پاورپوینت کامل آمین بعد از ولا الضالین ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آمین بعد از ولا الضالین ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آمین بعد از ولا الضالین ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آمین بعد از ولا الضالین ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل آمین بعد از ولا الضالین ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint
کلیدواژه: احکام نماز، آمین گفتن، ولا الضالین.
پرسش: گفتن «آمین» بعد از «ولا الضالین» چه اشکالی دارد؟
پاسخ: نماز از عبادات است و به اتفاق تمام مذاهب اسلامی، توقیفی است؛ بنابراین اضافه کردن و یا کم کردن چیزی از آن با استناد به روایاتی ضعیف، جایز نیست؛ اهل بیت (علیهمالسلام)، به پیروان خود به منظور حفظ سنت جدشان دستور ترک آمین را دادهاند و اهل بیت (علیهمالسّلام) یکی از دو ثقلی هستند که پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیروی و اطاعت بیقیدوشرط از آنها را بر همه مسلمین واجب کرده است؛ قال سالت ابا عبدالله (علیهالسّلام) اقول اذا فرغت من فاتحه الکتاب آمین؟ قال لا.
علما و بزرگان اهلسنت در جواز و یا عدم جواز گفتن آمین با یکدیگر اختلاف دارند و حتی از هر کدام از ائمه اربعه اهل تسنن چندین قول در این باره نقل شده است که خود این نشانگر عدم تمامیت روایاتی است که درباره آمین نقل شده است.
فهرست مندرجات
۱ – روایات اهل سنت در این باب
۲ – آمین از دیدگاه پیروان اهل بیت
۳ – آمین از دیدگاه علمای اهل سنت
۴ – بررسی روایات مشروعیت گفتن آمین
۴.۱ – روایات ابوهریره و مناقشه در آنها
۴.۱.۱ – دشمن خدا خواندن ابوهریره
۴.۱.۲ – جعل روایت و تهدید به تبعید
۴.۱.۳ – دروغگوترین فرد نزد امیرالمؤمنین
۴.۱.۴ – تدلیس ابوهریره
۴.۱.۵ – حکم تدلیس ازدیدگاه اهلسنت
۴.۲ – روایات نقل شده از دیگران
۴.۲.۱ – روایات سنن ابن ماجه
۴.۲.۱.۱ – روایت اول
۴.۲.۱.۲ – روایت دوم
۴.۲.۲ – روایات سنن ابی داود
۴.۲.۲.۱ – روایت سفیان ثوری
۴.۲.۲.۲ – روایت دوم
۴.۲.۲.۳ – روایت سوم
۴.۲.۳ – روایات سنن ترمذی
۴.۲.۳.۱ – روایت اول
۴.۲.۳.۲ – روایت دوم
۵ – نتیجه بحث
۶ – پانویس
۷ – منبع
روایات اهل سنت در این باب
اهل تسنن، روایت صحیحی برای اثبات این مطلب ندارند؛ چرا که بسیاری از روایات به ابوهریره برمیگردد و وی به اتفاق اهل سنت از مدلسین بوده و نیز عمر بن خطاب او را دشمن خدا، دشمن کتاب خدا و دزد میداند. (یا عدوّ الله و عدوّ کتابه، اسرقت مال الله)؟!. (لتترکن الحدیث عن رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، او لالحقنک بارض دوس)!.
و همچنین امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) او را دروغگوترین فرد در نقل حدیث از پیامبر میداند: «الا ان اکذب الناس، او قال: اکذب الاحیاء، علی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابوهریره الدوسی».
و یا این روایات به سفیان ثوری برمیگردد که وی نیز از مدلسین مشهور که تدلیس وی نیز از نوع تدلیس تسویه بوده که از دیدگاه اهل تسنن بدترین نوع تدلیس است. قال الخطیب وکان الاعمش و سفیان الثوری یفعلون مثل هذا قال العلائی و بالجمله فهذا النوع افحش انواع التدلیس مطلقا وشرها؛
بقیه روایتها نیز همگی ضعیف السند هستند.
آمین از دیدگاه پیروان اهل بیت
از دیدگاه شیعه گفتن کلمه «آمین» بعد از «ولا الضالین» در نماز جایز نیست و مبطل نماز است. این دیدگاه و نظر اکثر علمای شیعه است و حتی برخی علما ادعای اجماع کردهاند. مرحوم صاحب جواهر مینویسد:
(لا یجوز قول آمین فی آخر الحمد) عند المشهور بین الاصحاب القدماء والمتاخرین شهره عظیمه کادت تکون اجماعا کما اعترف به فی جامع المقاصد، بل فی المنتهی وعن کشف الالتباس نسبته الی علمائنا مشعرین بدعوی الاجماع علیه، بل فی الغنیه والتحریر والمحکی عن الانتصار والخلاف ونهایه الاحکام. جایز نبودن گفتن آمین در آخر سوره حمد در بین علمای شیعه آنچنان شهرت دارد که احساس میشود این عدم جواز اجماعی باشد همچنانکه نویسنده کتاب جامع المقاصد به آن اعتراف کرده است؛ بلکه در کتاب المنتهی و کشف الالتباس و غنیه و تحریر و آنچه که از انتصار و خلاف و نهایه الاحکام نقل شده است اجماع فقهای شیعه بر عدم جواز گفتن آمین در پایان سوره حمد است.
فقیه نامور شیعه مرحوم آیتالله خویی مینویسد:
التاسع: تعمد قول «آمین» بعد تمام الفاتحه، اماما کان او ماموما او منفردا، اخفت بها، او جهر، فانه مبطل اذا قصد الجزئیه، او لم یقصد به الدعاء. نهمین چیزی که سبب باطل شدن نماز میشود گفتن آمین در پایان سوره حمد است؛ چه در نماز جماعت باشد و یا فرادا و گوینده آمین امام جماعت باشد و یا مأموم، و چه آهسته و یا بلند گفته شود، در هر صورت نماز را باطل میکند اگر به قصد جزئی از اجزای قرائت گفته شود نه به قصد دعا.
دلایل بسیاری علمای شیعه برای اثبات اینمطلب ارائه کردهاند که دوستان عزیز میتوانند برای آگاهی از همه آنها به کتابهای مفصل فقهی همانند جواهر الاحکام مراجعه بفرمایند و مرحوم صاحب وسائل در باب عدم جواز التامین فی آخر الحمد … ۶ روایت نقل میکند که ما به چند از آنها اشاره میکنیم:
عن محمد بن سنان عن ابن مسکان عن محمد الحلبی قال سالت ابا عبدالله (علیهالسّلام) اقول اذا فرغت من فاتحه الکتاب آمین؟ قال لا. محمد حلبی راوی حدیث میگوید: از امام صادق (علیهالسّلام) پرسیدم: آیا پس از پایان یافتن سوره حمد آمین بگویم؟ فرمود: نه.
۱ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسّلام). .. وَ لَا تَقُولَنَّ اِذَا فَرَغْتَ مِنْ قِرَاءَتِکَ آمِینَ فَاِنْ شِئْتَ قُلْتَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ…. و هرگاه از خواندن حمد فارغ شدی، آمین مگو ولی اگر خواستی بگو: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.
آمین از دیدگاه علمای اهل سنت
اما علمای اهلسنت در این باره اختلاف شدیدی دارند، بعضی گفتن آن را واجب میدانند، برخی دیگر مستحب، برخی بلند گفتن و برخی دیگر آهسته خواندن را توصیه میکنند. حتی درباره نظر هر یک از ائمه مذاهب اربعه نیز چند قول نقل شده است. که به صورت مختصر این اقوال را نقل و بعد به نقد ادله آنها میپردازیم.
نووی در المجموع مینویسد:
واختلف اصحاب الشافعی، فمنهم من قال: المساله علی قولین، ومنهم من قال: اذا کانت الصفوف قلیله متقاربه یسمعون قول الماموم یستحب الاخفاء، واذا کانت الصفوف کثیره، ویخفی علی کثیر منهم قول الامام یستحب لهم الجهر لیسمعوا من خلفهم. طرفداران شافعی در گفتن آمین پس از خاتمه حمد اختلاف دارند، برخی گفتهاند: در این مسئله دو نظر هست، و برخی گفتهاند: اگر صفهای نماز اندک و فشرده بود و نمازگزاران صدای یکدیگر را بشنوند مستحب است که آمین آهسته گفته شود؛ ولی اگر صفها زیاد بود و صدای امام را نشنیدند، مستحب است آمین را با صدای بلند بگویند تا صفوف دورتر بشنوند.
و نیز مینویسد: وعن مالک روایتان: احداهما مثل قول ابی حنیفه… والثانیه لا یقول فیها اصلاً. از مالک یکی دیگر از پیشوایان فقهی اهل سنت دو قول وجود دارد یکی همانند نظریه ابوحنیفه است که میگوید: امام پس از حمد باید آمین بگوید، و نقل دوم این است که آمین نباید گفته شود.
و شوکانی در نیل الاوطار مینویسد:
فی مشروعیه التامین: قال الحافظ وهذا الامر عند الجمهور للندب، وحکی ابن بزیزه عن بعض اهل العلم وجوبه علی الماموم عملاً بظاهر الامر، واوجبته الظاهریه علی کل من یصلی، والظاهر من الحدیث الوجوب علی الماموم فقط، لکن لا مطلقاً بل مقدماً بان یؤمن الامام، والامام والمنفرد فمندوب فقط. درباره آمین گفتن، حافظ میگوید: جمهور از فقها آن را مستحب دانستهاند، و ابن بزیزه از بعضی از علما آورده است که وجوب آمین بر مأموم لازم است؛ ولی ظاهریه بر همه نمازگزاران آن را واجب دانستهاند؛ ولی از حدیث واجب بودن بر مأموم فهمیده میشود به این ترتیب که اول امام بگوید؛ ولی کسی که فرادا نماز میخواند بر او مستحب است.
و سرخسی در المبسوط مینویسد:
فاما آمین فالامام یقولها بعد الفراغ من الفاتحه الا علی قول مالک رحمه الله وهو روایه الحسن عن ابی حنیفه رحمه الله تعالی لقوله صلی الله علیه وسلم اذا قال الامام ولا الضالین فقولوا آمین. امام پس از فراغت از حمد باید آمین بگوید، مگر به فتوای مالک، و این فتوای ابوحنیفه است که امام باید پس از حمد آمین بگوید؛ زیرا رسول خدا فرموده است: هرگاه امام ولا الضالین را گفت شما باید بگویید: آمین.
بررسی روایات مشروعیت گفتن آمین
اهل سنت برای مشروع جلوه دادن گفتن آمین، بعد از ولا الضالین، به برخی روایات متمسک شدهاند که ما فقط روایاتی را که در صحاح سته اهل سنت آمده است بررسی میکنیم، این روایات را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
الف: روایاتی که به ابوهریره ختم میشود؛
ب: روایاتی که به دیگر راویان ختم میشود.
با تحقیق و بررسی با جرات میتوان ادعا کرد که در میان هر دو گروه هیچ روایت صحیح السندی در این باره وجود ندارد.
روایات ابوهریره و مناقشه در آنها
روایاتی که به ابوهریره ختم میشود از این قرار است:
صحیح البخاری:کتاب الاذان، باب فضل التامین، و باب جهر الماموم بالتامین، صحیح مسلم: کتاب الصلاه، باب التسمیع و التحمید و التامین، سنن النسائی: کتاب الصلاه، باب الجهر ب آمین، وباب فضل الامر بالتامین خلف الامام. و برخی دیگر از روایات که در سنن ابنماجه، سنن ابیداود و جامع ترمذی آمده است.
ممکن است سؤال شود که چگونه ممکن است در وثاقت ابوهریره تشکیک کرد؛ درحالیکه از وی روایات فراوانی در کتابهای روایی نقل شده است؟ در جواب میگوییم: کثرت روایت، هیچ وقت دلالت بر وثاقت آن شخص نخواهد بود؛ چراکه راوی هرچه دروغگوتر باشد، روایاتش نیز افزایش خواهد یافت و ابوهریره مصداق کامل و اتم اینمطلب است. ما به چند مورد از جرحهایی که درباره ابوهریره در کتابهای اهل سنت آمده، اشاره میکنیم و قضاوت را بهعهده خوانندگان میگذاریم.
دشمن خدا خواندن ابوهریره
عمر، ابوهریره را دشمن خدا میداند: مورخین نقل کردهاند که عمر بن خطاب در سال ۲۱ هـ ابوهریره را بهعنوان والی به بحرین فرستاد. به خلیفه خبر دادند که ابوهریره مال و ثروت هنگفتی جمعآوردی کرده است. خلیفه در سال ۲۳ وی را عزل و به مدینه فراخواند. وقتی که ابوهریره آمد، عمر به وی گفت: یا عدوّ الله وعدوّ کتابه، اسرقت مال الله؟!
ای دشمن خدا و دشمن کتاب خدا! مال خدا را سرقت میکنی؟
ابوهریره در جواب گفت: لم اسرق وانّما هی عطایا الناس لی؛ دزدی نکردهام، اینها هدیههایی است که مردم به من دادهاند!
در اینجا باید از ابوهریره سؤال کرد که آیا اگر شما والی و حاکم آنجا نبودید، بازهم از این هدیههای به شما میدادند؟ چرا در آن سالهایی که حاکم مسلمانان نبودی، کسی به تو چنین هدایای نمیداد.
ابن عبد ربه در عقد الفرید مینویسد:
ثم دعا ابا هریره فقال له: هل علمت من حین انی استعملتک علی البحرین، وانت بلا نعلین، ثم بلغنی انک ابتعت افراساً بالف دینار وستمائه دینار؟ قال: کانت لنا افراس تناتجت، وعطایا تلاحقت. قال: قد حسبت لک رزقک ومؤونتک وهذا فضل فاده. قال: لیس لک ذلک. قال بلی والله واوجع ظهرک. ثم قام الیه بالدره فضربه حتی ادماه.
پس از عزل و فراخوانی ابوهریره، عمر گفت: آیا میدانی وقتی که تو را به ولایت بحرین منصوب کردم کفشی برای پوشیدن نداشتی و حالا به من خبر دادهاند که اسبهایی به قیمت هزار و ششصد دینار خریدهای؟ ابوهریره در پاسخ گفت: اسبهایی داشتم که زادوولد کردند و هدایائی بود که میرسید، عمر گفت: من آنچه را که برای زندگیات لازم و کافی بود تعیین کرده بودم پس آنچه مازاد بر مخارجت بوده باید پس بدهی، ابوهریره گفت: آنچه اضافه دارم مال تو نیست و تحویل نخواهم داد، عمر گفت: سوگند به خدا تو را شلاق خواهم زد، سپس بلند شد و با شلاق آنقدر بر وی زد تا بدنش را خونین کرد.
ابنابیالحدید شافعی در شرح خطبه ۵۶۷ نهج البلاغه به نقل از استادش ابوجعفر اسکافی مینویسد:
وابوهریره مدخول [ای فی عقله دخل] عند شیوخنا غیر مرضی الروایه، ضربه عمر بالدره، وقال: قد اکثرت من الروایه واحر بک ان تکون کاذبا علی رسول الله صلی الله علیه! ابوهریره از نظر بزرگان علمی ما از نظر عقلی مشکل داشته و روایاتش مورد قبول نبود، عمر او را تازیانه زد، و به وی گفت: تو زیاد روایت نقل میکنی سزاوار است که به تو گفته شود که تو نسبت به رسول خدا دروغ میگویی.
آیا به روایت شخصی که خلیفه دوم اهل سنت، وی را دشمن خدا، دشمن کتاب خدا و دزد میداند، میتوان اعتماد کرد؟
جعل روایت و تهدید به تبعید
عمر، ابوهریره را تهدید به تبعید میکند:
روایتهای عجیب و غریب ابوهریره از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به حدی رسید که صدای عمر بن خطاب را نیز درآورد؛ تا جایی که او را تهدید کرد که اگر از این کارش دست نکشد، او را تبعید خواهد کرد.
ذهبی، عالم مشهور اهل سنت در ترجمه ابوهریره مینویسد:
عن السائب بن یزید: سمع عمر یقول لابی هریره: لتترکن الحدیث عن رسول الله صلی الله علیه وسلم، او لالحقنک بارض دوس!. سائب بن یزید از عمر شنید که به ابوهریره میگفت: یا نقل حدیث از پیامبر را ترک کن وگرنه تو را به سرزمین دوس (محل تولد ابوهریره) تبعید میکنم.
اگر ابوهریره، احادیثی که نقل میکرده است حقیقتاً از پیامبر اسلام شنیده بود، چرا عمر وی را از این کار منع و حتی او را تهدید به تبعید میکند؟ آیا امکان دارد که عمر، صحابی رسول خدا را بدون هیچ گناهی، تنبیه کند؟
در روایت دیگری خود ابوهریره اعتراف میکند: احادیثی که الآن نقل میکنم، اگر در زمان عمر نقل میکردم، سرم را میشکست:
عن ابن عجلان: ان ابا هریره کان یقول: انی لاحدث احادیث، لو تکلمت بها فی زمن عمر، لشج راسی.
دروغگوترین فرد نزد امیرالمؤمنین
امام علی (علیهالسّلام) ابوهریره را دروغگوترین فرد میداند:
ابن ابی الحدید شافعی به نقل از استادش ابوجعفر اسکافی مینویسد:
عن علی (علیهالسّلام) انه قال: الا ان اکذب الناس، او قال: اکذب الاحیاء، علی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابو هریره الدوسی. علی (علیهالسّلام) فرمود: آگاه باشید که دروغگوترین مردم و یا فرمود: دروغگوترین فرد در بین ما بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابوهریره دوسی است.
تدلیس ابوهریره
ابوهریره، مدلس بوده است:
یکی از مسائلی که تمام علمای رجال اهل سنت بر آن اتفاقنظر دارند، این است که ابوهریره مدلس بوده است و سخنی را که از دیگران شنیده بوده، به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت میداده است.
ذهبی در ترجمه ابوهریره مینویسد:
قال یزید بن هارون: سمعت شعبه یقول: کان ابوهریره یدلس.
ابن کثیر دمشقی سلفی بعد از نقل این سخن در نوع تدلیس ابوهریره مینویسد:
ای یروی ما سمعه من کعب وما سمعه من رسول الله صلی الله علیه وسلم ولا یمیز هذا من هذا، ذکره ابن عساکر. وکان شعبه یشیر بهذا الی حدیثه «من اصبح جنبا فلا صیام له» فانه لما حوقق علیه قال: اخبرنیه مخبر ولم اسمعه من رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم). آنچه میشنید نقل میکرد چه از پیامبر و یا کعب؛ ولی در نسبت سخن به صاحبش دقت نمیکرد و سخن شخص دیگر را به دیگری نسبت میداد (این مطلب را ابن عساکر نوشته است).
ولذا شعبه با توجه به همین سخن به این حدیث از وی اشاره میکند که گفت: هرکس صبح بیدار شود و احساس کند که جنب شده است بر او روزه نیست و باطل است؛ سپس میگفت: این حدیث را از گویندهای شنیدم؛ ولی خودم از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نشنیدهام.
ذهبی بعد از نقل این روایت در توجیه تدلیس ابوهریره میگوید: قلت: تدلیس الصحابه کثیر، ولا عیب فیه؛ فان تدلیسهم عن صاحب اکبر منهم؛ والصحابه کلهم عدول؛ صحابه فراوان تدلیس میکردهاند و هیچ عیبی ندارد، چون هر یک از آنان از صحابی بزرگتری این روش را آموخته بودند، و اصحاب همه عادل هستند.
این سخن غیر معقول و خلاف تحقیق است؛ چرا که ممکن است شخص حذف شده از کسانی باشد که خداوند آنها را در قرآنش اینگونه توصیف کرده است:
«وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْاَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ اَهْلِ الْمَدینَهِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ…؛ و از (میان) اعراب بادیهنشین که اطراف شما هستند، جمعی منافقاند و از
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 