پاورپوینت کامل حکیم حسن بن منصور فردوسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حکیم حسن بن منصور فردوسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکیم حسن بن منصور فردوسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حکیم حسن بن منصور فردوسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
ابوالقاسم فردوسی
ابوالقاسم فردوسی طوسی (۳۲۹ ه.ق- ۴۱۱ یا ۴۱۶ ه.ق) شاعر و حماسهسرای ایرانی در قرن چهارم هجری قمری بود. درباره نام وی نمیتوان با قطعیت نظر داد، اما به احتمال زیاد حسن بن منصور است. برخی او را شیعه و برخی دیگر سنی دانستهاند. اثر معروف او شاهنامه فردوسی است، البته آثار دیگری همچون هجونامه نیز دارد؛ وی شاهنامه را در زمان سلطان محمود غزنوی سراییده و در آن به مدح سلطان محمود نیز پرداخته است، ولی با این حال مورد استقبال سلطان قرار نگرفت.
فردوسی در یکی از روستاهای شهر طوس به دنیا آمد. وی با عمری بیش از هشتاد سال، وفات کرده و در باغ شخصی خود در طوس دفن شد.
ابوالقاسم فردوسی
حکیم ابوالقاسم فردوسی
نسبشناسی
نام
حسن بن منصور
لقب
فردوسی
کنیه
ابوالقاسم
ولادت/وفات
زادروز
۳۲۹ ق
شهر تولد
ده باز در ناحیه طیران در شهر طوس
کشور تولد
ایران
محل زندگی
ایران، طوس
تاریخ وفات
۴۱۱ ق یا ۴۱۶ ق
شهر وفات
طوس
کشور وفات
ایران
مدفن
باغ شخصی در طوس
خویشاوندان
فرزندان
یک پسر و یک دختر
اطلاعات مذهبی
دین
اسلام
مذهب
بین شیعه و سنیبودن اختلاف است
فعالیتها
تالیفات
شاهنامه فردوسی، هجونامه و ….
فهرست مندرجات
۱ – نام
۲ – تاریخ و محل تولد
۳ – ازدواج
۴ – فرزندان و اقوام
۵ – پیشینه شعرسرایی
۶ – تاریخ سرایش شاهنامه
۷ – درخواست سرایش شاهنامه
۸ – ارتباط فردوسی با منصور
۸.۱ – کشتهشدن منصور
۹ – بخشهای شاهنامه
۹.۱ – نظم پادشاهی انوشیروان
۹.۲ – سرودن پادشاهی بهرامیان
۹.۳ – داستان جنگ کیخسرو
۹.۴ – مرثیه فرزند
۹.۵ – پادشاهی خسروپرویز
۹.۶ – پایان شاهنامه
۱۰ – مدت زمان سرایش شاهنامه
۱۰.۱ – دیدگاه احمد آتش
۱۰.۲ – دیدگاه نظامی عروضی
۱۱ – وفات
۱۲ – بررسی هجونامه
۱۲.۱ – سخن بهار و شیرانی
۱۲.۲ – تعداد ابیات
۱۲.۳ – تاریخ سرایش
۱۳ – ارتباط فردوسی با میمندی
۱۴ – ارتباط فردوسی با حسنک
۱۵ – صله سلطان به فردوسی
۱۶ – افراد ممدوح در شاهنامه
۱۶.۱ – علت مدح سلطان محمود
۱۶.۱.۱ – صله سلطان
۱۶.۱.۲ – تعصبات مذهبی سلطان
۱۶.۱.۳ – اثبات صلاحیت شاعری
۱۷ – مذهب
۱۷.۱ – سنی دانستن فردوسی
۱۷.۲ – شیعه دانستن فردوسی
۱۷.۳ – جمع دیدگاهها
۱۷.۴ – دیدگاه نویسنده
۱۸ – دهقانبودن فردوسی
۱۸.۱ – اشرافیبودن فردوسی
۱۹ – شرایط سیاسی زمان فردوسی
۲۰ – اثرات ایراندوستی فردوسی
۲۱ – تحصیلات فردوسی
۲۱.۱ – نظر نویسنده
۲۲ – اعتقادات اخلاقی
۲۳ – فهرست منابع
۲۴ – پانویس
۲۵ – منبع
۱ – نام
درباره نام و نسب شاعر، جز کنیه او ابوالقاسم و تخلص او فردوسی، نمیتوان به قطعیت نظر داد. نام او را در مآخذ گوناگون و نیز در مقدمه برخی از دستنویسهای شاهنامه منصور، حسن، احمد و محمد و نام پدرش را حسن، احمد، اسحاق و فخرالدین و نام نیای او را شرفشاه و فرح نوشتهاند. فتح بن علی بنداری از فردوسی با عنوان: «الامیر الحکیم ابوالقسم منصور بن الحسن الفردوسی الطوسی» نام میبرد.
[۱] بتداری، فتح بن علی، الشاهنامه، ص۳.
(درباره اقوال دیگر رجوع کنید به کتاب سرچشمههای فردوسیشناسی.
[۲] ریاحی، محمدامین، سرچشمههای فردوسیشناسی، ص۴۷۹-۴۸۱.
)
همچنین در دستنویس فلورانس، در دو صفحه نخستین متن اصلی کتاب، در لوحههای سوم و چهارم و ششم آمده است: «کتاب شاهنامه از گفتار امیر حکیم ملک الکلام… الشعرا بوالقسم منصور بن الحسن الفردوسی الطوسی رحمه الله». این همخوانی میان ترجمه بنداری از سال ۶۲۱- ۶۲۰ ق (۱۲۲۴-۱۲۲۳ م) و دستنویس فلورانس از سال ۶۱۴ ق (۱۲۱۷ م) در عنوان و کنیه و نام و نام پدر و تخلص و زادگاه فردوسی بسیار مهم است و اشاره بر این دارد که در منابع سدههای پنجم و ششم فردوسی را بدینگونه مینامیدند، از اینرو ما میتوانیم به احتمال نزدیک به یقین فردوسی را ابوالقاسم منصور بن حسن طوسی و تخلص فردوسی بدانیم. پیش از بنداری و دستنویس فلورانس، کهنترین مآخذی که از اثر فردوسی و تخلص و شهر او نام برده است همشهری او اسدی طوسی است.
(اسدی در گرشاسبنامه
[۳] اسدی طوسی، ابونصر علی بن احمد، گرشاسبنامه، ص۲۰.
[۴] اسدی طوسی، ابونصر علی بن احمد، گرشاسبنامه، ص۱۴ -۱۸.
[۵] اسدی طوسی، ابونصر علی بن احمد، گرشاسبنامه، ص۱۶.
[۶] اسدی طوسی، ابونصر علی بن احمد، گرشاسبنامه، ص۲۰.
[۷] اسدی طوسی، ابونصر علی بن احمد، گرشاسبنامه، ص۳۳.
[۸] اسدی طوسی، ابونصر علی بن احمد، گرشاسبنامه، ص۲۱ -۳۲.
چند بار از زبان ممدوح خطاب به خود میگوید:
که فردوسی طوسی پاک مغز•••••بداده ست داد سخنهای نغز
به شهنامه گیتی بیاراسته ست•••••بدان نامه نام نکو خواسته ست
تو همشهری او را و هم پیشهای•••••هم اندر سخن چابک اندیشهای…
به شهنامه فردوسی نغزگوی•••••که از پیش گویندگان برد گوی…
اگر زان که فردوسی این را نگفت•••••تو با گفته خویش گردانش جفت
دو گویا چنین خواست تا شد ز طوس•••••چنان شد، نگویی تو باشد فسوس)
۲ – تاریخ و محل تولد
محل تولد فردوسی به گزارش نظامی عروضی ده بزرگی به نام باز (فاز، پازی پاژ) از ناحیه طیران در شهر طوس بود.
[۹] نظامی عروضی، احمد بن عمر، چهارمقاله، ص۴۷.
تاریخ تولد فردوسی دقیقاً گزارش نشده است، ولی از میان آگاهیهایی که فردوسی در اثر خود درباره سال خود به دست میدهد سه مورد هست که در شناخت تاریخ تولد فردوسی از اهمیت بسزایی برخوردار است.
نخست در خطبه داستان جنگ بزرگ کیخسرو میگوید در ۶۵ سالگی زندگی را در فقر به سر میبرد و سپس میافزاید که در آن هنگام که ۵۸ ساله بود و جوانی را پشت سر نهاده بود فریدون دوباره زنده شد و جهان را گرفت
[۱۰] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه چهارم، ص۴۰.
[۱۱] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه چهارم، ص۴۶.
[۱۲] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه چهارم، ص۱۷۲.
که منظور فردوسی به پادشاهی رسیدن سلطان محمود است و چون محمود در سال ۳۸۷ ق (۹۹۷ م) به سلطنت رسیده بود و در این سال فردوسی ۵۸ سال داشت، پس تاریخ تولد او سال ۳۲۹ ق (۹۴۰ م) میگردد.
مورد دوم در پادشاهی بهرام بهرامیان است که فردوسی خود را یک جا ۶۳ ساله مینامد
[۱۳] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه ششم، ص۹.
[۱۴] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه ششم، ص۲۷۶.
و این تاریخ را حدود ۷۳۰ بیت پایینتر تکرار میکند و میافزاید که در آن روز آدینه به هرمزد بهمن، یعنی اول بهمن افتاده بود.
[۱۵] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه ششم، ص۳۴۱.
[۱۶] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه ششم ص۶۵۷-۶۵۹.
بنا بر محاسبه شهبازی، در این سالها که ما از آن سخن میگوییم، تنها در سال ۳۷۱ یزدگردی برابر ۱۰۰۳م است که روز جمعه به اول بهمن افتاده بود.
[۱۷] شهبازی، علیرضا، زندگینامه تحلیلی فردوسی، ص۲۹- ۲۲.
پس اگر سال ۶۳ را از آن کم کنیم، سال تولد فردوسی ۹۴۰ م برابر ۳۲۹ ق میگردد.
مورد سوم در پایان کتاب است که فردوسی سال خود را ۷۱ و سال به انجام رسیدن شاهنامه را ۴۰۰ ق مینویسد.
[۱۸] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه هشتم، ص۴۸۷-۴۸۸.
[۱۹] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه هشتم، ص۸۸۷.
[۲۰] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه هشتم، ص۸۹۴.
[۲۱] صفا، ذبیحالله، حماسهسرایی در ایران، ص۱۷۳-۱۷۲.
پس فردوسی در سال ۴۰۰ ق (۱۰۱۰ م) ۷۱ ساله بوده و لذا باز تاریخ تولد او به سال ۳۲۹ ق (۹۴۰ م) میافتد.
۳ – ازدواج
درباره فردوسی تا پیرامون سال ۳۶۷ ق (۹۷۷ م) که دست به سرایش شاهنامه میزند، آگاهی زیادی نداریم، جز همین اندازه که پسر او، چنانکه در ادامه خواهد آمد، در سال ۳۵۹ ق (۹۷۰ م) به دنیا آمده بود. پس فردوسی باید در سال ۳۵۸ ق (۹۶۹ م) یا پیش از آن ازدواج کرده بوده باشد. درباره زن فردوسی گزارشی در دست نیست. برخی از پژوهندگان همچون یغمائی،
[۲۲] یغمائی، حبیب، فردوسی و شاهنامه او، ص۳۰.
بهار
[۲۳] بهار، محمدتقی، فردوسینامه، ص۳۹.
و صفا
[۲۴] صفا، ذبیحالله، حماسهسرایی، ص۱۷۸.
حدس میزنند که زنی که فردوسی در خطبه داستان بیژن و منیژه
[۲۵] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه سوم، ص۳۰۶-۳۰۴.
از او نام میبرد زوجه فردوسی است. این حدس بعید نیست، ولی او میتواند دلدار خیالی فردوسی نیز باشد، در صورتیکه این زن را زوجه فردوسی بدانیم، پس زن فردوسی سواد خواندن داشت و چنگ مینواخت، یعنی او مانند خود فردوسی از یک خانواده دهقان و از تربیت دختران طبقه دهقانان، از جمله سوادآموزی و برخی هنرهای ظریفه برخوردار بود. (برای مقایسه بنگرید به سرگذشت دختران دهقان برزین
[۲۶] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه ششم، ص۴۸۱-۴۷۸.
)
در خطبه پادشاهی هرمزد فردوسی شکوه میکند که «نگار» او که بهار او بود رفته و با رفتن او باغ را دیگر آرایشی نیست.
[۲۷] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه هفتم، ص۱۱.
(نگارا، بهارا، کجا رفتهای•••••که آرایش باغ بنهفتهای)
[۲۸] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه هفتم، ص۴۶۶.
احتمال ضعیفی هست که فردوسی در اینجا اشاره به درگذشت زن خود کرده باشد. دویست بیتی پیش از آن، در پایان پادشاهی انوشیروان، فردوسی از ۶۱ سالگی خود سخن میگوید.
[۲۹] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه هفتم، ص۴۳۲۴.
[۳۰] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه هفتم، ص۴۴۵.
اگر حدس ما درباره اشاره فردوسی به درگذشت زن خود درست باشد و فردوسی پادشاهی هرمزد را پس از پادشاهی انوشیروان سروده باشد، پس زن فردوسی باید در سال ۳۹۰ ق (۱۰۰۰ م) یا پیش از آن درگذشته باشد.
۴ – فرزندان و اقوام
فردوسی دارای پسری بود که در جوانی در ۳۷ سالگی درمیگذرد و در این سال فردوسی ۶۷ سال داشت.
[۳۱] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه هشتم، ص۱۶۷-۱۶۸.
پس پسر او در ۳۵۹ ق (۹۷۰ م) یعنی در ۳۰ سالگی فردوسی به دنیا آمده و در سال ۳۹۶ ق (۱۰۰۶ م) درگذشته بود. به گزارش نظامی عروضی
[۳۲] نظامی عروضی، احمد بن عمر، چهارمقاله، ص۵۷.
فردوسی دختری نیز داشت که پس از مرگ فردوسی هنوز در حیات بود.
در افسانههایی که در مقدمه برخی از دستنویسهای شاهنامه آوردهاند، از آن جمله در دستنویسهای استانبول مورخ ۷۳۱ ق، قاهره مورخ ۷۴۰ ق، لیدن مورخ ۸۴۰ ق، واتیکان مورخ ۸۴۸ ق، اکسفورد مورخ ۸۵۲ ق و برلین مورخ ۸۹۴ ق به فردوسی برادر کوچکتری به نام مسعود یا حسین نیز نسبت دادهاند، ولی اعتبار چنین گزارشهایی ناچیز است. همچنین در بیتی از شاهنامه آمده است: «می لعل پیش آور ای روزبه»
[۳۳] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه ششم، ص۹.
[۳۴] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه ششم، ص۲۷۶.
که در آن روزبه را هم میتوان به معنی «نیکبخت» گرفت و هم میتوان آن را نام شخص دانست و حدس زد که نام خدمتکار فردوسی باشد. این واژه در شاهنامه در هر دو معنی به کار رفته است.
۵ – پیشینه شعرسرایی
پژوهندگان داستان بیژن و منیژه را به دلایلی از کارهای جوانی فردوسی و حتی پیش از آغاز سرایش شاهنامه دانستهاند.
[۳۵] صفا، ذبیحالله، حماسهسرایی، ص۱۷۷-۱۷۸.
[۳۶] خالقی مطلق، جلال، سخنهای دیرینه، ص۳۹۳ به بعد.
[۳۷] خالقی مطلق، جلال، یادداشتهای شاهنامه، بخش دوم، ص۱۲۰-۹۱.
با این حال این داستان نمیتواند تنها کار فردوسی پیش از آغاز شاهنامه یعنی تا ۳۸ سالگی فردوسی بوده باشد. پس فردوسی تا این زمان اشعار دیگری نیز داشته که از دست رفتهاند. آنچه در تذکرهها از قصیده و قطعه و رباعی بدو نسبت دادهاند (این اشعار را هرمان اته گردآوری کرده است)
[۳۸] اته، هرمان، منابع، زیر Ethe.
[۳۹] تقی زاده، حسن، شاهنامه و فردوسی، ص۱۳۲ به بعد.
و البته برخی از آنها مشکوکاند، محتملا بازماندههایی از دیوان از دست رفته شاعرند. نولدکه احتمال میدهد که فردوسی پیش از شاهنامه منظومه دیگری نیز سروده بوده باشد.
[۴۰] نولدکه، تئودور، حماسه ملی ایران، ص۲۶.
[۴۱] نولدکه، تئودور، حماسه ملی ایران، ترجمه بزرگ علوی، ص۵۶.
در مقابل، امروزه دیگر جای گمانی نیست که منظومه یوسف و زلیخا از شاعر دیگری است.
[۴۲] شیرانی، محمود خان، چهارمقاله بر فردوسی و شاهنامه، ص۲۷۶-۱۸۴.
[۴۳] نفیسی، سعید، مقدمه بر حماسه ملی ایران، ص۵-۴ ۲۳.
[۴۴] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، یکم ۱۳.
۶ – تاریخ سرایش شاهنامه
فردوسی پس از مرگ دقیقی ۲۳ و یا چنانکه خود در جایی دیگر میگوید، پس از سال ۳۶۵ ق (۹۷۶ م)
[۴۵] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، هشتم ۸۷۷/۴۸۶.
نظم شاهنامه را آغاز میکند. این تاریخ را باید پیرامون سال ۳۶۷ ق (۹۷۸ م) میگرفت. این تاریخ را گزارش دیگری نیز تائید میکند. پس از نقل سخن دقیقی در ستایش محمود میگوید: سخن را بیست سال نگه داشتم تا کسی که سزاوار این رنج است پیدا شود و این نامه را به نام او کنم.
[۴۶] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، پنجم ۱۰۵۷/۱۷۷-۱۰۵۳.
و چون محمود در سال ۳۸۷ ق به پادشاهی رسید، پس آغاز سرایش شاهنامه ۳۶۷ ق میگردد. البته در اینجا بیست سال عدد گرد شده است، ولی اتفاق با واقعیت کمابیش همخوانی یافته است.
۷ – درخواست سرایش شاهنامه
فردوسی نخست قصد داشت که «سوی تخت شاه جهان» روی آورد؛
[۴۷] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، یکم ۱۳۵/۱۳.
یعنی به بخارا پایتخت سامانیان رود. محتمل است که دقیقی نظم شاهنامه را به فرمان پادشاه سامانی، یعنی نوح بن منصور (۳۸۷-۳۶۶ ق) و با پدر او منصور بن عبدالملک (۳۶۶-۳۵۰ ق) آغاز کرده بود. از اینرو قصد فردوسی از رفتن به بخارا باید این بوده باشد که شاه سامانی فرمان ادامه کار را به نام او صادر کند، یعنی او از پشتیبانی مالی پادشاه برخوردار گردد و به ویژه نسخهای از شاهنامه ابومنصوری، لابد نسخه متعلق به کتابخانه دربار سامانی را که اساس کار دقیقی بوده به دست آورد. اگر این حدس درست باشد، راهبر بر این است که فردوسی باید پیش از آغاز نظم شاهنامه نیز در شاعری به شهرتی رسیده باشد. به هر حال، فردوسی مدتی را در دودلی و مشورت با این و آن میگذراند و یا به گفته خود او «بپرسیدم از هر کسی بیشمار»
[۴۸] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، یکم ۱۳۷/۱۳.
تا اینکه دوست و همشهری مهربانی که رأی فردوسی را در سرایش شاهنامه پسندیده بوده، دفتر «پهلوی»، یعنی کتاب حماسی شاهنامه منشور ابومنصوری یا همان «نامورنامه شهریار» را که فردوسی شرح تألیف آنرا قبلا آورده است
[۴۹] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، یکم ۱۲۱۱.
در اختیار فردوسی میگذارد و او را به سرودن آن تشویق میکند.
[۵۰] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، یکم ۱۴/۱۴۰-۱۴۴.
۸ – ارتباط فردوسی با منصور
فردوسی در آغاز کار از پشتیبانی مالی منصور پسر ابومنصور عبدالرزاق نیز برخوردار میگردد
[۵۱] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، یکم ۵۴/۱۴ -۱۴۶.
ولی این دوران رفاه با گرفتار شدن منصور در سال ۳۷۷ ق (۹۸۷ م) که به قتل او میانجامد به پایان میرسد.
[۵۲] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، یکم ۱۵-۱۴.
[۵۳] خالقی مطلق، جلال، سخنهای دیرینه: «یکی مهتری بود گردنفراز» و جوان بود و از گوهر پهلوان.
به گزارش فردوسی، منصور مردی بخشنده و جوانمرد و وفادار بود و فردوسی را گرامی میداشت و به او کمک مالی میکرد. در سراسر شاهنامه این تنها باری است که فردوسی از دریافت کمک مالی از کسی صریحا سخن میگوید و چون فردوسی این سخن را پس از مرگ منصور سروده، پس سخنی برای خوشایند ممدوح نگفته است و نیز از آنجا که فردوسی حتی پس از افزودن مدح محمود به دیباچه شاهنامه، مدح منصور را برنداشته است، درجه احترام و علاقه فردوسی را به منصور نشان میدهد. فردوسی پس از مرگ ایرج، آنجا که زبان به اندرز میگشاید، «مرد خرف گشته»ای را به علت کشتن شاهان بیگناه سرزنش میکند.
(جهانا بپروردیش در کنار•••••وزان پس ندادی به جان زینهار
نهانی ندانم ترا دوست کیست•••••برین آشکارت بباید گریست
تو نیزای به خیره خرف گشته مرد•••••از بهر جهان دل پر از داغ و درد
جو شاهان کشی بیگنه خیر خیر•••••ازین دو ستمگاره اندازه گیر
[۵۴] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، یکم ۵۱۴/۱۲۱-۵۱۱.
)
۸.۱ – کشتهشدن منصور
در اینجا نیز بعید نیست که منظور فردوسی از «مرد خرف گشته» کنایه به کشتن منصور و از شاه بیگناه اشاره به خود منصور باشد، یعنی فردوسی منصور را با ایرج و کشنده او را با سلم و تور مقایسه میکند. به هر روی، سال ۳۷۷ ق (۹۸۷ م) را که در آن منصور را در نیشابور دستگیر کرده و به بخارا برده و سر به نیست میکنند، باید نقطه عطفی در زندگی فردوسی دانست.
از این زمان به بعد در شاهنامه هیچ گزارشی که اشاره به رفاه مادی و آسودگی خیال فردوسی باشد نیست، مگر گلههای فراوان او از پیری و تنگدستی و نگرانی و مصیبت مرگ فرزند. با این همه فردوسی موفق میشود که در سال ۳۸۴ ق (۹۹۴ م)، یعنی سه سال پیش از روی کار آمدن محمود، نخستین نگارش شاهنامه را به پایان برساند.
[۵۵] بتداری، فتح بن علی، الشاهنامه، ج۲، ص۲۷۶.
[۵۶] خالقی مطلق، جلال، معرفی و ارزیابی برخی از دستنویسهای شاهنامه.
روشن است که در دیباچه این نگارش نخستین، مدح محمود نبود و محتملا مدح و مرثیه منصور مفصلتر از این بود که اکنون هست و چهبسا که فردوسی نگارش نخستین شاهنامه را نیز به نام منصور کرده باشد. به هر روی، فردوسی با این نگارش، نخستین کار خود را پایان یافته نمیداند، بلکه تا شانزده سال دیگر به تکمیل آن میپردازد.
۹ – بخشهای شاهنامه
تاریخ تقریبی برخی از بخشهای شاهنامه را میتوان از راه بررسی ویژگیهای سبکی آن نشان داد. درباره داستان بیژن و منیژه پیش از این سخن رفت. همچنین چهار پادشاهی نخستین کتاب از کارهای نخستین شاعر هنگام سرودن شاهنامه به شمار میرود.
[۵۷] خالقی مطلق، سخنهای دیرینه، ص۴۰۳. ۳۵.
[۵۸] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، دوم ۱۲/۲۰۲.
گذشته از این، گاه فردوسی در سخن خود به مناسبتهایی تاریخی را قید میکند که اگر افزوده بعدی شاعر نباشد، تاریخ سرودن داستانی را بر ما روشن میسازد.
بدینترتیب میدانیم که فردوسی در ۵۸ سالگی خود، یعنی در سال ۳۸۷ ق (۹۹۷ م) یا کمی پس از آن داستان سیاوخش را ۳۵ سروده و در ۵۹ سالگی و یا چنانکه خود میگوید نزدیک ۶۰ سالگی، یعنی در سال ۳۸۸ ق (۹۹۸ م) داستان کین سیاوخش را
[۵۹] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، دوم ۱/۳۷۹.
که ادامه داستان پیشین است سروده است. در این زمان فردوسی دیگر آن جوان خوشگذران و توانگری که در خطبه بیژن و منیژه دیدیم نیست، بلکه از تنگدستی و پیری و ضعف چشم و درد پا شکایت دارد و بر روزگار جوانی دریغ میخورد و در عین حال آرزوی او این است که چندان بماند که کار شاهنامه را به پایان رساند.
(همیخواهم از روشن کردگار•••••که چندان گذر یابم از روزگار
کزین نامورنامه باستان•••••به گیتی بمانم یکی داستان
که هر کس که اندر سخن داد داد•••••از من جز به نیکی نگیرند باد
[۶۰] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، دوم ۱۲/۳۸۰-۱۰.
)
۹.۱ – نظم پادشاهی انوشیروان
در سال ۳۸۹ ق (۹۹۹ م) فردوسی در ۶۰ سالگی نظم پادشاهی انوشیروان را آغاز کرده است و بار دیگر از پیری و درد پا و ضعف چشم و ریزش دندان شکایت دارد و بر روزهای جوانی دریغ میخورد.
[۶۱] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، هفتم ۱/۸۷ به بعد.
با این حال، در این سال بسیار پرکار است و تا ۶۱ سالگی، یعنی در سال ۳۹۰ ق (۱۰۰۰ م) از پادشاهی انوشیروان که نزدیک ۴۵۰۰ بیت است، نزدیک ۴۳۰۰ بیت آنرا سروده است. فردوسی معتقد است که در چنین سنی دیگر خوردن می نمکی ندارد و از خداوند آرزو دارد که بدو زمان دهد تا کار شاهنامه را به پایان رساند.
[۶۲] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، هفتم ۴۳۲۴/۴۴۵.
۹.۲ – سرودن پادشاهی بهرامیان
در سال ۳۹۲ ق (۱۰۰۲ م) فردوسی را در کار سرودن پادشاهیهای بهرام بهرامیان تا شاپور ذوالاکتاف میبینیم، یعنی جمعا چهار پادشاهی، ولی تنها کمی بیش از ۷۰۰ بیت. معلوم نیست که در آن سال چه رخ داده که فردوسی کمتر کار کرده است و دارای احوال خوشتری است. چون هم در آغاز پادشاهی نخستین و هم در پایان پادشاهی چهارمین، شاعر خواستار نوشیدن می است.
(می لعل پیش آور ای روزبه•••••چو شد سال گوینده بر شست و سه
و: چو آدینه هرمزد بهمن بود•••••برین کار فرخ نشین بود
می لعل پیش آورم،هاشمی•••••زبیشی که نبش نگبرد کمی
چو شست و سه شد سال و شد گوش کر•••••ز گیتی چرا جویم آیین و فر
[۶۳] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، ششم ۹/۲۷۶.
[۶۴] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، ششم ۶۵۹/۳۴۱-۶۵۷.
)
۹.۳ – داستان جنگ کیخسرو
دوران خوش فردوسی، دیری نمیپاید چون دو سال بعد، یعنی در سال ۳۹۴ ق (۱۰۰۴ م) که فردوسی در ۶۵ سالگی است، در خطبه داستان جنگ بزرگ کیخسرو، در ضمن مدح بلیغانهای از محمود ارزش کار خود را به او گوشزد میکند و در عین حال با لحنی نومیدانه از تنگدستی و ناتوانی خود شکایت دارد و از وزیر محمود، فضل بن احمد اسفراینی درخواست میکند که واسطه شود تا سلطان بدو کمک کند.
[۶۵] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، چهارم ۱۷۴-۱۶۹.
۹.۴ – مرثیه فرزند
سال ۳۹۶ ق (۱۰۰۶ م) که فردوسی ۶۷ سال دارد، تلخترین ایام زندگی فردوسی است چون در این سال است که پسر ۳۷ ساله او از دنیا میرود. فردوسی در مرثیهای، با سخنی بسیار ساده و صمیمی، ولی سخت اندوهبار بر مرگ پسر سوگواری میکند و از اینکه او پدر پیر را تنها گذاشته و رفته است گله میکند و برای پسر آمرزش میطلبد.
[۶۶] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، هشتم ۱۶۸-۱۶۷.
آنچه در این مرثیه به ویژه جلب توجه میکند این مصراع است که فردوسی درباره پسر خود میگوید: «همی بود همواره با من درشت».
[۶۷] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، هشتم ۲۱۹۰/۱۶۷.
آیا میان پدر و پسر اختلافی وجود داشت؟ و بر سر چه؟ آیا پسر ذاتاً جوانی تندخو بود؟ و یا اینکه خود فردوسی سخنی از سر بدخلقی و اندوه میگوید؟ هر پاسخی که بدهیم حدسی بیش نخواهد بود.
۹.۵ – پادشاهی خسروپرویز
فردوسی هنگام سرودن مرثیه فرزند در میانه پادشاهی خسرو پرویز است. حدود ۱۵۰۰ بیت پایینتر در پایانهای همین پادشاهی میگوید که سال او از ۶۶ درگذشته است که ظاهراً با گزارش پیشین نمیخورد. ولی با توجه به نیاز قافیه و اینکه شاعر اعداد را چندان دقیق به کار نبرده است، میتوان نتیجه گرفت که شاعر پادشاهی خسرو پرویز را که در تصحیح نگارنده ۴۱۰۷ بیت است، در سالهای ۳۹۶_ ۳۹۵ ق (۱۰۰۶-۱۰۰۵ م) در ۶۶-۶۷ سالگی سروده بوده است. در همین پادشاهی خسرو پرویز، فردوسی گله میکند که محمود به علت بدگویی حسودان به داستانهای شاهنامه توجه نکرده است و فردوسی از سالار شاه، یعنی برادر او نصر، درخواست میکند که واسطه شود تا مگر نظر محمود برگردد.
(چنین شهریاری و بخشندهای•••••به گیتی ز شاهان درخشندهای
نکرد اندرین داستانها نگاه•••••ز بد گوی و بخت بد آمد گناه
حسد کرد بدگوی در کار من•••••نبه شد بر شاه بازار من
چو سالار شاه این سخنهای نغز•••••بخواند، ببیند به پاکیزه مغز
ز گنجش من ایدر شوم شادمان•••••کزو دور بادا بنو بدگمان
وزان پس کند باد بر شهریار•••••مگر تخم رنج من آید به بار
[۶۸] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، هشتم ۲۶۰- ۳۳۹۸/۲۵۹ -۳۳۸۷.
)
۹.۶ – پایان شاهنامه
از گزارش بالا روشن میگردد که فردوسی پیش از آنکه همه شاهنامه را به غزنه ببرد یا بفرستد، قبلاً برخی از داستانهای آن را جداگانه فرستاده بود، ولی از سوی محمود صلهای به او نرسیده بود. در دیگر مدایح فردوسی نیز هیچ اشارهای به اینکه از سوی محمود یا دیگر بزرگان دربار او چون برادرش نصر و سپهدار طوس ارسلان جاذب یا بزرگ دیگری کمکی به فردوسی رسیده باشد نیست. در پایان شاهنامه فردوسی گله دارد که بزرگانی میآمدند و اشعار او را برای خود مینوشتند و جز «احسنت» چیزی از آنان به فردوسی نمیرسید و تنها علی دیلم و بودلف از آنها بهره میبردند.
[۶۹] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، هشتم ۴۸۶.
این دو تن به گفته نظامی عروضی به ترتیب کاتب و راوی شاهنامه بودند.
[۷۰] نظامی عروضی، احمد بن عمر، چهارمقاله، ص۴۸.
پس در صورت درستی گزارش نظامی عروضی، تفسیر سخن شاعر درباره این دو تن چنین است که آنها از راه کتابت و روایت بخشهایی از شاهنامه برای بزرگان شهر طوس، مزدی از قبل کار فردوسی میبردند.
تنها کسی که به فردوسی کمک میکرد حیی قتیبه بود که در شغل عامل طوس، فردوسی را از مالیات معاف مینمود و از اینرو فردوسی او را با صمیمیت میستاید و او را «آزاده» مینامد.
[۷۱] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، هشتم ۸۸۶/۴۸۶-۸۸۴.
ستایش فردوسی از این مرد یک بار دیگر این نظر را تائید میکند که اگر از سوی محمود یا بزرگی دیگر کمکی به فردوسی رسیده بود ناگفته نمیماند. بهویژه یاد نکردن از کمک سلطان – در صورتی که چنین کمکی انجام گرفته بود و حتی به جای آن گله کردن از بیتوجهی سلطان به کار فردوسی، کاری نبود که تنها با ناسپاسی شاعر توجیهپذیر باشد، بلکه چنین کاری برای شاعر حتماً عواقبی در پیش داشت.
سرانجام فردوسی، شاهنامه را در ۷۱ سالگی در ۲۵ اسفند سال ۴۰۰ ق (برابر ۸ مارس ۱۰۱۰ م) به پایان میرساند.
(چو سال اندر آمد به هفتادویک•••••همی زیر بیت اندر آرم فلک
سر آمد کنون قصه یزدگرد•••••به ماه سپندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج هشتاد بار•••••به نام جهان داور کردگار
[۷۲] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، هشتم ۸۸۷/۴۸۷.
[۷۳] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، هشتم ۸۹۴/۴۸۸ -۸۹۳
)
۱۰ – مدت زمان سرایش شاهنامه
کل زمانی را که فردوسی بر سر شاهنامه گذاشته بود، نظامی عروضی
[۷۴] نظامی عروضی نظامی عروضی، احمد بن عمر، چهارمقاله، ص۴۷ و ۵۱.
و عطار
[۷۵] عطار نیشابوری، فریدالدین، الهینامه، ص۳۶۷.
[۷۶] عطار نیشابوری، فریدالدین، اسرارنامه، ص۳۲۰۴/۱۸۹.
بیست و پنج سال نوشتهاند، ولی در هجونامه سه بار سخن از سی سال و یک بار سخن از سی و پنج سال است.
(به سی سال اندر سرای سپنج•••••چنین رنج بردم به امید گنج
کنون سال بگذشت بر سیوپنج•••••به درویشی و ناتوانی و رنج بسی رنج
بردم بدین سال سی•••••ای عجم زنده کردم بدین پارسی
چو سی سال بردم به شهنامه رنج•••••که شاهم ببخشد به پاداش گنج
[۷۷] مل (Mohl)، ثول، مقدمه بر شاهنامه، ص۸۹، بیت ۱۱.
[۷۸] مل (Mohl)، ثول، مقدمه بر شاهنامه، ص۹۰، بیت ۱۱ و ۲۰.
[۷۹] مل (Mohl)، ثول، مقدمه بر شاهنامه، ص۹۱، بیت ۴.
)
اگر آغاز کار شاهنامه را سال ۳۶۷ ق (۹۷۷ م) و پایان آن را سال ۴۰۰ ق (۱۰۱۰ م) بگیریم، به سی و سه سال میرسیم و اگر کار فردوسی را پیش از سال ۳۶۷ ق که بر سر نظم داستان بیژن و منیژه به خط معمولی گذاشته است بدان بیفزاییم، رقم سی و پنج سال به حقیقت نزدیکتر است. گذشته از این، دور نیست که فردوسی پس از سال ۴۰۰ ق نیز حک و اصلاحاتی در کار خود کرده بوده باشد. در حقیقت در شاهنامه بیتهایی هست که به عقیده پژوهندگان به رویدادهای سال ۴۰۱ ق اشاره دارند.
(گذشته ز شوال ده با چهار•••••یکی آفرین بود بر شهریار
ازین مژده داد ونیم خراج•••••که فرمان بد از شاه با فر و تاج
که سالی خراجی نخواهند بیش•••••از دیندار بیدار و از مرد کیش
[۸۰] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، ششم ۲۸/۱۳۶-۳۶.
که گویا اشاره به بخشش خراج در سال ۴۰۱ به سبب شدت قحطی در آن سال است که عتبی
[۸۱] عتبی، ابونصر، تاریخ یمینی، یازدهم، ص۱۹۲ به بعد.
گزارش کرده است.
[۸۲] تقیزاده، حسن، شاهنامه و فردوسی، ص۱۰۰، ح ۳.
)
۱۰.۱ – دیدگاه احمد آتش
احمد آتش میگوید چون فردوسی هنگام مدح محمود در دیباچه شاهنامه، در جزو متصرفات او از کشمیر و توج نام میبرده
[۸۳] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، یکم ۱۷۹/۱۷ و ۱۸۳.
و این سرزمینها را محمود نخستینبار به ترتیب در سالهای ۴۰۶ و ۴۰۹ ق فتح کرده بود، پس تجدیدنظر نهایی در شاهنامه و فرستادن آن به غزنه در سال ۴۰۹ ق یا سال ۴۱۰ ق انجام یافته بود. او سپس نتیجه میگیرد که محمود صله فردوسی را فرستاده بود، ولی این صله پس از مرگ فردوسی در سال ۴۱۱ ق (۱۰۲۰ م) به طوس رسیده بود.
[۸۴] آتش، احمد، تاریخ نظم شاهنامه…، ص۱۶۸- ۱۵۹.
[۸۵] آتش، احمد، تاریخ نظم شاهنامه…، ترجمه فارسی، ص۶۶-۶۲.
ولی آتش نظر خود را مطلقاً بر اساس نامهای کشمیر و قنوج ساخته است که در این مدیحه در کنار نامهای دیگری چون روم، هند، سند، ایران، توران و چین آمدهاند و هیچ اشارهای به فتح این در سرزمین به دست محمود نیست.
[۸۶] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، یکم ۱۸-۱۵.
و اگر در نظر بگیریم که در شاهنامه بیش از ۲۰ بار دیگر از کشمیر و بیش از ۳۰ بار دیگر از قنوج نام رفته است، روشن میگردد که از این دو نام جغرافیایی، مانند نامهای دیگری که یاد شد، تنها برای توصیف قدرت محمود در مدیحه او استفاده شده است و از ذکر آنها هیچ نتیجه تاریخی نمیتوان گرفت. بدینترتیب آگاهی ما پس از سال ۴۰۰ ق (۱۰۱۰ م) درباره زندگی فردوسی محدود به آن چیزی است که نظامی عروضی گزارش کرده است.
۱۰.۲ – دیدگاه نظامی عروضی
به گفته نظامی عروضی، پس از انجام سرایش شاهنامه، علی دیلم آنرا در هفت مجلد مینویسد و فردوسی با راوی خود ابودلف به غزنین میرود و در آنجا به یاری وزیر سلطان احمد حسن کاتب (یعنی احمد بن حسن میمندی ملقب به شمس الکفاه، درگذشته به سال ۴۲۴ ق) کتاب را به محمود عرضه میکند، ولی به علت سعایت حسودان و اعتقاد مذهبی فردوسی به پسند سلطان نمیافتد و از اینرو صله فردوسی را تنها پنجاه هزار درم میبرند و از این مبلغ نیز سرانجام به فردوسی بیست هزار درم بیشتر نمیرسد.
فردوسی از این بابت سخت میرنجد و به گرمابه میرود و پس از بیرون آمدن فقاعی میخورد و صله سلطان را میان فقاعفروش و گرمایهبان تقسیم میکند. پس از آن از ترس مجازات محمود شبانه از غزنین میگریزد. نخست در هرات شش ماه در دکان اسماعیل وراق پدر ازرقی شاعر پنهان میشود و سپس به طبرستان به نزد سپهین شهریار از آل باوند پناه میبرد. فردوسی در طبرستان صد بیتی در هجای محمود میسراید، ولی امیر طبرستان آن هجو را به صد هزار درم میخرد و آن را نابود میکند و از آن هجو تنها شش بیت (که گویا در افواه مانده بوده است) میماند که نظامی عروضی آنرا نقل کرده است.
۱۱ – وفات
سالها پس از کملطفی سلطان محمود، به سبب اتفاقی که نظامی عروضی آنرا شرح داده است محمود از رفتار خود با فردوسی پشیمان میشود و به سفارش همان وزیر چند شتر بار نیل به بهای شصت هزار درم برای فردوسی به طوس میفرستد، ولی هنگامیکه شتران از دروازه رودبار به طوس در میآیند، جنازه فردوسی را از دروازه رزان بیرون میبرند. در گورستان، واعظ طیران از به خاک سپردن جنازه فردوسی در گورستان مسلمانان، بدینبهانه که او رافضی، یعنی شیعیمذهب است جلوگیری میکند و ناچار فردوسی را در باغ شخصی خود او به خاک میسپارند و چنانکه نظامی عروضی گزارش کرده است، او خاک فردوسی را در سال ۵۱۰ ق (۱۱۱۶ م) زیارت کرده بود. (درباره محل مزار فردوسی رجوع کنید به کتاب شاهنامه و فردوسی.
[۸۷] تقی زاده، حسن، شاهنامه و فردوسی، ص۱۲۱-۱۲۰.
)
به گزارش نظامی عروضی، از فردوسی تنها یک دختر مانده بود و فردوسی صله سلطان را برای جهاز آن دختر میخواست. ولی دختر او پس از مرگ پدر صله سلطان را نپذیرفت تا اینکه به فرمان محمود با آن پول رباط جاهه را در نزدیکی طوس بر راهی که از نیشابور به مرو میرفت ساختند.
[۸۸] نظامی عروضی، احمد بن عمر، چهارمقاله، ص۵۱-۴۷.
سال درگذشت فردوسی را دولتشاه سمرقندی سال ۴۱۱ ق (۱۰۲۰)
[۸۹] دولتشاه سمرقندی، تذکره الشعراء، ص۶۲.
و حمدالله مستوفی
[۹۰] مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص۷۴۳.
و فصیح
[۹۱] خوافی، احمد بن محمد، مجمل فصیحی، ص۱۲۹.
سال ۴۱۶ ق (۲۵ ۱۰ م) نوشتهاند. به پیروی از تاریخ نخستین، فردوسی در ۸۲ سالگی و به پیروی از تاریخ دومین، او در ۸۷ سالگی درگذشته بود (به ترتیب نزدیک ۸۰ و ۸۵ سال خورشیدی)
۱۲ – بررسی هجونامه
پژوهندگان بسیاری جزئیات گزارش نظامی عروضی را نادرست و یا حتی افسانه دانستهاند؛ مثلاً او میگوید که از هجونامه تنها ۶ بیت ماند، ولی در برخی از دستنویسهای شاهنامه شمار بیتهای آن تا ۱۶۰ هم میرسد. برخی از پژوهندگان، همچون نولدکه،
[۹۲] نولدکه، تئودور، حماسه ملی ایران، ص۳۱-۲۹.
[۹۳] نولدکه، تئودور، حماسه ملی ایران، ترجمه بزرگ علوی، ص۶۶-۶۳.
تقیزاده،
[۹۴] تقیزاده، حسن، شاهنامه و فردوسی، ص۱۱۶-۱۱۴.
صفا
[۹۵] صفا، ذبیحالله، حماسهسرایی، ص۱۹۱- ۱۹۰.
و ریاحی
[۹۶] ریاحی، محمدامین، فردوسی، ص۱۴۴-۱۴۷.
بر وجود هجونامه و اصالت برخی از بیتهای آن اعتقاد دارند. نولدکه معتقد است که لفظ «این نامه» در برخی از بیتهای هجونامه (در نگارشی از هجونامه که در چاپ مل در پایان مقدمه او آمده است، در چهار بیت عبارت «این نامه» دیده میشود، ولی سه بیت آن برگرفته از متن شاهنامهاند و تنها این بیت از شاهنامه نیست:
[۹۷] نولدکه، تئودور، حماسه ملی ایران، ص۸۹، بیت ۴.
که فردوسی طوسی پاک جفت•••••به این نامه بر نام محمود گفت) دلیل بر این است که فردوسی هجونامه را پیوست شاهنامه کرده بود و با این کار خواسته است تا همه بیتهایی را که به طور پراکنده در شاهنامه در مدح محمود گفته است پس بگیرد. نولدکه پیشنهاد میکند که به پیروی از خواست فردوسی بهتر است بیتهای مدح محمود را از متن شاهنامه بیرون ریخت.
۱۲.۱ – سخن بهار و شیرانی
برخی از پژوهندگان دیگر همچون بهار
[۹۸] بهار، محمدتقی، فردوسینامه، ص۳۰-۳۱.
و شیرانی
[۹۹] شیرانی، محمود خان، چهارمقاله بر فردوسی و شاهنامه، ص۱۱۰-۳۷.
در اصالت هجونامه تردید کردهاند. شیرانی ثابت کرده است که بسیاری از بیتهای هجونامه ساختگی و یا برگرفته از شاهنامهاند و از اینرو اصالت هجونامه را مردود میداند. از سوی دیگر، جعلیبودن بسیاری از بیتهای هجونامه دلیلی حتمی بر اینکه اصلاً هجونامهای وجود نداشته بود نیست.
همچنین همه بیتهای هجونامه را نمیتوان سست و جعلی گرفت، بلکه در میان آنها بیتهای استواری نیز هست که از متن شاهنامه نیز گرفته نشدهاند. ازجمله همان شش بیتی که نظامی عروضی نقل کرده است برگرفته از شاهنامه نیست. دیگر اینکه این شش بیت، از نگاه مضمون آنها، با یکدیگر پیوسته نیستند که بتوان گفت آنها را خود نظامی عروضی یا یک تن دیگر سروده بوده است، بلکه روشن است که بیتهایی پراکنده از یک قطعه بزرگترند که گویا نظامی عروضی از کسی شنیده و به یاد داشته بود.
۱۲.۲ – تعداد ابیات
در نقلهایی که به حجمهای گوناگون از هجونامه در برخی از دستنویسهای شاهنامه آمدهاند، چهار بیت از این شش بیت بهکلی دور از یکدیگرند و در بین آنها نیز (بیتهای چهارم و پنجم) تا آنجا که من دیدهام اصلاً در آنها نیست؛ بنابراین چنین مینماید که در اصل هجونامهای بوده که اصل آن از دست رفته ولی بیتهایی از آن، که خیلی بیش از آن شش بیتیاند که نظامی عروضی به یاد داشت، در افواه مانده بود و در پایان برخی از دستنویسهای شاهنامه گردآوری شده بود و سپس به مرور برخی بیتهای شاهنامه و برخی بیتهای جعلی را که دیگران ساخته بودند بدان افزوده بودند تا رقم آنها را به عدد افسانهای یا حقیقی صد برسانند، یعنی همان کاری که رقم افسانهای شصت هزار بیت با متن اصلی شاهنامه کرده است.
۱۲.۳ – تاریخ سرایش
به هر روی، در هجونامه بیتی هست که فردوسی در آن سال خود را نزدیک ۸۰ گفته است. (به گفته ثول مل در مقدمه شاهنامه بیت ۱۰: چو عمرم به نزدیک هشتاد شد•••••امیدم بهیکباره بر باد شد
[۱۰۰] فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، مقدمه، به کوشش ثول مل، ص۱۸۹.
) در صورت اصالت این بیت، فردوسی هجونامه را پیش از سال ۴۰۹ ق (۱۰۱۸ م) سروده است.
۱۳ – ارتباط فردوسی با میمندی
البته همه گزارش نظامی عروضی را نمیتوان دربست پذیرفت. برخی جزئیات را میتوان به دلایلی رد کرد و یا در آنها شک کرد، ولی ما دلایل قطعی در رد همه جزئیات گزارش او نداریم. آنچه در گزارش او مشکوک مینماید ذکر نام احمد بن حسن میمندی بهعنوان پشتیبان فردوسی در دربار محمود است. با آنکه میمندی در دستگاه محمود دارای مقام بزرگی بود و سالها وزارت او را بر عهده داشت، در سراسر شاهنامه هیچ نامی از او نیست و حتی در برخی از افسانههایی که در مقدمه برخی از دستنویسها
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 