پاورپوینت کامل محمدتقی بهلول گنابادی ۷۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل محمدتقی بهلول گنابادی ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل محمدتقی بهلول گنابادی ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل محمدتقی بهلول گنابادی ۷۸ اسلاید در PowerPoint :
محمدتقی بهلول
محمدتقی بهلول (۱۲۷۹-۱۳۸۴ شمسی)، از عارفان، فقها و علمای مشهور و مبارز معاصر ایران بود. ایشان از جوانی مبارزات سیاسی و سخنرانی و خطابههای روشنگرانه خود را در راه ترویج اسلام تا اواخر عمر خود ادامه داد و با سخنان خود مردم را آگاه میساخت. وی، نقش بزرگی در قیام مردمی مسجد گوهرشاد بر ضد حکومت پهلوی داشت و بعد از حمله و کشتار مردم، به افغانستان هجرت کرد و مدت سی و پنج سال اقامت وی در افغانستان به اسارت و تبعید گذشت، ایشان در این مدت، به تبلیغ و ترویج دین پرداخت.
از ویژگیهای ارزشمند شیخ بهلول سادهزیستی وی بود. بهلول حافظه قویی داشت که در سنین کهولت نیز کم نشد، همچنین در تمام طول سال، جز روزهای حرام روزه بود و در تمام عمر طولانی جز نان و ماست و برخی از میوهها آن هم بهمقدار کم، میل نکرد.
فهرست مندرجات
۱ – نسب
۲ – ولادت
۳ – تحصیلات
۴ – مبارزات سیاسی
۴.۱ – افشاگری در قم
۴.۲ – توصیه به مبارزه
۴.۳ – واقعه مسجد گوهرشاد
۴.۴ – توطئه علیه بهلول
۴.۵ – اسارت و تبعید در افغانستان
۵ – سفر به سوریه، مصر و عراق
۶ – ویژگیهای فردی
۶.۱ – حافظه قوی
۶.۲ – ذوق شعری
۶.۳ – برخی از ویژگیها
۷ – خاطرات
۸ – وفات
۹ – پیام رهبر انقلاب
۱۰ – پانویس
۱۱ – منبع
۱ – نسب
«حاج محمدطاهر خزائی» جد شیخ بهلول که در عربستان زندگی میکرد، در صدد تحقیق راجع به مذهب تشیع برآمد و پس از تحقیق بسیار به حقانیت شیعه دوازده امامی پی برد و این مذهب را برگزید و چون اهالی منطقه اهلسنت بودند، راهی ایران شد. ورود وی به ایران با آغاز سلطنت آقامحمدخان مصادف بود. او در ایران اقامت نمود و صاحب فرزندان و نوادگان بسیار شد.
[۱] موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۳۱، نشر نجبا.
پدر شیخ بهلول، «شیخ نظامالدین» نام داشت که فرزند زینالدین بن ملاصادق بن محمدطاهر خزائی بود. او مجتهد شهر گناباد و سرآمد اهل زمان بهشمار میرفت. دروس حوزوی را در گناباد شروع کرد و در همانجا با دختر مرحوم «حاج محمدباقر» نوه عمویش که از نوادگان شیخ محمدطاهر خزائی بود، ازدواج کرد. شیخ نظام بعد از تحصیل در گناباد، چون راه کربلا بسته بود، به مشهد و مدتی بعد به سبزوار رفت و در درس خارج مرحوم «حاج ابراهیم سبزواری» درس حکمت و فلسفه حکیم حاج ملاهادی سبزواری حاضر شد. عموی شیخ بهلول، حکیم متاله «آیتالله محمد حکیم خراسانی» نیز از علمای بزرگ بهشمار میرفت.
[۲] موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۳۲-۳۳، نشر نجبا.
«وی عالمی فاضل، حکیمی متاله، فیلسوفی ماهر، از اجله حکما و مدرسین اصفهان ، صاحب ملکات فاضله در اخلاق و آداب و حسن معاشرت ممتاز و محضرش مجمع ارباب فضل و کمال و خود از شاگردان آخوند ملامحمد کاشی و جهانگیرخان قشقایی بود و در مدرسه صدر تنها زندگی میکرد. جمع زیادی از فضلا و طلاب در خدمتش تلمذ مینمودند. او در تربت متولد شد و از سال ۱۳۱۶ هجری قمری در اصفهان ساکن گشت».
[۳] مهدوی، سید مصلحالدین، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص۴۷۵، کتابفروشی ثقفی.
حکیم خراسانی در سال ۱۳۵۵هـ ق درگذشت و در تکیه ملک نزدیک «آخوند کاشی» بهخاک سپرده شد.
[۴] ریاضی، غلامرضا، دانشوران خراسان، ص۲۶۳، نشر کتابفروشی باستان.
۲ – ولادت
هشتم جمادی الثانی سال ۱۳۱۸ هجری قمری (۱۲۷۹ هجری شمسی) بود و شیخ نظامالدین در مسجد روستای بیلند گناباد مشغول نماز جماعت بود که ناگهان شخصی نفس زنان خود را به مسجد رساند و فریاد کشید: آقا همسرتان درد زایمان گرفته است. فوری به منزل بیایید. شیخ نظام نماز را به پایان برد و عازم منزل شد. ساعتی بعد صدای گریه نوزاد در خانه پیچید، طفل که هفت ماهه متولد شده بود، چهارده ساعت بیهوش بود و زمانی که به هوش آمد، شیخ به سجده افتاد و طفل را محمدتقی نام نهاد.
[۵] موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۳۷.
۳ – تحصیلات
بهلول در شش سالگی به مکتب رفت. قرآن را نزد خاله پدر آموخت و در هشت سالگی حافظ کل قرآن شد. درسهای حوزه از ادبیات تا قوانین را نزد پدر آموخت و جهت ادامه تحصیل راهی سبزوار شد و از آنجا به قم مهاجرت کرد. دروس سطح ( رسائل و مکاسب ) را نزد آیتالله آخوند ملاعلی معصومی همدانی فراگرفت. مدتی بعد ابتدا برای زیارت و سپس برای تکمیل تحصیلات راهی نجف اشرف شد و در درس خارج آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی حاضر شد.
[۶] موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۴۱.
۴ – مبارزات سیاسی
شیخ بهلول در منبرهای خود در گناباد به مخالفت با فرقه صوفیه و افشاگری علیه آنان میپرداخت. وقتی پدر، جان وی را در خطر دید، او را به سبزوار فرستاد. شیخ بهلول رمضان آن سال در سبزوار به منبر رفت و شروع به انتقاد از کارهای خلاف شرع دولت و ماموران حکومتی کرد. در ابتدای ماه محرم آن سال امانالله خان پادشاه افغانستان که از سفر ترکیه و دیدار آتاترک باز میگشت، به سبزوار رسید. پیش از آمدن او باغ ملی سبزوار را آذین بسته بودند. زنان رقصنده با مشروبات الکلی آماده پذیرایی از امانالله خان بودند. مؤمنین سبزوار محرمانه گریه میکردند، ولی جرئت مخالفت نداشتند. شیخ بهلول ساعت چهار بعد از ظهر آن روز به باغ ملی و محل جشن رفت. آن منظره را تماشا کرد و آهسته آهسته شروع به گریه کرد. بهتدریج مردم دور او جمع شدند. شیخ که فرصت را مناسب میدید، شروع به صحبت کرد:
من تاسف میخورم که چرا باید شب اول محرم شهر ما مثل شام زینت شود و دشمنان دین در این باغ عیاشی کنند و کارهای خلاف شرع انجام دهند. باید این بساط برچیده شود. بهتدریج با حضور انبوه مردمی که به حمایت از بهلول جمع شده بودند، شهردار سبزوار مضطرب و لرزان به ماموران شهربانی دستور داد بساط جشن را جمع کنند. امانالله خان که باخبر شده بود نظم سبزوار به هم خورده است، همراه میزبانش تیمورتاش باعجله از شهر گذشت و تا نیشابور در هیچ کجا توقف نکرد. پس از این ماجرا شیخ بهلول با پای پیاده از سبزوار عازم قم شد سفری که حدود یک ماه و نیم طول کشید.
[۷] بهلول، محمدتقی، خاطرات سیاسی بهلول، ص۲۵-۳۰، انتشارات پیام عترت.
۴.۱ – افشاگری در قم
به حکم رضاشاه پهلوی قبرستان میدان آستانه قم تخریب گردید. شاه میخواست آنجا را باغ ملی کند، ولی چون میدانست علمای قم به او شکایت خواهند کرد، ابتدا به شهردار قم دستور داد بهجای قبرستان، مرکز فساد احداث کنند. اینکار با مخالفت علما روبهرو شد و سه ماه بعد که شاه به قم آمد، مخالفت خود را به او اعلام کردند. در طی این مدت شیخ بهلول ضمن مشورت با علما و مقدسین قم به مقابله با این فعالیتها پرداخت و در سخنرانیهای آتشین به افشاگری علیه رژیم پرداخت.
رییس شهربانی قم درصدد دستگیری او برآمد، اما شیخ بهلول هربار موفق به فرار از چنگ ماموران دولتی میشد. این جنگ و گریز چند ماه ادامه داشت و دامنه فعالیتها و مبارزات او به روستاهای اطراف کشیده شد. سرانجام ماموران او را در روستای حاجیآباد دستگیر کردند و زمانی که قصد انتقالش را داشتند، شیر زنی آزاده به یاریش شتافت. فاطمه حاجیآبادی خود را به پشت بام رساند و با فریادهای مداوم مردم را از دستگیری شیخ باخبر ساخت. ماموران وحشت زده پا به فرار گذاشتند و بهلول به سبزوار بازگشت و همراه مادرش به قصد زیارت عتبات عالیات راهی عراق شد. تصمیم او این بود که علاوه بر زیارت، به تکمیل تحصیلات بپردازد. اما دیدار و گفتوگویی سرنوشت ساز برگ زرین دیگری از کتاب مبارزات او را ورق زد.
[۸] بهلول، محمدتقی، خاطرات سیاسی بهلول، ص۳۲-۳۸.
۴.۲ – توصیه به مبارزه
روزی از روزها که شیخ بهلول در محضر پرفیض مرحوم آیتالله آقا سید ابوالحسن اصفهانی حاضر شده بود استاد خطاب به او گفت:
– شما از چه کسی تقلید میکنید؟
بهلول جواب داد:
– از شما
– من میگویم در اینجا مجتهد درس خوان زیاد داریم، ولی مجتهد مبارز کم داریم. شما بهتر است به ایران برگردید و علیه رژیم رضاشاه مبارزه کنید.(از این بیان پیداست که شیخ در آن زمان بار علمی زیادی داشت، لذا سید میگوید: مجتهد درس خوان زیاد داریم، ولی مجتهد مبارز کم.)
شیخ امر استاد را اطاعت کرد و به ایران بازگشت و مبارزهاش را پی گرفت.
[۹] موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۴۲.
۴.۳ – واقعه مسجد گوهرشاد
رضاخان در اجرای اهداف استعمارگران، اشاعه فرهنگ غرب را یکی از راههای مبارزه با اسلام میدانست. او پس از مسافرت به ترکیه، شدت بیشتری به کشف حجاب داد. رژیم در اجرای این توطئه نسبت به چند شهر بزرگ و مذهبی از جمله دو شهر مقدس مشهد و قم حساسیت بیشتری نشان میداد، زیرا در صورت اجرای کشف حجاب در این دو شهر، عملی شدن آن در سایر شهرها حتمی بود.
علما و مجتهدان مشهد همچون حاج آقا حسین قمی، سید یونس اردبیلی و میرزا محمد آقازاده جلسات متعددی برگزار کردند و توطئه حجابزدایی و اجباری شدن کلاه شاپو و برپایی جشنها و مجالس رقص و پایکوبی را مورد بحث و نقد قرار دادند و در نهایت تصمیم گرفتند حاج آقا حسین قمی بهعنوان اعتراض به تهران برود و با او صحبت کند. حاج آقا حسین قمی در ۲۹ ربیع الاول ۱۳۵۴ هجری قمری وارد تهران شد. مردم مؤمن و دین باور با حرکت خود به سوی حرم حضرت عبدالعظیم (علیهالسّلام) و دیدار با مرجع خود آمادگی خویشتن را برای هرگونه جانفشانی و فداکاری اعلام نمودند. حضور گسترده دیدار کنندگان موجب وحشت دولت گردید. در نتیجه ظهر روز دوم ربیع الثانی ملاقات با آیتالله حاج آقا حسین قمی ممنوع اعلام شد و محل اقامت ایشان به محاصره کامل درآمد. خبر بازداشت حاج آقا حسین به مشهد رسید و حال و هوای شهر را دگرگون ساخت.
[۱۰] جمعی از نویسندگان، گلشن ابرار، ج۲، ص۵۹۰.
مرحوم شیخ بهلول که در زادگاهش گناباد بود، عازم شهر قائن شد و در آنجا از وضعیت حاج آقا حسین قمی باخبر شد و با سرعت خود را به مشهد رساند. به قصد زیارت وارد حرم شد تا بعد از آن برای دیدار آیتالله قمی عازم تهران شود. ماموران امنیتی که متوجه حضور او در حرم شده بودند، خواستند او را با خود به شهربانی ببرند، اما زوار جلوگیری کردند و شیخ بهطور موقت در یکی از حجرههای حرم تحتنظر قرار گرفت. در این هنگام فردی به نام نواب احتشام رضوی سرکشیک پنجم آستانه به دیدن او آمد. به تحریک نواب احتشام مردم شیخ بهلول را از حجره بیرون آوردند و نگهبانها هم از ترس فرار کردند. شیخ بر فراز منبر قرار گرفت. مردم از هر طرف شروع به دادن شعار علیه حکومت و شاه کردند. آنگاه که سکوت بر مجلس حکمفرما شد، شیخ بهلول شروع به صحبت کرد:
«… اکنون کار از اصلاح گذشته، وظیفه ما این است که کمرها را محکم بسته و دست از جان شسته برای جهاد دینی حاضر شویم و بکوشیم تا حضرت آیتالله العظمی آقای قمی را از زندان تهران نجات دهیم. یا همه کشته شویم یا دولت موجود را براندازیم. اکنون معطل شدن شما در این مسجد بیفایده و ضایع کردن وقت است. زوار هر کار میکنند مختارند اما اهل مشهد بهخانههای خود بروند و مایحتاج اهل و عیال خود را حداقل برای یک هفته تهیه کنند. زیرا کاری که در پیش رو داریم در کمتر از یک هفته ختم نمیشود و فردا صبح، اول طلوع آفتاب هر کس با ما یار است با هر سلاحی که در اختیار دارد به مسجد حاضر شود تا ببینم چه باید کرد.»
[۱۱] بهلول، محمدتقی، خاطرات سیاسی بهلول، ص۶۱.
روز چهاردهم ربیع الثانی ۱۳۵۴ گروههای مختلف مردم مشهد و روستاهای اطراف بهسوی مسجد گوهرشاد حرکت کردند تا به جمع مردم و روحانیون متحصن در مسجد بپیوندند، لیکن قزاقهای رضاخان با نواختن شیپور جنگ بیمحابا روی مردم آتش گشودند و حدود یکصد نفر را شهید و مجروح کردند. مردم مقاوم و صبور با داس و چهارشاخ و بیل به مقابله برخاسته، به حرکت خود ادامه دادند و پس از عقب راندن قزاقها بهطرف مسجد سرازیر شدند. حضور زنان مسلمان در این قیام بسیار چشمگیر بود. با درخواست آنان چادری در مسجد پیرزن که در وسط صحن مسجد گوهرشاد واقع بود، زده شد و آنان در آنجا مجتمع گشتند. نیمههای شب یکشنبه نیروهای قزاق پس از دستور رضاخان به فرم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 