوید: از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) شنیدم که میفرمود: هر که من و اهل بیتم را دوست بدارد ما و او مانند این دو انگشت هستیم ـ و اشاره به انگشت سبابه و وسطی فرمود (کنایه از نزدیک بودن دوستانشان به آنها است). سپس فرمود: برادرم (علی) بهترین اوصیاء و دو سبط من (حسن و حسین) بهترین اسباطاند، و خدای تعالی از صلب حسین امامان نیکوکار را خارج کند، و مهدی این امت از ما است. به آن حضرت عرض شد: ای رسول خدا! امامان پس از شما چند نفرند؟ فرمود: به عدد نقیبهای بنیاسرائیل (که دوازده نفر بودند، و نقیب به معنای سرپرست و زمامدار است).
روایت ابوهریره
روایت ابوهریره از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «الْاَئِمَّهُ مِنْ بَعْدِی عَدَدَ نُقَبَاءِ بنیاسرائیل»
ابوهریره که یکی از دشمنان سرسخت اهل بیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده، چندین روایت را با این تعبیر نقل کرده است. در یکی از روایاتش میگوید: ما از رسول خدا سؤال کردیم اهل بیت تو چه کسانی هستند حضرت فرمود: آنها امامان بعد از من هستند که شمارشان به تعداد نقیبان بنیاسرائیل میباشد:
حدثنا محمد بن عبدالله الشیبانی رحمه الله قال: حدثنا صالح بن احمد بن ابی مقاتل عن زکریا عن سلیمان بن جعفر الجعفری قال: حدثنا مسکین بن عبد العزیز عن ابی سلمه عن ابی هریره قَال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: اِنَّ الصَّدَقَهَ لَا تَحِلُّ لِی وَلَا لِاَهْلِ بَیْتِی. فَقُلْنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ اَهْلُ بَیْتِکَ؟ قَالَ: اَهْلُ بَیْتِی عِتْرَتِی مِنْ لَحْمِی وَدَمِی هُمُ الْاَئِمَّهُ مِنْ بَعْدِی عَدَدَ نُقَبَاءِ بنیاسرائیل.
ابوهریره میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: صدقه برای من و اهل بیتم حرام است. عرض کردیم: ای رسول خدا اهل بیت شما چه کسانی هستند؟ فرمود: اهل بیت من همان عترت من و از گوشت و خون من هستند. آنان پیشوایان بعد از مناند که تعدادشان به شمارش نقیبان بنیاسرائیل میباشد.
دوازده ائمه از اهلبیت و عترت پیامبر
در دستهای دیگری از روایات، علاوه بر صراحت در تعداد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وارد جزئیات بیشتر شده و مشخصات بارزتری را برای این جانشینانش بیان کرده و فرموده است: این دوازده جانشین، از عترت و اهل بیت من هستند.
طرق این روایت:
این دسته از روایات نیز همانند روایات دسته قبل، از طریق: ابوسعید خدری، ابنعباس، واثله بن اسقع، محمد بن علی بن عمر بن علی بن ابیطالب و… از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است.
روایت ابوسعید خدری از امام علی
روایت صحیح ابوسعید خدری از امام علی (علیهالسّلام): «اِنَّ لِهَذِهِ الْاُمَّهِ اثناعشر اِمَاماً هُدًی مِنْ ذُرِّیَّهِ نَبِیِّهَا»
ابوسعید خدری در روایت صحیحی که مرحوم کلینی آن را نقل کرده، میگوید: هنگامی که ابوبکر از دنیا رفت، و عمر به جایش نشست، مردی از بزرگان یهودیان مدینه آمد به عمر گفت: اگر به سؤالاتم پاسخ دهی، یقیناً تو داناترین اصحاب رسول خدا به کتاب و سنت خواهی بود و من ایمان میآورم. عمر آن شخص را به داناترین شخص در امت اسلام که حضرت علی (علیهالسّلام) باشد راهنمایی کرد. یکی از سؤالات او درباره تعداد جانشینان رسول خدا و نسل و نسب آنان بود. امیرمؤمنان (علیهالسّلام) فرمود: آنان دوازده نفر از ذریه رسول خدا هستند.
تفصیل روایت این است:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مَسْعَدَهَ بْنِ زِیَادٍ عَنْ ابیعبدالله (علیهالسّلام) وَمُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِی یَحْیَی الْمَدَائِنِیِّ عَنْ اَبِی هَارُونَ الْعَبْدِیِّ عَنْ اَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ: کُنْتُ حَاضِراً لَمَّا هَلَکَ اَبُو بَکْرٍ وَاسْتَخْلَفَ عُمَرَ اَقْبَلَ یَهُودِیٌّ مِنْ عُظَمَاءِ یَهُودِ یَثْرِبَ َ وَتَزْعُمُ یَهُودُ الْمَدِینَهِ اَنَّهُ اَعْلَمُ اَهْلِ زَمَانِهِ حَتَّی رُفِعَ اِلَی عُمَرَ فَقَالَ لَهُ: یَا عُمَرُ اِنِّی جِئْتُکَ اُرِیدُ الْاِسْلَامَ فَاِنْ اَخْبَرْتَنِی عَمَّا اَسْاَلُکَ عَنْهُ فَاَنْتَ اَعْلَمُ اَصْحَابِ مُحَمَّدٍ بِالْکِتَابِ وَالسُّنَّهِ وَجَمِیعِ مَا اُرِیدُ اَنْ اَسْاَلَ عَنْهُ قَالَ: فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: اِنِّی لَسْتُ هُنَاکَ لَکِنِّی اُرْشِدُکَ اِلَی مَنْ هُوَ اَعْلَمُ اُمَّتِنَاـ بِالْکِتَابِ وَالسُّنَّهِ وَجَمِیعِ مَا قَدْ تَسْاَلُ عَنْهُ وَهُوَ ذَاکَ فَاَوْمَاَ اِلَی عَلِیٍّ علیه السلام…
ثُمَّ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ: اَخْبِرْنِی عَنْ هَذِهِ الْاُمَّهِ کَمْ لَهَا مِنْ اِمَامٍ هُدًی وَاَخْبِرْنِی عَنْ نَبِیِّکُمْ مُحَمَّدٍ اَیْنَ مَنْزِلُهُ فِی الْجَنَّهِ وَاَخْبِرْنِی مَنْ مَعَهُ فِی الْجَنَّهِ فَقَالَ لَهُ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: اِنَّ لِهَذِهِ الْاُمَّهِ اثناعشر اِمَاماً هُدًی مِنْ ذُرِّیَّهِ نَبِیِّهَا وَهُمْ مِنِّی وَاَمَّا مَنْزِلُ نَبِیِّنَا فِی الْجَنَّهِ فَفِی اَفْضَلِهَا وَاَشْرَفِهَا جَنَّهِ عَدْنٍ وَاَمَّا مَنْ مَعَهُ فِی مَنْزِلِهِ فِیهَا فَهَؤُلَاءِ الِاثْنَا عَشَرَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ وَاُمُّهُمْ وَجَدَّتُهُمْ وَاُمُّ اُمِّهِمْ وَذَرَارِیُّهُمْ لَا یَشْرَکُهُمْ فِیهَا اَحَدٌ.
ابوسعید خدری میگوید: زمانی که ابوبکر مرد و عمر جانشین او شد، من حاضر بودم که مردی از بزرگان یهود مدینه نزد عمر آمد و یهودیان مدینه معتقد بودند که دانشمندترین مردم زمان خود است، تا نزدیک عمر رسید گفت: ای عمر! من نزد تو آمدهام و میخواهم مسلمان شوم. اگر هر چه پرسیدم جواب گفتی، میدانم تو دانشمندترین اصحاب محمد نسبت به قرآن و سنت و آنچه میخواهم از تو بپرسم هستی.
عمر گفت: من چنین نیستم، ولی تو را به کسی راهنمایی میکنم که دانشمندترین امت نسبت به قرآن و سنت و آنچه از او بپرسی میباشد. و او این مرد است آنگاه اشاره به علی (علیهالسّلام) کرد…
یهودی گفت: از نخستین سنگی که روی زمین نهاده شد و نخستین درختی که در زمین کاشته شد و نخستین چشمهای که روی زمین جوشید، به من خبر بده.
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به او پاسخ داد. یهودی گفت: به من بگو این امت چند امام دارد؟ و پیغمبر شما منزلش در کجای بهشت است؟ و به من بگو همراهان او در بهشت کیانند؟ امیرمؤمنان (علیهالسّلام) فرمود: این امت دوازده امام هادی از نسل پیغمبرش دارد و آنها از نژاد من هستند و اما منزل پیغمبر ما در بهترین و شریفترین مقام بهشت به نام جنت عدن است و اما همراهان او در آن منزل، همین دوازده تن از نسل او، مادر، جده، مادر مادر آنها (خدیجه (علیهاالسّلام)) و اولاد آنان میباشند، و کسی دیگر با ایشان در آن منزل شرکت ندارد.
این روایت طبق سند نخست صحیح است؛ از اینرو، همان سند آن را بررسی مینماییم.
بررسی سند نخست روایت
ا) محمد بن یحیی العطار:
محمد بن یحیای عطار قمی از چهرههای شناخته شده و موثق امامی و از اساتید مرحوم کلینی است که رجالشناسان او را ثقه و مورد اعتماد میدانند. نجاشی درباره او میگوید:
محمد بن یحیی ابوجعفر العطار القمی، شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقه، عین، کثیر الحدیث.
ب) محمد بن الحسین:
دومین شخص محمد بن الحسین همدانی و کنیهاش ابوجعفر زیات است. او نیز از علمای جلیلالقدر و موثق امامیه میباشد. نجاشی ایشان را اینگونه معرفی کرده است:
محمد بن الحسین بن ابی الخطاب، ابوجعفر الزیات الهمدانی ـ واسم ابی الخطاب زید ـ جلیل من اصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایه، ثقه، عین، حسن التصانیف، مسکون الی روایته.
محمد بن الحسین بن ابی الخطاب، کنیهاش ابوجعفر زیات همدانی است. و نامای الخطاب زید است. محمد بن الحسن از بزرگان اصحاب ما، عظیم القدر، دارای روایات بسیار، مورد اعتماد، مشهور، بوده و دارای تألیفات قابل ستایش و روایاتی است که به انسان آرامش میدهد.
شیخ در فهرست و رجالش نیز آورده است: محمد بن الحسین بن ابی الخطاب، کوفی، ثقه.
ایشان در کتاب رجالش میگوید:
محمد بن الحسین بن ابی الخطاب الزیات الکوفی، ثقه، من اصحاب ابیجعفر الثانی علیه السلام.
علامه حلی نیز در خلاصه الاقوال میگوید:
محمد بن الحسین بن ابی الخطاب، واسم ابی الخطاب زید، ویکنی محمد بابیجعفر الزیات الهمدانی، جلیل من اصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایه، ثقه عین. حسن التصانیف، مسکون الی روایته، له تصانیف ذکرناها فی کتابنا الکبیر، من اصحاب الجواد (علیهالسّلام).
ج) مسعده بن زیاد:
سومین راوی، مسعده بن زیاد است. او نیز امامی و از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) و موثق است. نجاشی درباره او مینویسد:
مسعده بن زیاد الربعی ثقه، عین، روی عن ابیعبدالله علیه السلام.
روایت ابوسیعد خدری از پیامبر
از طریق ابوسیعد خدری از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «اثنا عشر من اهل بیتی»
ابو سعید خدری از صحابه جلیلالقدر، از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده که حضرت فرمود: ائمه دوازده گانه از اهل بیت و عترت من هستند.
سعید بن المسیّب محمّد بن علیّ قال: حدّثنا علیّ بن الحسن بن مَنْدَه قال: حدّثنا ابومحمدهارون بن موسی التلعکبریّ رضی اللّه عنه قال: حدّثنا احمد بن محمّد بن سعید قال: حدّثنا محمّد بن غیاث الکوفیّ قال: حدّثنا حمّاد بن ابی حازم المدنیّ قال: حدّثنا عِمْرَانَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ عَنْ اَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ اَبِی سَعِیدٍ قَالَ: صَلَّی بِنَا رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلّم) الصَّلَاهَ الْاُولَی ثُمَّ اَقْبَلَ بِوَجْهِهِ الْکَرِیمِ عَلَیْنَا فَقَالَ: مَعَاشِرَ اَصْحَابِی اِنَّ مَثَلَ اَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَهِ نُوحٍ وَبَابِ حِطَّهٍ فِی بنیاسرائیل فَتَمَسَّکُوا بِاَهْلِ بَیْتِی بَعْدِی وَالْاَئِمَّهِ الرَّاشِدِینَ مِنْ ذُرِّیَّتِی فَاِنَّکُمْ لَنْ تَضِلُّوا اَبَداً فَقِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمِ الْاَئِمَّهُ بَعْدَکَ؟ قَالَ: اثْنَا عَشَرَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِی اَوْ قَالَ مِنْ عِتْرَتِی.
ابوسعید خدری میگوید: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نماز اول را با ما به جای آورد و سپس روی مبارکش را به طرف ما نمود و فرمود: ای اصحاب من! مثل اهل بیت من در بین شما، مثل کشتی نوح و باب حطهء بنیاسرائیل است. پس بعد از من به دامن اهل بیتم چنگ زنید، امامان پویای حق از ذریه من. قطعا تا ابد گمراه نخواهید شد. گفته شد: یا رسول الله! امامان بعد از شما چند نفرند؟ فرمود: دوازده نفر از اهل بیتم.
این روایت از طریق انس بن مالک و حذیفه بن یمان نیز نقل شده است.
روایت ابنعباس
روایت ابنعباس: «فالائمه من اهل بیتی وعترتی»
شیخ مفید در کتاب الاختصاص و شیخ ابراهیم قندوزی حنفی صاحب کتاب «ینابیع الموده» از طریق عبدالله بن عباس (که از شاگردان امام علی (علیهالسّلام) بوده و علمای اهل سنت او را به عنوان دانشمند امت میشناسند) نقل کردهاست:
حدثنا محمد بن موسی بنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ ابیعبدالله الْکُوفِیِّ عَنْ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ اَبِیهِ بن دینار عَن سعد ابْنِ طَرِیفٍ عَنِ الاصبغ ابْنِ نُبَاتَهَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: ذِکْرُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ عِبَادَهٌ وَذِکْرِی عِبَادَهٌ وَذِکْرُ عَلِیٍّ عِبَادَهٌ وَذِکْرُ الْاَئِمَّهِ مِنْ وُلْدِهِ عِبَادَهٌ….
اُولَئِکَ اَوْلِیَاءُ اللَّهِ حَقّاً وَخُلَفَائِی صِدْقاً عِدَّتُهُمْ عِدَّهُ الشُّهُورِ وَهِیَ اثْنا عَشَرَ شَهْراً وَعِدَّتُهُمْ عِدَّهُ نُقَبَاءِ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ ثُمَّ تَلَا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هَذِهِ الْآیَهَ «وَالسَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ» ثُمَّ قَالَ: اَ تُقَدِّرُ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ اَنَّ اللَّهَ یُقْسِمُ بِالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ وَیَعْنِی بِهِ السَّمَاءَ وَبُرُوجَهَا؟ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا ذَاکَ؟ قَالَ: اَمَّا السَّمَاءُ فَاَنَا وَاَمَّا الْبُرُوجُ فَالْاَئِمَّهُ بَعْدِی اَوَّلُهُمْ عَلِیٌّ وَآخِرُهُمُ الْمَهْدِیُّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعِینَ.
ابن عباس میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: ذکر خدا (و یاد کردن او) عبادت است و یاد کردن من عبادت است، و یاد کردن علی عبادت است، و یاد کردن امامان از فرزندان او عبادت است، و سوگند به آنکه مرا به پیغمبری برانگیخته و بهترین مردمان قرارم داده، وصیّ من بهترین اوصیاء است، …
آنان به راستی اولیای خدا و به درستی جانشینان من هستند، شماره آنها شماره ماههای دوازده گانه، و عددشان به عدد نقیبان موسی بن عمران است، سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود: «سوگند به آسمانهایی که دارای برجها است، آنگاه فرمود: ای پسر عباس! آیا میپنداری که خداوند به آسمان دارای برجها سوگند یاد فرموده و مقصودش همین آسمانها و برجها است؟ عرض کردم: ای رسول خدا پس مقصودش چیست؟ فرمود: اما آسمان منم، و اما برجها امامان پس از منند که اولی آنها علی و آخرشان مهدی است، درود خدا بر تمامی ایشان باد.
این روایت در برخی منابع دیگر، با اندک تغییر در پایان آن به صورت ذیل نقل شده است:
عن الاصبغ بن نباته قال: سمعت ابن عباس (رضی اله عنهما) یقول: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: انا السماء. واما البروج فالائمه من اهل بیتی وعترتی، اولهم علی وآخرهم المهدی، وهم اثنا عشر.
اصبغ بن نباته میگوید: از ابنعباس شنیدم که میگفت: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) (در تفسیر آیه «وَالسَّماءِ ذاتِ الْبُرُوج») فرمود: مراد آسمان منم، و اما مراد از بروج، پیشوایان از اهل بیت و عترت من هستند، که نخستین آنها علی و آخرین آنان مهدی است و آنان دوازده نفراند.
روایت واثله بن الاسقع
روایت واثله بن الاسقع: «الائمه بعدی من عترتی»
خزاز قمی در کفایه الاثر آورده است:
(اخبرنا ابو عبدالله الحسین بن محمد بن سعید) قال: حدثنا الحسین بن علی البزوفری، قال حدثنا محمد بن اسحاق الانصاری، قال حدثنا علی بن الحسین، قال: حدثنا عیسی بن یونس، قال ثورـ یعنی ابنیزید ـ عن خالد بن معدان عن واثله بن الاسقع قال: قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم: انزلوا اهل بیتی بمنزله الراس من الجسد وبمنزله العینین من الراس، وان الراس لا یهتدی الا بالعینین، اقتدوا بهم من بعدی لن تضلوا. فسالنا عن الائمه قال: الائمه بعدی من عترتی او قال: من اهل بیتی ـ عدد نقباء بنیاسرائیل.
واثله بن اسقع میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: اهل بیت مرا همانند سر برای بدن و همانند دو چشم برای سر بدانید، همانا سر بدون چشم راه به چیزی نبرد؛ پس از من از آنها پیروی کنید تا هرگز گمراه نشوید؛ از آن حضرت از امامان (و عددشان) پرسیدم؟ فرمود: امامان بعد از من از عترت من ـ یا فرمود: از اهل بیت من ـ به عدد نقیبان بنیاسرائیلاند.
روایت امام صادق
روایت امام صادق (علیهالسّلام): «اثْنَا عَشَرَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِی»
شیخ صدوق (رحمهاللهعلیه)، این سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را از طریق ابراهیم بن مهزم و پدرش، از امام صادق (علیهالسّلام) اینگونه نقل کردهاست:
حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ زِیَادٍ الْهَمَدَانِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَعْقِلٍ الْقَرْمِیسِینِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عبداللَّه الْبَصْرِیِّ عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ مِهْزَمٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ ابیعبدالله عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم: اثْنَا عَشَرَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِی اَعْطَاهُمُ اللَّهُ فَهْمِی…
دوازده نفرند از اهل بیت من که خداوند فهم و دانش و حکمت و اخلاقم را به آنان مرحمت فرموده و آنها را از سرشت من آفریده. وای بر حال کسانی که پس از من بر آنها بزرگی کنند و قطع رحم نمایند، چه شده است آنان را، خداوند هرگز شفاعت من را به آنان نرساند.
روایت زراره
روایت زراره از امام باقر (علیهالسّلام): «الِاثْنَا عَشَرَ الْاِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ کُلُّهُمْ مُحَدَّثٌ مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ»
امام باقر (علیهالسّلام) در روایت موثق میفرماید: دوازده امام از آل محمد و فرزندان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هستند:
اَبُو عَلِیٍّ الْاَشْعَرِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَی الْخَشَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَمَاعَهَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ رِبَاطٍ عَنِ ابْنِ اُذَیْنَهَ عَنْ زُرَارَهَ قَالَ: سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) یَقُولُ: الِاثْنَا عَشَرَ الْاِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ کُلُّهُمْ مُحَدَّثٌ مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم وَوُلْدِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ (علیهالسّلام) فَرَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم وَعَلِیٌّ (علیهالسّلام) هُمَا الْوَالِدَانِ.
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: دوازده امام از آل محمد همگی محدث و اولاد پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) و علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) هستند، پس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و علی (علیهالسّلام) دو پدراند.
روایت فوق، با اندک تغییر در سند نیز در کافی نقل شده است:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ عبداللَّه بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْخَشَّابِ عَنِ ابْنِ سَمَاعَهَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ رِبَاطٍ عَنِ ابْنِ اُذَیْنَهَ عَنْ زُرَارَهَ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) یَقُولُ: الِاثْنَا عَشَرَ الْاِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (علیهمالسّلام) کُلُّهُمْ مُحَدَّثٌ مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم وَمِنْ وُلْدِ عَلِیٍّ وَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلِیٌّ (علیهماالسّلام) هُمَا الْوَالِدَانِ.
روایت ابنعباس
روایت ابنعباس: «وَلْیَاْتَمَّ بِالْاَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِهِ فَاِنَّهُمْ عِتْرَتِی»
روایت ابنعباس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بسیاری از کتابهای شیعه از جمله در امالی شیخ صدوق، مناقب آل ابیطالب، بشاره المصطفی و نهج الایمان نقل شده است:
حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عبداللَّه بْنِ عَامِرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا اَبُو اَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ زِیَادٍ الْاَزْدِیُّ عَنْ اَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: حَدَّثَنَا اَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ عَنْ عِکْرِمَهَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَحْیَا حَیَاتِی وَیَمُوتَ مِیتَتِی وَیَدْخُلَ جَنَّهَ عَدْنٍ مَنْزِلِی… فَلْیَتَوَلَّ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طَالِبٍ وَلْیَاْتَمَّ بِالْاَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِهِ فَاِنَّهُمْ عِتْرَتِی خُلِقُوا مِنْ طِینَتِی اِلَی اللَّهِ اَشْکُو اَعْدَاءَهُمْ مِنْ اُمَّتِی الْمُنْکِرِینَ لِفَضْلِهِمُ الْقَاطِعِینَ فِیهِمْ صِلَتِی وَایْمُ اللَّهِ لَتُقْتَلَنَّ ابْنِی بَعْدِی الْحُسَیْنُ لَا اَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: هر که دوست دارد همانند من زندگی کند و همانند مردن من بمیرد و در منزل من درآید … باید دوستدار علی بن ابیطالب باشد و اوصیاء از فرزندانش را پیروی کند؛ زیرا آنان عترت مناند و از گل من آفریده شدهاند و از دشمنانشان که برتری آنها را انکار کنند و با آنان قطع صله کنند، به خدا شکوه کنم. به خدا پس از من، فرزندم حسین کشته شود و خداوند آنان را از شفاعتم محروم سازد.
طرق دیگر این روایت:
ابوجعفر صفار از محدثان سلف شیعه، روایت فوق را از طریق: زیاد بن مطرف از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، و از طریق اصبغ بن نباته و محمد بن علی بن عمر بن علی بن ابیطالب، از امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و از طریق سعد بن طریف، جابر جعفی، ابوحمزه ثمالی از ابیجعفر (امام باقر (علیهالسلام))، و از طریق ابراهیم بن مهزم اسدی از پدرش و ابان بن تغلب از امام صادق (علیهالسلام)، و از طریق داود بن زیاد از امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) و از طریق حسین بن یسار و عبدالرحمن بن ابیهاشم از امام رضا (علیهالسّلام) در ضمن یک باب مستقل «باب فی الائمه (علیهمالسّلام) وما قال فیهم رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بان الله اعطاهم فهمی وعلمی»، نقل کرده است.
در برخی از تعبیر آمده است:
… فَلْیَتَوَلَّ عَلِیّاً (علیهالسّلام) وَالْاَوْصِیَاءَ مِنْ بَعْدِهِ وَلْیُسَلِّمْ لِفَضْلِهِمْ فَاِنَّهُمُ الْهُدَاهُ الْمَرْضِیُّونَ اَعْطَاهُمْ فَهْمِی وَعِلْمِی وَهُمْ عِتْرَتِی مِنْ دَمِی وَلَحْمِی
… باید علی بن ابیطالب و اوصیاء بعد از او را دوست داشته باشید و تسلیم فضل و برتری آنان باشید؛ زیرا آنان هدایتگران پسندیده هستند، خدا علم و فهم مرا به آنان عطا فرموده، و آنان عترت من و گوشت و خونشان از گوشت و خون من است…
این روایات در منابع ذیل نیز نقل شده است.
ابونعیم اصفهانی از محدثان پر آوازه اهل سنت و جمعی دیگری نیز این روایت را از ابنعباس با سند ذیل و این تعبیر نقل کردهاند:
حدثنا محمد بن المظفر ثنا محمد بن جعفر بن عبدالرحیم ثنا احمد بن محمد بن یزید بن سلیم ثنا عبدالرحمن بن عمران بن ابی لیلی اخو محمد بن عمران ثنا یعقوب بن موسی الهاشمی عن ابن ابی رواد عن اسماعیل بن امیه عن عکرمه عن ابن عباس قال: قال رسول الله (صلیاللهعلیهوسلّم): من سره ان یحیا حیاتی ویموت مماتی ویسکن جنه عدن غرسها ربی فلیوال علیا من بعدی ولیوال ولیه ولیقتد بالائمه من بعدی فانهم عترتی…
روایات مبین نه امام از صلب امام حسین
دستهای از روایات، علاوه بر این که میگویند تعداد امامان و جانشینان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دوازده نفرند، تصریح میکنند که نُه نفر آنها از صلب امام حسین (علیهالسّلام) هستند.
طرق این روایت
این روایت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از طریق امامان معصوم همانند: امیرمؤمنان، امام حسن مجتبی، (علیهما السلام)، امسلمه همسر گرامی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، و عایشه دختر ابوبکر و بسیاری صحابه همانند: عبدالله بن مسعود، ابوسعید خدری، ابوذر غفاری، جابر بن عبدالله انصاری، انس بن مالک، ابوهریره، عمرو بن عثمان بن عفان، زید بن ثابت، زید بن ارقم، ابیامامه اسعد بن زراره، حذیفه بن اسید، عمران بن حصین، حذیفه بن یمان، در منابع روایی شیعه نقل شده است.
در اینجا به نمونههای از این دسته، اشاره میشود.
موثقه زراره
موثقه زراره از امام باقر (علیهالسّلام): «نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ اِمَاماً… ثُمَّ الْاَئِمَّهُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ»
در روایت موثق، زراره از امام باقر (علیهالسّلام) نقل کرده است:
الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ اَبَانٍ عَنْ زُرَارَهَ قَالَ: سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) یَقُولُ: نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ اِمَاماً مِنْهُمْ حَسَنٌ وَحُسَیْنٌ ثُمَّ الْاَئِمَّهُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام.
زراره میگوید: از امام باقر (علیهالسّلام) شنیدم که میفرمود: ما دوازده نفر پیشوا هستیم. از جمله آنان حسن و حسین هستند سپس پیشوایانی از فرزندان حسین (علیهالسّلام) هستند.
بررسی سند موثقه
در سلسه سند این روایت، ۱. حسین بن محمد، ۲. معلی بن محمد، ۳. حسن بن علی الوشاء، ۴. ابان بن عثمان، ۵. زراره بن اعین واقع شدهاند که شرح حال هریک را بررسی مینماییم.
حسین بن محمد بن عامر
آقای خویی میگوید: حسین بن محمد بن عامر، همان حسین بن محمد بن عمران بن ابیبکر اشعری قمی است که از مشایخ مرحوم ثقهالاسلام کلینی میباشد و ایشان از او روایت فراوان نقل کرده و این شخص موثق است:
الحسین بن محمد بن عامر: الحسین بن محمد بن عمران بن ابی بکر. من مشایخ الکلینی ـ قدس سره ـ یروی عنه کثیرا، وهو الحسین بن محمد ابن عمران بن ابی بکر الاشعری القمی، الثقه الآتی.
حسین بن محمد بن عامر، همان حسین بن محمد بن عمران بی ابیبکر است که از مشایخ مرحوم کلینی میباشد و از او بسیار روایت میکند. و او حسین بن محمد بن عمران ابیبکر اشعری از اهل قم و شخص موثق آینده است.
نجاشی از رجالشناسان معروف، درباره این راوی میگوید:
الحسین بن محمد بن عمران بن ابی بکر الاشعری القمی، ابو عبدالله ثقه. له کتاب النوادر، اخبرناه محمد بن محمد، عن ابی غالب الزراری، عن محمد بن یعقوب عنه.
حسین بن محمد بن عمران بن ابیبکر اشعری قمی کنیهاش ابوعبدالله ثقه است. او کتاب نوادر دارد که محمد بن محمد از ابوغالب زراری از محمد بن یعقوب از آن کتاب خبر داده است.
معلی بن محمد بصری
دومین راوی، معلی بن محمد بصری است. گرچه ابنغضائری و برخی دیگر به پیروی از ابنغضائری، ایشان را مضطرب الحدیث و المذهب دانسته و میگویند: او از ضعفاء روایت میکرده است؛ اما آقای خویی این سخنان را رد کرده و معلی بن محمد را موثق میداند و میگوید:
اقول: الظاهر ان الرجل ثقه یعتمد علی روایاته. واما قول النجاشی من اضطرابه فی الحدیث والمذهب فلا یکون مانعا عن وثاقته، اما اضطرابه فی المذهب فلم یثبت کما ذکره بعضهم، وعلی تقدیر الثبوت فهو لا ینافی الوثاقه، واما اضطرابه فی الحدیث فمعناه انه قد یروی ما یعرف، وقد یروی ما ینکر، وهذا ایضا لا ینافی الوثاقه. ویؤکد ذلک قول النجاشی: وکتبه قریبه. واما روایته عن الضعفاء علی ما ذکره ابن الغضائری، فهی علی تقدیر ثبوتها لا تضر بالعمل بما یرویه عن الثقات، فالظاهر ان الرجل معتمد علیه.
میگویم: ظاهراً این راوی ثقه است و میتوان بر روایاتش اعتماد کرد. اما سخن نجاشی که او را مضطرب الحدیث و مذهب قلمداد کرده، مانع از وثاقتش نیست؛ زیرا همانگونه که برخی از رجالیون گفتهاند، اضطراب مذهب او ثابت نیست. بر فرض ثبوت، این هم منافات با وثاقت او ندارد. اما اضطراب در روایت معنایش این است که او گاهی چیزی شناخته شده و گاهی چیزی منکر را روایت میکرده و این نیز منافات با وثاقت ندارد. اما اینکه گفته او از ضعفاء روایت میکند بر فرضی این که درست باشد، این مطلب هیچگونه ضرری در عمل کردن به روایات او که از ثقات نقل کرده نمیزند. در نتیجه این مرد مورد اعتماد است.
مرحوم سیدبحرالعلوم کلامی را درباره معلی بن محمد از علامه مجلسی نقل کرده است که سخن ابنغضائری و دیگران را نقد میکند:
معلی بن محمد البصری. ابوالحسن، وقیل: ابومحمد، اکثر عنه الکلینی، له کتب روی عنه ابو علی الاشعری والحسین بن حمدان والحسین بن سعید والحسن ابن محمد، وهو ابن عامر الاشعری الثقه، وعلی بن اسماعیل ومحمد بن الحسن ابن الولید. وقال المجلسی: (لم نطلع علی خبر یدل علی اضطرابه فی الحدیث والمذهب…) وفی (الوجیزه): (ولا یضر ضعفه لانه من مشایخ الاجازه) وفی (المعراج) نقلا عن بعض معاصریه ـ القول بصحه حدیثه لکونه من المشائخ…
معلی بن محمد بصری، کنیهاش ابوالحسن و گفته شده ابومحمد است. کلینی از او بسیار روایت کرده است. او دارای کتابهایی است. ابوعلی اشعری، حسین بن حمدان، حسین بن سعید حسن بن محمد (منظور ابنعامر اشعری قمی موثق است)، علی بن اسماعیل، محمد بن الحسن بن ولید از او روایت کردهاند.
علامه مجلسی گفته است: من روایتی که اضطراب در حدیث و مذهب او را بیان کند نیافتم. و علامه در وجیزه گفته است: این موارد ضعف او را نمیرساند؛ زیرا او از مشایخ اجازه است. و در کتاب المعراج از برخی معاصرینش نقل کرده که روایات او صحیح است زیرا از مشایخ است.
محدث نوری نیز در خاتمه المستدرک او را موثق میداند و مینویسد:
واما المعلی فذکره الشیخ فی الفهرست، وفی من لم یرو عنهم (علیهمالسّلام)، وذکر کتبه والطریق الیها ولم یطعن علیه، ولکن فی النجاشی: مضطرب الحدیث والمذهب…
ولا یخفی ان روایه المفید کتبه، عن شیخه ابن قولویه، عن الجلیل الحسن الاشعری تنافی الاضطراب فی المقامین، وکذا روایه شیخ القمیین محمد ابن الحسن بن الولید عنه کما فی الفهرست فی ترجمه ابان بن عثمان، وکذا الحسین بن سعید کما فی التهذیب فی باب الزیادات فی القضایا والاحکام، والثقه الجلیل ابو علی الاشعری احمد بن احمد بن ادریس کما فی الکافی فی باب الصبر، وباب الجلوس فی کتاب العشره، وعلی بن اسماعیل المیثمی.
وبعد روایه هؤلاء الاجله عنه ـ وفیهم ابو علی الذی قالوا فیه: صحیح الروایه، وابن الولید المعلوم حاله فی التحرز عن الضعفاء بل المتهمین، واکثار الکلینی من الروایه عنه بتوسط ابی بکر الاشعریـ یمکن استظهار وثاقته بل جلالته کما نص علیه الشارح. حیث قال: یظهر من کتاب کمال الدین، والغیبه، والتوحید جلاله هذا الرجل، واعتمد علیه المشایخ العظام، ولم نطلع علی خبر یدل علی اضطرابه فی الحدیث والمذهب کما ذکره بعض الاصحاب، وعلیای حال فامره سهل لکونه من مشایخ الاجازه لکتاب الوشاء غالبا ولغیره قلیلا، انتهی.
شیخ طوسی در فهرست معلی را در شمار کسانی که از معصوم روایت نکرده ذکر کرده و از کتابها و طرقش نام برده؛ اما هیچ طعنی درباره او نگفته است. ولی نجاشی او را مضطرب الحدیث و مذهب قلمداد کرده است.
پوشیده نیست که روایت کردن شیخ مفید کتابهای او را از طریق استادش ابنقولویه از حسن اشعری، منافات با اضطراب او در حدیث و مذهب دارد. و نیز روایت بزرگانی همانند: شیخ قمیان محمد بن حسن بن ولید، حسین بن سعید و ثقه جلیل ابوعلی اشعری احمد بن احمد بن ادریس و علی بن اسماعیل میثمی، منافات با سخن ابنغضائری دارد.
بعد از روایت این بزرگان از او، (که در میان آنها ابوعلی است که درباره او گفتهاند: او صحیح الروایت است و نیز ابنولید که در دوری از ضعفاء و متهمان مشهور است و نیز فراوان روایت نقل کردن کلینی از او توسط ابیبکر اشعری) ممکن است وثاقت بلکه جلالت او ظاهر و کشف شود. چنانچه شارح بر این مطلب تصریح کرده و گفته است: از کتاب کمال الدین، الغیبه و توحید شیخ صدوق جلالت این شخص ظاهر میشود و بر روایات این شخص بزرگان از مشایخ اعتماد کردهاند. و من بر خبری که نشانگر اضطراب او در روایت و مذهب باشد، دست نیافتم. به هر تقدیر، امر او آسان است؛ زیرا او از مشایخ اجازه کتاب وشاء غالباً برای کتاب غیر وشاء در برخی موارد میباشد.
حسن بن علی خزاز
ایشان همان حسن بن علی بن زیاد وشاء است که نجاشی درباره او مینویسد:
الحسن بن علی بن زیاد الوشاء بجلی کوفی، قال ابو عمرو: ویکنی بابی محمد الوشاء وهو ابن بنت الیاس الصیرفی خزاز من اصحاب الرضا (علیهالسّلام) وکان من وجوه هذه الطائفه.
حسن بن علی بن زیاد وشاء بجلی، اهل کوفه است. ابوعمرو کشی گفته است: کنیه او ابومحمد وشاء و پسر دختر الیاس صیرفی خزاز از اصحاب امام رضا (علیهالسّلام) میباشد. او از چهرههای سرشناس و بزرگان شیعه بود.
علامه حلی نیز در خلاصهالاقوال این عبارات را آورده است:
الحسن بن علی بن زیاد الوشاء، بجلی، کوفی. قال الکشی: یکنی بابی محمد الوشاء، وهو ابن بنت الیاس الصیرفی، خیر من اصحاب الرضا (علیهالسّلام)، وکان من وجوه هذه الطائفه.
علمای رجال و تراجم «از عبارت من وجوه الطائفه» وثاقت راوی را ثابت میکنند.
چنانچه مرحوم حاجی نوری در خاتمه المستدرک، در ترجمه «احمد بن عائذ» میفرماید: عبارت «وکان من وجوه هذه الطائفه» از نجاشی درباره او، فوق وثاقت او را ثابت میکند:
قول النجاشی فی حقه: وکان من وجوه هذه الطائفه، فانه مما یفهم منه فوق الوثاقه.
ابان بن عثمان
شیخ طوسی ایشان را اصالتاً از اهل کوفه میداند که گاهی در بصره هم زندگی میکرده است:
ابان بن عثمان الاحمر البجلی، ابو عبدالله، مولاهم، اصله کوفی، وکان یسکنها تاره والبصره اخری…
گرچه برخی از علماء، ایشان را به مذاهب قادسیه، ناووسیه و فطحیه متهم کردهاند؛ اما کشی او را از جمله اصحاب اجماع میداند و در باب «تسمیه الفقهاء من اصحاب ابیعبدالله (علیهالسّلام)» آورده است:
اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح من هؤلاء وتصدیقهم لما یقولون، واقروا لهم بالفقه من دون اولئک السته الذین عددناهم وسمیناهم سته نفر: جمیل ابن دراج، وعبدالله بن مسکان، و عبدالله بن بکیر، و حماد بن عثمان، و حماد بن عیسی، وابان بن عثمان.
گروه امامیه، بر صحت آنچه را که این چند نفر تصحیح میکنند و بر تصدیق آنچه را میگویند، اجماع دارند.؟؟؟
آقای خویی بعد از نقل این عبارت میفرماید:
وهو یکفی فی توثیقه، علی انه وقع فی طریق علی بن ابراهیم بنهاشم فی التفسیر، وقد شهد بان ما وقع فیه من الثقات.
این عبارت کشی در توثیق او کفایت میکند. علاوه بر آن، ایشان در طریق روایات تفسیر علی بن ابراهیم قمی نیز واقع شده و خود علی بن ابراهیم شهادت داده بر اینکه راویان واقع شده در طریق این روایات، موثق هستند.
علامه حلی در خلاصه، مذهب ناووسیه را به او نسبت داده ولی در عین حال بعد از نقل عبارت کشی، میگوید: من روایت او را قبول دارم:
والاقرب عندی قبول روایته، وان کان فاسد المذهب للاجماع المذکور.
زراره بن اعین
آخرین راوی در این روایت، زراره بن اعین است که از نظر علمای رجال موثق میباشد.
نجاشی درباره او مینویسد:
زراره بن اعین بن سنسن مولی لبنی عبدالله بن عمرو السمین بن اسعد بن همام بن مره بن ذهل بن شیبان، ابوالحسن. شیخ اصحابنا فی زمانه ومتقدمهم، وکان قارئا فقیها متکلما شاعرا ادیبا، قد اجتمعت فیه خلال الفضل والدین، صادقا فیما یرویه.
زراره بن اعین…. بزرگ اصحاب ما در زمان خودش، قاری، فقیه، متکلم، شاعر، ادیب، بود و در وجود او ویژگیهای دینی جمع بود و در آنچه روایت میکرد صادق بود.
شیخ طوسی نیز در رجالش او را ثقه معرفی کرده است:
زراره بن اعین الشیبانی، ثقه، روی عن ابیجعفر وابیعبدالله علیهما السلام.
در نتیجه این روایت موثق است.
روایت امام حسن مجتبی
روایت امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «اثْنَا عَشَرَ اِمَاماً تِسْعَهٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ»
خزاز قمی، در قدیمیترین منبع حدیثی شیعه، روایت رسول خدا (صلیاللهعلیهوسلّم) را از طریق امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) اینگونه نقل کرده است:
حدثنا عبداللَّه بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ یَحْیَی الصُّوفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَیْشٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: اِنَّ هَذَا الْاَمْرَ یَمْلِکُهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ اِمَاماً تِسْعَهٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ اَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِی وَفَهْمِی مَا لِقَوْمٍ یُؤْذُونَنِی فِیهِمْ لَا اَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی.
به روایت امام حسن (علیهالسّلام)، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: این امر (خلافت) را پس از من دوازده نفر امام مالک شوند، که نه نفرشان از صلب حسیناند، و خداوند علم و فهم مرا به آنها عنایت و مرحمت فرموده، چی شده گروهی را که مرا درباره ایشان اذیت میکنند، خداوند شفاعت مرا به ایشان نرساند.
روایت عبدالله بن مسعود
روایت عبدالله بن مسعود از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «الْاَئِمَّهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ تِسْعَهٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ»
به نقل عبدالله بن مسعود، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: امامان بعد از من دوازده نفرند، نه نفر آنان از صلب حسین (علیهالسّلام) میباشند:
اخبرنا ابو المفضل محمد بن عبدالله الشیبانی رحمه الله، قال حدثنا ابو علی محمد بن زهیر بن الفضل الابلی، قال حدثنا ابو الحسین عمر بن الحسین بن علی بن رستم، قال حدثنی ابراهیم ابن یسار الرمادی، قال حدثنی سفیان بن عتبه، عن عطاء بن السائب، عن ابیه، عَنْ عبداللَّه بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَقُولُ: الْاَئِمَّهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ تِسْعَهٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ وَالتَّاسِعُ مَهْدِیُّهُمْ.
عبدالله بن مسعود میگوید: از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که میفرمود: پیشوایان بعد از من دوازده نفراند، نه نفر آنان از نسل حسین میباشند و نهمین آنها مهدیشان است.
روایت عبدالله بن عباس
روایت عبدالله بن عباس: «وَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ تَخْرُجُ الْاَئِمَّهُ التِّسْعَهُ»
خزاز قمی در روایت دیگر آورده است:
اَخْبَرَنَا الْقَاضِی اَبُو الْفَرَجِ الْمُعَافَا بْنُ زَکَرِیَّا الْبَغْدَادِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا اَبُو سَلْمَانَ اَحْمَدُ بْنُ اَبِی هَرَاسَهَ عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ اِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِیِّ عَنْ عبداللَّه بْنِ حَمَّادٍ الْاَنْصَارِیِّ عَنْ اِسْمَاعِیلَ بْنِ اُوَیْسٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عبدالحمید الْاَعْرَجِ عَنْ عَطَاءٍ قَالَ: دَخَلْنَا عَلَی عبداللَّه بْنِ عَبَّاسٍ وَهُوَ عَلِیلٌ بِالطَّائِفِ فِی الْعِلَّهِ الَّتِی تُوُفِّیَ فِیهَا وَنَحْنُ زُهَاءُ ثَلَاثِینَ رَجُلًا مِنْ شُیُوخِ الطَّائِفِ وَقَدْ ضَعُفَ فَسَلَّمْنَا عَلَیْهِ وَجَلَسْنَا فَقَالَ لِی: یَا عَطَاءُ مَنِ الْقَوْمُ؟ قُلْتُ: یَا سَیِّدِی هُمْ شُیُوخُ هَذَا الْبَلَدِ مِنْهُمْ عبداللَّه بْنُ سَلَمَهَ بْنِ حَصْرَمٍ الطَّائِفِیُّ وَعُمَارَهُ بْنُ اَبِی الْاَجْلَحِ وَثَابِتُ بْنُ مَالِکٍ فَمَا زِلْتُ اَعُدُّ لَهُ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ ثُمَّ تَقَدَّمُوا اِلَیْهِ فَقَالُوا: یَا ابْنَ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ اِنَّکَ رَاَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ وَسَمِعْتَ مِنْهُ مَا سَمِعْتَ فَاَخْبِرْنَا عَنِ اخْتِلَافِ هَذِهِ الْاُمَّهِ فَقَوْمٌ قَدَّمُوا عَلِیّاً عَلَی غَیْرِهِ وَقَوْمٌ جَعَلُوهُ بَعْدَ الثَّلَاثَهِ قَالَ: فَتَنَفَّسَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَقُولُ: عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَهُ وَهُوَ الْاِمَامُ وَالْخَلِیفَهُ مِنْ بَعْدِی فَمَنْ تَمَسَّکَ بِهِ فَازَ وَنَجَا وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ ضَلَّ وَغَوَی یَلِی تَکْفِینِی وَغُسْلِی وَیَقْضِی دَیْنِی وَاَبُو سِبْطَیَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَمِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ تَخْرُجُ الْاَئِمَّهُ التِّسْعَهُوَمِنْهَا مَهْدِیُّ هَذِهِ الْاُمَّه….
عطا میگوید: بر عبداللَّه بن عباس در شهر طائف که بیمار بود و (به واسطه آن علت) ناتوان شده بود وارد شدیم، بر او سلام کرده و نشستیم، او به من گفت: ای عطا اینان (که همراهت) هستند کیاناند؟ گفتم: ای آقای من بزرگان این شهراند که از جمله آنها عبداللَّه بن سلمه بن حزم طائفی، و عماره بن اجلح و ثابت بن مالک هستند، یکی یکی را برایش نام بردم؛ پس آن جماعت نزدیک او رفته و گفتند: ای پسر عموی رسول خدا! تو پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) را دیدهای و از آن حضرت آنچه خواستهای شنیدهای، پس از اختلاف این امّت ما را آگاه کن، یک دسته علی را بر غیر او مقدم دارند، و دستهای او را بعد از سه نفر (ابوبکر و عمر و عثمان) قرار دادهاند؟ عطا گوید: ابنعباس آهی از دل کشید و گفت:
شنیدم از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) که میفرمود: علی با حق است و حق با علی است و او امام و خلیفه بعد از من میباشد، پس هر که به او تمسّک جوید رستگار است و نجات یابد، و هر که او را واگذارد گمراه شده و درافتاده است، اوست که غسل دادن و کفن کردن مرا عهدهدار شود. و قرض مرا ادا میکند، و او پدر دو نوهای من حسن و حسین است، و از صلب حسین امامان نهگانه بیرون آید، و مهدی این امت از ایشان است.
روایت ابوسعید خدری
روایت ابوسعید خدری از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «الْاَئِمَّهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ تِسْعَهٌ»
یکی از راویان این دسته، ابوسعید خدری است. روایت ایشان از پنج طریق (عطیه عوفی، ابوهارون عبدی، سعید بن مسیب، سلمه بن الاکوع و ابوالصدیق الناحی) نقل شده است. در اینجا به یک طریق آن اشاره میکنیم:
اخبرنا اَبُو الْمُفَضَّلِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ زَکَرِیَّا عَنْ سَلَمَهَ بْنِ قَیْسٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبَّاسٍ عَنْ اَبِی الْحَجَّافِ عَنْ عَطِیَّهَ الْعَوْفِیِّ عَنْ اَبِی سَعِیدٍ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَقُولُ: الْاَئِمَّهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ تِسْعَهٌ وَالتَّاسِعُ قَائِمُهُمْ فَطُوبَی لِمَنْ اَحَبَّهُمْ وَالْوَیْلُ لِمَنْ اَبْغَضَهُمْ.
امامان پس از من دوازده نفراند، نه نفر آنان از نسل حسین و نهمین آنان قائمشان است، خوشا به حال کسی که آنان را دوست بدارد وای بر کسی که آنان را دشمن دارد.
روایت ابوذر غفاری
روایت ابوذر غفاری از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «الْاَئِمَّهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ تِسْعَهٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ»
خزاز قمی در کفایه الاثر، سه روایت از طریق ابوذر غفاری این صحابه مخلص رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این مورد نقل کرده که یکی از روایاتش این است:
حدثنا علی بن الحسن بن محمد بن منده، قال: حدثنا ابومحمدهارون بن موسی، قال: حدثنا ابو العباس احمد بن محمد سعید، قال: حدثنا محمد بن سالم بن عبد الرحمان الازدی، عن الحسن ابیجعفر، قال حدثنا علی بن زید، عن سعید بن المسیب، عن ابی ذر الغفاری قال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: الْاَئِمَّهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ تِسْعَهٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: اَلَا اِنَّ مَثَلَهُمْ فِیکُمْ مَثَلُ سَفِینَهِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ وَمَثَلُ بَابِ حِطَّهٍ فِی بنیاسرائیل.
ابوذر غفاری میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: امامان بعد از من دوازده نفرند، نه نفر از صلب حسین هستند که نهمین آنها قائمشان است. سپس فرمود: همانا مَثَلْ ایشان در میان شما مَثَل کشتی نوح است، هر کسی در آن سوار شد نجات یافت و هر که از آن باز ماند هلاک شد؛ و مَثَل دروازه حطّه در بنیاسرائیل است.
روایت سلمان فارسی
روایت سلمان فارسی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «اَنْتَ حُجَّهٌ… تِسْعَهٍ مِنْ صُلْبِکَ»
سلمان فارسی میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به امام حسین (علیهالسّلام) فرمود: تو امام، پسر امام، پدر امامانی و نه نفر از آنان از صلب تو هستند:
حَدَّثَنَا اَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عبداللَّه بْنِ اَبِی خَلَفٍ قَالَ حَدَّثَنِی یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ عبداللَّه بْنِ مُسْکَانَ عَنْ اَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَاِذَا الْحُسَیْنُ عَلَی فَخِذَیْهِ وَهُوَ یُقَبِّلُ عَیْنَیْهِ وَیَلْثِمُ فَاهُ وَهُوَ یَقُولُ: اَنْتَ سَیِّدٌ ابْنُ سَیِّدٍ اَنْتَ اِمَامٌ ابْنُ اِمَامٍ اَبُو الْاَئِمَّهِ اَنْتَ حُجَّهٌ ابْنُ حُجَّهٍ اَبُو حُجَجٍ تِسْعَهٍ مِنْ صُلْبِکَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُم.
سلمان فارسی میگوید: به محضر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وارد شدم؛ در حالی که حسین (علیهالسّلام) بر دامنش بود و آن حضرت دیدگان و دهانش را میبوسید و میفرمود: تو آقا و فرزند آقائی تو پیشوا و فرزند پیشوا و پدر پیشوایانی تو حجت و فرزند حجت و پدر حجتهای نهگانه هستی که از پشت تو بیرون آیند و نهم آنان قائم آنان است.
روایت زید بن ثابت
روایت زید بن ثابت از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «وَمِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ یَخْرُجُ الْاَئِمَّهُ التِّسْعَهُ»
زید بن ثابت از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چندین روایت در اینباره نقل کرده که از جمله این روایت است:
حدثنا مُحَمَّدُ بْنُ عبداللَّه بْنِ الْمُطَّلِبِ عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ مُوسَی بْنِ اِسْحَاقَ الْهَاشِمِیِّ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عبداللَّه بْنِ بُکَیْرٍ الْغَنَوِیِّ عَنْ حَکِیمِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ اَبِی الطُّفَیْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَهَ عَنْ زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَقُولُ: عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ قَائِدُ الْبَرَرَهِ وَقَاتِلُ الْفَجَرَهِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ الشَّاکُّ فِی عَلِیٍّ هُوَ الشَّاکُّ فِی الْاِسْلَامِ وَخَیْرُ مَنْ اَخْلُفُ بَعْدِی وَخَیْرُ اَصْحَابِی عَلِیٌّ لَحْمُهُ لَحْمِی وَدَمُهُ دَمِی وَاَبُو سِبْطَیَّ وَمِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ یَخْرُجُ الْاَئِمَّهُ التِّسْعَهُ وَمِنْهُمْ مَهْدِیُّ هَذِهِ الْاُمَّه.
زید بن ثابت میگوید: از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) شنیدم که میفرمود: علی بن ابیطالب زمامدار نیکوکاران و کشنده بدکاران است، هرکه او را یاری کند منصور؛ و هر که یاریش نکند مخذول است، کسی که در علی شک کند در اسلام شک کرده، و بهترین یادگار و بهترین اصحابم علی است، گوشتش گوشت من و خون او خون من، و پدر دو نوهای من است، و از صلب حسین، امامان نهگانه بیرون آیند؛ و از جمله آنان مهدی این امت است.
تعیین اولین و آخرین فرد ائمه
دسته سوم روایاتی است که در آنها رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علاوه بر این که به تعداد امامان تصریح نموده، نخستین و آخرین امام را با اسم تعیین کرده است.
طرق این روایت
این روایات نیز با تعبیرات مختلف از طریق: ابنعباس از رسول خدا، ابوحمزه ثمالی از امام علی بن الحسین، و عبدالسلام هروی از امام هشتم (علیهالسّلام) نقل شده است که به آنها اشاره میکنیم:
الف: تعبیر «اَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ وَآخِرُهُمُ الْقَائِمُ»
گاهی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، با تعبیر فوق، امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) را نخستین امام معرفی کرده و به آخرین وصی آن حضرت نیز تصریح نموده است.
روایت ابوحمزه ثمالی
روایت از ابوحمزه ثمالی از علی بن الحسین (علیهالسّلام): «الْاَئِمَّهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ اَنْتَ یَا عَلِیُّ وَآخِرُهُمُ الْقَائِمُ»
تعبیر فوق را مرحوم شیخ صدوق در دو کتابش از طریق ثابت بن دینار از امام سجاد (علیهالسّلام) نقل کرده است:
حدثنا احمد بن محمد (رحمه الله)، قال: حدثنا ابی، عن محمد بن عبد الجبار، عن ابی احمد محمد بن زیاد الازدی، عن ابان بن عثمان، عن ثابت بن دینار، عن سید العابدین علی بن الحسین، عن سید الشهداء الحسین بن علی، عن سید الاوصیاء امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیهمالسّلام)، قال: قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): الْاَئِمَّهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ اَنْتَ یَا عَلِیُّ وَآخِرُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی یَدِهِ مَشَارِقَ الْاَرْضِ وَمَغَارِبَهَا.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: امامان بعد از من دوازده نفر هستند، ای علی! نخستین آنان تو هستی و آخرین آنها، قائم است که خداوند به دست وی شرق و غرب عالم را خواهد گشود.
این روایت در منابع ذیل از اهل سنت نیز نقل شده است.
بررسی سند روایت ابوحمزه
اسناد روایت به طریق ذیل است.
احمد بن محمد بن یحیی
مقصود از ایشان، احمد بن محمد بن یحیی العطار قمی است که این روایت را از پدرش نقل کرده است.
درباره ایشان میان علمای رجال دو نظر است. یک نظر این است که او مورد اعتماد نیست. و نظر دوم این است که ایشان از مشایخ اجازه و موثق است که شیخ صدوق و تلعکبری از او روایت نقل کردهاند. آقای خویی بعد از نقل این دو نظر، مینویسد:
وکیف کان، فقد اختلف فی حال الرجل، فمنهم من اعتمد علیه ولعله الاشهر.
به هر حال، در شرح حال این مرد اختلاف شده است. برخی از علما، بر او اعتماد کردهاند و شاید این نظر مشهورتر است.
شیخ طوسی در رجالش آورده که او از مشایخ اجازه بوده است:
احمد بن محمد بن یحیی العطار القمی، روی عنه التلعکبری، واخبرنا عنه الحسین بن عبید الله وابو الحسین بن ابی جید القمی، وسمع منه سنه ست وخمسین وثلاثمائه، وله منه اجازه.
احمد بن محمد… از او تلعکبری روایت کرده است. از او حسین بن عبیدالله و ابوالحسین بن ابیجید قمی خبر دادهاند و ابوجید در سال ۳۵۶ روایت شنیده است و از احمد بن محمد اجازه روایت دریافت کرده است.
علامه مامقانی بعد از اینکه هر دو نظر را نقل کرده خودش میگوید: بعد از توثیق شهید ثانی که در فقه و رجال در بالاترین مرتبه علمی قرار دارد، دلیلی برای توقف در وثاقت او نمیبینم:
واقول: بعد توثیق مثل الشهید الثانی (رحمهاللهعلیه) الذی تثبته فی الفقه والرجال فی اعلی الدرجه لا اری وجهاً للتوقف فی الرجل، سیما مع تاید هذ التوثیق بتوثیق السماهیجی والمحقق الاردبیلی (رحمهاللهعلیه) والمحقق الداماد والشیخ البهائی والمحقق الشیخ حسن صاحب المنتقی. وکون الرجل من مشایخ الاجازه وکثره روایته واکثار المشایخ الروایه عنه واتخاذ العلامه (رحمهاللهعلیه) تصحیح الطریق الذی هو فیه دیدنا بل ظاهر الوجیزه انه دیدن الکل حیث قال انه من مشایخ الاجازه وحکم الاصحاب بصحه حدیثه. انتهی.
ومجرد عدم عد جمع له فی الثقات لا یدل علی عدمه، لاحتمال کون ذالک لعدم کونه من المصنفین والناقلین للاخبار وانما یذکر لمجرد اتصال السند کما نبه علی ذلک الشیخ محمد فی محکی شرح التهذیب.
ومما یشیر الی جلاله الرجل ووثاقته ما کتبه ابو العباس احمد بن علی بن نوح السیرافی الی النجاشی فی جواب کتابه الذی یسئله فیه تعریف الطریق الی ابنی سعید الاهوازی وعباره الجواب هکذا اما ما علیه اصحابنا والمعول علیه ما رواه عنهما احمد بن محمد بن عیسی اخبرنا الشیخ الفاضل ابو عبدالله بن الحسین بن علی بن سفیان قال حدثنا ابوعلی الاشعری احمد بن ادریس بن احمد القمی…. وحدثنا ابو علی احمد بن محمد بن یحیی العطار القمی قال حدثنا ابی وعبدالله بن جعفر الحمیری وسعد بن عبدالله جمیعاً عن احمد بن محمد بن عیسی انتهی. دل علی کون احمد المبحوث عنه من مشایخ السیرافی وکونه محل وثوقه وطمانینته..
وملخص المقال انا لا نتوقف بوجه فی عد الرجل من الثقات وعد حدیثه صحیحا بعد ما عرفت والله الهادی الی الصواب.
من بعد از توثیق همانند شهید ثانی که در فقه و رجال در بالاترین درجه علمی قرار دارد، وجهی برای توقف در حال این مرد نمیبینم. به ویژه با تأیید این توثیق به توثیق سماهیجی، محقق اردبیلی، محقق داماد، شیخ بهایی، محقق شیخ حسن صاحب المنتقی و اینکه او مشایخ اجازه و ناقل روایات بسیار است و مشایخ روایت از او فراوان نقل کردهاند و علامه طریق او را تصحیح کرده (که این روش ما است بلکه طبق ظاهر وجیزه این روش همه است) و گفته است: او از مشایخ اجازه است و اصحاب به صحت روایتش حکم کردهاند.
و تنها اینکه جمعی از او را از جمله موثقان نشمردهاند دلیل نمیشود که او از موثقان نباشد؛ زیرا احتمال دارد که دلیل این باشد که او از مصنفان و ناقلان اخبار نبوده است…
از جمله دلایلی که بر جلالت و وثاقت او اشاره دارد، جواب ابوالعباس احمد بن علی بن نوح سیرافی در پاسخ به نامه نجاشی است که از او در شناخت طریق پسران سعد اهوازی پرسیده بود و عبارت جواب این است: آنچه که اصحاب ما بر آن است و مورد اعتماد است آن روایاتی است که احمد بن محمد بن عیسی از او روایت کرده است. خبر دارد ما را شیخ فاضل ابوعبدالله بن الحسین بن علی بن سفیان و گفته روایت کرد ابوعلی اشعری…
و روایت کرد برای ما ابوعلی احمد بن محمد بن یحیی العطار قمی و روایت عبدالله بن جعفر حمیری و سعد بن عبدالله که همه از احمد بن محمد بن عیسی روایت کردهاند.
این روایت دلالت دارد که احمد بن محمد بن یحیای عطار از مشایخ سیرافی است و او مورد وثوق و اعتماد او بوده است. خلاصه گفتار این است که ما به هیچ وجهی در مورد او توقف نمیکنیم و او را از ثقات میدانیم و روایات او صحیح است.
شیخ حر عاملی میگوید: از تصحیح علامه طرق شیخ را و نیز از عبارت شهید ثانی در بیان تعدیل او، توثیق احمد بن محد بن یحیی استفاده میشود:
احمد بن محمد بن یحیی. روی عنه التلعکبری، واخبرنا عنه الحسین بن عبید الله ـ قاله الشیخ. ویستفاد توثیقه من تصحیح العلامه طرق الشیخ، ونحوه عباره الشهید الثانی السابقه فی المقدمات فی تعدیله وتعدیل امثاله.
نمازی شاهرودی نیز از قول علامه مجلسی، حکم اصحاب امامیه را به صحت روایات او نقل کرده است:
احمد بن محمد بن یحیی العطار ابو علی القمی: من مشایخ الصدوق، روی عنه فی کتبه کثیرا ” مترضیا ” علیه، وابوه من مشایخ الکلینی جمله من روایات الصدوق عنه فی الامالی ص۲۱ و ۳۸ و ۵۰ و ۶۰، والعیون ج۱ ص۲۳ و ۴۶ و ۶۵، والمعانی ص۲۳۴ و ۲۵۰ الی غیر ذلک. وروی عنه التلعکبری وسمع منه سنه ۳۵۶. وله منه اجازه. قال العلامه المجلسی فی الوجیزه بعد عنوانه: من مشایخ الاجازه، وحکم الاصحاب بصحه حدیثه، . . انتهی.
احمد بن محمد بن یحیی از اساتید شیخ صدوق است که از او در کتابهایش بسیار روایت کرده و او را مورد ترضی قرار داده است. و پدرش از مشایخ کلینی است که جملهای از روایات صدوق در امالی، عیون و معانی الاخبار و غیر آن از او است و تلعکبری از او روایت کرده و در سال ۳۵۶ از او روایت شنیده و اجازه روایت دریافت کرده است. علامه مجلسی در وجیزه بعد از اینکه او را از مشایخ اجازه عنوان کرده گفته است: اصحاب به صحت روایات او حکم کردهاند.
محمد بن یحیی عطار
محمد بن یحیی ابوجعفر العطار، پدر احمد بن محمد راوی قبلی و از مشایخ کلینی و ثقه است. نجاشی درباره او مینویسد:
محمد بن یحیی ابوجعفر العطار القمی، شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقه، عین، کثیر الحدیث.
ابنداوود حلی نیز آورده است:
محمد بن یحیی ابوجعفر العطار لم (جخ) روی عنه الکلینی وهو (قمی) کثیر الروایه ثقه.
نمازی شاهرودی اتفاق علما را بر موثق بودن او نقل کرده است:
محمد بن یحیی ابوجعفر العطار الاشعری القمی: کثیر الروایه، من مشائخ الکلینی، شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقه بالاتفاق.
محمد بن عبدالجبار
سومین شخص در این روایت، محمد بن عبدالجبار است که او نیز از دیدگاه علمای رجال شیعه، موثق میباشد. شیخ طوسی در رجال میگوید:
محمد بن عبد الجبار، وهو ابن ابی الصهبان، قمی، ثقه.
علامه حلی در خلاصه او را موثق و از اصحاب امام هادی (علیهالسّلام) معرفی کرده است:
محمد بن عبد الجبار، وهو ابن ابی الصهبان ـ بالصاد المهمله المضمومه، والباء المنقطه تحتها نقطه، والنون اخیرا ـ قمی، من اصحاب ابی الحسن الثالث الهادی (علیهالسّلام)، ثقه.
محمد بن زیاد ازدی
این شخص نیز از نظر علمای رجال موثق است. آقای خویی میفرماید، محمد بن زیاد ازدی همان محمد بن ابیعمیر است:
محمد بن زیاد الازدی: روی عن ابان بن عثمان الاحمر…. اقول: هو محمد بن ابی عمیر المتقدم.
محمد بن زیاد ازدی، از ابان بن عثمان احمر روایت نقل کرده و او همان محمد بن ابیعمیر گذشته است.
و در جای دیگر محمد بن ابیعمیر ازدی را یک انسان جلیلالقدر معرفی کرده که محضر دو امام معصوم (امام موسی کاظم، که کنیه او را ابواحمد قرار داده و امام رضا (علیهماالسلام)) را درک کرده و از آنها روایت نموده است:
محمد بن ابیعمیر زیاد بن عیسی ابو احمد الازدی من موالی المهلب بن ابی صفره وقیل مولی بنی امیه. والاول اصح. بغدادی الاصل والمقام، لقی ابا الحسن موسی (علیهالسّلام) وسمع منه احادیث کناه فی بعضها فقال: یا (ا) ابا احمد، وروی عن الرضا علیه السلام، جلیلالقدر عظیم المنزله فینا وعند المخالفین.
شیخ طوسی در فهرست میگوید:
محمد بن ابی عمیر، یکنی ابا احمد، من موالی الازد، واسم ابی عمیر زیاد، وکان من اوثق الناس عند الخاصه والعامه، وانسکهم نسکا، واورعهم واعبدهم، وقد ذکره الجاحظ فی کتابه فی فخر قحطان علی عدنان بهذه الصفه التی وصفناه، وذکر انه کان اوحد اهل زمانه فی الاشیاء کلها. وادرک من الائمه (علیهمالسّلام) ثلاثه: ابا ابراهیم موسی علیه السلام، ولم یرو عنه ۲، وادرک الرضا (علیهالسّلام) ۳ والجواد علیه السلام.
محمد بن ابی عمیر… از موثقترین مردم نزد شیعه و سنی، عبادتکنندهترین، با تقواترین و عابدترین مردم بود. جاحظ نیز در کتابش در برتری قحطان بر عدنان، او را با همین اوصافی که ما گفتیم توصیف کرده است و بیان کرده که او در تمام کمالات یگانه زمان خود بود و محضر سه امام (موسی کاظم که از او روایت نکرده، امام هشتم و امام جواد (علیهمالسلام)) را درک کرده است.
شیخ طوسی در رجالش او را توثیق کرده است:
محمد بن ابی عمیر، یکنی ابا احمد، واسم ابی عمیر زیاد، مولی الازد، ثقه.
کشی از زبدهترین رجالشناس، محمد بن ابیعمیر را از اصحاب امام موسی کاظم و امام رضا (علیهماالسّلام) و از جمله شش نفر اصحاب اجماع میداند و میگوید: تسمیه الفقهاء من اصحاب ابی ابراهیم وابی الحسن الرضا علیهما السلام
۱۰۵۰ ـ اجمع اصحابنا علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء وتصدیقهم واقروا لهم بالفقه والعلم: وهم سته نفر آخر دون السته نفر الذین ذکرناهم فی اصحاب ابیعبدالله علیه السلام، منهم یونس بن عبدالرحمن، وصفوان بن یحیی بیاع السابری، ومحمد بن ابی عمیر، وعبدالله بن المغیره، والحسن بن محبوب، واحمد بن محمد بن ابی نصر.
نام فقهایی از اصحاب امام کاظم و امام رضا (علیهماالسلام). اصحاب بر تصحیح راویان و صحبت روایت آنان و تصدیق آنان اجماع دارند و به علم و دانایی آنان معترفاند. آنان شش تن دیگر غیر از شش نفری که از اصحاب امام صادق (علیهالسّلام) هستند میباشند. از جمله آنان یونس بن عبدالرحمان، صفوان بن یحیی بیاع سابری، محمد بن ابیعمیر و عبدالله بن مغیره، حسن بن محبوب و احمد بن محمد بن ابینصر هستند.
و در جای دیگر او را داناتر، برتر و شایستهتر از یونس بن عبدالرحمان معرفی کرده است:
قال محمد بن مسعود: سمعت علی بن الحسن بن فضال، یقول: کان محمد بن ابی عمیر افقه من یونس واصلح وافضل.
ابان بن عثمان
شیخ طوسی ایشان را اصالتاً از اهل کوفه میداند که گاهی در بصره هم زندگی میکرده است:
ابان بن عثمان الاحمر البجلی، ابو عبدالله، مولاهم، اصله کوفی، وکان یسکنها تاره والبصره اخری…
گرچه برخی علما، ایشان را به مذاهب قادسیه، ناووسیه و فطحیه متهم کردهاند؛ اما کشی او را از جمله شش تن اصحاب اجماع میداند و در باب «تسمیهالفقهاء من اصحاب ابیعبدالله (علیهالسّلام)» آورده است:
اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح من هؤلاء وتصدیقهم لما یقولون، واقروا لهم بالفقه من دون اولئک السته الذین عددناهم وسمیناهم سته نفر: جمیل ابن دراج، و عبدالله بن مسکان، و عبدالله بن بکیر، و حماد بن عثمان، و حماد بن عیسی، وابان بن عثمان.
گروه امامیه، بر تصحیح راوی و صحت آنچه را که این چند نفر تصحیح میکنند و بر تصدیق آنچه را میگویند، اجماع دارند. و بر دانایی آنان بر غیر آن شش نفری که (که در اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام)) نام بردیم، اقرار دارند. و این شش نفر عبارتند از: جمیل بن دراج، عبدالله بن مسکان، عبدالله بن بکیر، حماد بن عثمان، حماد بن عیسی و ابان بن عثمان.
آقای خویی بعد از نقل این عبارت کشی میفرماید:
وهو یکفی فی توثیقه، علی انه وقع فی طریق علی بن ابراهیم بنهاشم فی التفسیر، وقد شهد بان ما وقع فیه من الثقات.
این عبارت کشی در توثیق او کفایت میکند. علاوه بر آن، ایشان در طریق روایات تفسیر علی بن ابراهیم قمی نیز واقع شده و خود علی بن ابراهیم شهادت داده بر اینکه راویان واقع شده در طریق این روایات، موثق هستند.
علامه حلی در خلاصه، مذهب ناووسیه را به او نسبت داده ولی در عین حال بعد از نقل عبارت کشی، میگوید: من روایت او را قبول دارم:
والاقرب عندی قبول روایته، وان کان فاسد المذهب للاجماع المذکور.
ضمن این که نقل روایت توسط محمد بن ابیعمیر از او، وثاقت شخص را ثابت میکند.
ثابت بن دینار
پنجمین راوی، ثابت بن دینار، معروف به ابوحمزه ثمالی است که در میان علمای رجال شناخته شده و موثق میباشد.
شیخ طوسی در مورد او میگوید:
ثابت بن دینار، یکنی ابا حمزه الثمالی، وکنیه دینار ابو صفیه، ثقه.
ثابت بن دینار (کنیهاش ابوحمزه ثمالی و کنیه دینار، ابوصفیه است)، ثقه میباشد.
نجاشی مینویسد:
ثابت بن ابی صفیه ابو حمزه الثمالی واسم ابی صفیه دینار، مولی، کوفی، ثقه، … واولاده نوح ومنصور و حمزه قتلوا مع زید، لقی علی بن الحسین وابا جعفر وابا عبدالله وابا الحسن (علیهمالسّلام) وروی عنهم، وکان من خیار اصحابنا وثقاتهم ومعتمدیهم فی الروایه والحدیث.
ثابت بن ابیصفیه، کنیهاش ابوحمزه ثمالی (اسم ابوصفیه دینار است)، غلامی از اهل کوفه و موثق است …. فرزندان او، نوح، منصور و حمزه هستند که با زید کشته شدند. او محضر امام سجاد، امام باقر و امام صادق و امام هشتم (علهیمالسلام) را درک نمود. او از بزرگان اصحاب ما و ثقه و مورد اعتماد آنان در روایت بود.
علامه حلی نیز در خلاصه الاقوال او را موثق دانسته است:
ثابت بن دینار، یکنی دینار ابا صفیه، وکنیه ثابت، ابو حمزه الثمالی. روی عن علی بن الحسین (علیهالسّلام) ومن بعده، واختلف فی بقائه الی وقت ابی الحسن موسی (علیهالسّلام)، وکان ثقه، وکان عربیا ازدیا.
نتیجه روایت ابوحمزه
با توجه به بررسی سندی که انجام شد، این روایت موثق است.
روایت ابنعباس از رسول خدا
روایت عبدالله بن عباس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «اَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ وَآخِرُهُمُ الْقَائِمُ»
مرحوم شیخ صدوق در دو کتابش، روایت عبدالله بن عباس، یکی از صحابیان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را از طریق عبایه بن ربعی چنین نقل کرده است:
حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ: حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ: حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عبداللَّه بْنِ حَبِیبٍ قَالَ: حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ الصَّقْرِ الْعَبْدِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا اَبُو مُعَاوِیَهَ عَنِ الْاَعْمَشِ عَنْ عَبَایَهَ بْنِ رِبْعِیٍّ عَنْ عبداللَّه بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: اَنَا سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَعَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَاِنَّ اَوْصِیَائِی بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ وَآخِرُهُمُ الْقَائِمُعلیه السلام.
به نقل ابنربعی، عبدالله بن عباس میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: من آقای پیغمبرانم و علی بن ابیطالب آقای اوصیاء است، و اوصیای بعد از من دوازده نفرند که اوّلی ایشان علی بن ابیطالب و آخرین آنها (حضرت) قائم (علیهالسّلام) است.
روایت دیگر از ابنعباس
روایت دیگری از عبدالله بن عباس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «اَوَّلُهُمْ عَلِیٌّ وَآخِرُهُمُ الْمَهْدِیُّ»
عبدالله بن عباس روایت دیگری را نیز به همین عبارت، در ذیل تفسیر آیه «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ» از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده و این روایت را شیخ مفید و برخی از محدثان اهل سنت نیز آوردهاند:
حدثنا محمد بن موسی بن المتوکل، عن محمد بن ابیعبدالله الکوفی، عن موسی بن عمران، عن عمه الحسین بن یزید، عن علی بن سالم، عن ابیه، (عن سالم ابن دینار)، عن سعد بن طریف، عن الاصبغ بن نباته قال: سمعت ابن عباس یقول: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: ذِکْرُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ عِبَادَهٌ وَذِکْرِی عِبَادَهٌ وَذِکْرُ عَلِیٍّ عِبَادَهٌ وَذِکْرُ الْاَئِمَّهِ مِنْ وُلْدِهِ عِبَادَه….
ثُمَّ تَلَا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هَذِهِ الْآیَهَ «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ» ثُمَّ قَالَ: اَ تُقَدِّرُ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ اَنَّ اللَّهَ یُقْسِمُ بِالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ وَیَعْنِی بِهِ السَّمَاءَ وَبُرُوجَهَا قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا ذَاکَ؟ قَالَ: اَمَّا السَّمَاءُ فَاَنَا وَاَمَّا الْبُرُوجُ فَالْاَئِمَّهُ بَعْدِی اَوَّلُهُمْ عَلِیٌّ وَآخِرُهُمُ الْمَهْدِیُّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعِینَ.
ابنعباس میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ذکر خدا (و یاد کردن او) عبادت است و یاد کردن من عبادت است، و یاد کردن علی عبادت است، و یاد کردن امامان از فرزندان او عبادت است…
سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود: «سوگند به آسمانهایی که دارای برجها است، آنگاه فرمود: ای پسر عباس! آیا میپنداری که خداوند به آسمان دارای برجها سوگند یاد فرموده و مقصودش همین آسمانها و برجها است؟ عرض کردم: ای رسول خدا پس مقصودش چیست؟ فرمود: اما آسمان منم، و اما برجها امامان پس از مناند که اولی آنها علی و آخرشان مهدی است، درود خدا بر تمام ایشان باد.
روایت یحیی بن ابیالقاسم
روایت یحیی بن ابیالقاسم از امام صادق (علیهالسّلام): «اولهم علی بن ابی طالب وآخرهم القائم»
حدثنا علی بن احمد بن محمد بن عمران الدقاق رضی الله عنه قال: حدثنا محمد بن ابیعبدالله الکوفی عن موسی بن عمران النخعی عن عمه الحسین بن یزید النوفلی عن الحسن بن علی بن ابی حمزه عن ابیه عن یحیی بن ابیالقاسم عن الصادق جعفر بن محمد عن ابیه عن جده عن علی (علیهمالسّلام) قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: الائمه بعدی اثنا عشراولهم علی بن ابی طالب وآخرهم القائم هم خلفائی واوصیائی واولیائی وحجج الله علی امتی بعدی المقر بهم مؤمن والمنکر لهم کافر.
رسول خدا فرمود: پیشوایان بعد از من دوازده نفراند، نخستین آنان علی بن ابیطالب و آخرین آنان قائم است. آنان خلفاء، اوصیاء و اولیای من و حجتهای خدا بر امت من بعد از من میباشند. کسانی که آنان را قبول دارند مؤمن و کسانی که منکر آنهایند کافراند.
در کفایه الاثر عن الحسین بن علی بن ابیحمزه آمده است.
روایت عبدالسلام هروی
روایت عبدالسلام هروی از امام هشتم (علیهالسّلام): «اَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ وَآخِرُهُمْ مَهْدِیُّ اُمَّتِی»
روایت مفصل دیگری توسط امام هشتم (علیهالسّلام) از امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نقل شده که یکی از علمای اهل سنت، شیخ ابراهیم قندوزی حنفی نیز آن را در کتابش آورده است. در این روایت نیز نخستین وصی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و آخرین آنان حضرت مهدی (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) نام برده شده است:
حدثنا الحسن بن محمد بن سعید الهاشمی قال: حدثنا فرات بن ابراهیم ابن فرات الکوفی قال: حدثنا محمد بن علی بن احمد بن الهمدانی قال: حدثنی ابوالفضل العباس بن عبدالله البخاری قال: حدثنا محمد بن القاسم بن ابراهیم بن عبدالله ابن القاسم بن محمد بن ابی بکر قال: حدثنا عبد السلام بن صالح الهروی، عن علی بن موسی الرضا، عن ابیه، عن آبائه، عن علی بن ابی طالب (سلاماللهعلیها) قال: قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً اَفْضَلَ مِنِّی وَلَا اَکْرَمَ عَلَیْهِ مِنِّی ….
فَقُلْتُ: یَا رَبِّ وَمَنْ اَوْصِیَائِی فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ! اِنَّ اَوْصِیَاءَکَ الْمَکْتُوبُونَ عَلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَنَظَرْتُ وَاَنَا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّی اِلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَرَاَیْتُ اثناعشر نُوراً فِی کُلِّ نُورٍ سَطْرٌ اَخْضَرُ مَکْتُوبٌ عَلَیْهِ اسْمُ کُلِّ وَصِیٍّ مِنْ اَوْصِیَائِی اَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ وَآخِرُهُمْ مَهْدِیُّ اُمَّتِی. فَقُلْتُ: یَا رَبِّ اَ هَؤُلَاءِ اَوْصِیَائِی مِنْ بَعْدِی فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ هَؤُلَاءِ اَوْلِیَائِی وَاَحِبَّائِی وَاَصْفِیَائِی وَحُجَجِی بَعْدَکَ عَلَی بَرِیَّتِی وَهُمْ اَوْصِیَاؤُکَ وَخُلَفَاؤُکَ وَخَیْرُ خَلْقِی بَعْدَکَ…
… عرض کردم پروردگارا اوصیاء من کیاناند؟ ندا رسیدای محمد! اسماء اوصیاء تو بر ساق عرش نوشته شدند. در پیشگاه پروردگار خود به ساق عرش نگریستم، دوازده نور دیدم در هر نوری با یک سطر سبز نام یکی از اوصیاء من نوشته است، اول آنان علی بن ابیطالب و آخرشان مهدی امت من بود. گفتم: پروردگارا آنان اوصیای بعد از من هستند؟ ندا شدم ای محمد آنان اولیاء و احباء و اصفیاء و حجتهای من بعد از تو بر خلق من و اوصیاء و خلفاء تو و بهترین مخلوقات بعد از تو هستند.
تعبیر انت الامام ابوالائمه
طبق برخی از روایات، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مقام خطاب به امیرمؤمنان (علیهالسّلام)، تعبیر «انت الامام ابو الائمه… منهم المهدی» بیان فرموده است.
ابوالقاسم خزاز قمی در کفایه الاثر از طریق ابیالطفیل، از امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) تعبیر فوق را نقل کرده است:
اخبرنا القاضی المعافی بن زکریا قال حدثنا علی بن عتبه قال حدثنی الحسین بن علوان عن ابی علی الخراسانی عن معروف بن خربوذ عن ابی الطفیل عَنْ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: اَنْتَ الْوَصِیُّ عَلَی الْاَمْوَاتِ مِنْ اَهْلِ بَیْتِی وَالْخَلِیفَهُ عَلَی الْاَحْیَاءِ مِنْ اُمَّتِی حَرْبُکَ حَرْبِی وَسِلْمُکَ سِلْمِی اَنْتَ الْاِمَامُ اَبُو الْاَئِمَّهِ اَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبِکَ اَئِمَّهٌ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَمِنْهُمُ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلَاُ الدُّنْیَا قِسْطاً وَعَدْلًا…
ابوالطفیل از علی (علیهالسّلام) روایت میکند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: تو وصی بر مردگان از اهل بیت من و جانشین بر زندگان از امّت من هستی، جنگ با تو جنگ با من و تسلیم بودن برای تو تسلیم برای من است، تو امام، پدر امامان هستی، یازده تن از صلب تو پیشوایانی پاکیزه هستند، و از جمله ایشان مهدی است. او کسی است که زمین را پر از عدل و داد میکند همچنان که پر از ظلم و ستم شده باشد….
تعبیر اولهم اخی و آخرهم ولدی
تعبیر دیگری که برای معرفی نخستین و آخرین جانشین رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از آن حضرت نقل شده، تعبیر «اولهم اخی وآخرهم ولدی» است.
تعبیر فوق، را شیخ صدوق (رحمهاللهعلیه) و محدثان دیگر، از طریق عبدالله بن عباس نقل کردهاند:
حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عبداللَّه الْحَکَمِ عَنْ اَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ عبداللَّه بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: اِنَّ خُلَفَائِی وَاَوْصِیَائِی وَحُجَجَ اللَّهِ عَلَی الْخَلْقِ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ اَخِی وَآخِرُهُمْ وَلَدِی قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ اَخُوکَ؟ قَالَ: عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ قِیلَ: فَمَنْ وَلَدُکَ؟ قَالَ: الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَعَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا اِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّی یَخْرُجَ فِیهِ وَلَدِیَ الْمَهْدِیُّ فَیَنْزِلَ رُوحُ اللَّهِ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ فَیُصَلِّیَ خَلْفَهُ وَتُشْرِقَ الْاَرْضُ بِنُورِهِ وَیَبْلُغَ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَالْمَغْرِب.
عبداللَّه بن عباس میگوید رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: به راستی خلفاء و اوصیاء من و حجج خدا بر خلق بعد از من دوازده نفراند، نخستین آنان برادرم و آخرینشان پسرم میباشد. عرض شد یا رسول اللَّه برادرت کیست؟ فرمود علی بن ابیطالب. عرض شد پسرت کیست؟ فرمود: مهدی همان کسی است که زمین را پر از عدل و داد کند؛ همچنانکه پر از جور و ظلم شده باشد. سوگند به آن کسی که مرا به حق مبعوث کرده اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن را آنقدر طولانی کند تا آنکه فرزندم مهدی ظهور کند و روحاللَّه عیسی بن مریم فرود آید و پشت سرش نماز بخواند و زمین به نورش روشن گردد و سیطره حکومتش مشرق و مغرب را بگیرد.
روایات صریح در اسم و مشخصات کامل ائمه
دسته دیگری که روایات فراوان را در خود جای میدهد، اسامی و مشخصات کامل امامان معصوم (علیهمالسّلام) را بیان کرده و بر امامت و جانشینی آنان پس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تصریح نموده است.
لوح جابر بن عبدالله انصاری
یکی از این روایات، حدیث لوح جابر بن عبدالله انصاری است که در این نوشتار به شش سند این روایت دست یافتیم.
جابر بن عبدالله جهت عرض تبریک تولد حضرت امام حسین (علیهالسّلام)، به نزد حضرت فاطمه زهرا رفته بود. ایشان این لوح را از نزد حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) دریافت کرده و برای خودش نسخه برداری نمود و بنا به درخواست امام باقر (علیهالسّلام) این لوح را نزد حضرت آورد که طبق املاء حضرت برابر بود. در این لوح که از جانب خداوند برای پیامبر داده شده؛ اسامی دقیق و مشخصات کامل ائمه (علیهمالسّلام) درج شده است.
علمای شیعه این روایت را از معتبرترین روایات دانستهاند.
ابوالفتح کراجکی از علمای قدیم شیعه، روایاتی را که بیانگر امامت دوازده امام است ذکر کرده و راجع به روایت لوح مینویسد:
ومن ذلک خبر اللوح المشتهر المعروف الذی قد اجتمعت الشیعه الامامیه ولم تختلف فیه.
از جمله روایاتی که بر امامت دوازده جانشین رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دلالت دارد، روایت مشهور و معروف لوح میباشد که مورد اجماع شیعه امام است.
میرزا محمدتقی اصفهانی نیز در بحث روایاتی که بر اسم ائمه (علیهمالسّلام) تصریح میکند، میگوید:
منها: حدیث اللوح، المروی بسند معتبر فی اصول الکافی وکمال الدین وغیرهما من الکتب المعتبره.
از جمله روایات، حدیث لوح است که به سند معتبر در اصول کافی و کمال الدین و غیر آن از کتابهای معتبره دیگر نقل شده است.
طرق لوح جابر
این روایت با سندهای متعدد و طرق مختلف نقل شده است. نکته مهم و قابل دقت این است که امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) این لوح را از جابر بن عبدالله انصاری روایت کردهاند. و از این دو امام بزرگوار، ابوبصیر اسدی، جابر جعفی، ابوالجارود و اسحاق بن عمار آن را گزارش کردهاند.
طریق اول لوح
روایت صحیحه ابوالجارود از امام باقر (علیهالسّلام) از جابر بن عبدالله: «دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَهَ (علیهاالسّلام) وَبَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ مَکْتُوبٌ فِیهِ اَسْمَاءُ الْاَوْصِیَاءِ»
شیخ صدوق در کمال الدین و عیون الاخبار، در روایت صحیح لوح جابر را از طریق ابوالجارود از امام باقر (علیهالسّلام) اینگونه نقل کرده است:
وَحَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ اَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ اَبِی الْجَارُودِ عَنْ ابیجعفر (علیهالسّلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عبداللَّه الْاَنْصَارِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَهَ (علیهاالسّلام) وَبَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ مَکْتُوبٌ فِیهِ اَسْمَاءُ الْاَوْصِیَاءِ فَعَدَدْتُ اثناعشر آخِرُهُمُ الْقَائِمُ ثَلَاثَهٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَاَرْبَعَهٌ مِنْهُمْ عَلِیٌّ علیه السلام.
جابر میگوید: به محضر حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) وارد شدم در برابرش لوحی بود که نامهای اوصیاء در آن نوشته شده بود. دوازده اسم را در آن شمردم که آخرین آنان اسم قائم بود. سه اسم به نام محمد و چهار اسم آن به نام علی بود.
بررسی سند روایت
در سند این روایت: ۱. احمد بن محمد بن یحیی العطار، ۲. محمد بن یحیی العطار، ۳. محمد بن الحسین ابیالخطاب، ۴. حسن بن محبوب، ۵. ابیالجارود واقع شدهاند.
ا) احمد بن محمد بن یحیی العطار:
در دسته سوم در روایت نخست درباره احمد بن محمد مفصل بحث شد و نظر جمع زیادی از علما بر این شد که او موثق و از مشایخ اجازه است که شیخ صدوق و تلعکبری از او روایت نقل کرده است. و آقای خویی نیز همین نظر را مشهورتر میداند:
وکیف کان، فقد اختلف فی حال الرجل، فمنهم من اعتمد علیه ولعله الاشهر.
به هر حال، در شرح حال این مرد اختلاف شده است. برخی از علما، بر او اعتماد کردهاند و شاید این نظر مشهورتر است.
علامه مامقانی بعد از اینکه هر دو نظر را نقل کرده خودش میگوید: بعد از توثیق شهید ثانی که در فقه و رجال در بالاترین مرتبه علمی قرار دارد، دلیلی برای توقف در وثاقت او نمیبینم:
واقول: بعد توثیق مثل الشهید الثانی (رحمهاللهعلیه) الذی تثبته فی الفقه والرجال فی اعلی الدرجه لا اری وجهاً للتوقف فی الرجل، سیما مع تاید هذ التوثیق بتوثیق السماهیجی والمحقق الاردبیلی (رحمهاللهعلیه) والمحقق الداماد والشیخ البهائی والمحقق الشیخ حسن صاحب المنتقی. وکون الرجل من مشایخ الاجازه وکثره روایته واکثار المشایخ الروایه عنه واتخاذ العلامه (رحمهاللهعلیه) تصحیح الطریق الذی هو فیه دیدنا بل ظاهر الوجیزه انه دیدن الکل حیث قال انه من مشایخ الاجازه وحکم الاصحاب بصحه حدیثه. انتهی.
من بعد از توثیق همانند شهید ثانی که در فقه و رجال در بالاترین درجه علمی قرار دارد، وجهی برای توقف در حال این مرد نمیبینم. به ویژه با تأیید این توثیق به توثیق سماهیجی، محقق اردبیلی، محقق داماد، شیخ بهایی، محقق شیخ حسن صاحب المنتقی و اینکه او مشایخ اجازه و ناقل روایات بسیار است و مشایخ روایت از او فراوان نقل کردهاند و علامه طریق او را تصحیح کرده (که این روش ما است بلکه طبق ظاهر وجیزه این روش همه است) و گفته است: او از مشایخ اجازه است و اصحاب به صحت روایتش حکم کردهاند.
شیخ حر عاملی میگوید: از تصحیح علامه طرق شیخ را و نیز از عبارت شهید ثانی در بیان تعدیل او، توثیق احمد بن محد بن یحیی استفاده میشود:
احمد بن محمد بن یحیی. روی عنه التلعکبری، واخبرنا عنه الحسین بن عبید الله ـ قاله الشیخ. ویستفاد توثیقه من تصحیح العلامه طرق الشیخ، ونحوه عباره الشهید الثانی السابقه فی المقدمات فی تعدیله وتعدیل امثاله.
نمازی شاهرودی نیز از قول علامه مجلسی، حکم اصحاب امامیه را به صحت روایات او نقل کرده است:
قال العلامه المجلسی فی الوجیزه بعد عنوانه: من مشایخ الاجازه، وحکم الاصحاب بصحه حدیثه، . . انتهی.
علامه مجلسی در وجیزه بعد از اینکه او را از مشایخ اجازه عنوان کرده گفته است: اصحاب به صحت روایات او حکم کردهاند.
ب) محمد بن یحیی العطار:
محمد بن یحیای عطار قمی از چهرههای شناخته شده و موثق امامی و از اساتید مرحوم کلینی است که رجالشناسان او را ثقه و مورد اعتماد میدانند. نجاشی درباره او میگوید:
محمد بن یحیی ابوجعفر العطار القمی، شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقه، عین، کثیر الحدیث.
محمد بن یحیی ابوجعفر عطار قمی، شیخ اصحاب ما در زمان خود، موثق و مورد اطمینان، آقای قوم و دارای روایات بسیار است.
ابنداوود حلی در رجالش نیز او را موثق و دارای روایات بسیار معرفی کرده است:
محمد بن یحیی ابوجعفر العطار… روی عنه الکلینی وهو (قمی) کثیر الروایه ثقه.
آقای نمازی شاهرودی اتفاق علما را بر ثقه بودنش نقل کرده و میگوید او از مشایخ مرحوم کلینی بوده است:
محمد بن یحیی ابوجعفر العطار الاشعری القمی: کثیر الروایه، من مشائخ الکلینی، شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقه بالاتفاق.
ج) محمد بن الحسین بن ابیالخطاب:
سومین شخص محمد بن الحسین همدانی و کنیهاش ابوجعفر زیات است. او نیز از علمای جلیل القدر و موثق امامیه میباشد. نجاشی ایشان را اینگونه معرفی کرده است:
محمد بن الحسین بن ابی الخطاب، ابوجعفر الزیات الهمدانی ـ واسم ابی الخطاب زید ـ جلیل من اصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایه، ثقه، عین، حسن التصانیف، مسکون الی روایته.
محمد بن الحسین بن ابیالخطاب، کنیهاش ابوجعفر زیات همدانی است. و نامای الخطاب زید است. محمد بن الحسن از بزرگان اصحاب ما، عظیم القدر، دارای روایات بسیار، مورد اعتماد، مشهور، بوده و دارای تألیفات قابل ستایش و روایاتی است که به انسان آرامش میدهد.
شیخ در فهرست و رجالش نیز او را اهل کوفه و از اصحاب امام جواد (علیهالسّلام) دانسته و توثیق کرده است.
محمد بن الحسین بن ابی الخطاب الزیات الکوفی، ثقه، من اصحاب ابیجعفر الثانی علیه السلام.
علامه حلی نیز در خلاصه الاقوال میگوید:
محمد بن الحسین بن ابی الخطاب، واسم ابی الخطاب زید، ویکنی محمد بابیجعفر الزیات الهمدانی، جلیل من اصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایه، ثقه عین. حسن التصانیف، مسکون الی روایته، له تصانیف ذکرناها فی کتابنا الکبیر، من اصحاب الجواد (علیهالسّلام).
د) حسن بن محبوب:
حسن بن محبوب از اهل کوفه و از اصحاب امام رضا (علیهالسّلام) و شخص موثقی است. شیخ طوسی در فهرست او را اینگونه معرفی کرده است:
الحسن بن محبوب السراد، ویقال له: الزراد، ویکنی ابا علی، مولی بجیله، کوفی، ثقه. روی عن ابی الحسن الرضا علیه السلام، وروی عن ستین رجلا من اصحاب ابیعبدالله علیه السلام، وکان جلیل القدر، ویعد فی الارکان الاربعه فی عصره.
حسن بن محبوب سراد که زراد هم به او گفته میشود، کنیهاش ابوعلی، غلام بجیلی کوفی و موثق است که از امام رضا (علیهالسّلام) و شصت تن از اصحاب امام صادق (علیهالسّلام) روایت نقل کرده و شخص جلیلالقدر بود و در زمان خودش از ارکان چهارگانه به حساب میآمد.
شیخ طوسی در رجالش نیز در دو جا او را ثقه دانسته است:
الحسن بن محبوب السراد، ویقال: الزراد، مولی، ثقه.
علامه حلی در خلاصه الاقوال میگوید:
الحسن بن محبوب السراد، ویقال الزراد، یکنی ابا علی، مولی بجیله، کوفی، ثقه، عین، روی عن الرضا (علیهالسّلام) وکان جلیل القدر، یعد فی الارکان الاربعه فی عصره.
ابوعمرو کشی از زبدهترین رجالشناس، حسن بن محبوب را از اصحاب امام موسی کاظم و امام رضا (علیهماالسّلام) و از جمله شش نفر اصحاب اجماع میداند و میگوید:
تسمیه الفقهاء من اصحاب ابی ابراهیم وابی الحسن الرضا علیهما السلام
۱۰۵۰ ـ اجمع اصحابنا علی تصحیح ما ی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 