پاورپوینت کامل ولایتعهدی امام هشتم (علیهالسلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ولایتعهدی امام هشتم (علیهالسلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ولایتعهدی امام هشتم (علیهالسلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ولایتعهدی امام هشتم (علیهالسلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
ولایتعهدی امام رضا
ولایتعهدی امام رضا (علیهالسلام) از وقایع مهم دوران امام رضا (علیهالسلام) است. این واقعه به انتصاب آن حضرت به ولایتعهدی مأمون اشاره دارد؛ مامون با اغراض سیاسی اقدام به دعوت از آن حضرت برای ولایتعهدی کرد ولی حضرت با پیششرطهایی که برای این پیشنهاد مطرح کرد، مانع بهرهبرداری سیاسی مأمون از این قضیه شد.
امام رضا (علیهالسّلام) در ماه رمضان سال ۲۰۱ ق. ولایتعهدی مامون عباسی را قبول و مردم با امام بیعت کردند. این موضوع مهم در میان طبقات اجتماعی، بازتابهای گوناگونی در برداشت. گروههایی به علل سیاسی و بهویژه دغدغه فروپاشی خلافت عباسیان، به انکار ولایتعهدی امام برخاستند و گروهی هم از منظر دینی، این رویداد را بر نتافته و مردمان سادهدل را درباره مشروعیت اینکار به شبهه میافکندند.
فهرست مندرجات
۱ – معرفی اجمالی امام رضا
۲ – تولد مامون
۳ – دعوت امام به طوس و علل آن
۴ – هدف مامون از ولایتعهدی
۵ – عکسالعمل امام به پیشنهاد ولایتعهدی
۶ – پیشنهادات مامون
۷ – وداع امام از مدینه و مکه
۸ – امامت حضرت جواد
۹ – امام رضا و ایران
۱۰ – امام رضا در مرو
۱۱ – انتشار خبر ولایتعهدی
۱۲ – علل پذیرش ولایتعهدی
۱۳ – شبهه ناسازگاری امامت با ریاست
۱۳.۱ – پیامبران و قدرت
۱۳.۲ – پاسخ امام به شبهات
۱۴ – پاسخ خردهگیران به روش زندگی امام
۱۵ – شبهه رسمیت دادن به حکومت جور
۱۶ – نگاه امام نسبت به دولت عباسیان
۱۶.۱ – عدم همکاری با عباسیان
۱۶.۲ – عدم شایستگی عباسیان برای جهاد
۱۶.۳ – همکاری از روی تقیه و حفظ مکتب اهلبیت
۱۶.۴ – ضرورت قبول ولایتعهدی
۱۷ – اتمام حجت و پاسخ به تاریخ
۱۸ – چگونگی شهادت امام رضا
۱۹ – پانویس
۲۰ – منبع
۱ – معرفی اجمالی امام رضا
علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) در روز یازدهم ذیقعده، سال ۱۴۸ هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود.
[۱] کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۸۶، تهران، مکتبه الصدوق، ۱۳۸۱ه. ق.
و در سن ۵۵ سالگی مسموم و در سال ۲۰۲ به شهادت رسید
[۲] حسینی، سید محمدرضا، تاریخ اهل البیت، ص۸۳.
و در سناباد مشهد کنونی به خاک سپرده شد.
[۳] سلطانی، مجتبی، بر شطی از حماسه و حضور، ص۳۶۵.
پدرش امام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) و مادرش مشهور به خیزران، اروی،
[۴] سلطانی، مجتبی، بر شطی از حماسه و حضور، ص۱۲۳.
نجمه، ام البنین و تکتم
[۵] معروف حسنی، هاشم، سیره الائمه الاثنی عشر، ج۲، ص۳۴۲.
بود که پس از تولد حضرت رضا (علیهالسّلام) از طرف امام کاظم (علیهالسّلام) «طاهره» نام گرفت.
[۶] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۹، ص۵، تهران، المکتبه الاسلامیه، ۱۳۸۵ه. ق.
[۷] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۹، ص۷، تهران، المکتبه الاسلامیه، ۱۳۸۵ه. ق.
کنی علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) «ابوالحسن» و ملقب به «رضا» است. ایشان در سال ۱۸۳ ه. ق و پس از شهادت پدر بزرگوارشان، در سن ۳۵ سالگی عهدهدار مقام امامت و رهبری امت گردید. مدت امامت آن حضرت بیست سال بود که ده سال آن معاصر با خلافت هارون الرشید، پنج سال معاصر با امین و پنج سال آخر نیز معاصر با خلافت مامون بود. امام (علیهالسّلام) در سال ۲۰۰ ه. ق از طرف مامون، به خراسان، دعوت شد و سرانجام در ماه صفر سال ۲۰۳ هجری در سن ۵۵ سالگی به شهادت رسید و بدن پاکش در همان سرزمین به خاک سپرده شد.
[۸] کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۸۶، تهران، مکتبه الصدوق، ۱۳۸۱ه. ق.
نقش انگشتر امام رضا (علیهالسّلام) «ما شاءالله ولا حول ولا قوه الا بالله» بوده است.
[۹] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۹، ص۲.
۲ – تولد مامون
مامون، از کنیزی خراسانی بنام «مراجل» در سال ۱۷۰ هجری، متولد شد، مادرش پس از تولد مامون از دنیا رفت و بدینترتیب مامون از محبت مادری محروم شد، ولی هارون او را به جعفر بن یحیی برمکی سپرد تا او را تعلیم کند و نزد خود پرورش دهد.
[۱۰] مرتضی حسینی، سید جعفر، زندگی سیاسی هشتمین امام، ص۹۷، ترجمه دکتر سید خلیل خلیلیان، چاپ تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ه. ش، چاپ چهارم.
۳ – دعوت امام به طوس و علل آن
با استقرار مامون بر کرسی خلافت، دوران جدیدی از زندگی حضرت رضا (علیهالسّلام) همراه با رنج و اندوه را آغاز نمود. لکن از آنجا که غالب اطرافیان مامون در دربار خلافت، ایرانی بودند و نسبت به آل علی و امامان شیعه ابراز علاقه مینمودند، او نمیتوانست سیره پدر خود را به صورت شکنجه و آزار حضرت ادامه دهد، لذا تصمیم گرفت امام را به مرو منتقل کند تا ایشان را بهتر تحتنظر بگیرد. او ابتدا از امام به صورت محترمانه دعوت کرد. لکن ایشان نپذیرفت، اما اصرارهای مامون بهگونهای شد که حضرت مجبور شدند، به همراه عدهای از آل ابوطالب به سوی مرو حرکت کنند.
[۱۱] اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۳، ص۶۵، تبریز مکتبه بنی هاشم، ۱۳۸۱ه. ش.
مامون به کسی که همراه کاروان امام بود و مسئول همراهی ایشان بود، دستور داد که از احترام به ایشان و همراهان خودداری نکند، ولی امام برای آگاهی مردم، بهصورت آشکار از این سفر ابراز ناخشنودی میکرد و حتی روزی که میخواست از مدینه خارج شود از خاندان خود خواست برایش گریه کنند و چنین فرمود: «من دیگر به میان خانوادهام بر نخواهم گشت».
[۱۲] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۱۷، تهران، المکتبه الاسلامیه، ۱۳۸۵ه. ق.
۴ – هدف مامون از ولایتعهدی
مامون با تظاهر به تشیع
[۱۳] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۴۱۷.
[۱۴] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۴۰۸.
در صدد رفع مشکلاتی بود که از ناحیهی علویون (از آغاز خلافت) بر سر راهش قرار گرفته بود او در این مبارزه، گام به گام حرکت کرد و در آخرین مرحله، تحمیل «ولایتعهدی» به امام رضا (علیهالسّلام) بود. مامون در برابر اعتراضی که در مورد ولایتعهدی امام (علیهالسّلام) بر او شد چنین پاسخ داد:
«این مرد [امام رضا (علیهالسّلام)] کارهای خود را از ما پنهان کرده و مردم را به امامت خود میخواند ما او را بدینجهت ولیعهد قرار دادیم که مردم را به خدمت ما بخواند و به خلافت ما اعتراف نماید و در ضمن شیفتگان ایشان بدانند که او آنچنان که ادعا میکند، نیست؛ و این امر (خلافت) شایسته ما است نه او! و همچنین ترسیدیم، اگر او را بهحال خود بگذاریم در کار ما شکافی به وجود آورد که نتوانیم آن را پر کنیم و اقدامی علیه ما بکند که تاب مقاومتش را نداشته باشیم. اکنون که در رابطه با وی این شیوه را پیش گرفته و در کار او مرتکب خطا شده و خود را با بزرگ کردن او در لبهی پرتگاه قرار دادهایم، نباید در کار وی سهلانگاری کنیم. بدینجهت باید کم کم از شخصیت و عظمت او بکاهیم تا او را پیش مردم بهصورتی درآوریم، که از نظر آنها شایستگی خلافت را نداشته باشد، سپس دربارهی او چنان چارهاندیشی کنیم که از خطرات او که ممکن بود متوجه ما شود جلوگیری کرده باشیم».
[۱۵] صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۸۱.
[۱۶] جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ج۲، ص۷۴.
«اباصلب هروی» نیز در خصوص واگذاری ولایتعهدی به علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) میگوید: «ولایتعهدی را به امام واگذاشت، تا به مردم نشان دهد که او چشم به دنیا دارد و بدینترتیب، موقعیت معنوی خود را پیش آنها از دست بدهد».
[۱۷] جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ج۲، ص۲۴۱.
به غیر از اهدافی که مامون در مورد ولایتعهدی حضرت اظهار کرد، برای کنترل امام رضا (علیهالسّلام) نیز نگهبانان و جاسوسهایی را گمارد تا اخبار امام را به وی برسانند.
[۱۸] عاملی، جعفر مرتضی، حیاه السیاسیه للامام الرضا (علیهالسلام)، ص۲۱۲ به بعد.
۵ – عکسالعمل امام به پیشنهاد ولایتعهدی
اولین واکنش امام هشتم (علیهالسّلام) نسبت به پیشنهاد مامون در خصوص ولایتعهدی، این بود که از آمدن به خراسان سرباز زد چرا که آمدن او به «مرو» یک پیروزی سیاسی برای مامون بهحساب میآمد.
[۱۹] جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ج۲، ص۷۸، سال ۱۳۷۱.
کلینی از «یاسر خادم» و «ریان بن صلت» نقل کرده است: وقتی کار امین پایان یافت و حکومت مامون استقرار یافت، نامهای به امام (علیهالسّلام) نوشته و از او خواست تا به خراسان بیاید، ولی امام هرگز به درخواست او جواب مساعد نمیداد
[۲۰] جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ج۲، ص۷۷.
مامون در سال ۲۰۰ه. ق نامهها و پیکهای متعدد به مدینه، حضور حضرت رضا (علیهالسّلام) فرستاد و آن حضرت را با تاکید و تشدید به خراسان دعوت کرد
[۲۱] محمدی اشتهاردی، محمد، سوگنامه آل محمد، ص۱۱۲.
در حدیث آمده است: مامون از نوشتن نامه در این رابطه دست بردار نبود.
[۲۲] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۴۸.
[۲۳] عُطاردی، عزیزالله، مسند الامام الرضا، ج۱، ص۶۴.
تا اینکه «رجاء بن ابی الضحاک» را مامور کرد که امام (علیهالسّلام) را به این مسافرت مجبور کند.
[۲۴] جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۷۸.
امام رضا (علیهالسّلام) متوجه خطرات این بازی سیاسی بود لذا گرچه در سال ۲۰۱ قمری ولایتعهدی را قبول کرد ولی مکرر خبر مرگ خود را قبل از مامون گوشزد میکرد.
[۲۵] عاملی، جعفر مرتضی، الحیاه السیاسیه لامام الرضا (علیهالسّلام)، ص۲۸۰.
۶ – پیشنهادات مامون
ابتدا مامون، پیشنهاد واگذاری خلافت را مطرح نمود، ولی امام (علیهالسّلام) بهشدت امتناع ورزید. پس از آن پیشنهاد ولیعهدی را مطرح کرد. باز هم امام قبول نمیکرد. فضل بن سهل میگفت: «خلافت را هیچگاه چون آن روز بیارزش و خوار ندیدم، مامون به علی بن موسی (علیهالسّلام) واگذار مینمود و او از قبول آن خودداری میکرد».
[۲۶] اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۳، ص۶۶، تبریز مکتبه بنی هاشم، ۱۳۸۱ه. ش.
امام (علیهالسّلام) در رد پیشنهاد ولایتعهدی فرمود: «از این هم مرا معذور بدار» مامون دیگر قبول نکرد و با جملهای تند و همراه با خشونت و تهدید گفت: «عمر بن خطاب وقتی از دنیا میرفت، شورایی را در میان ۶ نفر قرار داد که یکی از آنها امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) بود، و چنین توصیه کرد که هر کس مخالفت کند، گردنش زده شود … شما هم باید پیشنهاد مرا بپذیری، زیرا من چارهای جز این نمیبینم».
[۲۷] فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص۲۲۵، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۶ه. ق، چاپ اول.
او از این صریحتر هم امام را تهدید و اکراه نمود و گفت: «همواره برخلاف میل من پیش میآیی و خود را از قدرت من در امان میبینی، بخدا سوگند اگر از قبول پیشنهاد ولایتعهدی خودداری کنی تو را به زور وادار به این کار میکنم و چنانچه باز هم تمکین نکردی، تو را به قتل میرسانم».
[۲۸] شیخ صدوق، محمد بن علی بن الحسین، علل الشرایع، ج۱، ص۲۳۸، قم، مؤسسه دارالحجه للشقافه، ۱۴۱۶. ق، چاپ اول.
امام به ناچار پیشنهاد مامون را پذیرفت و فرمود: «من به این شرط ولایتعهدی تو را میپذیرم، که هرگز در امور ملک و مملکت، مصدر امری نباشم، و در هیچیک از امور دستگاه خلافت همچون عزل و نصب حکام و قضا و فتوا، دخالتی نداشته باشم».
[۲۹] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری با علام الهدی، ج۲، ص۷۲.
۷ – وداع امام از مدینه و مکه
شیخ صدوق (رحمهاللهعلیه) از محول سجستانی آورده است:
«وقتی که فرستاده مامون برای بردن امام رضا (علیهالسّلام) از خراسان به مدینه آمد، من آنجا بودم. امام (علیهالسّلام) به منظور خداحافظی و برای وداع، به مسجد النبی کنار قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رفت و مکرر با قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وداع میکرد و بیرون میآمد و نزد قبر باز میگشت و با صدای بلند گریه میکرد. من به امام نزدیک شده، سلام کردم امام جواب سلام مرا داد، حضرت را در رفتن به سفر خراسان تهنیت و مبارک باد گفتم. امام فرمود: به دیدن من بیا زیرا از جوار جدم خارج میشوم و در غربت از دنیا میروم و در کنار قبر هارون مدفون میشوم! من همراه حضرت به خراسان رفتم، تا این که از دنیا رفت و در کنار قبر هارون به خاک سپرده شد.
[۳۰] صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام)، ج۱، ص۲۳۴-۲۳۵.
امیه بن علی میگوید: من در آن سالی که حضرت رضا (علیهالسّلام) در مراسم حج شرکت کرد و سپس به سوی خراسان حرکت نمود، در مکه با او بودم و فرزندش امام جواد (علیهالسّلام) (که پنج سال داشت) با او بود. امام با خانه خدا وداع میکرد و چون از طواف خارج شد، نزد مقام رفت و در آنجا نماز خواند. امام جواد (علیهالسّلام) بر دوش موفق (غلام حضرت) بود که او را طواف میداد. نزدیک حجر اسماعیل، امام جواد (علیهالسّلام) از دوش موفق پایین آمد و مدتی طولانی در آنجا نشست موفق گفت: فدایت شوم برخیز. امام جواد (علیهالسّلام) فرمود: نمیخواهم. مگر خدا بخواهد. آثار غم و اندوه در چهرهاش آشکار شد. موفق نزد امام رضا (علیهالسّلام) آمد و گفت: فدایت شوم، حضرت جواد (علیهالسّلام) در کنار حجر اسماعیل نشسته و بلند نمیشود.
امام هشتم (علیهالسّلام) نزد فرزندش آمد و فرمود: بلند شو عزیزم.
حضرت جواد (علیهالسّلام) عرض کرد: «چگونه برخیزم با اینکه خانه خدا را بهگونهای وداع کردی که دیگر نزد آن بر نمیگردی!»، امام رضا (علیهالسّلام) فرمود: «حبیب من برخیز» آنگاه حضرت جواد (علیهالسّلام) برخاست و با پدرش به راه افتاد.
[۳۱] ابن ابی الفتح اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۳، ص۱۵۵.
[۳۲] قمی، شیخ عباس، انوار البهیه، ص۲۲۳.
[۳۳] امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۲، ص۱۸.
۸ – امامت حضرت جواد
«حسن بن علی وشاء» میگوید که امام رضا (علیهالسّلام) به من فرمود:
انی حیث ارادوا الخروج من المدینه، جمعت عیالی فامرتهم ان یبکوا علی حتی اسمع، ثم فرقت فیهم اثنی عشر الف دینار ثم قلت: اما انی لا ارجع الی عیالی ابدا.
[۳۴] مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص۲۱۱.
[۳۵] عُطاردی، عزیزالله، مسند الامام الرضا، ج۱ جزء۲، ص۱۶۹.
«موقعی که میخواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، خانوادهام را جمع کرده و به آنها امر کردم که برایم گریه کنند تا صدای گریهی آنها را بشنوم. سپس در میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم کردم و به آنها گفتم من دیگر به سوی شما برنمیگردم».
سپس دست پسرش حضرت امام جواد (علیهالسّلام) را گرفت و به مسجد برد و او را به قبر مطهر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چسبانید و نگهداری او را به برکت روح مطهر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از خدا خواست.
حضرت امام جواد (علیهالسّلام) به پدرش نگاه کرد و گفت: به خدا سوگند بهسوی خدا میروی. سپس امام هشتم (علیهالسّلام) به خدمتکاران و نمایندگان خود دستور داد تا از حضرت جواد (علیهالسّلام) اطاعت کنند و با او مخالفت ننمایند و به آنها تفهیم کرد که فرزندش امام جواد (علیهالسّلام) جانشین اوست.
[۳۶] ابن ابی الفتح اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۳، ص۹۸.
[۳۷] قمی، شیخ عباس، انوار البهیه، ص۲۲۲-۲۲۳.
۹ – امام رضا و ایران
شهر «مرو» مرکز خلافت مامون بود. بهدستور مامون، امام هشتم شیعیان را از مدینه به بصره و از آنجا به اهواز و سپس از مسیر فارس به نیشابور و بعد به خراسان آوردند و حضرت را از طریق کوفه نیاوردند.
[۳۸] قطبالدین راوندی، سعید بن هبهالله، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۲۳۶.
در بعضی از کتب تاریخی آمده است که امام از طریق «قم» آورده شد.
[۳۹] قمی، شیخ عباس، انوار البهیه، ص۲۲۴.
امام رضا (علیهالسّلام) در مسیر خود به نیشابور رسید جمعیت بسیاری از حضرت استقبال کردند هنگام عزیمت به سوی «مرو» جمعی از دانشمندان اهلسنت از امام خواستند تا حدیثی از آباء گرامش نقل کند، امام دستور داد پرده کجاوه را کنار زدند، مردم در حال هجوم بودند و سروصدا میکردند، امام از مردم خواست تا ساکت شوند، آنگاه فرمود:
پدرم از پدرش تا امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) و او از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و او از جبرئیل نقل کرد که خداوند فرمود: کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی.
[۴۰] صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۳۷۱.
[۴۱] صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۳۰۶.
[۴۲] ابونعیمِ اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیه الاولیاء، ج۳، ص۱۹۲.
[۴۳] صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۴۵.
«کلمه توحید، سنگر محکم من است، پس هر کس داخل آن گردید، از عذاب من در امان است». امام رضا (علیهالسّلام) بعد از اندک تاملی، به آنها فرمود: این موضوع شروطی دارد. وانا من شروطها.
[۴۴] فأطلع صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص۲۵-۲۶.
«پذیرش امامت من، از جمله ی شروط آن است». (این حدیث به حدیث سلسله الذهب معروف گردید.)
بیست هزار و به قولی بیست و چهار هزار نفر. این سخن را نوشتند.
[۴۵] امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۲، ص۱۸، چاپ ارشاد.
به این ترتیب، حضرت ثامن الائمه (علیهمإالسلام)، شرط توحید را، ولایت و امامت آل علی (علیهالسّلام) را پذیرا بودن، دانست.
از دیگر موضعگیریهای آشکار امام (علیهالسّلام) در خصوص امامت، فرمایش آن حضرت است در کنار مامون (موقعی که مسئله ولایتعهدی را مطرح کرد) امام چنین فرمود: «مامون حقی را به ما داد که دیگران آن را نپذیرفتند».
[۴۶] صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۴۵.
[۴۷] جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ج۲، ص۱۰۵.
تا قبل از موضعگیری شفاف امام (علیهالسّلام) در مورد امامت، این موضوع فقط در میان خواص مطرح بود؛ ولی پس از طرح اینمطلب مهم، در میان عامه مردم نیز گسترش پیدا کرد. اثبات این مسئله که «امامت، حق علویون است» از نکاتی است که حرکت تبلیغی ایشان در توضیح معنای امامت و مناظرات آن حضرت تاثیر منحصر به فردی در آن داشته است.
[۴۸] جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ج۲، ص۱۰۵.
۱۰ – امام رضا در مرو
حضرت علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) با همراهان وارد مرو شد و در خانهای که برایشان در نظر گرفته بودند، مستقر شد و مورد تکریم مامون قرار گرفت.
[۴۹] مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ج۲، ص۲۶۵.
از متون تاریخی برمیآید که مامون ابتدا خلافت را به امام (علیهالسّلام) پیشنهاد کرد؛ ولی امام (علیهالسّلام) آن را به شدت رد کرد.
مامون برای جلب رضایت امام (علیهالسّلام) تلاش کرد. این رایزنیها در مرو بیش از دو ماه طول کشید، ولی امام (علیهالسّلام) به هیچوجه موافقت نکرد. مامون افراد دیگری را نزد امام فرستاد و آنها نتوانستند امام (علیهالسّلام) را متقاعد سازند که ولایتعهدی را بپذیرد. وقتی دیدند به این روش کاری از پیش نمیبرند؛ امام را گاهی تلویحا و گاهی صراحتا به مرگ تهدید میکردند.
[۵۰] عاملی، جعفر مرتضی، الحیاه السیاسیه لامام الرضا (علیهالسّلام)، ص۲۸۰.
در برخی تواریخ آمده است که مامون نذر کرده بود که اگر بر برادرش امین پیروز شود خلافت را به امام رضا (علیهالسّلام) واگذارد، اگر اینمطلب درست باشد این سؤال مطرح میشود که چرا امام را به قبول خلافت مجبور نکرد بلکه ولایتعهدی را به ایشان تحمیل کرد؟! و بعد از آن که حضرت قبول نکرد چرا او را به حال خود وانگذاشت؟!
۱۱ – انتشار خبر ولایتعهدی
امام رضا (علیهالسّلام) در ماه رمضان سال ۲۰۱ ق. ولایتعهدی مامون عباسی را پذیرفت. مردم با امام بیعت کردند. نام حضرت رسماً به عنوان خلیفه آینده مسلمانان به سرزمینهای اسلامی ابلاغ شد. به نام امام هشتم (علیهالسّلام) سکه زده شد و خطبا در منبرها از امام به نیکی یاد کردند. این موضوع مهم در میان طبقات اجتماعی، بازتابهای گوناگونی در برداشت. گروههایی به علل سیاسی و بهویژه دغدغه فروپاشی خلافت عباسیان، به انکار ولایتعهدی امام برخاستند و گروهی هم از منظر دینی، این رویداد را بر نتافته و مردمان ساده دل را درباره مشروعیت اینکار به شبهه میافکندند. خوارج، صوفیه و برخی از شیعیان ناآگاه و ناپخته، آتش بیار این معرکه بودند. امام رضا (علیهالسّلام) به پرسشها و شبهههای افراد گوناگون گوش فرا داده و با سخنان حکیمانه و روشنگر خود، راستی از نادرستی و سره را از ناسره نمایاند و به ابهامها و تردیدهای این افراد، پایان داد.
همه از این خبر مسرور و در عینحال شگفتزده شدند. روز دوشنبه هفتم ماه مبارک رمضان، منشور ولایتعهدی به خط مامون نگاشته شد و در پشت همان ورقه، حضرت با ذکر مقدمهای (که همراه با کنایه به نارضایتی خویش از این امر و یادآوی این نکته که این امر به انجام نمیرسد، بود) قبولی خود را اعلام فرمود. آنگاه در کنار همان مکتوب، بزرگان و فرماندهان لشگری و کشوری، همچون یحیی بن اکثم (که مفتی دربار بود) و عبدالله بن طاهر (فرمانده لشکر) و فضل بن سهل، این عهدنامه را گواهی نمودند.
[۵۱] اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۳، ص۱۲۳-۱۳۸، تبریز مکتبه بنی هاشم، ۱۳۸۱ه. ش.
آنگاه تشریفات بیعت، طی مراسمی شکوهمند در روز پنجشنبه دهم ماه مبارک به عمل آمد و حضرت رضا (علیهالسّلام) بر مسند ولایتعهدی جلوس نمود. اولین شخصی که به دستور خلیفه دست بیعت به امام (علیهالسّلام) داد، عباس فرزند مامون بود و بعد از او فضل بن سهل، یحیی بن اکثم و عبدالله بن طاهر و سپس عموم اشراف و رجال بنی عباس که حاضر بودند، با آن حضرت بیعت نمودند.
[۵۲] محقق، سید علی، زندگانی پیشوای هشتم امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام، ص۸۲-۸۷، قم، انتشارات نسل جوان.
۱۲ – علل پذیرش ولایتعهدی
سؤالی که همیشه در تاریخ مطرح بوده است، این است که چرا حضرت این مسند را پذیرفت؟ جواب این است که، اگر حضرت این امر را نمیپذیرفت، قطعا موجب از دست دادن جان خود و ریخته شدن خون بسیاری از شیعیان میشد. این کشتار در آن مقطع زمانی به صلاح مکتب اهلبیت (علیهمالسّلام) نبود، و از طرفی معلوم نبود، مثل زمان ابا عبدالله الحسین (علیهالسّلام) بتواند روشنگر جبهه حق و باطل باشد، چرا که مامون فردی کاملا عالم به فقه و ظاهر الصلاح بود.
ـــ امام رضا (علیهالسّلام) ولایتعهدی را پذیرفت در حالی که میدانست به قیمت جانش تمام خواهد شد، ولی اگر نمیپذیرفت علاوه بر جان خودش جان شیعیان نیز بهخطر میافتاد. در آن روزگار که تفکرات و فلسفههای الحادی و ضد دینی رواج کامل داشت. اگر امام اقدامی میکرد که جانش را از دست میداد؛ شیعیان به انحراف کشیده میشدند. در آن روز وجود امام (علیهالسّلام) برای سلامتی افکار شیعیان ضروری بود.
[۵۳] عاملی، جعفر مرتضی، الحیاه السیاسیه لامام الرضا (علیهالسّلام)، ص۲۹۰.
ـــ علاوه بر این امام با قبول ولایتعهدی عملا از بنی عباس اعتراف گرفت که علویین حق حکومت دارند بلکه از بنی عباس هم برترند و غصب حق کسی دلیل حق نداشتن او نیست.
«ابن معتز» شاعر درباری در اشعارش به همین نکته اشاره میکند و میگوید:
اگر مامون ولایتعهدی را به امام رضا (علیهالسّلام) داد، کسی فکر نکند خلافت و حکومت حق «رضا» و علویین است و مامون را در خلافت حقی نیست مامون ولایتعهدی را به امام رضا (علیهالسّلام) داد تا به او و علویون بفهماند حکومتی که شما برای آن خود را به کشتن میدادید نزد من ارزشی ندارد (شاعر متوجه شده بود که واگذاری ولایتعهدی اعتراف به حقانیت امام است و با این حرفها سعی میکرد حقیقت را واژگون جلوه دهد).
[۵۴] عاملی، جعفر مرتضی، الحیاه السیاسیه لامام الرضا (علیهالسّلام)، ص۳۰۸.
ـــ نکته دیگر اینکه امام (علیهالسّلام) با قبول ولایتعهدی این شایعه را خنثی کرد که ائمه تنها به امور دینی مردم میپردازند و کار فقهی انجام میدهند؛ اما به خیر و شر امور مسلمین کاری ندارند از اینجهت است که امام رضا (علیهالسّلام) در پاسخ «محمد بن عرفه» که دلیل قبول ولایتعهدی را پرسید؟ فرمود: به همان دلیل که جدم داخل شدن در شورای شش نفره را پذیرفت [من نیز ولایتعهدی را پذیرفتم].
[۵۵] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۴۰، تهران، المکتبه الاسلامیه، ۱۳۸۵ه. ق.
ـــ نظر امام رضا (علیهالسّلام) در خصوص قبول ولایتعهدی:
امام رضا (علیهالسّلام) در پاسخ ریان
[۵۶] صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۲۳۹.
[۵۷] صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۱۳۰.
[۵۸] عاملی، جعفر مرتضی، حیاه السیاسیه لامام رضا (علیهالسّلام)، ص۲۸۲.
که از حضرت پرسید: شما با آن همه زهد در دنیا چرا ولایتعهدی مامون را پذیرفتید؟ فرمود: قد علم الله کراهتی
[۵۹] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۳۰.
[۶۰] عاملی، جعفر مرتضی، حیاه الامام الرضا (علیهالسّلام)، ص۲۴۴.
«خدا میداند که چقدر من از این موضوع ناخشنودم».
در مجموع باید گفت: امام به قبول ولایتعهدی راضی نبود گرچه فوایدی در برداشت ولی خطرات آن بیشتر از نفع آن بود و کاملا معلوم بود که مامون امام را حذف فیزیکی یا معنوی خواهد کرد.
[۶۱] عاملی، جعفر مرتضی، الحیاه السیاسیه لامام الرضا (علیهالسّلام)، ص۳۰۶-۳۰۷.
۱۳ – شبهه ناسازگاری امامت با ریاست
حکومت و اداره جامعه، حق و از مسئولیتهای ویژه خاندان وحی و نبوت است و پیامبر و امیرمؤمنان (علیهماالسلام) نمونه اعلای آن را بنیان نهادند و در سایه عزّت و اقتدار اجتماعی، به شعائر و قوانین اسلام جامه عمل پوشاندند.
پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرزندان امیه و عباس، خلافت را از جایگاه اصلی آن دور ساختند و محدّثان و خطیبان و شاعران خود فروخته آنان را به عنوان صاحبان اصلی قدرت به مردم معرفی میکردند و بهویژه بنیعباس با انتساب خود به عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، تلاش داشتند از این راه، بهرهبرداری سیاسی نموده و در نزاع علویان و عباسیان برای خلافت، حصّه بنیعباس را در ترازو سنگینتر نمایند.
[۶۲] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۹، ص۴۵.
[۶۳] مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین، ص۱۱۹.
پس از ماجرای ولایتعهدی امام رضا (علیهالسّلام) مخالفان امام (مانند ابن معتز) چنین رواج میدادند: اگر مامون به علی بن موسی پیشنهاد حکومت میدهد، نه از باب ردّ خلافت به جایگاه اصلی خود، که از باب ایثار و گذشت و از سر پرهیزگاری است تا به علویان ثابت کند خلافتی که فرزندان علی برای آن شورشها کرده و خود را در راه آن به کشتن میدهند، برای مامون بهاندازه بال مگسی ارزش ندارد.
[۶۴] ابن معتز، عبدالله بن محمد، دیوان، ص۲۳.
و یا حمید بن مهران بر امام رضا (علیهالسّلام) منت میدهد که: این مامون است که علی بن موسی را بزرگ داشته و او را به سروری رسانده است.
[۶۵] عاملی، جعفر مرتضی، ترجمه زندگی سیاسی امام رضا (علیهالسّلام)، ص۳۱۰.
از سوی دیگر، دور بودن دراز مدت فرزندان پیامبر از مسند خلافت و نیز همکاری نکردن ائمه (علیهمالسلام) با قیامها و شورشهای علویان (مانند ابراهیم و محمد امام از سادات حسنی) و شورش زید بن موسی و …
[۶۶] محدّث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۴-۳۷، آل البیت، قم.
علیه بنیعباس، این ذهنیت را در میان برخی از ساده لوحان پدید آورده بود که: اصولاً ریاست و حکومت، دور از شأن امامان است و ائمه، علاقهای به خلافت ندارند و جایگاه آنان مقدستر از آن است که خود را به مقامهای دنیوی آلوده کنند و به خاطر آن مبارزه کرده و خونها بر زمین بریزند.
چنانکه یکی از نویسندگان معاصر، امام رضا (علیهالسّلام) را شخصی «آرام و بیسر و صدا» تصویر میکند که «اگر عربها» دسته جمعی بر ضدّ (مامون) قیام کنند شخص علی بن موسی الرضا اهل این نهضتها نیست.
[۶۷] فاضل، جواد، معصومین چهاردهگانه، ص۱۳۳.
این نگرش به خلافت، سبب میشد بر امام خردهگیرند: تو با ادعای زهد و قداست چرا ولایتعهدی که منصبی دنیوی است را پذیرفتی
[۶۸] صدوق، محمد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 