پاورپوینت کامل زندانی کردن دشنام‌دهنده به پیامبر ۴۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زندانی کردن دشنام‌دهنده به پیامبر ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زندانی کردن دشنام‌دهنده به پیامبر ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زندانی کردن دشنام‌دهنده به پیامبر ۴۷ اسلاید در PowerPoint :

حبس دشنام‌دهنده به پیامبر

حبس دشنام‌دهنده به پیامبر از مباحث فقهی و حقوقی مربوط به حقوق زندانی و درباره حکم زندانی‌کردن کسی است که نسبت به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) ناسزا می‌گوید. امامیه اتفاق دارند که دشنام‌دهنده به پیامبر اکرم یا یکی از معصومان (علیهم‌السّلام) حتی فاطمه زهرا (سلام‌اللّه‌علیها) واجب القتل است و در این زمینه روایات زیادی وارد شده است.
ولی بعضی از اهل سنّت (بحث آنان، مختصّ کسانی است که تنها به پیامبر (نعوذباللّه) دشنام داده باشند.) در این مساله مخالفت کرده‌اند و فتوا به حبس و تعزیر داده‌اند چنان که از روایتی در کافی برمی‌آید فتوای عامّه، حبس است و طرح این بحث در اینجا به همین جهت است.

فهرست مندرجات

۱ – روایات شیعه
۲ – آرای فقیهان شیعه
۳ – آرای دیگر مذاهب
۴ – پانویس
۵ – منبع

۱ – روایات شیعه

۱. عدّه من اصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن علی بن اسباط، عن علی بن جعفر، قال: اخبرنی اخی موسی (علیه‌السّلام) قال: کنت واقفا علی راس ابی حین اتاه رسول زیاد بن عبید اللّه الحارثی عامل المدینه، قال: یقول لک الامیر: انهض الیّ، فاعتلّ بعلّه فعاد الیه الرسول، فقال له: قد امرت ان یفتح لک باب المقصوره فهو اقرب لخطوتک، قال: فنهض ابی و اعتمد علیّ و دخل علی الوالی و قد جمع فقهاء المدینه کلهم و بین یدیه کتاب فیه شهاده علی رجل من اهل وادی القری (وادیی است بین مدینه و شام و جزء مدینه که روستاهای بسیاری دارد. طبری گفته است: اسم دژی نزدیک خیبر است که یهود به هنگام هجرت پیامبر به مدینه، در آنجا سکنا داشتند.

[۱] حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۵، ص۳۴۵.

[۲] مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول، ج۲۳، ص۴۱۵.

)، فذکر النبی فنال منه، فقال له الوالی: یا ابا عبد اللّه! انظر فی الکتاب. قال: حتی انظر ما قالوا فالتفت الیهم فقال: ما قلتم؟
قالوا: قلنا یؤدّب و یضرب و یعزّر و یحبس. قال، فقال لهم: ا رایتم لو ذکر رجلا من اصحاب النبی بمثل ما ذکر به النبی ما کان الحکم فیه؟ قالوا: مثل هذا. قال: سبحان اللّه! فقال: فلیس بین النبی و بین رجل من اصحابه فرق؟! فقال الوالی: دع هؤلاء یا ابا عبد اللّه! لو اردنا هؤلاء لم نرسل الیک. فقال ابو عبد اللّه علیه السّلام:
اخبرنی ابی: ان رسول اللّه قال: [انّ] الناس فیّ اسوه سواء، من سمع احدا یذکرنی، فالواجب علیه ان یقتل من شتمنی و لا یرفع الی السلطان و الواجب علی السلطان اذا رفع الیه ان یقتل من نال منی، فقال زیاد بن عبیداللّه: اخرجوا الرجل فاقتلوه، بحکم ابی عبداللّه (علیه‌السّلام)؛

[۳] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۲۶۶، ح۳۲.

[۴] نک:مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول، ج۲۳، ص۴۱۴.

[۵] عریضی، علی بن جعفر، مسائل علی بن جعفر، ص۲۹۰، ح۷۴۰.

[۶] طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۸۴، ح۳۳۱.

علی بن جعفر گفت: برادرم موسی (علیه‌ا‌لسلام) به من گفت: من بالای سر پدرم ایستاده بودم که فرستاد زیاد بن عبیداللّه حارثی والی مدینه آمد و به او گفت: امیر می‌گوید:
نزد من بیا. پدرم به علتی عذر خواست. فرستاده بازگشت و گفت: دستور دادم به جهت شما در مقصوره را که نزدیک‌تر است باز کنند. پدرم برخاست و به من تکیه کرد؛ وارد بر والی شد در حالی که هم فقیهان مدینه را گردآورده بود؛ در جلو او نوشته‌ای بود که در آن، شهادتی علیه مردی از اهالی وادی القری بود که به پیامبر دشنام داده بود.
والی به پدرم گفت: ‌ای ابا عبداللّه! به نوشته بنگر. پدرم گفت: ببینم اینان چه گفتند و به آن‌ها نگاه کرد و گفت: شما چه گفتید؟ گفتند: ما گفتیم: تادیب می‌شود و کتک می‌خورد و تعزیر و زندانی می‌شود. پس پدرم به آنان گفت: بگویید ببینم اگر دربار یکی از اصحاب پیامبر، چنین امری رخ دهد، حکم شما در آن چیست؟ گفتند: مثل همین. گفت:
سبحان اللّه! سپس گفت: پس میان پیامبر و یکی از اصحابش هیچ فرقی نیست؟! والی گفت: ‌ای ابا عبداللّه! این‌ها را رها کن. اگر نظر ایشان را می‌خواستیم دنبال تو نمی‌فرستادیم. پس امام صادق (علیه‌السلام) گفت: خبر داد به من پدرم که رسول اللّه فرمود: مردم همه در مورد من برابرند؛ هر کس بشنود کسی دربار من چیزی می‌گوید واجب است دشنام‌دهنده را بکشد و لازم نیست نزد حاکم ببرد و بر حاکم واجب است اگر نزد او شکایت بردند کسی را که به من بدی گفته، بکشد. زیاد بن عبید اللّه گفت: به حکم ابو عبداللّه (علیه‌السلام‌) این مرد را ببرید و بکشید.
علّامه مجلسی می‌گوید: قول حضرت: «فهو اقرب لخطوتک» ظاهرا این کلمه با حرف خاء صحیح است «خطوتک» یعنی مسافت کمتری است و برای شما راحت‌تر است و احتمال دارد این کلمه با حاء و ظاء باشد؛ یعنی دستور داده است آن در را باز کنند زیرا نزدیک‌تر است و این کار را به دلیل حظوه، یعنی منزلت و قرب و محبت به شما انجام داده است.

[۷] مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار، ج۱۶، ص۱۶۵.

روایاتی که دلالت می‌کند دشنام‌دهنده کشته می‌شود زیاد است و اینکه ما تنها این یکی را آوردیم به جهت این بود که در این روایت، مسال حبس مطرح شده بود. علاقه‌مندان به بررسی مفصل‌تر می‌توانند به وسائل الشیعه

[۸] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۵۵۴، باب ۷.

و مستدرک الوسائل

[۹] نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۸، ص۱۷۱، باب ۶.

مراجعه کنند.

۲ – آرای فقیهان شیعه

۱. شیخ صدوق: کسی که رسول اللّه یا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یا یکی از امامان را ناسزا گوید، از همان لحظه، ریختن خونش حلال است.

[۱۰] صدوق، محمد بن علی، الهدایه فی الأصول و الفروع، ص۷۶.

۲. سیّد مرتضی: از مسائل ویژ امامیه این است که هر کس به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) دشنام یا ناسزا گوید، مسلمان باشد یا ذمّی در همان لحظه کشته می‌شود و باقی فقیهان مخالفت کرده‌اند.

[۱۱] علم الهدی، سید مرتضی الانتصار، ص۴۸۰.

۳. شیخ طوسی: هر کس رسول اللّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) یا یکی از امامان را دشنام دهد خونش هدر است و هر کس از او بشنود می‌تواند او را بکشد.

[۱۲] طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص۷۳۰.

[۱۳] حلی، ابن ادریس، السرائر، ج۳، ص۵۳۲.

۴. ابوالصلاح حلبی: هر کس رسول اللّه یا یکی از امامان اهل بیت یا از پیامبران را دشنام دهد لازم است سلطان او را بکشد و اگر یکی از مؤمنان که دشنام را شنیده است او را بکشد، سلطان حقّ تعرّض به وی را ندارد … و لازم است اگر بشنود کسی به یکی از امامان دشنام دهد یا ببیند … خبر برای سلطان ببرد تا او را بکشد و اگر پیشدستی کرد و او را کشت کسی حق تعرّض به وی را ندارد به شرطی که ثابت شود قتل بدین جهت بوده است.

[۱۴] حلبی، ابوالصلاح، کافی فی الفقه، ص۴۰۳.

[۱۵] حلبی، ابوالصلاح، کافی فی الفقه، ص۴۱۶.

۵. علی بن حمزه: هر کس دیگری را با سخنی آزاردهنده یاد کند چهار صورت دارد:
الف) قتل او لازم است؛ ب) حد بر او جاری شود؛ ج) تعزیر شود؛ د) هیچ یک نباشد. اوّلی در مورد کسی است که پیامبر یا یکی از امامان را دشنام دهد …

[۱۶] طوسی، علی بن حمزه، الوسیله، ص۴۲۲.

۶. قاضی ابن برّاج: هرگاه شخصی، پیامبر یا یکی از امامان را دشنام گوید کشتن او واجب است و هر کس خود بشنود می‌تواند وی را بکشد البته در صورتی که بر جان خود یا دیگری نترسد و اگر از جان ترسید یا ترس داشت که در حال یا آینده زیانی متوجه یکی از مؤمنان شود، دنبال کشتن او نمی‌رود و وی را وامی‌گذارد.

[۱۷

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.