پاورپوینت کامل عبدالرحمان بن علی قرشی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عبدالرحمان بن علی قرشی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عبدالرحمان بن علی قرشی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عبدالرحمان بن علی قرشی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
ابن جوزی
ابوالفرج جمالالدین پاورپوینت کامل عبدالرحمان بن علی قرشی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint تیمی بکری بغدادی معروف به اِبْنِ جَوزی (۵۱۱ -۵۹۷ق/۱۱۱۷-۱۲۰۱م)، مورخ، واعظ، مفسر و فقیه حنبلی در قرن ششم هجری قمری بود. نسب وی به محمد فرزند ابوبکر بن ابی قحافه، میرسد.
بیشترین بعد شهرت وی خطابه و موعظه اوست که تا پایان عمر در آثار خود او و دیگران منعکس شده است. دوران زندگی ابن جوزی مقارن با خلافت ۶ تن از خلفای عباسی بوده و زندگی اجتماعی و فرهنگی او همراه با خطابه و وعظ، تدریس و تربیت شاگردان، منازعات دینی و سیاسی و دوری جستن از سمتها بود.
او تالیفات بسیاری در موضوعات مختلف نگاشته است که برخی از آنها چاپ شده و برخی دیگر هنوز به صورت خطی است و چاپ نشده است. کتاب المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم و تلبیس ابلیس از مهمترین آنهاست. ابن جوزی در موضوعات مختلف آراء و عقایدی دارد که در این نوشتار بیان شده است.
فهرست مندرجات
۱ – نسب
۲ – ولادت
۳ – کودکی و تحصیلات
۴ – استادان
۴.۱ – ابوالفضل بغدادی
۴.۲ – ابوالقاسم هروی
۴.۳ – ابوالسعادات
۴.۴ – فاطمه رازی
۴.۵ – ابوعبدالله حسین بن محمد
۴.۶ – ابونصر طوسی
۴.۷ – ابوالقاسم شیبانی
۴.۸ – ابن کادش
۴.۹ – ابوالحسن زاغونی
۴.۱۰ – ابوبکر عامری
۴.۱۱ – ابن حبار
۴.۱۲ – ابوبکر دینوری
۴.۱۳ – ابوسعد موذن
۴.۱۴ – قشیری و شحامی
۴.۱۵ – شافع بن عبدالرشید
۴.۱۶ – اساتید اجازه نقل حدیث
۴.۱۶.۱ – ابوبکر نیشابوری
۴.۱۶.۲ – ابوشجاع بسطامی
۴.۱۶.۳ – ابوالفتح کروخی
۴.۱۶.۴ – ابواسحاق هروی
۴.۱۶.۵ – ابوحکیم نهروانی
۴.۱۶.۶ – ابوالبرکات احمدی
۴.۱۶.۷ – دیگر اساتید
۴.۱۷ – تعداد اساتید
۵ – اوضاع روزگار ابنجوزی
۵.۱ – مقارنت با خلفای عباسی
۵.۲ – وقایعی از آن دوران
۵.۲.۱ – حضور ابندانشمند در بغداد
۵.۲.۲ – معارضات ابنمعتمد و غزنوی
۵.۲.۳ – فعالیت ابوالمظفر بروی
۵.۲.۴ – منع وعاظ بر منابر
۵.۳ – تلاش شیعیان بر کسب قدرت
۵.۴ – رشد تصوف
۵.۵ – تصویری از روزگار ابنجوزی
۵.۶ – سکوت خلفا در برابر جنگهای صلیبی
۶ – زندگی اجتماعی و فرهنگی
۶.۱ – خطابه و وعظ
۶.۱.۱ – منبر در کودکی
۶.۱.۲ – شهرت یافتن
۶.۱.۳ – گزارش ابن جبیر
۶.۱.۴ – گزارش ابن جوزی
۶.۱.۵ – شرکتکنندگان
۶.۱.۶ – تأثیرات مجالس موعظه
۶.۱.۷ – بیان تفسیر در منبر
۶.۱.۸ – موعظه خلیفه
۶.۲ – تدریس
۶.۲.۱ – مدارس تدریس
۶.۲.۱.۱ – ابن شمحل
۶.۲.۱.۲ – بنفشه
۶.۲.۱.۳ – شیخ عبدالقادر
۶.۲.۱.۴ – درب دینار
۶.۲.۱.۵ – مدرسه نظامیه
۶.۲.۲ – شاگردان
۶.۳ – منازعات دینی و سیاسی
۶.۳.۱ – دوری از سمتها
۶.۳.۲ – زندانیشدن
۶.۳.۳ – آزادی از زندان
۷ – عقاید و آراء
۷.۱ – تشیع
۷.۱.۱ – دلایل تشیع ابنجوزی
۷.۱.۲ – رد دلایل
۷.۲ – تصوف
۷.۳ – علم کلام
۷.۴ – حدود عقل
۷.۵ – جامعه
۷.۶ – سلاطین
۷.۷ – بازرگانان
۷.۸ – پیشهوران
۷.۹ – اراذل
۷.۱۰ – بیکارگان و راهزنان
۷.۱۱ – کشاورزان
۷.۱۲ – زنان
۷.۱۳ – اخلاق مردم
۷.۱۴ – علما
۷.۱۵ – فقر
۷.۱۶ – حکومت و سیاست
۸ – سیما و شخصیت
۹ – فرزندان
۱۰ – وفات
۱۱ – آثار
۱۱.۱ – کثرت آثار
۱۱.۲ – نقد آثار
۱۱.۳ – ارزیابی آثار
۱۱.۳.۱ – دیدگاه ابن تیمیه
۱۱.۳.۲ – دیدگاه ذهبی
۱۱.۳.۳ – دیدگاه ابن رجب
۱۱.۴ – احاطه در حدیث
۱۱.۵ – آثار در شعر
۱۱.۶ – فهرست آثار
۱۱.۶.۱ – المنتظم
۱۱.۶.۱.۱ – نظر حاجی خلیفه
۱۱.۶.۱.۲ – نظر بروکلمان
۱۱.۶.۱.۳ – نظر ابن قفطی
۱۱.۶.۱.۴ – مطالب کتاب
۱۱.۶.۱.۵ – تلخیص
۱۱.۶.۱.۶ – ذیلها
۱۱.۶.۲ – تلبیس ابلیس
۱۱.۶.۲.۱ – باب اول
۱۱.۶.۲.۲ – باب دوم
۱۱.۶.۲.۳ – باب سوم
۱۱.۶.۲.۴ – باب چهارم
۱۱.۶.۲.۵ – باب پنجم
۱۱.۶.۲.۶ – باب شش تا سیزده
۱۱.۶.۳ – آثار چاپ شده
۱۱.۶.۴ – آثار خطی
۱۲ – فهرست منابع
۱۳ – پانویس
۱۴ – منبع
۱ – نسب
ابوالفرج جمالالدین عبدالرحمان بن علی بن محمد ابن علی بن عبدالله بن حُمادی بن محمد بن جعفر جوزی قرشی تیمی بکری بغدادی، نسبش به محمد فرزند ابوبکر، نخستین خلیفه، میرسد.
[۱] ذهبی، محمد، تذکره الحفاظ، ج۴، ص۹۲.
شهرت وی به ابن جوزی به سبب نسبت جدّ او به فرضه الجوزه (بارانداز جوزه) در بصره یا محله جوز در غرب بغداد است.
[۲] ابن جوزی، یوسف، مرآه الزمان، ج۸، ص۴۸۱، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
[۳] ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۳، ص۱۴۲.
[۴] ذهبی، محمد، تذکره الحفاظ، ج۴، ص۹۲.
برخی از راویان در نقل روایات از ابن جوزی، وی را به سبب اشتغال خانوادهاش به تجارت مس، صفار نیز خواندهاند.
[۵] ذهبی، محمد، تذکره الحفاظ، ج۴، ص۹۳.
[۶] ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۳، ص۱۴۲.
۲ – ولادت
عبدالرحمان در محله درب حبیب (یا باب حبیب) بغداد به دنیا آمد.
[۷] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۴۶۳.
تولد او را بین سالهای ۵۰۸ -۵۱۲ق/۱۱۱۴- ۱۱۱۸م نوشتهاند. ابن رجب درباره سال ولادت او دو روایت از خود وی به دست میدهد: نخست اینکه او به خط خود نوشته بوده است که: «سال ولادتم دقیقاً معلوم نیست، این قدر میدانم که در ۵۱۴ق که پدرم درگذشت، حدوداً سه ساله بودهام»؛ دیگر آنکه: «در سال درگذشت استادم، ابن زاغونی (۵۲۷ق)، به سن بلوغ رسیدم»
[۸] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۴۶۲.
بدینسان تولد وی در ۵۱۱ یا ۵۱۲ق خواهد بود.
۳ – کودکی و تحصیلات
ابن جوزی کودکی را در رفاه، صلاح و عفاف و به سرپرستی مادر و عمهاش سپری کرد،
[۹] ابن جوزی، عبدالرحمان، صید الخاطر، ج۱، ص۱۰.
[۱۰] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۴۶۳.
با کسی آمیزش نداشت و با کودکان بازی نمیکرد.
[۱۱] ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۱۳، ص۳۲.
خود میگوید که مادر التفات چندانی به وی نداشته است،
[۱۲] عبدالواحد مصطفی، مقدمه بر ذم الهوی عبدالرحمان بن جوزی، ج۱، ص۴، به نقل از صید الخاطر، قاهره، ۱۳۸۱ق/ ۱۹۶۲م.
عمهاش او را برای کسب علم به داییش، ابوالفضل محمد بن ناصر بغدادی سپرد.
[۱۳] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۴۶۳.
[۱۴] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۱، ص۴۱۲، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
[۱۵] ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۴، ص۲۹۳.
[۱۶] ذهبی، محمد، تذکره الحفاظ، ج۴، ص۹۳.
[۱۷] ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب، ج۶، ص۵۳۸.
خود در المنتظم مینویسد که ابوالفضل عهدهدار آموختن حدیث به من شد و من مسند احمد بن حنبل و دیگر کتابهای مهم و اصلی را به قرائت او نزد شیوخ شنیدم و به خاطر سپردم،
[۱۸] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۱۰۳.
[۱۹] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱، ص۱۵.
نیز در مشیخه آورده: شیخ ما ابن ناصر مرا در کودکی نزد شیوخ میبرد، و عوالی (احادیث دارای اسناد عالی) را به گوش من میرساند و همه سماعات مرا به خط خود مینوشت و از آنان برای من اجازه میگرفت. پس آنگاه که معنی طلب علم را دریافتم، داناترین استادان و فهیمترین محدثان را برای ملازمت برمیگزیدم و به فضل استادان نظر داشتم، نه به شمار آنان.
[۲۰] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۵۳، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۲۱] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۴۶۳.
نخستین سماع ابن جوزی در ۵ سالگی (۵۱۶ق) بود.
[۲۲] ذهبی، محمد، تذکره الحفاظ، ج۴، ص۹۲.
خود در صید الخاطر مینویسد: من از کودکی شیفته دانش بودم، پس بدان پرداختم؛ آنگاه علاقهمند شدم که همه رشتههای علوم را بیاموزم و در صدد بر آمدم که هر رشته را نیز به کمال فرا گیرم.
[۲۳] ابن جوزی، عبدالرحمان، صید الخاطر، ج۱، ص۱۱.
نیز میافزاید: تحمل سختیها در راه کسب دانش در کام جان من از عسل برایم شیرینتر بود، در کودکی قرصی چند نان خشک بر میداشتم و برای آموختن حدیث بیرون میرفتم و بر کنار نهر عیسی مینشستم، آن نام را بدون آب نمیتوانستم بخورم، پس لقمهای نام میخوردم و با آن جرعهای آب مینوشیدم، چشم همت من چیزی جز لذت کسب دانش نمیدید.
[۲۴] ابن جوزی، عبدالرحمان، صید الخاطر، ج۱، ص۱۱.
شیفته مطالعه بود. خود مینویسد: از مطالعه سیر نمیشوم. فهرست کتابهای وقف شده بر مدرسه نظامیه را که بالغ بر ۶۰۰۰ مجلد است دیدهام. همچنین فهرست کتابهای ابوحنفیه، حمیدی، شیخ عبدالوهاب بن ناصر و ابومحمد بن خشاب را هم که چندین بار چهار پا بود، دیدهام. بیش از ۲۰۰۰۰ مجلد مطالعه کردهام و هنوز در طلب آموختنم.
[۲۵] ابن جوزی، عبدالرحمان، صید الخاطر، ج۱، ص۱۲.
۴ – استادان
آنچه ابنجوزی در مشیخه و وفیات المنتظم در باب مشایخ و استادان خود آورده است، تصویر نسبتاً روشنی از آموختههای او به دست میدهد و با توجه به تاریخ درگذشت استادانش معلوم میشود که وی در دوران کودکی و نوجوانی در مجالس درس بسیاری از بزرگان علم و ادب حضور یافته و از آنان در علوم متداول زمان اجازه کتبی یا شفاهی اخذ کرده است.
مشهورترین استادان وی اینانند:
۴.۱ – ابوالفضل بغدادی
ابوالفضل محمد بن ناصر بن علی بن عمر بغدادی (۴۶۷-۵۵۰ق/ ۱۰۷۵- ۱۱۵۵)، معروف به سلامی، حافظ و ادیب که نخستین آموزشها و هدایت و ارشاد علمی و اخلاقی وی را بر عهده داشت.
[۲۶] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۵۳، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
۴.۲ – ابوالقاسم هروی
ابوالقاسم علی بن یعلی علوی هروی که نخستین استاد خطابه وی است و به تشویق همو بود که ابن جوزی در ۹ سالگی به منبر رفت.
[۲۷] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۱۱۴- ۱۱۵، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
۴.۳ – ابوالسعادات
ابوالسعادات احمد بن احمد… بن متوکل (د ۵۲۱ق/۱۱۲۷م) که به وی حدیث آموخت و اجازهای به خط خویش به او داد که در آن نسبت خود را تا منصور دوانیقی رسانده بود.
[۲۸] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۶۵ -۶۷، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۲۹] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۲۴۶.
۴.۴ – فاطمه رازی
فاطمه بنت حسین بن حسن بن فضلویه رازی (بنت محمد بن حسین بن فضلویه رازی بزاز)
[۳۰] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۱۹۸، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
که ابنجوزی کتاب ذم الغیبه ابراهیم حربی را به قرائت استادش، ابوالفضل محمد بن ناصر، نزد وی خواند. همچنین مجالسی از ابن سمعون و مسند شافعی و جز آنها را از او آموخت. فاطمه واعظی متعبد بود و در رباط خویش به تعلیم زنان اشتغال داشت. وی در ۵۲۱ق هنگامی که ابن جوزی ۱۰ ساله بود، درگذشت.
[۳۱] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۱۹۸- ۱۹۹، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۳۲] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۲۴۷.
۴.۵ – ابوعبدالله حسین بن محمد
ابوعبدالله حسین بن محمد بن عبدالوهاب (د ۵۲۴ق/۱۱۳۰م)، نحوی، لغوی و شاعر معروف به بارع که به وی حدیث آموخت و اجازه کتبی داد.
[۳۳] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۷۳- ۷۵، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۳۴] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۲۵۹.
۴.۶ – ابونصر طوسی
ابونصر احمد بن محمد بن عبدالقاهر طوسی (د ۵۲۵ق) که به وی حدیث آموخت و اجازه داد که همه روایات او را نقل کند.
[۳۵] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۱، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۳۶] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱، ص۲۲.
۴.۷ – ابوالقاسم شیبانی
ابوالقاسم هبهالله بن محمد شیبانی کاتب (د ۵۲۵ق) که همه مسند احمد بن حنبل و تمامی غیلانیات و اجزاء المزکی را به وی آموخت. ابن جوزی مینویسد که جز اینها را نیز به قرائت استاد و شیخش، ابوالفضل محمد بن ناصر، از وی آموخته و کتابت کرده است.
[۳۷] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۵۳ -۵۴، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۳۸] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱، ص۲۹.
۴.۸ – ابن کادش
ابوالعز احمد بن عبیدالله معروف به ابن کادش (د ۵۲۶ق) که به او اجازه داد تا آنچه از وی شنیده است، روایت کند.
[۳۹] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱، ص۲۱.
۴.۹ – ابوالحسن زاغونی
ابوالحسن علی بن عبیدالله زاغونی (د ۵۲۷ق)، محدث، نحوی، لغوی، فقیه و خطیب که ابن جوزی با وی مصاحبت داشت و از او حدیث و فقه و وعظ فرا گرفت.
[۴۰] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۷۹-۸۱، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۴۱] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۲۷۹.
۴.۱۰ – ابوبکر عامری
ابوبکر محمد بن عبدالله عامری (د ۵۳۰ق/۱۱۳۶م)، معروف به ابن جنازه، محدث، فقیه و واعظ متصوف که به وی حدیث و تفسیر آموخت.
[۴۲] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۱۴۲- ۱۴۵، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۴۳] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۳۱۸.
۴.۱۱ – ابن حبار
ابوالقاسم نصر بن حسین مقری معروف به ابن حبار (د ۵۳۱ق) که نزد وی قرائات قرآن آموخت.
[۴۴] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۳۲۵.
۴.۱۲ – ابوبکر دینوری
ابوبکر احمد بن محمد بن احمد دینوری (د ۵۳۲ق)، فقیه و محدث و استاد مناظره که ابن جوزی مدتی در درسهای او شرکت جست.
[۴۵] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۳۲۸.
۴.۱۳ – ابوسعد موذن
ابوسعد اسماعیل بن احمد مؤذّن نیشابوری (د ۵۳۲ق)، فقیه بزرگ که به او اجازه کتبی داد تا همه روایات او را نقل کند.
[۴۶] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۴۷] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۳۳۰.
۴.۱۴ – قشیری و شحامی
ابوالمظفر عبدالمنعم بن عبدالکریم بن هوازن قشیری (د ۵۳۲ق) و ابوالقاسم زاهر بن طاهر شحامی (د ۵۳۳ق) که به وی اجازه روایت دادهاند.
[۴۸] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۳۳۰.
۴.۱۵ – شافع بن عبدالرشید
شافع بن عبدالرشید جیلی (د ۵۴۱ق) که ابن جوزی در کودکی در حلقه درس وی حضور مییافته و کسب علم میکرده است.
[۴۹] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۵۱.
۴.۱۶ – اساتید اجازه نقل حدیث
از استادان وی آنان که نامشان در ذیل میآید، اغلب به وی اجازه نقل حدیث دادهاند:
۴.۱۶.۱ – ابوبکر نیشابوری
ابوبکر وجیه بن طاهر نیشابوری.
[۵۰] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۵۴.
۴.۱۶.۲ – ابوشجاع بسطامی
ابوشجاع عمر بن ابیالحسن بسطامی (د ۵۴۲ق/۱۱۴۷م) که کتاب شمائل النبی ابوعیسی ترمذی و جز آن را به وی آموخت.
[۵۱] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۵۲] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۶۰.
۴.۱۶.۳ – ابوالفتح کروخی
ابوالفتح عبدالملک بن ابی القاسم عبدالله بن ابی سهل کروخی (د ۵۴۸ق/۱۱۵۳م) که ابن جوزی جامع ترمذی و مناقب احمد بن حنبل و جز اینها را از وی شنیده است.
[۵۳] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۸۷ – ۸۸، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۵۴] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۹۲.
۴.۱۶.۴ – ابواسحاق هروی
ابواسحاق ابوالوقت عبدالاول بن عیسی سجزی هروی (د ۵۵۳ق/۱۱۵۸م)، مدرس حدیث در نظامیه بغداد
[۵۵] ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۲۶.
که صحیح بخاری را به روایت داوودی و نیز مسند دارمی و منتخب مسند عبد بن حمید را برای ابن جوزی روایت کرده است.
[۵۶] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۱۲۷.
[۵۷] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۶، ص۱۶۹.
۴.۱۶.۵ – ابوحکیم نهروانی
ابوحکیم ابراهیم بن دینار نهروانی (د ۵۵۶ق/۱۱۶۱م)، عالم بر مذهب و خلاف و فرائض و مدرس مدرسه ابن شمحل و مدرسه باب الازج.
ابن جوزی خود میگوید: قرآن و مذهب و فرائض را نزد وی آموختم و مدتی در مدرسه ابن شمحل معید او بودم و پس از او مدرسه به من سپرده شد و من در آنجا به تدریس پرداختم.
[۵۸] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۶، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۵۹] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱، ص۲۰.
[۶۰] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۴۶۵.
۴.۱۶.۶ – ابوالبرکات احمدی
ابوالبرکات سعدالله بن محمد بن علی بن احمدی (د ۵۵۷ق/ ۱۱۶۲م) که ابن جوزی کتاب السنه لالکائی را به روایت طریثیئی از او شنید.
[۶۱] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۱۵۴.
[۶۲] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۳، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(سعدالله بن علی ابن محمد بن حمدی)
۴.۱۶.۷ – دیگر اساتید
ابوبکر محمد بن عبدالباقی انصاری،
[۶۳] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۵۴ – ۵۸، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۶۴] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۱۳.
ابوالقاسم اسماعیل بن احمد سمرقندی،
[۶۵] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۸۲ – ۸۵، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۶۶] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱، ص۲۲.
ابونصر احمد بن منصور بن احمد (حمد ابن منصور بن حمد)،
[۶۷] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
صوفی همدانی،
[۶۸] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۰، ص۹۹-۱۰۰، بیروت، ۱۳۵۷- ۱۳۵۹ق.
حافظ ابوالبرکات عبدالوهاب بن مبارک انماطی،
[۶۹] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۸۵ -۸۶، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۷۰] ابن جوزی، عبدالرحمان، صید الخاطر، ج۱، ص۱۲.
[۷۱] ابن جوزی، عبدالرحمان، صید الخاطر، ج۱، ص۴۷.
ابوالمعالی عبدالخالق بن احمد بن عبدالصمد شیبانی، معروف به ابن البدن،
[۷۲] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۳، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۷۳] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۳۴.
ابوالحسن محمد بن احمد، معروف به ابن صرما،
[۷۴] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۱۱۱-۱۱۳، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۷۵] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۳۵.
ابومنصور محمد بن عبدالملک بن حسن بن ابراهیم بن خیرون مقری، آخرین کسی که از جوهری (صاحب صحاح) با اجازه روایت کرده است،
[۷۶] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۸۱ -۸۲، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۷۷] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۴۳.
ابوسعد احمد بن محمد بغدادی اصفهانی،
[۷۸] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۹۳-۹۶، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۷۹] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱، ص۲۱.
ابومنصور موهوب بن احمد جوالیقی (د ۵۴۰ق) مدرس ادب در نظامیه بغداد
[۸۰] سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر، بغیه الوعاه، ج۲، ص۳۰۸.
که ابن جوزی نزد وی حدیث، غریب الحدیث، ادب و لغت آموخت و کتاب المعرب و دیگر تصانیفش را نزد او خواند.
[۸۱] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص۱۲۴-۱۲۶، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
[۸۲] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۴۷.
[۸۳] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۰، ص۱۱۸، بیروت، ۱۳۵۷- ۱۳۵۹ق.
[۸۴] ابن جوزی، عبدالرحمان، صید الخاطر، ج۱، ص۱۵۹.
۴.۱۷ – تعداد اساتید
ابن جوزی در جای جای المنتظم به ویژه در وفیات آن بیش از ۷۰ تن و در مشیخه ۸۹ تن
[۸۵] ابن جوزی، عبدالرحمان، مشیخه ابن الجوزی، ج۱، ص ۱۹۷-۲۰۲، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
از استادان خود را نام میبرد که بسیاری از آنان به وی اجازه روایت دادهاند.
[۸۶] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۴۶۳.
۵ – اوضاع روزگار ابنجوزی
اوضاع و احوال روزگار ابن جوزی مقارن با خلفای عباسی و وقایعی بوده است.
۵.۱ – مقارنت با خلفای عباسی
دوران زندگی ابن جوزی مقارن با خلافت ۶ تن از خلفای عباسی است: المسترشد (۵۱۲ – ۵۲۹ق/۱۱۱۸- ۱۱۳۵م)، الراشد (۵۲۹ -۵۳۰ق)، المقتفی (۵۳۰ – ۵۵۵ق)، المستنجد (۵۵۵ -۵۶۶ق)، المستضیء (۵۶۶ – ۵۷۵ق) و الناصر (۵۷۵ -۶۲۲ق).
۵.۲ – وقایعی از آن دوران
بغداد در این روزگار همچون دیگر شهرها و مانند بسیاری از دورانهای دیگر پرآشوب و محل برخوردهای تعصبآمیز بین فرقههای مختلف و گروههای کلامی و مذاهب فقهی بود که به صورتهای گوناگون، مانند مناظره، مجادله و منازعات شدید، جلوهگر میشد. در این برخوردها با انتقال قدرت از خلیفهای به خلیفه دیگر و گاه با عزل و نصب وزیری، یا با روی کار آمدن امیری، فرقهای یا گروهی بر دیگر گروهها تفوق مییافت. همچنین گاه اتفاق میافتاد که برخی از علما با قدرت بیان یا شخصیت علمی یا مذهبی خویش خلیفه یا وزیری را متمایل به مذهب خویش سازند و موجبات برتری گروه و رونق مذهب خویش را فراهم آورند و مخالفان را از صحنه خارج و منزوی کنند.
ذکر نمونههایی از وقایع مذکور در المنتظم میتواند تا اندازهای نشاندهنده سیمای فکری و اجتماعی آن روزگار باشد:
۵.۲.۱ – حضور ابندانشمند در بغداد
در ۵۱۵ق قاضی ابوالقاسم اسماعیل بن ابیالعلاء صاعد بن محمد بخاری معروف به ابن دانشمند، مدرس حنفیان، به بغداد آمد و در خانه سلطان به وعظ نشست. سلطان و خواص در مجلس او حضور یافتند. شافعیان به دارالخلافه شکایت بردند که ابن دانشمند در باب بزرگان مذهب او بیاعتنایی روا میدارد.
[۸۷] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۱۹۴.
۵.۲.۲ – معارضات ابنمعتمد و غزنوی
ابوالفتوح محمد بن فضل اسفراینی معروف به ابن معتمد (۴۸۷- ۵۳۸ق) در رباط خویش مجلس داشت و بر مذهب اشعری سخن میگفت. سخنان او فتنهها و لعنها برانگیخت و میان او و ابوالحسن علی بن حسین غزنوی (د ۵۵۱ق) معارضاتی درگرفت. یکدیگر را بر منبر دشنام میدادند. ابوالحسن غزنوی نزد سلطان رفت و گفت: ابوالفتوح فتنهانگیز است و بارها در بغداد آشوب بر پا کرده، صواب آن است که او را از شهر اخراج کنند. پس سلطان فرمان داد، و ابوالفتوح در رمضان همان سال اخراج شد.
[۸۸] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۳۶.
[۸۹] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۰، ص۱۱۰-۱۱۱، بیروت، ۱۳۵۷- ۱۳۵۹ق.
ابوالحسن غزنوی که به نوشته ابن جوزی تمایل به تشیع داشت و برای خاندان خلافت احترام چندانی قائل نبود، پس از مرگ سلطان مسعود (۵۴۷ق/۱۱۵۲م) خود گرفتار شد، اموالش مصادره گشت و او را از سخنرانی بازداشتند.
[۹۰] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۱۰۹.
[۹۱] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۱۱۰.
۵.۲.۳ – فعالیت ابوالمظفر بروی
در آغاز خلافت المستضی، ابوالمظفر محمد بن محمد بروی (د ۵۶۷ق) به تبلیغ مذهب اشعری و ذم حنابله پرداخت.
[۹۲] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۱۹۸.
به نوشته ابن جوزی وی در نظامیه در سخنرانی خود گفت اگر کار در دست من بود، بر حنبلیان جزیه تعیین میکردم. از اینرو خود و زن و فرزند کوچکش به دست حنبلیان مسموم و کشته شدند.
[۹۳] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۱۹۸.
۵.۲.۴ – منع وعاظ بر منابر
منازعات و اختلافات فرقهها و مذاهب گاه چنان بالا میگرفت که منتهی به منع وعاظ از جلوس بر منبر میشد، چنانکه در المنتظم آمده، از اواسط ۵۵۰ق تا آغاز ۵۵۲ق وعاظ بجز ۳ تن از سخنرانی بر منابر منع شده بودند.
[۹۴] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۱۰۲.
۵.۳ – تلاش شیعیان بر کسب قدرت
در لابهلای رویدادهایی که ابن جوزی در المنتظم آورده است، به رغم فشارهای فراوان علمای اهل سنت و دولتمردان عباسی، نشانههایی از تلاشهای شیعیان اثنا عشری برای کسب قدرت به چشم میخورد:
در ۵۴۷ق مردی متصوف که مردم را موعظه میکرد، دستگیر شد. او را به دیوان بردند. نزد وی الواحی از گل یافتند که بر آنها نام امامان دوازدهگانه نوشته شده بود. پس او را به اتهام رفض سر برهنه در محله باب النوبی گرداندند و پس از تأدیب خانهنشین کردند.
[۹۵] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۸۴.
همچنین در ۵۵۹ق محتسب به فرمان وزیر گروهی از حصیربافان را در شهر گرداند، جرم آنان این بود که نام دوازده امام را بر حصیرها نوشته بودند.
[۹۶] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۱۵۹.
گزارشهای دیگر نیز از زمینه مساعد برای پذیرش تشیع حکایت میکند. چنانکه ابن جوزی یکی از علل توجه مردم به صدقه بن وزیر واسطی را که در بغداد بر منبر میرفت، سخنان رفضآمیز وی ذکر میکند.
[۹۷] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۱۵۴.
رفتن المقتفی در ۵۵۳ق به زیارت مرقد امام حسین (علیهالسلام) نیز میتواند یکی از نشانههای نفوذ و قدرت تشیع در این دوران باشد.
[۹۸] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۱۲۵.
در وقایع سال ۵۷۱ق نیز آمده است که تشیع در این ایام نیرو گرفته بوده است، تا آنجا که صاحب المخزن به خلیفه مینویسد که ابن جوزی را باید در مبارزه با بدعتها تقویت کرد.
[۹۹] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۲۲۲.
[۱۰۰] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۴۷۶.
۵.۴ – رشد تصوف
در این دوران تصوف نیز زمینه مساعدی برای رشد یافت. گزارشهایی این سخن را تأیید میکند: بنفشه، کنیز محبوب خلیفه المستضی، در بازار مدرسه رباطی برای زنان صوفی بنا نهاد و خود آن را گشود و در آن سخنرانی کرد و آن را به خواهر ابوبکر صوفی، شیخ رباط روزنی، اختصاص داد.
[۱۰۱] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۰، ص۲۷۱.
ابوالحسن محمد بن مظفر بن علی بن مسلمه (د ۵۴۲ق) خانه خود در دارالخلافه را رباط صوفیه کرد.
[۱۰۲] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۶۱.
۵.۵ – تصویری از روزگار ابنجوزی
ابن جوزی در صید الخاطر تصویری این چنین از روزگار خود ارائه میکند:
از این روزگار و مردم آن سخت بپرهیز، نیکی و ایثارگری بر جای نمانده است، کسی نیست که در اندیشه مردم باشد و کسی نیست که به یاری درویشان برخیزد. اعانتها یا به عنوان ادای نذر است یا همراه با استخفاف.
[۱۰۳] ابن جوزی، عبدالرحمان، صید الخاطر، ج۱، ص ۴۶۹، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
در جای دیگر مینویسد که بیشتر دولتمردان از بیم برکناری از منصب تن به اجرای فرمانهای ستمکارانه فرمانروایان میدهند و بسیاری کسان را دیدهام که برای کسب مقام قضا یا شهادت از بذل مال دریغ نمیکنند و هدف آنان از این کار جاهطلبی است. آنان – گاه با دریافت مبلغی ناچیز و گاه از بیم صاحبان قدرت – بر آنچه شناختی از آن ندارند، شهادت خلاف واقع میدهند.
[۱۰۴] ابن جوزی، عبدالرحمان، صید الخاطر، ج۱، ص ۴۴۵، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
درباره مدارس میگوید: تأسیس مدارس در روزگار ما مخاطرهآمیز است زیرا گروه کثیری از متفقهان برای آموختن علم جدل در آنها سکنی میگزینند، از علوم شریعت روی میگردانند، از آمد و رفت به مساجد دوری میجویند و به مدرسه و القاب بسنده میکنند.
[۱۰۵] ابن جوزی، عبدالرحمان، صید الخاطر، ج۱، ص۳۷۳.
درباره رباطها و خانقاهها نیز مینویسد: آنها خالی از هرگونه فایدهاند، زیرا صوفیان در آنها بساط جهل و تنپروری میگسترند و آوای محبت و قرب دروغین سر میدهند، از اشتغال به آموختن سرباز میزنند و سیره عرفای راستین چون سری و جنید را ترک میکنند.
[۱۰۶] ابن جوزی، عبدالرحمان، صید الخاطر، ج۱، ص ۴۷۵، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
ابن جوزی روزگار خویش را دوران ریا، شهرتطلبی، عوامفریبی و مرید پروری میخواند و مینویسد: کسانی را در جامه پارسایان میبینیم که بهترین غذاها را میخورند، با توانگران دوستی دارند، از درویشان دوری میجویند، بدون حاجبان و خادمان خویش جایی نمیروند، بر مردم تکبر میورزند، از اینکه مولانا خوانده شوند، لذت میبرند و روزگار خود را به بیهودگی تباه میکنند.
[۱۰۷] ابن جوزی، عبدالرحمان، صید الخاطر، ج۱، ص۴۸۵، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
بیشتر سلاطین از راههای نادرست مال گرد میآورند و در راههای ناشایست خرج میکنند. گویی آن اموال نه از آن خدا، که از آن خودشان است. دانشمندان نیز یا بر اثر فقر یا از بیم نام و جان با آنان همراهی میکنند.
[۱۰۸] ابن جوزی، عبدالرحمان، صید الخاطر، ج۱، ص۵۱۰، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۵.۶ – سکوت خلفا در برابر جنگهای صلیبی
نکته تأمل برانگیز در عصر ابن جوزی (سده ۶ق/۱۲م) سکوت نسبتاً آشکار دستگاه خلافت و بزرگان بغداد در برابر یکی از بزرگترین رویدادهای تاریخ جهان، یعنی جنگهای صلیبی (۴۹۰-۶۹۰ق/۱۰۹۴- ۱۲۹۱م) است که میان مسلمانان و مسیحیان و به بیانی دیگر میان شرق و غرب، نزدیک به ۲۰۰ سال ادامه داشت. ابن جوزی به عنوان مسلمانی دانشمند و مورخ روزگار خود تقریباً معاصر و شاهد دو دوره از این جنگها بوده است: دوره فتوحات صلیبیان یعنی تصرف بخش بزرگی از شام و تشکیل امارتنشینهای لاتینی در شهرهای بیتالمقدس، انطاکیه، طرابلس و رها (اورفا)، و دوره واکنش مسلمانان در مقابل صلیبیان به سرکردگی سرداران رشید جامعه اسلامی چون عمادالدین زنگی، نورالدین زنگی و سپس صلاحالدین ایوبی و بازپسگیری بیتالمقدس و دیگر شهرهای مهم که تقریباً خودجوش و بیارتباط با مرکز خلافت تحقق یافت.
خلفای ناتوان عباسی، امرا و وزرای جاهطلب و علمای غافل بغداد چنان سرگرم بازیهای سیاسی، درگیریها و قدرتجوییهای فردی، منازعات کلامی و کشمکشهای مذهبی بودند که نه تنها اقدامی در برانگیختن مسلمانان و گسیل کردن نیرو برای مقابله انجام نگرفت، بلکه استمداد مکرر گروههایی از مردم جنگزده شام که به بغداد پناه میآوردند، نیز بیپاسخ ماند.
[۱۰۹] حتی، فیلیپ خلیل، تاریخ عرب، ج۱، ص۸۰۷ -۸۲۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، ۱۳۶۶ش.
در آثار ابن جوزی هم، چنانکه انتظار میرود، به نکاتی که حکایت از همدردی و نگرانی وی در برابر این تصادم بزرگ کند، بر نمیخوریم، حتی در المنتظم، بزرگترین تألیف تاریخی او نیز بجز خبرهایی کوتاه از این درگیریها که گاه از لابهلای حوادث هر سال به دست میدهد، چیز قابل توجهی نمییابیم.
۶ – زندگی اجتماعی و فرهنگی
زندگی اجتماعی و فرهنگی ابن جوزی همراه بوده با خطابه و موعظه، تدریس و تربیت شاگردان، منازعات دینی و سیاسی.
۶.۱ – خطابه و وعظ
میتوان گفت که زندگی اجتماعی و فرهنگی ابن جوزی با نخستین مجالس وعظ وی آغاز میشود و بیشترین مایه شهرت وی نیز همین بعد زندگانی اوست که تا پایان عمر در آثار خود او و دیگران منعکس شده است:
۶.۱.۱ – منبر در کودکی
نخستینبار در ۵۲۰ق/۱۱۲۶م که هنوز کودکی ۹ ساله بود، بر منبر رفت. خود مینویسد که مرا نزد ابوالقاسم علی بن یعلی علوی هروی بردند. او سخنانی از وعظ به من آموخت و پیراهنی بر من پوشاند و آنگاه که برای وداع با مردم بغداد در رباطی نزدیک باروی شهر نشست، مرا بر منبر فرستاد. من آنچه از وی آموخته بودم، در اجتماعی که نزدیک به ۵۰ هزار تن میشد، بیان کردم.
[۱۱۰] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۲۳۶.
۶.۱.۲ – شهرت یافتن
ابن جوزی در زمان وزارت ابن هبیره، (۵۴۴ -۵۶۰ق) با سخنرانیهای خویش که هر جمعه در منزل او برگزار میشد، به شهرت رسید.
[۱۱۱] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۴۶۶.
خطوط اصلی محتوای خطبههای وی احیاء قدرت خلافت، دفاع شدید از سنت، رد بدعت و مخالفت با اهل بدعت، ستایش از امام احمد و پیروان او و سرزنش مخالفان آنان بود
[۱۱۲] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۴۶۶.
[۱۱۳] ۲ EI
در مجالس وعظ ابن جوزی خلفا، وزرا، دانشمندان و بزرگان شرکت میکردند. وی خود در المنتظم به برخی از این مجالس اشاره میکند. مثلاً مینویسد که پس از درگذشت المقتضی و در آغاز خلافت المستنجد (ربیعالاول ۵۵۵) مجلسی برای سوگواری به مدت ۳ روز در بیت النوبه منعقد شد که من در آن سخن راندم… المستنجد در پایان ماه سوگواری پدرش به من و گروهی از دولتمردان و دانشمندان خلعت بخشید و به من اجازه داد که در جامع قصر سخنرانی کنم. از ۲۸ ربیعالاخر در این جامع به وعظ پرداختم. در این مجلس پیوسته بین ۱۰ تا ۱۵ هزار تن شرکت میجستند.
[۱۱۴] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۱۴۰.
در دوره خلافت المستضی (۵۶۶ – ۵۷۵ق/۱۱۷۱- ۱۱۷۹م)، ابن جوزی به اوج شهرت خویش رسید، تا آنجا که به عنوان بزرگترین واعظ حنبلیان شناخته میشد. در ۲۱ جمادی الاول ۵۷۴ خلیفه فرمان داد که صفهای در جامع قصر برای جلوس و سخنرانی شیخ ابوالفتح بن منی فقیه حنبلی بسازند و در جمادی الاخر همین سال فرمان داد که قبر احمد بن حنبل را بازسازی کنند. پیروان دیگر مذاهب از این کارها که برای حنبلیان انجام میگرفت – و پیش از آن معمول نبود – سخت آزرده شدند. ابن جوزی میگوید: مردم به من میگفتند: گرایش خلیفه به حنابله به خاطر تو و از تأثیر کلام توست… و من بر این، خدای را سپاس میگویم.
[۱۱۵] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۲۴۸.
در ۵۲۷ق شیخ و استاد وی ابوالحسن بن زاغونی که در جامع منصور، نزدیک قبر معروف، در باب بصره و نیز در مسجد ابن فاعوس مجلس درس و وعظ و مناظره داشت، درگذشت. ابوعلی بن راذانی جای وی را در این مجلس گرفت و به سبب خردسالی ابن جوزی از سپردن آن به وی خودداری شد. پس وی نزد انوشروان وزیر رفت و فصلی در مواعظ ایراد کرد و بدینسان اجازه یافت که در جامع منصور به وعظ بنشیند. خود میگوید: در نخستین روز مجلس من همه فقهای بزرگ مذهب ما، چون عبدالواحد بن شنیف و ابوعلی بن قاضی و ابوبکر بن عیسی و ابن قسامی و جز اینان حضور داشتند. آنگاه در مسجد نزدیک قبر معروف و باب بصره و نهر معلی سخن راندم. این مجالس همچنان ادامه یافت و مورد استقبال قرار گرفت.
[۱۱۶] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۲۷۶.
۶.۱.۳ – گزارش ابن جبیر
ابن جبیر ضمن مشاهدات خویش از بغداد (۵۸۰ق/۱۱۸۴م) در گزارش «مجالس علم و وعظ» با ستایشی مبالغهآمیز از شخصیت علمی، ادبی و دینی ابن جوزی تصویری روشن از یک از مجالس وعظ او به دست میدهد: بامداد روز شنبه در مجلس شیخ فقیه… ابن جوزی که در برابر منزل او در ساحل شرقی دجله برپا میشد، حاضر شدم. پس از جلوس وی بر منبر و پیش از شروع خطابه بیست و چند تن قاری با همخوانی و ترتیبی خاص آیاتی از قرآن مجید را تلاوت کردند. آنگاه وی به خطابه پرداخت و در آغاز هر بخش از سخن خویش اوایل آیات خوانده شده و در پایان هر بخش اواخر آن آیات را همچون قافیه میآورد و در عینحال ترتیب آیات را نیز حفظ میکرد… سخن او دلها را شیفته میساخت و به پرواز در میآورد و جانها را میگداخت تا آنجا که بانگ ناله برمیخاست و گنهکاران فریاد توبه و استغاثه بر میکشیدند و چون پروانگان که خود را به شعله شمع میزنند، به پای وی میافتادند… و گروهی از خود بی خود میشدند… آنگاه طرح مسائل آغاز شد و از هر سوی مجلس رقعههای سؤال به سوی وی روان گشت. او سریعاً بدانها پاسخ میداد، بیشترین فایده مجالس او همین پاسخ به پرسشها بود.
[۱۱۷] ابن جبیر، محمد، رحله ابن جبیر، ج۱، ص۱۷۶.
[۱۱۸] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۱، ص۴۱۱، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
ابن جبیر از دو مجلس دیگر وی در همان سال گزارش میدهد: یکی در سحرگاه پنجشنبه ۱۱ صفر در باب بدر در صحنی از کاخهای خلیفه و دیگری در روز شنبه ۱۳ صفر در همانجا. در گزارش مجلس اول آورده است که در این مجلس، علاوه بر عموم مردم، خلیفه و مادرش و کسانی دیگر از حرم او حاضر بودند.
[۱۱۹] ابن جبیر، محمد، رحله ابن جبیر، ج۱، ص۱۷۷.
[۱۲۰] ابن جبیر، محمد، رحله ابن جبیر، ج۱، ص۱۷۹.
۶.۱.۴ – گزارش ابن جوزی
ابن جوزی بارها در المنتظم به مجالس خود و استقبال مردم از آنها اشاره میکند. مثلاً در یکجا مینویسد: به فرمان خلیفه در پنجشنبه ۵ رجب ۵۷۰ بعد از نماز عصر مجلسی در باب بدر تشکیل شد. مردم از هنگام نماز صبح شروع به گرفتن جا برای خویش کردند، هر صف به ۱۸ نفر به بهای ۱۸ قیراط کرایه داده شد، سرانجام کار بدانجا رسید که برخی حاضر شدند برای نشستن در کنار آن ۱۸ تن ۶ قیراط بپردازند.
[۱۲۱] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۲۱۴.
در جای دیگر میگوید: در روز عاشورای ۵۷۱ق به فرمان خلیفه مجلسی در حضور وی برپا شد. مردم از نیمه شب برای شنیدن سخنان من به باب بدر روی آوردند. انبوه جمعیت بیش از حد بود، تا آنجا که درها را بستند. ناگزیر گروه بیشماری در راههای پیوسته به این مکان ایستادند.
[۱۲۲] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۲۱۸.
در جایی دیگر آورده است که در ۱۱ رمضان ۵۷۲ در خانه ظهیرالدین صاحب المخزن به وعظ نشستم. خلیفه حضور داشت، به عامه مردم نیز اجازه ورود داده شد. در این مجلس چنان سخن گفتم که همه شگفتزده شدند، تا آنجا که ظهیرالدین به من گفت که خلیفه به وی گفت است: «این مرد چنان سخن میگوید که گویی از آدمیان نیست».
[۱۲۳] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۲۳۰.
۶.۱.۵ – شرکتکنندگان
ابن جوزی در بسیاری جاها به مجالس دیگر خود اشاره میکند که در آنها خلیفه، وزرا، دولتمردان، علما، فقها، قضات، شیوخ و بزرگان و دیگر طبقات مردم شرکت داشتند.
گفته شده که شمار شرکتکنندگان این مجالس گاه به ۱۰۰ هزار تن میرسیده است.
[۱۲۴] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۲۴۹.
[۱۲۵] نک:ذهبی، محمد، العبر، ج۳، ص۱۱۹.
[۱۲۶] یافعی، عبدالله، مرآه الجنان، ج۳، ص۳۷۰.
۶.۱.۶ – تأثیرات مجالس موعظه
در این مجالس غالباً عده زیادی از روی تنبیه توبه میکردند و بعضی از شدت تأثیر موی از سر میکندند.
[۱۲۷] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۲۴۹.
[۱۲۸] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۰۸، ص۲۲۳.
[۱۲۹] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۱۹۷.
به گفته خود او بیش از ۱۰۰ هزار تن به دست او توبه کردند
[۱۳۰] ابن جوزی، عبدالرحمان، القصاص و المذکرین، ج۱، ص۳۷۱.
و بیش از ۱۰۰ هزار (؟) تن نیز به دست وی اسلام آوردند،
[۱۳۱] ابن جوزی، عبدالرحمان، القصاص و المذکرین، ج۱، ص۳۷۱.
ولی سبط او مینویسد: هزار تن یهودی و نصرانی به دست وی مسلمان شدند.
[۱۳۲] ابن جوزی، یوسف، مرآه الزمان، ج۸، ص۴۸۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
نوشتهاند که المستضیء پیوسته، حتی در هنگام بیماری در مجالس وعظ او شرکت میجست.
[۱۳۳] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۴۷۵.
۶.۱.۷ – بیان تفسیر در منبر
از کارهای بیسابقه ابن جوزی بیان یک دوره تفسیر قرآن بر منبر است. خود میگوید: در ۱۷ جمادی الاول ۵۷۰ ق تفسیر قرآن را بر منبر به پایان رساندم. پس در همانجا سجده شکر به جای آوردم و گفتم از زمان نزول قرآن تاکنون واعظی را نمیشناسم که همه قرآن را در مجلس وعظ تفسیر کرده باشد.
[۱۳۴] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۲۱۳.
۶.۱.۸ – موعظه خلیفه
ابن جوزی در مجالسی که خلیفه حاضر بود، به موعظه وی میپرداخت. چنانکه خود در المنتظم آورده، در مجلس خطاب به خلیفه گفت: «ای امیرالمؤمنین اگر درباره تو سخن گویم، از تو میترسم و اگر سکوت کنم بر تو میترسم، اما من به سبب محبت به تو ترس بر تو را بر ترس خویش از تو مقدم میدارم»
[۱۳۵] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۲۵۰.
۶.۲ – تدریس
بهجز خطابه و وعظ، تدریس، بخش مهمی از زندگی اجتماعی ابن جوزی را در برمیگرفت.
۶.۲.۱ – مدارس تدریس
وی استادی بزرگ و مدرسی توانا بود و چنانکه خود میگوید در ۵ مدرسه تدریس میکرده است،
[۱۳۶] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۲۴۹.
اما در منابع به ۴ مدرسه ذیل اشاره شده است:
۶.۲.۱.۱ – ابن شمحل
مدرسه ابن شمحل را ابن شمحل در مأمونیه ساخت و ابن جوزی مدتی در آن معید ابوحکیم نهروانی بود. سپس این مدرسه بدو سپرده شد و در آن به تدریس پرداخت.
[۱۳۷] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۱۴۷.
۶.۲.۱.۲ – بنفشه
مدرسه بنفشه، خانه نظامالدین ابونصر بن جهیر بود. بنفشه آن را خرید و مدرسه کرد و به ابوجعفر صباغ سپرد. کلید مدرسه مدتی در دست او بود. سپس از وی باز ستد و بدون درخواست ابن جوزی به وی سپرد. این مدرسه، چنانکه ابن جوزی مینویسد، طبق وقفنامه آن، وقف پیروان احمد بن حنبل بوده است.
[۱۳۸] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۲۱۴.
ابن جوزی از ۲۵ شعبان ۵۷۰ ق درس خود را در این مدرسه با حضور قاضی القضاه، حاجب الباب و فقهای بغداد آغاز کرد.
[۱۳۹] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۲۱۴.
۶.۲.۱.۳ – شیخ عبدالقادر
مدرسه شیخ عبدالقادر تا زمان وزارت ابن یونس حنبلی (۵۸۳ -۵۸۴ق) در دست عبدالسلام بن عبدالوهاب بن عبدالقادر جیلی بود. در این سال پس از متهم ساختن وی و سوزاندن کتابهایش مدرسه نیای او را نیز از وی برگرفتند و به ابن جوزی سپردند.
[۱۴۰] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۳، ص۱۵۵.
۶.۲.۱.۴ – درب دینار
این مدرسه را ابن جوزی در درب دینار ساخت و کتابهای خود را بر آن وقف کرد.
[۱۴۱] ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۳۸۳، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
خود میگوید: در ۳ محرم ۵۷۰ کار در این مدرسه را آغاز کردم و در آن روز ۱۴ مبحث در رشتههای مختلف علمی تدریس کردم.
[۱۴۲] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۲۱۱.
۶.۲.۱.۵ – مدرسه نظامیه
گروهی از نویسندگان و محققان متقدم و معاصر، چون دولتشاه سمرقندی،
[۱۴۳] دولتشاه سمرقندی، تذکره الشعراء، ج۱، ص ۱۵۲، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
رازی،
[۱۴۴] رازی، امین احمد، هفت اقلیم، ج۱، ص۱۹۷، به کوشش جواد فاضل، تهران.
حالی
[۱۴۵] حالی، الطاف حسین، حیات سعدی، ج۱، ص ۴، ترجمه نصرالله سروش، تهران، ۱۳۱۶ش.
و سعید نفیسی
[۱۴۶] نفیسی، سعید، مدرسه نظامیه بغداد، ج۱، ص ۱۲۵، مهر، تهران، ۱۳۱۷ش، س ۲، شم ۲.
ابن جوزی را به غلط از مدرسان مدرسه نظامیه بغداد و استاد سعدی، شاعر نامدار ایران (ح ۶۰۰ -۶۹۴ق) دانستهاند. به احتمال قوی منشأ این اشتباه اشارتی است که سعدی در «بوستان»
[۱۴۷] سعدی، بوستان، گلستان، کلیات، ج۱، ص۳۵۰، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۵ش.
به تحصیلات خویش در نظامیه بغداد کرده و در «گلستان»
[۱۴۸] سعدی، بوستان، گلستان، کلیات، ج۱، ص۸۰، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۵ش.
از «شیخ اجل ابوالفرج بن جوزی» به عنوان استاد خود نام برده است. با توجه به تاریخ وفات ابن جوزی (۵۹۷ ق) و تاریخ ولادت سعدی و تاریخ احتمالی ورود او به بغداد (ح ۶۲۱ق) این سخن نمیتواند درست باشد، و ابن جوزی مذکور در «گلستان» باید ابوالفرج جمالالدین عبدالرحمان بن یوسف، پسر ابومحمد محییالدین یوسف و نواده ابوالفرج عبدالرحمان بن علی بن جوزی باشد که در ۶۳۱ق به نیابت پدرش که از سوی المستنصر به سفارت مصر رفته بود، مدرس کرسی حنبلی در مدرسه مستنصریه گردید و در ۶۵۶ ق در زمان سقوط بغداد به دست تاتار کشته شد.
[۱۴۹] کسائی، نورالله، مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۲، تهران، ۱۳۵۸ش.
افزون بر این خواجه نظامالملک، بانی و واقف مدرسه نظامیه بغداد، در وقفنامه شرط کرده بود که مدرسه و املاکِ موقوفه آن در اصل و فرع وقف بر پیروان شافعی است و باید مدرسان و واعظان و کتابدار آن همه شافعیمذهب باشند
[۱۵۰] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۶، ص۳۰۴.
بنابراین نمیتوان پذیرفت که مردی چون ابن جوزی که از کودکی بر مذهب حنبلی بالیده و به عنوان واعظ و چهره برجسته حنبلیان بغداد شهرت یافته، با مدرسه نظامیه بغداد ارتباطی داشته باشد، و بدینسان سخن فؤاد بستانی نیز که ابن جوزی را از شاگردان و مدرسان نظامیه دانسته، مردود است.
۶.۲.۲ – شاگردان
گروه زیادی در رشتههای مختلف علمی از ابن جوزی بهرهمند شده و جمعی کتابهایی را نزد او خواندهاند، از آن جملهاند: طلحه علثی و ابوعبدالله بن تیمیه، خطیب حرّان که کتاب زاد المسیر او را در تفسیر نزد او خوانده است.
[۱۵۱] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۳، ص۳۲۳.
گروه بیشماری از امامان، حافظان، فقیهان و جز اینها، حدیث از وی شنیده و تصانیفش را بر او خواندهاند.
گروهی نیز از او روایت کردهاند که از آن جملهاند: پسرش، صاحب علامه محییالدین یوسف، استاد دارالمستعصم؛ پسر دیگرش، علی ناسخ؛ نوهاش، ابوالمظفر شمسالدین یوسف بن قزاوغلی (معروف به سبط ابن جوزی)؛ شیخ موفقالدین ابن قدامه؛ حافظ عبدالغنی؛ ابن دبیثی؛ ابن قطیعی؛ ابن نجار؛ ضیا؛ یلدانی؛
[۱۵۲] حتی، فیلیپ خلیل، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، ۱۳۶۶ش.
ابن عبدالدائم؛ نجیب عبداللطیف حرانی که او آخرین شاگرد وی در سماع حدیث بوده است.
[۱۵۳] ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۳۶۷، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
گروهی دیگر از او اجازه روایت اخذ کردهاند. از آن جملهاند:
ابن جبیر اندلسی؛ زکیالدین عبدالعظیم منذری؛ صائنالدین محمد بن انجب نعال بغدادی؛ ناصحالدین بن حنبلی واعظ؛
[۱۵۴] ابراهیم، ناجیه عبدالله، مقدمه بر المصباح المضی، ج۱، ص۳۶.
شیخ شمسالدین عبدالرحمان؛ احمد بن ابیالخیر؛ خضر بن حمویه؛ قطب بن عصرون
[۱۵۵] ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۳۶۷، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
و فخر علی بن بخاری که آخرین اینان بوده است.
[۱۵۶] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۵۰۴.
۶.۳ – منازعات دینی و سیاسی
ابن جوزی جز وعظ و تدریس و گاه شرکت در مناظرات علمای مذاهب مختلف
[۱۵۷] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۰، ص۲۵۸، بیروت، ۱۳۵۷- ۱۳۵۹ق.
و تألیف که تقریباً سراسر اوقات او را اشغال میکرد، به کاری دیگر نپرداخت و حتی جز برای سفر حج از بغداد خارج نشد.
[۱۵۸] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۰، ص۱۲۰، بیروت، ۱۳۵۷- ۱۳۵۹ق.
[۱۵۹] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۰، ص۱۸۲، بیروت، ۱۳۵۷- ۱۳۵۹ق.
[۱۶۰] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۱، ص۴۱۱، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
۶.۳.۱ – دوری از سمتها
با آنکه خلفا و صاحبان قدرت بدو عنایت داشتند،
[۱۶۱] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۰، ص۲۸۴، بیروت، ۱۳۵۷- ۱۳۵۹ق.
[۱۶۲] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۱، ص۴۰۹، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
هیچ سمت رسمی و سیاسی بر عهده نگرفت و به رغم آنکه مکرر در صید الخاطر
[۱۶۳] ابن جوزی، عبدالرحمان، صید الخاطر، ج۱، ص۵۰۸، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۱۶۴] ابن جوزی، عبدالرحمان، صید الخاطر، ج۱، ص۵۱۱، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
و دیگر آثارش چون تلبیس ابلیس ارتباط علما با دولتمردان را نکوهش و تقبیح میکند، از جای جای المنتظم برمیآید که خود با خلفا، وزرا و دیگر صاحبان قدرت در ارتباط بوده است.
[۱۶۵] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۰، ص۲۵۷، بیروت، ۱۳۵۷- ۱۳۵۹ق.
در دو مورد چنانکه خود میگوید خلیفه مسئولیتی به وی میسپارد: نخست اینکه در ۵۶۹ ق که همه وعاظ جز ۳ تن از تشکیل مجالس ممنوع میشوند، وی به عنوان تنها خطیب حنبلیان بغداد تعیین میگردد
[۱۶۶] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۲۰۲.
اما این سمت را نمیتوان مقامی رسمی و دولتی شمرد، زیرا منشأ آن بیشتر قبول عامی بوده که وی نزد هم مذهبان خود داشته است. مورد دیگر اینکه در ۵۷۱ق به پیشنهاد صاحب المخزن و فرمان خلیفه به عنوان مسئول مبارزه با بدعتها (تفتیش عقاید) برگزیده میشود،
[۱۶۷] ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۸، ص۲۲۲.
که این سمت نیز به نظر میرسد بیش از آنکه جنبه حکومتی داشته باشد، صبغه مذهبی دارد و با توجه به تعصبی که ابن جوزی نسبت به اهل بدعت داشته، و در آثارش به ویژه تلبیس ابلیس و صیدالخاطر تجلی یافته،
[۱۶۸] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۴۷۶.
احتمالاً وی شرعاً خود را مکلف به پذیرفتن این شغل میدانسته است.
۶.۳.۲ – زندانیشدن
منازعات و مبارزات او در خطابهها و جلسات درس با فرقهها و گروههایی که وی آنان را اهل بدعت میشمرد و نیز اقدامات شدیدی که وی به عنوان مسئول مبارزه با بدعتها به عمل آورد، موجب گرفتاری او در سالهای پایانی عمر شد:
در سبب گرفتاری وی نوشتهاند: ابن یونس حنبلی در ۵۸۳ق/۱۱۸۷م که وزارت الناصر را بر عهده داشت، احتمالاً به اشاره ابن جوزی و با حضور وی، مجلسی بر ضد عبدالسلام بن عبدالوهاب بن عبدالقادر جیلی منعقد ساخت و در آن فرمان داد تا کتابخانه وی را به سبب احتوا بر کتابهای زندقه و ستارهپرستی و علوم اوایل بسوزانند و مدرسه نیای او را از وی بازستانند و به ابن جوزی بسپارند.
[۱۶۹] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۵۰۴.
در ۵۹۰ ق الناصر وزارت خویش را به ابوالمظفر مؤیدالدین محمد ابن احمد معروف به ابن قصاب که شیعه بود، سپرد. وی ابن یونس حنبلی را بازداشت کرد و یاران او را تحت تعقیب قرار داد. عبدالسلام بن عبدالوهاب، ابن جوزی را به عنوان مردی ناصبی و از فرزندان ابوبکر و یکی از بزرگترین یاران ابن یونس به ابن قصاب معرفی کرد و گفت مدرسه نیای مرا گرفتند و به او سپردند و با مشورت او کتابخانه من سوزانده شد. ابن قصاب این داستان را به الناصر که به شیعیان گرایش داشت و با ابن جوزی میانهای نداشت و گاهگاه نیز در مجالس وعظ او مورد سرزنش قرار میگرفت، در میان نهاد. پس خلیفه فرمان داد تا ابن جوزی را به عبدالسلام واگذارند. عبدالسلام به خانه ابن جوزی آمد، او را دشنام داد، با وی تندی کرد، بر خانه و کتابخانه او مهر نهاد و خانوادهاش را پراکنده ساخت.
[۱۷۰] ابوشامه، عبدالرحمان، تراجم رجال القرنین، ج۱، ص۶، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
[۱۷۱] ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۳۷۷، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۱۷۲] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۵۰۴.
ابن جوزی را در بند کردند و با کشتی به واسط بردند و در خانهای در «درب الدیوان» باز داشتند و کسی را برای خدمت و دربانی او گماشتند. در این مدت کسانی نزد او میرفتند و از او حدیث میشنیدند و وی از آنجا اشعار بسیاری به بغداد فرستاد. بدین سان ۵ سال را در آنجا سپری کرد. ابن رجب میافزاید: در حالی که ۸۰ سال داشت، خود همه کارهای خویش را انجام میداد: جامه میشست، غذا میپخت و آب از چاه میکشید. او اجازه نداشت که برای استحمام یا کاری دیگر از خانه خارج شود.
[۱۷۳] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۵۰۵.
از ابن جوزی نقل شده است که گفت: در این مدت روزی یکبار قرآن را ختم میکردم و به سبب اندوهی که از دوری فرزندم یوسف داشتم، سوره یوسف را نمیخواندم. وی در ۵۹۵ق آزاد شد و به بغداد بازگشت. گروه کثیری با شادی به استقبال او رفتند.
[۱۷۴] ذهبی، محمد، العبر، ج۳، ص۱۱۰، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۱۷۵] غسانی، ملک اشرف، العسجد المسبوک، ج۱، ص۲۵۳، به کوشش شاکر محمود عبدالمنعم، بیروت/بغداد، ۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵م.
[۱۷۶] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۵۰۵.
جمعه با مردم نماز خواند و شنبه در مجلس وعظی شرکت کرد که در آن مدرسان، صوفیان و مشایخ رباطها شرکت داشتند. انبوه جمعیت تا بدانجا بود که صدای وی به انتهای مجلس نمیرسید.
۶.۳.۳ – آزادی از زندان
در چگونگی آزادی ابن جوزی از زندان نوشتهاند که پسرش محییالدین یوسف که خود به خطابت اشتغال داشت از مادر خلیفه که نسبت به ابن جوزی تعصبی داشت، یاری جست و او از پسرش الناصر خواست تا شیخ را به بغداد بازگرداند. پس ابن جوزی به بغداد باز گردانده شد و چون گذشته به وعظ و درس و تألیف سرگرم بود تا درگذشت.
[۱۷۷] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۵۰۶.
۷ – عقاید و آراء
ابن جوزی با اینکه به عنوان شخصیت ممتاز حنبلیان در روزگار خویش شناخته شده است و معاصران او شوکت و رونق مذهب حنبلی را بر اثر مجاهدات و شخصیت علمی او میدانستهاند، بزرگانی از حنبلیان پس از او چون شیخ موفقالدین مقدسی در باب او گفتهاند، از تصانیف وی در سنت و از روش وی در پیروی از سنت خشنود نیستیم.
[۱۷۸] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۲، ص۴۸۸.
[۱۷۹] ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۳۸۱، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
ابن قادسی پس از ستایش ابن جوزی در زهد و عبادت مینویسد: گروهی از مشایخ ائمه مذهب ما، از او ناخشنودند، زیرا در سخنانش گرایش به تأویل دیده میشود.
[۱۸۰] ابن رجب، عبدالرحمان، ذیل طبقات الحنابله، ج۱، ص۴۱۴، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
به نظر میرسد که برخی از سخنان وی در مجالس وعظ و نیز بعضی از آثار وی در ایجاد ناخشنودی هممذهبانش بیتأثیر نبوده است. سبط ابن جوزی مینویسد: روزی جدم ابوالفرج در حضور خلیفه الناصر و دانشمندان بزرگ بغداد بر منبر بود، یزید را لعن کرد، گروهی برخاستند و مجلس را ترک کردند
[۱۸۱] ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ج۱، ص۲۶۱، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۱۸۲] ابن جوزی، یوسف، مرآه الزمان، ج۸، ص۴۹۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
همو مینویسد که جدم در کتاب الرد علی المعتصب العنید المانع من ذمّ یزید گفته: در حدیث آمده است که هر کس صد یک اعمال یزید را مرتکب شده باشد، ملعون است… و در این زمینه احادیثی را که بخاری و مسلم در صحاح خویش آوردهاند، ذکر میکند.
[۱۸۳] ابن جوزی، یوسف، مرآه الزمان، ج۸، ص۴۹۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
نوشتهاند که وی در عصبیت و تازش به دیگران تحت تأثیر خطیب بغدادی بوده و سبط او در مرآه الزمان از این امر اظهار شگفتی کرده است.
[۱۸۴] محفوظ، محمد، مقدمه بر مشیخه.
۷.۱ – تشیع
ستایشهای ابنجوزی از اهل بیت نظیر ذکر فضایل علی (علیهالسلام)
[۱۸۵] ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ج۱، ص۲۸۴، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
و حضرت فاطمه (علیهاالسلام)
[۱۸۶] ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ج۱، ص۲۷۸، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
و ذکر روایاتی در ستایش از حضرت امام حسین (علیهالسلام)
[۱۸۷] ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ج۱، ص۲۴۵، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۱۸۸] ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ج۱، ص۲۴۶، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۱۸۹] ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ج۱، ص۲۵۲، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
و نقل حدیث از برخی امامان معصوم
[۱۹۰] ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ج۱، ص۳۲۴، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
بعضی از بزرگان شیعه را بر آن داشته که در باب شیعه بودن ابن جوزی سخن گویند.
۷.۱.۱ – دلایل تشیع ابنجوزی
خوانساری
[۱۹۱] خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۵، ص۳۸، به کوشش اسدالله اسماعیلیان، قم، ۱۳۹۲ش.
مینویسد: بعید نیست که ابن جوزی شیعه بوده و بنا بر مصلحت تظاهر به تسنن میکرده است. آنگاه این دلایل را برای نظر خویش بیان میکند:
۱. او بر منبر روایت «رد الشمس» را در شأن علی (علیهالسلام) نقل کرده است.
۲. چنانکه جمهور علما روایت کردهاند، روزی با حضور پیروان دو مذهب (تشیع و تسنن) از وی سؤال شد که ابوبکر افضل است یا علی (علیهالسلام) ؟ وی در پاسخ گفت: «من کان بنته فی بیته». نیز در رجال محدث نیشابوری آمده است که از وی درباره شمار امامان سؤال شد. وی پاسخ داد: «اربعه اربعه اربعه».
۳. از او سؤال شد چگونه قتل امام حسین (علیهالسلام) را به یزید نسبت میدهند، در حالی که یزید در شام بود و امام در عراق؟ وی در پاسخ این بیت شریف رضی را خواند:
سهم اصاب و رامیه بذی سلم ••• من بالعراق لقد ابعدت مرماک
[۱۹۲] سید شریف رضی، دیوان الشریف الرضی، ج۲، ص۹۹.
۷.۱.۲ – رد دلایل
اما با توجه به نکات زیر پذیرفتن تشیع وی درست نیست:
۱. آنچه خوانساری در مورد حدیث «رد الشمس» مینویسد با عبارات ابن جوزی در همین مورد در تلبیس ابلیس
[۱۹۳] ابن جوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۸۹.
مغایرت دارد: غلو رافضیان در دوستی علی (علیهالسلام) آنان را به جعل احادیث بسیاری در فضایل او وا داشته است که او خود از آن احادیث بیزار است و من برخی از آنها را در کتاب الموضوعات آوردهام. از آن جمله است حدیث ردالشمس. به نظر میرسد که خوانساری در مورد این حدیث ابن جوزی را با سبط وی اشتباه کرده باشد. زیرا سبط بن جوزی در تذکره الخواص سخن جد خویش را درباره موضوع بودن این حدیث نفی میکند و مینویسد سخن جد من که گفت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 