پاورپوینت کامل جریر بن عبداللهبجلی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جریر بن عبداللهبجلی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جریر بن عبداللهبجلی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جریر بن عبداللهبجلی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
جریر بن عبدالله بجلی
برای دیگر کاربردها، جریر (ابهامزدایی) را ببینید.
جَریرِ بْنِ عَبْدُاللّهِ بَجَلی، ابوعمرو یا ابـوعبـدالله (د ح۵۱ ـ ۵۴ق/۶۷۱ ـ ۶۷۴ م)، صحابی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و از مردان مشهور نیمه نخست سده یک قمری است.
فهرست مندرجات
۱ – معرفی اجمالی
۲ – نسب
۳ – ویژگیهای ظاهری
۴ – جریر در دوران پیامبر
۴.۱ – تخریب بتکده ذوالخلصه
۴.۲ – تباله
۴.۳ – مأموریت
۵ – جریر در دوران خلفا
۵.۱ – خلافت ابوبکر
۵.۱.۱ – سرکوبی قبایل شورشی
۵.۱.۲ – شرکت در نبرد
۵.۲ – خلافت عمر
۵.۲.۱ – محل سکونت
۵.۲.۲ – سخنی از طبری
۵.۲.۳ – فتوحات
۵.۳ – خلافت عثمان
۵.۳.۱ – والی همدان
۶ – جریر در دوران امام علی
۶.۱ – عزل جریر
۶.۲ – رجالی معروف
۶.۳ – ملاقات با معاویه
۶.۴ – نپذیرفتن دعوت معاویه
۷ – واپسین واقعه
۷.۱ – امان طلبیدن
۸ – محل مرگ
۹ – نقل روایت
۱۰ – فضایل
۱۱ – انتقاد
۱۲ – مسجد ملعونه
۱۳ – فرزندان
۱۴ – سرانجام
۱۵ – فهرست منابع
۱۶ – پانویس
۱۷ – منبع
۱ – معرفی اجمالی
جریر بن عبدالله بجلی که از صحابه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به شمار میرود، کنیه وی ابوعمرو بود
[۱] واقدی، محمد بن سعد کاتب، الطبقات الکبری، ج۶، ص۴۶۸، ترجمه محمود مهدوی دامغانی تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش.
و در یمن به دنیا آمد.
[۲] واقدی، محمد بن سعد کاتب، الطبقات الکبری، ج۶، ص۹۹.
۲ – نسب
نسب او به بنیبَجیله، یکی از تیرههای قبیله یمانی ازد میرسید.
[۳] کلبی، هشام، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۷۵ ـ ۳۷۶، به کوشش ناجی حسن، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۴] محمد بن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۵۱۵ ۵۱۶، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۹۵۸م.
[۵] ابن حزم، علی، جَمهره انساب العرب، ج۱، ص۳۸۷، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
[۶] ابن عساکر، علی، تاریخ مدینه دمشق، ج۷۲، ص۶۹، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
درباره نسب او در کتاب زندگی محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به نقل از ابن اسحاق آمده است: دو قبیله خثعم و بجیله نسبشان بانمار میرسد، و جریر بن عبدالله بجلی که بزرگ قبیله بجیله است، این معنی را در شعر خویش بیان کرده و این جریر همان کسی است که دربارهاش گفتهاند:
لولا جریر هلکت بجیله نعم الفتی و بئست القبیله
و قبیله بجیله خود را به قبایل یمن ملحق ساختند؛ ازاینرو آنان را یمانی میخوانند.
[۷] ابن هشام، السیره النبی (زندگانی محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیامبر اسلام)، ترجمه سیدهاشم رسولی، ج۱، ص۵۰، تهران، انتشارات کتابچی، ۱۳۷۵ش.
[۸] ابن هشام، السیره النبی، ج۱، ص۱۵.
[۹] ابن هشام، السیره النبی، ج۱، ص۷۴.
۳ – ویژگیهای ظاهری
در مورد خصوصیات ظاهری او آمده است که وی دارای قد بلندی بود؛ به صورتی که بر بالای کوهان شتر مینشست و مردی بود، زیبا و دارای کمالات که او را یوسف امت میگفتند.
[۱۰] مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ (آفرینش و تاریخ)، ج۲، ص۷۹۶، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، نشر آگه، سال ۱۳۷۴ش.
[۱۱] مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۰۳.
۴ – جریر در دوران پیامبر
وی از یاران رسول الله بود که در رمضان سال دهم به حضور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مشرف شدند و دین اسلام را پذیرا شد.
[۱۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۸.
[۱۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۲۸۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، سال ۱۳۷۵ش.
محمد بن عمر اسلمی از عبدالحمید بن جعفر از پدرش نقل میکند که میگفته است، جریر بن عبدالله بجلی در سال دهم هجرت همراه ۱۵۰ نفر از قوم خود به مدینه آمد. پیش از آمدن او رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود، از این دره بهترین شخص یمن پیش شما خواهد آمد که بر چهرهاش نشان پادشاهی است و در آن موقع جریر در حالی که سوار بر شتر خود بود، همراه قوم خویش آمد و همگی مسلمان شدند و بیعت کردند.
[۱۴] واقدی، محمد بن سعد کاتب، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۳۵، ترجمه محمود مهدوی دامغانی تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش.
این فرموده رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را ذوالرمه به صورت شعر درآورد و چنین گفت:
علی وجه منّ مسحه من ملاحه و تحت الثیاب الشین لو کان بادی
[۱۵] بحرانی، میثم بن علی بن میثم، ترجمه شرح نهج البلاغه، ترجمه قربانعلی محمدی مقدم و علیاصغر نورایی یحییزاده، ج۱، ص۲۱۸، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامیآستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
۴.۱ – تخریب بتکده ذوالخلصه
در همان سال به دستور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به تباله رفت و بعد از کشتن بسیاری از آنان،
[۱۶] شراب، محمد محمدحسن، المعالم الاثیره، ص۴۲۵، ترجمه حمیدرضا شیخی، تهران، نشر معشر، ۱۳۸۳ش.
بتکده معروف برخی قبایل عرب را که در آنجا واقع بود و به «ذوالخلصه» معروف بود، خراب کرد.
۴.۲ – تباله
تباله منطقهای بین مکه و مدینه است که در تعیین دقیق محل آن اختلاف است؛ اما قدر مسلم آن است که در جنوب جزیره العرب، میان جنوب عربستان سعودی و نواحی یمن شمالی واقع است.
[۱۷] شراب، محمد محمدحسن، المعالم الاثیره، ص۱۵۴، ترجمه حمیدرضا شیخی، تهران، نشر معشر، ۱۳۸۳ش.
[۱۸] شراب، محمد محمدحسن، المعالم الاثیره، ص۶۹.
جریر بن عبدالله بجلی پیش فروه بن عمرو بیاضی منزل کرد و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از او در مورد اخبار قوم خودش سؤال میفرمود و او میگفت خداوند متعال اسلام را آشکار ساخته و در مسجدهای ایشان اذان گفته میشود و قبایل بتهایی را که میپرستیدهاند، شکسته و بتخانهها را ویران کردهاند.
[۱۹] واقدی، محمد بن سعد کاتب، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۳۵، ترجمه محمود مهدوی دامغانی تهران، انتشارات فرهنگ واندیشه، ۱۳۷۴ش.
[۲۰] واقدی، محمد بن سعد کاتب، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۱.
۴.۳ – مأموریت
در همین سال که سال وفات پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود، وی از طرف رسول خدا مأموریت یافت تا به اسود برود و مردم این منطقه را به اسلام دعوت کند، وی نیز چنین کرد؛ اما مردم اسود اجابت نکرده و همچنان بر کفر خود باقی ماندند.
[۲۱] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۲۵.
[۲۲] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۵۲، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره، سال ۱۳۳۷ش.
همچنین در مورد یکی از مأموریتهای وی از سوی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در الطبقات الکبری آمده است:
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جریر بن عبدالله بجلی را پیش ذوالکلاع بن ناکور بن حبیب بن مالک بن [[|حسان بن تبّع|حسان]] بن تبّع و پیش ذو عمرو فرستاد و آن دو را به اسلام دعوت فرمود که هر دو مسلمان شدند. ضریبه دختر ابرهه بن صباح که همسر ذوالکلاع بود نیز مسلمان شد و هنگامی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رحلت فرمود، جریر بن عبدالله همچنان پیش آن دو بود و ذو عمرو خبر رحلت رسول خدا را به او داد.
[۲۳] واقدی، محمد بن سعد کاتب، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۱، ترجمه محمود مهدوی دامغانی تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش.
[۲۴] واقدی، محمد بن سعد کاتب، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۳،
۵ – جریر در دوران خلفا
جریر بجلی بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز در خدمت خلفا بود.
۵.۱ – خلافت ابوبکر
در زمان خلافت ابوبکر، طبق دستور خلیفه، به کمک مسلمانان قبیله خود رفت و با مزاحمان آنها که برخی مرتدان عرب بودند، به جنگ پرداخت و با پیروزی این جنگ را به پایان برد و شر آنان را از مردم منطقه رفع نمود. بعد از آن به طرف قبیله خثعم رفت و با کسانی که ذی خلصه را یار کردند، نبرد نمود و طبق دستوری که خلیفه داده بود، انجام داد؛ البته کسی در مقابل او نایستاد به جز عده کمی که همه را به هلاکت رساند.
[۲۵] ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۸، ص۸۷، تهران، نشر مؤسسه مطبوعاتی، سال ۱۳۷۱ش.
۵.۱.۱ – سرکوبی قبایل شورشی
چون ابوبکر به خلافت رسید، جریر مأموریت سرکوب قبایل شورشی در نواحی جایگاه بت ذوالخلصه را با موفقیت به انجام رسانید و چنانکه دستور داشت، در انتظار فرمان خلیفه، به نجران رفت.
[۲۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۲۲.
[۲۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۲۷.
از این دوره به بعد، جریر به عنوان یکی از سرداران فتوحات در نواحی مرزی ایران، در حوادث نقش داشته است، اما در روایات مربوط به این موضوع، اختلاف بسیار است. بنا بر روایتی، مأموریت جریر در سواد (عراق کنونی) در خلافت ابوبکر آغاز شد که خلیفه او را به مدد خالد بن ولید به یمامه فرستاد.
[۲۸] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۲، ص۲۹۶.
[۲۹] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱ (۲)، ص۲۴۵، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
[۳۰] ابن حبیش، عبدالرحمان، الغزوات، ج۲، ص۳۸ ـ ۳۹، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
به روایت ابن اسحاق، جریر پس از شکست اعراب در جنگ بویب، با شماری از قوم خود به نزد عمر آمد و خلیفه آنان را به رفتن به سواد تشویق و مردی از بجلیان را بر ایشان سرور کرد؛ اما بجلیان به تحریک جریر نپذیرفتند تا آنکه عمر سروری به جریر داد.
[۳۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۷۱.
[۳۲] ابن اثیر، علی، اسد الغابه، ج۱، ص۳۳۳، به کوشش محمدابراهیم بنا و دیگران، قاهره، ۱۹۷۰م.
[۳۳] یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۴۲ ۱۴۳، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۹۶۹م.
۵.۱.۲ – شرکت در نبرد
ظاهـراً جریر ــ که به رفتن به شام تمایل بیشتری داشت ــ در مقابـل دریافت امتیازات مالـی، حاضر به شرکت در نبرد شد.
[۳۴] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱ (۲)، ص۲۵۳، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
[۳۵] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱ (۲)، ص۲۶۷، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
[۳۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۶۰.
[۳۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۶۲.
[۳۸] ابن حبیش، عبدالرحمان، الغزوات، ج۲، ص۸۶-۸۷، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
وی فرماندهی مثنّی بن حارثه را نیز نپذیرفت تا آنکه عمر اندکی بعد، هر دو را تحت امر سعد بن ابیوقاص قرار داد
[۳۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۷۲.
[۴۰] خلیفه بن خیاط، تاریخ، ج ۱، ص۱۱۶، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۰م.
جریر در نخستین درگیری در ناحیه نُخیله، با قتل مهران، پیروز شد (۱۳-۱۴ق)، گرچه بر سر غارت جنگ افزار سردار ایرانی با مردی دیگر به نزاع پرداخت.
[۴۱] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۲، ص۲۹۹.
[۴۲] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱ (۲)، ص۲۵۴، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
[۴۳] یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۴۲ ۱۴۳، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۹۶۹م.
[۴۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۶۶.
[۴۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۶۹.
[۴۶] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج ۱ (۲)، ص۲۴۵، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
[۴۷] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۲، ص۳۱۱.
۵.۲ – خلافت عمر
در دوره خلافت عمر بن خطاب به سرپرستی قبیله بجلیه برگزیده شد و به عنوان رئیس آنان انجام وظیفه نمود؛ زیرا وی افراد این قبیله را که بین سایر قبایل پراکنده بودند، یکجا جمع نمود و لذا ریاست آنان را بر عهده گرفت.
[۴۸] ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۸، ص۲۰۰، تهران، نشر مؤسسه مطبوعاتی، سال ۱۳۷۱ش.
او در جنگهایی که در دوره عمر بن خطاب روی داد، حضور مستمر داشت و در برخی از این جنگها فرماندهی سپاه را بر عهده داشت. در ماه رمضان سال سیزدهم که عمر مردم را برای فتح عراق به این منطقه فرستاد تا از سپاه مثنی حمایت کنند، از جریر بجلی نیز درخواست کرد که با قبیله خود به کمک مثنی بود،
[۴۹] رازی، ابوعلی مسکویه، تجارب اللامم، ترجمه ابوالقاسم امامی، ج۱، ص۲۸۱، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۶۹ش.
و چون شمار مردم زیاد شد، عمر رایت فرماندهی را برای جریر بن عبدالله بجلی بست، جریر با مردم حرکت کرد و چون به ثعلبیه رسید، مثنی با همراهان خود به او پیوست و به سوی حیره حرکت کردند
[۵۰] دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، ص۱۴۵، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، سال ۱۳۷۱ش.
و با فرماندهی جریر، عراق تسلیم مسلمانان شد.
بنا بر روایتی نامشهور، جریر بن عبدالله در خلافت عمر با اهل انبار صلح کرده بود.
[۵۱] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱ (۲)، ص۲۴۶، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
[۵۲] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۲، ص۳۰۱.
در نبرد قادسیه جریر از سران سپاه بود.
[۵۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۵۷۵.
[۵۴] احمد دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۲۲، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۵۵] احمد دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۲۳، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۵۶] ابن حبیش، عبدالرحمان، الغزوات، ج۲، ص۲۱۴، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
[۵۷] ذهبی، احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۵۳۵، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
او در نبرد جلولاء نیز مشارکت داشت،
[۵۸] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱ (۲)، ص۲۶۴ ـ ۲۶۵، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
[۵۹] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۲، ص۳۲۴.
[۶۰] احمد دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۲۹، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۵۹م.
سپس در ۱۸-۱۹ق حلوان را گشود
[۶۱] ابن خیاط، خلیفه، تاریخ، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۰م.
[۶۲] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۲، ص۳۲۴.
[۶۳] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱ (۲)، ص۳۰۱، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
و به فرمان عمر به یاری ابوموسی اشعری در نواحی شوشتر رفت.
[۶۴] ابن خیاط، خلیفه، تاریخ، ج۱، ص۱۳۸ ۱۳۹، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۰م.
[۶۵] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱ (۲)، ص۳۸۰، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
[۶۶] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۲، ص۴۶۷.
هم در این مأموریت، او رامهرمز را تسخیر کرد.
[۶۷] ابن خیاط، خلیفه، تاریخ، ج۱، ص۱۴۰، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۰م.
در نبرد نهاوند (۲۱ق) عمر، جریر را پس از نعمان بن مقرن فرمانده سپاه قرار داد.
[۶۸] ابن خیاط، خلیفه، تاریخ، ج۱، ص۱۴۸ ۱۴۹، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۰م.
[۶۹] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱ (۲)، ص۳۰۲ ـ ۳۰۳، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
[۷۰] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۲، ص۳۷۱.
[۷۱] احمد دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۳۵، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۷۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۵.
در اواخر خلافت عمر و در حکمرانی مغیره بن شعبه بر کوفه، جریر از سوی شخص خلیفه یا مغیره، همدان را فتح کرد
[۷۳] ابن خیاط، خلیفه، تاریخ، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۰م.
[۷۴] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۲، ص۳۸۰.
[۷۵] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱ (۲)، ص۳۰۹، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
و یک چشمش را در نبرد از دست داد.
[۷۶] بغدادی، ابن حبیب، محمد، المحبر، ج۱، ص۲۶۱، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق.
[۷۷] بغدادی، ابن حبیب، محمد، المحبر، ج۱، ص۳۰۲، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق.
[۷۸] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱ (۲)، ص۳۰۹، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
گویا واپسین مرحله از فتوحات که جریر در آن شرکت داشت، به فتح باجروان در عهد عثمان مربوط میشود.
[۷۹] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۲، ص۴۰۳.
[۸۰] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱ (۲)، ص۳۲۸، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
۵.۲.۱ – محل سکونت
جریر احتمالاً از اواخر عهد عمر، در کوفه، در محله بجیله ساکن شد
[۸۱] واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۲، بیروت، دارصادر.
[۸۲] رازی، عبدالرحمان بن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۲ (۱)، ص۵۰۲، حیدرآباد دکن، ۱۹۵۹م.
[۸۳] عسقلانی، احمد بن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۸۳، قاهره، ۱۳۲۸ق.
و گفتهاند از جمله کسانی بود که از والی کوفه، هم در زمان عمر و هم در خلافت عثمان شکایت کرد.
[۸۴] یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۰، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۹۶۹م.
[۸۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۶۳.
وی در زمان عمر قطعه زمینی در کنار فرات خرید که خلیفه آن را مشروع ندانست
[۸۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳.
[۸۷] ابن حبیش، عبدالرحمان، الغزوات، ج۲، ص۲۸۰، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
و بعید نیست مقصود از زمینی که عثمان در همان ناحیه به اقطاع به او داد، همین زمین بوده باشد.
[۸۸] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱ (۲)، ص۳۲۸، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۳م.
۵.۲.۲ – سخنی از طبری
طبری در تاریخ خود در مورد این نبرد اینطور میگوید:
جریر سوی پل رفت و در بجیله با مهران پسر باذان که از بزرگان پارسی بود، روبهرو شد که پل را بریده بود و جنگی سخت میان آنها روی داد و منذر بن حسان بن ضرار ضبی به مهران حمله برد و ضربتی به او زد که از اسب بیفتاد و جریر بر او تاخت و سرش را ببرید، و درباره سلاح و جامهاش اختلاف کردند، آنگاه صلح کردند و جریر سلاح او را برگرفت و حسان کمربند او را گرفت.
[۸۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۶۲۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، سال ۱۳۷۵ش.
جریر و حسان در اینکه کدامیک از این دو قاتل مهران بودند، نیز اختلاف داشتند.
[۹۰] مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۱، ص۶۶۸، تهران، انتشارات علمیو فرهنگی، ۱۳۷۴ش.
پایان این نبرد در سال چهاردهم بوده است.
[۹۱] یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، نشر علمیو فرهنگی، سال ۱۳۷۱ش.
۵.۲.۳ – فتوحات
جریر بجلی در نبرد ایران نیز حضوری پررنگ داشت. در فتح تستر او از طرف عمار مأموریت یافت تا به کمک سپاه ابوموسی رود.
[۹۲] قمی، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم، ص۲۹۹، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی، تهران، توس، ۱۳۶۱ش.
در حالی که وی مأمور فتح میمنه بود
[۹۳] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ص۲۱۷، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تهران، انتشارات مجد، ۱۳۷۲ش.
و بعد از فتح آن به ابوموسی پیوست.
از جمله فتوحات وی در زمان عمر، فتح بواریج انبار بود که به فرماندهی وی گشوده شد و مردم آن شهر در قبال ادای چهارصد هزار درهم و هزار عبای قطوانی در هر سال نسبت به نواحی خود با جریر صلح کردند.
[۹۴] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۳۵۲، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره، سال ۱۳۳۷ش.
او در جنگ نهاوند در رکاب نعمان جنگید.
[۹۵] ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۹، ص۹، تهران، نشر مؤسسه مطبوعاتی، سال ۱۳۷۱ش.
بعد از فتح جلولاء، عمرو بن مالک وی را همراه با چهار هزار سوار در جلولاء باقی گذاشت تا پایگاهی باشد که از نفوذ ایرانیان به نواحی عراق جلوگیری کند.
[۹۶] احمد دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۲۹، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۹۷] دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، ص۱۶۳، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، سال ۱۳۷۱ش.
لازم به ذکر است که وی در جنگ قادسیه، از فرماندهان سپاه اسلام بود که از افتخارات او به شمار میرود.
۵.۳ – خلافت عثمان
در زمان خلافت عثمان وی به کار خود ادامه داد و در این دوره در ادامه فتح ایران به اروینیه رفت و آنجا را نیز فتح نمود.
[۹۸] مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ (آفرینش و تاریخ)، ج۲، ص۸۶۸، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، نشر آگه، سال ۱۳۷۴ش.
در سال بیست و سوم هجری، مغیره بن شعبه که عامل کوفه بعد از عمار شده بود، جریر را به همدان فرستاد و این شهر نیز به دست وی فتح گردید. در این جنگ، تیری به چشم جریر برخورد کرد و او یکی از چشمانش را از دست داد. بعد از این حادثه او گفت: آن را پیشکش درگاه خدایم کردم که چهرهام را بدان آراست و چیزها را برایم بدان روشن ساخت، سپس آن را از من باز گرفت.
[۹۹] ابن فقیه، ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق همدانی.
[۱۰۰] ترجمه مختصر البلدان، ترجمه ح. مسعود (تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش)، ص۳۵ـ ۳۶.
۵.۳.۱ – والی همدان
جریر در اواخر عهد عثمان بر ولایت همدان بود
[۱۰۱] احمد دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۵۶، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۵۹م.
و پس از قتل خلیفه و حتی پس از جنگ جمل، همچنان در همدان به سر میبرد؛
[۱۰۲] نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ج۱، ص۱۵، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۹۶۲م.
[۱۰۳] بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۷۵، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
[۱۰۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۶۱.
و روایت منقول از سیف بن عمر که بنا بر آن، جریر در این هنگام در قرقیسیاء به سر میبرده،
[۱۰۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۰.
[۱۰۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۲.
[۱۰۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۲.
درست نمینماید و به احتمال بسیار با واقعه دیگری آمیخته شده است.
۶ – جریر در دوران امام علی
زمانی که امام علی (علیهالسلام) به خلافت رسید، نامهای به جریر بن عبدالله بجلی نوشت و او را به بیعت با خود دعوت کرد. جریر پذیرفت و از مردم هم برای علی بیعت گرفت،
[۱۰۸] دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، ص۱۹۴، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، سال ۱۳۷۱ش.
ابتدا امام وی را بر پست خود که همان ولایت همدان بود باقی گذاشت.
[۱۰۹] ثقفی کوفی، الغارات و شرح حال اعلام آن، ص۳۹۷، ترجمه عزیزالله عطاردی، تهران، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.
۶.۱ – عزل جریر
در سال سی و ششم هجری، امام علی (علیهالسلام) به کوفه آمد
[۱۱۰] یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۸۳، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، نشر علمیو فرهنگی، سال ۱۳۷۱ش.
و پس از اتمام جنگ جمل، با نامه امام علی (علیهالسلام) وی از سمتش عزل شد و راهی کوفه شد. عزل او در ماه رجب همین سال اتفاق افتاد.
[۱۱۱] مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۱، ص۳۱، تهران، انتشارات علمیو فرهنگی، ۱۳۷۴ش.
قصیدهای از جریر نقل شده که این ماجرا را بیان میکند: جریر در این باب سرود:
اتانا کتاب علیّ فلم نردّ الکتاب بارض العجم…
نامه علی برای ما آمد و ما آن نامه را در سرزمین عجم (میپذیریم) و رد نمیکنیم و چون (آن نامه) به ما رسید، از آنچه در آن آمده، سر نمیپیچیم و هرگز نکوهش سرزنش نمیکنیم.
[۱۱۲] منقری، نصر بن مزاحم، پیکار صفین (وقعه صفین)، ترجمه پرویز اتابکی (تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۰ش)، ص۳۵.
۶.۲ – رجالی معروف
او را از رجالیون معروف عصر امام علی (علیهالسلام) معرفی میکنند.
[۱۱۳] ثقفی کوفی، الغارات و شرح حال اعلام آن، ص۷۰، ترجمه عزیزالله عطاردی، تهران، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش.
در کتاب البدء و التاریخ در تقسیمبندی شیعه در دوران امام علی (علیهالسلام)، نام جریر در کنار نام عمار یاسر، سلمان، مقداد، ابوذر غفاری و عبدالله بن عباس ذکر گردیده و جزء گروه ویژه و دوستداران امام معرفی گشته است.
[۱۱۴] مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ (آفرینش و تاریخ)، ج۲، ص۷۹۶، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، نشر آگه، سال ۱۳۷۴ش.
[۱۱۵] مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۲۴.
۶.۳ – ملاقات با معاویه
در این هنگ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 