پاورپوینت کامل تقسیمات کشوری در کشور ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تقسیمات کشوری در کشور ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تقسیمات کشوری در کشور ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تقسیمات کشوری در کشور ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
تقسیمات کشوری ایران
تقسیمات کشوری در ایران سابقهای بسیار طولانی دارد.
فهرست مندرجات
۱ – تقسیمات سرزمین سلسله ماد
۲ – اولین سازمان اداری و تقسیمات کشوری ایران
۳ – تقسیمات کشوری در عهد سلوکیان
۴ – اشکانیان
۵ – ساسانیان
۶ – تقسیمات کشوری کستگها
۷ – ورود اسلام به ایران
۸ – استیلای دیالمه بر بغداد
۹ – خلافت عباسی
۱۰ – غزنویان
۱۱ – سلجوقیان بزرگ
۱۱.۱ – وسعت حکومت سلجوقی
۱۲ – ایلخانان مغول
۱۳ – حمله مغولان
۱۴ – تقسیم ایران به ایالات متعددی
۱۵ – حکومت صفویه
۱۵.۱ – تقسیم کوچکتر از ایالت
۱۵.۲ – والیان
۱۵.۳ – قلمرو دولت صفوی در قرن یازدهم
۱۶ – دوره زندیه
۱۷ – القاب ایالات
۱۸ – قانون تشکیل ایالات و ولایات
۱۹ – تقسیم کشور به شش استان و پنجاه شهرستان
۲۰ – افضایش تعداد استانها
۲۱ – افضایش استانها تا سیزده استان
۲۲ – تبدیل رمانداریهای کل به استان
۲۳ – فهرست منابع
۲۴ – پانویس
۲۵ – منبع
۱ – تقسیمات سرزمین سلسله ماد
سرزمین سلسله ماد (۷۰۱ـ۵۵۰ ق م) از شمال به رود ارس و قلههای البرز، از شرق به دشت کویر و از مغرب و جنوب به سلسله جبال زاگرس محدود میشد.
[۱] ایگور دیاکونوف، ج۱، ص۷۹.
این سرزمین هسته اصلی امپراتوری گسترده ماد و احتمالاً همین قلمرو بود که در عهد هخامنشیان «ساتراپ نشین ماد» را تشکیل میداد و مرکز آن اکباتان بود. پادشاهی ماد شامل پادشاهیهای قدیم ماد (ماد مرکزی و شرقی) و مانا/ مانائی/ ماننا و اسکاها بود.
[۲] ایگور دیاکونوف، ج۱، ص۳۱۱.
ایگور دیاکونوف ،
[۳] ایگور دیاکونوف، ج۱، ص۳۲۰ـ ۳۳۲.
به استناد روایت هرودوت و سنگ نبشته بیستون ، پادشاهی ماد را به تبع ساتراپ نشینهای امپراتوری هخامنشی، علاوه بر خود سرزمین ماد شامل نواحی اصلی پارس ، ارمنستان ، آشور ، عیلام، زَرَنکه/ دَرَنگیان، پارت و هیرکانیا (جرجان/ گرگان)، هریوه (هرات) و خوارزم و سغدیانه ، ناحیه سکاها (سکوتیا) و کاسپیان (کاسپین/ خزر) و ناحیه حبشیان آسیایی و پاریکانیان میداند.
۲ – اولین سازمان اداری و تقسیمات کشوری ایران
اولین سازمان اداری و تقسیمات کشوری ایران در دوره هخامنشیان (۵۵۹ـ۲۳۰ ق م) شکل گرفت. داریوش اول (۵۵۰ ـ ۴۸۶ ق م)، مملکت را به مناطق اداری ـ خراجگزاری تقسیم کرد که «ساتراپی» نامیده میشدند. ساتراپیهای هخامنشیان از نواحی مادها وسیعتر بود و در بسیاری موارد، مرزهای ساتراپیها همان مرزهای قدیمی سرزمینی بود که جزو قلمرو هخامنشیان شده بود (مانند مصر ).
[۴] میخائیل سرگی یویچ ایوانوف و دیگران، تاریخ ایران: ایران باستان، ج۱، ص۸۲، ترجمه سیروس ایزدی و حسین تحویلی، تهران ۱۳۵۹ ش.
هرودوت از بیست ساتراپی و حدود هفتاد ملت که تابع دولت هخامنشیان بودند، نام برده است.
[۵] هرودوت، تاریخ هرودت، ج۳، ص۱۸۵ـ ۱۹۴، ترجمه هادی هدایتی، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۴۰ ش.
در رأس ساتراپیها، «ساتراپ» ها (فارسی باستان: خِشَثَه پاوَن) جای داشتند. در روزگار کوروش و کمبوجیه ، حاکمیت کشوری و لشکری در دست ساتراپها بود. داریوش وظایف ساتراپها و رؤسای لشکر را بدقت تفکیک و مشخص کرد؛ ساتراپها فرمانداران کشور بودند و کارهای اداری ساتراپیهای خود را انجام میدادند، امور قضایی را اداره میکردند، مراقب امور اقتصادی و گردآوری خراج بودند، امنیت را در ساتراپی خود برقرار و بر کار مأموران محلی نظارت میکردند و حق داشتند سکه های نقره و مس ضرب کنند. آنها در زمان صلح ، گروهی سپاهی تحت فرمان داشتند ولی ارتش در اختیار رؤسای لشکر بود و آنها نیز مستقیماً از شاه اطاعت میکردند.
[۶] میخائیل سرگی یویچ ایوانوف و دیگران، تاریخ ایران: ایران باستان، ج۱، ص۸۲، ترجمه سیروس ایزدی و حسین تحویلی، تهران ۱۳۵۹ ش.
فعالیت ساتراپها محدود به زمان و مکان معیّنی نمیشد. گاهی کشورهایی که در امور داخلی خودمختار بودند نیز در ترکیب ساتراپیهای بزرگ قرار میگرفتند. این نکته بویژه شامل ولایتهای دوردستی میشد که دستگاه اداری هخامنشیان بندرت در امور داخلی آنها دخالت میکرد و اداره آنها به یاری شاهزادگان محلی و رؤسای قبیلهها صورت میگرفت.
[۷] میخائیل سرگی یویچ ایوانوف و دیگران، تاریخ ایران: ایران باستان، ج۱، ص۸۲ ـ۸۳، ترجمه سیروس ایزدی و حسین تحویلی، تهران ۱۳۵۹ ش.
در اصلاحات جدید، یک دستگاه بزرگ مرکزی به سرپرستی دفتر شاه پدید آمد. اداره مرکزی دولت در شهر شوش (پایتخت اداری دولت هخامنشیان) بود. در بابل ، اکباتان ، مِمفیس و دیگر شهرها نیز دفترهای بزرگ دولتی دایر بود و تعداد زیادی دبیر مکاتبات رسمی را انجام میدادند.
[۸] میخائیل سرگی یویچ ایوانوف و دیگران، تاریخ ایران: ایران باستان، ج۱، ص۸۳، ترجمه سیروس ایزدی و حسین تحویلی، تهران ۱۳۵۹ ش.
بر کار ساتراپها و رؤسای لشکر، شاه و مأموران او نظارت میکردند. نظارت عالیه بر همه اعضای دولت و مأموران، با «هزاره پئی تیش» (رئیس هزاره) بود که ضمناً ریاست سپاه جاویدان (محافظان شخصی شاه) را نیز بر عهده داشت. دفتر ساتراپها، درست همانند دفتر شاه در شوش بود. مأموران و دبیران، رئیس دفتر، رئیس خزانه که خراج دولتی را گردآوری میکرد، محاسبها، بازپرسان قضایی، جارچیانی که فرمانهای دولت را به اطلاع مردم میرساندند و جز اینها تحت سرپرستی ساتراپها بودند.
[۹] میخائیل سرگی یویچ ایوانوف و دیگران، تاریخ ایران: ایران باستان، ج۱، ص۸۳، ترجمه سیروس ایزدی و حسین تحویلی، تهران ۱۳۵۹ ش.
۳ – تقسیمات کشوری در عهد سلوکیان
تقسیمات کشوری در عهد سلوکیان (۳۱۲ـ۲۵۰ ق م) بر پایه ساتراپیهای هخامنشیان بود.
[۱۰] مالکوم کالج، پارتیان، ج۱، ص۵۱، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۵۵ ش.
سلوکیان ساتراپ نشینها را به اپارخی، اپارخیها را به هیپارخی و هیپارخیها را به استاتما تقسیم کردند.
[۱۱] میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف، اشکانیان، ج۱، ص۲۰، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۱ش.
۴ – اشکانیان
اشکانیان (۲۵۰ ق م ـ۲۲۶ میلادی) در طول حکومت خود همان تقسیمات کشوری سلوکی را پذیرفتند ولی بتدریج ساتراپیها را به اپارخیهای کوچکتری تقسیم کردند و اپارخی در نخستین سده پیش از میلاد اساس تقسیمات کشوری شد. در پایان سده اول میلادی، از هجده حکومت نام برده شده که ظاهراً همان آپارخیهاست. در سده دوم میلادی نیز از ۷۲ ساتراپی سخن به میان آمده که منظور همین اپارخیهاست. البته پادشاهیها و ساتراپیهایی نیز در کشور بود.
[۱۲] مالکوم کالج، پارتیان، ج۱، ص۵۱ ـ۵۲، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران ۱۳۵۵ ش.
ساتراپ نشینهای پارت بمراتب کوچکتر از ساتراپ نشینهای سلوکیان بود و ظاهراً به لحاظ وسعت با اپارخیهای سلوکیان مطابقت داشت.
[۱۳] میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف، اشکانیان، ج۱، ص۶۲، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۱ش.
۵ – ساسانیان
ساسانیان (ح ۲۲۶ ـ ح۶۵۲ میلادی) با مضمحل کردن حکومت اشکانیان، نظام تقسیمات کشوری را دگرگون کردند. در زمان خسرو اول (۵۳۱ ـ ۵۷۹ میلادی)، قلمرو حکومت به چهار کستگ تقسیم شد، با نامهای خراسان (مشرق)، خوروران (خاوران/ مغرب)، اپاختر (باختر/ شمال)، نیمروج (نیمروز/ جنوب). کستگها گاهی نیز نام سرزمین عمده خود را میگرفتند، مثلاً منطقه جنوب، پارس و منطقه شمال آذربایگان خوانده میشد.
[۱۴] پانویس۲، تئودور نولدکه، ج۱، ص۱۸۵، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران ۱۳۷۸ ش.
[۱۵] یوزف مارکوارت، ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی، ج۱، ص۳۷ـ ۳۹، ترجمه مریم میراحمدی، تهران ۱۳۷۳ ش.
در رأس هر کستگ، یک سپهبد یا مرزبان قرار داشت، که به سبب همطراز بودن با خاندان سلطنتی، شاه نیز خوانده میشد.
[۱۶] کریستن سن، ج۱، ص۱۰۲.
این سپهبد علاوه بر فرماندهی نظامی، فرمانروای آن منطقه نیز بود و وظایف او تنها به سرکوبی دشمنان داخلی و در هم شکستن دشمنان خارجی محدود نمیشد، بلکه حق گردآوری مالیات از مردم منطقه خویش را نیز داشت. در واقع، اصلاحات به علت گسترش فئودالیسم صورت گرفت و پیامد آن، تقسیم کشور به واحدهای خرد و کلان اداری بود که فرمانروایی عالیه شاه شاهان را قبول داشتند اما به لحاظ اقتصادی، از سیاستی نیمه مستقل پیروی میکردند.
[۱۷] الی ایوانوویچ کالسنیکوف، ایران در آستانه یورش تازیان، ج۱، ص۲۳۱، ترجمه م ر یحیایی، تهران ۱۳۵۷ ش.
۶ – تقسیمات کشوری کستگها
طبق نظام تقسیمات کشوری کستگها به ناحیههایی تقسیم شده بودند که مرزبانانی دون پایه بر آنها فرمانروایی میکردند.
[۱۸] کریستن سن، ج۱، ص۱۳۶ـ۱۳۷.
کریستن سن
[۱۹] کریستن سن، ج۱، ص۱۳۷.
به نقل از آمیانوس مارسلینوس ، اسامی ناحیههای ایران را به شرح زیر گرد آورده است: آشور ، خوزستان ، ماد ، پارس ، پارت ، کرمان بزرگ، هیرکانیا ( گرگان )، مرو ، بلخ ، سغد ، سکستان ، سریکا ، هرات ، پاروپانیزادها ، زرنج ، رُخَج ، گدروزی / گدروسیا . علاوه بر این ناحیه ها، ناحیه های کوچکتری هم در ایران وجود داشته است. بلاذری در فتوح البلدان
[۲۰] بلاذری، ج۱، ص۸۵.
[۲۱] بلاذری، ج۱، ص۳۰۵.
[۲۲] بلاذری، ج۱، ص۳۰۷.
[۲۳] بلاذری، ج۱، ص۳۱۷.
[۲۴] بلاذری، ج۱، ص۳۸۲.
[۲۵] بلاذری، ج۱، ص۳۹۱ـ۳۹۲.
آورده است که ناحیههایی مانند کرمان، اصفهان ، آذربایجان ، طبرستان ، زرنج، هَجَر، هرات، مرو، سرخس ، نیشابور و طوس هریک تحت فرمانروایی یک مرزبان بودند.
در اغلب موارد وظایف لشکری مرزبانان، مقدّم بر وظایف کشوری آنان بود، زیرا به دلیل نظام متمرکز دولت ساسانی، کارهای کشوری را مأموران جزء اداره میکردند.
[۲۶] کریستن سن، ج۱، ص۱۳۸.
ناحیهها نیز به استانهایی تقسیم شده بودند که حاکم آنها را «استاندار» میگفتند. ظاهراً استانداران، که مثل مرزبانان قوای نظامی نیز در اختیار داشتند، در اصل مباشر املاک سلطنتی بوده اند. تقسیم استانها به بخشهای کوچکتر فقط به سبب مقتضیات اداری بود. حکومت هریک از بخشهای کوچک، که آن را شهر و کرسیِ آن را شهرستان میگفتهاند، بر عهده یک شهریگ بود که او را از میان دهقانان (یکی از طبقات نجبای درجه دوم) انتخاب میکردند. در رأس هر ده و مزارع تابع آن (روستاگ /رستاق)، یک دیهیگ قرار داشت.
[۲۷] کریستن سن، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰.
در دولت ساسانیان حکام نواحی مستقل را شهردار میگفتند، آنها مطیع ساسانیان بودند و عالیترین مقام را داشتند.
[۲۸] نینا ویکتوروونا پیگولوسکایا و دیگران، تاریخ ایران: از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم میلادی، ج۱، ص۷۹، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۶۳ش.
۷ – ورود اسلام به ایران
پس از ورود اسلام به ایران ، خلیفه برای هر شهر حاکمی تعیین میکرد و کلیه امور حکومتی، از جمله تعیین قواعد اجتماعی و اداره امور قضایی و اجرایی به عهده او گذاشته میشد. نیروهای عظیم نظامی و منابع مادّی به صورت انواع محصولات و مصنوعات هنری در اختیار ایشان بود و وجوهی که مأموران گرد میآوردند، پیش از آنکه وارد خزانه خلیفه در بغداد شود، از زیردست آنها میگذشت.
[۲۹] نینا ویکتوروونا پیگولوسکایا و دیگران، تاریخ ایران: از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم میلادی، ج۱، ص۱۶۰ـ۱۶۱، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۶۳ش.
[۳۰] نینا ویکتوروونا پیگولوسکایا و دیگران، تاریخ ایران: از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم میلادی، ج۱، ص۱۸۰، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۶۳ش.
در عهدنامه های صلح ، مبلغی به عنوان جزیه تعیین میشد که عمال حاکم آن را سالانه و معمولاً به صورت سرانه محاسبه و از اهالی اخذ میکردند. هر حاکم صاحب بریدی در کنار داشت که مستقیماً تابع مقامات مرکزی و مراقب کارهای حاکمان و مقامات رسمی و محلی بود. مجموعه شهرهایی را که یک والی بر آنها حکومت و فرمانروایی میکرد ولایت مینامیدند که تقریباً معادل شهرستان در اصطلاح امروزی است. مجموعه چند ولایت تحت حاکمیت امیری قرار میگرفت و ایالت نامیده میشد. خلیفه گذشته از عزل و نصب امیران و حکام، فقط زمانی در امور هر شهر یا ایالتی مداخله میکرد که از حاکم آن شهر شکایت شده بود یا عصیان و اغتشاشی در آن ایالت به وقوع پیوسته بود که امیر از عهده فرونشاندن آن بر نمیآمد.
[۳۱] نینا ویکتوروونا پیگولوسکایا و دیگران، تاریخ ایران: از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم میلادی، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۱، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۶۳ش.
در کتب تاریخی از ایالات بزرگی همچون خراسان و ماوراءالنهر ، آذربایجان ، طبرستان ، ارمینیه ، استخر ، همدان و اصفهان در دوره امویان یاد شده است. در زمان حکومت عباسیان، در ایران نیز، همچون سایر سرزمینهای تحت نفوذ اسلام ، فرمانروایی هر ولایت و گاه چندین ولایت به یکی از خاصّان و نزدیکان دربار خلافت سپرده میشد. در اوایل حکومت عباسی، حاکمانی که دارای اقطاع و ولایت بودند، غالباً خود در درگاه خلیفه اقامت داشتند و نایبانشان امور را به نام آنها انجام میدادند. دوری از دربار عباسی، گاهی موجب میشد که خلیفه اختیار ولایت و اقطاع، و حتی حیات حاکمان ولایات را به دیگری بسپارد. با ضعف خلفا، صاحبان اقطاعات و والیان و امیران بیشتر در حوزه حکومت خویش اقامت گزیدند و قدرت واقعی را به دست گرفتند و برای خلیفه جز هدایایی مختصر چیزی نمیفرستادند، فقط خطبه و سکه همچنان به نام خلیفه خوانده و زده میشد.
[۳۲] عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۴۸۴، تهران ۱۳۸۰ ش.
در این دوره نیز مانند دوره امویان، غالباً برای ولایات دور از مرکز امیری منصوب و متولی تمام امور میشد. تدبیر لشکر، نظارت بر امر قضا ، اقامه حدود ، جمع آوری خراج، ترتیب جهاد ، حج ، و رعایت لوازم شریعت جزء وظایف آنها بود. این امارات را امارات استکفا گفته اند، یعنی خلیفه با وجود آنها از دیگران بی نیاز میشد.
[۳۳] عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۴۸۵، تهران ۱۳۸۰ ش.
والی هر ولایت دستگاهی شبیه به دستگاه خلیفه (البته کوچکتر و محدودتر) داشت که اعضای آن عبارت بودند از: کاتبان برای اداره دیوان، حاجبان برای انجام تشریفات، خازن برای نگهداری اموال و عواید، قاضی برای رسیدگی به دعاوی، محتسب برای رسیدگی به امور حِسبت، حَرَس برای نگهبانی، برید برای ارسال اطلاعات و اخبار. در زمان هارون، فضل برمکی در شرق و جعفر برمکی در غرب چنین حکومتهایی داشتند.
[۳۴] عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۴۸۵ـ۴۸۶، تهران ۱۳۸۰ ش.
۸ – استیلای دیالمه بر بغداد
با استیلای دیالمه بر بغداد و به دست گرفتن منصب امیرالامرایی و ضعف دستگاه خلیفه در اداره امور کشور، داعیه استقلال از سوی امرا و والیان کم وبیش قوّت گرفت. ضعف خلفا اندک اندک به جایی رسید که هر زمان در ولایتی یا ایالتی، امیری یا قدرتمندی صاحب نفوذ میشد و به نیروی خود استیلایی به هم میرسانید، خلیفه به ناچار امارت او را در آن ایالت تصدیق و تأیید میکرد و برای او خلعت و فرمان میفرستاد و فقط با او شرط میکرد که در رعایت حقوق و اقامه حدود شرع اهتمام ورزد و در امر امامت و تدبیر امور مذهبی، قول و فرمان درگاه خلافت را معتبر و متّبع شناسد. در اینگونه امارات که آن را امارت استیلا میخواندند، خلیفه منتی بر امیر نداشت. با اینهمه، امیر مستولی که در واقع سلطانی مستقل بود، نام خلیفه را همچنان در خطبه و سکه ذکر میکرد و سالانه مالی به درگاه خلیفه میفرستاد.
[۳۵] عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۴۸۶ـ۴۸۷، تهران ۱۳۸۰ ش.
این امارتهای موروثی در قرون سوم و چهارم، در ایران و سایر کشورهای تابع خلافت تشکیل شدند، از جمله امارات مستقل اندلس ، مراکش ، مصر ، طاهریان در خراسان ، صفاریان در سیستان ، سامانیان در ماوراءالنهر و خراسان، علویان در طبرستان، آل زیار در گرگان ، ساجیان در آذربایجان و جبال ، آل بویه در غرب ایران و عراق .
[۳۶] نینا ویکتوروونا پیگولوسکایا و دیگران، تاریخ ایران: از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم میلادی، ج۱، ص۱۹۳ـ۱۹۴، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۶۳ش.
۹ – خلافت عباسی
در قرن چهارم، قلمرو گسترده خلافت عباسی تقریباً به این ترتیب تقسیم بندی شده بود: ۱) بصره در دست محمدبن رائق با مرتبه امیرالامرایی، ۲) خوزستان در دست ابوعبداللّه حسن بن بریدی، ۳) فارس در دست عمادالدوله علی بن بویه ، ۴) ری و اصفهان و جبل در دست رکن الدوله حسن بن بویه و دیگران، ۵) موصل و دیار بکر و دیار مُضَر و دیار ربیعه در دست حمدانیان ، ۶) مصر و شام در دست محمدبن طُغْجْ اخشید، ۷) خراسان و ماوراءالنهر در دست سامانیان ، ۸) طبرستان و گرگان در دست دیلمیان ، ۹) بحرین و یمامه در دست قرامطه .
[۳۷] عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۴۸۷، تهران ۱۳۸۰ ش.
۱۰ – غزنویان
در زمان غزنویان (قرنهای چهارم تا ششم) ریاست و اداره امور ولایاتی نظیر سیستان ، تخارستان ، خراسان و برای مدت کوتاهی ری و جبال، که بهطور منظم تحت اداره حکومت بودند، برعهده عمید یا والی بود. در مناطقی نظیر هندوستان شمالی که آرامش کمتری داشت، حکومت غیرنظامی کارآیی نداشت و ارتش مأمور گردآوری مالیاتها بود.
[۳۸] کلیفورد ادموند باسورث، تاریخ غزنویان، ج۱، ص۸۰ ـ۸۱، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۵۶ـ۱۳۶۴ ش.
پس از ۴۳۰، دیوانهای محلی مستقر در ری و نیشابور ، ولایات خراسان و ری و جبال را، به جهت بُعد مسافتی که با غزنه داشتند، اداره میکردند. در هریک از این ولایات عمیدی غیرنظامی، که دبیری ایرانی بود، عهده دار امور اداری و سیاسی میشد و در کنار او سپاهسالار ولایت قرار داشت که معمولاً غلامی ترک بود.
[۳۹] کلیفورد ادموند باسورث، تاریخ غزنویان، ج۱، ص۸۰ ـ۸۱، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۵۶ـ۱۳۶۴ ش.
۱۱ – سلجوقیان بزرگ
حکومت سلجوقیان بزرگ (۴۲۹ـ۵۵۴) نیز به لحاظ جغرافیایی به ولایاتی تقسیم میشد که کاملاً منطبق با واحدهای امپراتوری ساسانی بود. تقسیمات اداری حکومت سلجوقی انطباق دقیقی با تقسیمات ولایتی نداشت اما این حکومت پس از تجزیه، به واحدهایی جغرافیایی تقسیم شد که مرکز ثقل آنها ولایات بزرگ خراسان و آذربایجان و عراق و کرمان و فارس بود. حکومت سلجوقی به لحاظ اداری به دو بخش پهناور تقسیم میشد: ناحیههایی که مستقیماً در اداره دیوان بودند و ناحیههایی که به اقطاع در اختیار امرا و دیگران قرار میگرفتند و اداره میشدند. به طور کلی تا پایان سلطنت ملکشاه، سرزمینهایی که زیر اداره مستقیم سلطان بودند توسعه یافتند و بعدها از وسعت آنها کاسته شد. این تقسیمات که غالباً کوچکتر از ولایات بودند و مرکزشان مهمترین شهر ناحیه محسوب میشد، با ناحیه خاصی تطبیق نمیکردند و وسعت آنها بسیار متغیر بود.
[۴۰] لمتون، ج۱، ص۲۲۲ـ۲۲۳.
سلاطین سلجوقی که برای اداره کشورهای بزرگ متمدن تجربه نداشتند، به ناچار از کارگزاران ایرانی استفاده کردند که مشهورترین آنها ابوعلی حسن طوسی ملقب به نظام الملک، وزیر معروف الب ارسلان بود. در زمان وزارت نظام الملک دیوان استیفا به ریاست مستوفی بود و او برای هر ولایت ایران مستوفی نایب انتخاب میکرد.
[۴۱] عباس اقبال آشتیانی، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، ج۱، ص۲۲، به کوشش محمدتقی دانش پژوه و یحیی ذکاء، تهران ۱۳۳۸ ش.
[۴۲] عباس اقبال آشتیانی، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، ج۱، ص۲۶ـ ۲۸، به کوشش محمدتقی دانش پژوه و یحیی ذکاء، تهران ۱۳۳۸ ش.
سلاطین سلجوقی با دادن ولایات یا نواحی، به صورت حصه و سهم ملکی به دیگر اعضای خاندان سلجوقی، نظام اقطاع را به میزان وسیعی گسترش دادند. این رسم در اصل در میان قبایل ترک مرسوم بود و به موجب آن ماترک رئیس قبیله غالباً در میان خویشاوندان و منسوبان مرد قبیله، تقسیم میشد و مسنترین خویشاوند بر بقیه سیادت و سروری مییافت.
[۴۳] لمتون، ج۱، ص۱۹۹.
۱۱.۱ – وسعت حکومت سلجوقی
با در نظر گرفتن وسعت حکومت سلجوقی در نیمه دوم قرن پنجم، اقداماتی نظیر واگذاری قدرت اداری به حکومتهای محلی از سوی دولت مرکزی تا حدی معقول و دوراندیشانه بود ولی در قرن بعد با از میان رفتن یکپارچگی دولت، امیران سلجوقی در ولایات و نواحی تابعه خود، به مخالفت با دولت مرکزی و پیشبرد اهداف و خیالات خود پرداختند.
[۴۴] کلیفورد ادموند باسورث، تاریخ غزنویان، ج۱، ص۱۹۸ـ۱۹۹، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۵۶ـ۱۳۶۴ ش.
۱۲ – ایلخانان مغول
در دوره ایلخانان مغول (۶۵۴ـ۷۵۰)، نظام اداری و اجتماعی ایران پس از یک مرحله نابسامانی، با همت دبیران و وزیران ایرانی، از جمله خواجه شمس الدین جوینی و رشیدالدین فضل اللّه همدانی ، احیا شد. دیوان دوباره رونق گرفت و به صورت پایگاه مهم اداری کشور یا مغز حکومت و کانون نفوذ و اعمال قدرت سیاسی در آمد. سازمان اداری مرکزی را «دیوان بزرگ» میگفتند که تمامی امور مالی و کشوری در آن متمرکز بود.
[۴۵] هاشم رجب زاده، آئین کشورداری در عهد وزارت رشیدالدین فضل اللّه همدانی، ج۱، ص۱۸۴ـ۱۸۵، تهران ۱۳۵۵ ش.
با اصلاحات غازان خان ، برخی از شهرهای بزرگ و کوچک دوباره جان گرفتند و پیشرفت اقتصادی شایان توجهی کردند. شهرهای بزرگی که مراکز اقتصادی بودند، در کنار اقامتگاهها و اردوگاههای سپاه مغول به حیات اقتصادی خود ادامه دادند. اردوهای ییلاقی (مثل آلاتاق و سلطانیه) و قشلاقی (مثل محمودآباد) نیز بنیاد شهرهای جدیدی در ایران شدند.
۱۳ – حمله مغولان
با حمله مغولان اراضی بسیاری به تصرف آنان در آمد که بیشتر آنها در مسیر حرکت سپاه مغول یا قرارگاه بودند. برای جلوگیری از شورش رعایا در این سرزمینها، غازان خان مصلحت دید که تمام این ممالک و ولایات به اقطاع لشکر داده شوند.
[۴۶] هاشم رجب زاده، آئین کشورداری در عهد وزارت رشیدالدین فضل اللّه همدانی، ج۱، ص۱۸۴ـ ۱۸۵، تهران ۱۳۵۵ ش.
[۴۷] هاشم رجب زاده، آئین کشورداری در عهد وزارت رشیدالدین فضل اللّه همدانی، ج۱، ص۲۷۲، تهران ۱۳۵۵ ش.
وی برای هر ولایت یک بِتِکْچی یا محاسب مالی معیّن کرد و مقرر شد که بروات را نواب دیوان بزرگ مُهر و نشان کند.
[۴۸] هاشم رجب زاده، آئین کشورداری در عهد وزارت رشیدالدین فضل اللّه همدانی، ج۱، ص۱۸۴ـ۱۸۵، تهران ۱۳۵۵ ش.
در این دوره مراکز ایالات و مناطق آباد و پرجمعیت، تبریز و مراغه و همدان و قزوین و اصفهان و شیراز و نیشابور و برخی جاهای دیگر بودند. اقامتگاه ایلخانان نیز نمونه و نوع خاصی از شهر یا شهرک بود.
[۴۹] ایلیا پاولوویچ پطروشفسکی، تاریخ ایران: ایران در سده های میانه، ج۱، ص۵۰۸، ترجمه سیروس ایزدی و حسین تحویلی، تهران ۱۳۵۹ ش.
در هر شهر چهار مرکز اصلی اجتماعی وجود داشت: شهرستان (شارستان) شامل محلاتِ اعیان و اکابر؛ نهادهای آموزشی و دینی مشتمل بر مدرسه ها، خانقاههای درویشان و دیگر مراکز فتوت؛ مراکز تجاری و بازرگانی مشتمل بر بازار با کاروانسراها و مراکز تجاری بزرگ و دادوستد کلی آن؛ و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 