پاورپوینت کامل معیارهای شناخت اوصیاء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل معیارهای شناخت اوصیاء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معیارهای شناخت اوصیاء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل معیارهای شناخت اوصیاء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل معیارهای شناخت اوصیاء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
ضرورت شناخت اوصیای پیامبر و امام در هر عصر و دوره از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است که در احادیث عدم شناخت امام زمان (علیهالسّلام) هم پای شرک و جاهلیت، و تکذیب او همردیف کفر و بیایمانی شمرده شده است.
[۱] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۰.
[۲] صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۴۰۹.
از طرف دیگر ضرورت وجود معصوم و حجت الهی در همه زمانها با استناد به دلایل متعدد عقلی مانند قاعده لطف و فیض دائمی خداوند بر بندگان در کلام شیعی ثابت شده است.
اهمیت مسئله شناخت حجت الهی از یکسو و گذشت بیش از ۱۴ قرن از عصر حضور ظاهری معصومان در جامعه و استقرار در عصر غیبت از دیگر سو، موجب گردیده است که هر از چند گاهی برخی افراد با استفاده از فضای مبهم و متشابه روایات باب ظهور و عدم آگاهی لازم در سطح عموم برای شناخت حجت الهی با اهداف سیاسی یا مذهبی و… ادعای نیابت یا وصایت یا حتی ادعای مهدویت کنند. یکی از این جریانات، جریان موسوم به جریان یمانی با رهبری فردی به نام احمدالحسن البصری در کشور عراق است.
احمد بصری با آگاهی از اهمیت مسئله شناخت حجت الهی در عصر ما و فراهم نمودن یک بسته معرفتی بهعنوان قانون شناخت حجتهای الهی و منحصر نمودن قانون شناخت تمامی حجتهای الهی در سه مسئله «وصیت، سلاح و پرچم»؛
[۳] بصری، احمد الحسن، عقاید الاسلام، ص۹۹-۸۸.
سعی در تطبیق محتوای آن با شخصیت خود را دارد تا از این رهگذر شیعیان اثنی عشری را فریب داده و خود را در جایگاه حجت خدا قرار دهد.
او ابتدا به حدیث موسوم به وصیت در کتاب الغیبه طوسی استناد نموده و سپس با تأویل بردن سلاح رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علم و تأویل پرچم بر دعوت به حاکمیت الله، سعی در اثبات وصایت و حجیت خود دارد. این در حالی است که در روایات متعدد، ویژگی و معیارهای خاصی برای شناخت امام و حجت الهی بیانشده است و در هیچ روایتی، قانون شناخت حجتهای الهی در این سه مورد منحصر نشده است.
فهرست مندرجات
۱ – شاخصههای حجج الهی
۲ – قوانین اقتضائی معرفت انبیاء
۳ – قوانین اختصاصی معرفت اوصیاء
۳.۱ – علائم تکوینی
۳.۱.۱ – تکلم بهتمامی زبانها و لهجهها
۳.۱.۲ – توان ارتباط با تمامی موجودات
۳.۱.۳ – علم لدنی
۳.۱.۴ – معجزه
۴ – علائم تشریعی
۴.۱ – برخورداری از عهد النبی
۴.۲ – وصیتنامه رسول خدا
۴.۳ – وصیت ظاهره به مردم
۴.۴ – قرابت مشهوره
۴.۵ – لوازم شخصی
۵ – نتیجهگیری
۶ – پانویس
۷ – منبع
۱ – شاخصههای حجج الهی
«حجت» در لغت، به معنای برهان و دلیلی است که با آن حریف را قانع یا دفع میکنند و جمع آن حجج است.
[۴] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۲، ص۲۲۸.
این برهان و بیان، اعم از بیان نقلی و عقلی باشد که از آن دو به حجت ظاهری و باطنی تعبیر شده است.
[۵] موسوی کاظمی قزوینی، محمد، الآلوسی و التشیع، ص۲۷۹.
با توجه به این معنا، خداوند برای ابلاغ دین به مردم، بایستی حجت و دلیل محکمی برای آنان بفرستد تا در برابر خداوند حجت دیگری برای اقامه نداشته باشند. چنانچه قرآن کریم میفرماید: «لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کانَ اللَّهُ عَزیزاً حَکیما؛
[۶] نسا/سوره۴، آیه۱۶۵.
تا اینکه برای مردم، پس از فرستادن پیامبران، در مقابل خدا بهانه و حجتی نباشد و خدا توانا و حکیم است.»
قرآن کریم در تبیین حجت الهی، به شاخصه بارز آن اشارهکرده و میفرماید: «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّهُ الْبالِغَهُ فَلَوْ شاءَ لَهَداکُمْ اَجْمَعین؛
[۷] انعام/سوره۶، آیه۱۴۹.
بگو حجت آشکار و رسا ویژه خداوند است و اگر او میخواست، قطعاً همه شما را هدایت میکرد.»
علاوه بر آن، روایات متعددی صادر شده است که حجتهای الهی را تبیین کرده و از آنان پرده برداشتهاند. بهعنوان نمونه؛ امام کاظم (علیهالسّلام) میفرماید: «ان لله علی الناس حجتین: حجه ظاهره وحجه باطنه، فاما الظاهره فالرسل والانبیاء والائمه (علیهمالسّلام)، واما الباطنه فالعقول»
[۸] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۶.
خداوند برای بندگان، دو گونه است: حجت ظاهری و حجت باطنی؛ اما حجت ظاهری رسولان و انبیاء و ائمه هستند و حجت باطنی عقلها است.»
بنابراین، در بین تمامی انسانها، تنها رسولان و انبیاء و ائمه معصومین حجت ظاهری خداوند بوده و افرادی که دارای چنین شاخصهای نباشند، بهعنوان حجج الهی شناخته نخواهند شد. بدیهی است که برای شناخت هرکدام از انبیاء و رسولان و همچنین برای شناخت امامان معصوم بهعنوان اوصیاء پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قانون و شاخصههایی برای شناخت آنان وجود دارد که موردبررسی قرار خواهند گرفت.
حجتهای الهی فیالجمله دارای چهار شاخصه هستند که عبارتاند از:۱. حجت الهی رسا و آشکار است، بنابراین حجت الهی همانند خورشیدی گرم و درخشان بوده و کور و بینا حضور وی را درک میکنند.
۲. حجت الهی باید از جانب خداوند باشد، لذا افرادی که دارای نشانههای رسالت یا امامت نباشند، نمیتوانند بهعنوان حجت الهی معرفی گردند.
۳. حجت الهی هدایتکننده است، بر این اساس کسانی که مردم را از شریعت نبوی دور کرده و برخلاف مسیر الهی پیش بروند، دارای هدایت نخواهند بود.
۴. حجتهای ظاهری خداوند عبارتاند از: پیامبران الهی، انبیاء، ائمه معصومین.
۲ – قوانین اقتضائی معرفت انبیاء
قانون معرفت انبیاء و رسولان، به اقتضای شرایط و زمان، تغییریافته و از قانون مشترکی تبعیت نمینماید. لذا ممکن است حجیت خود را با مقتضای زمان خود به اثبات رسانده و حتی در آوردن معجزه نیز، به اقتضائات زمان خود توجه داشته باشند. چنانچه در روایتی از امام صادق (علیهالسّلام) آمده است:
ابن سکیت به امام کاظم (علیهالسّلام) عرض کرد: چرا خدا موسی بن عمران (علیهالسّلام) را با عصا و ید بیضاء که ابزار جادویند مبعوث کرد و عیسی (علیهالسّلام) را با معجزات طبی و محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را با معجزه کلام و سخنرانی؟ امام (علیهالسّلام) در پاسخ فرمود: «هنگامیکه خدا موسی (علیهالسّلام) را مبعوث کرد جادو بر مردم زمانهاش تسلط داشت و خدا مانندی از آن را آورد که بر آن توانا نبودند و بهوسیله آن جادوی آنها را باطل کرد و حجت خود را بر آنها ثابت نمود، و خداوند عیسی (علیهالسّلام) را وقتی مبعوث کرد که بیماری فلج بر مردم مسلط بود و نیاز به طب داشتند و از خدا معالجهای آورد که مانندش را نداشتند و به اجازه خدا مردهها را زنده کرد و کور مادرزاد و مبتلا به پیسی را درمان نمود و حجت را بر آنها تمام کرد و خداوند محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در وقتی مبعوث کرد که هنر غالب همعصرانش سخنرانی و سخنوری بود (و به گمانم شعر را هم فرمود) و از طرف خدا پندها و دستوراتی شیوا آورد که گفتار آنها را بیهوده نمود و حجت را بر آنها ثابت کرد.
[۹] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۴.
بنابراین، راه شناخت اوصیاء و حجج الهی بههیچوجه یکسان نبوده و ممکن است برخی از انبیاء و رسولان با قانون وصیت، و برخی دیگر فقط با قانون معجزه و عدهای نیز با اتکاء به شهرت صداقت و امانتداری و یا با استدلال و برهان ظاهرشده و مدعای (رسالت) خود را اثبات کرده باشند. لذا با مراجعه به تاریخ و روایات مشخص میگردد که استناد حجج الهی به وصیت یا معجزه و … مسئله فراگیری نیست و حتی بسیاری از آنان به هیچ وصیتی استناد نکردهاند. بهعنوان نمونه؛ پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دعوت خود را وقتی برای اهل مکه مطرح میکند، به امین بودن و اصالت خانوادگیاش استناد کرده
[۱۰] حلبی، نورالدین، سیره حلبی، ج۱، ص۴۰۵.
و در مواجهه با معاندین نیز به معجزه متمسک میشود. لذا مشاهده میشود که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای متقاعد کردن قریش و اهل مکه، از دو مدل معرفتی متفاوت استفاده کرده و از یک قانون مشترک تبعیت نفرموده است.
۳ – قوانین اختصاصی معرفت اوصیاء
قانون معرفت اوصیاء پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اختصاصی بوده و تمامی آن حضرات از یک بسته معرفتی مشترک تبعیت کرده و این قانون با تغییر زمان متغیر نمیشود.
بنابراین، قانون شناخت اوصیاء رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بهعنوان حجتهای الهی، دارای دو شاخصه عمده است که باید مدعی وصایت، بهطور یکجا از تمامی آنها برخوردار باشد این شاخصهها عبارتاند از:الف) علائم تکوینی که اموری خدادادی هستند؛
ب) علائم تشریعی که در حقیقت ودایع رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هستند و در نزد امام موجود است.هرکدام از این دو مورد بهصورت جداگانه موردبررسی قرارگرفته و با شخصیت احمد بصری مطابقت داده میشود تا از این رهگذر مدعای وی ابطال گردد.
۳.۱ – علائم تکوینی
یک دسته از علائم و نشانههایی که مدعی وصایت باید از آن برخوردار باشد، علائمی است که از جانب خداوند متعال در اختیار وصی قرار داده میشود تا بهوسیله آن، صدق گفتار صادق از کذب گفتار کاذب بازشناخته شود. این علائم در خصوص تمامی اوصیاء پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مشترک بوده و تمامی آنان از یک قانون تبعیت میکنند. البته ممکن است که در برخی موارد میزان استفاده ایشان از برخی نشانهها و علائم، به اقتضای زمان دارای شدت و ضعف بوده باشد. این علائم عبارتاند از:- تکلم بهتمامی زبانها و لهجهها
– توان ارتباط با تمامی موجودات
– علم لدنی
– معجزه
۳.۱.۱ – تکلم بهتمامی زبانها و لهجهها
یکی از مهمترین شاخصه اوصیاء رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، توانایی بر صحبت کردن بهتمامی زبانهای دنیا و گویشهای محلی است؛ چنانچه در روایات به دو عبارت «لسان و لغه» تا کید شده که به معنای گویش محلی و زبان میباشند. از امام باقر (علیهالسّلام) سوال شد که امام، با چه چیزی شناخته میشود؟ فرمود به چند خصلت… اینکه با مردم بهتمامی لهجهها و زبانها صحبت کند.
[۱۱] ابن بابویه، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۱۰۲.
[۱۲] حرعاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص۳۴۵.
بهعنوانمثال امام (علیهالسّلام) باید بتواند به زبان آذری با ۷۳ گویش محلی آن در دنیا صحبت کند، بهطوریکه هرکدام از صاحبان لهجه با شنیدن صدای امام (علیهالسّلام)، تصور کند که باهم زبان و هم لهجه خودش صحبت میکند. لذا زمانی که ابیبصیر دلیلی بر قدرت تکلم امام (علیهالسّلام) به زبانهای مختلف را درخواست میکند، حضرت کاظم (علیهالسّلام) نیز صحبت کردن به زبان فارسی و به لهجه خراسانی با مرد خراسانی را دلیل بر گفتارش قلمداد میکند.
ابوبصیر میگوید: به ابوالحسن (علیهالسّلام) گفتم: قربانت شوم، امام با چه دلیل شناخته میشود؟ در جواب فرمود: «به چند خصلت…: با مردم جهان به هر زبانی میتواند سخن کند. سپس فرمود: ای ابا محمد! من پیش از اینکه تو از جای خود برخیزی، یک نشانهای به تو مینمایم. دیری نگذشت که مردی از ما شد و آن خراسانی به زبان عربی با آن حضرت سخن اهل خراسان وارد مجلس گفت ولی ابوالحسن (علیهالسّلام) به فارسی جوابش را داد، آن خراسانی گفت: قربانت شوم، به خدا مانع من از اینکه به زبان فارسی با شما سخنگویم این بود که شما زبان فارسی را ندانید. فرمود: سبحانالله! اگر من نتوانم جواب تو را اینگونه بگویم، چه فضیلتی بر تو دارم؟.»
[۱۳] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۸۵.
[۱۴] طبری شیعی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۳۳۷.
۳.۱.۲ – توان ارتباط با تمامی موجودات
یکی دیگر از علائم شخصیتی اوصیاء پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ارتباط با تمامی موجودات و ازجمله قدرت سخن گفتن با آنان و همچنین کرنش حیوانات اهلی است. امام کاظم (علیهالسّلام) در روایتی میفرماید: «بهراستی سخن هیچکس بر امام نهان نیست، نه گفتار پرنده و جانداران و نه هیچ زندهای که روح دارد، هر که این خصال را ندارد امام نیست.»
[۱۵] طبری شیعی، محمد بن جریر، دلائل الامامه ص۳۳۷.
[۱۶] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۸۵.
علاوه بر این دو مورد، علائم شخصیتی متعددی برای شناخت اوصیاء (علیهالسّلام) شمارششده است که در این مجال موردبررسی قرار نمیگیرد.
[۱۷] ابن بابویه، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۱۰۲.
[۱۸] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۸۸.
[۱۹] صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۲، ص۵۲۷.
نکته قابلتوجه اینکه؛ احمد بصری با استناد نادرست به آیه «قُلْ اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلهُکُمْ اِلهٌ واحِد»
[۲۰] کهف/سوره۱۸، آیه۱۱۰.
سعی در پایین آوردن سطح قدرتهای الهی اوصیاء (علیهالسّلام) دارد،
[۲۱] بصری، احمد الحسن، عقاید الاسلام، ص۲۸۰.
تا از این رهگذر بتواند آنان را در سطح انسانهای عادی جلوه داده و خود را در مرتبه حضرات معصومین قرار دهد. این در حالی است که مراد این آیه، خلع قدرتهای الهی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبوده بلکه آیه مذکور در مقام پاسخ به آیه قبل است که میفرماید: «وَ قالُوا قُلُوبُنا فی اَکِنَّهٍ مِمَّا تَدْعُونا اِلَیْهِ وَ فی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ فَاعْمَلْ اِنَّنا عامِلُونَ»
[۲۲] فصلت/سوره۴۱، آیه۵.
لذا گویا خداوند در آیه بعد فرمود: «ای پیامبر به ایشان بگو من بشری مانند شما هستم و جنس دیگری مخالف جنس شما ندارم، تا بین من و شما حائل و حجابی باشد و یا سخنم به گوش شما نرسد و یا کلامم به دلهای شما وارد نشود، تنها تفاوت من با شما این است که به من وحی میشود.»
[۲۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۳۶۱.
بنابراین، خداوند متعال در آیه، همجنس بودن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و انسان بودن ایشان را به کفار گوشزد کرده و از این طریق پاسخ آنان در آیه قبل را داده است که در آن مدعی شده بودند که حرف پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را نمیفهمند! و این مرتبه از سخن منافاتی با سایر مقامات و قدرتهای الهی آن حضرت ندارد.
علاوه بر این در آیات متعددی از قرآن کریم، به قدرتهای فوق بشری حجج الهی اشارهشده است که تمامی آنان مؤید آن است که اوصیاء (علیهالسّلام) نیز بهطریقاولی توان انجام امور خارقالعاده و غیرعادی را دارند. بهعنوان نمونه؛ داستان حضرت سلیمان در سوره نمل که سخنان مورچه و هدهد را متوجه میشود و با آنان سخن میگوید.
[۲۴] نمل/سوره۲۷، آیه۱۸.
[۲۵] نمل/سوره۲۷، آیه۱۹.
[۲۶] نمل/سوره۲۷، آیه۲۰.
[۲۷] نمل/سوره۲۷، آیه۲۱.
[۲۸] نمل/سوره۲۷، آیه۲۲.
[۲۹] نمل/سوره۲۷، آیه۲۳.
[۳۰] نمل/سوره۲۷، آیه۲۴.
بنابراین، ائمه و اوصیاء (علیهالسّلام)، به جهت روشن شدن وجه تمایزشان با سایر انسانها، دارای قدرتها و ودایع ویژهای هستند و این مطلب مورد تائید قرآن کریم و روایات متواتر معصومین هست.
۳.۱.۳ – علم لدنی
یکی از شاخصههای معرفت حجت (علیهالسّلام)، همان علمی است که از جانب خداوند به خاندان نبوت (علیهالسّلام) عطا گردیده و اوصیاء پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یکی پس از دیگری حامل و وارث آن علم میباشند. این علم دارای شاخصههایی است که بهواسطه آن، علم امام از علم غیر امام تشخیص داده میشود. در تعبیر روایات معصومین به سه شاخصه از علم امام اشارهشده است: «علم ما اهلبیت بر سه نوع است: علم به گذشته و آینده و حادث. علم گذشته، تفسیر است و علم آینده، موقوف است و علم حادث، انداختن در قلوب، و زمزمه در گوشهاست. این بخش، بهترین علم ماست و بعد از پیامبر ما، رسول دیگری نخواهد بود.»
[۳۱] بحرانی، سیدهاشم، مدینه المعاجز، ج۸، ص۱۰۵.
[۳۲] طبری شیعی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۵۲۴.
[۳۳] نوری طبرسی، حسین، خاتمه مستدرک الوسائل، ج۸، ص۲۳۳.
همچنین در روایتی از امام موسی کاظم (علیهالسّلام) آمده است: «دانش ما از سه جهت است، گذشته، آینده و آنچه پدیدار میشود، اما علم راجع به گذشته برای ما تفسیر شده و اما علم راجع به آینده نوشته شده و اما آنچه مربوط به حال است گاهی ابهام در قلب و گاهی صدایی است در گوش، و این برترین نوع دانش ما است و درعینحال بعد از پیغمبر ما پیغمبری نیست.»
[۳۴] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۶۴.
علامه مجلسی در تفسیر این سه نوع علم میفرماید: علم «ماضی» یعنی علمی که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای اهلبیت تفسیر کردهاند که شامل علومی از وقایع گذشته درباره انبیاء و امتهای پیشین، و حوادثی که برای آنان اتفاق افتاده و خبر از شروع امور و عوالم است. مراد از علم «غابر» علومی است که به امور آینده تعلق میگیرد، لذا مراد از غابر، خبرهای حتمی است که مربوط به آینده جهان بوده و مختص به اهلبیت است. بدین سبب ائمه (علیهالسّلام) از آن به «موقوف» به معنای؛ مخصوص تعبیر کردهاند. مراد از علم «حادث» علمی است، که با تجدد احوال موجودات، تجدد پیداکرده و تفصیل مجملات است. توضیح اینکه این علم با دو روش بدون واسطه، یعنی “قذف فی القلوب” و روش باواسطه، یعنی؛ “نقر فی الاسماع” به ائمه معصومین الهام میشود. لذا ازآنجاکه ادعای الهام الهی، ممکن است انسان را به توهم نبوت بیندازد، حضرت (علیهالسّلام) در پایان به این نکته اشاره دارد که پس از پیامبر ما، پیامبری نخواهد آمد.
[۳۵] مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۳، ص۱۳۶.
در روایتی دیگر از امام صادق (علیهالسّلام) نیز به مضمون این سه شاخصه اشارهشده است: سیف تمار میگوید: جمعی از شیعه بودیم که در حجر (کنار خانه کعبه) خدمت امام صادق (علیهالسّلام) بودیم، آن حضرت فرمود: اگر من همراه موسی و خضر بودم به آنها میگفتم که من از آن دو اعلم هستم و به آنها بدان چه در دست نداشتند خبر میدادم، زیرا به موسی و خضر (علیهالسّلام) علم آنچه بوده دادهشده بود و به آنها علم آنچه هست و آنچه خواهد بود تا قیام ساعت نداده بودند و محققا ما از رسول خدا آن را بهخوبی ارث بردیم.
[۳۶] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۶۰.
بر این اساس، مدعی وصایت بایستی از این سه نوع علم برخوردار بوده و بتواند مردم را از گذشته و حال و آینده باخبر سازد. این در حالی است که افرادی همچون احمد بصری از مسائل مربوط به حال ناتوان هستند تا چه رسد به گذشته و آینده! ضمن اینکه؛ اگر برفرض محال، وجود مهدیین پس از امام مهدی (علیهالسّلام) را پذیرفته و احمد بصری را اولین مهدی بدانیم، بازهم چیزی برای او در خصوص علم اوصیاء (علیهالسّلام) ثابت نخواهد شد، زیرا این علم مختص به دوازده امام معصوم از اهلبیت بوده و شامل تمامی فرزندان از نسل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیست.
[۳۷] حلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر، ص۳۲۹.
[۳۸] حرعاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج۲، ص۱۸۲.
[۳۹] بحرانی، سیدهاشم، الانصاف فی نص علی الائمه اثنی عشر، ص۴۶۷.
[۴۰] مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الانوار، ج۳۶، ص۴۰۴.
بنابراین در بیان ائمه (علیهالسّلام)، یکی از راههای شناخت اوصیاء رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علومی است که مختص به آنان بوده و شخصی غیر از ایشان از آن برخوردار نباشد. نکته قابلتوجه اینکه؛ محتوای کتب منسوب به احمد بصری سرشار از تناقضات، مغالطات، اقتباسات، التقاطات و نکات غیرعلمی است، درحالیکه اگر علم او به منبع وحی متصل بود، نباید در آن اختلافی پیدا میشد؛ از طرفی محتوای کتابهای منسوب به احمد بصری با تقسیمات مذکور هیچ مطابقتی نداشته و حتی یک کلمه درباره گذشته (گذشتهای که در کتب تاریخ نباشد) حال و آینده نیامده است.
۳.۱.۴ – معجزه
ازجمله شاخصههای شناخت اوصیاء و بلکه تمامی انبیاء، برخورداری از معجزه است، لذا در مقام تشخیص صحت ادعا برای مردم و همچنین در مقام احتجاج با منکرین، معجزه در ردیف قانون معرفت اوصیاء (علیهالسّلام)، شمارش شده است. چنانچه در روایت آمده است: «امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: برای امام ده صفت است…و برای او معجزه و دلیل است.»
[۴۱] صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۲، ص۴۲۸.
تمسک به اعجاز و خوارق در تعیین مصداق امام معصوم چنان سدید و روشن است که انسان را از گمراهی و ضلالت حفظ خواهد نمود. امام علی (علیهالسّلام) در همین زمینه میفرمایند: «از صاحب این امر منحرف نشوید! چراکه دچار بدی رفتارتان خواهید شد. آگاه باشید! کسی که به اعجاز امام هدایتگر تمسک کند و هدایتش را دریابد، گمراه نمیشود.»
[۴۲] طبری شیعی، محمد بن جریر، المسترشد فی امامه علی بن ابی طالب (علیهالسلام)، ص۴۰۴.
همچنین در خصوص فلسفه ارائه معجزه آمده است: امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: معجزه نشانهای از خداوند است که آن را جز به پیامبران و فرستادگان و حجتهای خود نمیدهد، تا بهوسیله آن، راستگویی (مدعیان ارتباط با خدا) از دروغگویی (مدعیان دروغین) شناخته شود.
[۴۳] صدوق، محمد بن علی، علل الشّرایع، ج۱، ص۱۲۲.
[۴۴] بحرانی، سیدهاشم، مدینه المعاجز، ج۱، ص۴۲.
[۴۵] حرعاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ص۱۷۶.
[۴۶] حرعاملی، محمد بن حسن، الفصول المهمه فی اصول الائمه، ج۱، ص۳۸۶.
بنابراین یکی از مهمترین قوانین شناخت امام مهدی (علیهالسّلام)، معجزه است. به همین علت آن حضرت برای معرفی خود از انواع معجزات بهرهجسته و از این رهگذر منکرین و مخالفین را مقهور خواهد ساخت. در روایات آمده است: «هیچ معجزهای از معجزات انبیاء الهی و اوصیاء پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیست، مگر اینکه خداوند همانند آنها را به دست قائم ما (علیهالسّلام) ظاهر میکند تا حجت بر دشمنان تمام شود.»
[۴۷] حرعاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص۳۲۸.
[۴۸] کورانی، علی، معجم احادیث الامام المهدی (علیهالسلام)، ج۳، ص۳۸۰.
بنابر همین اصل، در روایات متعدد به معجزاتی که امام مهدی (علیهالسّلام) برای اثبات حقانیت خویش محقق خواهند نمود، اشاره شده است. بهعنوان نمونه به مواردی اشاره میگردد:_ سید حسنی در مواجهه با امام دوازدهم (علیهالسّلام) عرض خواهد کرد: «آیا دلیل یا معجزه یا نشانهای داری؟ امام (علیهالسّلام) به آسمان نگاه میکند و به پرندهای اشارهکرده و در دست ایشان مینشیند و به قدرت خداوند با حضرت سخن گفته و به امامت حضرت شهادت میدهد.»
[۴۹] یزدی حایری، علی، الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب، ج۲، ص۱۶۸.
_ در منابع روایی، حدیثی آمده با این مضمون که سید حسنی به امام عرض خواهد کرد: «ای پسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ! کاری انجام بده تا مشاهده شود. آنچه از شما میخواهیم این است که چوبدستی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به این سنگ سخت بزنید و از خدا بخواهید که در آن چیزی برویاند. البته سید حسنی این درخواست را بهاینعلت انجام میدهد تا یارانش فضل امام مهدی (علیهالسّلام) را ببینند و از او اطاع
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 