پاورپوینت کامل تاریخ علم اصول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تاریخ علم اصول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تاریخ علم اصول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تاریخ علم اصول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ تعریف تاریخ علم اصول
۲ دورههای تاریخی اصول فقه
۲.۱ دوره تأسیس اصول فقه
۲.۱.۱ شخصیتهای مهم این دوره
۲.۲ دوره توسعه و تدوین
۲.۲.۱ شخصیتهای مهم این دوره
۲.۳ دوره تکامل
۲.۳.۱ شخصیتهای برجسته این دوره
۲.۳.۲ وضعیت اصول اهل سنت در این دوه
۲.۴ دوره رکود و ظهور جریان اخباری گری
۲.۴.۱ اصول اندیشه اخباریها
۲.۵ دوره رونق دوباره
۲.۵.۱ شخصیتهای معروف در این دوره
۲.۵.۲ کتابهای مهم این دوره
۲.۵.۳ نگاهی اجمالی به اصول اهل سنّت در این دوره
۳ مروری بر تحولات اصول فقه شیعه
۳.۱ مکتب اصولی شیخ انصاری
۳.۱.۱ آثار اصولی شیخ انصاری
۳.۱.۲ اصول اهل سنّت در این دوره
۴ مکتبهای اصولی شیعه
۴.۱ مکتب سامراء
۴.۲ مکتب نجف
۴.۳ مکتب قم یا مکتب اعتدال
۵ پانویس
۶ منابع
تعریف تاریخ علم اصول
تاریخ علم اصول، دانشی است که به پیدایش علم اصول، علت پیدایش و سیر تطور و رشد تاریخی مسایل این علم در طول دورههای گوناگون با توجه به شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و صاحبنظران آن میپردازد.
دورههای تاریخی اصول فقه
دوره تأسیس اصول فقه
در عصر رسالت و حتی پس از آن، در زمان حضور امامان شیعه، دغدغه اجتهاد و کشف حکم شرعی در میان شیعه کمتر وجود داشت؛ زیرا مردم به راحتی پاسخ سوالات خویش را از رسول خدا(ص) و امام معصوم(ع) میگرفتند. لیکن با دور شدن از عصر رسالت و گسترش قلمرو اسلامی، نیاز به اجتهاد و استنباط احکام شرعی نیز احساس شد. البته فقهای اهل سنت به دلیل عدم مراجعه به ائمه اهلبیت(ع) و احادیث آنان، زودتر از فقهای شیعه به این ضرورت پی بردند.[۱]
علم اصول در آغاز در دامن علم فقه رشد کرد، فقهاء بدون توجه به طبیعت و اهمیت قواعد اصولی در فرایند استنباط احکام شرعی، همواره از این قواعد، در عملیات استنباط استفاده میکردند. براساس شواهد تاریخی هستهای اولی تفکر اصولی در میان شیعه به عصر امامت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) برمیگردد؛ آن بزرگواران، شیوه صحیح استنباط احکام الهی را از قرآن و سنت به شاگردان از طریق القای اصول و تشویق شاگردان به تفریع، به آنان آموزش میدادند. برخی از اصحاب ائمه رسالههایی در مسایل علم اصول تألیف کردهاند. هشام بن حکم از اصحاب امام صادق(ع) رسالهای در باب الفاظ و پس از آن یونس بن عبد الرحمن شاگرد امام موسی کاظم(ع) کتاب اختلاف الحدیث را در بحث تعادل و تراجیح نوشت.[۲][۳] از این رو میتوان مؤسس علم اصول را امام باقر(ع) و امام صادق(ع) دانست. از ویژگیهای این دوره «سادگی مسایل»، «موردی بودن آن ها» و «دسترسی به امامان اهلبیت(ع)» است.[۴]
شخصیتهای مهم این دوره
هشام بن حکم؛ صاحب کتاب الالفاظ و مباحثها و کتاب الاخبار.
یونس بن عبد الرحمن؛ صاحب کتاب اختلاف الحدیث.
ابو سهل نوبختی؛ صاحب کتاب ابطال القیاس.
محمد بن احمد بن جنید؛ صاحب کتاب الافهام لاصول الاحکام.
دوره توسعه و تدوین
دوره تدوین علم اصول فقه به عنوان یکی از شاخههای علوم اسلامی در میان فقهای شیعه به اوائل قرن چهارم هجری و پایان غیبت صغری برمیگردد. فقهای اهل سنت به دلیل عدم مراجعه به ائمه اهلبیت(ع) و احادیث آنان، زودتر از فقهای شیعه به ضرورت پیدایش این علم پی بردند و از اواخر قرن دوم هجری به تألیف کتابهای اصولی دامن زدند.
در میان اهل سنت اولین کسی که در علم اصول کتاب نوشت شافعی بود که کتاب الرساله را نوشت. در میان شیعه شیخ مفید اول کسی است که کتاب اصول الفقه را نوشت و پس از آن، سید مرتضی علم الهدی به طور مفصل در علم اصول دست به تألیف زده است. معروفترین کتاب وی الذریعه است.[۵][۶] این دوره با شیخ طوسی به اوج خویش میرسد.
صاحب نظران این دوره، غالبا در بغداد میزیستند و تنها در اواخر این دوره است که شیخ طوسی به نجف هجرت میکند و مکتب اصولی شیعه نیز به آنجا انتقال مییابد.
از ویژگیهای این دوره یکی اختلاط علم اصول با فقه و کلام است که اصولیون در پیراستن مباحث اصول فقه از دیگر مباحث تلاش زیادی کردند.[۷]
و دیگری، ناظر بودن بحثهای اصولی شیعه به نظریات اصولی اهل سنت است، به گونهای که در هر بحثی دیدگاه اصولی عالمان سنّی مطرح و تحلیل میشود و مورد نقد و نظر قرار میگیرد.[۸]
شخصیتهای مهم این دوره
مهمترین شخصیتهایی که در تحولات علم اصول در این دوران نقش داشتند عبارتند از:
شیخ مفید
معروف به «ابن معلّم» و صاحب کتاب «التذکره باصول الفقه» وی از بزرگترین محقّقان شیعه است. سید مرتضی و شیخ طوسی از جمله شاگردان شیخ هستند.
سید مرتضی
سید مرتضی که بعدها به «علم الهدی» مشهور گردید، بعد از شیخ مفید ریاست عامّه شیعه به او منتقل گردید. کتاب «الذریعه الی اصول الشریعه» او، از مهمترین کتابهای اصول فقه شیعه در این دوره است.
شیخ طوسی
شیخ طوسی که به شیخ طائفه شهرت دارد، در نقطه اوج این دوره قرار دارد.
او با تألیف ««العدّه فی اصول الفقه»»، اصول فقه شیعه را نیز چون فقه دگرگون ساخت و به مرحله کمال و رشد نسبی رساند.
عدّه الاصول کتابی است عمیق که به نقد و بررسی نظریات اصولی اهل سنت نیز پرداخته است. این کتاب به حق در کنار الذریعه سید مرتضی از شاهکارهای پدیدآمده در جهان تشیع است.[۹]
دوره تکامل
پس از درگذشت شیخ طوسی، اصول فقه شیعه حدودی یک قرن کامل دچار رکود شد. عظمت بسیار زیاد شیخ الطائفه، به بسیاری جرئت نقد را نمیداد و بیشتر شاگردان شیخ، تنها مقلّدان او بودند.
پس از گذشت صد سال با تلاشهای ابن ادریس حلی، محقق حلی اصول فقه از تقلید و رکود رهایی یافت و دوران شکوفایی و بالندگیاش را آغاز کرد، امّا همچنان با نظارت به بحثهای اصولی اهل سنّت تألیف و تحقیق میشد.[۱۰]
ابن ادریس حلی در اواخر قرن ششم، با مشاهده صحنههای خمود و رکود، دست به حرکتی عظیم زد و اجتهاد شیعه را از بن بست رهانید. از سوی دیگر محقّقان ارجمندی نظیر محقق حلی، علامه حلّی، فخرالمحققین، فاضل مقداد، شهید ثانی، شیخ حسن (صاحب معالم) و شیخ بهایی نیز در ثمردهی و استواری آن تلاش کردند. این دوره تا اوایل قرن یازدهم، مقارن با نهضت حدیثی اخباریان باقی ماند و بیش از ۴۵۰ سال به طول انجامید.[۱۱][۱۲]
زنده شدن دوباره روحیه اجتهاد، فراوانی تألیف کتابهای اصولی، کاربردیتر شدن مسایل اصولی و مقایسه بین اصول شیعه و اهل سنت از مهمترین ویژگیهای این دوره است.[۱۳]
شخصیتهای برجسته این دوره
ابن ادریس حلی
ابن ادریس حلّی از چهرههای برجسته عالمان شیعه در اواخر قرن ششم هجری است. وی فقیه و اصولی، دارای فکر و اندیشه عمیق و نظر دقیق بوده است. مهمترین و تأثیرگذارترین اثر وی، کتاب فقهی السرائر است.[۱۴]
محقق حلی
کتاب اصولی وی، معارج الاصول است. در این کتاب مباحث با دقّت طرح شدهاند و تحلیلها و استدلالها از قوّت کافی برخوردارند. محقق، به دلیل تسلّط بسیارش بر اصول فقه شیعه و اهل سنّت، در هر بحث دیدگاههای گوناگون فریقین را نقل و تبیین کرده، سپس به تحلیل و نقد آنها میپردازد
علامه حلی
او خواهرزاده محقق حلی و شاگرد وی است و از محقّقان و مدقّقان نوآور بوده، در بسیاری از مسایل فقهی، اصولی وکلامی دیدگاههای تازهای ارایه کرده است. علاّم حلّی از برجستهترین شخصیتهای این دوره به شمار میرود، او در اصول چندین اثر از خود به جا گذاشته که مهمترین آنها «نهایه الوصول إلی علم الاصول» در چهار مجلّد و «تهذیب الوصول إلی علم الاصول» میباشند.
وسعت کار علاّمه همراه با دقّتها و ابداعات او اصول فقه شیعه را به اوج تکامل و پیشرفت اصولی این دوره رسانید.
در این دوران، محقّق حلّی و علاّم حلّی برای نخستین بار اجتهاد را به معنای تلاش و کوشش علمی برای استخراج احکام شرعی ظنّی از ادلّ معتبر، در اصول فقه شیعه به کار بردند که بعدها همین معنا از اجتهاد در اصول فقه رایج شد. این اصطلاح در واقع از اصول فقه اهل سنّت گرفته شده است. مفهوم اجتهاد که در متون اصولی اهل سنّت زیاد به کار رفته به دو معناست:
حکم کردن یا کشف حکم شرعی بر اساس تفکر، رأی، سلیقه و مصلحت اندیشی شخصی. که به «اجتهاد به رأی» مشهور است. و هرگاه فقیه در کشف حکم شرعی هیچ نصّی از قرآن و سنّت نیافت، میتواند با تفکر و سلیق شخصی خود اجتهاد کند و حکم را به نحو ظنّی کشف نماید. نخستین بار اصطلاح اجتهاد در فقه اهل سنّت به این معنا به کار رفت.
اجتهاد به معنای تلاش و کوشش علمی برای استخراج احکام شرعی از ادلّ معتبر شرعی.
طبق معنای نخست، «اجتهاد» خود یک دلیل یا منبع برای کشف حکم شرعی است که فقیه در صورت فقدان نص میتواند از آن سود جوید.
امّا مطابق با اصطلاح دوّم، اجتهاد روش و شیوهای است برای کشف و به دست آوردن حکم شرعی از منابع معتبر و خود دیگر منبعی از منابع کشف حکم نیست.
از این زمان تا دور سوم-یعنی حدود یک قرن و نیم-تنها دو سه تن؛ نظیر سدید الدین حمصی و ابن زهره بودند که حرفهایی در اصول زده و جرأت اندکی برای مخالفت با آرای علمی شیخ را یافتند.
سدید الدین حمصی
تنها کتاب اصولی حمّصی «المصادر» است که متأسفانه از آن، چون اغلب کتابهای دیگر او، خبری در دست نیست. زرکشی در «البحر المحیط» دیدگاههای اصول فقه شیعه را از کتاب «الذریعه» سید مرتضی و «المصادر» حمّصی نقل میکند و این نکته هم نشان دهنده این است که این کتاب در آن زمان مشهور و دارای ارزش بالای علمی بوده و هم حکایت از این میکند که مصادر، کتاب کاملی در اصول فقه بوده است.[۱۵]
ابن زهره
ابن زهره حلبی (ابو المکارم) از نوادگان امام صادق علیهالسلام است و عالمی متبحّر و اصولی ارزندهای بود که در قدرت و تبحّر علمی گوی سبقت از دیگران ربوده بود. وی اصول خود را در کتابی که شامل سه بخش کلام، اصول فقه و فقه است مطرح کرد و آن را «غنیه النزوع الی علمی الاصول و الفروع» نام گذاشت. کتاب «غنیه» در دورهای که رکود اصول و فقه در آن محسوس بود، شاهکاری شمرده میشود که قابل ستایش است.
بحث اجماع در این دوره وارد اصول فقه شیعه شد. این بحث اگرچه ظاهرا از اصول اهل سنّت برگرفته شد، امّا در تحلیل حجّیت آن راهی که محقّقان اصولی شیعه رفتهاند کاملا متفاوت از دیدگاه و تحلیل اهل سنّت است و به یک معنا اجماعی که علمای شیعه حجّت میدانند، دیگر اجماع نیست بلکه قول معصوم است.
وضعیت اصول اهل سنت در این دوه
اصول اهل سنّت در اوایل این دوره در اوج شکوفایی و رشد خود قرار داشت و کتابهای عمیق و پیچید بسیاری در آن نوشته شد. باید افزود که مباحث اصول شیعه در آن دوران تحت تأثیر اصول اهل سنّت قرار داشت.
کتاب هایی؛ مانند اصول جصّاص، العمد تألیف قاضی عبد الجبّار معتزلی، الإحکام فی اصول الأحکام تألیف ابن حزم ظاهری، البرهان نگاشته امام الحرمین جوینی، المستصفی تألیف غزّالی و المحصول تصنیف امام فخر رازی، از کتابهای اصولی این دوره و بلکه مهمترین کتابهای اصولی اهل سنّت در طول تاریخ اصول فقه به شمار میروند.
اما فقه و اصول اهل سنّت پس از گذراندن دور کمال، از اواسط قرن ششم از حرکت سریع و پویایی جدّیاش بازایستاد، و با توجّه به این که اصول فقه شیعه ناظر به اصول اهل سنّت بود؛ لذا رکود و ایستایی در اصول فقه عامّه، در رکود و عدم پیشرفت اصول فقه شیعه در این دوره تأثیر جدّی داشت. چنان که در دور قبل، اصول فقه شیعه در اثر نظارت به اصول عامّه و درگیر شدن با آن به رشد و کمال بالایی دست یافته بود.
دوره رکود و ظهور جریان اخباری گری
در اوایل قرن یازدهم هجری شیوه جدیدی به نام «اخباریگری» در صحنه مباحث فقهی و اصولی پدیدار شد که مبنای اجتهاد و اصول فقه را به زیر تیغ نقّادی خویش برد و آن را مورد تردید قرار داد. برخی دانشمندان ریشه این جریان را تحت تاثیر نص گرایی و ظاهر گرایی در میان اهل سنت میدانند.
مؤسّس این مکتب علاّمه محمد امین استرآبادی (متوفای ۱۰۳۶ق) بود. او معتقد بود دانشمندان شیعه در دوران متأخّر؛ به ویژه از زمان علامه حلی به بعد در طریق کشف احکام شرعی به انحراف رفته و از شیوههایی پیروی کردند که خطا بوده و محقّقان اهل سنّت آنها را بنیان گذاشتهاند.
از دیدگاه او، روش موسوم به روش اجتهادی با شیو اصحاب ائمّه علیهم السّلام و محقّقان و دانشمندان متقدّم که همگی محدّث بودند ناسازگار است و این نکته نشان بطلان آن است. ازاین رو، اینان خود را تابع اصحاب ائمه و محدّثان از امامیه برمیشمردند.
چرا که «اجتهاد» در میان شیعیان اصالت نداشته، از موضوعات پدید آمده از سوی اهل سنّت است که به دلیل انحراف و عدم تمسّک به ائمّه(ع) به این ابزار نیاز پیدا کردند. و اصحاب ائمّه و علمای متقدّم تا قبل از علامه حلی از این ابزار نادرست سود نمیجستند؛
اخباریها و طرفداران روش اخباری متفاوت بودند، عدّهای افراطی بوده؛ نظیر خود محمد امین استرآبادی، و میرزا محمد اخباری و عدهای دیگر معتدلتر بودهاند؛ مانند شیخ حر عاملی و شیخ یوسف بحرانی.
در هرحال عدّ بیشماری از محقّقان به این مسلک روی آوردند و در تأیید آن کتابهای بسیاری نگاشتند. برخی از دانشمندان مهمّ که گرایشهای اخباری داشتند عبارتند از: مرحوم محمد تقی مجلسی، شیخ حرّ عاملی، علامه محمدباقر مجلسی صاحب بحار الانوار، سید نعمت الله جزایری، ملاّ خلیل قزوینی، مولی محسن فیض کاشانی و عدّهای دیگر.
اخباریگری تا اواخر قرن دوازدهم، قریب به دو قرن، در حوزه های شیعه حاکم بود.
اصول اندیشه اخباریها
برخی از مهمترین تفاوتهای اصولیها و اخباریها را میتوان به این صورت خلاصه نمود:
نفی اجتهاد و عدم اعتبار آن: اخباریها بر این باورند که چون اجتهاد و استنباط اصطلاحی، ظنّی است، به طور کلّی حجّت نیست و در کشف احکام شرعی توسّل به استنباطات ظنّی جایز نیست؛ زیرا تحصیل علم به احکام لازم است. مرحوم امین استرآبادی در ردّ و ابطال اجتهادهای ظنّی ۱۲ دلیل میآورد.[۱۶] به این ترتیب، اخباریها اجتهاد را روشی برای کشف ظنّی احکام میدانستند و اهل سنّت مرادشان از اجتهاد همین است.
اخباریها توجّه نکردند که اجتهاد مورد انکار ائمّه همان است که در اهل سنّت به عنوان اجتهاد به رأی و کشف ظنّی غیر معتبر، از طریق قیاس، استحسان، مصالح مرسله، سدّ ذرائع، فتح ذرائع و… وجود دارد. به همین جهت اجتهاد ظنّی معتبر و شرعی را نیز مورد اشکال قرار دادند.
اخباریان؛ قرآن، عقل و اجماع را از منابع شناخت حکم نمیدانند به خلاف اصولیان که این سه را در کنار سنّت قبول دارند و البته عقل را در طول سه منبع دیگر میشمارند.
اخباریان روایات موجود در کتب اربعه را قطعی میشمارند، امّا اصولیان این دیدگاه را ناصواب میدانند.
اصولیان ظواهر قرآن را حجّت میدانند، امّا اخباریها تمسّک به ظواهر آیات را به طور مستقل جایز نمیشمرند.[۱۷]
شخصیتهای اصلی در مکتب اخباریگری
محمد امین استرآبادی (م ۱۰۳۶ ه)
فیض کاشانی (۱۰۹۱ ۱۰۰۷ ه)
شیخ حر عاملی (۱۰۳۳ ۱۱۰۴ ه)
میرزا محمّد اخباری (۱۱۷۸ ۱۲۳۲ ه)
شیخ یوسف بحرانی (۱۱۸۶ ۱۱۰۷ ه)
سید نعمت الله جزایری
اخباریان در تشریح و اثبات دیدگاههای خویش و نقد مبانی اصولیان کتابهای بسیاری نیز نگاشتهاند؛ برخی از مهمترین آنها عبارتند از: الفوائد المدنیه، الاصول الاصیله، سفینه النجاه، الفصول المهمه، الفوائد الطوسیه و مقدّمه الحدائق الناضره.
اصول فقه در دوران حاکمیت اخباریان رو به ضعف و رکود جدّی رفت و تنها عدّهاندکی از محقّقان به آن میپرداختند.
علی رغم حاکمیت مطلق اخباریان بر حوزههای شیعی در آن زمان، عدّهای از محقّقان و دانشمندان همچنان بر روش اجتهادی پای فشردند و متهوّرانه از آن دفاع کردند که نقش بسیار موثری در حفظ تفکر اصولی داشت. کسانی مانند:
سلطان العلماء (۱۰۰۱ – ۱۰۶۴ ه)
|مولی عبداللّه بن محمّد تونی (متوفّای ۱۰۷۱ ه)
ملا صالح مازندرانی (متوفّای ۱۰۸۱ ه)
ملا خلیل قزوینی (۱۰۰۱ ۱۰۸۹ ه)
آقا حسین خوانساری (۱۱۰۱ ۱۰۱۶)
آقا جمال خوانساری (متوفّای ۱۱۲۵ ه)
دوره رونق دوباره
افراط اخباریان در انتقاد و حمله به مجتهدان و روشهای اجتهادی که حتی باعث دلزدگی بسیاری از علمای متمایل به اخباریگری نیز شده بود (مثلا محدث بحرانی)،[۱۸] در کنار تلاشهای مجتهدان برای تنقیح جوامع حدیثی و نیز تلاشهای مرحوم وحید بهبانی از عواملی بود که باعث شد دوران اخباریان به پایان برسد.
علامه محقّق آقا محمّد باقر وحید بهبهانی با درایت و قوّت علمی به مبارزه جدّی با اخباریان پرداخت و پس از بحثهای بسیار با سران اخباریگری؛ چون محدث بحرانی و نیز تألیف کتابها و رسالههای تحقیقی در نقد مبانی اخباریان و تحقیقات علمی ارزنده در باب اجتهاد و مباحث اصول فقه، و سرانجام تربیت شاگردان فاضل در مکتب اصولی، موفّق شد ریشه اخباریگری را بخشکاند و روح اجتهاد را در جسم نیمهجان و حوزههای اصولی بدمد.این دوره تا زمان شیخ انصاری (م ۱۲۸۱) ادامه یافت.
در آن زمان، حوزه کربلا در دست اخباریان بود و شیخ یوسف بحرانی، محدّث و فقیه ارجمند شیعه رئیس آنان به شمار میرفت. درس محدّث بحرانی بسیار شلوغ بود، امّا با تأسیس حوزه جدید و شیوه نوین اجتهاد از سوی محقّق بهبهانی، شمار زیادی از این شاگردان به درس وحید رفتند.
پس از مرحوم وحید بهبهانی شاگردان او پراکنده شده و در حوزههای مختلف ساکن شدند و به این ترتیب تفکر باز تولید شده اصول فقه در حوزههای دیگر نیز رواج یافت. نجف که بلافاصله این تحوّل را پذیرفت با حضور عالمی چون شیخ جعفر کاشف الغطا تقویت شد. در کاظمین نیز تفکر اصولی با ورود محقّق بزرگ سید محسن اعرجی، شاگرد دیگر وحید رواج یافت. و نهایتا در ایران هم اندیشه اصولی با تلاشها و زحمات عالمانی چون میرزای قمی شاگرد مبرز وحید بهبهانی و آقا محمّد علی فرزند و شاگرد دیگر محقّق بهبهانی شیوع دوباره پیدا کرد و تقویت شد.
یکی از ابتکارات محقّق بهبهانی این است که وی برای نخستین بار ادلّه را در اصول به دو قسم «ادلّه اجتهادی» و «ادلّه فقاهتی» تقسیم کرد.[۱۹]
اشاره به این نکته ضروری است که در پیدایش این دوره برخی از محقّقان دوره پیشین؛ مانند محقّق بزرگ آقا حسین خوانساری، آقا جمال خوانساری و سید صدرالدّین قمی صاحب شرح وافیه که استاد محقّق بهبهانی نیز بود، سهم مهمّی داشتند.
در هر حال این دوره به کمال و رشد بیسابقه اصول فقه انجامید، کتابهای اصولی بسیار قوی و بیمانندی نگاشته شد و متناسب با آن، فقه شیعه گسترش شگرفی یافت.
شخصیتهای معروف در این دوره
وحید بهبهانی
علامه بحرالعلوم
شیخ جعفر کاشف الغطا
میرزای قمی
ملا مهدی نراقی
سید محسن اعرجی کاظمی:
مشهور به مقدّس کاظمی از بزرگان و مفاخر شیعه در اواسط قرن سیزدهم است. مهمترین کتاب اصولی او «المحصول» است که شرحی ارزشمند و ق
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 