پاورپوینت کامل دعای ۲۸ صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دعای ۲۸ صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دعای ۲۸ صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دعای ۲۸ صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

فهرست دعاهای صحیفه سجادیه

متن دعای ۲۸ صحیفه سجادیه

پناه به خدای بی نیاز، نه خلق محتاج؛

وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیه‌السلام مُتَفَزِّعاً إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَخْلَصْتُ بِانْقِطَاعِی إِلَیک وَ أَقْبَلْتُ بِکُلِّی عَلَیک وَ صَرَفْتُ وَجْهِی عَمَّنْ یحْتَاجُ إِلَی رِفْدِک وَ قَلَبْتُ مَسْأَلَتِی عَمَّنْ لَمْ یسْتَغْنِ عَنْ فَضْلِک.

وَ رَأَیتُ أَنَّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْیهِ وَ ضَلَّهٌ مِنْ عَقْلِهِ، فَکمْ قَدْ رَأَیتُ -یا إِلَهِی- مِنْ أُنَاسٍ طَلَبُوا الْعِزَّ بِغَیرِک فَذَلُّوا، وَ رَامُوا الثَّرْوَهَ مِنْ سِوَاک فَافْتَقَرُوا، وَ حَاوَلُوا الارْتِفَاعَ فَاتَّضَعُوا، فَصَحَّ بِمُعَاینَهِ أَمْثَالِهِمْ حَازِمٌ وَفَّقَهُ اعْتِبَارُهُ، وَ أَرْشَدَهُ إِلَی طَرِیقِ صَوَابِهِ اخْتِیارُهُ.

فَأَنْتَ یا مَوْلَای دُونَ کلِّ مَسْئُولٍ مَوْضِعُ مَسْأَلَتِی، وَ دُونَ کلِّ مَطْلُوبٍ إِلَیهِ وَلِی حَاجَتِی، أَنْتَ الْمَخْصُوصُ قَبْلَ کلِّ مَدْعُوٍّ بِدَعْوَتِی، لَا یشْرَکک أَحَدٌ فِی رَجَائِی، وَ لَا یتَّفِقُ أَحَدٌ مَعَک فِی دُعَائِی، وَ لَا ینْظِمُهُ وَ إِیاک نِدَائِی.

لَک -یا إِلَهِی- وَحْدَانِیهُ الْعَدَدِ، وَ مَلَکهُ الْقُدْرَهِ الصَّمَدِ، وَ فَضِیلَهُ الْحَوْلِ وَ الْقُوَّهِ، وَ دَرَجَهُ الْعُلُوِّ وَ الرِّفْعَهِ. وَ مَنْ سِوَاک مَرْحُومٌ فِی عُمُرِهِ، مَغْلُوبٌ عَلَی أَمْرِهِ، مَقْهُورٌ عَلَی شَأْنِهِ، مُخْتَلِفُ الْحَالاتِ، مُتَنَقِّلٌ فِی الصِّفَاتِ، فَتَعَالَیتَ عَنِ الْأَشْبَاهِ وَ الْأَضْدَادِ، وَ تَکبَّرْتَ عَنِ الْأَمْثَالِ وَ الْأَنْدَادِ، فَسُبْحَانَک لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ.

ترجمه‌ها

ترجمه انصاریان

دعا به وقت پناه بردن به خدا:

بارخدایا به بریدنم از غیر و پیوستنم به تو خود را از هر شائبه خالص کردم، و با تمام وجود به تو رو آوردم، و از آن که نیازمند به عطای توست روی گرداندم،

و درخواست خود را از طرف آن که از فضل تو بی‌نیاز نیست گرداندم، و دانستم که حاجت خواستن محتاج از محتاج دیگر از سبک رائی و گمراهی عقل اوست.

خداوندا، چه بسیار مردم را دیده‌ام که از غیر تو عزت خواستند و خوار شدند، و از غیر تو ثروت طلبیدند و تهیدست گشتند، و در طلب بلندی و مقام برآمدند و پست شدند،

پس انسان دوراندیش به دیدن امثال ایشان بر راه درست رود و پندگیری او مایه توفیق او شود، و این انتخاب او را به راه صواب رهنمون گردد.

پس‌ای مولای من مرجع خواهش من تویی نه هیچ مسئول دیگر، و برآورنده نیازم تویی نه هیچ مطلوب الیه دیگر،

پیش از آنکه کسی را بخوانم تو را می‌خوانم و بس، احدی در چشم انداز امید من با تو شریک نیست، و هیچ کس در دعای من با تو همراه نیست، و ندای من او و تو را با هم در برنمی گیرد.

الهی، تنها توراست وحدانیت و یگانگی، و ملکه قدرت بی‌نیاز، و فضیلت حول و قوّت، و پایه والایی و رفعت،

و ماسوای تو در تمام عمر خود نیازمند رحمت تو، و در کار خویش عاجز و مغلوب، و در امور خود ناتوان است، و حالاتی گوناگون، و صفات ناپایا دارد،

پس تو بالاتر از آنی که همانند و ضدی برای تو باشد، و بزرگ‌تر از آن که همسان و همتا داشته باشی، پس پاک و منزّهی، معبودی جز تو نیست.

ترجمه آیتی

دعای ‌آن حضرت است به‌ هنگام زاری به‌ درگاه خداوند عزوجل:

اى خداوند، من‌ از‌ روى اخلاص، تنها ‌و‌ تنها تو‌ را‌ برگزیده ام و با‌ همه ‌ى‌ وجودم به‌ تو‌ روى آورده ام

و از‌ هر‌ کس که‌ خود نیازمند توست رو‌ برتافته ام و به‌ هر‌ کس که‌ از‌ نعمت تواش بى نیازى نیست تمنایى نکرده ام.

و بر‌ آنم که‌ درخواست نیازمندى از‌ نیازمند دیگر سفاهت راى است ‌و‌ ضلالت عقل.

چه بسا -اى خداوند من- دیده ام کسانى را‌ که‌ عزت نه از‌ تو‌ طلبیده اند ‌و‌ به‌ ذلت افتاده اند ‌و‌ جز از‌ خزانه ‌ى‌ فضل تو‌ توانگرى جسته اند ‌و‌ بینوا شده اند ‌و‌ آهنگ بلندى کرده اند ‌و‌ به‌ پستى گراییده اند.

پس ‌آن دوراندیش که‌ از‌ سر‌ اعتبار نگریسته ‌و‌ چنین کسان را‌ دیده، در‌ دوراندیشى خویش به‌ راه خطا نرفته است ‌و‌ اختیارش به‌ راه صواب رهنمون گشته است.

تویى -اى سرور ‌و‌ مولاى من- که‌ تنها ‌و‌ تنها پیشگاه توست که‌ باید دست طلب به‌ سوى ‌آن دراز کرد نه هر‌ کس دیگر که‌ از‌ او‌ چیزى مى طلبند، تنها ‌و‌ تنها درگاه توست که‌ باید از‌ آنجا حاجت خواست، نه هر‌ کس دیگر که‌ از‌ او‌ حاجت مى خواهند.

پیش از‌ آنکه دیگرى را‌ بخوانم تنها ‌و‌ تنها تو‌ را‌ مى خوانم ‌و‌ تنها به‌ تو‌ امید مى بندم ‌و‌ تنها دست دعا به‌ آستان تو‌ برمى دارم ‌و‌ تنها تو‌ را‌ ندا مى دهم.

تویى اى خداوند من‌ که‌ به‌ شمار یکتایى ‌و‌ ‌آن توانایى که‌ در‌ ‌آن ناتوانى راه نیابد، تنها ‌و‌ تنها صفت توست. قدرت ‌و‌ نیرومندى ‌و‌ علو درجت ‌و‌ رفعت، تنها ‌و‌ تنها از‌ ‌آن توست.

هر کس جز تو، در‌ زندگى اش خواستار ترحم است، در‌ کارش مغلوب است ‌و‌ مقهور، دستخوش گونه گون حالات است ‌و‌ سرگشته ‌ى‌ گونه گون صفات.

اى خداوند، تو‌ برتر از‌ آنى که‌ تو‌ را‌ همتایانى باشند یا‌ اضدادى، بزرگتر از‌ آنى که‌ تو‌ را‌ همانندانى باشند یا‌ اقرانى. منزهى تو‌ ‌و‌ هیچ خدایى جز تو‌ نیست.

ترجمه ارفع

بریدن از‌ خلق ‌و‌ اتکال بر‌ پروردگار:

پروردگارا با‌ بریدن از‌ خلق ‌و‌ اتکال بر‌ تو‌ خود را‌ خالص کرده ام و با‌ همه وجودم به‌ تو‌ رو‌ آورده ام

و از‌ آنکه به‌ تو‌ محتاج است خواهش نمى کنم و درخواستم را‌ از‌ کسى که‌ از‌ احسانت بى نیاز نیست برگردانیده ام

و دیدم که‌ درخواست حاجت از‌ کسى که‌ خود محتاج است سفاهت ‌و‌ دیوانگى است.

خداى من‌ چه انسانهایى را‌ دیدم که‌ از‌ غیر تو‌ درخواست نمودند ‌و‌ ذلیل شدند ‌و‌ از‌ غیر تو‌ مطالبه ثروت ‌و‌ مال دنیا کردند ‌و‌ فقیر شدند ‌و‌ از‌ غیر تو‌ طلب بالا رفتن ‌و‌ ترقى را‌ نمودند ‌و‌ ضایع شدند.

بنابراین با‌ مشاهده این نوع افراد دوراندیشى انسانهاى آگاه کار صحیح ‌و‌ پسندیده ای‌ است ‌و‌ این دوراندیشى ‌و‌ اتکال بر‌ پروردگار او‌ را‌ به‌ راه درست رهبرى خواهد کرد.

پس مولاى من‌ تنها تویى پاسخ گوى مشکلات من‌ ‌و‌ نه هر‌ که‌ از‌ او‌ سوال مى شود ‌و‌ تو‌ رواکننده ‌ى‌ خواهشم هستى ‌و‌ نه هر‌ که‌ از‌ او‌ درخواست مى شود.

خدایا تو‌ پیش از‌ هر‌ که‌ خوانده مى شود به‌ دعاء من‌ اختصاص داده شده ای‌ ‌و‌ هیچکس در‌ امیدم به‌ تو‌ سهمى ندارد ‌و‌ در‌ خواندنم با‌ تو‌ برابر نمى گردد ‌و‌ دعایم کسى را‌ با‌ تو‌ یکسان قرار نمى دهد.

خداوندا عدد یک ‌و‌ یکتایى مخصوص توست ‌و‌ صفت قدرت صمدانى از‌ ‌آن توست ‌و‌ فضیلت حول ‌و‌ قوه ‌و‌ درجه ‌ى‌ بلندى ‌و‌ برترى براى تو‌ مى باشد.

و هر‌ که‌ غیر از‌ تو‌ در‌ تمامى عمرش نیازمند رحمت است ‌و‌ در‌ وضعى که‌ هست مغلوب ‌و‌ مقهور است، حالاتش متفاوت ‌و‌ از‌ جهت صفات در‌ حال انتقال است.

و تو‌ برتر از‌ آنى که‌ شبیه ها ‌و‌ یا‌ اضداد داشته باشى ‌و‌ تو‌ بزرگتر از‌ آنى که‌ کسى همتا ‌و‌ مانندت گردد پس‌ منزهى تو‌ ‌و‌ نیست خدایى غیر از‌ تو.

ترجمه استادولی

از دعاهاى ‌آن حضرت است در‌ حالى که‌ به‌ خداوند پناه مى برد:

خدایا، من‌ از‌ همه دل بریده ‌و‌ خالصانه به‌ تو‌ دل بسته ام. و با‌ همه وجود به‌ تو‌ روى آورده ام.

و از‌ هر‌ که‌ نیازمند عطاى توست روى گردانده ام. و درخواست خود را‌ از‌ هر‌ که‌ بى نیاز از‌ فضل تو‌ نیست بازگردانده ام.

و دیدم که‌ حاجت خواستن نیازمند از‌ نیازمند دیگر دلیل سبک رأیى ‌و‌ گمراهى عقل اوست.

اى خدا، چه بسیار مردمى دیدم که‌ از‌ غیر تو‌ عزت خواستند ‌و‌ خوار شدند، ‌و‌ از‌ غیر تو‌ دارایى جستند ‌و‌ تهیدست گشتند، ‌و‌ در‌ پى مقام بلند برآمدند ‌و‌ پست شدند.

پس شخص دوراندیش با‌ دیدن امثال اینان (از عیب توجه به‌ غیر خدا) سالم ماند، عبرت گرفتنش سبب توفیق او‌ گشت، ‌و‌ انتخاب درست او‌ وى را‌ به‌ راه صواب رهنمون گردید.

پس تو- اى مولاى من- به‌ جاى هر‌ کس دیگر که‌ از‌ او‌ خواهش شود جایگاه خواهش منى، ‌و‌ به‌ جاى هر‌ کس دیگر که‌ از‌ او‌ طلب کنند برآورنده حاجت منى.

تویى مخصوص به‌ دعاى من‌ پیش از‌ ‌آن که‌ کسى را‌ بخوانم، احدى در‌ امید من‌ شریک تو‌ نیست، ‌و‌ هیچ کس در‌ دعاى من‌ همراه تو‌ نباشد، ‌و‌ نداى من‌ کسى را‌ در‌ کنار تو‌ ردیف نمى سازد.

خداى من! یگانگى ‌و‌ عدم ترکب ذات، ‌و‌ تسلط قدرت بى نیاز، ‌و‌ فضیلت توان ‌و‌ نیرو، ‌و‌ درجه والایى ‌و‌ بلند پایگى از‌ ‌آن توست.

و غیر تو‌ در‌ طول عمرش نیازمند رحمت، در‌ کارش مغلوب، در‌ امورش مقهور، حالاتش گوناگون، ‌و‌ صفاتش دگرگون است.

پس تو‌ از‌ داشتن همانند ‌و‌ همتا برتر، ‌و‌ از‌ داشتن همسان ‌و‌ همگون والاترى، پس‌ پاک ‌و‌ منزهى ‌و‌ خدایى جز تو‌ نیست.

ترجمه الهی قمشه‌ای

در التجا ‌و‌ زارى به‌ درگاه عز بارى سبحانه ‌و‌ تعالى:

پروردگارا من‌ (بنده محتاج فقیرت) همانا خود را‌ خالص (براى طاعتت) کردم که‌ از‌ همه خلق منقطع شده و تنها به‌ درگاه حضرتت روى آوردم و از‌ تمام خلائق که‌ همه (در وجود ‌و‌ بقاى خود) محتاج نصرت عطاى تواند روى بگردانیدم و ابدا حوائج خود را‌ از‌ درگاه مخلوق که‌ محتاج تو‌ است ‌و‌ هرگز از‌ فضل ‌و‌ احسانت بى نیاز نیست طلب نکردم (بلکه به‌ حضرتت در‌ انجام حوائجم روآوردم) چون دیدم که‌ مخلوق محتاج از‌ مخلوقى مثل خود محتاج طلب حاجت کردنش از‌ سفاهت ‌و‌ ضلالت عقل اوست

پس از‌ آنجا که‌ فقیرى فقیر دیگر را‌ نتواند حاجت روا کند اى خداى من‌ چه بسیار مردمى را‌ دیدم که‌ از‌ درگاه غیر تو‌ عزت ‌و‌ حاجت طلبیدند ‌و‌ به‌ جاى عزت ذلت ‌و‌ محرومى یافتند ‌و‌ از‌ غیر تو‌ ثروت ‌و‌ ملک ‌و‌ جاه خواستند ‌و‌ فقیر ‌و‌ ذلیل شدند

لذا به‌ واسطه مشاهده امثال این مردم مرد هوشمند درست دریافت ‌و‌ از‌ حالشان به‌ پند ‌و‌ عبرت موفق شد (که جز خدا کسى نتواند حوائج خلق روا کند) ‌و‌ راه رشد ‌و‌ صلاح ‌و‌ طریق حق ‌و‌ صواب را‌ اختیار کرد (که درخواست حاجتش را‌ تنها از‌ خداى خود کرد)

پس (اى خداى عالم) اى مولاى من‌ تنها توئى دون اهل عالم آنکه من‌ از‌ او‌ مسئلت ‌و‌ درخواست حاجت مى کنم ‌و‌ تنها توئى دون هر‌ مقصد ‌و‌ مطلوبى ولى حاجت (و قادر بر‌ انجام نیازمندیهاى) من‌

و منحصرا توئى بیش از‌ همه ‌ى‌ عالم مخصوص به‌ دعا ‌و‌ درخواست من‌ ‌و‌ در‌ امیدواریم به‌ حضرتت ابدا احدى را‌ شریک با‌ تو‌ ندانم (و تمام قواى عالم را‌ جز تو‌ بى اثر مى بینم لذا به‌ غیر تو‌ امید به‌ هیچ کس ‌و‌ هیچ موجودى ندارم) ‌و‌ در‌ دعا ‌و‌ ندا (و راز ‌و‌ نیاز) با‌ تو‌ احدى را‌ همراه نمى گردانم (یعنى در‌ دعاها توجهم تنها به‌ تو‌ است ‌و‌ با‌ وجود تو‌ روى دلم ‌و‌ اراده ‌ى‌ قلبم متوجه به‌ هیچ کس نیست)

مخصوص تست اى خداى من‌ وحدانیت ‌و‌ یگانگى عدد(شرح چون وحدت خدا وحدت عددى نیست مانند ما‌ بلکه وحدت حقه ‌ى‌ حقیقیه است که‌ امیرالمومنین (ص) فرموده «واحد لا‌ بالعدد» پس‌ این کلام امام علیه السلام چند تفسیر مى شود:

یعنى وحدت عدد ‌و‌ یگانگى کثرات عددى بى نهایت عالم به‌ تجلى واحد تست ‌و‌ به‌ وحدت تجلى تو.

آنکه موجودات متعدد ‌و‌ کثرت بى حد ‌و‌ نهایت ماهیات عالم آفرینش به‌ فیض توجهت وحدت در‌ وجود دارند.

آنکه وحدات عددى انواع ‌و‌ اجناس عالم را‌ تو‌ تشخص ‌و‌ وحدت عددى بخشیده اى.

آنکه به‌ قاعده مسلم ‌و‌ برهانى: «الشى ما‌ لم یتشخص لم یوجد»: هر‌ چه تشخص ‌و‌ وحدت عددى یافته ‌و‌ حظ وجود گرفته همه ملک تو‌ ‌و‌ به‌ ایجاد تو‌ موجود گردیده است.

آنکه به‌ حکم آیه ‌ى‌ مبارکه «و ما‌ امرنا الا واحد» معنى «لک یا‌ الهى وحدانیه العدد» یعنى عوالم بى حد ‌و‌ نهایت آفرینش ‌و‌ ماهیات نامتناهى عالم امکان همه یک فروغ نور تست ‌و‌ یک تجلى تو‌ ‌و‌ عالم تمام به‌ امر واحد تکوینى که‌ کلمه کن ایجادى است ‌و‌ یک اشراق «الله نور السموات ‌و‌ الارض» شمس حقیقه الوجود است قیام وجودى دارند.

آنکه اى خداى عالم وحدانیت عدد ‌و‌ نظم وحدانى عوالم بى نهایت مربوط است به‌ وحدت مطلقه ذاتت ‌و‌ به‌ قدرت کامله ‌ى‌ حضرتت.

آنکه نظام احسن وجود ‌و‌ حسن نظام خلقت که‌ همه از‌ جهت وجود ‌و‌ وحدت هستى با‌ هم مرتبطند به‌ عنایت ذاتى ‌و‌ جاذبه شوق ‌و‌ عشق ‌آن ذات یگانه بى همتاست.

آنکه یگانگى عالم را‌ با‌ آنکه اعدادش بى نهایت ‌و‌ فوق بى نهایت است حسن کل‌ ‌و‌ کل‌ حسن ‌آن سلطان عالم نظام ‌و‌ انتظام وحدانى بخشیده.

آنکه چون ذات احدیت مبدا ‌و‌ علت فاعلى عالم است ‌و‌ او‌ واحد به‌ وحدت حقه حقیقه است پس‌ به‌ حکم «کل یعمل على شاکلته» وحدات عددیه که‌ کلیه موجودات عالم است آیت وحدت حقه ‌ى‌ الهیه است.

آنکه چون حضرت احدیت عز سلطانه منتهاالیه همه ‌ى‌ متحرکات ‌و‌ علت غائى کل‌ موجودات است به‌ حکم «ثم الى ربک المنتهى» پس‌ عالم با‌ همه کثرت ‌و‌ تعدد مرجع آنها واحد است ‌و‌ این دو‌ وجه اخیر اظهر ‌و‌ اقوى وجوه است چون حیثیت فاعلیت فاعل که‌ اثر ‌و‌ تجلى اوست عین ما‌ به‌ التشخص اشیاء است (که کل‌ شى ء قائم به‌ ‌و‌ کل‌ شى ء موجود به) ‌و‌ همچنین علت غائى اشیاء که‌ ما‌ به‌ الکمال موجودات است ‌آن هم عین جهت فاعلى است ‌و‌ خلاصه علت فاعلى ‌و‌ غائى عالم یکى است ‌و‌ ‌آن به‌ اعتبار مبدا تجلى واحد حق ‌و‌ به‌ اعتبار غایت شهود تجلى واحد حق است پس‌ عالم که‌ واحد به‌ وحدات عددى است با‌ همه ‌ى‌ کثرت بى نهایت به‌ اعتبار مبدا ‌و‌ به‌ اعتبار غایت همه آیت یگانگى حق ‌و‌ ظل وحدت حقه ‌ى‌ حقیقیه الهیه است.

(و فى کل‌ شىء له آیه، تدل على انه واحد) بلکه ما‌ به‌ الوجود ‌و‌ التحقق عالم همان تجلى است که‌ حیث فاعلى ‌و‌ غائى علت العلل است ‌و‌ کثرت ماهیات عالم خلل در‌ وحدت ‌آن نرساند چنانکه ذات احدیت با‌ وجود کثرت اسماء ‌و‌ صفات که‌ مختلف المفهومند چون صفات همه عین ذات است خلل به‌ یکتائى ‌و‌ یگانگى حق نرساند بلکه او‌ با‌ کثرت صفات احدى الذات احدى المعنا ‌و‌ واحد من‌ جمیع الجهات ‌و‌ الحیثیات است عز سلطانه ‌و‌ در‌ این معانى ده‌ گانه که‌ ذکر شد اگر با‌ نظر عمیق مطالعه شود به‌ وجهى مغایر ‌و‌ از‌ جهتى با‌ هم نزدیک ‌و‌ متحدند) ‌و‌ (اى خداى من) چنانکه وحدانیت عدد مخصوص تست ملک ‌و‌ قدرت کامل بى نقص بى حد ‌و‌ نهایت هم خاص تست (و سلطنت ازلى ‌و‌ ابدى ‌و‌ اقتدار بر‌ کل‌ عالم بى انتها تنها تو‌ راست ‌و‌ غیر تو‌ همه عاجز ‌و‌ ناتوانند ‌و‌ توئى که‌ بر‌ کلى ‌و‌ جزئى عالم عالم ‌و‌ توانا ‌و‌ قادر مطلقى ‌و‌ در‌ ملک وجود ‌و‌ کشور هستى فضل ‌و‌ شرافت ‌و‌ قوت ‌و‌ نیروى کامل بر‌ همه ‌ى‌ موجودات عالم بى شائبه ‌ى‌ نقص ‌و‌ عجز مخصوص تست ‌و‌ مقام بلند ‌و‌ درجات رفیعه وجود در‌ همه ‌ى‌ مراتب هستى به‌ ذات یکتاى تو‌ مخصوص است

و کلیه موجودات غیر تو‌ همه خوار ‌و‌ ذلیل ‌و‌ در‌ زندگى خود زبون ‌و‌ عاجز ‌و‌ مورد ترحمند ‌و‌ بر‌ انجام امور خویش مغلوب (اراده ‌ى‌ ازلى تو‌ ‌و‌ اختیار ذاتى تو) است ‌و‌ در‌ شان (و کار ‌و‌ نیازمندیهاى) خود مقهور (قواى عالم بى حد ‌و‌ نهایت) است ‌و‌ کلیه ما‌ سواى تو‌ محکوم به‌ تحول ‌و‌ اختلاف حالات ‌و‌ انتقال ‌و‌ تغییر ‌و‌ تبدل صفاتند که‌ دلیل عجز ‌و‌ فقر ‌و‌ فنا است (و تنها ذات یگانه ازلى متعالى تست که‌ از‌ لا‌ ‌و‌ ابدا دستخوش تغییر ‌و‌ زوال نخواهد بود ‌و‌ ما‌ سواى تو‌ همه تغییر ‌و‌ فنا پذیرند (که فرمودى کل‌ شىء هالک الا وجهه)

پس اى خداى من‌ تنها توئى که‌ در‌ ملک وجود متعالى ‌و‌ منزه از‌ شبه ‌و‌ ضد بزرگتر ‌و‌ برتر از‌ مثل ‌و‌ مانندى پس‌ پاک ‌و‌ منزهى ‌و‌ هیچ خدائى جز ذات یکتاى تو‌ در‌ عالم نیست بلند مرتبه ‌و‌ بزرگ خدائى که‌ بزرگى ‌و‌ علو ‌و‌ استعلاى تو‌ برتر از‌ حد فهم ‌و‌ عقل ‌و‌ اندیشه است ‌و‌ توئى (اى خداى بزرگ) مهربانترین مهربانان عالم.

ترجمه سجادی

و از‌ دعاى امام علیه السلام بود، هنگام پناه بردن به‌ خداوند توانا ‌و‌ بزرگ:

خداوندا همانا من‌ خالصانه از‌ دیگران دل بریده ‌و‌ به‌ تو‌ پیوسته ام. و با‌ همه وجودم به‌ تو‌ روآوردم.

و از‌ آنکه نیازمند عطاى توست، روگرداندم. و درخواستم را‌ از‌ آنکه از‌ فضلت بى نیاز نبود، بازگرداندم.

و دانستم، درخواست نیازمند از‌ نیازمند، از‌ سبکى اندیشه ‌و‌ گمراهى خِرد است.

اى خداى من، چه بسیار از‌ مردمى دیدم که‌ از‌ غیر تو‌ عزّت خواستند ‌و‌ خوار گشتند ‌و‌ از‌ غیر تو‌ ثروت خواستند ‌و‌ نیازمند شدند ‌و‌ بلندى خواستند ‌و‌ پست گشتند.

پس (شخص) دوراندیش، با‌ دیدن امثال ایشان سالم ماند. پند گرفتنش سبب توفیق او‌ شد ‌و‌ برگزیدن راه صواب، او‌ را‌ راهنمایى کرد.

پس -اى سرور من- جایگاه درخواستم تویى، نه هر‌ که‌ از‌ او‌ درخواست شود. ‌و‌ صاحب حاجتم تویى، نه هر‌ که‌ از‌ او‌ طلب شود.

تویى مخصوص به‌ خواندن من، پیش از‌ آنکه کسى را‌ بخوانم! هیچ کس در‌ امید من، با‌ تو‌ شریک نیست ‌و‌ در‌ دعایم، کسى با‌ تو‌ برابر نیست ‌و‌ ندایم کسى را‌ با‌ تو‌ جمع نمى کند.

خداوندا یگانگىِ شمار ‌و‌ تسلّط قدرتِ همیشگى ‌و‌ فضیلت توان ‌و‌ نیرو ‌و‌ درجه والایى ‌و‌ بلندى، از‌ آنِ توست.

و غیر تو، در‌ زندگى اش نیازمند رحمت، در‌ کار خود مغلوب، در‌ امورش زیردست، در‌ حالاتش گوناگون، در‌ صفاتش دگرگون مى باشد.

پس تو‌ از‌ داشتن مانندها ‌و‌ همتاها برتر ‌و‌ از‌ داشتن همسان ‌و‌ همگون بزرگ تر بودى. پس‌ تو‌ منزّهى. معبودى جز تو‌ نیست.

ترجمه شعرانی

از دعاهاى‌آن‌ حضرت (علیه السلام) است چون ‌به‌ خدا پناه ‌مى‌ برد:

خدایا! ‌من‌ ‌دل‌ ‌از‌ غیر ‌تو‌ برکندم ‌و‌ ‌به‌ ‌تو‌ پیوستم و ‌به‌ تمامى جان ‌و‌ ‌تن‌ روى ‌به‌ ‌تو‌ آوردم.

از کسانى ‌که‌ نیازمند عطاى تواند روى برتافتم. و دست نیاز ‌از‌ آنکه ‌از‌ فضل ‌تو‌ ‌بى‌ نیاز نیست فرا کشیدم.

و دانستم حاجت خواستن محتاجى ‌از‌ محتاج دیگر ‌از‌ سفاهت راى ‌و‌ گمراهى عقل است.

اى خداى من! ‌چه‌ بسیار دیدم مردمى ‌که‌ عزت ‌از‌ غیر ‌تو‌ خواستند ذلیل گشتند ‌و‌ مال ‌از‌ دیگرى طلبیدند تنگدست شدند، شان ‌و‌ مقام بلند خواستند پست گردیدند.

پس ‌از‌ دیدن امثال ایشان مرد زیرک بیدار ‌شد‌ ‌و‌ پند گرفت ‌و‌ پند گرفتن ‌او‌ موجب توفیق ‌او‌ شد، آزمایش ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ راه صواب هدایت کرد.

پس ‌اى‌ مولاى من! یگانه مرجع ‌من‌ ‌در‌ ‌هر‌ سئوال ‌و‌ آنکه حاجت ‌از‌ ‌او‌ خواهم توئى ‌نه‌ دیگرى.

تو ‌را‌ ‌مى‌ خوانم ‌و‌ بس، امید ‌من‌ ‌به‌ ‌تو‌ است ‌و‌ کسى ‌را‌ ‌با‌ ‌تو‌ شریک ندانم ‌و‌ خواهش ‌من‌ ‌از‌ تست ‌و‌ ‌با‌ ‌تو‌ دیگرى ‌را‌ نخوانم ‌و‌ کسى ‌را‌ ‌با‌ ‌تو‌ ندا نکنم.

یگانگى خاص ‌تو‌ است ‌و‌ قدرت ‌و‌ کمال مطلق ‌از‌ ‌آن‌ ‌تو‌ توانائى ‌و‌ نیرو ‌تو‌ راست ‌و‌ بس، ‌و‌ بلندى ‌و‌ رفعت شان تست.

و دیگران ‌تا‌ باشند نیازمند رحمت ‌تو‌ باشند، ناتوان ‌در‌ ‌هر‌ کار ‌و‌ بیچاره ‌در‌ ‌هر‌ حال، پیوسته ‌از‌ حالى ‌به‌ حالى گردند ‌و‌ ‌از‌ صفتى ‌به‌ صفتى روند.

خدایا! بالاترى ‌از‌ آنکه ‌تو‌ ‌را‌ مانندى ‌یا‌ دشمنى بود ‌و‌ بزرگترى ‌از‌ آنکه همتا ‌و‌ همسرى داشته باشى، پاکى ‌تو‌ ‌و‌ معبودى سزاى پرستش غیر ‌تو‌ نیست.

ترجمه فولادوند

زارى به‌ سوى خدا:

بار الها! خالصانه از‌ غیر تو‌ بریده ام و سراپا به‌ تو‌ روى آورده ام و از‌ ‌آن کس که‌ خود به‌ عطاى تو‌ نیازمندست روى برتافته ام و از‌ هر‌ کسى که‌ خود از‌ نعمت تو‌ بى نیاز نیست چهره بر‌ گردانده ام، و دریافته ام که‌ خواهش نیازمند از‌ نیازمند بلاهت ‌و‌ گمراه دلى است.

بار الها! چه بسا مردمى را‌ دیده ام که‌ از‌ جز تو‌ عزت طلبیدند ‌و‌ خوار شدند ‌و‌ از‌ غیر از‌ تو‌ دارایى تمنا کردند ‌و‌ بینوا ماندند ‌و‌ آهنگ بلندى کردند ‌و‌ به‌ پستى گراییدند،

پس با‌ در‌ نگریستن به‌ حال امثال این اشخاص پیش بینى ‌آن دورنگر درست از‌ آب در‌ آمده ‌و‌ راه درست پیموده بود که‌ به‌ زبان حال گفته بود

که اى مولاى من‌ این تویى که‌ تنها ‌و‌ تنها مورد سئوال ‌و‌ بر‌ آورنده ‌ى‌ نیاز منى واحدى را‌ در‌ این معنا شریک نمى گیرم ‌و‌ امید به‌ دیگرى نمى بندم ‌و‌ تو‌ را‌ تنها ‌و‌ تنها ندا در‌ مى دهم.

تو راست وحدانیت عددى ‌و‌ قدرت صمدیت بالذات ‌و‌ فضیلت حول ‌و‌ قوت ‌و‌ درجه ‌ى‌ علو ‌و‌ رفعت،

و ما‌ سواى تو‌ مورد ترحم تو، ‌و‌ عمرانه مغلوب فرمان، ‌و‌ مقهور کارى که‌ به‌ آنها سپرده اند، مى باشند ‌و‌ حالات آنها دگرگونى مى پذیرد ‌و‌ از‌ صفتى به‌ صفت دیگر انتقال مى یابند

و حال آنکه تو‌ والاتر از‌ شبه ‌و‌ ند ‌و‌ ضد ‌و‌ فوق امثال ‌و‌ همتایان قرار دارى. پاکا که‌ تویى ‌و‌ خدایى جز تو‌ نیست!

ترجمه فیض الاسلام

از دعاهاى امام علیه السلام است هنگام پناه بردن (از گرفتاریها) ‌به‌ خداى توانا ‌و‌ بزرگ:

بار خدایا ‌من‌ ‌به‌ بریدن ‌از‌ دیگرى ‌و‌ پیوستنم ‌به‌ ‌تو‌ خود ‌را‌ پاک ‌و‌ پاکیزه نمودم (از ‌هر‌ ‌چه‌ ‌جز‌ ‌تو‌ چشم پوشیده بس ‌به‌ ‌تو‌ ‌مى‌ نگرم)

و ‌به‌ همه ‌ى‌ (اندام ‌و‌ حواس)ام ‌به‌ ‌تو‌ روآورده ‌ام‌ و ‌از‌ کسى ‌که‌ ‌به‌ بخشش ‌تو‌ نیازمند است ‌رو‌ گردانیده ‌ام‌ و خواهشم ‌را‌ ‌از‌ کسى ‌که‌ ‌از‌ احسان ‌تو‌ ‌بى‌ نیاز نیست برگردانیده ‌ام‌

و دانستم ‌که‌ خواستن نیازمند ‌از‌ نیازمند ‌از‌ سبکى اندیشه (بینائى) ‌و‌ گمراهى خرد ‌او‌ است زیرا بسا ‌از‌ مردم ‌را‌ دیدم- ‌اى‌ خداى من- ‌که‌ ‌به‌ وسیله ‌ى‌ ‌جز‌ ‌تو‌ عزت ‌و‌ بزرگى طلبیدند ‌و‌ خوار شدند، ‌و‌ ‌از‌ غیر ‌تو‌ دارائى خواستند ‌و‌ ‌بى‌ چیز شدند، ‌و‌ قصد بلندى کردند ‌و‌ پست گردیدند (زیرا هویدا است ‌که‌ خداى تعالى افاضه کننده ‌ى‌ ‌هر‌ خیر ‌و‌ نیکى ‌و‌ بخشنده ‌ى‌ ‌هر‌ نعمتى است ‌به‌ ‌هر‌ ‌کس‌ ‌به‌ اندازه ‌ى‌ استعداد ‌او‌ ‌بى‌ وسیله ‌یا‌ ‌با‌ وسیله، ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ گمان کند ‌که‌ براى غیر خداى تعالى قدرت کامله است ‌و‌ دیگرى ‌را‌ افاضه کننده ‌ى‌ خیر ‌و‌ نیکى بداند سبب گردد ‌که‌ خداى متعال افاضه ‌ى‌ خیر ‌را‌ ‌از‌ ‌او‌ بازدارد ‌و‌ کسى ‌که‌ خداوند خیر خود ‌را‌ ‌از‌ ‌او‌ منع نماید خوارتر ‌از‌ ‌هر‌ خوار ‌و‌ فقیرتر ‌از‌ ‌هر‌ فقیر ‌و‌ پستتر ‌از‌ ‌هر‌ پستى خواهد بود، ‌از‌ پیغمبر- صلى الله علیه ‌و‌ آله- روایت شده: خداى ‌جل‌ جلاله فرموده: ‌هر‌ مخلوقى ‌که‌ ‌به‌ مخلوق پناه برد ‌نه‌ ‌به‌ ‌من‌ وسائل آسمانها ‌و‌ زمین نزد ‌او‌ قطع شود ‌پس‌ اگر مرا بخواند اجابتش ننمایم، ‌و‌ اگر ‌از‌ ‌من‌ بخواهد ‌به‌ ‌او‌ ندهم، ‌و‌ ‌هر‌ مخلوقى ‌که‌ ‌به‌ ‌من‌ پناه برد ‌نه‌ ‌به‌ خلق ‌من‌ آسمانها ‌و‌ زمین روزى ‌او‌ ‌را‌ ضمانت کنند، ‌پس‌ اگر ‌از‌ ‌من‌ بخواهد ‌به‌ ‌او‌ بدهم، ‌و‌ اگر مرا بخواند اجابتش نمایم، ‌و‌ اگر آمرزش طلب کند ‌او‌ ‌را‌ ‌مى‌ آمرزم)

پس ‌بر‌ اثر دیدن مانندهاى ایشان (کسانى ‌که‌ ‌از‌ غیر خداى تعالى بزرگى ‌و‌ دارائى ‌و‌ بلندى طلبیدند ‌و‌ خوار ‌و‌ ‌بى‌ چیز ‌و‌ پست گردیدند) دوراندیشى دوراندیش درست ‌و‌ بجا است ‌که‌ پند گرفتنش ‌او‌ ‌را‌ (از دیدن احوال ‌آن‌ مردم ‌به‌ توجه ‌و‌ ‌رو‌ آوردن ‌به‌ خداى متعال) موفق ساخته، ‌و‌ اختیار ‌و‌ برگزیدنش (خداى تعالى ‌را‌ ‌بر‌ غیر او، ‌یا‌ آزمایشش اگر ‌و‌ ارشده الى طریق صوابه اختباره بباء موحده بخوانیم ‌که‌ ‌آن‌ ‌هم‌ روایت شده) ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ راه راست ‌و‌ شایسته (که ‌آن‌ درخواست ‌هر‌ چیز است ‌از‌ خداى متعال ‌و‌ بس) رهبرى نموده است

پس ‌از‌ اینرو ‌اى‌ مولى ‌و‌ آقاى ‌من‌ توئى درخواستگاه ‌من‌ ‌نه‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌او‌ درخواست ‌مى‌ شود، ‌و‌ توئى رواکننده ‌ى‌ حاجت ‌و‌ خواهشم ‌نه‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌او‌ طلب ‌و‌ خواهش ‌مى‌ شود

تو اختصاص داده شده ‌و‌ یگانه ‌اى‌ ‌و‌ ‌به‌ دعاء ‌و‌ خواندن ‌من‌ پیش ‌از‌ ‌هر‌ خوانده شده اى، کسى ‌در‌ امید ‌من‌ ‌با‌ ‌تو‌ شریک نمى شود ‌و‌ ‌در‌ خواندنم ‌با‌ ‌تو‌ برابر نمى گردد، ‌و‌ دعایم کسى ‌را‌ ‌با‌ ‌تو‌ ‌به‌ ‌یک‌ رشته ‌در‌ نمى آورد (امید ‌و‌ درخواستم متوجه ‌به‌ ‌تو‌ است ‌و‌ بس ‌و‌ هیچگاه دیگرى ‌در‌ نظر نیست)

بار خدایا مخصوص ‌تو‌ است یکتائى عدد ‌و‌ شمار (بى شریکى ‌و‌ ‌بى‌ دومى، مراد ‌از‌ جمله ‌ى‌ لک ‌یا‌ الهى وحدانیه العدد وحده عددیه «یکى ‌در‌ برابر دو» نیست، چون خداوند متعال واحد حقیقى ‌و‌ منزه ‌از‌ واحد عددى است، بلکه مراد آنست ‌که‌ وحدتى ‌که‌ اعداد ‌به‌ ‌آن‌ نسبت داده ‌و‌ ‌از‌ ‌آن‌ ترکیب ‌مى‌ شود ‌و‌ ‌آن‌ تحت عددى نمى باشد «چون گفته اند: بناى عدد ‌از‌ واحد است ‌و‌ واحد ‌از‌ عدد نیست، زیرا عدد ‌بر‌ واحد واقع نمى شود بلکه ‌بر‌ اثنین ‌و‌ ‌دو‌ واقع ‌مى‌ گردد» ‌به‌ غیر ‌تو‌ گفته نمى شود) ‌و‌ براى ‌تو‌ است صفت قدرت کامله (که ضعف ‌و‌ سستى ‌در‌ ‌آن‌ راه ندارد) ‌و‌ کمال توانائى ‌و‌ نیرومندى ‌و‌ پایه ‌ى‌ بلندى ‌و‌ برترى

و ‌هر‌ ‌که‌ ‌جز‌ ‌تو‌ ‌در‌ حیات ‌و‌ زندگانیش ‌به‌ رحمت ‌و‌ مهربانى نیازمند است، ‌و‌ ‌بر‌ کار ‌و‌ حال خود مغلوب ‌و‌ زیردست است (زیرا ‌او‌ ‌را‌ قوه ‌و‌ توانائى نیست ‌جز‌ ‌به‌ وسیله ‌ى‌ تو) ‌در‌ حالات مختلف ‌و‌ گوناگون ‌و‌ ‌در‌ صفات منتقل شونده است (از بچگى ‌به‌ پیرى، ‌از‌ نادانى ‌به‌ دانائى، ‌از‌ ‌بى‌ چیزى ‌به‌ توانگرى، ‌از‌ تندرستى ‌به‌ بیمارى ‌و‌ بالعکس ‌مى‌ رسد)

پس ‌تو‌ ‌از‌ داشتن مانندها ‌و‌ همتاها برتر ‌و‌ ‌از‌ داشتن مانندها ‌و‌ همتاها بزرگترى ‌و‌ (از صفات آفریده شدگان) منزه ‌و‌ پاکى ‌جز‌ ‌تو‌ خدائى نیست (که شایسته ‌ى‌ پرستش باشد).

شرح‌ها

دیار عاشقان (انصاریان)

در در راز و نیاز با خداوند متعال:

«اَللَّهُمَّ إِنِّی أَخْلَصْتُ بِانْقِطَاعِی إِلَیک وَ أَقْبَلْتُ بِکلِّی عَلَیک وَ صَرَفْتُ وَجْهِی عَمَّنْ یحْتَاجُ إِلَى رِفْدِک وَ قَلَبْتُ مَسْأَلَتِی عَمَّنْ لَمْ یسْتَغْنِ عَنْ فَضْلِک وَ رَأَیتُ أَنَّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَى الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْیهِ وَ ضَلَّهٌ مِنْ عَقْلِهِ

فَکمْ قَدْ رَأَیتُ یا إِلَهِی مِنْ أُنَاس طَلَبُوا الْعِزَّ بِغَیرِک فَذَلُّوا وَ رَامُوا الثَّرْوَهَ مِنْ سِوَاک فَافْتَقَرُوا وَ حَاوَلُوا الاِرْتِفَاعَ فَاتَّضَعُوا

فَصَحَّ بِمُعَاینَهِ أَمْثَالِهِمْ حَازِمٌ وَفَّقَهُ اعْتِبَارُهُ وَ أَرْشَدَهُ إِلَى طَرِیقِ صَوَابِهِ اخْتِیارُهُ

فَأَنْتَ یا مَوْلاَی دُونَ کلِّ مَسْئُول مَوْضِعُ مَسْأَلَتِی وَ دُونَ کلِّ مَطْلُوب إِلَیهِ وَلِی حَاجَتِی

أَنْتَ الْمَخْصُوصُ قَبْلَ کلِّ مَدْعُوّ بِدَعْوَتِی لاَ یشْرَکک أَحَدٌ فِی رَجَائِی وَ لاَ یتَّفِقُ أَحَدٌ مَعَک فِی دُعَائِی وَ لاَ ینْظِمُهُ وَ إِیاک نِدَائِی»:

دعا و نیایش:

از طریق توفیق حضرت حق، و لطف سرشار حضرت محبوب در تمام دعاهاى گذشته به تناسب مسائل گوناگون، در باب دعا و نیایش و راز و نیاز با حضرت حق، و اینکه بالاترین سعادت انقطاع از غیر و اتصال به جناب اوست، و هر کس آنچه مى خواهد از غیر او بخواهد نه اینکه به آن نمى رسد بلکه گرفتار عکس خواسته هایش مى گردد، مطالب مهم و مفصلى به رشته تحریر آمد، بخصوص که در مقدمه هر جلدى از مجلدات “دیار عاشقان” صفحاتى را به نور مناجات و راز و نیاز آراسته دیدید، از این جهت نیازى به تفسیر براى هر یک از فرازهاى عرشى این دعا نمى بینم، به این خاطر به ترجمه جملات اکتفا کرده و از جناب حق عاجزانه مى خواهم همه ما را به آنچه خوبان به آن آراسته بودند بیاراید.

“الهى خالصانه از غیر بریدم و از هر چه جز تو هست دست شستم و به تو پیوستم، و با تمام وجود به سوى حضرت تو که پناه بى پناهان و علاج درد دردمندانى رو آوردم.

از کسى که خود فقیر توست، و به عطایت محتاج است روى برتافتم و دست گدائى و مسألت از کسى که از فضل تو بى نیاز نیست گرداندم.

به این معنا به عنایت و لطف تو واقف گشتم که خواهش محتاج از محتاج دیگر دلیل بینش سفیهانه او و نشانه گمراهى عقل اوست.

چه بسا مردمى را دیدم، اى خداى من، که عزت را به وسیله غیر تو طلبیدند و خوار و ذلیل شدند، و ثروت را از دیگرى خواستند و فقیر گشتند، و سعى بالارفتن نمودند اما پست شدند، پس در اثر مشاهده امثال ایشان که وضعشان عبرت است، پیش بینى شخص دوراندیش درست درآمد، و آزمایشش او را به راه راست رهبرى کرد.

پس از این جهت، مولاى من، محور خواسته هایم تنها توئى، و متصدى حاجتم غیر تو نیست.

خواسته و دعاى من پیش از هر کس متوجه توست نه شخص دیگرى، هیچکس در امیدم با تو شریک نیست، و هیچ کس با تو در دعایم برابر نیست، و نداى من همراه تو هیچکس را دربر نمى گیرد”.

«لَک یا إِلَهِی وَحْدَانِیهُ الْعَدَدِ وَ مَلَکهُ الْقُدْرَهِ الصَّمَدِ وَ فَضِیلَهُ الْحَوْلِ وَ الْقُوَّهِ وَ دَرَجَهُ الْعُلُوِّ وَ الرِّفْعَهِ

وَ مَنْ سِوَاک مَرْحُومٌ فِی عُمُرِهِ مَغْلُوبٌ عَلَى أَمْرِهِ مَقْهُورٌ عَلَى شَأْنِهِ مُخْتَلِفُ الْحَالاَتِ مُتَنَقِّلٌ فِی الصِّفَاتِ

فَتَعَالَیتَ عَنِ الْأَشْبَاهِ وَ الْأَضْدَادِ وَ تَکبَّرْتَ عَنِ الْأَمْثَالِ وَ الْأَنْدَادِ فَسُبْحَانَک لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ»:

“الهى یکتائى عدد از آن توست، و داشتن قدرت بى حد، و کمال نیرو و قوّت، و مقام بلندى و رفعت مخصوص توست.

ماسواى تو در تمام پهنه هستى شایان ترحم، و در امور خود مسخر و مجبور است، از حالى به حالى متحول و از صفتى به صفتى منتقل مى شود.

پس تو از داشتن نظائر و اضداد برتر، و از دارا بودن امثال و اقران والاترى. پس اى محبوب ومولاى من، منزهى تو که خدائى جز تو نیست”.

بر من نظرى کن که منت عاشق زارم *** دلدار و دلارام به غیر از تو ندارم

تا خار غم عشق تو در پاى دلم شد *** بى روى تو گلهاى چمن خار شمارم

نى طاقت آن تا زغمت صبر توان کرد *** نى فرصت آن تا نفسى با تو برآرم

تا شام درآید ز غمت زار بگریم *** باشد که به گوش تو رسد ناله زارم

کم کن تو جفا بر دل مسکین عراقى *** ورنه به خدا دست به فریاد برآرم

شرح صحیفه (قهپایی)

و کان من‌ دعائه علیه السلام متفزعا الى الله عز ‌و‌ جل:

دعاى بیست ‌و‌ هشتم که‌ در‌ حال استغاثه ‌و‌ فریادرسى از‌ حق جل ‌و‌ علا مى فرموده اند به‌ سبب شعور به‌ عظمت ‌و‌ هیبت حضرت ذوالجلال ‌و‌ قصور از‌ اداى حق بندگى ‌و‌ لوازم آن.

«اللهم انى اخلصت بانقطاعى الیک».

اى: جعلت مخلصا بانقطاعى عما سواک متوجها الیک.

اخلاص در‌ لغت پاک کردن چیزى را‌ از‌ هر‌ چه غیر ‌آن بود ‌و‌ با‌ او‌ در‌ آمیخته باشد. ‌و‌ اینجا به‌ اخلاص ‌آن مى خواهد که‌ در‌ آنچه گوید ‌و‌ کند، خداى جل ‌و‌ عز را‌ منظور دارد ‌و‌ هیچ غرض دیگر، نه دنیاوى ‌و‌ نه آخرتى، به‌ ‌آن نیامیزد.

یعنى: بار خدایا، مخلص گردیدم به‌ سبب بریدن خود از‌ ماسواى تو، در‌ حالتى که‌ متوجه گردیدم به‌ جناب تو.

«و اقبلت بکلى علیک».

جار ‌و‌ مجرور ثانى یعنى کلمه ‌ى‌ «علیک» متعلق است به‌ «اقبلت».

یعنى: روى آوردم بر‌ تو‌ به‌ همگى اعضا ‌و‌ جوارح ‌و‌ قلب.

«و صرفت وجهى عمن یحتاج الى رفدک».

الرفد -بکسر الراء-: العطاء ‌و‌ الصله.

(یعنى:) ‌و‌ گردانیدم روى خود را‌ از‌ ‌آن کس که‌ محتاج باشد به‌ عطاى تو. یعنى: روى طلب خود را‌ از‌ ماسواى تو‌ گردانیدم.

«و قلبت مسالتى عمن لم یستغن عن فضلک».

قلبت، اى: صرفت. ‌و‌ المساله: مصدر میمى بمعنى السوال. فهذه الجمله بمنزله التاکید للاولى ‌و‌ اختلاف اللفظ.

(یعنى:) ‌و‌ گردانیدم سوال ‌و‌ خواهش خود را‌ از‌ ‌آن کس که‌ بى نیاز نیست از‌ فضل ‌و‌ عطاى تو.

«و رایت ان‌ طلب المحتاج الى المحتاج سفه من‌ رایه ‌و‌ ضله من‌ عقله».

الرویه هنا بمعنى العلم. اى: علمت. ‌و‌ السفه: خفه العقل.

یعنى: ‌و‌ دانستم که‌ طلب کردن محتاج از‌ محتاج سبکى است از‌ عقل او‌ ‌و‌ گمراهى است از‌ دانش او.

«فکم قد رایت -یا‌ الهى- من‌ اناس طلبوا العز بغیرک فذلوا».

اى: من‌ غیرک. فالباء بمعنى من.

یعنى: پس‌ به‌ تحقیق که‌ بسیار دیدم -اى خداوند من- که‌ طلب کردند عزت ‌و‌ بزرگى را‌ از‌ غیر تو، پس‌ خوار ‌و‌ بى مقدار شدند.

«و راموا الثروه من‌ سواک فافتقروا».

رمت الشىء ارومه روما، اذا طلبته.

و‌ الثروه: کثره المال. یقال: انه لذو ثروه ‌و‌ ذو ثراء، یراد به: لذو عدد ‌و‌ کثره مال.

(یعنى:) ‌و‌ قصد کردند ‌و‌ جستند توانگرى را‌ از‌ ماسواى تو، پس‌ درویش ‌و‌ محتاج شدند.

«و حاولوا الارتفاع فاتضعوا».

و‌ اراده نمودند بلند شدن را، پس‌ فرومایه ‌و‌ خوار شدند.

«فصح بمعاینه امثالهم حازم وفقه اعتباره، ‌و‌ ارشده الى طریق صوابه اختیاره».

صح، اى: استقام. ‌و‌ الحازم -بالحاء المهمله ‌و‌ الزاى- من‌ الحزم، ‌و‌ هو ضبط الرجل امره ‌و‌ اخذه بالثقه. ‌و‌ قد حزم الرجل -بالضم- حزامه فهو حازم. ‌و‌ هو فاعل الفعل المذکور- اى: «صح»- ‌و‌ الجمله الفعلیه صفه له.

و‌ الاختبار بالخاء المعجمه ‌و‌ الباء الموحده، او‌ بالیاء المثناه من‌ تحت، ‌و‌ کلاهما مرویان.

یعنى: پس‌ راست ‌و‌ مستقیم گردید حازم -یعنى کسى که‌ ضابط ‌و‌ هشیار بوده باشد- بر‌ او‌ دیدن امثال این مردمان که‌ موفق ساخته او‌ را‌ اعتبار ‌و‌ اندیشه نمودن او‌ ‌و‌ تفکر ‌و‌ ملاحظه نمودن او‌ ‌و‌ ارشاد ‌و‌ هدایت نموده به‌ راه صواب ‌و‌ حق اختبار، یعنى آزمایش او- یا: اختیار او، یعنى خواهش دل او.

«فانت -یا‌ مولاى- دون کل‌ مسوول موضع مسالتى، ‌و‌ دون کل‌ مطلوب الیه ولى حاجتى».

المولى ‌و‌ الولى واحد. فکل من‌ ولى امر احد فهو ولیه ‌و‌ مولاه.

و‌ لفظ دون بمعنى غیر ‌و‌ سوى.

یعنى: تویى -اى خداوند من- کارگذار من‌ ‌و‌ محل سوال ‌و‌ خواهش من، نه غیر از‌ تو‌ ‌آن کس که‌ سوال کرده مى شود از‌ او. ‌و‌ تویى گذارنده حاجت من‌ نه غیر تو‌ از‌ ‌آن کس که‌ طلب کرده مى شود به‌ سوى او.

«انت المخصوص قبل کل‌ مدعو بدعوتى، لا‌ یشرکک احد فى رجائى».

«بدعوتى» متعلق است به‌ مخصوص.

یعنى: تویى مخصوص به‌ خواندن من‌ پیش از‌ هر‌ خوانده شده، شریک تو‌ نباشد هیچ کس در‌ امید من.

«و لا‌ یفق احد معک فى دعائى».

من‌ الوفق بمعنى الموافقه بین الشیئین. قال الفیروز آبادى فى القاموس:

وفقت امرک تفق: صادفته موافقا. ‌و‌ المعنى: لا‌ یوافق. ‌و‌ بروایه ابن ادریس: «لا یتفق» من‌ الاتفاق.

یعنى: موافقت ننماید هیچ کس با‌ تو‌ در‌ دعاى من. یا: یافت نشده موافقى با‌ تو‌ در‌ خواندن من‌ که‌ قضاى دعوت من‌ کند.

«و لا‌ ینظمه ‌و‌ ایاک ندائى».

و‌ در‌ رشته ‌ى‌ دعا نکشد ‌آن کس را‌ ‌و‌ تو‌ را‌ خواندن من.

«لک -یا‌ الهى- وحدانیه العدد».

اضافه الوحدانیه الى العدد بمعنى «فى».

یعنى: مر توراست- اى خداوند من- یگانگى در‌ عدد وجوب وجود.

یعنى در‌ حقیقت وجوب وجود وحدت حقه دارى ‌و‌ واجب الوجودى نیست الا تو. پس‌ تو‌ هم نکنند که‌ این کلام حقیقت انتظام منافات دارد به‌ آنچه در‌ احادیث ائمه ‌ى‌ طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین ‌و‌ در‌ کلمات حکماى الهى وارد شده که‌ وحدت واجب الوجود وحدت عددى نیست. چرا که‌ آنچه منفى است وحدتى است که‌ قیاس به‌ اعداد موجودات ‌و‌ آحاد ‌آن نمایند- که‌ توان گفت که‌ واجب الوجود با‌ واحدى از‌ ممکنات موجوده دو‌ شخصى اند ‌و‌ با‌ دو‌ سه اند ‌و‌ با‌ سه چهار است ‌و‌ همچنین الى غیر ذلک- نه قیاس به‌ ذات قیوم او‌ با‌ حقیقت وجوبى.

«و ملکه القدره الصمد».

الصمد الذى یصمد فى الحوائج، اى: یقصد. یقال: صمدت صمده، اى: قصدت قصده.

(یعنى:) ‌و‌ مر توراست شدت قدرت، ‌و‌ بى نیازى ‌و‌ تویى مقصود در‌ جمیع حاجات.

«و فضیله الحول ‌و‌ القوه، ‌و‌ درجه العلو ‌و‌ الرفعه».

الحول بمعنى القوه. ‌و‌ العطف للتفسیر.

(یعنى:) ‌و‌ افزونى قوت ‌و‌ قدرت ‌و‌ پایه ‌ى‌ بلندى ‌و‌ بزرگى توراست.

«و من‌ سواک مرحوم فى عمره».

«سواک» مثلثه السین.

(یعنى:) ‌و‌ هر‌ کس که‌ سواى تو‌ است از‌ موجودات، رحم بر‌ او‌ مى باید کرد در‌ زندگانى او. زیرا که‌ محتاج است به‌ تو‌ ‌و‌ هر‌ محتاجى مرحوم است.

«مغلوب على امره».

بر‌ کار خود مغلوب است.

«مقهور على شانه».

خوار کرده شده است بر‌ حال ‌و‌ کار خود.

«مختلف الحالات».

مختلف است حالهاى او. چه، ثبات از‌ لوازم وجوب وجود است ‌و‌ هر‌ ممکنى متغیر است احوال او.

«متنقل فى الصفات».

گردنده است در‌ صفتهاى خود. در‌ هر‌ حالى بر‌ صفتى است.

«فتعالیت عن الاشباه ‌و‌ الاضداد».

پس‌ برترى تو‌ از‌ شبه ها ‌و‌ مانندها ‌و‌ ضدها. چه، هر‌ چه ماسواى تو‌ است معلول توست ‌و‌ معلول را‌ ضدیت ‌و‌ مانندیت نشاید با‌ علت خود، چنانچه در‌ محلش مبرهن شده.

«و تکبرت عن الامثال ‌و‌ الانداد».

الند: المثل. ‌و‌ التکریر للتاکید ‌و‌ اختلاف اللفظ.

(یعنى:) ‌و‌ بزرگترى از‌ آنکه تو‌ را‌ مثل ‌و‌ مانند بوده باشد. چنانچه در‌ جاى خود ثابت شده که‌ محال است مثل ‌و‌ ند واجب الوجود را.

«فسبحانک لا‌ اله الا انت».

پس‌ تنزیه مى کنم تو‌ را‌ تنزیه کردنى. نیست هیچ خدایى ‌و‌ معبودى سزاى پرستش الا تو.

شرح صحیفه (مدرسی)

و کان ‌من‌ دعائه علیه السلام متفزعا الى الله عزوجل:

بود ‌از‌ دعاى ‌آن‌ بزرگوار آسمان وقار ‌در‌ حالتیکه زارى کننده بود ‌به‌ درگاه حضرت رب الارباب قاطعا ‌من‌ غیره تعالى العلائق ‌و‌ الاسباب.

رفد: عطیه.

یعنى: بار خدایا ‌به‌ درستى ‌که‌ ‌من‌ خالص نموده ‌ام‌ خود ‌را‌ ‌به‌ بریدن امید ‌از‌ خلایق ‌به‌ سوى ‌تو‌ ‌و‌ ‌رو‌ نموده ‌ام‌ ‌به‌ همت خود ‌بر‌ ‌تو‌ ‌و‌ گردانیدم روى خود ‌را‌ ‌از‌ کسى ‌که‌ حاجت دارد ‌به‌ سوى عطاى ‌تو‌ ‌و‌ قلب نموده ‌ام‌ سئوالم ‌را‌ ‌از‌ کسى ‌که‌ ‌بى‌ نیاز نیست ‌از‌ فضل تو.

یعنى: دیدم ‌که‌ طلب نمودن گدا ‌از‌ گدا کمى است ‌از‌ تدبیر ‌او‌ ‌و‌ گمراهى است ‌از‌ عقل او.

اللغه:

ثروه: توانگرى.

حزم: قطع.

یعنى: ‌پس‌ بسا ‌به‌ درستى ‌که‌ دیدم ‌اى‌ خداى ‌من‌ مردمانى ‌را‌ ‌که‌ عزت جستند ‌به‌ سبب غیر ‌تو‌ ‌پس‌ خوار شدند ‌و‌ قصد توانگرى کردند ‌از‌ غیر ‌تو‌ ‌پس‌ فقیر شدند، ‌و‌ اراده ‌ى‌ رفعت ‌به‌ غیر ‌تو‌ نمودند ‌پس‌ واقع شدند ‌در‌ پستى ‌پس‌ درست است ‌به‌ دیدن امثال اینها قاطعى ‌که‌ دورکننده باشد ‌که‌ توفیق داده باشد ‌او‌ ‌را‌ عقل ‌او‌ ‌و‌ راه نموده باشد ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ سوى صواب اختیار او.

بدانکه انسان ‌با‌ ‌فى‌ الجمله عقل ‌مى‌ داند ‌که‌ وراء خدا کسى نیست، ‌که‌ بتواند کفایت نماید ‌و‌ مع ذلک برجاء ضعیف ‌و‌ راى ‌و‌ وهم سخیف صرف نظر ‌به‌ دیگر دارد.

یعنى: ‌پس‌ ‌اى‌ خداى ‌من‌ توئى غیر ‌از‌ ‌هر‌ مسئولى محل سئوال من، ‌و‌ نزد ‌هر‌ طلب کرده شده ‌به‌ ‌آن‌ جاى آورنده ‌ى‌ من، توئى مخصوص پیش ‌از‌ ‌هر‌ خوانده شده ‌به‌ خواندن ‌من‌ یعنى ‌من‌ وراى ‌تو‌ نظر ‌به‌ غیر ندارم اگر غیر ‌را‌ ‌هم‌ بخوانم ‌بر‌ سبیل عروض ‌و‌ تبعیه است شریکى نیست اصلا ‌تو‌ ‌را‌ ‌در‌ امید من، ‌و‌ همراه ‌تو‌ نیست کسى ‌در‌ خواندن من، خواندن ‌من‌ مخصوص ‌به‌ ‌تو‌ است ‌و‌ جمع نمى کند غیر ‌تو‌ ‌را‌ ‌و‌ ‌تو‌ ‌را‌ نداى ‌من‌ یعنى نداى ‌من‌ ‌به‌ ‌دو‌ ‌کس‌ نیست بلکه ‌به‌ ‌تو‌ تنها است.

اگر کسى ‌به‌ سوق عبارت سابقه ‌و‌ ‌لا‌ حقه نظر کند خواهد فهمید ‌که‌ غرض ‌از‌ وحدانیه العدد ‌چه‌ چیز است. گوئیم معنى وحدانیت یگانگى اصناف مخلوق ‌در‌ میان ایشان یکتا ‌و‌ رفیع ‌و‌ برتر زیاد است بالنسبه ‌به‌ غیر خود.

مقصود این است ‌که‌ یگانگى عدد مختص ‌تو‌ است وحدک لاشریک، ‌یا‌ گوئیم عدد یعنى اعداد مال ‌تو‌ است وحدانیت اعداد ‌و‌ کثرت آنها غیر ‌تو‌ مملوک ‌تو‌ است ‌و‌ قابل مسئولیت نیستند ‌به‌ ‌جز‌ تو.

‌پس‌ وحدانیت العدد ‌دو‌ احتمال دارد ‌یا‌ عدد ‌به‌ معنى شماره ‌و‌ لام براى اختصاص، ‌یا‌ عدد ‌به‌ معنى اعداد یعنى اعداد ‌و‌ کثرات ملک ‌تو‌ است لام نظیر لام له ‌ما‌ ‌فى‌ السموات است ‌پس‌ وحده عددیه ‌به‌ قیاس مقدس ‌او‌ عیب ندارد ‌بر‌ ‌او‌ اطلاق شود چیزى ‌که‌ ضرر دارد ‌او‌ ‌را‌ ‌یک‌ بدانیم بالنسبه ‌به‌ سوى سایر موجودات ‌دو‌ است ‌یا‌ ‌سه‌ ‌یا‌ چهار اطلاق وحده عددیه ‌به‌ این معنى ‌بر‌ ‌او‌ نشود اما اثبات وحده عددیه ‌از‌ براى ذات مقدس ‌او‌ ‌نه‌ ‌به‌ قیاس ‌به‌ اعداد غیر مضر است.

یعنى: مختص ‌تو‌ است ‌اى‌ خداى ‌من‌ یگانگى ‌در‌ شماره ‌و‌ صفت ملکه قدره صمدیت، ‌و‌ فضیلت کمال قدرت ‌و‌ حول ‌و‌ پایه بلندى ‌و‌ برترى.

یعنى: ‌او‌ ‌را‌ علم ‌و‌ تدبیرى نیست ‌که‌ بدون یارى ‌تو‌ نظم امور ‌و‌ شئون خود دهد بلکه ‌در‌ امر خود مغلوب اوهام ‌و‌ مبهوت خیالات است.

یعنى: آنکه غیر ‌از‌ ‌تو‌ است سزاوار است ‌که‌ رحم کرده شود ‌در‌ زندگانى خود غلبه گردیده شده است ‌بر‌ امر خود مقهور است ‌بر‌ کار خود مختلف است حالات ‌او‌ یعنى تمام احیان حال ‌او‌ ‌بر‌ نسق واحد نیست گاه ‌در‌ مرض است ‌و‌ گاه ‌در‌ صحت ‌و‌ گاه ‌در‌ رنج است ‌و‌ گاه ‌در‌ راحت گاه منتقل است ‌در‌ صفات ‌و‌ گاهى متصف ‌به‌ حیات ‌یا‌ ‌به‌ ممات ‌پس‌ ‌تو‌ برترى ‌اى‌ خداى ‌من‌ ‌از‌ اشباه ‌و‌ ضدها ‌و‌ بزرگترى ‌از‌ مثلها ‌و‌ همتاها ‌پس‌ پاکى تو، خدائى مستحق ستایش ‌و‌ پرستش نیست مگر تو.

ترجمه و شرح صحیفه (امامی و آشتیانی)

خوف ‌از‌ خدا:

‌در‌ این دعا امام علیه السلام کیفیت پناه بردن ‌به‌ خدا ‌را‌ ‌در‌ ضمن نیایش، تعلیم ‌مى‌ دهد:

در جمله ‌ى‌ نخست عرضه ‌مى‌ دارد: (بار خداوندا ‌من‌ ‌با‌ بریدن ‌از‌ دیگران خالصانه ‌به‌ ‌تو‌ پیوسته ام) (اللهم انى اخلصت بانقطاعى الیک).

(و ‌با‌ تمام وجودم ‌به‌ ‌تو‌ ‌رو‌ آورده ام) (و اقبلت بکلى علیک).

از آنجا ‌که‌ وقتى انسان ‌به‌ کسى روى ‌مى‌ آورد ‌از‌ دیگران روى برمى تابد عرضه ‌مى‌ دارد: (و روى خود ‌را‌ ‌از‌ کسانى ‌که‌ نیازمند عطا ‌و‌ بخشش تواند برتافته ام) (و صرفت وجهى عمن یحتاج الى رفدک).

از این جهت ‌که‌ اظهار نیاز ‌مى‌ بایست ‌در‌ پیشگاه کسى باشد ‌که‌ خود نیازمند نباشد، ‌مى‌ گوید: (من درخواست ‌و‌ نیاز خود ‌را‌ ‌از‌ کسانى ‌که‌ ‌بى‌ نیاز ‌از‌ فضل ‌تو‌ نیستند، منقلب ساخته (و ‌به‌ سوى ‌تو‌ آورده ام) (و قلبت مسالتى عمن لم یستغن عن فضلک).

زیرا ‌به‌ اینجا رسیده ‌ام‌ که: (خواهش ‌و‌ طلب ‌یک‌ محتاج ‌از‌ محتاج دیگر، دلیل سفاهت راى ‌و‌ گمراهى عقل ‌او‌ است) (و رایت ‌ان‌ طلب المحتاج الى المحتاج سفه ‌من‌ رایه ‌و‌ ضله ‌من‌ عقله).

و دلیل این معنى ‌را‌ تجربه ‌ى‌ روزگار ‌و‌ مشاهدات عینى ‌و‌ تاریخ بشریت دانسته، عرضه ‌مى‌ دارد: (اى خداى من! بسیا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.