پاورپوینت کامل اللّه (مفردات‌نهج‌البلاغه) ۸۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اللّه (مفردات‌نهج‌البلاغه) ۸۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اللّه (مفردات‌نهج‌البلاغه) ۸۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اللّه (مفردات‌نهج‌البلاغه) ۸۲ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل اللّه (مفردات‌نهج‌البلاغه) ۸۲ اسلاید در PowerPoint

اللّه یکی از مفردات نهج البلاغه، علم و اسم خدای تعالی می‌باشد که هم از لحاظ واژگانی و ادبی و هم از لحاظ مفهومی، در این مقاله مورد بررسی قرار می‌گیرد. زیرا مساله‌ی توحید و صفات و ویژگی‌های خداوند، از موضوعاتی هستند که در بسیاری از خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌های نهج البلاغه در بیان حضرت امیر (علیه‌السلام) آمده و مورد بحث و بررسی‌ اندیشمندان گوناگون قرار گرفته است که برخی از آن دیدگاه‌ها در این نوشتار مورد تبین قرار می‌گیرند.

فهرست مندرجات

۱ – مقدمه
۲ – واژه‌شناسی
۳ – استعمال زیاد
۴ – دیدگاه‌ها در مورد نهج‌البلاغه
۴.۱ – دیدگاه احمد امین مصری
۴.۱.۱ – پاسخ شهید مطهری
۵ – مفهوم‌شناسی
۵.۱ – موجودی مجرد و بی‌نهایت
۵.۲ – هستی مطلق
۵.۳ – تحلیل وبررسی
۵.۳.۱ – دیدگاه نگارنده
۵.۴ – محدود نبودن و غیر قابل توصیف
۵.۴.۱ – تبیین واژه‌ها
۵.۴.۲ – دلیل نامحدودی
۵.۴.۳ – شیوایی سخن امام
۵.۵ – عینیت ذات و صفات
۵.۵.۱ – نفی صفات زائد بر ذات
۵.۶ – نفی توصیف عددی خداوند
۵.۶.۱ – دیدگاه شهید مطهری
۵.۶.۲ – دیدگاه نگارنده
۶ – پانویس
۷ – منبع

۱ – مقدمه

توحید و معرفت خدا و صفات و ذات با عظمتش، به طور گسترده در «نهج البلاغه» مطرح است و این نوع طرح و توضیح، بدون مبالغه در حدّ خود اعجاز است. مطالبی که در این رابطه در این کتاب عظیم بازگو شده نسبت به آن زمان کاملا نامانوس بوده است. لذا امام (صلوات‌اللّه‌علیه) که متصل به دریای علم پرودگار بود بدون اغراق در این باره، قرن‌ها از زمان جلوتر رفته است. چراکه با دیدن این مطالب معلوم می‌شود که شیعه‌ی علی (علیه‌السلام) شناخت دقیق و علمی از آن حضرت (علیه‌السلام) پیدا نکرده است. در خصوص دلائل خلافت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و نقل ویژگی‌های اخلاقی، اجتماعی و مجاهدت‌های وی تلاش‌های بسیار انجام شده است؛ اما‌ بررسی حقایق نهج البلاغه نیاز به کاوش و تلاش بیشتری دارد؛ چنان‌که آن حضرت خود را معرّفی نموده است.

۲ – واژه‌شناسی

الله (جلّ‌جلاله)، علم (اسم) خداوند تبارک و تعالی است. بعضی می‌گویند: اصل آن الاه است و لام بر آن اضافه شده و همزه‌اش برای تخفیف حذف گردیده و لام در لام ادغام شده است. ولی صاحب قاموس گوید: اصحّ آن است که علم غیر مشتق است.

[۱] فیروز آبادی، مجدالدین، القاموس المحیط، ج۴، ص۲۸۰، بیروت، دار العلم، بی‌تا.

فیومی در «مصباح» گفته است: گویند آن علم غیر مشتق است که الف و لام لازم آن است. ولی سیبویه گفته: مشتق است و اصل آن «الاه» می‌باشد.

[۲] قیومی المقری، أحمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۱، ص۱۶، بی‌جا، المکتبه العصریّه، چ دوم، ۱۴۱۸.

۳ – استعمال زیاد

لفظ مبارک اللّه بنابر نقل الکاشف هزار و دویست و نود و سه (۱۲۹۳) بار و بنا به نقل المعجم، هزار و سیصد و چهل دو «۱۳۴۲» بار در «نهج البلاغه» آمده است. همچنین کلم «اللهم» بیست و دو بار و «اله»، هفده بار و «الها»، دو بار و «الهک»، سه بار و «الهه»، یک‌بار و «الهم» یک‌بار در «نهج البلاغه» موجود می‌باشد.

۴ – دیدگاه‌ها در مورد نهج‌البلاغه

برخی نویسندگان و صاحبان قلم دیدگاه‌ی خاصی را نسبت به انتساب این سخنان به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) مطرح نموده‌اند که برخی از آن‌ها مورد بحث و بررسی قرار خواهند گرفت.

۴.۱ – دیدگاه احمد امین مصری

نویسندگان ناآگاهی امثال احمد امین مصری و بعضی دیگر، دچار توّهم شده و در انتساب این نوع کلمات به امام علی (علیه‌السلام) تردید کرده‌ و می‌گویند: عرب قبل از فلسفه یونان به این بحث‌ها و تجزیه، تحلیل‌ها و موشکافی‌ها آشنا نبود؛ این سخنان را بعدها، آشنایان با فلسفه یونان ساخته و به امام علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) نسبت داده‌اند.

۴.۱.۱ – پاسخ شهید مطهری

مرحوم شهید مطهّری در جواب این سخن فرموده‌اند: ما هم می‌گوییم عرب با چنین کلمات و سخنانی آشنا نبود. آقای احمد امین، اول علی (علیه‌السلام) را در سطح اعرابی از قبیل ابوجهل و ابوسفیان از لحاظ‌ اندیشه، پایین می‌آورد و آنگاه صغری و کبری ترتیب می‌دهد! مگر عرب جاهلی با معانی و مفاهیمی که قرآن آورده آشنا بود؟! مگر علی (علیه‌السلام) تربیت شده و تعلیم یافته مخصوص پیامبر نبود؟! مگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) علی را به عنوان اعلم اصحاب خود معرفی نکرد؟! چه ضرورتی دارد که ما به خاطر حفظ شان برخی از صحابه که در یک سطح عادی بودند، شان و مقام دیگری را که از عالی‌ترین مقام عرفانی و افاضه‌ی باطنی از برکت اسلام بهره‌مند بوده است، انکار کنیم‌؟! ! آقای احمد امین می‌گوید: قبل از فلسفه‌ی یونان مردم عرب با این معانی و مفاهیمی که در نهج البلاغه آمده است آشنا نبودند؛ جواب این است که با معانی و مفاهیمی که در نهج البلاغه آمده است بعد از فلسفه‌ی یونان هم آشنا نشدند. نه تنها عرب آشنا نشده، بلکه مسلمانان غیر عرب هم آشنا نشدند. زیرا فلسفه‌ی یونان هم آشنا نبود؛ این‌ها از مختصات فلسفه‌ی اسلامی است، یعنی از مختصات اسلام است و فلاسفه اسلام تدریجا با الهام از مبادی اسلام آن‌ها را وارد فلسفه‌ی خود کردند.

[۳] مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ص۴۴.

• آری سخنان نهج البلاغه در فلسفه‌ی یونان مطرح نیست تا بگوییم. عرب بعد از آشنایی با فلسفه‌ی یونان با این مطالب آشنا شده است. بلکه نهج البلاغه رشحات آن عرفان واقعی است که در قلب مولا علی (علیه‌السلام) از برکت اسلام منعکس شده است.

۵ – مفهوم‌شناسی

به هر حال لازم است به گوشه‌هایی از توحید در نهج البلاغه اشاره بکنیم بدین بیان که در ابتدا باید بدانیم که: این مطالب در کلمات امام (صلوات‌اللّه‌علیه) یکدفعه از راه حسّ و تجربه مطرح می‌شود که همچون آینه، خالق و پدید آورنده‌ی خود را نشان می‌دهند. مانند: تفکر در نظام کلی آسمان و زمین و یا در مصادیق و جزئیات آن‌ها؛ مانند: مورچه، طاووس، خفاش، ملخ، انسان، ماهی، فیل، پرندگان، کوه‌ها، جوّ و امثال آن. در هم این‌ها مقدمه‌ی اوّل حسّی و کبرای آن عقلی است. یعنی عالم یک‌پارچه نظم و تدبیر و هدفداری است و این نظام بدون دخالت عقل و شعور و مشیّت کلی (خدا)، امکان پذیر نیست. دفع دیگر از راه تفکّرات عقلی و محاسبات خالص فلسفی مطرح شده که حسّ و تجربه را در آن‌ها راهی نیست. مانند: ازلیّت خداوند، بساطت ذات پاکش و صفات و افعال و امثال آن‌ها. همانطور که قرآن مجید نیز هر دو راه را پیموده است. اینک نمونه‌هایی از این بحث:

۵.۱ – موجودی مجرد و بی‌نهایت

حق تعالی وجود بی‌نهایت و مجرّد و هستی مطلق است. «لا تدرکه العیون بمشاهده العیان و لکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان، قریب من الاشیاء غیر ملابس بعید منها غیر مباین، متکلم لا برویّه، مرید لا بهمّه، صانع لا بجارحه، لطیف لا یوصف بالخفاء کبیر لا یوصف بالجفاء بصیر لا یوصف بالحاسّه، رحیم لا یوصف بالرقّه…»

[۴] صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۲۵۸، خطبه۱۷۹.

(در نسخه‌ی محمد عبده «ملامس» با میم است.«

[۵] عبده، محمد، نهج البلاغه، ج۲، ص۱۲۰، بی‌جا، مطبعه الاستقامه، بی‌تا.

» مردی به نام ذعلب یمانی از امام (علیه‌السّلام) پرسید یا امیرالمؤمنین آیا پروردگار خودت را دیده‌ای؟ امام فرمود: آیا خدایی را که نمی‌بینم پرستش می‌کنم‌؟! «ا فاعبد ما لا اری»؟!، ذعلب گفت: خدا را چطور می‌بینی‌؟! حضرت فرمود: چشم‌ها او را بالعیان نمی‌بینند ولی قلب‌ها او را به حقائق ایمان درک می‌کنند، او به اشیاء نزدیک است ولی نه این‌که به آن‌ها چسبیده باشد و از اشیاء دور است ولی نه اینکه از آن‌ها کنار باشد، سخن‌گو است امّا نه با تفّکر و بعد از اعمال فکر، اراده کننده است ولی نه اینکه با قصد (مانند انسان نیست که اوّل ارزیابی و بعد اراده نماید) کار می‌کند ولی نه با ابزار (بلکه فقط با اراده) لطیف و غیر مرئی است ولی نه این‌که با مخفی شدن توصیف شود. بزرگ است ولی نه به معنی غلظت و خشونت و بزرگی مادّی، بیناست ولی نه این‌که با چشم ببیند، مهربان است ولی نه با سوزش قلب … خلاص این کلام آن است که: ذات حق تعالی یک وجود مطلق، بسیط بی‌انتها و غیر مادّی است که کمالات را دارد ولی احکام مادّه بر او جاری نیست و مصداق این آیات نورانی از قرآن کریم است: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ»،

[۶] شوری/سوره۴۲، آیه۱۱.

«لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ»

[۷] اخلاص/سوره۱۱۲، آیه۴.

ناگفته نماند فقط این‌گونه خدا عقلا قابل قبول است و اگر غیر این باشد خدا نمی‌شود.
• الهیات بالمعنی الاخصّ و طرح توحید با چنین تعبیرات برای اولیّن بار فقط در لسان نهج البلاغه است و پیش از امام (صلوات‌اللّه‌علیه) توسط کس دیگری مطرح نشده و چنان‌که از مرحوم شهید مطهری نقل شد: این‌ها محصول فلسف یونان نیست، و در آن فلسفه اینگونه مطالب نیست، این‌ها رشحات قلب پر از انوار عرفانی حضرت ولیّ ذو الجلال (علیه‌السّلام) است، بار دیگر در کلمات گذشته دقت فرمایید که ذات مجرّد و مطلق خدا چطور توصیف شده است.

۵.۲ – هستی مطلق

در این خصوص حضرت علی (علیه‌السلام) در بیانی فرموده‌اند: «ما وحّده من کیّفه و لا حقیقته اصاب من مثّله، و لا ایّاه عنی من شبّهه، و لا صمده من اشار الیه و توهمه، کل معروف بنفسه مصنوع و کل قائم فی سواه معلول، فاعل لا باضطراب آله، مقدّر لا بجول فکره غنی لا باستفاده، لا تصحبه الاوقات و لا ترفده الادوات، سبق الاوقات کونه، و العدم وجوده، و الابتداء ازله … لا تبلیه اللیالی و الایّام، و لا یغیّره الضیاء و الظّلام، و لا یوصف بشیء من الاجزاء … لیس فی الاشیاء بوالج و لا عنها بخارج، یخبر لا بلسان و لهوات و یسمع لا بخروق و ادوات، یقول و لا یلفظ، و یحفظ و لا یتحفّظ و یرید و لا یضمر، یحّب و یرضی من غیر رقّه و یبغض و یغضب من غیر مشقّه، یقول لمن اراد کونه «کن فیکون» لا بصوت یقرع و لا بنداء یسمع و انّما کلامه سبحانه فعل منه انشاه و مثّله لم یکن من قبل ذلک کائنا و لو کان قدیما لکان الها ثانیا…»

[۸] صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۲۷۲، خطبه۱۸۶.

این کلام نیز مانند سخن اوّل: هستی مطلق، بی نهایت بودن، یگانگی و تجّرد از مادّه و کمال قدرت و علم خدا را می‌رساند ولی باید دید آیا شنوندگان آن روز به این حقایق آشنا شده‌اند یا نه‌؟ اینک مقداری از آن‌را بررسی می‌کنیم.

۵.۳ – تحلیل وبررسی

برای آن‌که این ویژگی مهم الهی ـ مجرد و بی‌نهایت و هستی مطلق ـ روشن شود، به بررسی بیشتری نیاز است که می‌توان به این امور اشاره نمود:
۱: توصیف خداوند با کیفیّت و چنان و چنین بودن لازمه‌اش محدود بودن و نظیر داشتن است و آن منافی توحید و بی‌همتایی است لذا فرموده: «ما وحدّه من کیّفه.

[۹] صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۲۷۲، خطبه۱۸۶.

۲: شیء مجرّد و بی‌نهایت محال است که مثل داشته و یا به چیزی شبیه باشد و گرنه از بی‌نهایت بودن می‌افتد لذا فرموده است: و لا حقیقته اصاب …

[۱۰] صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۲۷۲، خطبه۱۸۶.

این مطلب در ذیل «واحدا لا بعدد.» خواهد آمد.

[۱۱] صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۲۶۹، خطبه۱۸۵.

۳: مشارالیه بودن محدودیت و مکان لازم دارد هر کس خدا را با اشاره قصد کند، خدای واقعی را قصد نکرده بلکه یک شیء محدود و مکانی را قصد کرده است لذا فرموده: «و لا صمده من اشار الیه.»

[۱۲] صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۲۷۲، خطبه۱۸۶.

۴: یک چیز اگر با اشاره یا کیفیّتش و یا شباهت به دیگری شناخته شود او به وسیله خودش شناخته شده و چنین چیزی حتما مصنوع و قائم بغیر و معلول خواهد بود، لذا فرموده: «کلّ معروف بنفسه مصنوع و کل قائم فی سواه معلول.»

[۱۳] صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۲۷۲، خطبه۱۸۶.

این دو جمله استدلال است به چهار مطلب فوق.
۵: زمان و وقت زائیده از حرکت ماده است، آنجا که ماده و حرکت نیست زمان هم نیست علی هذا خداوند در «لا زمان» است لذا فرموده: «لا تصحبه الاوقات»

[۱۴] صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۲۷۲، خطبه۱۸۶.

سبحان اللّه بزرگی این سخن به بزرگی عالم بلکه بیشتر است.
۶: خداوند با اراده کار می‌کند، «اِذا اَرادَ شَیْئاً اَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»

[۱۵] یس/سوره۳۶، آیه۸۳.

پس خداوند در کار کردن به ادوات و آلات احتیاج ندارد، این مخلوق است که با ابزار کار می‌کند فلذا فرموده «لا ترفده الادوات؛

[۱۶] صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۲۷۳، خطبه۱۸۶.

ابزار کار به او کمک نمی‌کند.»
۷: زمان و وقت توام با مادّه آفریده شده است، چنانکه طول و عرض و عمق با جسم آفریده شده‌اند، آنگاه که خداوند کائنات را آفرید، زمان هم آفریده شده و قبل از کائنات زمانی وجود نداشت این است که فرموده: «سبق الاوقات کونه؛

[۱۷] صبحی صالح، نهج البلاغه، ص۲۷۳، خطبه۱۸۶.

وجود خدا بر اوقات و زمان پیشی گرفته است.»
۸: هر موجود حادث مسبوق به عدم است ولی وجود قدیم مسبوق به عدم نمی‌تواند باشد زیرا ازلی است و لذا فرموده: «سبق.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.