پاورپوینت کامل سید رضیالدین ابوالقاسم علی بن موسی بن طاووس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سید رضیالدین ابوالقاسم علی بن موسی بن طاووس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سید رضیالدین ابوالقاسم علی بن موسی بن طاووس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سید رضیالدین ابوالقاسم علی بن موسی بن طاووس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
سید بن طاووس
رضیالدین ابوالقاسم سید علی بن موسی بن طاووس (۵۸۹-۶۶۴ ه.ق)، معروف به سید بن طاووس، از فقهای نامآور شیعه در قرن ششم و هفتم هجری قمری که بیشترین شهرت وی در زهد، تقوی و عرفان است و اکثر تالیفات او در موضوع ادعیه و زیارات میباشد.
ابن طاووس از علمای حله بوده و تحصیلات علمی خود را در حله و بغداد از اساتیدی چون نجیبالدین ابننمای حلی، فخار بن معد موسوی، محمد بن معد موسوی، تاجالدین حسن بن دربی، سالم بن محفوظ سوراوی، محییالدین محمد بن عبداللّه حلبی، اسعد بن عبدالقاهر اصفهانی، حیدر بن محمد حسینی، ابن نجار بغدادی شافعی فراگرفته است. وی از روحیه اعتدال برخوردار و با علمای اهلسنت تعاملاتی داشته به گونهای که از مکتب آنها دانش اندوخته است.
او از علمایی بود که از منصبهای حکومتی دوری میجست و همه منصبهای پیشنهاد شده از سوی حاکمان را رد نمود، اما در زمان حمله مغولان به بغداد، بنا بر نقلها، برای حفظ جان مردم، ریاست نقابت علویان را پذیرفته و سه سال در این منصب بود که دارفانی را وداع گفت؛ به هر حال سیاست سید در برابر حکومت زمان خود، همواره بر دوری، انزوا و یک نوع مبارزه منفی و یا به تعبیر واقعیتر یک نوع سیاست مداراجویانه بوده است.
تالیفات بسیاری از سید بن طاووس در عرصههای اخلاق، تهذیب نفس، تاریخ، فقه، خوابگزاری، ادیان و مذاهب و فضایل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بر جای مانده است. کتاب اللهوف علی قتلی الطفوف، الاقبال بالاعمال الحسنه، الامان من اخطار الاسفار و الزمان، فرج المهموم، فلاح السائل و نجاح المسائل، کشف المهجه لثمره المهجه، محاسبه النفس، الملاحم و الفتن و بسیاری دیگر از تالیفات ابن طاووس است.
فهرست مندرجات
۱ – مقدمه
۲ – نام و القاب
۳ – تاریخ ولادت
۴ – نسب
۵ – خانواده
۵.۱ – پدر و مادر
۵.۲ – همسر
۵.۳ – برادران
۵.۴ – فرزندان
۵.۴.۱ – صفیالدین محمد
۵.۴.۲ – رضیالدین علی
۵.۴.۳ – شرف الاشراف
۵.۴.۴ – فاطمه
۵.۴.۵ – تربیت
۶ – تحصیلات
۶.۱ – حله
۶.۲ – بغداد
۶.۳ – استادان حله و بغداد
۶.۴ – بازگشت به حله
۷ – ارتباط با علمای اهلسنت
۷.۱ – دیدگاه اهلسنت درباره امر به معروف
۷.۲ – نوع تعاملات سید با اهلسنت
۷.۳ – روحیه اعتدال سید
۷.۴ – ارتباط گسترده با سنیها
۸ – استادان سنی
۸.۱ – استاد در نگاه سید
۸.۲ – اجازه نقل روایت به سید
۸.۳ – مبنای سید در اعتماد به انسانها
۹ – شاگردان
۱۰ – شخصیت اجتماعی
۱۱ – کنارهگیری از مردم
۱۲ – سفر به حجاز
۱۳ – نقش سید در آشفتگیهای اشغال بغداد
۱۴ – امتناع از پذیرش منصبهای حکومتی
۱۴.۱ – پیشنهادهای مستنصر
۱۴.۱.۱ – درخواست مقام افتا
۱۴.۱.۲ – درخواست مقام نقابت
۱۴.۱.۳ – درخواست سفارت
۱۴.۱.۴ – پیشنهاد وزارت
۱۴.۲ – پند دوستان ناآگاه
۱۴.۳ – پذیرش ریاست نقابت طالبیان
۱۴.۴ – توصیه سید به فرزندش
۱۴.۵ – دلایل پذیرش نقابت
۱۵ – عظمت روحی و معنوی
۱۵.۱ – توصیف زیارت امام علی
۱۵.۲ – ماجرای عبدالمحسن
۱۵.۳ – ذکر عظمت سید در کتابها
۱۶ – اندیشههای اعتقادی و سیاسی
۱۶.۱ – امر به معروف و نهی از منکر
۱۶.۲ – درباره فقه
۱۶.۳ – درباره علم کلام
۱۷ – تألیفات
۱۷.۱ – کتب چاپ شده
۱۷.۲ – نسخ خطی
۱۷.۳ – کتب غیر موجود
۱۸ – وفات و مدفن
۱۹ – فهرست منابع
۲۰ – پانویس
۲۱ – منبع
۱ – مقدمه
زندگی سید ابن طاووس سرشار از دانش، معنویت و پارسایی است. در این مقاله، بخشهای مهمی از زندگی سید به ویژه تعامل علمی او با عالمان بزرگ اهل سنت روشن خواهد شد، اما مهمتر از آن، اندیشههای منحصر به فرد مرحوم ابن طاووس است. مناقشه او در فراگیری علم فقه و خردهگیری بر فقیهان زمان و نیز مخالفت جدی او با اندیشههای کلامی، از جمله افکار قابل تأمل اوست. وی همچنین درباره امر به معروف و نهی از منکر نظر مساعدی ندارد، و آن را تنها در قلب لازم میداند، زیرا معتقد است امر به معروف، ایجاد دشمنی میکند و دشمنی مردم، انسان را از یاد خدا باز میدارد. تمام اندیشه سید، توجه به خدا و رسیدن و وصل شدن به او بود، و با همین دیدگاه به فرزندش اخطار میکند که از اختلاط با حکام و گناهکاران بر حذر باشد، و تنها وقتی باید با مردم همسخن شود که مزاحم عبادت او نگردند. بیزاری او از پذیرش مسئولیتهای حکومتی نیز از همین نگرش ناشی بوده است. به اعتقاد سید، اهل بیت (علیهمالسّلام) انسانهایی کامل بر روی زمین هستند و او اندیشههای خود را برگرفته از تعالیم اهل بیت (علیهمالسّلام) میداند و در این خصوص برای جمعآوری سخنان و فضایل آنان با عالمان بزرگ شیعه و سنی ارتباط برقرار نمود و کتابخانه بزرگی به وجود آورد که دو ثلث کتابهای آن را منابع اهل سنت تشکیل میدهد.
۲ – نام و القاب
نام او «رضیالدین ابوالقاسم سید علی ابن موسی ابن جعفر» است، و چون نام او همنام با امام هشتم شیعیان «علی ابن موسی ابن جعفر» است، برخی از شاعران معاصرش، هنگامی که وی نقابت علویان در بغداد را در سه سال آخر عمرش بر عهده گرفت، او را به این امام تشبیه کرده و چنین سرودهاند:
فهذا علی نجل موسی ابن جعفر: پس این علی نسل موسی ابن جعفر است ••• شبیه علی ابن موسی ابن جعفر
فذاک بدَست للإمامه أخضر: پس او بر مسند امامت، سبزپوش است
و هذا بِدَست للنقابه أخضر: و این بر مسند نقابت، سبزپوش است
کنیه او «ابوالقاسم» و لقب و «طاووس» است. لقب «طاووس» مربوط به یکی از نیاکان او (جد هشتم وی) «ابوعبداللّه محمد بن اسحاق بن حسن» (م. حدود ۳۵۰ ق) است که به عنوان نخستین فرد از آل طاووس، مقام نقابت را در «سورا» بر عهده داشته است. وی چهره بسیار زیبایی داشت اما پاهایش با زیبایی صورتش متناسب نبود، همانند طاووس که پاهایش با زیبایی تنش تناسب ندارد. این لقب کمکم به خانواده او سرایت کرده و سپس نسلهای بعد از او نیز همین لقب را گرفته و معروف به «آل طاووس» گشتهاند.
[۱] افندی، عبدالله بن عیسیبیگ، ریاض العلماء، ج۱، ص۷۳.
[۲] خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۴، ص۳۲۵.
[۳] گلبرگ، اتان، کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او، ص۲۰.
۳ – تاریخ ولادت
ابن طاووس پیش از ظهر پنجشنبه در ۱۵ محرم ۵۸۹ هجری در شهر حلّه دیده به جهان گشود. ابوابراهیم موسی بن جعفر نوزاد نیمه محرم را به یاد نیای ارجمندش علی نامید.
[۴] قمی، عباس، فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الایام، ص۱۵۸.
۴ – نسب
نسب سید بن طاووس از طرف پدر با سیزده واسطه به امام حسن بن علی (علیهالسّلام)
[۵] شهیدی گلپایگانی، سید محمدباقر، مقدمه برنامه سعادت، ص۲.
و از طرف مادر به امام حسین بن علی (علیهالسّلام) میرسد و به همین سبب او را «حسنی الحسینی» یا «ذو الحسبین» میخوانند.
نسب کامل او «علی ابن موسی ابن جعفر ابن محمد ابن محمد ابن احمد ابن محمد ابن احمد ابن محمد ابن اسحاق ابن حسن ابن محمد ابن سلیمان ابن داود ابن حسن المثنی ابن حسن ابن علی ابن ابیطالب» است.
اجداد او در مدینه و از سادات حسنی بودهاند اما خود او در حلّه تولد یافت و مدت زیادی در بغداد اقامت داشت و پس از وفات او پیکرش را در نجف اشرف به خاک سپردند.
درباره جد اعلای او «اسحاق» (جدّ نهم)، گفته میشود روزانه پانصد رکعت نماز به نیت پدرش میخوانده است.
[۶] نوری، میرزا حسین، خاتمه المستدرک، ج۳، ص۴۶۶.
همچنین درباره جد والاتر او «داود» (جد سیزدهم)، گفته میشود که شیرخورده امام ششم شیعیان بود و منصور عباسی اسحاق شیرخوار را حبس و از مادرش جدا نمود، ولی با دعایی که امام صادق (علیهالسّلام) به مادرش آموخت، خداوند وسیله آزادیاش را فراهم نمود و این دعا معروف به «دعای ام داود» است که در نیمه رجب خواندن آن مستحب میباشد.
۵ – خانواده
خانواده سید بن طاووس از اهل علم و فضل بودند. به اجمالی از زندگی آنها اشاره میشود.
۵.۱ – پدر و مادر
پدر سید «ابوابراهیم سعدالدین موسی بن جعفر» (م ۶۲۰ ق)، داماد با واسطه شیخ طوسی
[۷] خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۴، ص۳۳۷.
و از علما و راویان حدیث در سده هفتم بوده است. وی روایاتش را در ورقپارههایی نامرتب نوشته بوده است، اما سید، آنها را در چهار مجلد گردآوری کرده و نام آن را «فرحه الناظر و بهجه الخاطر مما رواه والدی موسی ابن جعفر» گذارده است. از جمله استادان روایی پدرش، «علی بن محمد مدائنی» و «حسین بن رطبه» بودهاند.
[۸] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۴، ص۳۹.
مادرش دختر شیخ ورّام ابن ابیفراس (م ۶۰۵ ق) دانشور شهره حله بوده است
[۹] خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۶، ص۲۷۶.
و چنانکه خود سید در کتابهایش تصریح نموده «شیخ ورّام» جد مادری اوست، و مادربزرگ سید، نوه دختری شیخ طوسی (م ۴۶۰ ق) بوده است. (ورّام در دوم محرم ۶۰۵ ق. دیده از جهان بست.
[۱۰] قمی، عباس، فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الایام، ص۱۴۳.
) به همین دلیل سید در کتابهایش از شیخ طوسی به «جد» یا «جد پدری» تعبیر میکند. بنابراین آنچه مرحوم محدث بحرانی (م ۱۱۰۷ ق) در لؤلؤه البحرین آورده و خوانساری (م ۱۳۱۳ ق) نیز در «روضات الجنات» از او پیروی نموده، مبنی بر اینکه مادر سید بن طاووس، دختر شیخ طوسی بوده کاملا باطل و ناموجه است.
[۱۱] نوری، میرزا حسین، خاتمه المستدرک، ج۳، ص۴۷۱.
[۱۲] آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۲، ص۳۱۰.
بدیهی است اگر منظور محدث بحرانی و خوانساری از واژه «دختر» دختر با واسطه باشد، نمیتوان اظهارات آنان را ناموجه دانست، بنابراین مناقشه میرزای نوری در اینجا قابل تأمل است.
۵.۲ – همسر
همسر سید ابن طاووس، زنی به نام «زهرا خاتون» دختر وزیر ناصر بن مهدی (م ۶۱۷ ق) بود که سید بعد از تشرف به مرقد امام کاظم (علیهالسّلام) و پس از مشورت با خدا، با او ازدواج نموده است. گرچه سید خودش به این ازدواج راغب نبود، اما سعی کرد خواسته پدر و مادرش را عملی سازد.
[۱۳] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، ج۱، ص۱۱۱.
مدتی بعد در سال ۶۲۰ ابوابراهیم دیده از جهان فرو بست و رضیالدین را سخت اندوهگین ساخت.
[۱۴] گلبرگ، اتان، کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او، ص۲۰ – ۲۱.
۵.۳ – برادران
سید ابن طاووس چند برادر نیز داشته است. سید جمالالدین ابوالفضائل احمد بن موسی بن طاووس (م ۶۷۳ ق)، یکی از برادران اوست که در فقه و فقاهت، توانایی زیادی داشته و صاحب تصنیفات فراوانی بیش از هشتاد عنوان بوده است. از جمله کتابهای او که استاد علامه حلی (م ۷۲۶ ق) و ابن داود حلی (م ۷۰۷ ق) نیز بوده البشری فی الفقه، شواهد القرآن و بناء المقاله العلویه میباشد. همچنین کتاب دیگر او عین العبره فی غبن العتره است که خوشبختانه چاپ شده و در اختیار ما قرار دارد. برخی دیگر از کتابهای او به صورت خطی موجود است، مانند «بناء المقاله الفاطمیه فی نقض الرساله العثمانیه» موجود در کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی تهران، و کتاب «زهره الریاض» موجود در کتابخانه آستان قدس.
[۱۵] موسوی بجنوردی، سید کاظم، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ص۵۵.
ابن داود حلی، درباره برادر سید ابن طاووس، یعنی استادش سید جمالالدین، میگوید: «ربّانی و علّمنی و أحسن إلی؛ او مرا پرورش داد و تربیت کرد و در حق من نیکی نمود».
[۱۶] ابن داوود حلی، حسن بن علی، رجال ابن داود، ج۱، ص۴۶.
این برادر سید در سال ۶۷۳ هجری وفات نموده است. احمد بن موسی مقام نقابت سادات علوی را در عراق و سورا احراز کرد و سرانجام در حله درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
[۱۷] موسوی بجنوردی، سید کاظم، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ص۵۵.
یکی دیگر از برادران او «سید شرفالدین محمد بن موسی بن طاووس» است که در جریان حمله مغولان به بغداد، در سال ۶۵۶ هجری به شهادت رسیده است.
برادر سوم او «سید عزالدین حسن بن موسی بن طاووس» است که در سال ۶۵۴ هجری وفات کرده است.
[۱۸] ابن عنبه، احمد بن علی، عمده الطالب، ج۱، ص۱۹۰.
۵.۴ – فرزندان
سید بن طاووس شش فرزند داشته، دو پسر به نامهای محمد مصطفی و علی و چهار دختر داشت.
[۱۹] گلبرگ، اتان، کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او، ص۲۳.
[۲۰] گلبرگ، اتان، کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او، ص۲۸.
[۲۱] گلبرگ، اتان، کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او، ص۳۸.
۵.۴.۱ – صفیالدین محمد
صفیالدین محمد بن علی بن طاووس ملقب به مصطفی نخستین فرزند اوست که در سال ۶۴۳ ق در «حلّه سیفیّه» متولد شده و در سال ۶۸۰ هجری در سن ۳۷ سالگی دار فانی را وداع گفته است.
وی بعد از پدرش سید بن طاووس، نقابت علویان را بر عهده داشته است، و سید، کتاب «کشف المحجه» را از باب وصیت به او و فرزند دیگرش علی نوشته است. (… اصنف کتابا علی سبیل الرساله منی إلی ولدی محمد و ولدی علی.
[۲۲] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، ج۱، ص۸.
)
۵.۴.۲ – رضیالدین علی
دومین فرزند او رضیالدین علی بن طاووس است که گاهی به طور اختصار «علی بن طاووس» گفته میشود، و همین امر موجب شده تا در انتساب برخی از گزارشهای تاریخی بین او و پدرش، اشتباه رخ دهد، چنانکه در محل دفن رضیالدین که در حلّه، است، آن را به پدرش سید بن طاووس نسبت میدهند با اینکه خود سید در «فلاح السائل» وصیت کرده که او را در نجف دفن کنند و همین کار را نیز انجام دادند. به هر حال این فرزند سید، در سال ۶۴۷ هجری در نجف اشرف تولد یافت، و بعد از فوت برادرش صفیالدین در سال ۶۸۰ هجری، نقابت علویان را بر عهده گرفت و از آن پس، نقابت و سرپرستی سادات علوی در نسل او قرار گرفت است.
[۲۳] ابن عنبه، احمد بن علی، عمده الطالب، ج۱، ص۱۹۱.
کتاب «زوائد الفوائد» در اعمال سنه و آداب مستحسنه، به این فرزند منسوب است. وی سرانجام در حله درگذشت و در بیرون شهر در وسط باغی به خاک سپرده شد، و هماکنون برخی قبر او را به اشتباه، به پدرش سید بن طاووس نسبت میدهند.
۵.۴.۳ – شرف الاشراف
سومین فرزند سید، دختری به نام «شرف الاشراف» است که خود سید در «سعد السعود» میگوید:
«ابنتی الحافظه لکتاب اللّه المجید شرف الأشراف، حفظته و عمرها اثنا عشره سنه؛ این دخترمدر حالی که دوازده سال داشت، قرآن را حفظ گرده بود. محلاتی در «ریاحین الشریعه» به نقل از افندی در «ریاض العلما»، نام این دختر را «شریفه» ذکر کرده است.
[۲۴] محلاتی عسکری، ذبیحاللّه، ریاحین الشریعه در ترجمه دانشمندان بانوان شیعه، ج۴، ص۳۶۱.
۵.۴.۴ – فاطمه
چهارمین فرزند سید نیز دختری به نام «فاطمه» است. سید درباره این دخترش میگوید: «فیما نذکره من مصحف معظم تام أربعه أجزاء، وقفته عل یابنتی الحافظه للقرآن الکریم فاطمه، حفظته و عمرها دون تسع سنین؛ درباره قرآنی بزرگ و کامل در چهار مجلد سخن میگویم، که آن را بر دخترم فاطمه که قرآن را در کمتر از نه سالگی حفظ نموده، وقف نمودهام».
۵.۴.۵ – تربیت
سید در تربیت آنها بسیار سختکوش بود و اهمیت ویژهاش به نخستین روز پای نهادن فرزندان به سن تکلیف، دلیل روشنی بر این حقیقت است. او خطاب به یکی از فرزندانش چنین نگاشته است: «فرزندم! خواهرت شرف الاشراف را اندک زمانی قبل از بلوغ نزد خود خواندم، به مقدار توان و آمادگیاش دستورهای دینی را برای او بیان کردم و به او خاطر نشان ساختم که بلوغ، شرافت و کرامتی است که خداوند به بندهاش میدهد و این افتخار نصیب تو نیز شده است.
[۲۵] سیدمحسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج۷، ص۳۳۶.
در سایه اهمیت آن عارف وارسته به تربیت فرزندان، دخترانش شرف الاشراف و فاطمه در سنینی بسیار اندک (اولی در ۱۲ سالگی و دومی در قبل از ۹ سالگی) توفیق حفظ قرآن کریم یافتند.
[۲۶] امین عاملی، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۰.
[۲۷] امین عاملی، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۳۳۶.
۶ – تحصیلات
سید بن طاووس، در حله دیده به جهان گشود و در همانجا نشو و نما کرد. وی تا سال ۶۰۲ هجری در حله بوده است.
[۲۸] سید بن طاووس، فرج المهموم، ج۱، ص۱۴۶، منشورات الرضی، قم، ۱۳۶۳ ش.
۶.۱ – حله
در ایام بالندگی و نوجوانی سید، بیشترین کسانی که در او نفوذ علمی و اخلاقی داشتهاند، پدرش «سعدالدین موسی» (م ۶۲۰ ق) و جد مادری او «شیخ ورّام» (م ۶۰۵ ق) بودهاند.
[۲۹] سید بن طاووس، فرج المهموم، ج۱، ص۱۰۹، منشورات الرضی، قم، ۱۳۶۳ ش.
سید در مباحث فقهی کتاب المقنعه شیخ مفید را که پدرش به او معرفی کرده بود، مطالعه میکرد
[۳۰] سید بن طاووس، فرج المهموم، ج۱، ص۳۳۴.
شتاب وی در آموختن مطالب، بیش از دیگران بود. آنچه دیگران در چند سال میآموختند او در یک سال فرا میگرفت.
وی پس از خواندن بخش نخست النهایه شیخ طوسی، به چنان پیشرفتی دست یافت که نجیبالدین محمد بن جعفر ابن نما (م ۶۴۵ ق) در پشت جلد اول نهایه، اجازهای به خط خویش برایش نگاشت.
[۳۱] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل۱۴۳، ص۱۳۰، به نقل از:گلشن ابرار.
سید که همواره پند ورّام در گوش داشت و در هر رشته علمی که وارد میشد به چیزی جز تخصص نمیاندیشید
[۳۲] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل ۱۴۳.
به اجازه استاد بسنده نکرده، بخش دوم نهایه را نیز خواند
[۳۳] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل ۱۴۳، ص۱۳۰.
پس از آن کتاب «مبسوط» را خواند، و به این ترتیب پس از دو سال و نیم دانشاندوزی، بخش عمدهای از فقه اسلامی را در شهر حله به پایان برد.
[۳۴] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل۱۴۳، ص۱۳۰.
و از استاد بینیاز شد و از آن پس تنها برای نقل روایت در محضر استادان حضور یافت.
[۳۵] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، فصل ۱۴۳، ص۱۳۰.
وی در کشف المحجه میگوید: «وقتی من وارد کلاس شدم آنچه را دیگران در طول چند سال آموخته بودند، در یک سال آموختم و از آنان پیشی گرفتم.» او مدت دو سال و نیم به تحصیل فقه پرداخت و پس از آن خود را از استاد بینیاز دید و بقیه کتب فقهی عصر خویش را به تنهایی مطالعه نمود.
۶.۲ – بغداد
سید در زمان حکومت عباسیان و احتمالا در سال ۶۰۲ هجری به بغداد رفت، چون سید در سال ۶۰۳ هجری قطعا در بغداد بوده است
[۳۶] سید بن طاووس، مهج الدعوات، ص ۲۱۲.
و مدت پانزده سال در آنجا اقامت گزید.
[۳۷] خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۴، ص۳۳۸.
وی در این ایام که سرشار از انگیزه بود، تلاش علمی خود را در بغداد مضاعف نمود، و در نخستین اقدام تألیفیاش اوراق متفرقه پدرش را جمعآوری نمود و آنها را در چهار جلد، با عنوان: «فرحه الناظر و بهجه الخواطر» به رشته تحریر درآورد.
وی در ربیع الاول سال ۶۰۹ هجری به کسب اجازه از استادش ابوالحسن علی بن یحیی خیاط (حناط) سوراوی حلی موفق گشت.
[۳۸] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱، ص۲۲۳، شماره ۱۱۶۹.
و در جمادی الثانی همین سال از استاد دیگرش به نام حسین بن احمد سوراوی اجازه دوم را دریافت نمود.
[۳۹] سید بن طاووس، فلاح السائل، ج۱، ص۱۴ – ۱۵.
[۴۰] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱۶، ص۳۰۲.
۶.۳ – استادان حله و بغداد
استادان سید در این ایام، علمای بزرگی از حله و بغداد بودهاند که نام برخی از آنان چنین است:
۱. شیخ ابوابراهیم نجیبالدین محمد بن جعفر ابن نما حلی (۶۴۵ ق). وی همدرس محقق حلی (م ۶۷۶ ق) در کلاس ابن ادریس (م ۵۹۸ ق) بود و دارای سوابق درخسان علمی است. در منابع گفتهاند که وی دارای تألیفاتی بوده است، اما حتی نام آنها در دست نیست.
[۴۱] موسوی بجنوردی، سید کاظم، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۶۰.
۲. سید شمسالدین فخار بن معد موسوی (م ۶۳۰ ق) صاحب کتاب حجه الذاهب الی ایمان ابی طالب و از استادان مشهور زمان خود که شاگردان بسیاری از جمله محقق حلی (م ۶۷۶ ق) را تربیت کرده و شاگرد دیگرش شیخ شمسالدین محمد بن احمد بن صالح قسینی است که در ایام کودکی و در سن هشت سالگی، به او اجازه نقل روایت داده است. وی خود شاگرد ابن ادریس حلی (م ۵۹۸ ق) بوده است.
[۴۲] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱، ص۳۷۰.
[۴۳] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱، ص۵۳۴.
[۴۴] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۶، ص۲۶۱.
۳. سید صفیالدین محمد بن معد موسوی. وی کسی است که کتاب تهذیب الشیعه ابن جنید اسکافی (م ۳۸۱ ق) و رجال نجاشی را در اختیار داشته و آنها را برای آیندگان توصیف کرده است.
[۴۵] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۵۱۰.
[۴۶] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱۰، ص۱۵۵.
[۴۷] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۲۰، ص۳۲۱.
۴. شیخ تاجالدین حسن بن دربی. کتاب رجوزه فی تاریخ الملوک و الخلفا، و همچنین کتاب ارجوزه فی تاریخ القاهره به او منسوب است، اما نسبت مذکور صحیح نیست.
[۴۸] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱، ص۴۶۴.
۵. شیخ سدیدالدین سالم بن محفوظ بن عزیزه سوراوی، صاحب کتاب «التبصره» و «المنهاج». ابن طاووس کتاب تبصره و قسمتی از کتاب منهاج را نزد او خوانده است.
[۴۹] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۳، ص۳۱۵، شماره ۱۱۵۹.
۶. سید ابوحامد محییالدین محمد بن عبداللّه بن زهره حلبی. وی نزد پدرش درس تاریخ خوانده است و پدرش عبداللّه، برادر ابوالمکارم سید بن زهره حلبی (م ۵۸۵ ق) صاحب کتاب غنیه النزوع است. پدرش تا سال ۵۹۷ ق زنده بوده و صاحب کتاب «مناسک الحج» و «رساله فی سیاق العمل بالتمتع بالعمره إلی الحج» است.
[۵۰] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱، ص۲۴۱.
[۵۱] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۲۲، ص۲۶۶.
شاید ابوحامد پسر عموی محمد بن علی بن زهره حلبی است که در مسیر حج در حله، مهمان سید بن طاووس شد، و با التماس او، سید کتاب «روح الاسرار و روح الاسمار» را برای او نوشته است.
[۵۲] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱۱، ص۲۶۲.
۷. شیخ نجیبالدین یحیی بن محمد بن فرج سوراوی. وی خود از شاگردان ابن شهر آشوب (م ۵۸۸ ق) بوده است.
[۵۳] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱، ص۲۰۱.
۸. شیخ ابوالسعادت اسعد بن عبدالقاهر اصفهانی. وی صاحب کتابهای متعددی از جمله: اکسیر السعادتین، توجیه السؤالات و جامع الدلائل و مجمع الفضائل فی الامامه میباشد. وی تا سال۶۳۵ هجری زنده بوده است. سید در ابتدای کتاب «فلاح السائل» او را از استادان خود معرفی کرده است.
[۵۴] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱، ص۴۱۱.
[۵۵] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۲، ص۴۹.
[۵۶] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۲، ص۲۷۷.
[۵۷] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۴۷۶.
[۵۸] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱، ص۵۲.
[۵۹] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۸، ص۱۷۸.
[۶۰] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱۱، ص۲۳۶.
[۶۱] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱۳، ص۲۵۶.
[۶۲] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱۶، ص۳۰۲.
مرحوم آقا بزرگ طهرانی، سید بن طاووس و خواجه نصیر طوسی و شیخ میثم بحرانی را در یکجا از شاگردان ابوالسعادات معرفی کرده است.
[۶۳] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱۱، ص۲۳۶.
اما در جای دیگر به نقل از کتاب «امل الامل» گفته است که وی خود از شاگردان خواجه نصیر و شیخ میثم بحرانی بوده است.
[۶۴] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۲۲، ص۳۵۹ شماره ۷۴۲۷.
۹. سید کمالالدین حیدر بن محمد بن عبداللّه حسینی. سید بن طاووس در سال ۶۲۰ هجری در حله نزد او درس خوانده است.
[۶۵] سید بن طاووس، الیقین، باب ۱۹۴.
[۶۶] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۹، ص۲۱.
آقا بزرگ طهرانی کتاب الغرر و الدرر را به او نسبت داده و گفته است: «کمالالدین ابیالفتوح حیدر بن محمد بن زید بن عبداللّه الحسینی شاگرد رشیدالدین ابن شهر آشوب سروی بوده و در این کتاب از ابن شهر آشوب و قطب راوندی و عبداللّه بن جعفر درویستی و دیگران روایت کرده است».
[۶۷] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱۶، ص۴۳.
۱۰. سید محبالدین محمد بن محمود، مشهور به ابن نجار بغدادی شافعی (م ۶۴۳ ق). وی مؤلف کتاب ذیل تاریخ بغداد و راوی کتاب تاریخ الائمه ابن ابیثلج (م ۳۲۵ ق) است.
ابن طاووس در مدرسه مستنصریه بغداد، از او احادیث بسیار شنیده و اجازه نقل همه آنها را از او دریافت کرده است.
[۶۸] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۴۷۳.
[۶۹] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، ص۴.
ابن طاووس از این استادش که از علمای بزرگ اهلسنت است، ستایش بسیار کرده است و درباره او در بخشهای بعدی به صورت مشروح بحث خواهد شد.
ناگفته پیداست که استفاده از همه این نامبردگان به شیوه معمول روزگار ما تحقق نیافته، بلکه بیشتر بهرهوری سید از آنها در قالب قرائت روایت و اجازه نقل حدیث بوده است.
۶.۴ – بازگشت به حله
سرانجام تلاشهای علمی سید، وی را به درجهای از دانش و فقاهت رساند که دیگران او را بر همه مقدم میداشتند. در این ایام وی به حله بازگشت و استادان حله از او خواستند تا بر مسند فتوا نشیند و توده مردم را از فیوضات خویش بهرهمند سازد، اما سید که بیشتر در پی خودسازی بود و در این راه، به کشف و شهود رسیده بود، این تقاضا را نپذیرفت و خود را لایق این مقام ندانست. وی با استدلال به آیات آخر سوره الحاقه که میفرماید: «ولو تقوّل علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین فما منکم من احد عنه حاجزین؛
[۷۰] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۴-۴۷.
و اگر محمد به دروغ سخنانی به ما نسبت میداد او را گرفته، رگ گردنش را قطع میکردیم، و هیچیک از شما نمیتوانستید ما را از این کار باز داشته، او را نگه دارید.» میگفت: «وقتی پروردگار، پیامبرش را چنین تهدید کرده و از نسبت دادن سخنان و احکام خلاف واقع به خویش، بازداشته است، هرگز اشتباه و لغزش را در فتوا نخواهد بخشید»
[۷۱] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، ج۱، ص۱۰۹.
اما علمای حله که از دانش سرشار او به ویژه از نفس پاک او آگاه بودند، نتوانستند از او درگذرند و بار دیگر از محضرش خواستند قضاوت شهر را به عهده گیرد. سید در پاسخ آنان گفت: «…، فقلت لهم: إننی قد وجدت عقلی یرید صلاحی بالکلیه و نفسی وهوای و الشیطان یریدون هلاکی بالاشتغال بالامور الدنیویه… و قلت لهم: انظروا من اتفق عقله و نفسه وطبعه و هوه و قوی علی الشیطان و صاروا کلهم یدا واحده فی طلب طاعه اللّه و رضاه؛ من در همه عمر نتوانستم بین دو دشمن (عقل و نفس) داوری کرده، میانشان آشتی برقرار سازم! حال با این ناتوانی چگونه میتوانم در اختلافهای بیشمار مردم داوری کنم؟… سپس به آنها گفتم: بروید دنبال کسی که عقلش و هوای نفسش با یکدیگر اتفاق دارند. به دنبال کسی باشید که بر شیطان غالب است و همه وجودش در طلب اطاعت و رضایت خداست»
[۷۲] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، ج۱، ص۱۱۰.
۷ – ارتباط با علمای اهلسنت
از آنجا که ابن طاووس از نظر فردی و شخصیتی، اهل اجتناب از برخوردهایی بود که انسان را از یاد خدا غافل میکند، و از نظر اعتقادی نیز، ایده خاصی نسبت به مسئله امر به معروف و نهی از منکر داشت (ایشان امر به معروف را از لحاظ قلبی لازم میداند و ضرورت آن را بیش از این واجب نمیداند) احتمالا این دو ویژگی در برخوردهای شخصی و در تعامل اعتقادی او با دیگران، مؤثر بوده است. بدیهی است وقتی ابن طاووس در مهمترین واجب دینی (یعنی امر به معروف و نهی از منکر) عقیدهای همچون بیشتر عالمان سنی داشته است این موضوع، او را در نزدیک شدن به آنان کمک میکرده و فضای مساعدی را برای او به وجود میآورده است.
اظهار نظر سید درباره امر به معروف، همسو با عقیده بسیاری از عالمان بزرگ سنی است.
۷.۱ – دیدگاه اهلسنت درباره امر به معروف
مردی از حذیفه بن یمان (م ۳۶ ق) پرسید: «آیا تو امر به معروف و نهز از منکر نمیکنی؟» حذیفه در جواب او گفت: «امر به معروف و نهی از منکر، کاری پسندیده است، اما سنت حسنه این نیست که سلاح برداری و با امام خود بجنگی».
[۷۳] ابن ابیشیبه کوفی، عبداللّه بن محمد، المصنف، ج۷، ص۵۰۸.
از سفیان ثوری (م ۱۶۱ ق) پرسیدند چرا نزد سلطان نمیرود و او را امر به معروف نمیکند، در پاسخ گفت: «هنگامی که دریا طغیان میکند چه کسی میتواند آن را سدّ کند؟».
[۷۴] کوک، مایکل، امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه اسلامی، ج۱، ص۱۱۱.
حسن بصری در یک حدیث نبوی میگوید: «شایسته نیست مؤمن (با امر به معروف) خود را خوار کند».
[۷۵] نورالدین هیثمی، علی بن ابیبکر، مجمع الزوائد، ج۷، ص ۲۷۴.
[۷۶] طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۸۰.
در جای دیگر از حسن بصری درباره فریضه بودن امر به معروف سؤال کردند، در جواب گفت: «برای بنی اسرائیل چنین بود، اما خدای مهربان که ضعف امت اسلام را در نظر داشت، آن را برای ایشان مستحب قرار داد»، گرچه خود حسن، وجیزهای به نام «اربع و خمسون فریضه» دارد و امر به معروف را در ردیف نوزدهمین فریضه قرار داده است.
[۷۷] کوک، مایکل، امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه اسلامی، ج۱، ص۱۴۵.
داود بن نصیر طائی (م ۱۶۵ ق) پارسای کوفی میگوید: «میترسم کسی که امر به معروف میکند، به گناه خودپسندی آلوده شود».
هرچند قصد نداریم با ذکر این حکایتها این فریضه بزرگ دینی را در نگاه عالمان سنی، بیاهمیت معرفی کنیم، اما آن دسته از عالمان شیعه و سنی که مشی عارفانه و زاهدانهای داشته و نسبت به فقه و فقاهت تمایل نشان نمیدادهاند، برخوردشان نسبت به امر به معروف، همان چیزی است که پیش از این، از ابن طاووس نقل گردید. شاید این تفکر ابن طاووس، برخاسته از مشی عارفانه و پارساگرایانهای است که برخی از فلاسفه پیش از او، به آن اشاره کردهاند.
ابن سینا (م ۴۲۸ ق) در «اشارات»، درباره نگرش عارف نسبت به نهی از منکر میگوید: «عارف خود را سرگرم تجسّس و تحسّس نمیکند. وقتی منکری را مشاهده میکند شناخت او نسبت به تقدیر الهی چنان است که به جای خشم، ترحّم او برانگیخته میشود. وقتی کسی را امر به معروف میکند آن را با محبت ناصحی انجام میدهد نه خشونت ملامتگری».
[۷۸] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الإشارات و التنبیهات، ج۱، ص۱۴۸.
۷.۲ – نوع تعاملات سید با اهلسنت
بدیهی است چنین اندیشههایی برای اسلام فقهمحور، هرگز پذیرفته نیست، و پیشتر رویگردانی ابن طاووس از اندیشههای فقهی یادآوری شد. به این ترتیب مشاهده میشود که بخش عمدهای از تعاملات و مباحثات علمی ابن طاووس با عالمان سنی، به عرصههای دعا، تاریخ، تفسیر و به ویژه فضیلت اهل بیت (علیهمالسّلام) مربوط است. در واقع سید با حضور خود در مجامع علمی اهل سنت، بیشتر سرگرم زهد و پارسایی بود و کمتر به کارهای مداخلهجویانه میپرداخت، تا از یاد خدا غافل نگردد.
با این همه، وی در تعاملات خود با علمای اهل سنت، هیچگاه نرمش نشان نداده است، چنانکه در برخی مواقع همانند عالمان سنی و همگام با آنها درباره «تثویب»، یعنی گفتن «الصلاه خیر من النوم» در اذان صبح از بدعت عمر پرده برداشته است.
[۷۹] شافعی، محمد بن ادریس، الام، ج۱، ص۱۰۵.
[۸۰] سید بن طاووس، الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، ج۲، ص۴۷۸.
۷.۳ – روحیه اعتدال سید
ارتباط زیاد سید با عالمان سنی و دانشاندوزی وی نزد آنان (مانند ابن نجار بغدادی «م ۶۴۳ ق») و حتی رفاقت او با بعضی از آنها (مانند ابن ساعی «م ۶۷۴ ق») و اعتماد بر نوشتههای بسیاری از آنان (مانند کتاب ریّ الظمان)، هرچند برای پیشبرد سلیقههای مذهبیاش، از روحیه اعتدال و مساعدت او نسبت به چنین پیوندهایی حکایت میکند. در هیچ یک از نوشتههای سید سراغ نداریم که وی از عالمان سنی بدگویی کرده باشد. تنها در کتاب «اقبال و طرائف»، ابوهلال عسگری (م ۳۹۵ ق) نویسنده کتاب الاوائل را مخالف سرسخت شیعه معرفی میکند: «من المخالفین المعاندین، من المعاندین لأهل البیت»، اما همین کتاب، مورد استفاده سید بوده است.
وی در بدترین شرایط اعتقادی در برابر اهل سنت، آنان را با انصاف معرفی کرده است. درباره زمخشری (م ۵۳۸ ق) چنین میگوید: «أقول: و هذا الزمخشری من أعیان رجال أهل الخلافو یمیل الی الانصاف؛ این زمخشری از عالمان برجسته اهل سنت است و فردی منصف بوده است».
[۸۱] سید بن طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۱۳۱.
این قضاوت ابن طاووس در حالی است که علامه حلی (م ۷۲۶ ق) در ضمن بیان روایتی از زمخشری درباره فضیلت اهل بیت، درباره او گفته: «و روی الزمخشری و کان منأشد الناس عنادا لأهل البیت… الخ»، و سپس روایت زمخشری را در فضیلت اهل بیت نقل کرده است و خواندن این روایت در اینجا اگرچه بیرون از هدف ماست، اما به لحاظ اینکه زمخشری آن را در فضیلت اهل بیت نقل نموده و طبق قاعده علامه حلی میبایست اندکی ملاحظه میکرد و زمخشری را حداقل در اینجا به خاطر نقل این فضیلت، دشمن اهل بیت (علیهمالسّلام) معرفی نمیکرد، خالی از لطف نیست:
«قال بإسناده رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم:فاطمه مهجه قلبی و ابناها ثمره فؤادی، و بعلها نور بصری، و الأئمه من ولدها أمناء ربی و حبل ممدود بینه و بین خلقه، من اعتصم بهم نجا و من تخلف عنهمهوی».
[۸۲] علامه حلی، حسن بن یوسف، نهج الحق و کشف الصدق، ص ۲۲۷.
این در حالی است که علامه در برابر گستاخیهای سرسختترین دشمن شیعه، یعنی ابن تیمیه (م ۷۲۸ ق) که علامه را «ابن منجّس» خوانده است، موضع معتدلی از خود نشان داده و به طورکلی انسان نرمخویی بوده است.
با این حال مقایسه موضع متفاوت علامه و ابن طاووس در برابر زمخشری، نشان روشنی از لطافت طبع سید و نقطه عطفی در جهت تعامل مؤثر با علمای بزرگ اهل سنت است.
حتی ابن طاووس در یکجا از سلامت اعتقاد عبداللّه بن سلام سخن رانده و گفته است: «أقول:و هذا یقتضی أن اعتقاد عبد اللّه ابن سلام أن الخلیفه عنده بعد النبی صلوات اللّه علیه و آله مولانا علی علیه السلام».
[۸۳] سید بن طاووس، الملاحم و الفتن، ج۱، ص۲۹.
و در جای دیگر فصلی را در دفاع از کعب الاحبار باز کرده است: «فصل: و أما أن کعب الأحبار کان من خواص مولانا علی علیه السّلام فإننی وجدت ذلک فی مجلد عتیق اسمه مناقب الامام الهاشمی أبیالحسن علی ابن ابی طالب علیه السلام… الخ».
[۸۴] سید بن طاووس، الملاحم و الفتن، ج۱، ص۲۹.
این مطلب، آنجا که روابط و پیوندهای گسترده علمی سید را با عالمان سنی در نظر بگیریم، بیشتر نمایان خواهد شد.
۷.۴ – ارتباط گسترده با سنیها
بنا به گفته برخی از محققان معاصر، علاقه گسترده سید به ادب سنی (دستکم تا اندازهای به خاطر درگیر شدن وی در مناظره با سنیان) نه تنها سبب شد تا وی تعداد زیادی از متون اهل سنت را در کتابخانهاش نگهداری کند بلکه بسیاری از آنها را در آثار خود نقل کرد. در واقع از عناوینی که در نوشتههای بر جای مانده از ابن طاووس به دست آمده، نزدیک به ۲۲۰ عنوان (حدود یک سوم) از آثار سنی هستند و بسیاری از این کتابها جزء کتابخانه او بوده است.
در «سعد السعود» نسبت متون سنی به شیعه حدود سه به یک میباشد که منعکسکننده غالب بودن تفاسیر سنی در کتابخانه اوست. «الیقین» که به هدف مناظره تألیف شده، بیشتر بر متون سنی است.
[۸۵] گلبرگ، اتان، کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او (فارسی)، ج۱، ص۱۳۵.
تعداد تألیفاتی که او از آنها در نوشتههای بر جای مانده نقل کرده، به طور قابل ملاحظهای بیش از کتابهایی است که معاصران وی -چه سنی و چه شیعه- از آنها نقل کردهاند.
[۸۶] گلبرگ، اتان، کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او (فارسی)، ج۱، ص۱۳۴.
این مطلب، نشان میدهد که دامنه فعالیتهای علمی سید بسیار وسیعتر از علمای معاصرش بوده و بخش قابل توجهی از این فعالیتها، به ارتباط وی با عالمان سنی و نوشتههای آنان مربوط میشده است. به همین جهت، وی نه تنها از آثار معاصران خود به خوبی آگاه بوده، بلکه آنها را در اختیار داشته است. برخی از کتابهایی که او از معاصران سنی خود نقل کرده عبارت است از: معجم البلدان یاقوت حموی (م ۶۲۶ ق)؛ تاریخ ابن اثیر (م ۶۳۰ ق)؛ عوارف المعارف ابوحفص سهروردی (م ۶۳۲ ق)؛ مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول از محمد بن طلحه حلبی (م ۶۵۲ ق)؛ و تاریخ ابن ساعی (م ۶۷۴ ق)، که ابن طاووس با او آشنایی داشته است.
[۸۷] گلبرگ، اتان، کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او (فارسی)، ج۱، ص۱۳۵.
۸ – استادان سنی
ابوعبداللّه محبالدین محمد بن محمود معروف به ابن نجار بغدادی (م ۶۴۳ ق) مورخ، محدث، رجالشناس و ادیب شافعی مذهب بغدادی و صاحب کتاب «ذیل تاریخ بغداد». وی گرچه مسافرتهای فراوانی (حدود ۱۷ سال یا ۲۷ سال) انجام داده است، اما بیشتر عمر ۶۵ سالهاش را در بغداد اقامت داشته است. وی بیش از سه هزار شیخ روایی داشته که از آنها حدیث شنیده است. سعه روایت و اتقان وی در حدیث و رجال و تاریخ، مورد تأیید بسیاری از علما قرار گرفته که از جمله آنها سید ابن طاووس است.
[۸۸] موسوی بجنوردی، سید کاظم، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۳۵.
ابن طاووس که در مدرسه مستنصریه بغداد، به همراه جمع زیادی از علما نزد ابن نجار حدیث میشنیده است،
۸.۱ – استاد در نگاه سید
در «الامان» درباره این استادش میگوید:
«… شیخی محمد النجار متقدم أهل الحدیث بالمدرسه المستنصریه و کان محافظا علی مقتضی عقیدته فیما رواه لنا من الأخبار النبویه کتابه الذی جعله تذییلا علی تاریخ الخطیب… الخ؛ استادم محمد نجار از متقدمان اهل حدیث در مدرسه مستنصریه است و او به مقتضای عقیدهاش، امانتدار اخباری از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که آنها را از کتابش ذیل تاریخ الخطیب برای ما نقل میکند».
[۸۹] سید بن طاووس، الامان من أخطار الأسفار و الزمان، ج۱، ص۱۱۸.
و سپس حدیثی در فضیلت اهل بیت (علیهمالسّلام) از ابن نجار نقل میکند و پس از آن میگوید:
«… إنما ذکرت هذا الحدیث لأنه بروایه ابن النجار الذی هو من أعیان أهل الحدیث من الأربعه المذاهب و ثقاتهم و… الخ؛ این حدیث را بدان جهت نقل کردم که ابن نجار آن را روایت کرده است، چون او از برجستگان اهل حدیث از مذاهب چهارگانه اهل سنت است».
[۹۰] سید بن طاووس، الامان من أخطار الأسفار و الزمان، ج۱، ص۱۲۰.
این ماجرا نشان میدهد که سید، ابن نجار را به عنوان یک استاد شافعیمذهب، کاملا قبول داشته، و پذیرای این موضوع بوده که در کلاس درس او و در جمع شاگردان او از قبیل: ابن شعار موصلی، ابن صابونی و ابن ساعی که آنان نیز مذهب سنّی داشتند، به استماع حدیث بپردازد.
۸.۲ – اجازه نقل روایت به سید
ابن طاووس در ذیقعده ۶۳۳ هجری زمانی که در بغداد به سر میبرده، اجازه نقل همه روایات ابن نجار را دریافت کرد که از جمله آنها کتاب: الجمع بین الصحیحین، نوشته ابوعبداللّه حمیدی (م ۴۸۸ ق) بوده است.
[۹۱] سید بن طاووس، فتح الابواب، ص۱۴۹.
۸.۳ – مبنای سید در اعتماد به انسانها
ابن طاووس که خود پارسا و سلیمالنفس بود، کسانی را که چنین خصلتی داشتند، دوست میداشت و در اندیشه او بین سنی و شیعه تفاوتی نبود. رابطه نزدیک او با ابن نجار و برخی از شاگردان سنّی مذهبش، برخاسته از همین اندیشه بوده است. حتی بعضی از کتابهای او به طور کلی از برخی از استادان و راویان سنی نقل شده است، مانند کتاب «ریّ الظمآن من مروی محمد بن سلیمان» که از ابوجعفر محمد بن عبداللّه بن سلیمان حضرمی کوفی (۲۰۲-۲۹۷ ق) معروف به «مطین» نقل شده است. ذهبی در «تذکره»، مطین را «حافظ کبیر» و «ثقه مطلق» معرفی کرده و گفته که ابوبکر ابن ابیدارم صد هزار حدیث از مطین، کتابت کرده است.
[۹۲] ذهبی، شمسالدین محمد، تذکره الحفاظ، ج۲، ص۱۷۱.
مبنای سید در اعتماد به انسانهای پاک و صادق، از این هم فراتر بود، زیرا او معتقد بود حتی انسان میتواند به اخبار کفار نیز اعتماد کند اگر راستگو باشند. وی در اینباره میگوید:
«فقد یکون فی الکفار من هو ثقه فی نقل ما یحکیه من الأخبار کما اعتمد علماء أهل الإسلام علیأخبار أطباء أهل الذمه فی أخبارهم بما یصلح لشفاء الأسقام، و لو لا المانع الدی منع من الإعتماد علی روایه من خرج عن عموم لفظ الاتباع لأهل البیت أو لبعضهم (علیهم أفضل السلام) لقد کان یمکن العمل بروایه کل من عرف منه الصدق و الأمانه فی حدیثه من سائر فرق الإسلام.» گاهی در میان کفار کسانی هستند که در نقل اخبار، قابل اعتمادند چنانکه علمای اسلام نسبت به اخبار پزشکان اهل ذمه، اعتماد میکنند و اگر مانعی نمیبود از اعتماد به روایت کسی که از پیروی همه اهل بیت یا بعضی از آنها بیرون است، در آن صورت ممکن بود به روایت هر کسی که از هر فرقهای که به راستی و صداقت در حدیث معروف بود، عمل کرد.
[۹۳] سید بن طاووس، فلاح السائل، ج۱، ص۱۰.
وی معتقد است انسان نباید به راحتی دیگران را مورد طعن قرار داده و به دروغگویی متهم کند، بلکه طعنهزدن به بینه روشنی نیاز دارد که باید مورد رضایت شریعت محمدیه باشد: «… فإن الطعن یحتاج إلی شهاده ثابته مرضیه فی الشریعه المحمدیه
[۹۴] محلاتی عسکری، ذبیحاللّه، ریاحین الشریعه در ترجمه دانشمندان بانوان شیعه.
أو طریق یکون عذرا واضحا عند الجلاله الإلهیه».
[۹۵] سید بن طاووس، فلاح السائل، ج۱، ص۱۰.
آری، تلاش سید بر این بود که عقیدهای واحد بر اساس گفتار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ارائه دهد و در این راه تلاشهای بیوقفهای انجام داد. وی برای شناساندن اهل بیت (علیهمالسّلام) به جامعه مسلمان آن روز، هیچگاه راه مجادله را نپیمود و تمام سعی او بر ذکر روایاتی بود که مورد قبول فریقین باشد. به همین دلیل، وی در معرفی اهل بیت (علیهمالسّلام) میگوید: «و ما رویته و لا رأیته طریق شیعتهم إلی الآن؛ این روایتی که از استادم ابن نجار نقل کردهام، تاکنون از طریق شیعه نه آن را نقل کردهام و نه روایتی از آن طریق دیدهام».
[۹۶] سید بن طاووس، الامان من أخطار الأسفار و الزمان، ج۱، ص۱۲۰.
۹ – شاگردان
وی شاگردان متعددی از شهرهای مختلف عراق داشته است. در این میان، چهرههای برجستهای بودند که بهطور اختصار نام آنها در اینجا ذکر میشود:
۱. سید صفیالدین محمد بن علی بن طاووس حلی (فرزند سید) ملقب به مصطفی. وی در سال ۶۴۳ ق در حلّه متولد شده و در سال ۶۸۰ هجری در سن ۳۷ سالگی دار فانی را وداع گفته است. وی بعد از پدرش سید بن طاووس، نقابت علویان را بر عهده داشته است، و سید، کتاب «کشف المحجه» را از باب وصیت به او نوشته است.
[۹۷] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، ج۱، ص۵.
۲. سید رضیالدین علی بن علی بن طاووس حلی (فرزند سید). وی بعد از فوت برادرش «سیدمحمد» در سال ۶۸۰ هجری نقابت علویان را بر عهده گرفت و کتاب «زوائد الفوائد» در اعمال سنه و آداب مستحسنه، از اوست. این کتاب جزء مصادر بحار الانوار است.
[۹۸] آقا بزرگ طهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۱۲، ص۵۹.
۳. سید غیاثالدین عبدالکریم بن احمد بن طاووس (برادرزاده سید). وی از روسای زمان خود بوده و نقابت علویان را بر عهده داشته است.
حسن بن داوود حلی (م ۷۰۶ ق) صاحب کتاب رجال از شاگردان او بوده است. وی در شعبان سال ۶۴۸ هجری در حله تولد یافت و در شوال ۶۹۳ هجری در کاظمین درگذشت و در حله مدفون گشت.
وی کتابهایی نیز نوشته است، از جمله: الشمل المنظوم فی مصنفی العلم و فرحه الغریّ فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علیّ.
مرحوم بحرانی او را آیهای از آیات الهی برشمرده و گفته است: «وی حافظه عجیبی داشته و در سن ده سالگی به درجه اجتهاد نائل آمد، با اینکه هرگاه گرسنه میشد گریه میکرد».
[۹۹] بحرانی، یوسف بن احمد، لؤلؤه البحرین، ص۱۹۳.
[۱۰۰] ابن داوود حلی، حسن بن علی، رجال ابن داود، ج۱، ص۱۳۰.
[۱۰۱] سید بن طاووس، فرحه الغریّ فی تعیین قبر علی، ج۱، ص۲۱.
[۱۰۲] سید بن طاووس، فرحه الغریّ فی تعیین قبر علی، ج۱، ص۱۴۹.
[۱۰۳] سید بن طاووس، بناء المقاله الفاطمیه، ج۱، ص۲۲.
ابن فوطی (م ۷۲۳ ق) که معاصر وی بوده و احتمالا شاگردی او را نموده، ترجم او را در کتاب «تلخیص مجمع الآداب» تحت شماره ۱۷۷۴ آورده است و گفته که او در نجف اشرف نزد عشیرهاش مدفون است؛
۴. سید احمد بن محمد علوی؛
۵. سید نجمالدین محمد موسوی؛
۶. شیخ سدیدالدین یوسف بن مطهر حلی (پدر علامه حلی)؛
[۱۰۴] علامه حلی، حسن بن یوسف، نهج الحق و کشف الصدق.
۷. شیخ جمالالدین حسن بن یوسف بن مطهر حلی، معروف به علامه حلی (۶۴۸-۷۲۶ ق)؛
۸. شیخ جمالالدین یوسف بن حاتم شامی؛
۹. شیخ تقیالدین حسن بن علی بن داوود حلی (۶۴۷-۷۰۷ ق) صاحب کتاب رجال. وی معاصر علامه بوده و با هم در درس مرحوم محقق حلی شرکت میکردند.
[۱۰۵] ابن داوود حلی، حسن بن علی، رجال ابن داود، ج۱، ص۶.
۱۰. شیخ محمد بن احمد بن صالح قسینی. سید در سال وفاتش به او و سه فرزندش به نامهای: شیخ ابراهیم، شیخ علی و شیخ جعفر اجازه روایاتش را داده است.
[۱۰۶] قمی، شیخ عباس، الکنی و الالقاب.
[۱۰۷] سید بن طاووس، جمال الاسبوع، ج۱، ص۱۳.
[۱۰۸] سید بن طاووس، کشف المحجه لثمره المهجه، ج۱، ص۵.
۱۱. شیخ ابراهیم بن محمد بن احمد قسینی؛
۱۲. شیخ جعفر بن محمد بن احمد قسینی؛
۱۳. شیخ علی بن محمد بن احمد قسینی؛
۱۴. سید احمد بن محمد علوی؛
۱۵. سید نجمالدین محمد بن موسوی؛
۱۶. شیخ محمد بن بشیر.
[۱۰۹] سیدمحمدباقر شهیدی گلپایگانی، مقدمه برنامه سعادت، ص۸.
۱۰ – شخصیت اجتماعی
ابن طاوو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 