پاورپوینت کامل محمد بن اسماعیل مکتوم ۴۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل محمد بن اسماعیل مکتوم ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل محمد بن اسماعیل مکتوم ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل محمد بن اسماعیل مکتوم ۴۷ اسلاید در PowerPoint :

سیدمحمد بن اسماعیل‌ جعفری

سیدمحمد بن اسماعیل‌ جعفری

نسب‌شناسی

نام

سیدمحمد بن اسماعیل

نسب

امام صادق (علیه‌السلام)

ولادت/وفات

شهر تولد

مدینه

محل زندگی

مدینه

شهر وفات

بغداد

کشور وفات

عراق

علت وفات

مریضی

مدفن

انتهای خیابان الکفاح و در محله الفضل و در طرف رصافه شهر بغداد

خویشاوندان

فرزندان

اسماعیل ملقب به ثانی‌، جعفر مکنا به ابومحمد الاکبر و معروف به سلامی

اطلاعات مذهبی

دین

اسلام

فعالیت‌ها

مهمترین منصب

صحابه امام صادق (علیه‌السلام) و امام باقر (علیه‌السلام)، امام خطابیه

سیدمحمد فرزند اسماعیل، بزرگ‌ترین اولاد امام صادق (علیه‌السّلام) است. وی را از اصحاب امام محمد باقر (علیه‌السّلام) و امام صادق (علیه‌السّلام) می‌شمارند. خطابیه قائل به امامت محمد بن اسماعیل بودند. سیدمحمد نزد‌ هارون‌ الرشید از امام کاظم (علیه‌السّلام)، سعایت کرد و‌ هارون را واداشت تا امام را دستگیر و زندانی و سپس شهید کند، او در نهایت عاقبت به‌خیر نشد و به شیوه بدی مرد.
مزاری در محله الفضل شهر بغداد به سیدمحمد منسوب است.

فهرست مندرجات

۱ – شرح‌حال اجمالی
۲ – سعایت از امام کاظم
۳ – امام خطابیه و قرامطه‌
۴ – فرزندان و نوادگان‌
۵ – مزار
۶ – پانویس
۷ – منبع

۱ – شرح‌حال اجمالی

تاریخ تولد و نیز چگونگی زندگانی وی، بر ما معلوم نیست، اما او، فرزند اسماعیل، بزرگ‌ترین اولاد امام صادق (علیه‌السّلام) است، از این‌رو مورد توجه همگان بوده و در مدینه، زاده شده است. محمد، برادرزاده امام کاظم (علیه‌السّلام) است که نزد‌ هارون‌ الرشید از آن امام، سعایت کرد و‌ هارون را واداشت تا امام را دستگیر و زندانی و سپس شهید کند.

[۱] تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۹، ص۱۱۵.

شیخ طوسی در رجالش، او را از اصحاب امام محمد باقر (علیه‌السّلام)

[۲] طوسی، محمد بن حسن، رجال شیخ طوسی، ص۱۴۶.

[۳] تفرشی، سیدمصطفی بن حسین، نقد الرجال، ج۴، ص۱۴۲.

و امام صادق (علیه‌السّلام)

[۴] تفرشی، سیدمصطفی بن حسین، نقد الرجال، ج۴، ص۱۴۲.

می‌شمارد.
او از پدرش، اسماعیل و از او نیز، علی بن جعفر (علیه‌السّلام) روایت نقل نموده‌اند.

[۵] حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، ج۳، ص۲۷۳.

[۶] مرعشی، شهاب‌الدین، موسوعه الامامه، ج۱، ص۵۲.

برخی نوشته‌اند که او با عبدالله از یک مادر و پدر بوده و مادرشان، فاطمه دختر حسین بن علی بن الحسین السجاد (علیه‌السّلام) است.

[۷] تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۹، ص۱۱۸.

با وجود آنکه وفاتش را در زمان‌ هارون نوشته‌اند، اما می‌گویند نامه‌ای از او که به برخی از اهالی کرخ و برخی از شیعیان اصفهان فرستاده و آنان را به جانب خود دعوت نموده بود، به دست مامون عباسی رسیده است.

[۸] نوبختی، حسن بن موسى، فرق الشیعه، صص ۷۴ و ۶۸.

[۹] ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۱۱.

او عاقبت به‌خیر نشد و چنان‌که خواهد آمد، به شیوه بدی مرد.

[۱۰] نمازى شاهرودى، على، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۶، ص۴۶.

گویند کتابی تالیف نموده‌ و «عبیدالله بن احمد نهیک» نیز از او، نقل می‌نموده است.

[۱۱] ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ص۶۶۵.

[۱۲] تفرشی، سیدمصطفی بن حسین، نقد الرجال، ج۴، ص۱۴۳.

از او، با عنوان امام میمونیه یاد می‌کنند.

[۱۳] علوی، علی بن محمد، المجدی فی الانساب الطالبین، ص۹۹.

[۱۴] ابن‌عنبه، احمد بن علی، عمده الطالب، ص۲۳۳.

او مدتی برای امام موسی کاظم (علیه‌السّلام) نامه نگاری می‌کرد و برای شیعیان آن حضرت، نامه می‌نوشت.

[۱۵] ابونصر بخاری، سهل بن عبدالله، سر السلسله العلویه، ص۳۵.

۲ – سعایت از امام کاظم

علی بن جعفر عریضی، فرزند امام صادق (علیه‌السّلام) و برادر امام کاظم (علیه‌السّلام) گفت: موقعی که در مکه، عازم عمره بودیم، برادرزاده‌ام، محمد بن اسماعیل، نزد من آمد و گفت: «عمو! من می‌خواهم به طرف بغداد بروم و دوست دارم عمویم ابوالحسن را دیدار و وداع کنم، میل دارم تو نیز با من باشی»!
من با محمد بن اسماعیل، به خانه موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) رفتیم و منزلش در حومه بود، موقعی که به خانه آن حضرت رسیدیم، مغرب گذشته بود.
کوبه در را به صدا در آوردم. برادرم، موسی (علیه‌السّلام) صدا زد: «کیستی؟» گفتم: «علی» فرمود: «الان می‌آیم» چون وضو را طول می‌داد، عرض کردم: «شتاب فرمایید» فرمود: «آمدم» حضرت تشریف آورد و جلوی در اتاق نشست. نزدیک رفتم و سر امام را بوسیدم و عرض کردم: «برای کاری آمدم، اگر خیر باشد، توفیق خدایی است و اگر نه، اشتباه زیاد داریم، این هم یکی از آنها»
فرمود: «چه کاری داری؟» گفتم: «برادرزاده‌ات می‌خواهد شما را دیدار کند و به بغداد رود» فرمود: «کجاست؟ بگو بیاید» بیرون منتظر بود، او را خواندم، نزدیک آمد و سر امام را بوسید و عرض کرد: «قربانت گردم! مرا سفارشی فرمایید تا راهنمای سعادتم باشد» امام فرمود: «تو را سفارش می‌کنم که از خدا بترس و در خون من، شرکت مکن و خون مرا به گردن مگیر.»
محمد گفت: «خدا ذلیل کند کسی را که به شما سوء قصدی داشته باشد.»
دوباره سر امام را بوسید و گفت: «عموجان مرا سفارشی می‌فرمایید؟»
امام فرمود: «از خدا بترس و سبب خون من مشو» او هم دوباره نفرین کرد کسی را که درباره امام سوء قصد کند، آنگاه از امام فاصله گرفت تا بازگردد، من هم حرکت کردم تا با او برگردم.
امام فرمود: «علی! بنشین» سپس وارد اتاق شد و مرا خواست، خدمتش رفتم، کیسه زری که در آن صد اشرفی بود، به من داد و فرمود: «آن را به محمد بن اسماعیل بده و بگو هزینه سفرش کند.»
علی بن جعفر می‌گوید آن را گرفتم و گوشه عبا قرار دادم، دوباره صد اشرفی دیگر داد و فرمود: «این را نیز بده» سپس صد اشرفی دیگر داد و فرمود: «این را هم به او بده» عرض کردم: «قربانت گردم! اگر شما از او بر جان خود بیم دارید، چرا کمکش می‌کنید! ؟»
فرمود: «هرگاه من به او نیکی کنم و او قطع رحم نماید، خدا اجلش را قطع می‌کند» آن‌گاه کیسه چرمی که در آن، سه هزار درهم نقره بود، به من داد و فرمود: «به او بده» از خدمت امام بیرون آمدم و صد اشرفی اول را به او دادم، خوشحال شد و برای عمویش دعا کرد، کیسه زر دوم و سوم را دادم، خیلی خوشحال شد، آن‌چنان‌که فکر کردم از این سفر پشیمان می‌شود، سپس سه هزار درهم را به او دادم، پول‌ها را گرفت و راه بغداد را پیش گرفت.
محمد بن اسماعیل نزد‌ هارون الرشید: چون محمد بن اسماعیل، وارد بغداد شد، به دارالخلافه رفت، به حاجب وزیر دربار‌ هارون، گفت: به امیرمؤمنان بگو: محمد بن اسماعیل بن جعفر، اجازه ملاقات می‌خواهد، حاجب گفت: اول برو لباس سفر را بیرون بیاور و وضعت را مرتب نما، آن‌گاه بدون اجازه، تو را نزد امیرمؤمنان خواهم برد.
محمد گفت: با اینکه امیرمؤمنان خبر دارد که من آمده‌ام، به من اجازه نمی‌دهی؟ حاجب نزد‌ هارون رفت و سخن ابن اسماعیل را به او رسانید، هارون گفت: وارد شود، همین که بر‌ هارون وارد شد، چنین گفت: «ای امیرمؤمنان! در زمین، دو خلیفه وجود دارد: یکی موسی بن جعفر در مدینه که از اطراف، مالیات برایش می‌آورند و دیگری تو که در عراق، مالیات می‌گیری، ‌هارون گفت: تو را به خدا قسم! چنین است؟ محمد: آری! به خدا قسم چنین است، ‌هارون، دوباره او را سوگند داد و او هم، سوگند یاد ک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.