پاورپوینت کامل تاج پادشاهی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تاج پادشاهی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تاج پادشاهی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تاج پادشاهی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
تاج
برای دیگر کاربردها، تاج (ابهامزدایی) را ببینید.
تاج، سرپوش، کلاه یا حلقهای زینتی معمولاً از زَر و جواهرنشان که مَلِکان، مَلِکهها، شاهان و مانند آنان در بعض آیینهای رسمی به عنوان نشانه و نمادِ سلطنت بر سَر میگذارند.
فهرست مندرجات
۱ – واژگان
۲ – واژهشناسی
۳ – نامهای دیگر تاج
۴ – تاریخچه
۵ – تاج در زبان و ادب فارسی
۶ – تاج صوفیان
۷ – کاربرد تاج در اسلام
۷.۱ – استفاده از تاج
۸ – تاج در دوره گورکانیان هند
۹ – شکل و جنس تاج در ایران
۹.۱ – تاج شاهان هخامنشی
۹.۲ – تاج شاهان اشکانی
۹.۳ – تاج شاهان ساسانی
۹.۴ – تاج دوره اسلامی در ایران
۹.۵ – تاج در دوره صفوی
۹.۶ – تاج در دوره قاجار
۹.۷ – تاج در دوره پهلوی
۱۰ – فهرست منابع
۱۱ – پانویس
۱۲ – منبع
۱ – واژگان
تاج معرّب و دگرگون شد واژ فرضی tg- در ایرانی باستان است که احتمالاً از ریش هند و اروپایی (teg- s)، به معنی «پوشاندن و دربرگرفتن» مشتق شده است.
[۱] حسن دوست، محمد، فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، ج۱، ص۳۱۶، به کوشش بهمن سرکاراتی، تهران، ۱۳۸۳ش.
با اینکه واژ تاج تاکنون در نوشتههای فارسی باستان و میانه ــ در معنی مشهور خود ــ دیده نشده، شاید در فارسی باستان tga- بوده است.
[۲] پورداود، ابراهیم، هرمزدنامه، ج۱، ص۳۰۶، تهران، ۱۳۳۱ش.
[۳] کیا، صادق، تاج و تخت، ج۱، ص۱۷، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۴] Hübschmann، H، ج۱، ص۴۶، Persische Studien، Strassburg، ۱۸۹۵.
اصل یا منشأ واژه تاج (ایرانی یا سامی ؟) دانسته نیست. ایرانی شناس نامدار آلمانی، هرن، فقط وامواژه های ag، t «تاج» و agavor، t «تاجْوَر، تاجدار» در ارمنی را ذکر کرده است.
[۵] هرن، ج۱، ص۸۱ ـ ۸۲.
هوبشمان، ایرانی شناس آلمانی دیگر، در تعلیقات خود بر هرن،
[۶] هرن، ج۱، ص۴۶.
تاج را، با عنایت به وامواژه ارمنی مذکور و ¦a g ¦ta ی سُریانی (به همان معنی)، معرّب واژه ایرانی مفروضِ g ¦ta و این را برگرفته از ـ ga ¦ta، واژه مفروض دیگری در فارسی باستان، پنداشته است. گفتنی است که نه ابومنصور جوالیقی (۴۶۵ـ۵۴۰) نه اَدّی شیر و نه مشکور هیچ کدام واژه تاج را ذکر نکردهاند. به هر تقدیر، تازیان این واژه را گرفته و از ریشه مفروضِ ت ـ و ـ جآن، حتی فعل تَوَّج و مصدر تَتْویج (تاج بر سَرِ کسی گذاشتن) و تَتوُّج (تاج بر سر خود نهادن، تاجدار شدن) و جمع مکسّر تیجان را بر ساختهاند. این واژه سپس به زبانهای آسیایی دیگری راه یافته است، مثلاً به ترکی عثمانی، و زبانهای گروه «هند و آریایی» (هندی، اردو، پنجابی، بنگالی، سِندی و جز اینها).
[۷] Horn، P، ج۱، ص۸۱، Grundriss der neupersischen Etymologie، Strassburg، ۱۸۹۳.
[۸] کیا، صادق، تاج و تخت، ج۱، ص۱۷، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۹] Hübschmann، H، ج۱، ص۴۶، Persische Studien، Strassburg، ۱۸۹۵.
[۱۰] Dozy، R، ج۱، ص۱۵۴، Supplément aux dictionnaires arabes، Beirut، ۱۹۸۱.
[۱۱] Eilers، W، ج۱، ص۱۵۷-۱۵۸،» Vom Reisehut zur Kaiserkrone، A: Das Wortfeld «، Archaeologische Mitteilungen aus Iran، Berlin، ۱۹۷۷، vol X.
[۱۲] EI 2، ج۱۰، ص۵۷.
در زبان عربی نامها، لقبها و صفتهای بسیار با واژ تاج ساختـه شده، و در زبانهای هنـد و آریایی ــ مانند اردو ــ نیز این واژه کاربرد بسیار یافته است.
[۱۳] کیا، صادق، تاج و تخت، ج۱، ص۱۸-۱۹، تهران، ۱۳۴۸ش.
۲ – واژهشناسی
از زمانهای کهن، واژ تاج از فارسی وارد زبان عربی شده، چنانکه عرب این واژه را به تیجان و اتواج جمع بسته، و صورتهای تائج و متوَّج (= تاجدار)، تَتویج (= تاج بر سر کسی نهادن) و تَتَوّج (= تاج بر سرگذاشتن) را به کار برده است.
[۱۴] کیا، صادق، تاج و تخت، ج۱، ص۱۸، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۱۵] دهخدا، علی اکبر، لغتنام دهخدا.
کهنترین سند موجود دربار استفاد عرب از واژ تاج کتیب نَماره، از امرؤالقیس، فرمانروای لَخمی حیره، مربوط به ۳۲۸م است.
[۱۶] آذرتاش آذرنوش، ایران ساسانی در اشعار عدی بن زید شاعر، ج۱، ص۱۰۹، ارجنام شهریاری، به کوشش پرویز رجبی و محسن باقرزاده، تهران، ۱۳۸۰ش.
[۱۷] پیگولوسکایا، ن و، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ج۱، ص۶۹-۷۱، ترجم عنایتالله رضا، تهران، ۱۳۷۲ش.
[۱۸] EI 2، ج۱۰، ص۵۷.
این واژه نزد عرب شهرت بسیار داشته است و بسیاری از شاعران عرب پیش از اسلام بدان اشاره کردهاند. به هر حال، تاج را یکی از کهنترین کلمات فارسی معرب دانستهاند.
[۱۹] آذرتاش آذرنوش، ایران ساسانی در اشعار عدی بن زید شاعر، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰، ارجنام شهریاری، به کوشش پرویز رجبی و محسن باقرزاده، تهران، ۱۳۸۰ش.
احتمالاً آشنایی قدیم عرب با واژ تاج از آنجاست که بعضی از فرمانروایان عرب تاجی از سوی شاهنشاه ساسانی بر سر میگذاشتند و حتی برخی از ایشان ملقب به «ذوالتاج» بودهاند. افزون بر این، سکههای ساسانی نیز با تصویر تاج شاهان ساسانی در سراسر شبه جزیر عربستان رایج بوده است.
[۲۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۲، ص۱۶۹.
[۲۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۲، ص۱۹۵.
[۲۲] آذرتاش آذرنوش، ایران ساسانی در اشعار عدی بن زید شاعر، ج۱، ص۱۱۰، ارجنام شهریاری، به کوشش پرویز رجبی و محسن باقرزاده، تهران، ۱۳۸۰ش.
[۲۳] آذرتاش آذرنوش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، ج۱، ص۱۵۵، تهران، ۱۳۷۴ش.
۳ – نامهای دیگر تاج
نامهای دیگر تاج (یا انواع آن) : اِکْلیل در عربی. اَفْسَر، گَرْزَن، دیهیم و پَساک در فارسی، که امروزه مهجور شدهاند. (برای این نامهای «ادبی» فارسی، منشأ بعض آنها، و مثالهایی از کاربرد آنها در قدیم رجوع کنید به این آدرس
[۲۴] دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، ذیل همین واژهها.
[۲۵] کیا، محمد صادق، تاج و تخت، ج۱، ص۳ـ۵۷.
).
۴ – تاریخچه
بنابر برخی از منابع، ایرانیان کیومرث را نخستین شاهی دانستهاند که تاج بر سر گذاشته است،
[۲۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۱، ص۱۱۳.
[۲۷] ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۱، ص۱۴.
[۲۸] مسعودی، علی، مروج الذهب، ج۱، ص۲۶۱.
هرچند که در بعضی از گزارشهای متأخر، در اینباره از جمشید نام برده شده است.
[۲۹] فخر مدبر، محمد، آدابالحرب و الشجاعه، ج۱، ص۷، به کوشش احمد سهیلیخوانساری، تهران، ۱۳۴۶ش.
اما اعراب، ضحاک را نخستین شاه تاجدار میدانند.
[۳۰] قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۱، ص۴۱۵.
[۳۱] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۴، ص۵۱۸.
اغلب شاعرانِ عرب دوره جاهلی، به تاج اشاره کردهاند. در کتیبه معروف «النماره» از امرؤالقیس (۵۰۰ ـ۵۴۰ میلادی)، قدیمترین اثری که از زبان عربی به جا مانده است، کلمه تاج دیده میشود.
[۳۲] آذرتاش آذرنوش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، ج۱، ص۱۵۵.
هرمزد چهارم (حک: ۵۷۹ ـ۵۹۰ میلادی) به نعمان بن مُنذر، امیر حیره، و خسرو پرویز (حک: ۵۹۰ ـ ۶۲۸ میلادی) به هوذه بن علی حنفی، از امرای عرب، تاج بخشیده بودند.
[۳۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۱، ص۵۸۱.
[۳۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۲، ص۱۹۵.
[۳۵] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱۷، ص۲۰۲.
۵ – تاج در زبان و ادب فارسی
در کهنترین متن ادبی ایرانی، اوستا از تاجِ اَرِدْویسورا اَناهیتا یاد شده است. در بند ۱۲۸ از یشت پنجم (= آبان یشت) در وصف این ایزد بانو آمده است که بر فراز سر او تاج زرین ۸ گوشهای است که با ۱۰۰ ستاره و نوارهایی آراسته گردیده، و به سان چرخی ساخته شده است.
[۳۶] Avesta، tr F Wolff، ج۱، ص۱۸۱، Strassburg، ۱۹۱۰.
تاج در فارسی میانه اَبِسَر (= افسر) گفته میشده است
[۳۷] MacKenzie، D N، ج۱، ص۳، A Concise Pahlavi Dictionary، London، ۱۹۷۱.
[۳۸] پورداود، ابراهیم، ج۱، ص۳۰۶، هرمزدنامه، تهران، ۱۳۳۱ش.
و در فارسی نو بعضی از معادلهای آن عبارتاند از افسر، گرزن، دیهیم، دیهول و پساک.
[۳۹] اسدیطوسی، لغت فرس، ج۱، ص۱۸۵، به کوشش فتحالله مجتبائی و علیاشرف صادقی، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۴۰] اسدیطوسی، لغت فرس، ج۱، ص۱۹۲، به کوشش فتحالله مجتبائی و علیاشرف صادقی، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۴۱] انجو شیرازی، حسین بن حسن، فرهنگ جهانگیری، ج۱، ص۳۲۵، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، ۱۳۵۱ش.
[۴۲] نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، ج۲، ص۷۷۱، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۴۳] دهخدا، علی اکبر، لغتنام دهخدا.
[۴۴] پورداود، ابراهیم، ج۱، ص۳۰۵- ۳۰۸، هرمزدنامه، تهران، ۱۳۳۱ش.
[۴۵] Eilers، W، ج۱، ص۱۶۰،» Vom Reisehut zur Kaiserkrone، A: Das Wortfeld «، Archaeologische Mitteilungen aus Iran، Berlin، ۱۹۷۷، vol X.
در ادب فارسی واژ تاج کاربرد فراوان داشته است و نمونههای بسیاری از آن را میتوان در شعر فارسی یافت.
[۴۶] سنایی، حدیقه الحقیقه، ج۱، ص۷۹، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۴۷] سنایی، حدیقه الحقیقه، ج۱، ص۲۰۸، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۴۸] سنایی، حدیقه الحقیقه، ج۱، ص۲۷۰، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۴۹] سنایی، حدیقه الحقیقه، ج۱، ص۲۷۴، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۵۰] انوری، محمد، دیوان، ج۱، ص۱۳۰، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۵۱] سعدی، دیوان، ج۱، ص۶۱۲، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۴۰ش.
[۵۲] سعدی، دیوان، ج۱، ص۷۲۰، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۴۰ش.
[۵۳] آنندراج، محمدپادشاه، ج۲، ص۹۹۶، تهران، ۱۳۳۶ش.
[۵۴] دهخدا، علی اکبر، لغتنام دهخدا.
[۵۵] صدیقیان، مهیندخت و میرعابدینی، ابوطالب، فرهنگ واژه نمای حافظ، ج۱، ص۲۲۷، تهران، ۱۳۷۸ش.
در زبان فارسی کلمات مرکب و ترکیبهای متعددی با واژ تاج ساخته شده است، مانند تاج بخش، تاج پوش، تاجدار، تاجور، تاج خـواه، تاج ده، تاجگاه و نیز تاجِ اقبال، تاج کیان، تاج کرامت، تاج آفتاب، تاج فیروزه، تاج گردون، تاج خسروی، تاج کیخسرو، تاج سکندر، تاج کِسری و تاج نوشروان.
[۵۶] سنایی، حدیقه الحقیقه، ج۱، ص۷۹، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۵۷] خاقانی شروانی، دیوان، ج۱، ص۱۷۵، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، ۱۳۷۵ش.
[۵۸] عطار نیشابوری، فریدالدین، دیوان، ج۱، ص۶۵، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۵۹] سعدی، دیوان، ج۱، ص۷۳۴، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۴۰ش.
[۶۰] سعدی، دیوان، ج۱، ص۸۴۲، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۴۰ش.
[۶۱] تبریزی، محمدحسین بن خلف، برهان قاطع، ج۱، ص۴۵۵، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۳۰ش.
[۶۲] آنندراج، محمدپادشاه، ج۲، ص۹۹۷، تهران، ۱۳۳۶ش.
[۶۳] شمیسا، سیروس، فرهنگ تلمیحات، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۶۴] مصفی، ابوالفضل، فرهنگ ده هزار واژه از دیوان حافظ، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱، تهران، ۱۳۶۹ش.
واژ تاج در ادب عرفانی فارسی نیز برای اشاره به برخی آیات و روایات به کار رفته است و ترکیبهای اضافیِ «تاجِ کرّمنا» و «تاجِدار» در مثنوی معنوی از این جملهاند،
[۶۵] مولوی، مثنوی معنوی، ج۳، ص۲۲۷، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۶۶] مولوی، مثنوی معنوی، ج۳، ص۵۲۵، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
چنانکه «تاج کرمنا» مأخوذ از آی ۷۰ سوره اسراء است و «تاجدار» اشاره به داستان مصلوب شدن حضرت عیسی (علیهالسلام) دارد که به عقید مسلمانان، بر اساس قرآن کریم فردی شبیه به او را به صلیب کشیدند و او خود به آسمانها رفت.
[۶۷] گوهرین، صادق، فرهنگلغات و تعبیـراتمثنوی، ج۳، ص۱۳-۱۴، تهـران، ۱۳۳۹ش.
در شاهنام فردوسی تاج در ترکیبهایی چون تاجِ بزرگی، تاج و تخت و کلاه، و نیز فرّ و تاج به کار رفته، و کلمههای مرکبی مانند تاج بخش، تاجدار و تاجور در آن بسامد بسیار یافته است.
[۶۸] Hansen، K H، ج۱، ص۳-۴،» Die Krone im hnme «، Der Islam، Berlin، ۱۹۵۳، vol XXXI.
[۶۹] Wolff، F، ج۱، ص۲۳۱، Glossar zu Firdosis Schahname، Berlin، ۱۹۳۵.
خود واژ تاج نیز بارها در شاهنامه به کار رفته است.
[۷۰] Wolff، F، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۰، Glossar zu Firdosis Schahname، Berlin، ۱۹۳۵.
با این حال، فردوسی ــ بر خلاف سلاح و پوشش پهلوانان و شاهان ــ جزئیات تاج را وصف نمیکند.
[۷۱] Hansen، K H، ج۱، ص۳-۶،» Die Krone im hnme «، Der Islam، Berlin، ۱۹۵۳، vol XXXI.
بدینترتیب، در شاهنامه بیش از اینکه دربار شکل و ویژگیهای ظاهری تاج شاهان آگاهیهایی به دست داده شود، دربار آیین تاجگذاری و شیو رفتار شاه و بزرگان در این مراسم سخن به میان میآید.
[۷۲] Hansen، K H، ج۱، ص۸،» Die Krone im hnme «، Der Islam، Berlin، ۱۹۵۳، vol XXXI.
آن طور که از اشعار فردوسی بر میآید، تاج نه تنها در کاخ شاهی قرار داده میشده است، بلکه در جریان نبردها و یا در مسافرتها نیز، آن را به عنوان نماد سلطنت در بیرون اقامتگاه شاه میآویختهاند.
[۷۳] Hansen، K H، ج۱، ص۱۳،» Die Krone im hnme «، Der Islam، Berlin، ۱۹۵۳، vol XXXI.
در مراسم تاجگذاری شاهان در دوران اسلامی ایران، معمولاً شاعران مدایحی میسرودهاند. در شاهنام فردوسی نیز از آیین تاجگذاری و سخنان معمول در چنان مجالسی بسیار یاد شده است.
[۷۴] صورتگر، لطفعلی، مدایح سخنوران دربار تاجگـذاری شاهنشاهان، ج۱، ص۲۱-۲۵، هنـر و مـردم، تهـران، ۱۳۴۶ش، شم ۶۰.
[۷۵] قیوم، سید، آیین تختنشینی و تاجگذاری در شاهنام فردوسی، ج۱، ص۲۹-۳۳، هلال، کراچـی، ۱۹۷۱م، ج۱۹، شم ۸.
۶ – تاج صوفیان
در جهان اسلام تاج به معنی کلاه در میان اهل تصوف و عرفان متداول بوده، و اکنون شکل آن در سلسلههای گوناگون صوفیه با یکدیگر متفاوت است. این کلاه که نزد برخی از صوفیان و درویشان «تاج فقر» خوانده میشده، گاه ۱۲ تَرک ــ به نشان ۱۲ ترک و ۱۲ طلبــ داشته است، یعنی عارف در هر ترک، ترکِ یک قبیح و طلبِ یک فعل حسن میکند.
[۷۶] سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۷، تهران، ۱۳۵۷ش.
[۷۷] نوربخش، جواد، تاج درویش، ج۱، ص۴۸-۵۱، مردمشناسی، تهران، ۱۳۳۸ش، ۶ ماه اول، دور ۳.
۷ – کاربرد تاج در اسلام
از کاربرد تاج در دوره نخستین اسلامی اطلاع چندانی در دست نیست. در بحارالانوار
[۷۸] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۹۶.
به اعطای تاج به پیامبر اکرم در بعثت اشاره شده که ظاهراً مراد از آن عمامه است، زیرا در روایات دیگری در همین کتاب
[۷۹] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۵، ص۲۳۶.
[۸۰] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱، ص۱۴۴.
از پیامبر اکرم با تعبیر «صاحب التاج» یاد و تصریح شده که منظور از تاج همان عمامه است. حدیث «العمائم تیجان العرب» (عمامه در حکم تاج عرب است) نیز بر همین نکته تأکید دارد.
[۸۱] نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۳، ص۲۷۶.
برخی از نگارگریهای دوره نخستین اسلامی فرشتگان و بُراق را تاج بر سر نشان میدهد.
[۸۲] تامس آرنولد، سیرو صور نقاشی ایران، تصویر ۸۷۷.
[۸۳] تامس آرنولد، سیرو صور نقاشی ایران، تصویر۸۹۷.
۷.۱ – استفاده از تاج
درباره استفاده از تاج در سرزمینهای مختلف اسلامی گزارشهای مختصری در دست است. به نوشته قلقشندی
[۸۴] قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۳، ص۴۶۸.
[۸۵] قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۳، ص۵۰۱ ـ۵۰۲.
[۸۶] قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۳، ص۵۷۹.
خلفای فاطمی مصر در مراسم و اعیاد مهم مذهبی به جای عمامه، تاج بر سر مینهادهاند. بر پیشانی این تاج گوهری درشت و بسیار گرانبها معروف به «یتیمه» و بر گرداگرد آن گوهرهایی کوچکتر نشانده بودند. بنابر نظر برخی از محققان، این تاج صرفاً عمامهای گوهر نشان بوده است. این نظر با توجه به برخی از عبارات قلقشندی
[۸۷] قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۳، ص۵۰۱.
درست مینماید. در دوره ممالیک (۶۴۸ـ۹۲۲) تاج در زمره لباسها و لوازمی بود که خلفای عباسی مصر برای امیرالامرای ممالیک میفرستادهاند.
[۸۸] قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۸، ص۳۷۵.
به نوشته زرکشی
[۸۹] زرکشی، محمد بن ابراهیم، تاریخ الدولتین الموحّدیه و الحفصیّه، ج۱، ص۴۸.
[۹۰] زرکشی، محمد بن ابراهیم، تاریخ الدولتین الموحّدیه و الحفصیّه، ج۱، ص۵۹.
در میان سلاطین بنی حفص (حک: ۶۲۵ـ۹۸۲، در شمال افریقا) نیز استفاده از تاج معمول بوده است. بعضی از نویسندگان به دستاری که سلاطین عثمانی به سر میبستهاند، تاج گفتهاند.
[۹۱] د. ترک، ذیل واژه تاج.
در هند اسلامی ظاهراً استفاده از تاج در میان سلاطین معمول نبوده است. ابن بطوطه که از مراسم جلوس برخی از شاهان تُغلُقی در اوایل قرن هشتم و نیز لوازم و وسایل دستگاه سلطنت به تفصیل و با ذکر جزئیات سخن گفته، اشارهای به تاج یا تاجگذاری نکرده است.
[۹۲] ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ج۲، ص۷۲۸۲.
فرمانروایان بنی حفص در تونس، فرمانروایان ممالیک و سلاطین عثمانی هر یک به شکلی از تاج استفاده میکردند. حتی عثمان اول، مؤسس سلسل عثمانی (سل ۶۸۰- ح ۷۲۴ق/۱۲۸۱-۱۳۲۴م) کلاهی به نام «تاج خراسانی» بر سر میگذاشت.
[۹۳] EI 2، ج۱۰، ص۵۷.
تاج همایون، پادشاه گورکانی هند (سل ۹۳۷-۹۶۳ق/۱۵۳۱-۱۵۵۶م) ــ که ساخت خود وی بود ــ «تاج عزت» نام داشت. کلاه تزیین شدهای به نام «تاج خاص پادشاهی» نیز از سوی همایون به بعضی از بزرگان بخشیده میشد.
[۹۴] خواندمیر، غیاثالدین، قانون همایونی، ج۱، ص۲۸۳، همراه مآثرالملوک، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۷۲ش.
۸ – تاج در دوره گورکانیان هند
در تألیفات دوره گورکانیان هند (۹۳۲ـ۱۲۷۴)، از قبیل شاه جهان نامه و بادشاه نامه ــ که در آنها گزارشهای مفصّلی از مواکب و مراسم و جشنهای دوره شاه جهان اول (۱۰۳۷ـ ۱۰۶۸) آمده ــ به استفاده از تاج اشاره نشده است. گزارش خواندمیر درباره «تاج عزّت» ــ که آن را از مخترعات همایون گورکانی (حک: ۹۳۷ـ ۹۶۸) می داند ــ درباره استفاده از تاج در دستگاه این پادشاه اطلاع روشنی نمیدهد. بر پایه این گزارش، تاج عزّت از جنس «مخمل فرنگ و اطلس زربفت و تاجه هفت رنگ و اُرمُک و کمخا و صوف مربع اعلی» و مرکّب از «چند تَرک و عِصابه» بود. در هر یک از دو جانب عصا به شکافی به شکل ۷ بود که از ترکیب آنها عدد ۷۷ به دست میآمد که به حساب جمل کنایه از «عزّ» است. به گفته خواندمیر
[۹۵] خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین، قانون همایونی، ج۱، ص۷۰ـ۷۱.
«تاج خاصه پادشاهی»، بر خلاف تاج دیگران، یکرنگ دوخته میشد. همچنین در این گزارش از اعطای تاج خاصه پادشاهی به خواص و بزرگان سخن رفته، اما بر استفاده شخص پادشاه از تاج تصریح نشده است. با این همه، در گزارشهای لشکرکشیهای نادرشاه به هند، به استفاده از تاج در هند این دوره اشاره شده است.
[۹۶] استرآبادی، محمدمهدی بن محمدنصیر، تاریخ جهانگشای نادری، ج۱، ص۳۳۰ـ ۳۳۱.
۹ – شکل و جنس تاج در ایران
شکل و جنس تاج در ایران از دورههای پیش از اسلام به بعد تغییر یافته است. نقوش سکههای بر جای مانده، از مهمترین منابعِ مطالعه در شکل تاج پادشاهان قدیم است.
۹.۱ – تاج شاهان هخامنشی
تاج شاهان هخامنشی (۵۵۹ ـ۳۳۰ ق م) کلاهی بلند و کنگرهدار و مزیّن به جواهر بود.
[۹۷] صفا، ذبیح اللّه، آیین شاهنشاهی ایران، ج۱، ص۱۸۴.
[۹۸] مشکور، محمدجواد، نامه باستان، ج۱، ص۶۶.
متنهای کهن، سنگنگارهها و سکهها آگاهیهای قابل توجهی دربار تاج در ایران باستان به دست میدهند. گزنفن مورخ یونانی در کورُپایدیا از تاجی زرین یاد میکند که کواکسارس (= هووخشتره)، پادشاه مادی به کورش هخامنشی هدیه کرد.
[۹۹] Xenophon، Cyropaedia، ج۲، ص۴۰۳، tr W Miller، London، ۱۹۵۳.
همو در شرح فتح ارمنیه و آشور و بابل از تاج و تیار راست نواردار او یاد میکند.
[۱۰۰] Xenophon، Cyropaedia، ج۱، ص۲۸۵، tr W Miller، London، ۱۹۵۳.
[۱۰۱] Xenophon، Cyropaedia، ج۲، ص۳۵۵، tr W Miller، London، ۱۹۵۳.
در سنگنگار بیستون داریوش تاجی کنگرهدار بر سر دارد که با نقش روزت و غنچههای دوگان لوتوس تزیین شده، و مربوط به حدودسال ۵۲۰قم است.
[۱۰۲] Azarpay، G، ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹،» Crowns and Some Royal Insignia in Early Iran «، Iranica Antiqua، Leiden، ۱۹۷۹، vol IX.
[۱۰۳] id، Ancient Iran، ج۱، ص۱۵۸، London، ۱۹۶۵.
نمونههای دیگری از اینگونه تاجهای کنگرهدار هخامنشی را برروی بعضی از مهرها و سکههای زرین داریوش (دریک) میتوان یافت.
[۱۰۴] Porada، E، ج۱، ص۸۰،» Achaemenid Art، Monumental and Minute «، Highlights of Persian Art، ed R Ettinghausen and E Yarshater، Boulder، ۱۹۷۹.
در نقش برجستههای پاسارگاد و تختجمشید، سوراخهایی که جای نصبِ اینگونه تاجهای زرین بر روی کلاههاست، هنوز باقیاست.
[۱۰۵] سامی، علی، تمدن هخامنشی، ج۲، ص۸۸- ۸۹، شیراز، ۱۳۴۳ش.
[۱۰۶] ذکاء، یحیی، نگاهی به کلاه پارسیان در روزگار هخامنشیان، هنر و مردم، ص۲۰، تهران، ۱۳۴۳ش، شم ۱۲.
ظاهراً شاهنشاهان هخامنشی تاجهای گوناگون داشتهاند، زیرا منابع کهن یونانی اصطلاحاتی مانند تیارا و کیداریس را در اینباره به کار بردهاند.
[۱۰۷] Gall، H، ج۱، ص۱۴۵-۱۶۱،» Die Kopfbedeckung des persischen Ornats bei den Achmeniden «، Archaeologische Mitteilungen aus Iran، Berlin، ۱۹۷۴، vol VII.
[۱۰۸] b Calmeyer، P، ج۱، ص۱۷۴-۱۸۵،» Vom Reisehut zur Kaiserkrone، B: Stand der archologischen Forschung zu den iranischen Kronen «، Archaeologische Mitteilungen aus Iran، Berlin، ۱۹۷۷، vol X.
این تاجها احتمالاً با گوهرهای رنگارنگ تزیین میشدهاند، چنانکه کورتیوس روفوس، مورخ رومی تاج داریوش سوم هخامنشی را که با نواری به رنگهای آبی و سفید آراسته بوده است، وصف کرده، مینویسد که ایرانیان تاج شاهنشاهان هخامنشی را کیداریس مینامیدند.
[۱۰۹] Curtius Rufus، Q، ج۱، ص۸۵، History of Alexander، tr J C Rolfe، London/Cambridge، ۱۹۷۱.
بعضی از نقشهای برجا مانده از هنر هخامنشی، نشان میدهد که زنانِ بلندپای درباری نیز کلاهی تاجمانند بر سر مینهادهاند. یک مهر هخامنشی که در موز لوور نگهداری میشود و قطعه پارچهای که از پازیریک به دست آمده است، این سرپوشهای زنانه را نشان میدهد.
[۱۱۰] Rudenko، S، ج۱، ص۱۳۹، Frozen Tombs of Siberia، London، ۱۹۷۰.
[۱۱۱] Koch، H، ج۱، ص۲۴۷، Es kündet Dareios der Knig، Mainz، ۱۹۹۲.
۹.۲ – تاج شاهان اشکانی
تاج اشکانیان (حک: ح ۲۵۰ق م ـ۲۲۶ میلادی) در ابتدا کلاهی مخروطی شکل بود، بعد به شکل نیمتاجی درآمد که آن را با نواری پهن به دور سر میبستند و از پشت گره میزدند و دو سر این نوار از پشت آویزان میشد. در اواخر دوره اشکانی، شاه دو نیمتاج را با هم و ملکه یک تاج یا نیمتاج را بر سر مینهاد.
[۱۱۲] مشکور، محمدجواد، نامه باستان، ج۱، ص۶۵.
تاجها و کلاههای سلطنتی پادشاهان اشکانی نیز به شکلهای گوناگون بوده است. ظاهراً در اوایل روزگار فرمانروایی این سلسله، پادشاهان تاجهای ساده و با تزیینات اندک به کار میبردهاند، چنانکه تصویر مهرداد اول (سل ۱۷۱- ح ۱۳۸قم) در سنگنگار خونگ نوروزی، نزدیک شهر ایذه نیز این نکته را تأیید میکند.
[۱۱۳] Vanden Berghe، L، ج۱، ص۴۸، Reliefs rupestres de l’Irn ancien، Bruxelles، ۱۹۸۴.
[۱۱۴] ملکزاده و رضوانی، محمداسماعیل، سیمای شاهان و نامآوران ایران باستان، ج۱، ص۲۶، تهران، ۱۳۴۹ش.
با اینکه کاربردِ کلاههای مخروطی شکل و نیز نیمتاجی که آن را با نواری پهن به دور سر میبستند، نزد اشکانیان مرسوم بود و آن را در سکههای اشکانی میتوان دید، استفاده از تاجهای باشکوه و گوهرنشان از روزگار شهریاری مهرداد دوم (سل ح ۱۲۴-۸۷قم) رایج شد. تاجِ مدورِ این پادشاهْ نسبتاً بلند و دارای زبانههایی بود که گوشها و پشت گردن را میپوشاند و بر مرکز آن نقش ستاره مانندی گوهرنشان شده بود. لبههای زیرین و زبرین آن را نیز با گوهر آذین کرده بودند.
[۱۱۵] Sellwood، D، ج۱، ص۷۳-۷۵، An Introduction to the Coinage of Parthia، London، ۱۹۷۱.
[۱۱۶] Wroth، W، ج۱، ص۳۴-۳۵، Catalogue of the Coins of Parthia، London، ۱۹۰۳.
[۱۱۷] ملکزاده بیانی، ملکه، تاریخسکه، ج۲، ص۳۹، تهران، ج ۱، ۱۳۴۶ش، ج ۲، ۱۳۵۷ش.
[۱۱۸] ملکزاده بیانی، ملکه، تاریخسکه، ج۲، ص۴۰، تهران، ج ۱، ۱۳۴۶ش، ج ۲، ۱۳۵۷ش.
در این میان، تاجِ سینَتْروک و فرهاد سوم از تاجهای زیبای پادشاهان اشکانی بهشمار میرود که افزون بر تزیین با ردیفهای مروارید و دیگر گوهرها، با ردیفی پیکرک گوزن نر و یا زائدههای قلابشکل، یا گلـ میخ مانند آراسته شده است.
[۱۱۹] Sellwood، D، ج۱، ص۹۰، An Introduction to the Coinage of Parthia، London، ۱۹۷۱.
[۱۲۰] Sellwood، D، ج۱، ص۹۵، An Introduction to the Coinage of Parthia، London، ۱۹۷۱.
[۱۲۱] Sellwood، D، ج۱، ص۲۲۷، An Introduction to the Coinage of Parthia، London، ۱۹۷۱.
[۱۲۲] Sellwood، D، ج۱، ص۲۸۲، An Introduction to the Coinage of Parthia، London، ۱۹۷۱.
[۱۲۳] Wroth، W، ج۱، ص۳۶، Catalogue of the Coins of Parthia، London، ۱۹۰۳.
[۱۲۴] Wroth، W، ج۱، ص۴۷-۵۵، Catalogue of the Coins of Parthia، London، ۱۹۰۳.
[۱۲۵] Wroth، W، ج۱، ص۲۱۳، Catalogue of the Coins of Parthia، London، ۱۹۰۳.
[۱۲۶] Wroth، W، ج۱، ص۲۴۵، Catalogue of the Coins of Parthia، London، ۱۹۰۳.
[۱۲۷] Wroth، W، Catalogue of the Coins of Parthia، London، ۱۹۰۳.
[۱۲۸] Wroth، W، ج۱، ص۷۶، Catalogue of the Coins of Parthia، London، ۱۹۰۳.
[۱۲۹] سیمای شاهان و نامآوران ایران باستان، تهران، ۱۳۴۹ش.
تاج پاکر دوم نیز کروی شکل بوده، و بر روی آن با مـروارید نقشهای نیمدایره ـ مانند، و در میان آن شکل ستارهمانندی ایجاد شده بوده است.
[۱۳۰] W، Catalogue of the Coins of Parthia، London، ۱۹۰۳.
شاهبانوهای اشکانی نیز دارای تاج ویژ خود بودند. نمونههایی از این تاجها را ازجمله میتوان در سردیس مرمرین و سکههای موزا، همسر فرهاد چهارم و مادر فرهادک دید که تاجی کنگرهدار بر سر دارد.
[۱۳۱] Ghirshman، R، ج۱، ص۹۶، Iran، Parthes et Sassanides، Paris، ۱۹۶۲.
بر پشت سکههای فرهاد چهارم نیز تصویر او با تاجی جواهر نشان و متفاوت با تاج پیشین نشان داده شده است.
[۱۳۲] Wroth، W، ج۱، ص۱۴۰-۱۴۱، Catalogue of the Coins of Parthia، London، ۱۹۰۳.
[۱۳۳] سیمای شاهان و نامآوران ایران باستان، تهران، ۱۳۴۹ش.
۹.۳ – تاج شاهان ساسانی
درباره تاج در دوره ساسانیان اطلاعات بیشتری وجود دارد. هر یک از شاهان ساسانی تاجی مخصوص به خود داشت. مسعودی
[۱۳۴] مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۱۰۶۱۰۷.
و حمزه اصفهانی
[۱۳۵] حمزه بن حسن حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ج۱، ص۴۵.
از کتابی حاوی تصاویر پادشاهان ساسانی و تاجهای آنان یاد کردهاند. تاج اردشیر بابکان (حک: ۲۲۶ـ۲۴۱ میلادی) در آغاز مروارید نشان و به سبک شاهان اشکانی بود. سپس چیزی شبیه گوی به بالای آن اضافه شد که احتمالاً علامت کره زمین یا خورشید بوده است. شاپور اول (حک: ۲۴۱ـ۲۷۲ میلادی) تاجی کنگره دار و مزیّن به گوی مرصع داشت. تاجِ برخی دیگر از پادشاهان ساسانی دندانهدار با کنگرههای تیز یا به شکل کلاهی گرد یا به شکل عقابی با بالهای گشوده بود. تاج بهرام پنجم (حک: ۴۲۰ـ ۴۳۸ یا ۴۳۹ میلادی) مزیّن به هلال ماه
[۱۳۶] علی سامی، تمدن ساسانی، ج۲، ص۲۸.
و تاج انوشیروان (حک: ۵۳۱ ـ۵۷۹ میلادی) از طلا و نقره و مرصع به صد دانه مروارید، یاقوت سرخ و زمرد بود. این تاج سنگین را ــ که گفتهاند ۹۱ کیلوگرم وزن داشته ــ با زنجیری طلایی و بسیار نازک از سقف میآویختهاند و شاه زیر آن مینشسته است.
[۱۳۷] مشکور، محمدجواد، نامه باستان، ج۱، ص۶۸.
این تاج در فتح مدائن به دست مسلمانان افتاد که آن را به مدینه برده، در حضور عمر بن خطاب در معرض دید عموم قرار دادند.
[۱۳۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۴، ص۲۲۲۳.
درباره سرنوشت این تاج اطلاع دیگری به دست نیامده است. به نوشته ابوریحان بیرونی در کتاب الجماهر،
[۱۳۹] ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۲۵۶.
شاهان ساسانی به عدد سالهای سلطنت خود مهرهای از سنگهای قیمتی بر تاج خویش میافزودهاند.
پادشاهان ساسانی هریک تاجی مخصوص به خود داشتند و بدین وسیله میتوان آنان را از یکدیگر بازشناخت. تاج نزد ساسانیان نماد فَرّ شاهی بود.
[۱۴۰] کارنام اردشیر بابکان، به کوشش مشکور، محمدجواد، ج۱، ص۱۸، تهران، ۱۳۲۹ش.
از اینرو، اگر به دلیلهایی چون اسارت و یا سرنگونی، فرمانرواییِ یکی از آنان از هم میگسست، وی پس از دستیابیِ دوباره به قدرت، باید تاج تازهای بر سر میگذاشت. بدین ترتیب، تاج نو برپای تاج پیشین، اما با افزودن آرایههای تازه، ساخته میشد.
[۱۴۱] ۲۴۵، Ghirshman، ج۱، ص۱۷۳، R، Iran، Parthes et Sassanides، Paris، ۱۹۶۲.
[۱۴۲] Frye، R N، ج۱، ص۱۳۴،» The Political History of Iran under the Sasanians «، The Cambridge History of Iran، vol III) 1 (، ed E Yarshater، Cambridge، ۱۹۸۳.
[۱۴۳] Gbl، R، ج۱، ص۳۲۵،» Sasanian Coins «، The Cambridge History of Iran، vol III) 1 (، ed E Yarshater، Cambridge، ۱۹۸۳.
حمز اصفهانی
[۱۴۴] حمز اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارضوالانبیاء، ج۱، ص۳۸-۴۴، بیروت، دارمکتبه الحیاه.
[۱۴۵] حمز اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ج۱، ص۴۷- ۴۸، بیروت، دارمکتبه الحیاه.
و صاحب مجملالتواریخ و القصص
[۱۴۶] مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، ج۱، ص۳۳- ۳۸، تهران، ۱۳۱۸ش.
از تاجهای پادشاهان ساسانی وصفهای جالبی ارائه کردهاند. مسعودی از کتابی یاد میکند که در ۳۰۳ق/۹۱۵م در شهر استخر دیده که تصویر پادشاهان ساسانی و تاج ایشان در آن نقش شده بوده است.
[۱۴۷] مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳م.
طبری نیز تزیینات تاج زرین و سیمین خسرو انوشیروان را ــ که آراسته به یاقوت و زبرجد و مروارید بوده است ــ برمیشمرد و مینویسد: این تاج چنان سنگین بوده است که آنرا با زنجیری زرین از سقف یکی از تالارهای ایوان کسری (در تیسفون) آویخته بودهاند و خسرو در زیر آن بر تخت مینشسته، و سر را درون آن فرو میبرده است.
[۱۴۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۲، ص۱۴۰.
وزن این تاج را ۵/۹۱ کیلوگرم تخمین زدهاند. حلقهای که این زنجیر را به سقف میبسته، تا ۱۲۲۷ق/۱۸۱۲م برجا بوده است.
[۱۴۹] Justi، F، ج۱، ص۲۱۰، Geschichte des alten Persiens، Alten Berlin، ۱۸۷۹.
[۱۵۰] Christensen، A، ج۱، ص۳۹۷-۳۹۸، L’Iran sous les Sassanides، Copenhagen، ۱۹۴۴.
از تاجها و صحنههای تاجگذاری پادشاهان ساسانی نقش برجستههای متعددی باقی مانده است.
[۱۵۱] Harper، P O، ج۱، ص۴۹-۶۴،» Thrones and Enthronement Scenes in Sasanian Art «، Iran، London، ۱۹۷۹، vol XVII.
[۱۵۲] R، Iran، Parthes et Sassanides، Paris، ۱۹۶۲.
[۱۵۳] بهنام، عیسی، نقش رستم در تاجگذاری پادشاهان ساسانی، ج۱، ص۱۵-۲۰، هنر و مردم، تهران، ۱۳۴۶ش، شم ۶۰.
کهنترین نقش برجا مانده از ساسانیان تصویری است از بابک پدر اردشیر اول که بر دیوار کاخ تچر کنده شده است. در این تصویر، بابک کلاهی گرد ــ که زائدهای بادبزنی شکل در بالای آن، و نواری مواج در پشت آن وصل است ــ بر سر دارد.
[۱۵۴] Herzfeld، E E، ج۱، ص۳۰۸-۳۰۹، Iran in the Ancient East، London/New York، ۱۹۴۱.
بر سک ۵ درهمی نقر شاپور، تصویر بابک با همینگونه پوششِ سر نقش شده است. نقش شاپور در تچر نیز باتاجی مشابه تاجهای اشکانی دیده میشود.
[۱۵۵] Lukonin، VG، ج۱، ص۲۹، Kultura Sasanidskogo Irana، Moscow، ۱۹۶۹.
[۱۵۶] کارنام اردشیر بابکان، به کوشش مشکور، محمدجواد، ج۱، ص۱۰، تهران، ۱۳۲۹ش.
[۱۵۷] کارنام اردشیر بابکان، به کوشش مشکور، محمدجواد، ج۱، ص۱۸، تهران، ۱۳۲۹ش.
بررسی نقش سکههای ساسانی دگرگونیهای پدید آمده در تاج پادشاهان این سلسله را نشان میدهد. شکل تاجها نشاندهند بیش از ۳۰ بار دگرگونی است.
[۱۵۸] Ghirshman، R، ج۱، ص۲۴۵، Iran، Parthes et Sassanides، Paris، ۱۹۶۲.
ساختار کلی تاجها در این دوره شامل کلاهی معمولاً گرد بود که لب زیرین آن بیشتر کنگرههای بلند یا کوتاه داشت و با نمادهای مختلفی چون هلال ماه، بال پرنده، ستاره و نوارهای مواجِ بلند و کوتاه آذین شده بود.
[۱۵۹] Ghirshman، R، ج۱، ص۲۴۵، Iran، Parthes et Sassanides، Paris، ۱۹۶۲.
ویژگی تقریباً مشترک تاجهای پادشاهان ساسانی بخش کرویِ بالای آن است که برخی از پژوهشگران آنرا نماد شاهی، و بعضی پوششی برای موی جمع شد سر پادشاه دانستهاند و نوشته شده که احتمالاً از پارچ ظریف ابریشمی بوده است.
[۱۶۰] Ghirshman، R، ج۱، ص۱۲۶، Iran، Parthes et Sassanides، Paris، ۱۹۶۲.
[۱۶۱] Herrmann، G، ج۱، ص۷۸، The Iranian Revival، Oxford، ۱۹۷۷.
[۱۶۲] Herrmann، G، ج۱، ص۱۴۲، The Iranian Revival، Oxford، ۱۹۷۷.
شاهبانوها و ملکههای ساسانی نیز از تاجهای ویژ خود استفاده میکردهاند. بر سکهای بازمانده از پوراندخت، اوتاجی گوهرنشان با دو بال بر سر دارد که هلال ماه و گویی کوچک در بالای آن است.
[۱۶۳] id، Sasanian Numismatics، ج۱، ص۲۲۸-۲۲۹، Braunschweig، ۱۹۷۱.
مُهری از همان دوره ملکهای را با تاج کنگرهدار مشابه تاجهای هخامنشی و کلاهی مشابه تاجهای اشکانی نشان میدهد.
[۱۶۴] Ghirshman، R، ج۱، ص۲۴۱، Iran، Parthes et Sassanides، Paris، ۱۹۶۲.
۹.۴ – تاج دوره اسلامی در ایران
تاج در ایرانِ دوره اسلامی نیز کاربرد بسیار داشته است. مرداویج زیاری (حک: ۳۱۶ـ۳۲۳) تاج مرصعی مانند تاج انوشیروان ساخت و مانند شاهان ساسانی تاج بر سر میگذاشت.
[۱۶۵] ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۳۰۲.
در دوره آل بویه (ح ۳۲۰ـ ۴۴۸) رسم بود که خلیفه عباسی تاج بر سر سلطان بگذارد و او را به رسمیت بشناسد.
[۱۶۶] هلال بن محسن صابی، رسوم دارالخلافه، ج۱، ص۹۴.
از این دوره به بعد، القابی چون «تاج المله»
[۱۶۷] هلال بن محسن صابی، رسوم دارالخلافه، ج۱، ص۱۲۱.
«تاج العلماء و الحُکام» و «تاج الفضلاء»
[۱۶۸] قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۶، ص۴۲.
رایج شد
[۱۶۹] قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، لقب.
سلطان مسعود غزنوی (۴۲۱ـ۴۳۲) نیز تاجی داشت که همچون تاج انوشیروان با زنجیرهایی از بالای تخت او آویزان بود.
[۱۷۰] بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، ج۱، ص۵۴۰.
بر اساس منابع عهد سلجوقی، از جمله تاریخ سلاجقه،
[۱۷۱] آقسرایی، محمود بن محمد، تاریخ سلاجقه، ج۱، ص۱۶۷.
[۱۷۲] آقسرایی، محمود بن محمد، تاریخ سلاجقه، ج۱، ص۱۸۶.
پادشاهان این دوره نیز تاج بر سر میگذاشتهاند. یکی از ملزومات سلطنت در دوره ایلخانان مغول نیز کلاهی مرصع بوده است.
[۱۷۳] برتولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران، ج۱، ص۲۶۷.
به نوشته قدوسی
[۱۷۴] قدوسی، محمدحسین، نادرنامه، ج۱، ص۴۰۵.
بر روی کلاه نادرشاه افشار (حک: ۱۱۴۸ـ ۱۱۶۰) چهار جقه نصب شده بود.
در تاریخ دوران اسلامی ایران نیز گاه از تاج پادشاهان یاد شده است. مرداویج زیاری در ۳۲۳ق/۹۳۵م تاجی گوهرنشان به شکل تاج شاهنشاهان ساسانی برای خویش ساخت.
[۱۷۵] ابوعلی مسکویه، احمد، تجارب الامم، ج۱، ص۳۱۷- ۳۱۸، به کوشش آمدرز، قاهره، ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م.
[۱۷۶] ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۳۰۲.
در ۳۶۷ق/ ۹۷۸م عضدالدول دیلمی از سوی الطائع لله، خلیف عباسی لقب «تاجالمله» یافت و تاج بر سر گذاشت.
[۱۷۷] صابی، هلال، رسوم دارالخلافه، ج۱، ص۸۰، به کوشش میخائیل عواد، بغداد، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
[۱۷۸] صابی، هلال، رسوم دارالخلافه، ج۱، ص۸۴، به کوشش میخائیل عواد، بغداد، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
[۱۷۹] صابی، هلال، رسوم دارالخلافه، ج۱، ص۹۴، به کوشش میخائیل عواد، بغداد، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
[۱۸۰] صابی، هلال، رسوم دارالخلافه، ج۱، ص۹۵، به کوشش میخائیل عواد، بغداد، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
سلطان مسعود غزنوی تاجی داشت که با زنجیری زرین ــمانند تاج خسرو انوشیروان ــ از سقف بارگاه او آویختـه بودند.
[۱۸۱] بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، ج۱، ص۵۴۰، به کوشش قاسم غنی و علیاکبر فیاض، تهران، ۱۳۲۴ش.
در دورههـای بعد ــ مانند دور سلجوقیان و خوارزمشاهیان ــ نیز در منابع، شواهدی دربار تاج و برگذاری آیینهای تاجگذاری دیده میشود.
[۱۸۲] مشکوتی، نصرتالله، نگاهی به تاجگذاری شاهنشاهان ایران در اماکن باستانی و مراکز تاریخی، ج۱، ص۳۶، هنر و مردم، تهران، ۱۳۴۶ش، شم ۶۰.
همچنین بر پای گزارشی از روزگار ایلخانیان، تاجالدین علیشاه پس از رسیدن به منصب وزارت اولجایتو، کلاهی جواهرنشان به ایلخان تقدیم کرد که قطعه لعلی به وزن ۲۴ مثقال بر قب آن قرار داشت.
[۱۸۳] وصاف، تاریخ وصاف، ج۱، ص۵۴۰، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
۹.۵ – تاج در دوره صفوی
در دوره صفوی (۹۰۵ـ ۱۱۴۸)، تاج شکل تازهای پیدا کرد. دور کلاه شاه سلیمان (حک: ۱۰۵۷ـ ۱۱۰۵) پارچهای پنبهای به صورت عمامه پیچیده شده و در انتهای آن، الماسی درشت نصب شده بود. سراسر کلاه از جواهرات
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 