پاورپوینت کامل میرزا هاشم رشتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل میرزا هاشم رشتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل میرزا هاشم رشتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل میرزا هاشم رشتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
محمدهاشم اشکوری
واژه ی «اشکور» که در منابع قدیمی از آن به عنوان «شکور» سخن گفته شده، نام یکی از نواحی کوهستانی شمال ایران و در قلمرو شرقی گیلان است.
[۱] تاریخ گیلان و دیلمستان، سید ظهیرالدین مرعشی، ص۵۲۷.
اشکور، لفظی مرکب از دو کلمه «اشک» و «ور» است که در اصل، «اشک ورد» بوده است و آن را به معنای «قلعه ی اشک» یا «آبادی اشک» گرفتهاند. دو وجه تسمیه را میتوان برایش در نظر گرفت. قلمرویی که اشکانیان به عمران آن پرداختهاند. منطقهای که آبهای جاری آن همچون اشک چشم، صاف و عاری از هرگونه املاح و اضافات است.
[۲] نامها و نامدارهای گیلان، جهانگیر سرتیپ پور، ص۴۸.
فهرست مندرجات
۱ – موقعیت جغرافیایی اشکور
۲ – نیاکان و نام و لقب
۳ – تحصیلات و استادان
۳.۱ – تاسیس مکتب فلسفی و عرفانی
۴ – میرزا هاشم در محفل انس
۴.۱ – رابطه ی میرزا هاشم با صهبای قمشهای
۵ – میرزا هاشم بر کرسی تدریس
۶ – اهتمامی با اهمیت
۶.۱ – ایجاد تحول عمیق فکری در ذهن فراگیران حوزوی
۶.۲ – تأسف میرزا هاشم به اکتفای حوزه نجف به علوم منقول
۶.۳ – میرزا هاشم مروج عرفان برمبنای برهان
۷ – تربیت یافتگان دانش ور
۷.۱ – میرزا احمد آشتیانی
۷.۲ – میرزا محمود آشتیانی
۷.۳ – میرزا مهدی آشتیانی
۷.۴ – علامه میرزا ابوالحسن شعرانی
۷.۵ – شیخ محمد حسین فاضل تونی
۷.۶ – آیتالله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی
۷.۷ – آیتالله حاج آقا حسین قمی
۷.۸ – آیتالله شیخ عبدالحسین رشتی
۷.۹ – آقا بزرگ حکیم
۷.۱۰ – آیتالله سید حسین بادکوبهای
۷.۱۱ – آیتالله حاجسید مرتضی مرتضوی لنگرودی
۷.۱۲ – علامه سید محمد کاظم عصار
۷.۱۳ – آیتالله حاج شیخ مهدی امامی مازندرانی
۸ – شاگردان دیگر
۸.۱ – آیتالله حاجشیخ محمد خندق آبادی
۸.۲ – فضل الله آشتیانی
۸.۳ – سید علی اکبر طباطبایی
۸.۴ – شریعت سنگلجی
۸.۵ – میرزا علی نقی مجتهد سلیمانی
۸.۶ – محمد باقر شریعتمدار
۸.۷ – حاج شیخ زین العابدین سرخهای
۸.۸ – میرزا ابراهیم مسعودی قمی
۸.۹ – میر سید محمد فاطمی قمی
۸.۱۰ – علی نقی شکوهی
۸.۱۱ – حسن بن علی تهرانی
۹ – متخصص معارف ذوقی
۹.۱ – عرفان ترویجی میرزا هاشم
۱۰ – آثار و تالیفات
۱۱ – رحلت
۱۲ – پانویس
۱۳ – منبع
۱ – موقعیت جغرافیایی اشکور
اشکور، از توابع رودسر شامل سه بخش علیا و وسطی و سفلی است که آبادیهای متعددی را در برمی گیرد. برای منطقه ی رانکوه و لنگرود گیلان نیز بلوکات اشکور بالا و پایین را ذکر کردهاند، اما آبادی که میرزا هاشم بدان منسوب است از توابع شهرستان تنکابن و در جنوب غربی آن واقع است، که منطقهای کوهستانی و سردسیر است و آب آن، از چشمه تامین میگردد. اهالی آن به کشاورزی و دامداری و باغداری مشغولاند.
این قلمرو را نباید با اشکور از توابع شهر بابک (مربوط به استان کرمان )، اشکوران از روستاهای اطراف اصفهان و نیز قریه ی اشکوری از آبادیهای بخش مرکزی نطنز اشتباه کرد.
[۳] لغت نامه دهخدا، ج۲، ص۲۶۶۴.
[۴] لغت نامه دهخدا، ج۲، ص۲۶۶۳.
[۵] مرآه البلدان، محمد حسین خان اعتماد السلطنه، ص۸۵.
[۶] جغرافیای کامل ایران، جدوم، گروهی از نویسندگان، ص۱۱۴۰.
[۷] فرهنگ معین، ج۵، ص۱۵۳.
۲ – نیاکان و نام و لقب
در نیمه ی قرن سیزدهم هجری در رحیم آباد اشکورگیلان، حسن فرزند محمدعلی گیلانی اشکوری، صاحب فرزندی گردید که او را محمدهاشم نامیدند.
برخی منابع، خاندانش را از سادات این منطقه معرفی کردهاند و به قرینه ی این که اغلب مردم اشکور، سادات صحیح النسب هستند، میتوان این ادعا را پذیرفت و با این وصف، شرف سیادت به این حکیم عارف اختصاص یافته است.
[۸] تاریخ حکما و عرفانی متاخر صدرالمتالهین، منوچهر صدوقی سها، ص۳۴۹.
[۹] تاریخ علما و شعرای گیلان، شمس گیلانی، ص۵۵.
حرزالدین در اثر معروف خود از وی چنین یاد کرده است: «سید هاشم فرزند سید محمد فرزند سید محمدعلی اشکوری تهرانی».
[۱۰] معارف الرجال حرزالدین، ج۳، ص۲۷۱.
مدارک دیگری در معرفی شاگردانش نوشتهاند: حوزه ی سیدالعرفاء آقا میرزا هاشم اشکوری را درک کرده است.
[۱۱] منتخب معجم الحکما، مرتضی مدرس گیلانی، ص۱۳۵.
و این که گفتهاند احتمال دارد وی را با آقا سید هاشم تنکابنی (۱۲۰۵-۱۲۶۲ قمری) یکی گرفته باشند، مورد تامل است.
[۱۲] دانشمندان و مشاهیر حرم و شهر ری، ج۲، ص۴۵۸.
[۱۳] بزرگان رامسر، ص۱۹۸.
[۱۴] بزرگان رامسر، ص۱۹۷.
بعدها که میرزا هاشم در معرفت و حکمت به مقاماتی رسید، با لقبهایی در محافل علمی و عرفانی شهرت ویژهای به دست آورد. برخی از این القاب که از توان فکری و فلسفی او حکایت دارند، عبارت است: «استاد محقق، حکیم الهی، حکیم رشتی، مدرس گیلانی، …».
[۱۵] بزرگان تنکابن، محمد سمسامی حائری، ص۲۹۲.
[۱۶] نامها و نامداران گیلان، ص۶۰۴.
[۱۷] مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۸۸.
۳ – تحصیلات و استادان
آقا میرزا هاشم بعد از پشت سر گذاشتن دوران و قدم نهادن به سنین رشد، مقدمات ادبیات فارسی و عرب را در اشکور و تنکابن و لاهیجان فرا گرفت. در حوزه ی رشت هم برخی مبانی علوم و معارف اسلامی را آموخت.
شوق دانش اندوزی در این عرصه، وی را وادار به مهاجرت ساخت و در شهر قزوین رحل اقامت افکند و تصمیم گرفت در حوزه ی این دیار تحصیلات را پی گیرد.
در آن موقع چندین شخصیت چراغ دانش را در قزوین روشن نگاه میداشتند که یکی از قلههای آن، فقیه اصولی آقا سید علی قزوینی صاحب حواشی بر قوانین الاصول میرزای قمی بود.
حکیم اشکوری شیفته ی دقتها و تتبعات این استادش در فقه و اصول گردید و مدتها به درسش حاضر میگردید.
[۱۸] نخبگان علم و عمل، سید مصطفی محقق داماد، ص۳۴۶.
[۱۹] دانشمندان و مشاهیر حرم و شهر ری، ج۲، ص۶۸۲.
منابع رجالی و کتب تراجم در معرفی سید علی فرزند سید اسماعیل موسوی نوشتهاند، او عالمی است فاضل، عابد زاهد، فقیه اصولی، محدث رجالی، مفسر معقول و منقول در اواخر قرن سیزدهم هجری که اغلب اوقات قوانین الاصول میرزای قمی را تدریس میکرد. حواشی متعددی بر کتب فقهی و اصولی دارد، ولی آن چه مورد توجه اهل فن و علما قرار گرفته و بسیار مطلوب بوده و از تبحر و پژوهشهای پرمایه و ژرف نگری وی حکایت دارد، حاشیه بر قوانین میرزای قمی است که در تهران به طبع رسیده است. وی به سال ۱۲۹۸ قمری دار فانی را وداع گفت.
[۲۰] ریحانه الادب، مدرس تبریزی، ج۴، ص۴۵۴.
آموختههای مزبور گر چه استعدادهای میرزا هاشم را شکوفا ساخت و بر توانایی علمی وی افزود و روزنههایی را بر رویش گشود، نتوانست ذهن کنجکاو و روح پرتکاپوی او را قانع سازد. به همین دلیل چون تشنهای که به دنبال آبی زلال و چشمهای با صفا میگشت، با نوعی هیجانهای درونی، قزوین را به قصد اقامت در تهران ترک گفت.
۳.۱ – تاسیس مکتب فلسفی و عرفانی
در آن زمان از تاسیس مکتب فلسفی و عرفانی پایتخت چند سالی بیش تر نمیگذشت، ولی با وجود نوبنیاد بودن، برکات ارزشمندی را به همراه آورد و توانست جمعی از طالبان حکمت و معرفت را از زلال اندوختههای علوم عقلی سیراب کند. یکی از این حکما، آقاعلی زنوزی معروف به آقاعلی حکیم و آقا علی مدرس بود که سالها در مدرسه ی سپهسالار قدیم، مدرس رسمی بود و میرزا هاشم محضر پربارش را درک کرد.
[۲۱] بزرگان تنکابن، ص۲۹۲.
[۲۲] نامها و نامداران گیلان، ص۶۰۴.
[۲۳] دانشمندان و مشاهیر حرم حضرت عبدالعظیم حسنی و شهر ری، ج۲، ص۶۰۴.
آقاعلی مدرس از آن جهت برای شاگردانی چون میرزا هاشم جاذبه داشت که هم حکمت متعالیه را به خوبی تدریس میکرد و هم فقه استدلالی را خیلی بهتر از اساتید هم ردیف خود بیان میکرد. او علاوه بر فضایل علمی، کرامتهای اخلاقی و فضایل معنوی داشت. در صفای باطن و ارشاد مشتاقان و طالبان به سوی مسیری درست، اهتمام ویژهای از خود بروز میداد.
آقاعلی مدرس در حکمت، اهل ابتکار و تاسیس در موضوعات فلسفی بود. و این را میتوان از نوشتههای وی به خوبی درک کرد. قدرت بیان و قلم وی در به کارگیری واژگان فارسی برای بیان مقاصد فلسفی، واقعا تحسین برانگیز است و وسعت احاطه اش به زبان و ادبیات فارسی در بازگو کردن تعابیر عرفانی و حکیمانه در نثر پخته اش هویدا است.
[۲۴] نخبگان علم و عمل، ص۲۴۷.
[۲۵] نخبگان علم و عمل، ص۱۸۷.
[۲۶] تاریخ حکما و عرفانی متاخرین صدرالمتالهین، ص۱۶۰.
[۲۷] تاریخ حکما و عرفانی متاخرین صدرالمتالهین، ص۱۵۵.
حکیم دیگری که در مدرسه ی دارالشفای تهران، حوزه ی درسی تشکیل داده بود و میرزا هاشم از پرتو اندیشههای او بهره برد، میرزا ابوالحسن جلوه ی زوارهای (۱۲۳۸-۱۳۱۴قمری) است. جلوه، درس را با نهایت فهم و دانایی و با نوعی فروتنی و مثالهایی در خور شاگردان بیان میکرد. با سعه ی صدر پیچیدهترین مسائل فلسفی را برای فراگیران تشریح میکرد و به سوالات شان پاسخ میداد.
[۲۸] خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهری، ص۶۰۸.
[۲۹] نشریه کنگره اندیشههای اخلاقی – عرفانی امام خمینی، خرداد ۱۳۸۲، ش ۳، ص۵۰.
[۳۰] کاروان علم و عرفان، جاول، ص۱۵۶_ ۱۵۵.
وی چنان بر اندیشههای حکیمان متقدم وقوف داشت که عین عبارت آنان را برای شاگردان به تناسب بحث و موضوع بیان میکرد، از دالانهای تردید برانگیز به شدت عبور میکرد و شوارع سالم تر را برای طرح مباحث برمی گزید. اگر چه تخصص ویژه اش در حکمت مشاء و شهرتش در تشریح اندیشههای ابوعلی سینا است، ولی آثار ملاصدرا را به خوبی تدریس میکرد.
آشنایی حکیم جلوه با ریاضیات و تبحر در قواعد و قضایای برهانی در بنیانهای فکری و علمی وی نوعی اعتدال را پدید آورد و کوشید عبارات و الفاظ حساب شدهای را بر زبان جاری سازد.
جنبههای ذوقی و ادبی جلوه نیز برای شاگرد خوش قریحهای چون میرزا هاشم، جلوهای جالبی را به نمایش گذاشت؛ زیرا، به خوبی مشاهده میکرد استادش شعر را در خدمت حکمت علمی و فضیلتهای اخلاقی و مسایل اجتماعی قرار میدهد و در واقع میکوشد ذوقش را مرکب فکر و اعتقادش بکند.
آن قله ی حکمت و عرفان ، جویباری از ساده زیستی و قناعت و لطافت طبع و زهد و پارسایی جاری بود. او کوهی از فکر و معرفت بود که برای دنیا و جلوه هایش پشهای ارزش قایل نبود. به دلیل کاستن از تمایلات نفسانی، خویش را از اسارتهای ذلت آور رهانیده و بر بام عزت و اقتدار معنوی اوج گرفته بود. (مشروح زندگی و اندیشه حکیم جلوه را در کتاب گلشن جلوه، به اهتمام نگارنده و نیز کتاب میرزا ابوالحسن جلوه حکیم فروتن اثر مجموعه دیدار با ابرار مطالعه فرمائید.)
میرزا هاشم در تهران با عارف گمنامی به نام میرزا ربیع شیرازی ، محفل انس برقرار کرد و از این مرد وارسته، معارفی در سیر و سلوک و ریاضت آموخت. میرزا ربیع تاکیدش این بود که شعر ذیل را که خودش از هاتفی شنیده، میرزا هاشم در مسیر زهد و تقوا به کار بندد:
ز عقل و هوش بیرون نزد ما آی
که عقل و هوش را ره نیست آن جای
[۳۱] جرعهای از اقیانوس، رمضان قلی زاده مازندرانی، ص۳۶۹.
۴ – میرزا هاشم در محفل انس
حکیم اشکوری، مهمترین شاگرد حوزه ی عرفان آقا محمدرضا قمشه ای معروف به صهبا است.
[۳۲] نخبگان علم و عمل ایران، ص۳۴۶.
استاد سید جلال الدین آشتیانی می نویسد:
«… آقا محمدرضامدتی در تهران تدریس کرده و حوزه ی گرمی در عرفان داشته است. عرفان اسلامی، به برکت وجود او رونق گرفت و شاگردان زیادی تربیت کرد که سرامد آنان، میرزا هاشم اشکوری است.» .
[۳۳] شرح مقدمه قیصری، سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۴.
وی در جای دیگر مینویسد:
«… میرزا هاشم از تلامیذ درجه ی اول قمشه ایی بود. مرحوم میرزا در هنگام بیان قواعد عرفانی، اشعار عرفانی زیاد میخوانند و میفرمود: آقا محمدرضا نیز اشعار عرفانی زیادی قرائت میکرد که بعضی از آنها را خود بداهه انشا میکرد و بعد از درس اغلب آنها را فراموش میکرد.».
[۳۴] مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۹۷.
قونوی از بزرگترین استادان در فنون عرفانی است که کتب زیادی در ترویج و تشریح افکار و عقاید استاد خود محیی الدین عربی تالیف کرد و از خود تحقیقات ارزندهای دارد. مفتاح الغیب که با شرح ابن قناری به طبع رسیده، از کتب با ارزش او در عرفان است که آقا محمدرضا قمشهای آن را در تهران تدریس میکرد و حواشی مختصری بر آن نگاشت، میرزا هاشم که این کتاب را نزد استادش میخواند با تشویق وی آن را تصحیح و منقح کرد.
استاد منوچهر صدوقی گفته است:
«دکتر مهدی حائری در ۲۲ ربیع الاول ۱۴۰۱ قمری برای من بیان کرد که میرزا مهدی آشتیانی می گفت: میرزا هاشم اشکوری از استادش محمدرضا مهدوی قمشهای نقل کرده است که این کتاب مفتاح الغیب قونوی موی مرا سپید کرد.» .
[۳۵] منتخب معجم الحکماء، ص۹۶.
اشکوری شاگرد قدرشناسی نسبت به صهبا قمشهای بود و هر جا از وی یادی میکرد، او را به کمالات و علو درجات علمی و فضایل اخلاقی و عرفانی میستود و میکوشیده آن چه استاد گفته، بدان عمل کند.
متاخران ضمن آن که این بزرگوار را در بین تمام شاگردان آقا محمدرضا، شاگرد رتبه اول دانستهاند، افزودهاند تنها کسی که بر مسند استاد تکیه زد و به درستی راهش را ادامه داد و موفق گردید از عهده ی این مهم برآید، همین میرزا هاشم است.
[۳۶] مجموعه آثار حکیم صهبا، تحقیق و تصحیح حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی قصر چمی، ص۹۲.
اصولا میرزای رشتی اشکوری این توان را به دست آورد که افکار محمدرضا قمشه ای را در عرفان نظری ، به طبقات بعدی انتقال دهد و آموزهها و یافتهها و نوآوریهای وی را با حفظ امانت برای علاقه مندان بیان کند و به نگارش درآورد.
[۳۷] خدمات متقابل اسلام، ایران، ص۶۰۹.
استاد دکتر محمدباقر کتابی خاطرنشان کرده است:
«حکیم و عارف قمشه ای به تدریس اسفار، مصباح حکمت و عرفان بودند. به خدمتش میشتافتند و از بیان و ذوق و حالاتش استفاده میکردند.» . آن گاه ایشان چند تن از مشاهیر تربیت یافتگان مکتب وی را معرفی میکند که میرزا هاشم اشکوری در صدر آنان است.
[۳۸] رجال اصفهان، محمدباقر کتابی، جاول، چاپ اول، اصفهان، انتشارات گلها، ۱۳۷۵، ص۳۷۷_ ۳۷۶.
مهدی بامدادمی نویسد:
«میرزا هاشم از شاگردان معروف و مبرر میرزا محمدرضا قمشه ای بوده و مانند استاد خود از مدرسان کتب فلسفه و عرفان بوده است.».
[۳۹] شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج۶، ص۲۹۱.
۴.۱ – رابطه ی میرزا هاشم با صهبای قمشهای
رابطه ی میرزا هاشم با صهبای قمشهای از مناسبات استادی و شاگردی بسیار فراتر رفت و یک تعلق عاطفی و روحی نسبت به هم داشتند. اگر چه در هنگام بحثها و مناظرهها، آن قدر برای میرزا هاشم موقعیت فراهم آمده بود که آزادانه دیدگاههای استادش را نقد کند و یا در برابر افکارش سؤالاتی را مطرح کنند که آقا محمدرضا را وادار به جوابهای جدی سازد. تفاوت نقطه نظرات این دو ستاره ی حکمت و عرفان حتی تا آخرین لحظات زندگی مرحوم صهبا، ادامه داشت.».
علامه حسن زاده آملی از استادش حکیم متاله و عارف متبحر آقا محمدحسین فاضل تونی که از بزرگان شاگردان میرزا هاشم اشکوری بود، نقل کرده است:
«آقا محمدرضا و میرزای رشتی حتی در قرائت برخی عبارات و متون عرفانی از جمله بحث وحدت و کثرت در آخر مقدمه تمهیدالقواعد با هم اختلاف نظر داشتند. بعد از چند شب که از ارتحال میرزا محمدرضا گذشت، مرحوم اشکوری در رویایی راستین استادش را مشاهده کرد که خطاب به وی میگوید: آقا میرزا! حق با شما است و برداشتی که از آن متن عرفانی دارید، درست است.».
[۴۰] دومین یادنامه علامه طباطبایی، چاپ اول: تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ص۶۴_ ۶۳.
این دیدگاههای متفاوت که گاه استاد و شاگرد را به طور جدی روبه روی هم قرار میداد و جدالهای لفظی آنان را علنی میساخت، مانع از این نبود که میرزا هاشم از حالات معنوی و ملکوتی استادش سخن نگوید و در موقعیتهای مقتضی به تکریم و تجلیل وی نپردازد. آن گاه که آقا محمدرضا را به صوفی گری و ترویج تصوف متهم کردند، یادآور گردید: استادم هرگز خود را در معرض قطب بودن و مرید بازی قرار نداد و از این قبیل امور سخت اجتناب میکرد. وی در عرفان عملی بدان مقام رسید که در مراعات آداب و سنن شرع، ادای واجبات و رعایت مستحبات و ترک مکروهات و مراقبت بر آموزههای قرآنی و روایی، چنان استوار بود که وجودش سیمای ابوذر و سلمان را در اذهان تداعی میکرد.
وقتی در برخی محافل صحبت از اهل سلوک و عرفان پیش میآمد، محمدرضا را در این عرصه به عنوان نمونهای عینی و اسوهای عالی معرفی میکرد و میافزود: آقا محمدرضا با وجود آن که در مشایی، حکمت اشراقی و فلسفه ی ملاصدرا را تدریس میکرد و در توضیح و تبیین مشکلات و دشواریهای متون مهم عرفانی نظیر نداشت، با تواضع خاصی حتی سادهترین سؤالات یک شاگرد مبتدی را پاسخ میداد.
با وجود جامعیت در علوم اسلامی در تخلق به اخلاق الهی، رعایت حال محرومان و رسیدگی به افراد کم بضاعت اهتمام ویژهای داشت. میکوشید از شهرت به علم و معرفت بپرهیزد. از این روی هرگز جامه ی سنتی را از تن دور نکرد و در زی علما در نیامد. ادعای برتری در فضل و دانش نداشت. هر کس او را در محفلی میدید، تصور نمیکرد او دارای مقامات علمی و معنوی باشد.
هرگاه میرزا هاشم پیچیدگیهای عرفانی را بر طرف میکرد و شاگردان بر این توانایی او آفرین میگفتند، خاطر نشان میساخت: «ما، سر سفره ی آقا محمدرضا نشستهایم. او عارفی محقق بود که در هنگام تدریس مقدمه قیصری، شواهد الربوبیه، اسفار ملاصدرا، دروس و افاضاتش را من به همراه شهاب الدین تبریزی و اقا حسین نجم آبادی به نگارش در میآوردم.».
[۴۱] نخبگان علم و عمل، ص۳۲۴_ ۳۲۱.
[۴۲] مجموعه آثار صهبا، ص۶۰_ ۵۸.
وی تاکید میکرد: «استادم آقا محمدرضا شعله ی تاب ناک و مشعل دار عرفان در عصر قاجاریه است که در ذوقیات از بزرگان اهل تاویل و در دین اهل فضل از عرفای شاگردان و شارحان اندیشههای ابن عربی هم پایه بزرگترین اساتید است و در مقام تدریس فصوصالحکم از قونوی، چیزی کم نمیآورد و افتخار میکنیم در محضرش زانو بر خاک سائیدهایم و امیدوار هستیم مشی و روش او را در حد توان دنبال کنیم.».
[۴۳] مقدمه رسایل قیصری، استاد سید جلال الدین آشتیانی، ص۸_۹.
۵ – میرزا هاشم بر کرسی تدریس
میرزا هاشم بعد از آن که در محضر این استادان به کمالات علمی و عرفان نظری و عملی آراسته گردید، برای کاربردی کردن آموختهها و دانستهها به موطن خود بازگشت تا تهذیب و تزکیه نفس را پی گیرد، اما دانش ورانی که به مقامات فکری و معنوی او واقف بودند، از این که چنین متفکر و حکیم عارفی تهران را ترک کرده است، به شدت تاسف میخوردند. میگفتند: باید زمینه ی مراجعت وی را به حوزه ی این شهر فراهم کنند. در آن زمان حاج میرزا ابوالفضل تهرانی که از شاگردان میرزای شیرازی و میرزا حبیب الله رشتی بود، ضمن تشکیل مجالس درس و بحث در تهران، تولیت مدرسه ی سپهسالار جدید را نیز عهده دار بود.
[۴۴] گلشن ابرار، ج۴، ص۲۵۵_ ۲۵۲.
[۴۵] گلشن ابرار، ج۷، ص۱۷۵.
[۴۶] گلشن ابرار، ج۷، ص۱۵۷.
وی میکوشید کیفیت آموزشهای مدرسه مزبور را ارتقا دهد. لذا از میرزا هاشم اشکوری خواست کرسی تدریس حکمت و عرفان را در این مکان بپذیرد.
در دائره المعارف تشیع آمده است:
«در روزگار تولیت میرزا ابوالفضل تهرانی در مدرسه ی سپهسالار جدید(میرزا هاشم) به دعوت او به تهران بازگشت و تا آخر عمر در آن مدرسه تدریس معقول و بویژه معارف عرفانی اشتغال ورزید، و هر چند که مبتلا به سوء مزاج و امراض عدیده بود، هیچ گاه دست از تدریس نکشید و شاگردان بسیاری تربیت کرد.».
[۴۷] دائره المعارف تشیع، ج۲، ص۲۰۴.
[۴۸] دو چوب و یک سنگ، آقا سید محمد تقی معصومی اشکوری، ص۱۷.
استاد سید جلال الدین آشتیانی می نویسد:
«در بین تلامیذ آقا محمدرضا، اقا میرزا هاشم، آقا میرزا محمود، آقا میرزا صفای کروندی اصفهانی ، آقا میرزا علی محمد کروندی، به کثرت ذوق، شهرت داشتند، ولی مرحوم آقا میرزا هاشم حوزه ی درس استاد را بعد از رحلت او اداره میکرد و شرایط تدریس در او بیش از دیگران بود و شاگردان زیادی تربیت کرد.
آقا میرزا محمود معاصر بود با مرحوم آقا میرشهاب حکیم شیرازی، آقا میرزا حسن کرمانشاهی ، آقا میرزا هاشم، میرزا علی محمد، بعضی دیگر از فضلای عصر، ولی حوزه ی آقا میرزا حسن و میرزا هاشم و آقا میرزا شیرازی، گرم تر از دیگر حوزهها بود. در آن عصر، اساتید زیادی در حکمت در تهران و دیگر حوزههای علمی ایران وجود داشتند که بعضی از آنان در تهران و برخی در اصفهان و جمعی در سبزوار تحصیل کرده بودند….».
[۴۹] مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۰.
اگر چه میرزا هاشم در فلسفه ، دقتهای زیادی داشت و ژرف کاویهای وی در این عصر از اهل فن مخفی نمانده است، ولی تدریس عرفان نظری در تهران بدو منحصر بود. آقا میرشهاب الدین نیریزی با وجود آن که در مشرب عرفان صاحب ذوق بود و خود از پرورش یافتگان آقاعلی مدرس و جلوه و صهبای قمشه ای به شمار میرفت، طالبان این علم را به استاد آقا میرزا هاشم اشکوری ارجاع میداد.
[۵۰] سلسله مشایخ امام خمینی، قسمت دوم، محمد قنبری، نشریه اشراق، خرداد ۱۳۸۲، ص۵۱.
شهید آیتالله مطهری تصریح کرده است:
«… پاورپوینت کامل میرزا هاشم رشتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint از اساتید مسلم فلسفه و عرفان زمان خود بود و شاگردان بسیاری از حوزه پربرکتش برخاستهاند… شهرتش و امتیازش از هم طبقه هایش به تخصص در عرفان نظری است….».
[۵۱] خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۰۹.
کتاب مصباح الانس ، شرح مفتاح الغیب ابوالمعالی محمد بن اسحاق معروف به صدرالدین قونوی (اهل قونیه ترکیه) است این تلاش به همت علامه محمد بن حمزه معروف به ابن فناری صورت گرفته است. این دو اثر گران بها از اصول مسلم عرفان استدلالی و برهانی است. او با تبحری فوق العاده آن را تدریس میکرد و معضلات آن را برای علاقه مندان تشریح میکرد.
[۵۲] دومین یادنامه علامه طباطبایی، ص۶۶_ ۶۴.
فصوصالحکم از برجستهترین تالیفات محیی الدین ابن عربی است که بر آن شروح متعددی نگاشته شده است، اما در میان آنها شرح علامه قیصری امتیاز ویژهای دارد. آن شرح، کتاب درسی در حوزه های علوم عقلی و عرفانی گردید. میرزا هاشم در چندین دوره ی متوالی به تدریس این اثر همت گمارد و شاگردان متعددی را که خود از ستارگان آسمان علم و معرفت به شمار میروند، از مضامین ارزشمند این اثر بهره مند ساخت.
[۵۳] دومین یادنامه علامه طباطبایی، ص۴۲.
[۵۴] مقدمه اساس التوحید، میرزا مهدی آشتیانی، ص۷_ ۶.
کتاب دیگری که متن درسی و آموزشی میرزا هاشم به شمار میرفت و درباره ی آن پژوهشهای گستردهای صورت داد، تمهید القواعد نوشته ابن ترکه ملقب به صائن الدین است. تمهید، متنی بسیار ثقیل و سنگین و به قول حکما و عرفا بعید الغور به شمار میرود و علمای ذوفنون قادر بودند آن را تدریس کنند، اما میرزا هاشم به سهولت و با احاطهای گسترده، مفاهیم عمیق آن را به فراگیران آموزش میداد و دشواریها و ابهامات و پرسشهای شاگردان را در این باره، با سعه ی صدر و آغوش باز، پاسخ میداد.
میرزا هاشم در تدریس فصوص صدرالدین قونوی ، مشاعر و اسفار ملاصدرا یگانه ی عصر خویش محسوب میگردید.
[۵۵] اشراق، ش ۳، ص۵۱.
[۵۶] مجموعه آثار صهبا، ص۹۲.
[۵۷] دانشمندان و مشاهیر حرم حضرت عبدالعظیم حسنی و شهر ری، ج۲، ص۶۸۴.
میرزا هاشم هنگام تدریس این آثار، در وهله ی اول میکوشید نسخهای صحیح و کم غلط به دست آورد. سپس آن را ملاحظه و پس از برطرف کردن اغلاطی که بر اثر مرور زمان و اشتباهات استنساخ کنندگان به آنها راه یافته بود، به تدریس آنها همت میگماشت. با این وجود از شاگردان فاضلش میخواست در جهت منقح کردن این متون به وی یاری دهند و معمولا بعد از تصحیح اولیه، در حین تدریس آثار مزبور، برخی افتادگیها و خطاهای فاحش و عبارات نامتناسب بر طرف میشوند و از این روی کلاس درس وی صرفا آموزشی نبود و میرزا هاشم به نوعی، فن تتبع و عمق نگری و پژوهش را به شاگردان آموزش میداد.
۶ – اهتمامی با اهمیت
اوج فعالیتهای آموزشی و علمی میرزا هاشم مربوط به اوایل قرن چهاردهم هجری تا زمان ارتحالش است. او اهل ابتکار مرد عمل بود. برخی خودیهای نادان از در بی مهری وارد شدند. او با توجه به نیازهای زمان، امکانات موجود و نیز با کمک از شاگردان دانش ورش، در سه محور، کوششهای خود را در پی گرفت و از آن جا که انگیزهای خالصانه و نیتی صادقانه داشت، خداوند به وی کمک کرد تا این راه صعب و پرپیچ و خم را به درستی بپیماید. محورهایی که در تدریس و تحقیق و سایر تلاشهای علمی وی مد نظرش بود، در جنبههای ذیل خلاصه میکردند:
۶.۱ – ایجاد تحول عمیق فکری در ذهن فراگیران حوزوی
ایجاد تحول عمیق فکری و علمی در ذهن فراگیران حوزوی و علاقه مند کردن آنان به بحثهای عرفانی و فلسفی. این، در حالی بود که در آن ایام، نه تنها مباحثی این گونه مورد توجه نبود و بسیاری از آن دوری میکردند، بلکه هر کس در این عرصه گام مینهاد، از او دل خوشی نداشتند. غبار زدایی از چنین جو آشفته کار آسانی نبود. بی اعتنایی به این وضع، پیامدهای نگران کنندهای را به وجود میآورد که قابل اغماض نبود. میرزا هاشم و تنی چند از مدرسان معاصرش مصمم گردیدند تنگناها را کنار بزنند و روزنههایی به سوی معرفت و برهان و نیز حقایق عرفانی بگشایند.
تلاش مداوم این بزرگان چنان موثر واقع شد که نه تنها از آن وضع ملال آور قدری کاسته گردید، بلکه طلابی که از خانواده ی فقهای برجسته برخاسته بودند و تحت تعالیم مجتهدان بلند پایه و والامقام قرار داشتند، علاقه مند گردیدند به حوزه ی درسی میرزا هاشم حاضر گردند و از پرتو اندیشههای وی در عرفان و حکمت برخوردار گردند. اعتدال در بحثها و برهانی گردیدن مضامین ذوقی و مهم تر از آن تکیه بر منابع قرآنی و روایی در تشریح مفاهیم معنوی، رغبت و انگیزه ی فراگیران را برای این منظور افزایش میداد. همچنین تاکید بر این واقعیت که حکمت و فلسفه و پیمودن راه برهان و عرفان با شرع و موازین فقهی، نه تنها مخالفتی ندارد، بلکه این دو قلمرو میتوانند مکمل هم باشند، حوزه ی درس میرزا را پر رونق ساخت، آن هم با حضور شاگردانی که در فقه و اصول و حدیث و سایر علوم نقلی به درجاتی دست یافته بودند. در میان تربیت یافتگان مکتب وی، دانش ورانی دیده میشوند که به درجه ی اجتهاد دست یافتند.
۶.۲ – تأسف میرزا هاشم به اکتفای حوزه نجف به علوم منقول
میرزا هاشم بر این وضع تاسف میخورد که حوزه پربار نجف اشرف به علوم منقول اکتفا کرده و حکمت و عرفان، تقریبا از آن دیار مقدس رخت بر بسته بود. از این رو زمینهای را فراهم آورد که برخی شاگردانش پس از به دست آوردن تواناییهای لازم در علوم برهانی و عرفانی و مسلح گردیدن به معارف ذوقی، عازم عتبات عراق گردند و در محافل پر برکت این سرزمین به تدریس و ترویج و نشر حکمت نظری بپردازند.
۶.۳ – میرزا هاشم مروج عرفان برمبنای برهان
در آن ایام تصور بسیاری از افراد این بود که کلاسهای حکمت و عرفان، همان جلسات خلسه و سماع و رقص صوفیان است. و افرادی که در این محافل تربیت میشوند، خود را از قرآن و حدیث و شریعت اسلامی جدا میکنند و با جامعه و مسایل اجتماعی کاری ندارند و خود را تافتهای جدا بافته از مردم تلقی میکنند، اما میرزا هاشم و اقران او، در صدد بودند عرفانی را ترویج کنند که اولا بر مبانی برهانی و استدلالی استوار است و محتوایی منظم و انسجام یافته را به وجود میآورد، ثانیا از مزایای این نوع آموزهها، یک نوع عرفان آمیخته با جامعه و سیاست به دست میآید.
از دیدگاه چنین معرفت ذوقی، کسی که درون را از آلودگیها پاک میکند و خود را از باتلاق رذائل میرهاند، به باوری متکی بر ایمان و تقوا مسلح میگردد و با این وارستگی و پارسایی به میان مردم میآید تا آنان را ارشاد و هدایت کند و امر به معروف و نهی از منکر را ترویج کند، علاوه، ستم و بی عدالتی و هرگونه عداوت و تجاوز و تهاجم را مانعی بزرگ برای رشد معنوی مردم میداند. بنابراین خود را از مسایل سیاسی و اجتماعی جدا نمیبیند.
به عبارت دیگر عارف، طالب حق است و انسان حق جو، طلایه دار فداکاران و مجاهدان و مبارزان در برابر هرگونه باطل و جور است. اگر به کارنامه ی سیاسی و اجتماعی بسیاری از شاگردان میرزا هاشم و نیز تربیت یافتگان شاگردان او توجه کنیم ملاحظه میگردد این بزرگان که قلههای حکمت و عرفان را طی کردهاند، در برابر ستم گران و جفاکاران خاموش نبودهاند. این مشرب عرفانی از طریق حکمای اربعه به میرزا هاشم و نظایر او انتقال یافت و آنان به شخصیتهای معاصر منتقل کردند.
۷ – تربیت یافتگان دانش ور
۷.۱ – میرزا احمد آشتیانی
وی که در بیت فقاهت تربیت یافته بود، پس از درک محضر میرزا هاشم و میرزا حسن کرمانشاهی و شهاب نیریزی، به عتبات عراق رفت و در حوزه ی نجف به مقام اجتهاد نایل آمد و در همان جا تدریس حکمت و فلسفه همت گماشت. همان موقع علامه طباطبایی در درس او شرکت میکرد، او تدریس علوم عقلی را پس از بازگشت به ایران ادامه داد.
[۵۸] دانشمندان و مشاهیر حرم حضرت عبدالعظیم و شهر ری، جاول، ص۱۲۲.
وی الهیات اسفار، مفتاح الغیب قونوی، تمهید القواعد ابن ترکه را در خدمت میرزا هاشم خواند.
[۵۹] شرح مقدمه قیصری، ص۹۳.
سید جلال الدین آشتیانی گفته است:
«بهترین و کاملترین نسخههای تمهید القواعد از آن استاد محقق و حکیم متاله میرزا احمد آشتیانی است که با خط عالی و کمال دقت، زمان قرائت رساله نزد استادش مرحوم اشکوری، از روی نسخه ی اصلی تصحیح کرده است.».
[۶۰] مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۰.
میرزا احمد، کوچکترین فرزند مرحوم آیتالله العظمی میرزا محمد حسن آشتیانی مجتهد نامدار عصر قاجار است.
[۶۱] مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص۴.
۷.۲ – میرزا محمود آشتیانی
این فقیه اصول و حکیم ربانی فرزند آیت الله شیخ مرتضی آشتیانی و نواده ی میرزای آشتیانی بزرگ است که پس از فراگیری فقه و اصول نزد والد بزرگوارش، به محضر میرزا هاشم اشکوری شتافت و حکمت و عرفان را نزدش آموخت. سپس به عتبات عراق رهسپار گردید و حوزه ی درسی میرزای نایینی و آقا ضیاء الدین عراقی را درک کرد و به مقام اجتهاد نایل گشت. میرزا محمود را اعلم بیت آشتیانی معرفی کردهاند.
[۶۲] شمیم روحانی، مهدی سلیمانی آشتیانی، ص۱۶۴_ ۱۶۳.
[۶۳] رسایل سبزواری، سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۰۶.
[۶۴] نامواره ی امین، مقاله خاندان آشتیانی، ص۵۶۵.
۷.۳ – میرزا مهدی آشتیانی
وی از اساتید مسلم و متبحر معاصر است. پدرش میرزا جعفر از شاگردان صهبای قمشه ای و مادرش دختر میرزا محمد حسن آشتیانی بود. او پس از فراگیری حکمت و عرفان از محضر میرزا حسن کرمانشاهی و میرزا هاشم اشکوری، خود به تدریس فلسفه و معارف ذوقی روی آورد. مدتی کوتاه در قم نیز به تربیت طلاب مشغول بود. شهید مطهری از دانش وی در قم بهره مند شد.
این شخصیت نیز برای فراگیری علوم منقول در سطح عالی به عراق رفت و از درس میرزای نایینی و سید ابوالحسن اصفهانی و آقا سید محمد کاظم یزدی استفاده کرد و به مدت یک سال در نجف علوم عقلی و نقلی تدریس میکرد.
میرزا مهدی در مباحث توحیدی که آنها را در کتاب اس
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 