پاورپوینت کامل حجاج بن یوسف ثقفی ۶۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حجاج بن یوسف ثقفی ۶۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حجاج بن یوسف ثقفی ۶۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حجاج بن یوسف ثقفی ۶۲ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ نسب، کنیه و ولادت
۲ زندگی
۳ خصوصیات
۴ در عصر مروان‌بن حکم

۴.۱ در مصر و شام
۴.۲ در حجاز

۵ در عصر عبدالملک بن مروان

۵.۱ در نبرد با مصعب بن زبیر
۵.۲ در نبرد با عبدالله بن زبیر
۵.۳ حاکم حجاز
۵.۴ حکومت بر عراق
۵.۵ مقابله با ابن‌جارود
۵.۶ سرکوب زنگیان عراق
۵.۷ جنگ با خوارج
۵.۸ قیام مُطَرّف ‌بن مُغیرهبن شعبه
۵.۹ جنگ با ابن اشعث
۵.۱۰ فتوحات در شبه قاره هند

۶ عملکرد حجاج

۶.۱ اصلاحات عمرانی
۶.۲ توجه به شعر و شاعران
۶.۳ وفاداری به خاندان اموی
۶.۴ خونریزی فراوان
۶.۵ حجاج و شیعه
۶.۶ موارد دیگر

۷ وفات

۷.۱ نفرین سعید بن جیبر
۷.۲ وفات حجاج

۸ خاندان حجاج
۹ پانویس
۱۰ منابع
۱۱ پیوند به بیرون

نسب، کنیه و ولادت

حجاج در روستای بنی‌صخر به‌دنیا آمد. کنیه او ابومحمد بود[۱] درباره تاریخ تولد حجاج اختلاف وجود دارد؛ سال ۳۹، ۴۰ یا ۴۱[۲] ۴۲[۳] و به روایتی منحصر، سال ۴۵ یا اندکی بعد[۴] از آن را تاریخ تولد وی دانسته‌اند. برخی گفته‌اند نام وی در کودکی کُلَیب بود و سپس حجاج نامیده شد. پاره‌ای نیز گفته‌اند کلیب لقبی بود که در کودکی به وی داده بودند.[۵]

پدر حجاج، یوسف بن حکم ثقفی، از سران و اشراف قبیله ثقیف بود[۶] ودوستی محکمی با خاندان مروان‌ بن حکم اموی داشت و در جنگ‌های مروان و جنگ‌های دوره عبدالملک بن مروان شرکت کرد و در دوران خلافت عبدالملک، حکومت برخی نواحی را عهده‌دار شد. وی در دوران ولایت پسرش حجاج بر حجاز (مدینه)، وفات یافت.[۷] مادرش، فارعه/ فریعه، دختر هَمّام‌بن عروه ثقفی بود.[۸]

زندگی

از آغاز زندگی و جوانی حجاج اطلاع چندانی در دست نیست، تنها از برخی اشعار و گزارش‌های پراکنده تاریخی چنین برمی‌آید که او، همانند نیاکانش، در طائف سنگ‌کشی و چاه‌کنی،[۹] چوپانی و دباغی[۱۰] می‌کرده است. گویا حجاج در کودکی قرآن و علوم دینی مقدماتی را در مکتب‌خانه پدرش در طائف فراگرفته[۱۱] و سپس از استادانی مانند عبدالله بن عباس و انس بن مالک و سَمُرَهبن جُندَب و ابوبُرْدَه بن ابی‌موسی اشعری بهره گرفته است.[۱۲]

حجاج در روستایی به نام کوثر در نزدیکی طائف به معلمی کودکان پرداخت.[۱۳] و ظاهراً مدتی نیز معلم فرزندان سلیمان بن عبدالملک و سلیمان‌بن نعیم حِمْیری (کاتب سلیمان بن عبدالملک) بود.[۱۴]

وی تا سن بیست‌وچند سالگی در طائف بود، سپس همراه پدرش راهی شام شد[۱۵] و همانجا پرورش یافت.[۱۶]

خصوصیات

گفته‌اند که حجاج زشت‌رو و کوچک اندام بود.[۱۷] وی فصیح و بلیغ و خطیبی توانمند بود.[۱۸]

با مراجعه به منابع تاریخی درمی‌یابیم که وی سیاستمدار و با تدبیر بود که از حیله و نیرنگ نیز برای پیروزی در جنگ‌هایش استفاده می‌کرد. برخی مورخان، به وی نسبت‌هایی مانند جبار، ظالم، کافر ، فاسق[۱۹] و کذاب و خبیث داده‌اند.[۲۰]

حجاج در پاسخ به نامه عبدالملک، خود را آدمی لجوج و حسود و کینه‌توز وصف کرده است.[۲۱]

در عصر مروان‌بن حکم

نوشتار اصلی: مروان بن حکم

در مصر و شام

حجاج و پدرش از سپاهیان مروان بن حکم بودند که در سال ۶۴ قمری عازم مصر شدند و آنجا را از دست عبدالرحمان‌بن جَحْدم فِهری، کارگزار عبدالله بن زبیر، خارج ساختند و بدین‌ترتیب مصر جزو قلمرو امویان شد.[۲۲] پس از حدود دو ماه اقامت در شهر فسطاط، حجاج و پدرش به همراه مروان به شام بازگشتند.[۲۳]

در حجاز

مروان بن حکم در شعبان یا رمضان سال ۶۵ قمری، سپاهی به فرماندهی حُبَیش‌بن دَلَجه (دُلجه) قَینی برای سرکوبی عبدالله بن زبیر راهی حجاز کرد. در این لشکرکشی حجاج و پدرش، که پرچم‌دار دسته‌ای از سپاه بود، شرکت داشتند. لشکریان در نزدیکی روستای رَبَذَه در اطراف مدینه از عبدالله بن زبیر شکست خوردند و گریختند. بعد‌ها حجاج از این فرار ننگین به زشتی یاد می‌کرد.[۲۴]

در عصر عبدالملک بن مروان

نوشتار اصلی: عبدالملک بن مروان

در زمان خلافت عبدالملک بن مروان، حجاج رئیس شُرطه اَبان‌بن مروان، برادر و کارگزار خلیفه در فلسطین، شد[۲۵] و سپس جزو افراد شُرطه رَوح‌بن زنباع جُذامی، وزیر خلیفه و نزدیک‌ترین فرد به او، گردید. چون خلیفه، عبدالملک بن مروان، از بی‌انضباطی اردوگاهش با روح‌بن زنباع سخن گفت، روح پیشنهاد کرد حجاج را مسئول انضباط و حرکت دادنِ به موقعِ سپاه کند. عبدالملک بلافاصله این پیشنهاد را پذیرفت. حجاج در این کار جدیت بسیار به خرج داد، به‌طوری که مورد توجه خاص عبدالملک قرار گرفت.[۲۶]

وقتی زُفَر بن حارث کِلابی در قَرقیسیا در منطقه جزیره ابن‌عمر، بر ضد عبدالملک شورش کرد و محاصره زفر به درازا کشید، عبدالملک هیئتی را، به سرپرستی رجاء بن حَیوَه کندی، برای مذاکره و صلح با زفر فرستاد، که حجاج یکی از اعضای آن بود. او، برخلاف اعضای هیئت اعزامی، پشت سر زفر بن حارث نماز نخواند و گفت با کسی که منافق است و از اطاعت خلیفه اموی سر باز زده، نماز نمی‌گزارد. این مطلب شأن حجاج را در نزد عبدالملک بالا‌تر برد و خلیفه برای نخستین‌بار، حکومت شهرکی به نام تباله را به وی تفویض کرد، ولی چون حجاج نزدیک تباله رسید و آن را کوچک و بی‌اهمیت شمرد، نزد عبدالملک بازگشت و از پذیرفتن چنین ولایتی عذر خواست.[۲۷]

در نبرد با مصعب بن زبیر

حجاج در سال ۷۲ قمری در بسیج مردم شام برای رفتن به عراق و جنگ با مصعب بن زبیر سهم بسزایی داشت و در لشکرکشی عبدالملک بن مروان به عراق، در سپاه شام قرار داشت. در این جنگ، مصعب کشته شد و عراق جزو قلمرو خلافت اموی گردید.[۲۸]

عبدالملک پس از تصرف عراق، حجاج را از کوفه، در رأس سپاهی که بیشتر آن از مردم شام بودند، برای سرکوبی عبدالله بن زبیر روانه حجاز کرد.[۲۹] پاره‌ای روایات مبالغه‌آمیز، شمار سپاهیان حجاج را از بیست هزار تا چهل هزار نفر ذکر کرده‌اند،[۳۰] ولی روایت‌های مقبول شمار لشکریان حجاج را، با نیروهای کمکی که به وی پیوست، تا هفت هزار نفر برشمرده‌اند.[۳۱]

در نبرد با عبدالله بن زبیر

در جمادی الاول سال ۷۲ قمری، حجاج کوفه را ترک کرد و در شعبان‌‌ همان سال وارد طائف شد و در آنجا اردو زد.[۳۲] ظاهراً دلیل این کار آن بود که وی در آغاز مأمور بود به مکه و مسجدالحرام تعرض نکند.[۳۳] پس از یک یا دو ماه اقامت در طائف و درگیری‌های جزئی با لشکریان عبدالله بن زبیر در عرفات و در پی رسیدن نیروهای کمکی درخواستی و کسب اجازه از خلیفه اموی، وی راهی مکه شد و از ۱ ذی‌القعده سال ۷۲ق. شهر را به مدت هفت یا نُه ماه محاصره، و کعبه را با منجنیق سنگ باران کرد و پس از نبردهای شدید، عبدالله بن زبیر را در ۱۷ جمادی‌الاول یا جمادی الثانی سال ۷۳ق. کشت و مکه را گرفت و حجاز را به قلمرو امویان ملحق نمود.[۳۴]

حاکم حجاز

عبدالملک بن مروان، به پاس خدمات و اخلاص و زحمات حجاج در راه تثبیت خلافت اموی، او را کارگزار مکه و اندکی بعد کارگزار مدینه و طائف و سپس یمن و یمامه کرد.[۳۵]

حجاج در نخستین اقدام، مسجد الحرام را از آثار جنگ پاک کرد. او در اوایل سال ۷۴ قمری. به مدینه رفت و پس از یکی دو ماه اقامت در آنجا، به مکه بازگشت و به دستور خلیفه، کعبه را بازسازی کرد.[۳۶] وی در مدت اقامتش در مدینه با مردم مدینه و به‌ویژه با صحابه پیامبر (ص) رفتار زشت و خشنی داشت.[۳۷]

حجاج سپس همراه گروهی از بزرگان حجاز راهی شام شد و با خلیفه اموی دیدار کرد.[۳۸]

حکومت بر عراق

پس از آنکه حجاج دو سال (و به قولی سه سال) عملاً حاکم حجاز بود، عبدالملک بن مروان وی را از این سمت برکنار و در رجب یا رمضان سال ۷۵ق. با اختیارات کامل و وسیعی وی را حاکم عراق کرد. از دلایل این امر، مرگ برادر خلیفه (بِشر بن مروان بن حکم)، آشفتگی اوضاع عراق و افزایش خطر خوارج و نیز درخواست عده‌ای از بزرگان حجاز از عبدالملک مبنی بر عزل حجاج از حجاز بود.[۳۹] بدین‌ترتیب، خطبه مشهور علی بن ابی طالب (ع) خطاب به مردم کوفه و پیشگویی ایشان: «به خدا قسم پسرى از قبیله ثقیف بر شما مسلّط شود، متکبّر و رویگردان از حق، اموال‌تان را می‌خورد، و پیه شما را از شدت ظلم آب می‌کند»،[۴۰] محقق گردید.

حجاج پس از دریافت حکم امارت عراق، شتابان راهی عراق شد و فقط با دوازده سوار وارد کوفه گردید و روز جمعه با چهره‌ای پوشیده به مسجد رفت و در خطبه‌ای مشهور تمام کسانی را که از سپاه مُهلَّب بن ابی‌صفره، فرمانده سپاهیان بشر بن مروان برای جنگ با خوارج حروریه، گریخته بودند تهدید کرد که چنانچه تا سه روز به وی ملحق نشوند آنان را خواهد کشت.[۴۱] حجاج پس از تسلط بر کوفه، به بصره رفت و خطبه تهدیدآمیزی، مانند خطبه کوفه، ایراد کرد و آنگاه به رُسْتَقُباذ رفت تا مُهلّب را در نبرد با خوارج تقویت کند.[۴۲]

مقابله با ابن‌جارود

وقتی حجاج به رستقباذ رسید، با اولین شورش مردم عراق به رهبری عبدالله بن جارود روبه‌رو شد. این شورش بر اثر تهدیدهای حجاج مبنی بر لزوم پایداری در میدان‌های جنگ تا پیروزی کامل و نیز تصمیم وی مبنی بر کاهش حقوق جنگجویان به میزان صد درهم، درگرفت. در این شورش که در ربیع الأخر سال ۷۶ق. روی داد، مردم عراق اموال و انبارهای اسلحه حجاج را به غارت بردند. حجاج، پس از مشورت با یارانش و رسیدن نیروهای کمکی، به جنگ آنان رفت و ابن‌جارود را کشت و یارانش را پراکنده ساخت.[۴۳]

سرکوب زنگیان عراق

هم‌زمان با شورش ابن‌جارود، زنگیان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.