پاورپوینت کامل فتح شهر مکه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فتح شهر مکه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فتح شهر مکه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فتح شهر مکه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

فتح مکه

‌فتح مکه، واقعه پاورپوینت کامل فتح شهر مکه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint به دست مسلمانان به فرماندهی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سال هشتم هجری قمری در واکنش به نقض صلح حدیبیه از طرف مشرکان بود.
بعد از نقض صلح حدیبیه توسط مشرکان که بین پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مشرکان در سال ششم هجری انجام شده بود، پیامبر تصمیم به فتح مکه، پایگاه اصلی مشرکان گرفت و با سپاه عظیم مسلمانان راهی مکه شد، اما مشرکان مقاومت نشان نداده و بدون جنگ، شهر مکه فتح شد و به موجب آن بسیاری از مشرکان، اسلام آورده و بیعت نمودند. برخی از سران مشرکان از جمله ابوسفیان قبل از ورود مسلمانان به مکه اسلام آوردند. پیامبر اسلام در روز فتح مکه عفو عمومی اعلام کرد.
سرزمین مکّه که می‌بایست پایگاه توحید باشد و از زمان حضرت آدم و حضرت نوح و حضرت ابراهیم به بعد، تحت این عنوان معرفی شده بود توسط مردم مکّه و اطراف، به پایگاه شرک و بت‌پرستی و پایتخت همه بت‌پرستان تبدیل شده بود. از این جهت، فتح مکّه بزرگترین دستاورد اسلام شمرده می‌شد و مسلمانان با فتح مکّه از نظر سیاسی، به بزرگترین امتیاز، دست یافتند و از زندگی سخت و دشوار، به زندگی بهتری نایل شدند.

فهرست مندرجات

۱ – چگونگی فتح مکّه
۱.۱ – علت تصمیم به فتح مکّه
۱.۲ – اعلام بسیج عمومی
۱.۳ – آمادگی مکه برای فتح
۱.۴ – ورود مسلمانان به مکه
۱.۵ – اعلام عفو عمومی
۱.۶ – فتح مبین
۲ – داستانهایی از فتح مکه
۲.۱ – رؤیای پیامبر
۲.۲ – نزول سوره فتح
۲.۳ – منع مشرکان از ورود مسلمانان به مکه
۲.۴ – مقدمه صلح حدیبیه
۳ – صلح حدیبیه
۳.۱ – فتح اعظم
۳.۲ – دیدگاه ویرژیل
۴ – بیعت رضوان
۴.۱ – مذاکره با بدیل بن ورقاء
۴.۲ – مذاکره با عروه بن مسعود
۴.۳ – مذاکره عثمان با ابوسفیان
۴.۴ – مانور بیعت رضوان
۴.۵ – بیعت رضوان در قرآن
۴.۶ – نتایج بیعت رضوان
۵ – پیمان‌نامه صلح حدیبیه
۵.۱ – کتابت پیمان صلح
۵.۲ – مفاد پیمان صلح
۵.۳ – نقض پیمان صلح
۵.۴ – انعطاف پیامبر در نوشتن پیمان
۵.۵ – حدیث خاصف النعل
۵.۶ – حمله مشرکان به مسلمانان
۵.۷ – نتایج پیمان صلح
۶ – جریانات قبل از فتح مکه
۶.۱ – ورود پیامبر به مکه
۶.۲ – موقعیت استراتژی فتح مکّه
۶.۳ – ترک جنگ در مکّه
۶.۴ – فرمان استتار
۶.۵ – لغزش حاطب
۶.۶ – دستگیری زن جاسوس
۶.۷ – حکم رابطه تاکتیکی با دشمن
۶.۸ – تنبیه حاطب
۶.۹ – تحقق وعده حق
۷ – جریانات با فتح مکه
۷.۱ – شکرگزاری پیامبر
۷.۲ – بازگرداندن امانت
۷.۳ – بیعت مردان
۷.۴ – بیعت زنان
۷.۴.۱ – نحوه بیعت زنان
۷.۴.۲ – معنای معروف
۷.۴.۳ – رسوائی همسر ابوسفیان
۷.۵ – عفو وحشی
۸ – پانویس
۹ – منبع

۱ – چگونگی فتح مکّه

در سال ششم هجرت، جریان «صلح حدیبیه» راه را برای فتح مکّه هموار کرد. با توجه به این‌که مکّه پایگاه قریش و بت‌پرستان و مشرکین جزیره العرب بود و با آزادسازی آن، بزرگترین پیروزی نصیب مسلمانان می‌شد، به اهمیت این فتح بزرگ پی می‌بریم، اما این‌که این فتح چگونه صورت گرفته و از کجا شروع شد؟ بطور مشروح در خاطر نشان خواهد شد.

۱.۱ – علت تصمیم به فتح مکّه

یکی از مواد پیمان‌نامه صلح حدیبیه این بود که بستن پیمان دوستی بین طوایف، آزاد است و شکستن اجباری آن از ناحیه دیگری بر خلاف اصول پیمان‌نامه است ولی این صلح تا زمانی محترم است که نقض نشود، ولی نقض آن توسط مشرکان به منزله بطلان آن است و بر این اساس، بعضی از طوایف با بعضی دیگر، پیمان بستند، از جمله قبیله کنانه با قریش، و قبیله خزاعه با مسلمین پیمان بستند.
ولی طولی نکشید که قبیله کنانه، به قبیله خزاعه (هم‌پیمانان اسلام) حمله‌ور شدند، و عده‌ای از آنها را با وضع رقّت‌بار در بستر خواب کشته، و عده‌ای را اسیر کردند. وقتی این گزارش به پیامبر رسید، (و مطابق نقل دیگر قبیله بنی بکر پیمان‌شکنی کرده، و با کمک قریش به طایفه خزاعه شبیخون زدند و بیست نفر از آنها را کشتند

[۱] قمی، عباس، منتهی الآمال، ج۱، ص۱۶۰.

) آن حضرت از این پیمان‌شکنی، سخت ناراحت شدند و به همین جهت تصمیم به فتح مکّه را گرفتند، چرا که در جزیره العرب مکّه تنها پایگاهی بود که در دست مشرکان و مخالفان اسلام باقی مانده بود و آن را مرکز کارشکنی‌های خود قرار داده بودند، و بدیهی است که می‌بایست این سرزمین مقدس، از لوث وجود مشرکان پاک می‌گردید.

۱.۲ – اعلام بسیج عمومی

پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اعلام بسیج عمومی کرد، مسلمانان با شور و هیجان به این اعلام، پاسخ مثبت دادند و طولی نکشید که ده هزار نفر مسلمانان مسلّح آماده شدند، پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) همراه اصحاب و ده هزار نفر مسلمان در ماه رمضان (اول یا دوم رمضان سال هشتم هجرت حرکت کردند دهم رمضان به مکّه رسیدند و روز هفدهم رمضان مکّه به دست مسلمین فتح گشت.) از مدینه به سوی مکّه حرکت کردند حرکت سپاه حضرت محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به‌قدری منظم و براساس اصول تاکتیک نظامی بود که ده هزار نفر مسلمان همراه پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تا سرزمین مرّ الظّهران (چهار فرسخی مکّه) آمدند؛ بدون آن‌که قریش و مشرکان متوجه حرکت سپاه اسلام بشوند، این حرکت غافلگیرانه و تلاشهای رزمی سپاه مسلمین، رعب و وحشت عجیبی بر دل دشمن افکند.

۱.۳ – آمادگی مکه برای فتح

عباس عموی پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) که در خفا قبول اسلام کرده بود و در ظاهر در میان مشرکان مکّه بسر می‌برد و آنها می‌دانستند که او مسلمان است، نقش فعّالی در سرکوب معنوی دشمن داشت. از طرفی اخباری که به ضرر دشمن بود مخفیانه به آنها می‌رساند و بالعکس اخبار دشمن و مشرکان را به مسلمین گزارش می‌داد، ابوسفیان که مورد احترام مشرکان اهل مکّه و رئیس آنان بود، وقتی در بیرون مکّه، لشکر اسلام را مشاهده کرد (چنان‌که چگونگی آن در داستان‌های آینده خاطر نشان می‌شود) آن‌چنان وحشت‌زده و مرعوب لشکر پر صلابت اسلام گردید که به مکّه برگشت و فریاد زد: «ارتش اسلام کاملاً مجهّز است و به زودی شهر مکّه را محاصره خواهد کرد، بزرگ آنها محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) قول داده که هر کس به مسجدالحرام و کنار کعبه رود و یا اسلحه را به زمین بگذارد در امان خواهد بود.»
این پیام، روح مقاومت را از مردم مکّه سلب کرد، پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) با تقسیم نمودن سپاه خود و کنترل دروازه‌ها، شهر مکّه را محاصره نمود و طولی نکشید که به آسانی مکّه آزاد گردید و تحت تصرّف سپاه اسلام در آمد فقط گردانی که به فرماندهی خالد بن ولید بود با جمعی از مشرکان زد و خوردی نمودند که مشرکان با دادن ۲۸ کشته متواری شدند و از مسلمانان سه نفر شهید شدند، آن هم به خاطر این‌که راه را گم کرده بودند و در قسمت پائین مکّه غافلگیر شده و به دست کفّار به شهادت رسیدند.

۱.۴ – ورود مسلمانان به مکه

رسول اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و مسلمین وارد مکّه شدند، آن حضرت کنار کعبه آمد، روبروی در کعبه ایستاد و گفت: «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، صَدَقَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ، وَ هَزَمَ الْأحْزابَ وَحْدَهُ؛ معبودی جز خدای یکتا نیست، یکتایی که شریک ندارد، او که وعده‌اش را (در مورد پیروزی مسلمین) ادا کرد، و بنده‌اش را یاری فرمود و گروه‌های مختلف شرک را به تنهایی شکست داد.» و پس از طواف کعبه و انجام مراسم شکرگزاری، سخنرانی مشروحی برای جمعیت ایراد کرد و سپس خانه کعبه را با کمک علی (علیه‌السلام) از لوث بت‌ها پاک نمود و هرجا که بت و بتکده بود، از بین برد و اعلام عفو عمومی نمود.

۱.۵ – اعلام عفو عمومی

پیامبر اعلام عفو عمومی نمود و به مردم مکّه فرمود: «درباره کردار من با شما، چه فکر می‌کنید گفتند: مانند کردار یک پدر بزرگ یا برادر بزرگ نسبت به فرزند و برادرش، پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: «اَلْیوْمَ لا تَثْرِیبَ عَلَیکُمْ؛

[۲] یوسف/سوره۱۲، آیه۹۲.

امروز ملامت و توبیخ بر شما نیست.» (همان سخنی که حضرت یوسف به برادران جفاکارش فرمود که در آیه ۹۲ سوره آمده است) و فرمود: اسیر و برده بودید: «اَنْتُمُ الطُّلَقاءَ؛ شما همه آزادید.» یعنی شما که طبق قانون اسلام، می‌بایست اسیر و برده می‌بودید، و سزاوار بود هم چون کالا در بازار به خرید و فروش درآیید، آزاد هستید، همه را آزاد کرد جز چند نفر معدود را که علت خاصی داشت، جالب این‌که در این چند روزی که پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در مکّه بودند، دو هزار نفر از جوانان قریش به اسلام گرویدند و به لشکر اسلام پیوستند و در نتیجه تعداد لشکر اسلام به دوازده هزار نفر رسید؛ این است نتیجه صبر و پایداری، اتّحاد و شجاعت و پیروی از رهبری صحیح و جانبازی در راه او.

۱.۶ – فتح مبین

پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پس از ۲۱ سال مبارزه و جنگ و پیکار، اکنون به ثمره زحماتش رسید. یک روز او و مسلمین را از زادگاهشان مکّه، بیرون راندند و عده‌ای را کشتند و عده‌ای را آواره نمودند، و اموالشان را غارت کردند، و شکنجه‌ها بر مسلمین روا داشتند، اما امروز پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) خشنود است که سرزمین مقدس مکّه را از لوث شرک و طاغوتیان و بتها، پاک نموده، و پرچم توحید را به اهتزاز در آورده و مرکز استراتژی مشرکان را آزاد نموده است بتها همه شکسته و نابود شدند و اگر بتی باقی مانده بود، بت‌پرستان آنها را در پس‌خانه‌ها پنهان کرده بودند.
پیامبر آن همه آزار مشرکان را نادیده گرفت و در سخنرانی فرمود: «اسلام آمد و به برکت آمدنش آن‌چه را که در زمان جاهلیت بود همه آنها را زیر پایم نهادم (ملغی نمودم) و با آمدن اسلام، داد و ستدها و امور دیگر دوران جاهلیت قطع گردیده و زندگی از نو شروع می‌شود.»

[۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰.

[۴] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۲۳۹ -۲۷۲.

[۵] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص۲۲۶.

[۶] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۸.

[۷] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۲۱، ص۹۳.

این است فتح مبین (که طبق نقل بعضی از مفسّرین) در آغاز سوره فتح می‌خوانیم: «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً؛

[۸] فتح/سوره۴۸، آیه۱.

ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم ساختیم.»

۲ – داستانهایی از فتح مکه

در واقعه فتح مکه جریاناتی واقع شده است.

۲.۱ – رؤیای پیامبر

سال ششم هجرت پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در مدینه خوابی دید که آن را برای یاران چنین بازگو فرمود: «خواب دیدم به اتفاق یارانم برای انجام مناسک عمره، وارد مکّه می‌شویم.» و مطابق بعضی از روایات فرمود: «خواب دیدم خداوند به من امر کرد که برای مناسک عمره به مکّه بروم.»

[۹] حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۵، ص۵۰.

یارانش همگی از این رؤیا، شادمان شدند.

۲.۲ – نزول سوره فتح

نظر به این که بعضی تصوّر می‌کردند تعبیر این خواب در همان سال ششم هجرت واقع می‌شود، ولی مشرکان در آن سال، مانع رفتن پیامبر و یاران او به مکّه شدند، شکّ و تردید در دل افراد ضعیف الایمان به وجود آمد که چرا خواب پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تعبیر درست نداشته است؟ و منافقین، آشکارا اعتراض کردند که چرا این وعده، عملی نشد؟!
پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به آنها فرمود: «مگر من به شما قول دادم که همین امسال تعبیر خواب محقّق می‌شود؟!» و آیه ۲۷، سوره فتح در صدق این رؤیا نازل شد، که صبر کنید طولی نمی‌کشد تعبیر آن، تحقق می‌یابد، آغاز این آیه چنین است: «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلَنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ؛

[۱۰] فتح/سوره۴۷، آیه۲۷.

خداوند آن چه را به پیامبرش در عالم خواب نشان داد راست بود، به طور قطع همه شما به خواست خدا وارد مسجدالحرام می‌شوید.»

[۱۱] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۲۶.

۲.۳ – منع مشرکان از ورود مسلمانان به مکه

در ماه‌های حرام (ذیقعده، ذیحجه، رجب و محرّم) جنگ کردن نزد همه‌ مردم جزیره العرب، حرام بود و اسلام نیز این سنّت را محترم شمرد؛ و پیامبر این ماه‌ها که ماه‌های آزادی بود، از فرصت استفاده کرده و به تبلیغ اسلام می‌پرداخت.
پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در سال ششم هجرت تصمیم گرفت که به اتفاق مهاجر و انصار و سایر مسلمین به سوی مکّه بروند و در ماه ذیقعده، در مناسک عمره شرکت کنند، مسلمانان (که ۱۴۰۰ نفر بودند) همراه رسول اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در ذو الحلیفه نزدیک مدینه احرام بستند و با تعداد زیادی شتر برای قربانی، به سوی مکّه حرکت کردند، وضع حرکت پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به خوبی نشان می‌داد که جز عبادت، قصد دیگری (مانند جنگ) ندارد. مسلمانان به اتفاق پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در روستای حدیبیه فرود آمدند، ولی مشرکان و قریش از حرکت مسلمین مطلع شده و راه را بر آنها بستند و مانع حرکت مسلمانان گردیدند؛ در صورتی که آنان در این کار، دو سنّت را که قبول داشتند، شکستند: یکی آزادی در ماه‌های حرام (از جمله ماه ذیقعده) دوم: مانع نشدن از کسی که احرام بسته است.

۲.۴ – مقدمه صلح حدیبیه

در این مورد بین مسلمین و مشرکان، کشمکش و گفتگوی بسیار رخ داد که همین امر مقدمه صلح حدیبیه (که فتح بزرگی برای اسلام بود) را پی‌ریزی نمود و پیمان‌نامه صلح نوشته شد، آن‌گاه پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به یارانش دستور داد شترهای خود را در سرزمین حدیبیه قربانی کنند و سرهای خود را بتراشند و از احرام بیرون آیند و به مدینه باز گردند، یاران دستور آن حضرت را اجرا نمودند؛ مسلمانان با اندوهی سنگین و دلی پر از غم به سوی مدینه بازگشتند و در حالی که به این وضع معترض بودند، ولی هنگامی که در راه بودند، مرکب پیامبر سنگین شد و توقف کرد پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بسیار شادمان شد و مسلمانان نشاط و شادی را از چهره آن حضرت مشاهده کردند و همه منتظر دانستن علت بودند که به زودی پیامبر به آنها فرمود: «هم‌اکنون سوره فتح (چهل و هشتمین سوره قرآن) بر من نازل شد.»

[۱۲] صادقی تهرانی، محمد، تفسیر الفرقان، ج۲۶، ص۱۴۵.

[۱۳] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۱۸۱.

[۱۴] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۳۰۹.

۳ – صلح حدیبیه

صلح حدیبیه یکی از پیروزی‌های بسیار بزرگی است که مسلمانان تحت رهبری داهیانه رسول اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به دست آوردند که هم مقدّمه فتح استراتژیکی مکّه و هم دارای پیآمدهای سیاسی و اجتماعی و مذهبی فراوان و عالی بود و از آن‌جا که این صلح پیمانی بین مسلمین و مشرکان، در سرزمین و روستای «حدیبیه» (۲۰ کیلومتری مکّه در راه جدّه که به مناسبت چاه یا درختی که در آن‌جا بود، به این نام نامیده می‌شد) واقع شده بود، به آن «صلح حدیبیه» گفتند، صلح حدیبیه، به قدری مهم بود که موجب زمینه‌سازی پیروزی‌های پی در پی دیگر گردید که در روایات متعدد، به عنوان «فتح المبین» معرفی شده است.

[۱۵] مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر مراغی، ج ۲۶، ص۸۰.

[۱۶] رازی، حسین، تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۱۰، ص۲۶.

«زُهری» که از اکابر رجال معروف «تابعین» است می‌گوید: «فتحی بزرگتر از صلح حدیبیه صورت نگرفت، چرا که مشرکان با مسلمانان ارتباط یافتند و اسلام در قلوب آنها جایگزین شد و در مدت سه سال گروه عظیمی به اسلام گرویدند.»

۳.۱ – فتح اعظم

صلح حدیبیه در مدت کوتاهی، موجب فتح خیبر (در سال هفتم هجرت) و سبب و زمینه‌ساز فتح مکّه (در سال هشتم هجرت) گردید، بر همین اساس است که اکثر مفسّران می‌گویند: سوره فتح در مورد «صلح حدیبیه» نازل شد که مقدمه فتح مکّه گردید، شیخ طبرسی نقل می‌کند: هنگامی که پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از «حدیبیه» بر می‌گشت (و سوره فتح نازل شد) یکی از اصحاب عرض کردند: «این چه فتحی است که ما را از زیارت خانه خدا بازداشتند و جلوی قربانی ما را گرفتند؟»، پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: «سخن بدی گفتی، بلکه این بزرگترین پیروزی ما بود که مشرکان راضی شدند، بدون برخورد خشونت‌آمیز، شما را از سرزمین خود دور کنند و به شما پیشنهاد صلح دهند و با آن همه ناراحتی که قبلاً دیده‌اند، تمایل به ترک تعرّض نشان دهند.»

[۱۷] طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج۳، ص۳۷۸.

[۱۸] حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج ۵، ص۴۸.

[۱۹] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۱۶.

[۲۰] سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج۷، ص۵۰۹.

۳.۲ – دیدگاه ویرژیل

ویرژیل گیورگیو دانشمند رومانی درباره «صلح حدیبیه» می‌گوید: «همان‌طور که جنگ احد از نظر یک مرد نظامی، شکست نبود، زیرا قشون مکّه نتوانست، قشون اسلام را از بین ببرد و نه کشور اسلام (مدینه) را اشغال نماید. توقّف محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در «حدیبیه» هم بر خلاف آن‌چه بعضی از تذکره‌نویسان نوشته‌اند، یک شکست سیاسی به شمار نمی‌آمد، بلکه یک موفقیت سیاسی محسوب می‌شود، انسان اگر اهل سیاست هم نباشد می‌فهمد که محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) با سیاست خود در «حدیبیه» حریف را مجبور کرد که مطیع سیاست او شود. قریش آن‌چنان در حد بالای غرور بودند که هرگز نمی‌خواستند با محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) مذاکره کنند و اگر افرادی را می‌فرستادند، به منظور مذاکره نبود، بلکه به منظور شناسایی وضع مسلمین، و روحیه و قدرت آنها و میزان وفاداری آنها به محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بود.» سپس مطالبی می‌گوید که خلاصه‌اش این است:
ولی محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) با مانور بیعت رضوان و… آن چنان عمل کرد که آنها به پای مذاکره آمدند و پیمان نامه‌ای را امضاء کردند که در حقیقت، امضای گسترش اسلام و القای رعب و وحشت در دل مشرکان و در نتیجه زمینه‌سازی برای شکست قریش بود.»

[۲۱] گیورگیو، ویرژیل، کتاب گیورگیو، ص۳۱۸ -۳۱۹.

۴ – بیعت رضوان

قبلاً در مورد پیمان‌نامه «صلح حدیبیه» و اهمیت آن سخن گفتیم، ولی یکی از عوامل مهمّی که موجب نوشتن این عهدنامه گردید، ترس و وحشت مشرکان از قدرت مسلمانان بود، آنها در آغاز، این قدرت را باور نداشتند، ولی بیعت رضوان در آنها ترس و وحشت ایجاد کرد، و همین امر موجب تسلیم آنها در مورد «صلح حدیبیه» که امتیاز مهمی برای اسلام بود گردید، اکنون به داستان زیر در این رابطه توجه کنید.

۴.۱ – مذاکره با بدیل بن ورقاء

هنگامی که رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در سال ششم هجرت همراه با هزار و چهارصد نفر مسلمانان به قصد انجام مناسک عمره از مدینه به سوی مکّه حرکت نمودند، در نقطه‌ای به نام حدیبیه (۲۰ کیلومتری مکّه) فرود آمدند، بدیل بن ورقاء خُزاعی همراه جمعی از مشرکان به حضور پیامبر رسیدند و با آن حضرت در مورد هدف از آمدنشان مذاکره نمودند و دریافتند که آن حضرت و همراهانشان برای جنگ و مبارزه نیامده‌اند؛ بلکه (در ماه حرام ذیقعده) برای زیارت و انجام مراسم عمره به مکّه آمده‌اند، گروه بدیل بن ورقاء به مکّه بازگشتند و به سران مکّه خبر دادند که: «در مورد محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) داوری شتابزده نکنید، او قصد جنگ ندارد و برای زیارت می‌آید…»

۴.۲ – مذاکره با عروه بن مسعود

سرانجام سران قریش عروه بن مسعود را که فرد عاقل و زیرکی بود برای مذاکره به حضور پیامبر فرستادند، او به حضور پیامبر رسید و به مذاکره پرداخت و رسول اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) همان سخنی را که به بدیل فرموده بود، به او نیز فرمود، عُروه بن مسعود در این مذاکره دریافت که یاران پیامبر، احترام خاصی در حدّ ایثار نسبت به آن حضرت دارند، عروه به مکّه بازگشت و به مشرکان گفت:« سوگند به خدا، من قبلاً نزد شاهان روم و ایران نزد نجاشی (شاه حبشه) رفته‌ام، ولی هیچ یک از آنها را ندیدم که مانند محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) مورد احترام یارانش باشد، به گونه‌ای که وقتی محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به آنها دستور می‌دهد، بی‌درنگ انجام می‌دهند وقتی وضو می‌گیرد، برای گرفتن قطرات آب وضویش (به عنوان تبرّک) کشمکش شدید می‌کنند، و وقتی که محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) سخن می‌گوید، همه خاموش می‌شوند، و به دیده احترام نه خیره به او می‌نگرند او (محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)) طرح سازنده و خوبی را (در مورد صلح) ارائه می‌دهد، و شما آن را بپذیرید. مشرکان جواب رد دادند، ولی او (عُروه) اصرار می‌کرد که طرح صلح را قبول کنند.

۴.۳ – مذاکره عثمان با ابوسفیان

عُروه می‌گوید: پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) عمر بن خطاب را خواست تا او را نزد اشراف قریش بفرستد و هدف از آمدنش را به آنها گزارش دهد؛ عمر، عذر خواست و گفت: احساس خطر جانی در مکّه می‌کنم و کسی از طایفه عدی (که طایفه عمر بود) نیست که محافظ جانم باشد، ولی شخصی را که برای این کار از من سزاوارتر است معرفی می‌کنم و او عثمان بن عفّان می‌باشد (با توجه به این‌که ابوسفیان از خاندان عثمان بود، جان عثمان، طبعاً بیمه می‌شد)، پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) عثمان را طلبید و او را روانه مکّه کرد، عثمان وارد مکّه شد و نزد ابوسفیان و سران مکّه رفت و پیام رسول اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را به آنها رساند، ولی آنها عثمان را دستگیر کردند و نزد خود، تحت نظر نگهداشتند. به پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) خبر رسید که عثمان را کشته‌اند.

۴.۴ – مانور بیعت رضوان

پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) یاران خود را به بیعت مجدّد دعوت کرد، یاران (که هزار و چهارصد نفر بودند) در سرزمین حدیبیه زیر درختی که در آن‌جا بود با آن حضرت بیعت کردند: «که در پیکار با مشرکان کوتاهی نکنند و هرگز در نبرد، پشت به جنگ ننمایند.»، آوازه این بیعت (که یک مانور حساب شده و کوبنده بود) به اضافه گزارش عروه بن مسعود در مورد ایثار یاران پیامبر، در مکّه پیچید و قریش سخت به وحشت افتادند و در نتیجه عثمان را آزاد نمودند؛ سپس قریش، ‌شخصی به نام سهیل بن عمرو را به عنوان نماینده خود حضور رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرستادند و پیمان‌نامه صلح با حضور نماینده قریش، در سرزمین حدیبیه نوشته شد که قبلاً خاطر نشان گردید.

[۲۲] قمی، عباس، کحل البصر، ص ۱۱۲ -۱۱۳.

۴.۵ – بیعت رضوان در قرآن

در مورد این بیعت، در قرآن در آیه ۱۸ و ۱۹ سوره فتح،

[۲۳] فتح/سوره۴۷، آیه۱۸- ۱۹.

سخن به میان آمده، و مطابق آیه ۱۸، خداوند از مؤمنان به خاطر این بیعت، خشنود و راضی شد از این‌رو، به این بیعت، گاهی بیعت رضوان گویند، و گاهی بیعت شجره یعنی بیعتی که زیر درخت تحقق یافت.

۴.۶ – نتایج بیعت رضوان

خداوند در دو آیه مذکور، سه نتیجه مهم را از بازتاب این بیعت، بیان می‌کند: آرامش قلبی مؤمنان؛ فتح نزدیک؛ غنیمت بسیار؛ که این هر سه موهبت معنوی و مادی بود که نصیب مسلمین گردید و نتیجه سریع آن نیز همان وحشت مشرکان و عقب‌نشینی آنها بود که ذکر شد.

۵ – پیمان‌نامه صلح حدیبیه

قبلاً جریان آمدن پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را به اتفاق جمعی از مسلمین از ماه ذیقعده به سرزمین حدیبیه و بازگشت آنها را به مدینه خاطر نشان کردیم اما به بیان اصل پیمان‌نامه نپرداختیم، اینک بطور خلاصه به ذکر آن می‌پردازیم:
هنگامی که پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و همراهان در روستای حدیبیه فرود آمدند، قریش مانع ورود پیامبر و یارانش به مکّه شدند، پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به نمایندگان آنها فرمود: «من برای جنگ نیامده‌ام، بلکه برای زیارت کعبه آمده‌ام» پس از مذاکرات وسیع بنابر این شد که یک «پیمان‌نامه» مشروح در مورد ترک جنگ و امور دیگر نوشته شود، مسلمانان که در زیر سایه درختی در سرزمین حدیبیه نشسته بودند، زیر همان درخت با پیامبر تجدید پیمان و بیعت کردند که با جان و مال، نسبت به پیامبر وفادار باشند، و از آنجا آیه ۱۸ سوره فتح

[۲۴] فتح/سوره۴۷، آیه۱۸.

در مورد رضایت خداوند از این مردان وفادار نازل گردید، این بیعت به نام بیعت رضوان خوانده شد، این بیعت، نقش به سزائی در تسلیم مشرکان در برابر پیمان‌نامه صلح داشت.

۵.۱ – کتابت پیمان صلح

هنگام عقد پیمان سهیل بن عمرو نماینده مشرکان در آن‌جا حضور داشت، پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به علی (علیه‌السلام) فرمود پیمان صلح را بنویس، و علی (علیه‌السلام) آن را نوشت، متن این قرار داد در هفت ماده و در دو نسخه تنظیم و نوشته شد؛ جمعی از طرفین پای آن را امضاء کردند. یک نسخه آن را به پیامبر و نسخه دیگر به سهیل داده شد.

۵.۲ – مفاد پیمان صلح

بعضی از مواد این قرارداد این بود که:
اول: تا ده سال بین پیامبر و مشرکان، متارکه جنگ شود؛
دوم: هر کس از قریش بدون اجازه ولیش نزد محمد بیاید (و مسلمان شود) او را باید به قریش بازگردانند؛
سوم: مردم و طوایف در بستن پیمان‌ها بین خود آزاد می‌باشند، و شکستن آن از ناحیه دیگران، خلاف است؛
چهارم: امسال پیامبر و همراهان به مدینه بازگردند و سال آینده مشروط به این‌که بیش از سه روز در مکّه نمانند و اسلحه‌ای جز اسلحه مسافر نداشته باشند به زیارت کعبه بیایند.
علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار به ذکر بعضی از مواد دیگر پیمان‌نامه پرداخته، مانند این‌که: «باید اسلام در مکّه آشکار باشد، و کسی را به انتخاب مذهب، مجبور نسازند و به مسلمین آزار و آسیب نرسانند.»

[۲۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۱.

[۲۶] ابن هشام، عبد الملک، سیره ابن هشام، ج۲، ص۳۱۷.

[۲۷] حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۵، ص۵۳.

[۲۸] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۱، ص۳۵۲.

[۲۹] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۲۰، ص۳۳۴.

۵.۳ – نقض پیمان صلح

پیامبر و مسلمانان پس از نوزده روز توقف در حدیبیه به مدینه برگشتند، اگر مشرکان این قرارداد را نقض نمی‌کردند، زمینه‌سازی و مقدمه خوبی برای کسب آزادی و به دنبال آن، تبلیغ اسلام در جزیره العرب بود که مسلّماً نتایج درخشانی برای اسلام داشت چنان‌که خواهیم گفت از طرف مشرکان نقض گردید در عین‌حال زمینه‌سازی خوبی برای پیروزی‌های آینده اسلام گردید، پس از عقد پیمان، مسلمانان با آزادی بیشتری، به زمینه‌سازی وسیع برای گسترش اسلام پرداختند و پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نامه‌های متعددی در سال هفتم هجرت برای سران کشورها فرستاد و آنها را به اسلام دعوت کرد، دِژ محکم خیبر که پناهگاه یهودیان (ستون پنجم دشمن) بود، به دست مسلمین فتح گردید، و راه‌ها برای فتح مکّه هموار گشت و در پرتو این آزادی، و جاذبه اسلام، دلها به سوی اسلام جذب گردید.

۵.۴ – انعطاف پیامبر در نوشتن پیمان

در داستان «حدیبیه» که مقدمه فتح مکّه بود، سهیل بن عمرو، نماینده مشرکان حضور داشت، پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) برای نوشتن پیمان‌نامه صلح، به علی (علیه‌السلام) رو کرد و فرمود، بنویس:«بسم الله الرحمن الرحیم» و علی (علیه‌السلام) نوشت، سهیل بن عمرو گفت: من با چنین جمله‌ای آشنا نیستم، بنویس «باسمک اللّهم» (به نام تو ای خداوند)، پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، انعطاف نشان داد و فرمود مانعی ندارد، بنویس «باسمک اللهم»؛ سپس پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به علی (علیه‌السلام) فرمود بنویس: «این چیزی است که محمد رسول خدا با سهیل بن عمرو، نماینده قریش مصالحه کرده؛ سهیل گفت: ما اگر تو را رسول خدا (فرستاده خدا) می‌دانستیم با تو جنگ نمی‌کردیم، تنها باید اسم خود و اسم پدرت را بنویسی.
پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: مانعی ندارد، بنویس این پیمانی است که محمد بن عبدالله با سهیل بن عمرو، منعقد کرده که ده سال متارکه جنگ شود تا مردم امنیت خود را بازیابند؛

[۳۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۱.

به این ترتیب می‌بینیم رسول اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در تنظیم پیمان صلح، ستیز نکرد و با کمال متانت به تکمیل آن پرداخت و امر مهم را فدای جزئیات ننمود، گرچه گستاخی‌های سهیل، برای مسلمانان ناگوار بود، اما روش متین پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و کمک خداوند، دلهای آنها را آرامش بخشید و در این موقعیت حسّاس، عقل را بر احساسات مقدّم داشتند، و برای دستیابی به کار مهمتر، از کار مهم اغماض نمودند.

۵.۵ – حدیث خاصف النعل

از حضرت علی (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند: سهیل بن عمرو با دو نفر یا سه نفر به نمایندگی از سوی مشرکان، به حضور پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) (در سرزمین حدیبیه) آمدند، در ضمن مذاکره گفتند: «اگر قومی از افراد پست ما، به تو گرویدند و به سوی تو آمدند، آنها را باید به سوی ما برگردانی (این مطلب را به عنوان یکی از شرایط صلحنامه گفتند) پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از این سخن به گونه‌ای ناراحت شدند که صورتشان سرخ گردید، (عادت آن حضرت این بود که هر گاه خشمگین می‌شدند، صورتشان سرخ می‌گردید)
آن‌گاه رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: «ای گروه قریش! از این مطلب دست بر می‌دارید یا مردی را به سوی شما بفرستم که خداوند قلب او را با ایمان آزموده است تا گردن‌های شما را بزند در حالی که شما از دین خارج شده‌اید و ابوبکر و سپس عمر گفتند: آن شخص ماییم؟ پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: نه، بلکه او هم‌اکنون کفش مرا پینه می‌زند، علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «من در این هنگام در گوشه‌ای کفش رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را پینه می‌زدم و این حدیث به عنوان «حدیث خاصف النعل» معروف است.

[۳۱] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص ۱۹۱.

۵.۶ – حمله مشرکان به مسلمانان

در جریان پیمان‌نامه صلح حدیبیه نقل شده که: سی نفر از جوانان مکّه در حالی که مسلح بودند، مخفیانه به طور چریکی نزدیک «حدیبیه» آمدند، تا به مسلمانان و شخص پیامبر حمله کنند و آنها را بکشند، این توطئه به طرز معجزه‌آسایی خنثی شد، و همه آن سی نفر دستگیر شدند، ولی پیامبر آنها را آزاد نمود، اما جریان دستگیری آنها به این صورت انجام گرفت که پیامبر آنها را نفرین کرد، چشم آنها گرفته شد و در نتیجه اسیر شدند و نیز نقل شده است که مشرکان، چهل نفر را برای غافلگیر نمودن پیامبر و همراهان و حمله به مسلمین مأمور ساخته بودند که همه آنها اسیر شدند و سپس پیامبر آنها را آزاد ساخت.
بعضی نقل کرده‌اند: مشرکان، هشتاد نفر مسلح را مأمور کرده بودند، که از مخفیگاه‌های کوه تنعیم که در کنار سرزمین حدیبیه است، سرازیر شوند و با استفاده از فرصت هنگامی که مسلمین نماز می‌خوانند به مسلمانان حمله نمایند. (که آیه ۲۲ سوره فتح در این مورد نازل گردید،

[۳۲] فتح/سوره۴۸، آیه۲۲.

)

[۳۳] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۲۳.

مطابق نقل دیگر، قریش، خالد بن ولید را همراه با ۲۰۰ نفر برای ضربه‌زدن به مسلمین فرستادند، زیرا آنها می‌خواستند که در حال نماز، به مسلمین حمله کنند که موفق نشدند.

[۳۴] یوسفی، محمدهادی، موسوعه التاریخ الاسلامی، ج۲، ص۶۰۴.

[۳۵] طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۶۴.

۵.۷ – نتایج پیمان صلح

همان‌گونه که در پیمان‌نامه حدیبیه پیش‌بینی شده بود، پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) حق داشت با همراهانش سال آینده آزادانه به مکّه آیند و سه روز در مکّه به زیارت و انجام مناسک عمره بپردازند، سال هفتم هجرت فرا رسید، پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پس از هفت سال دوری از زادگاهش (مکّه) به عنوان انجام عمره قضاء همراه دو هزار نفر از مسلمانان، با شکوه خاصی وارد مکّه شد (از این‌رو این عمره را، عمره قضا می‌گویند که قضای سال قبل بود که مشرکان مانع شده بودند)، صدای رعد آسای تکبیر و لبّیک مسلمانان، جذبه خاصّی داشت، انجام مراسم عمره، علاوه بر احترام به کعبه و سرزمین مقدس مکّه، یک نوع تبلیغ عملی اسلام و نشان دادن قدرت و شوکت اسلام بود و این مانور مذهبی دو هزار نفری، اثر خوبی در روحیه مردم مکّه و مسافران گذاشت و مشرکان دریافتند که افسانه شکست‌ناپذیری خود، در واقع افسانه است نه حقیقت؛ تا آن‌جا که دو نفر از افراد برجسته مشرکان، یکی خالد بن ولید که در دلاوری و بی‌باکی معروف بود و دیگری عمرو عاص نیرن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.