پاورپوینت کامل امامت امام علی در کلام اهل بیت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امامت امام علی در کلام اهل بیت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امامت امام علی در کلام اهل بیت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امامت امام علی در کلام اهل بیت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
امامت امام علی (دیدگاه اهل بیت)
کلیدواژه: امام علی (علیهالسلام)، امامت، اهل بیت (علیهمالسلام).
پرسش: درباره امامت امیرمؤمنان در کلام اهل بیت (علیهمالسلام) توضیح دهید.
پاسخ: براساس گزارشهای متعدد میراث حدیثی امامیه، تمام ائمه (علیهمالسّلام)، از امامت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) سخن به میان آوردند. آنان در پارهای مواقع از پیش خود و بدون آنکه پرسشی از آنها به عمل آمده باشد، موضوع امامت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را پیش کشیده، گاهی هم در پاسخ از پرسش دیگران بدان پرداختند و حتی در برخی اعمال عبادی از قبیل سجده شکر و زیارت حضرت، از آن یاد کردهاند. حجم قابل توجه این روایات همراه با بازتاب آن در منابع حدیثی دست اول مانند کافی کلینی، اعتماد کامل نسبت به صدور این احادیث را به ارمغان میآورد.
فهرست مندرجات
۱ – گزارشهای امامت امام علی
۲ – امامت امیرمؤمنان در کلام امام علی
۲.۱ – روایت اول
۲.۱.۱ – بررسی سند
۲.۱.۱.۱ – شیخ مفید
۲.۱.۱.۲ – احمد بن محمد بن حسن بن ولید
۲.۱.۱.۳ – محمد بن حسن بن ولید
۲.۱.۱.۴ – محمد بن حسن صفار
۲.۱.۱.۵ – احمد بن محمد برقی
۲.۱.۱.۶ – محمد بن خالد برقی
۲.۱.۱.۷ – محمد بن ابی عمیر
۲.۱.۱.۸ – مفضل بن عمر
۲.۲ – روایت دوم
۳ – امامت امیرمؤمنان در کلام امام مجتبی
۴ – امامت امیرمؤمنان در کلام امام حسین
۵ – امامت امیرمؤمنان در کلام امام سجاد
۶ – امامت امیرمؤمنان در کلام امام باقر
۶.۱ – روایت اول
۶.۱.۱ – بررسی سند
۶.۱.۱.۱ – علی بن ابراهیم
۶.۱.۱.۲ – ابراهیم بن هاشم
۶.۱.۱.۳ – محمد بن ابی عمیر
۶.۱.۱.۴ – عمر بن اذینه
۶.۱.۱.۵ – طبقه آخر
۶.۲ – روایت دوم
۷ – امامت امیرمؤمنان در کلام امام صادق
۷.۱ – روایت اول
۷.۱.۱ – بررسی سند
۷.۱.۱.۱ – علی بن ابراهیم
۷.۱.۱.۲ – محمد بن عیسی بن عبید
۷.۱.۱.۳ – یونس بن عبدالرحمن
۷.۱.۱.۴ – ابن مسکان
۷.۱.۱.۵ – ابوبصیر الاسدی
۷.۲ – روایت دوم
۸ – امامت امیرمؤمنان در کلام امام کاظم
۸.۱ – روایت اول
۸.۱.۱ – بررسی سند
۸.۱.۱.۱ – محمد بن علی ماجیلویه
۸.۱.۱.۲ – عبدالله بن جندب
۸.۲ – روایت دوم
۹ – امامت امیرمؤمنان در کلام امام رضا
۹.۱ – روایت اول
۹.۱.۱ – بررسی سند
۹.۱.۱.۱ – عبدالواحد بن عبدوس
۹.۱.۱.۲ – علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری
۹.۱.۱.۳ – فضل بن شاذان
۹.۲ – روایت دوم
۱۰ – امامت امیرمؤمنان در کلام امام جواد
۱۰.۱ – بررسی سند
۱۰.۱.۱ – عده من اصحابنا
۱۰.۱.۲ – احمد بن محمد برقی
۱۰.۱.۳ – ابوهاشم جعفری
۱۱ – امامت امیرمؤمنان در کلام امام هادی
۱۱.۱ – روایت اول
۱۱.۲ – روایت دوم
۱۲ – امامت امیرمؤمنان در کلام امام عسکری
۱۲.۱ – بررسی سند
۱۲.۱.۱ – علی بن احمد
۱۲.۱.۲ – محمد بن یعقوب کلینی
۱۲.۱.۳ – علی بن محمد کلینی
۱۲.۱.۴ – اسحاق بن اسماعیل
۱۳ – نتیجه بحث
۱۴ – پانویس
۱۵ – منبع
گزارشهای امامت امام علی
منابع حدیثی، فقهی و گاه دعانگاری امامیه روایات فراوانی از معصومان (علیهمالسّلام) پیرامون امامت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در خود گرد آوردهاند. نوشتار پیشرو در صدد گردآوری تمام احادیث در این باره نیست. آنچه در این نگاره مختصر ارائه میگردد تنها نمونهای اندک است؛ بهطوری که سعی بر آن شد تا از هر معصومی تنها یک یا دو روایت بیشتر آورده نشود.
لازم است بدانیم؛ حجم فروان این احادیث وثوق به صدور آن را در پی دارد و بهطور منطقی ما را از بررسی سندی بینیاز میکند، اما به جهت استحکام هر چه بیشتر، تعدادی از آنها را از منظر دانش رجال مورد کاوش قرار دادیم.
در ادامه مشروح این روایات تقدیم میگردد:
امامت امیرمؤمنان در کلام امام علی
در ادامه دو روایت از امامت امام علی (علیهالسّلام) بیان میکنیم و سند آنها را مورد بررسی قرار میدهیم.
روایت اول
اَخْبَرَنَا الشَّیْخُ السَّعِیدُ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ قَالَ اَخْبَرَنَا اَبُو الْحَسَنِ اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ قَالَ حَدَّثَنَا اَبِی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ اَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) قَالَ: قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام): اُعطِیتُ تِسْعاً لَمْ یُعْطَ اَحَدٌ قَبْلِی سِوَی النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم). .. اَنَ بِوَلَایَتِی اَکْمَلَ اللَّهُ لِهَذِهِ الْاُمَّهِ دِینَهُمْ وَ اَتَمَّ عَلَیْهِمُ النِّعَمَ وَ رَضِیَ لَهُمْ اِسْلَامَهُمْ اِذْ یَقُولُ یَوْمَ الْوَلَایَهِ لِمُحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَا مُحَمَّدُ، اَخْبِرْهُمْ اَنِّی اَکْمَلْتُ لَهُمُ الْیَوْمَ دِینَهُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْهِمُ النِّعَمَ، وَ رَضِیتُ اِسْلَامَهُمْ.
مفضل بن عمر میگوید امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرموده است: به خدا سوگند که خداوند به من نُه چیز عطا کرده که پیش از من به هیچ کس جز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عطا نکرده است: … (یکی از آن نُه چیز آن است که) خداوند با ولایت من دین این امّت را کامل کرد و نعمتها را بر آنان تمام نمود و به اسلام آنان راضی شد، و این هنگامی بود که در روز ولایت (روز غدیر خم) به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: یا محمد! از من به آنان خبر بده که امروز دینشان را کامل کردم و به اسلام به عنوان دین آنان راضی شدم و نعمت خود را بر آنان تمام کردم.
بررسی سند
سلسله راویان گزارش فوق از اعتبار کافی برخوردار هستند. در ادامه دیدگاه عالمان راویشناس درباره تکتک این افراد را میآوریم.
شیخ مفید
اَبُوعَبْدِاللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَان: محمد بن محمد بن نعمان نخستین راوی در این سلسله است، وی همان شیخ مفید (رحمهاللهعلیه) است که جایگاه بلند او در میان امامیه بر کسی پوشیده نیست. نجاشی که خود تعلیم یافته مکتب شیخ است، به هنگام معرفی او مینویسد: محمد بن محمد بن النعمان… شیخنا و استاذنا فضله اشهر من ان یوصف فی الفقه و الکلام و الروایه و الثقه و العلم. محمد بن محمد بن نعمان… شیخ و استاد ما است و فضل او در فقه، کلام، روایت، وثاقت و دانش، مشهورتر از آن است که توصیف گردد.
احمد بن محمد بن حسن بن ولید
اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِید: راوی بعدی، احمد بن محمد بن الحسن بن الولید است. آیتالله خویی (رحمهاللهعلیه) در شرح حال او چنین آورده است:
من مشایخ الشیخ المفید (قدسسره) قد صحح العلامه کثیرا من الروایات التی هو فی طریقها وکذلک الشیخ حسن صاحب المعالم فیما حکی عنه بل وثقه الشهید الثانی فی الدرایه والشیخ البهائی فی حاشیه حبل المتین وقال المیرزا فی الوسیط: ولم ار الی الآن ولم اسمع من احد یتامل فی توثیقه. علامه (رحمهاللهعلیه)، به درستی بسیاری از روایات که احمد بن محمد بن حسن بن ولید در سند آن بوده، حکم کرده است.
همچنین صاحب معالم، آنگونه که از او حکایت شده است (حکم به درستی روایات او کرده است). شهید ثانی (رحمهاللهعلیه) در کتاب درایه و شیخ بهایی (رحمهاللهعلیه) در حاشیه کتاب حبل المتین او را ثقه دانستند. مرحوم میرزا هم گفته که تا الان کسی را ندیده و از کسی نشنید که در وثاقت این راوی تامل کرده باشد.
محمد بن حسن بن ولید
مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِید: نجاشی وی را با عبارات بلندی ستوده است: شیخ القمیین و وجههم ثقه ثقه. بزرگ اهل قم و نزد آنان دارای جایگاه است و از وثاقت بسیار بالایی برخوردار است
محمد بن حسن صفار
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ: وی صاحب کتاب “بصائر الدرجات” است. نجاشی درباره او میگوید:
ثقه عظیم القدر. او مورد وثوق و دارای جایگاه بلندی است.
احمد بن محمد برقی
اَحْمَدُ بْنُ اَبِی عَبْدِاللَّهِ الْبَرْقِی: احمد بن محمد بن خالد برقی هم از نظر نجاشی مورد اعتماد است. وی درباره این راوی نوشته است:
وکان ثقه فی نفسه. احمد بن محمد بن خالد فردی مورد وثوق بود.
محمد بن خالد برقی
اَبوعَبْدِاللَّهِ الْبَرْقِی: نجاشی درباره ابو عبدالله برقی نوشته است: کان محمد ضعیفا فی الحدیث. محمد بن خالد برقی در حدیثش ضعیف بوده است.
اما شیخ طوسی (رحمهاللهعلیه) درباره او میگوید: محمد بن خالد البرقی ثقه. محمد بن خالد برقی مورد وثوق است.
علامه حلی (رحمهاللهعلیه) دو سخن فوق از این دو عالم رجالی را نقل میکند و در نهایت جانب قول به وثاقت این راوی را بر میگزیند. متن سخن او چنین است: قال النجاشی: انه ضعیف الحدیث و الاعتماد عندی علی قول الشیخ ابی جعفر الطوسی من تعدیله. نجاشی گفته است او در حدیثش ضعیف بود؛ اما اعتماد من به قول شیخ است.
آیت الله خویی (رحمهاللهعلیه) درباره این سخن علامه حلی (رحمهاللهعلیه) مینویسد: ولکن الصحیح ان العلامه لم یرجح قول الشیخ علی قول النجاشی وانما ذکر اعتماده علی قول الشیخ من تعدیله لاجل ان کلام النجاشی غیر ظاهر فی تضعیفه وانما التضعیف یرجع الی حدیثه لاجل ان محمد بن خالد کان یروی عن الضعفاء ویعتمد علی المراسیل کما صرح به ابن الغضائری وحینئذ یبقی توثیق الشیخ بلا معارض. درست آن است که علامه، قول شیخ را بر نجاشی ترجیح نداد؛ بلکه اعتماد خودش به قول شیخ را گفت؛ زیرا این گفتار نجاشی ظهوری در تضعیف شخص برقی ندارد؛ بلکه تضعیف او به احادیث برقی برمیگردد؛ زیرا او از افراد ضعیف نقل میکرد و بر مراسیل اعتماد مینمود. بنابراین توثیق شیخ معارضی ندارد.
محمد بن ابی عمیر
مُحَمَّدُ بْنُ اَبِی عُمَیرٍ: وی از جمله راویان معروف امامیه است. نجاشی (رحمهاللهعلیه) درباره او گفته است: محمد بن ابی عمیر زیاد بن عیسی … جلیل القدر عظیم المنزله. محمد بن ابیعمیر، زیاد بن عیسی انسانی بزرگ و بلندمرتبه است.
مفضل بن عمر
مُفَضَّلُ بْنُ عُمَر: وثاقت یا عدم وثاقت او در میان دانشمندان مورد نزاع است. رجالشناسی مانند نجاشی عباراتی از قبیل: فاسد المذهب و مضطرب الروایه، درباره او به کار برده است. در عینحال؛ ادعای ما آن است که بر پایه شواهد و قرائن موجود، میتوان به وثاقت و اعتبار او پی برد.
قرینه نخست: عالم بزرگی مانند شیخ مفید (رحمهاللهعلیه) او را در راس اصحاب خاص و مورد وثوق امام صادق (علیهالسّلام) معرفی میکند. او مینویسد:
ممن روی صریح النص بالامامه من ابی عبدالله الصادق (علیهالسّلام) علی ابنه ابی الحسن موسی (علیهالسّلام) من شیوخ اصحاب ابی عبدالله وخاصته وبطانته وثقاته الفقهاء الصالحین، المفضل بن عمر الجعفی. از جمله بزرگان، خواص و اصحاب مورد وثوق امام صادق (علیهالسّلام) که از آن حضرت درباره امامت امام کاظم (علیهالسّلام) روایت نقل کردند، مفضل بن عمر جعفی است.
شیخ طوسی (رحمهاللهعلیه) به هنگام شرح حال او، ایرادی بر او وارد نمیکند، علاوه بر آن، در مواردی او را تأیید هم کرده است. در کتاب “الغیبه” خود، او را از جمله اصحاب مورد ستایش ائمه (علیهمالسّلام) برمیشمارد و میگوید: نذکر من کان ممدوحا منهم حسن الطریقه… ومنهم المفضل بن عمر در کتاب “تهذیب الاحکام” روایتی را که محمد بن سنان از مفضل نقل میکند، به دلیل وجود ابن سنان، از ناحیه سند مورد اشکال قرار میدهد، بدیهی است اگر نسبت به مفضل نقدی میداشت باید بیان میکرد و عدم نقد او در این مقام، نشان از اعتمادش نسبت به مفضل دارد. متن او را بنگرید: فاول ما فی هذا الخبر انه لم یروه غیر محمد بن سنان عن المفضل بن عمر ومحمد بن سنان مطعون علیه ضعیف جدا. اولین اشکالی که متوجه این روایت است آنکه این روایت را کسی غیر از محمد بن سنان از مفضل نقل نکرد و محمد بن سنان مورد طعن و جدا ضعیف است.
قرینه دوم: عدهای از بزرگان که در میان آنها چند نفر از اصحاب اجماع مانند ابن ابیعمیر وجود دارند، از مفضل روایت نقل کردند. این امر به نوبه خود شاهدی بر اعتبار او به حساب میآید.
قرینه سوم: امام صادق (علیهالسّلام) بسیاری از معارف توحیدی را برای مفضل بیان مینمود و او سخنان امام را در یک مجموعه با نام “توحید مفضل” جمعآوری نمود. این مسئله هم در جای خود، نشان از اعتبار او نزد امام (علیهالسّلام) دارد.
قرینه چهارم: در روایات فراوان از او ستایش شده است. البته روایاتی هم به چشم میآید که از مذمت او توسط امام (علیهالسّلام) حکایت دارد؛ اما همانگونه که آیتالله خویی (رحمهاللهعلیه) بیان میدارد، روایات مدح او فراوان است و این سری اخبار قدرت مقابله با آنها را ندارند، به همین دلیل باید توجیهی برای آنها جُست مثل آنکه در مقام تقیه بوده باشد؛ همانطور که امام (علیهالسّلام) برخی دیگر از اصحاب خاص خود نظیر زراره و محمد بن مسلم را مورد مذمت قرار داده است.
شیخ حر عاملی (رحمهاللهعلیه) هم نظر بر آن دارد که باید روایات دال بر مذمت مفضل را بر اُموری مانند تقیه، حمل نمود. این امر میتواند به دلیل کثرت و قوت روایات مدح مفضل یا قرائنی دیگر نظیر آنچه در بالا آوردیم، بوده باشد. ایشان نوشته است:
روی الکشی له مدحا بلیغا یقتضی جلالته ووکالته وثقته وروی له ذما ینبغی حمله علی ما فی “زراره”. کَشی، روایاتی را آورده که بر بزرگی و وثاقت مفضل دلالت دارد، همچنین روایت در مذمت او هم آورده است که شایسته است آن را همانند روایاتی که در مذمت زراره وارد شد، توجیه کنیم.
گفتنی است، مطابق دیدگاه برخی محققان، ضعیف شمردن مفضل ریشه در اعتقادات غلوآمیز او دارد.
مرحوم مامقانی هنگام شرح حال مفضل، همین نکته را متذکر میشود. به اعتقاد وی نمیتوان به نسبتِ غلوّی را که متقدمین به یک نفر دادند، اعتماد کرد؛ زیرا آنها در این باره بسیار سختگیر بودند و حتی اعتقاد به برخی مقامات اهل بیت (علیهمالسّلام) که امروزه برای ما امری بدیهی است، از منظر آنها غلو بهشمار میآمد. از باب نمونه شیخ صدوق (رحمهاللهعلیه) قول به عدم سهو پیامبر و ائمه (علیهمالسّلام) را غلوّ میداند؛ درحالیکه این امر و مسائلی مانند آن، امروزه از ضروریات مذهب ما به حساب میآید. متن کلام او چنین است: ان رمی القدماء الرجل بالغلو لا یعتمد علیه و لا یرکن الیه لوضوح کون القول بادنی مراتب فضائلهم (علیهمالسّلام) غلوّا عند القدماء و کون ما نعدّه الیوم من ضروریّات مذهب التشیّع غلوّا عند هؤلاء و کفاک فی ذلک عدّ الصّدوق (رحمهاللهعلیه) نفی السّهو عنهم (علیهمالسّلام) غلوّا مع انّه الیوم من ضروریّات المذهب و کذلک اثبات قدرتهم علی العلم بما یاتی بتوسّط جبرئیل و النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) غلوّ عندهم و من ضروریّات المذهب الیوم و هکذا. همانا رمی به غلو از سوی قدماء، نسبت به یک نفر را نمیتوان اعتماد نمود؛ زیرا روشن است که از منظر آنها، قائل شدن به پایینترین مرتبه از فضائل اهل بیت (علیهمالسّلام) غلوّ به شمار میرفت و آنچه امروزه از ضروریات مذهب شیعه به حساب میآید، نزد آنها غلوّ بوده است. در این باره کافی است بدانیم، (از باب نمونه) شیخ صدوق (رحمهاللهعلیه) قول به نفی سهو النبی و ائمه (علیهمالسّلام) را غلو میداند؛ درحالیکه این امر امروزه از ضروریات مذهب است.
علاوه بر آن، همانطور که گذشت عدهای از بزرگان از جمله برخی از اصحاب اجماع مانند ابن ابیعمیر از مفضل روایات نقل میکردند، حال چگونه میتوان پذیرفت او اعتقادات غلوآمیز داشته و به عنوان فردی غیر قابل قبول بوده درعینحال روایات گوناگون از وی نقل کرده باشند؟!
نکته دیگر که در این مجال باید بدان توجه نمود، عباراتی است که نجاشی به عنوان یک رجالشناس متبحر درباره مفضل به کار گرفته است. آیتالله خویی (رحمهاللهعلیه) که خود از قائلین به وثاقت مفضل است، پس از آنکه روایات ستایشآمیز مفضل را به دلیل حجم قابل توجه آن بر روایات نکوهش آمیز وی ترجیح میدهد و سخنان بزرگانی مانند شیخ مفید (رحمهاللهعلیه) درباره وثاقت مفضل را بیان میدارد، درصدد پاسخ از سخن نجاشی برمیآید و مینویسد:
واما ما ذکره النجاشی من انه کان فاسد المذهب، مضطرب الروایه، لا یعبا به وقد ذکرت له مصنفات لا یعول علیها، ففیه تفصیل: اما قوله فهو فاسد المذهب فیعارضه ما تقدم من الشیخ المفید من عده من الفقهاء الصالحین ومن خاصه ابی عبدالله (علیهالسّلام) وبطانته ولا یسعنا الا ترجیح کلام الشیخ المفید علی کلام النجاشی من جهه معاضدته بما تقدم من الروایات التی لا یبعد دعوی التبادر الاجمالی فیها. واما قوله: مضطرب الروایه فهو ان صح لا یکشف عن عدم الوثاقه کما تقدم بیانه فی ترجمه المعلی بن محمد البصری. واما قوله: وقد ذکرت له مصنفات لا یعول علیها فهو مبنی علی ما ذکره من انه فاسد المذهب مضطرب الروایه وقد عرفت الحال فیه. والنتیجه ان المفضل بن عمر جلیل ثقه. والله العالم.
سخن نجاشی درباره مفضل که “وی دارای مذهبی فاسد و احادیث او دارای اضطراب است، و مصنفاتی برای او ذکر شده که بدان اعتماد نمیشود” را به تفصیل مورد بررسی قرار میدهیم. اما گفتار او درباره فاسد المذهب بودنش، با گفتار شیخ مفید که او را از جمله اصحاب خاص امام صادق (علیهالسّلام) قرار داده، در تعارض است و باید قول مفید (رحمهاللهعلیه) را بر گفتار نجاشی ترجیح داد به دلیل آنکه قول مفید (رحمهاللهعلیه) با روایات ستایش مفضل که چهبسا بتوان ادعای تواتر اجمالی آن را نمود، موافق است؛ اما گفتار او درباره مضطرب الروایه بودن مفضل، بر فرض آنکه این سخن را بپذیریم، تلازمی با عدم وثاقت مفضل ندارد؛ همانطور که اینمطلب در ترجمه معلی بن محمد بصری بیان گردید؛ اما سخن او که گفت برای او مصنفاتی ذکر شده که بدان اعتماد نمیشود، به دلیل آن است که او را فاسد المذهب و مضطرب الروایه میداند و ما از این دو مطلب پاسخ دادیم. در نتیجه باید گفت: مفضل فردی بزرگ و مورد وثول است. دانای حقیقی خداوند است.
روایت دوم
عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ الْفَارِسِیَّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یَقُولُ لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صوَ صَنَعَ النَّاسُ مَا صَنَعُوا… فَاَتَیْتُ عَلِیّاً ع وَ هُوَ یُغَسِّلُ رَسُولَ اللَّهِ صفَاَخْبَرْتُهُ بِمَا صَنَعَ النَّاسُ وَ قُلْتُ اِنَّ اَبَا بَکْرٍ السَّاعَهَ عَلَی مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ صقال: … اَخْبَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ صاَنَّ اِبْلِیسَ وَ رُؤَسَاءَ اَصْحَابِهِ شَهِدُوا نَصْبَ رَسُولِ اللَّهِ صاِیَّایَ لِلنَّاسِ بِغَدِیرِ خُمٍّ بِاَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاَخْبَرَهُمْ اَنِّی اَوْلَی بِهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ اَمَرَهُمْ اَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ… وَ اَخْبَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ صاَنَّهُ لَوْ قُبِضَ اَنَّ النَّاسَ یُبَایِعُونَ اَبَا بَکْرٍ فِی ظُلَّهِ بَنِی سَاعِدَهَ بَعْدَ مَا یَخْتَصِمُونَ…
سلیم بن قیس هلالی میگوید: شنیدم از سلمان فارسی که میگفت: چون رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از دنیا رفت و مردم کردند آنچه را کردند… من نزد علی (علیهالسّلام) رفتم و او مشغول غسل دادن پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود، او را از ماجرا مطلع ساختم و گفتم: هم اکنون ابوبکر بر فراز منبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جای گرفت … علی (علیهالسّلام) فرمود: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به من خبر داد که شیطان و سران اصحاب او در روزی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در غدیر خم مرا به دستور خدای (عزّوجلّ) برای مردم منصوب فرمود حضور داشتند، آن وقتی که پیغمبر به مردم فرمود: من از آنها به خودشان سزاوارترم، و دستور فرمود که حاضران به غائبان برسانند … و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به من خبر داد که چون از این دنیا برود، مردم پس از مخاصمه با یک دیگر در سقیفه بنیساعده با ابوبکر بیعت کنند…
امامت امیرمؤمنان در کلام امام مجتبی
اَخْبَرَنَا جَمَاعَهٌ عَنْ اَبِی الْمُفَضَّلِ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ الْعَرْزَمِیُّ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عُثْمَانَ اَبِی الْیَقْظَانِ عَنْ اَبِی عُمَرَ زَاذَانَ قَالَ: لَمَّا وَادَعَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) مُعَاوِیَهَ صَعِدَ مُعَاوِیَهُ الْمِنْبَرَ… فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ کَلَامِهِ قَامَ الْحَسَنُ (علیهالسّلام) فَحَمِدَ اللَّهَ (تَعَالَی) بِمَا هُوَ اَهْلُه… وَ قَدْ تَرَکَتْ هَذِهِ الْاُمَّهُ اَبِی وَ بَایَعُوا غَیْرَهُ وَ قَدْ رَاَوْا رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نَصَبَ اَبِی یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ وَ اَمَرَهُمْ اَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ مِنْهُمْ الْغَائِبَ.
زاذان میگوید: هنگامی که امام حسن (علیهالسّلام) از معاویه جدا شد، معاویه مردم را جمع کرد و بر فراز منبر رفت … و پس از سخنرانی او، حسن بن علی (علیهالسّلام) بلند شد و حمد خدا را به جا آورد و فرمود: … این اُمت پدرم را رها کرده و با فرد دیگر بیعت نمودند؛ درحالیکه دیدند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روز غدیر، پدرم را منصوب کرد و دستور داد تا حاضران به غائبان برسانند.
امامت امیرمؤمنان در کلام امام حسین
قالَ سُلَیْمٌ فَکَانَ فِیمَا نَاشَدَهُمُ الْحُسَیْنُ (علیهالسّلام). .. قَالَ اَنْشُدُکُمُ اللَّهَ اَ تَعْلَمُونَ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله نَصَبَهُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍ… قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَم. سلیم بن قیس میگوید: حسین بن علی (علیهالسّلام) از جمله مواردی را که با آنها مناشده نمود آن بود که فرمود: شما را به خدا قسم میدهم، آیا میدانید که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علی (علیهالسّلام) را در روز غدیر خم منصوب نمود؟ گفتند: بلی.
امامت امیرمؤمنان در کلام امام سجاد
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْحَافِظُ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ خَلَفٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ عَامِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا زَافِرُ بْنُ سُلَیْمَانَ عَنْ شَرِیکٍ عَنْ اَبِی اِسْحَاقَ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع مَا مَعْنَی قَوْلِ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ قَالَ: اَخْبَرَهُمْ اَنَّهُ الْاِمَامُ بَعْدَهُ. ابواسحاق میگوید: از امام چهارم (علیهالسّلام) درباره سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» پرسیدم. امام (علیهالسّلام) فرمود: به آنان اعلام کرد که علی (علیهالسّلام) امام بعد از اوست.
امامت امیرمؤمنان در کلام امام باقر
در این قسمت دو روایت از امام باقر (علیهالسلام) نقل میکنیم:
روایت اول
عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ اُذَیْنَهَ عَنْ زُرَارَهَ وَ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ وَ بُکَیْرِ بْنِ اَعْیَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَهَ وَ اَبِی الْجَارُودِ جَمِیعاً عَنْ اَبِیجَعْفَرٍ (علیهالسّلام) قَالَ: اَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَایَهِ عَلِیٍّ وَ اَنْزَلَ عَلَیْهِ {اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ} وَ فَرَضَ وَلَایَهَ اُولِی الْاَمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا مَا هِیَ فَاَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً صاَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَهَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاهَ وَ الزَّکَاهَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا اَتَاهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِکَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ صوَ تَخَوَّفَ اَنْ یَرْتَدُّوا عَنْ دِینِهِمْ وَ اَنْ یُکَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَاَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیْهِ- یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ فَصَدَعَ بِاَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُفَقَامَ بِوَلَایَهِ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّفَنَادَی الصَّلَاهَ جَامِعَهً وَ اَمَرَ النَّاسَ اَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ قَالَ عُمَرُ بْنُ اُذَیْنَهَ قَالُوا جَمِیعاً غَیْرَ اَبِی الْجَارُودِ وَ قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) وَ کَانَتِ الْفَرِیضَهُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَرِیضَهِ الْاُخْرَی وَ کَانَتِ الْوَلَایَهُ آخِرَ الْفَرَائِضِ فَاَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا اُنْزِلُ عَلَیْکُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِیضَهً قَدْ اَکْمَلْتُ لَکُمُ الْفَرَائِضَ.
زراره، فضیل، بکیر، محمد بن مسلم، برید و ابوالجارود از امام باقر (علیهالسّلام) روایت کردند که فرمود: خدای (عزّوجلّ) رسولش را به ولایت علی (علیهالسّلام) امر کرد و آیه {اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ} را بر او نازل فرمود و ولایت اولو الامر را واجب ساخت مردم ندانستند مقصود از ولایت چیست. خدا به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) امر فرمود تا ولایت را برای آنها توضیح دهد، چنانکه نماز و زکاه و روزه و حج را توضیح داد. چون امر به ولایت از جانب خدا رسید حضرتش دلتنگ شد و ترسید مردم از دین برگردند و او را تکذیب کنند از اینجهت دلتنگ شد و به پروردگارش مراجعه کرد، خدای (عزّوجلّ) به ایشان وحی فرستاد: ای پیغمبر آنچه از پروردگارت به تو نازل شده برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانیدی همانا خدا تو را از گزند مردم حفظ میکند. او هم امر خدای تعالی را اعلان کرد و به امر ولایت علی (علیهالسّلام) در روز غدیر خم قیام نمود و مردم را برای نماز جماعت بانگ زد و فرمان داد که حاضرین به غائبین برسانند. عمر بن اذینه گوید: همگی جز ابوالجارود نقل نمودند: امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: واجبات خدا یکی پس از دیگری نازل میشد و امر ولایت آخرین آنها بود که خدای (عزّوجلّ) این آیه را نازل فرمود: امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم. امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: خدای (عزّوجلّ) میفرماید: بعد از این واجبی بر شما نازل نکنم. واجبات را برای شما کامل کردم.
بررسی سند
سلسله راویان گزارش فوق در رتبه بالایی از وثاقت قرار دارند. در ادامه نگاه کارشناسان علم رجال را درباره این افراد پیگیری میکنیم.
علی بن ابراهیم
عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیم: وی از راویان برجسته طایفه امامیه است. نجاشی درباره او میگوید: علی بن ابراهیم بن هاشم ثقه فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب. علی بن ابراهیم انسانی مورد وثوق در حدیث است. او فردی ثابتقدم، مورد اعتماد و دارای مذهبی درست است.
ابراهیم بن هاشم
اِبْرَاهِیمُ بنُ هاشِم: دومین نفر، ابراهیم بن هاشم است. رجالشناسان درباره او عباراتی مانند “ثقه” به کار نبردند؛ اما همانگونه که عدهای از محققان همانند آیتالله خویی (رحمهاللهعلیه) و آیتالله شبیری زنجانی (حفظه الله) بدان نظر دارند، اثبات وثاقت یک راوی در انحصار الفاظی از قبیل ” فلان ثقه” نیست، همانطور که نجاشی (رحمهاللهعلیه) درباره شیخ صدوق (رحمهاللهعلیه) هم واژه “ثقه” را بهکار نبرد. اصولاً گاهی پیرامون یک راوی ویژگیهایی را ذکر میکنند که نشان از وثاقت و حتی وثاقت فوق العاده او دارد، چنانچه نجاشی و شیخ طوسی (رحمهاللهعلیهما) درباره راوی مورد بحث ما یعنی ابراهیم بن هاشم گفتند: «اول من نشر احادیث الکوفیین بقم». اینمطلب به نوبه خود مقتضی وثاقت اوست؛ زیرا قمیها در اخذ احادیث اهتمام زیادی به خرج میدادند، درعینحال نسبت به احادیثی را که ابراهیم بن هاشم نشر میداد اعتماد داشتند. جالب است بدانیم، نگاه قمیها به روایات ابراهیم بن هاشم صرفاً در حد یک اعتماد عادی نبود؛ بلکه بزرگانی مانند سعد بن عبدالله اشعری و محمد بن حسن صفار، نه یک یا چند روایت؛ بلکه هر کدام دهها روایت بدون واسطه از او نقل نمودند، این مطلب میتواند نشانه روشنی از اعتماد وثیق این بزرگان نسبت به ابراهیم بن هاشم بوده باشد.
سید بن طاووس هم در کتاب “فلاح السائل” روایتی را میآورد که ابراهیم بن هاشم یکی از راویان آن است؛ سپس میگوید تمام راویان حدیث، بالاتفاق مورد وثوقاند. (ورواه الحدیث ثقات بالاتفاق). بدیهی است اگر هم ادعای اتفاق سید بن طاووس (رحمهاللهعلیه) به معنای اتفاق الکُل نباشد، دستکم نشان میدهد که ا براهیم بن هاشم نزد عده قابل توجهی از عالمان از اعتبار و اتقان کافی برخوردار است.
مسئله مهم دیگر، تعداد روایاتی است که فرزندش علی بن ابراهیم (که خود از راویان برجسته بهشمار میرود) از او نقل میکند که نشان از اعتماد کامل او نسبت به پدرش دارد. کلینی (رحمهاللهعلیه) که کتابش را مشتمل بر آثار صحیحه از اَخبار صادقین (علیهمالسّلام) میداند، یکی از عمده شیوخ او علی بن ابراهیم است و قریب به اتفاق روایات علی بن ابراهیم هم از پدرش ابراهیم بن هاشم است.
با توجه به مجموعه مطالب فوق، همانطور که آیتالله خویی (رحمهاللهعلیه) تصریح میکند، وثاقت ابراهیم بن هاشم (رحمهاللهعلیه) جای هیچگونه تردیدی ندارد. (لا ینبغی الشک فی وثاقه ابراهیم بن هاشم).
محمد بن ابی عمیر
ابْنُ اَبِی عُمَیْرٍ: شرح حال او ذیل گزارش امیرمؤمنان (علیهالسّلام) بیان گردید.
عمر بن اذینه
عُمَرُ بْنُ اُذَیْنَه: نجاشی درباره این راوی نوشته است: شیخ اصحابنا البصریین ووجههم. او بزرگ اصحاب ما از اهل بصره بود و نزد آنان از جایگاه بلندی برخوردار بود.
طبقه آخر
زُرَارَه، فُضَیْلُ بْنُ یَسَار، بُکَیْرُ بْنُ اَعْیَن، مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِم، بُرَیْدُ بْنُ مُعَاوِیَه، اَبِو الْجَارُود: در طبقه آخر، همزمان شش راوی به چشم میآید. در این میان بجُز ابوالجارود که وثاقتش ثابت نیست، بقیه آنها افرادی مورد وثوقاند. باید دانست نیازی به وثاقت همه افراد این طبقه نداریم تا موثق نبودن ابوالجارود لطمهای بر اعتبار این حدیث وارد آورد؛ بلکه بر اساس قواعد دانش حدیث، باید در هر طبقه لااقل یک راوی مورد اعتماد وجود داشته باشد، این در حالی است که در این طبقه پنج راوی مورد اعتماد قرار دارد و حتی برخی از آنها در زمره اصحاب خاص ائمه (علیهمالسّلام) به شمار میروند. از جمله اینها زراره بن اعین است. نجاشی (رحمهاللهعلیه) درباره او نگاشته است: زراره بن اعین شیخ اصحابنا فی زمانه ومتقدمهم. زراره بن اعین بزرگ اصحاب ما در زمان خود و مقدم بر آنان بود.
روایت دوم
عِدَّهٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ یَزِیدَ الْکُنَاسِیِّ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ اَ کَانَ عَلِیٌّ (علیهالسّلام) حُجَّهً مِنَ اللَّهِ و رَسُولِهِ عَلی هذِهِ الْاُمَّهِ فِی حَیَاهِ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)؟ فَقَالَ: نَعَمْ یَوْمَ اَقَامَهُ لِلنَّاسِ و نَصَبَهُ عَلَماً و دَعَاهُمْ اِلی ولَایَتِهِ و اَمَرَهُمْ بِطَاعَتِهِ… یزید کناسی میگوید: از امام باقر (علیهالسّلام) پرسیدم: فدایت شوم آیا علی (علیهالسّلام) در زمان حیات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر این امت از طرف خدا و رسولش حجت بود؟ فرمود. آری، روزی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را برای مردم به پا داشت و منصوبش ساخت و ایشان را به ولایتش دعوت کرد و به اطاعتش دستور داد.
امامت امیرمؤمنان در کلام امام صادق
در این قسمت هم دو روایت از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکنیم:
روایت اول
عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی، عَنْ یُونُسَ؛ و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 