پاورپوینت کامل نامیرا (کتاب) ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نامیرا (کتاب) ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نامیرا (کتاب) ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نامیرا (کتاب) ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ نویسنده کتاب
۲ محتوا
۲.۱ شخصیت محوری
۲.۲ منافع شخصی مردم کوفه
۲.۳ فتنهشناسی
۲.۴ داستان عاشقانه
۳ جایزهها
۴ پانویس
۵ منابع
۶ پیوند به بیرون
نویسنده کتاب
صادق کرمیار نویسنده و کارگردان ایرانی است. ۲۶ آذر ۱۳۳۸ش در تهران متولد شد. بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ ایران به عنوان خبرنگار روزنامه اطلاعات مشغول به کار شد. وی در رشته الهیات تحصیل کرده است. در سال ۱۳۶۹ مجموعه داستان او به نام «فریاد در خاکستر» منتشر شد و بعد از یک سال مجموعه داستان نوجوانان با عنوان «انتقام در اردوگاه». اولین فیلمنامه سینمایی کرمیار که درباره جنگ و محاصره آبادان بود، در سال ۱۳۷۵ با نام «کوسهها» ساخته شد. فیلم «سجده بر آب» و «جان سخت» و چند مجموعه تلویزیونی، از دیگر آثار او در زمینه فیلمسازی است. کرمیار در جشنوارههای مختلف رتبههایی را کسب کرده است. رُمان نامیرا یکی از آثار او است.[۱]
محتوا
داستان «نامیرا» درباره دختر و پسر جوانی است که برای حمایت از امام حسین(ع) و یزید تردید دارند. در ادامه داستان، این دو جوان طی استدلالهای مختلف به حقانیت امام حسین(ع) پی میبرند. نویسنده در این اثر به بخشی از تاریخ اسلام و شیعه میپردازد.[۲]
بخشی از کتاب نامیرا
عبدالله ناگهان صدای چکاچک شمشیرها و نیزهها را شنید. یکباره از جا پرید و به اموهب نگریست که همچنان آرام نشسته بود و به آتش مینگریست. صدا قطع شد، اما عبدالله آرام به سراغ شمشیرش رفت و آن را از نیام بیرون کشید. اموهب از رفتار او حیرت کرد و با تعجب برخاست.
عبدالله گفت: «شنیدی؟»
«نه! چیزی نشنیدم.»
عبدالله به اطراف چشم انداخت و در تاریکی بیابان اطراف را پایید. بار دیگر صدای سم اسب به گوش رسید و این بار هر دو شنیدند و با دقت به جهت صدا رو برگرداندند. از عمق تاریکی، سواری نزدیک شد. عبدالله به اموهب اشاره کرد که کنار اسبها پناه بگیرد و خود آرام به سمت سوار رفت. سوار نزدیکتر شد و وقتی عبدالله را در حالت هجوم دید، همان جا ایستاد و گفت:
«سلام برادر، من مسافری هستم از راهی دور. میخواهم به کوفه بروم. از راه آمده مطمئن نیستم.»
عبدالله با بدگمانی به او نگریست و سپس اطراف را زیر نظر گرفت و انگار به دنبال سواران دیگری بود که با غریبه همراهند. سوار اموهب را دید. گفت:
«من تنها هستم برادر. راه کوفه را به من نشان بده. زحمت دیگری برایت ندارم!»
.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 