پاورپوینت کامل ابن تیمیه (دائرهالمعارفبزرگاسلامی) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ابن تیمیه (دائرهالمعارفبزرگاسلامی) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ابن تیمیه (دائرهالمعارفبزرگاسلامی) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ابن تیمیه (دائرهالمعارفبزرگاسلامی) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
ابن تیمیه (دائرهالمعارفبزرگاسلامی)
ابن تَیْمیّه، تقیالدین ابوالعباس احمد بن شهابالدین عبدالحلیم ابن مجدالدین عبدالسلام بن عبدالله بن ابی القاسم محمد بن الخضر بن محمد بن الخضر الحرانی الدمشقی الحنبلی
[۱] صائب، عبدالحمید، ابن تیمیه: عقائده و موفقه، ص ۱۷، قم، مرکز الغیر للداراسات الاسلامی، مطبعه الباقری، ۱۴۱۷ ه ق، ۱۹۹۷ م.
، از مشاهیر علمای اسلام (ولادت: دوشنبه ۱۰ ربیع الاول ۶۶۱ – وفات: شب دوشنبه ۲۰ ذیقعده ۷۲۸ق/۲۲ ژانویه ۱۲۶۳-۲۶ سپتامبر ۱۳۲۸م)
این مقاله در صدد دفاع از این فرد نیست، بلکه با توجه به مستندات تاریخی به زوایای مختلف زندگی این فرد و رفتار و کردار او پرداخته است.
فهرست مندرجات
۱ – زندگینامه
۱.۱ – محل تولد
۱.۲ – هجرت به دمشق
۲ – افراد برجسته خانواده ابن تیمیه
۲.۱ – محمد بن خضر
۲.۲ – عبدالحلیم
۳ – شیوخ
۴ – جایگاه علمی
۵ – تألیفات
۶ – واقعه عساف نصرانی
۷ – تدریس در الحنبلیه
۸ – اعتقادات
۹ – فتح شدن ارمنستان صغیر
۱۰ – نگارش العقیده الحمویه
۱۱ – تسخیر شام به دست غازان
۱۲ – حمله به جبال کسروان
۱۳ – جایگاه سیاسی
۱۴ – جنگ شقحب
۱۵ – اقدامات سختگیرانه
۱۶ – محاکمه بر سر عقاید
۱۶.۱ – خلاصه داستان
۱۶.۲ – حکم زندان
۱۶.۳ – نامه ضد ابن تیمیه
۱۶.۴ – تلاش قضات برای آزادی وی
۱۶.۵ – آزادی از زندان
۱۷ – ابن تیمیه از دیدگاه اهل سنت
۱۸ – شکایت بزرگان صوفیه
۱۹ – سفر به اسکندریه
۲۰ – بازگشت به قاهره
۲۱ – توطئه قتل
۲۲ – سفر به بیت المقدس
۲۳ – بازگشت به دمشق
۲۴ – مسأله حلف به طلاق
۲۴.۱ – توضیح مسأله
۲۴.۲ – حکم سلطان
۲۴.۳ – سبب صدور فرمان سلطان
۲۵ – فتوا دهندگان بر علیه ابن تیمیه
۲۶ – مسأله زیارت قبور انبیاء
۲۷ – اندیشههای اقتصادی
۲۷.۱ – قیمت عادلانه
۲۷.۲ – قیمتهای معادل و همارز
۲۷.۳ – مکانیسم بازار
۲۷.۴ – شروط رقابت کامل
۲۷.۵ – عدالت
۲۷.۶ – ماهیت و وظیفه پول
۲۷.۷ – تنزل دادن ارزش پول
۲۷.۸ – پرداخت دستمزد کارگران از بیتالمال
۲۷.۹ – قانون گرشام
۲۷.۱۰ – عرضه و تدارک کالای عمومی
۲۷.۱۱ – مالیه عمومی
۲۷.۱۲ – مالیات و فرار مالیاتی
۲۷.۱۳ – درآمدهای دولت
۲۷.۱۴ – مخارج عمومی
۲۷.۱۵ – بودجهبندی و مدیریت منابع مالی
۲۸ – وفات
۲۹ – شخصیت ابن تیمیه
۳۰ – موافقان و مخالفان
۳۰.۱ – مخالفان
۳۰.۲ – موافقان
۳۱ – گزارش ابن بطوطه
۳۲ – آثار
۳۳ – مقالات مرتبط
۳۴ – فهرست منابع
۳۵ – پانویس
۳۶ – منبع
۱ – زندگینامه
ابن تیمیه یکی از شخصیتهای برجسته اسلام است که در اندیشه دینی و معنوی عصر خود و اعصار بعد از خود اثر بسیار مهمی داشته و از افراد معدود بحثانگیز و مورد مناقشه در سرتاسر قرون بعد از زمان خویش بوده است.
حیات علمی و اجتماعی و سیاسی او سرشار از مقاومت و مبارزات سرسختانه در برابر مخالفان است.
او زندگی سادهای داشت و برادرش مسئول تأمین مخارج زندگی وی بود
[۲] اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابنتیمیه، از کتاب عقاید اقتصادی اندیشمندان مسلمان، ص۲۱۵، ترجمه دکتر احمد شیبانی، تهران، دانشگاه امام صادق، چاپ اول، ۱۳۸۵.
.
ابن تیمیه در زمانی که رعب و وحشت مغول هنوز بر سراسر عالم اسلام مستولی بود، به پاخاست و مسلمانان را به پایداری در برابر مغولان و جنگ با آنان فرا خواند.
اهمیت این عمل او تا آنجاست که میتوان گفت: وی در پیروزی ممالیک مصر بر سپاهیان مغول سهمی بزرگ داشته است، و از این حیث میتوان او را عالم دینی کمنظیری در جهان اسلام به شمار آورد.
۱.۱ – محل تولد
ابن تیمیه در شهر حران که در آن زمان از مراکز تعلیمات مذهب حنبلی بود، متولد شد.
[۳] عشیمین، محمد بن صالح، تعلیقات على عقیده واسطیّه، ص ۳، شارجه، دار الفتح، ۱۴۱۵ ه . ق، چاپ اول.
.
این شهر به گفته یاقوت قصبه بلاد مُضَر و بر سر راه شام و موصل و روم (آسیای صغیر)، در کنار نهر معروف به جلاب، واقع بوده و تا شهر رها (اورفه) یک روزه راه و تا شهر رقه دو روزه راه فاصله داشته است.
حران که اکنون از شهرهای ویران ترکیه است، در روزگاران گذشته شهری باشکوه و دارای فرهنگی درخشان بوده، و ابن تیمیه خود بارها در تصانیفش آن را مرکز صابئه و بت پرستان و فلاسفه خوانده است.
آباء کلیسا هم آن را هِلِنوپولیس یا شهر کفار و مشرکان خواندهاند.
شهر حران در سالهای پیش از تولد ابن تیمیه و در سالهای کودکی او همواره در معرض تهدید حملات مغول بوده است.
۱.۲ – هجرت به دمشق
ابن کثیر
[۴] ابن کثیر، البدایه، ج۱۳، ص۲۵۵، بیروت، ۱۹۶۶م.
میگوید که در ۶۶۷ق/۱۲۶۹م، هنگامی که ابن تیمیه بیش از ۶ سال نداشته است، مردم حران از ترس حمله مغول شهر را ترک کردند.
از آن جمله شهابالدین عبدالحلیم پدر ابن تیمیه که از علمای دینی بزرگ شهر بود، در همین سال به همراه خانواده خویش روانه دمشق شد.
در همین سفر گردونهای که کتابخانهاش را بر آن بار کرده بود، در ریگ فرو رفت و به زحمت زیاد توانستند آن را بیرون بکشند.
[۵] کرمی، مرعی بن یوسف، ج۱، ص۵۲ – ۵۳، الکواکب الدرّیه فی مناقب المجتهد ابن تیمیه، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
چون پدر ابن تیمیه، روحانی حنبلی مذهب بود، فرزند خود را به مدارس حنابله فرستاد تا فقه حنبلی را فرا گیرد
[۶] سبحانی، جعفر، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ج ۳، ص ۱۹، قم، انتشارات توحید، چاپ اول، ۱۳۷۳ .
. برای همین او در فقه، پیرو مذهب حنبلی و در کلام، طریقت سلفیان را برگزید
[۷] دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، ج۱، ص ۳۴۶، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷، چاپ دوم از دوره جدید
.
۲ – افراد برجسته خانواده ابن تیمیه
از خانواده ابن تیمیه در حران در قرن ۶ و ۷ق/۱۲ و ۱۳م افراد برجستهای در مذهب حنبلی شهرت یافتهاند.
۲.۱ – محمد بن خضر
نخستین فرد معروف این خانواده که به «ابن تیمیه» مشهور شده، فخرالدین خطیب محمد بن خضر (۵۴۲ -۶۲۱ یا ۶۲۲ق/۱۱۴۷ – ۱۲۲۴ یا ۱۲۲۵م) است.
در وجه تسمیه او گفتهاند که پدر یا جد (مادری) وی در سفر حج در تَیْماء دخترک زیبایی دید و هنگامی که از سفر به وطن بازگشت، دختر نوزاد خویش را شبیه آن دختر تیمایی یافت، پس او را تیمیه نامید. از این رو فرزندان آن دختر به ابن تیمیه معروف شدند.
[۸] ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان ج۴، ص۳۸۸.
این فخرالدین عموی جد مجدالدین ابن تیمیه (۵۹۰ -۶۵۲ق/۱۱۹۴- ۱۲۵۴م) است که از فقهای بزرگ حنبلی و صاحب تألیفات بوده است.
۲.۲ – عبدالحلیم
پسر مجدالدین، شهابالدین عبدالحلیم (۶۲۷ -۶۸۲ق/۱۲۳۰-۱۲۸۳م)، پدر تقیالدین ابن تیمیه است که او نیز از فقهای معروف حران و «شیخ البلد» و خطیب و حاکم آن بوده است.
وی در شهر دمشق رئیس دارالحدیث السکریه (واقع در کوی قصاعین = کاسهگران) و در جامع این شهر صاحب کرسی بود و روزهای جمعه در آنجا سخنرانی میکرد.
۳ – شیوخ
تقیالدین ابن تیمیه پرورش علمی و دینی خود را ابتدا در محیط علمای حنبلی دمشق تکمیل کرد.
از شیوخ او میتوان ابن عبدالدائم، علی بن احمد بن عبدالدائم بن نعمه المقدسی الحنبلی (د ۶۹۹ق/ ۱۳۰۰م)، مجد بن عساکر (د ۶۶۹ق/۱۲۷۱م)، یحیی بن الصیرفی (د ۶۹۶ق)، قاسم اربلی (د ۶۸۰ق)، و ابن ابی الیسر (د ۶۷۲ق/۱۲۷۳م)، شمسالدین ابوالفرج عبدالرحمان بن ابی عمر محمد بن احمد بن محمد ابن قدامه المقدسی الحنبلی (د ۶۸۲ق)، مسلم بن علان شمس الدین ابوالغنائم دمشقی (۶۸۰ق)، ابراهیم بن الدرجی (د ۶۸۱ق)، زینالدین ابن المنجا ابوالبرکات تنوخی حنبلی (د ۶۹۵ق) و دیگران را نام برد.
[۹] ابن عماد، شذرات الذهب، ج۵، ص۳۳۱، قاهره، ۱۳۵۱ق.
[۱۰] ابن عماد، شذرات الذهب، ج۵، ص۳۳۸، قاهره، ۱۳۵۱ق.
[۱۱] ابن عماد، شذرات الذهب، ج۵، ص۳۶۱، قاهره، ۱۳۵۱ق.
[۱۲] ابن عماد، شذرات الذهب، ج۵، ص۳۶۷، قاهره، ۱۳۵۱ق.
[۱۳] ابن عماد، شذرات الذهب، ج۵، ص۳۶۹، قاهره، ۱۳۵۱ق.
[۱۴] ابن عماد، شذرات الذهب، ج۵، ص۳۷۳، قاهره، ۱۳۵۱ق.
[۱۵] ابن عماد، شذرات الذهب، ج۵، ص۳۷۶، قاهره، ۱۳۵۱ق.
[۱۶] ابن عماد، شذرات الذهب، ج۵، ص۴۳۲، قاهره، ۱۳۵۱ق.
[۱۷] ابن عماد، شذرات الذهب، ج۵، ص۴۵۱، قاهره، ۱۳۵۱ق.
۴ – جایگاه علمی
ابن تیمیه در اکثر علوم متداول زمان خود از فقه و حدیث و اصول و کلام و تفسیر متبحر بود و در فلسفه و ریاضیات و ملل و نحل و عقاید ادیان دیگر مخصوصاً مسیحیت و یهود نیز اطلاعات فراوان داشت و این معنی در سرتاسر آثار و تصانیف او مشهود است.
ابن تیمیه ۱۷ ساله بود که در فقه حنبلی به درجه اجتهاد رسید و قاضی المقدسی (۶۹۹ ه/۱۳۰۰م) به وی اجازه فتوا در فقه حنبلی داد
[۱۸] اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابنتیمیه، ص ۲۱۵، از کتاب عقاید اقتصادی اندیشمندان مسلمان، ترجمه دکتر احمد شیبانی، تهران، دانشگاه امام صادق، چاپ اول، ۱۳۸۵.
.
و پس از مطالعه و تبحر در مذاهب دیگر فقهی، فتواهایی داد که با فتاوی مذاهب اربعه اختلاف داشت و بدین سان، استقلال رأی و نظر آزاد خود را در فقه به ثبوت رسانید.
هنوز به ۲۰ سالگی نرسیده بود که اهلیت و شایستگی فتوا و تدریس را به دست آورد و پس از فوت پدرش (۶۸۲ق) از آغاز سال ۶۸۳ (دوشنبه دوم محرم) در دارالحدیث سکریه به تدریس پرداخت.
[۱۹] صائب، عبدالحمید، ص۶۵، عقائده و موفقه، قم، مرکز الغیر للداراسات الاسلامی، مطبعه الباقری، ۱۴۱۷ ه ق، ۱۹۹۷ م.
[۲۰] ابن کثیر، البدایه، ج۱۳، ص۳۰۳، بیروت، ۱۹۶۶م.
ابن عماد
[۲۱] ابن عماد، شذرات الذهب، ج۶، ص۸۱، قاهره، ۱۳۵۱ق.
نام این مدرسه را تنگزیه ذکر کرده که در بزوریه دمشق واقع بوده است، ولی ظاهراً قول ابن کثیر درستتر است.
در تشریفات شروع به تدریس، جمعی از علمای درجه اول دمشق، مانند قاضی القضاه بهاءالدین شافعی، شیخ تاجالدین فزاری شیخ شافعیان، شیخ زینالدین ابن المرحل و زینالدین ابن المنجا الحنبلی حضور داشتند. ابن تیمیه با آنکه جوانی ۲۲ ساله بود، حاضران را با قدرت علمی و حسن بیان خود شگفتزده کرد، و تاجالدین فزاری آن درس را نوشت.
پس از آن در روز جمعه ۱۰ صفر ۶۸۳ق/۲۸ آوریل ۱۲۸۴م در جامع اموی دمشق پس از نماز جمعه به منبر رفت و شروع به تفسیر قرآن کرد. ظاهراً این منبر یا کرسی همان کرسی پدرش عبدالحلیم بود. از آغاز قرن هشتم، برخی تفکرات وی باعث شد تا در زندگی خود دچار شرایط سخت شود. وی در آن سالها عقیده تشبیه و تجسیم و جهت داشتن خداوند را مطرح کرد. وقتى ساکنان شهر «حماه»
[۲۲] شهر «حماه» در ۱۵۰ کیلومترى دمشق قرار دارد
از او درباره تفسیر آیه «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» پرسیدند، وى در تفسیر آن جایگاهى براى خداوند در عرش تعیین کرد. چنانکه در دیگر فتاوای وی نیز مشهود است، وی قائل به جسمانیّت خداوند بلاکیف بوده و این نظر را به اهل حدیث و ظاهرگرایان نسبت داده است
[۲۳] ابن تیمیه حرّانی، عبدالحلیم، التأسیس فی ردّ اسس التقدیس، ج۱، ص۱۰۱، عربستان، (بیتا)
. این تفکر باعث شد تا قاضی وقت، او را در سال ۷۰۵ه.ق در دادگاه، محکوم و به زندان فرستاد. بعد از دو سال، از زندان آزاد شد و مجدداً به نشر عقاید خود پرداخت. پافشاری دوباره ابن تیمیه بر عقاید خود، سبب شد قضات هر چهار مذهب، حکم دستگیری و زندان کردن او را صادر کنند و در سال ۷۲۱، دوباره محکوم به زندان شد و سرانجام در سال ۷۲۸، در زندان قلعه دمشق درگذشت
[۲۴] حافظ مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۴۶۸، موسسه الرساله، چاپ اول، بیروت، ۱۴۰۶ه.ق
.
ابن تیمیه به زودی بر اثر قدرت بیان و وسعت دانش و زهد و عبادت خود مشهور گردید و از مراجع مهم فتوا در زمان خود شد. هنگامی که ۳۰ ساله بود به وی پیشنهاد قاضیالقضاتی داده شد؛ اما نپذیرفت
[۲۵] اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابن تیمیه، از کتاب عقاید اقتصادی اندیشمندان مسلمان، ص۲۱۵، ترجمه دکتر احمد شیبانی، تهران، دانشگاه امام صادق، چاپ اول، ۱۳۸۵
.
۵ – تألیفات
ابنتیمیه هیچگاه از نوشتن و تصنیف فارغ نبود، حتى در زندان همواره به نوشتن اشتغال داشت و نیز بسیار سریع مىنوشت. برخی شمار مصنفات او را تا ۳۰۰ جلد نوشته و ابن شاکر فهرست آثار او را در فوات الوفیات آورده و افزوده است که فتاوی وی را که در مدت ۷ سال اقامتش در مصر صادر کرده بود، در بیش از ۳۰ مجلد گرد آوردهاند
[۲۶] کتبی، محمدبن شاکر، فوات الوفیات و الذیل علیها، ج اول، ص۷۷ – ۸۲، بیروت، دارصادر، ۱۹۵۱م.
وی همچنین مقالات و نامههای بسیاری را با استفاده از زغال در زندان به رشته تحریر درآورد
[۲۷] اصلاحی، عبدالعظیم، مفاهیم اقتصادی در اندیشه ابن تیمیه، از کتاب عقاید اقتصادی اندیشمندان مسلمان، ص ۲۱۵، ترجمه دکتر احمد شیبانی، تهران، دانشگاه امام صادق، ۱۳۸۵، چاپ اول.
.
«مجمع الرسائل»، «اقتداء السیره المستقیم»، «التوسل والوسیله»، «عده الدلاله فی عموم الرساله» «منهاج السنه النبویه» «تفسیر سوره الاخلاص»، «تفسیر المعوذتین» از مهمترین آثار وی بهشمار میروند
[۲۸] غفاری، هادی و ابوالحسنی، اصغر، تاریخ اندیشههای اقتصادی متفکران مسلمان، ص ۹۱، تهران، انتشارات پیام نور، ۱۳۸۹، چاپ اول.
. علاوهبر این کتب، «الحسبه فی الاسلام» و «السیاسه الشرعیه فی الاصلاح الراعی و الرعیه» از جمله کتابهایی است که محققین، هنگام مطالعه افکار اقتصادی وی بدانها مراجعه میکنند. البته ابنتیمیه در کتب دیگر خود یعنی «فتوا» و «رسائل» هم موضوعاتی را مطرح کرده که شایسته مراجعه است.
تاکنون محققین بسیاری پیرامون تفکرات اقتصادی ابنتیمیه آثاری از خود برجای گذاشتهاند
[۲۹] صدیقی، نجاتالله، بررسی کو ششهای اخیر پیرامون مطالعه تاریخ تفکر اقتصادی در اسلام، از کتاب عقاید اقتصادی اندیشمندان مسلمان، ص ۹۲، ترجمه احمد شیبانی، تهران، دانشگاه امام صادق، ۱۳۸۵، چاپ اول
. که از میان آنها میتوان به هنری لاوست (H. Laoust)، الیاس احمد (۶۶۵)، منذر قهف (۶۶۷)، محمد المبارک (۱۴۹)، شیروانی (۶۶۶)، نجاهالله صدیقی و … اشاره کرد
[۳۰] خورشید، احمد، مطالعاتی در اقتصاد اسلامی، ترجمه محمدجواد مهدوی، ص ۳۴۶، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۷۴، چاپ اول.
.
۶ – واقعه عساف نصرانی
در ۶۹۳ق/۱۲۹۴م واقعه عساف نصرانی اتفاق افتاد. جمعی در محضر قاضی گواهی دادند که عساف به حضرت رسول (ص) ناسزا گفته است. ابن تیمیه و شیخ زینالدین فارقی، شیخ دارالحدیث، به عزالدین ایبک نایب السلطنه دمشق شکایت کردند و در شهر آشوب بر پا شد.
نایب السلطنه ابن تیمیه و فارقی را گرفت و زد و در «عذراویّه» به زندان انداخت. عساف را نیز به مجلس محاکمه کشید؛ او در محکمه ثابت کرد که گواهان با او دشمنی دارند.
عساف تبرئه شد و ابن تیمیه و فارقی هم از زندان آزاد گشتند و رضایتشان جلب شد. ابن تیمیه به همین مناسبت کتاب الصارم المسلول علی ساب الرسول (یا شاتم الرسول) را تألیف کرد.
۷ – تدریس در الحنبلیه
ابن تیمیه از چهارشنبه ۱۷ شعبان ۶۹۵ق/۲۰ ژوئن ۱۲۹۶م پس از وفات زینالدین ابن المنجا (در چهارم شعبان همان سال) به جای او که شیخ حنابله بود، متصدی تدریس مدرسه «الحنبلیه» دمشق گردید و درس خود را در حلقه عماد بن المنجا به شمسالدین بن فخر بعلبکی واگذار کرد.
[۳۱] ابن کثیر، البدایه، ج۱۳، ص۳۴۴، بیروت، ۱۹۶۶م.
۸ – اعتقادات
او معتقد به عقاید انحرافی و مخالف عقاید عموم مسلمین مانند تجسیم، حرمت زیارت قبور اولیا، حرمت استغاثه به ارواح اولیای خدا، حرمت شفاعت، حرمت توسل و… بود و برای اینکه مردم عوام آنها را بپذیرند آن عقاید را به سلف نسبت میداد لکن شهرستانی – از علمای اهل سنت- ادعای ابن تیمیه درباره مذهب سلف راتکذیب کرده و میگوید: سپس گـروهـی از مـتـاخرین این سخن را به گفتههای سلف اضافه کرده میگویند: در این آیات باید هـمـان ظـاهر بدوی آنها را گرفت و تفسیر آنها درست به همان نحو باید باشد که وارد شده، بدون هـیـچ تـاویلی یا توقفی در آن چه ظاهر است همانگونه که ابن تیمیه تفسیر کرد ولذا اینها گرفتار تـشبیه کامل شدند و این خلاف عقیده سلف است. این تشبیه کامل و خالص قبل از این تنها در میان یهودیان بود؛ البته نه همه آنان، بلکه فقط یک یا دو گروه از آنها، که الفاظ زیادی در تورات یافتند که دلالت بر آن میکند.
[۳۲] شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۰۰، بیروت، دارالمعرفه، (۱۴۰۴)ق.
پس از آنکه افکار و عقاید ابن تیمیه به علمای عصرش رسید جنجالی در میان علما بر پا شد و با او به مخالفت برخاستند و علمای آن عصر متفق شدند، اگر وی دست از عقائد باطلش برندارد او را زندانی کنند. در آن جلسه عقاید خود را ابراز نمود. به حکم قاضی او را چند روز در برجی حبس کرده و سپس او را به حبس معروفی به نام «جب» منتقل ساختند.
[۳۳] شهرستانی، علی، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۴ق، ج۱۴، ص۳۸.
[۳۴] رضوانی، علی اصغر، ابن تیمیه مؤسس افکار وهابیت، انتشارات مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۵ش، چاپ اول، ص۱۶.
ابن تیمیه در سال ۷۲۰ ه. ق در شام، کرسی تدریس و افتاء را بر عهده گرفت و در آن جا نیز فتاوا و عقاید نادر خود را مطرح نمود. این خبر به گوش علما و قضات و دستگاه حاکم رسید؛ در نتیجه او را از فتوا دادن منع کردند و او را به مدت پنج ماه زندانی کردند.
[۳۵] عبدالحمید، صائب، ابن تیمیه حیاته و عقایده، ص۶۲.
در سال ۷۲۶ه. ق باز به سبب فتوای شاذ و اصرار بر افکار خود و نشر آن، در همان قلعه سابق محبوس و تحت نظر قرار گرفت. در آن مدت مشغول تصنیف شد، ولی پس از مدتی از نوشتن و مطالعه ممنوع شد و هر نوع کتاب، قلم و دواتی از او گرفته شد.
[۳۶] ابن تغری بری، یوسف، المنهل الصافی و المستوفی بعد الوافی، ج۱، ص۶۸.
۹ – فتح شدن ارمنستان صغیر
در ۶۹۷ق در زمان سلطنت ملک منصور لاجین سلحداری برخی از قلاع و استحکامات کیلیکیه یا ارمنستان صغیر به دست سپاه مصر فتح شد.
خبر این فتح در رمضان به دمشق رسید و ابن تیمیه به همین مناسبت در روز جمعه ۱۷ شوال «میعادی» ترتیب داد و در آن درباره جهاد و ترغیب مسلمانان به آن سخنرانی کرد.
ابن کثیر این میعاد را باشکوه و پرجمعیت وصف کرده است.
[۳۷] ابن کثیر، البدایه، ج۱۳، ص۳۵۱-۳۵۲، بیروت، ۱۹۶۶م.
مقصود از «میعاد» سخنرانیهایی دینی و ارشادی بود که به مناسبت وقایع مهم از طرف علمای دین ترتیب داده میشد.
۱۰ – نگارش العقیده الحمویه
به گفته ابن شاکر
[۳۸] ابن شاکر، فوات الوفیات، ج۱، ص۷۲، مصر، ۱۹۵۱م.
ابن تیمیه کتاب العقیده الحمویه الکبری را در ۶۹۸ق میان نماز ظهر و عصر در پاسخ سؤالاتی که درباره مسائل کلامی از او کرده بودند، نوشت.
این رساله که در آن به مذهب کلامی اشعری حمله شده بود، جنجال سختی برانگیخت و این در اواخر سلطنت ملک لاجین بر مصر و رفتن قبچق نایب السلطنه دمشق نزد مغول بود. به همین سبب ابن تیمیه را به محضر قاضی احضار کردند.
قاضی القضاه حنفیه در دمشق جلالالدین احمد بن حسان بن انوشروان رازی (د ۷۴۵ق/۱۳۴۴م) و قاضی القضاه شافعیان امامالدین عمر بن عبدالرحمان قزوینی برادر جلالالدین قزوینی خطیب دمشق بود.
[۳۹] مقریزی، تقیالدین، ج۱، ص۸۲۸، کتاب السلوک، قاهره، ۱۹۴۱م.
هنری لائوست در شرح حال و عقاید ابن تیمیه،
[۴۰] لائوست، هانری، ج۱، ص ۲۵۲-۲۵۳، نظریات شیخ الاسلام ابن تیمیه فی السیاسه و الاجتماع، ترجمه محمد عبدالعظیم علی، قاهره، ۱۹۷۷م.
قاضی القضاه حنفیه را با جلالالدین محمد بن عبدالرحمان قزوینی که برادر امامالدین عمر بن عبدالرحمان مذکور است، اشتباه کرده است.
به گفته همه مورخان قاضی حنفیه در آن وقت همان جلالالدین احمد رازی بوده است.
ابن تیمیه از حضور در مجلس قاضی امتناع کرد و امیر سیفالدین جاغان که در آن هنگام با نفوذترین امیر دمشق بود، به یاری ابن تیمیه برخاست و مخالفان او را که در شهر غوغا برپا کرده بودند، مضروب ساخت و فتنه را فرو نشاند.
پس از این واقعه ابن تیمیه در روز جمعه میعادی ترتیب داد و به تفسیر پرداخت و روز شنبه از صبح تا پاسی از شب در حضور قضات به بحث درباره مضامین العقیده الحمویه پرداخت و کسی نتوانست بر او خرده بگیرد.
امامالدین قاضی شافعیه گفت: «هر کس درباره ابن تیمیه سخنی بگوید، من دشمن او هستم» و جلالالدین قاضی حنفیه گفت: «هر کس درباره شیخ سخن بگوید، او را تعزیر خواهم کرد».
ابن تیمیه پیش از آن در مجلس محاکمه حاضر نشده بود و به قاضی گفته بود که او حق دخالت در اعتقادیات ندارد و مأموریت او فقط فصل دعاوی است.
[۴۱] لائوست، هانری، ج۱، ص۲۷۲، نظریات شیخ الاسلام ابن تیمیه فی السیاسه و الاجتماع، ترجمه محمد عبدالعظیم علی، قاهره، ۱۹۷۷م.
۱۱ – تسخیر شام به دست غازان
در ۶۹۹ق/۱۲۹۹م غازان، ایلخان مغول در ایران، به قصد تسخیر شام لشکرکشی کرد و در جنگی که در ۲۷ ربیع الاول /۲۲ دسامبر با ملک ناصر قلاوون سلطان مصر کرد، بر او پیروز شد.
مردم دمشق از بیم مغول شهر را ترک کردند. ابن تیمیه با جمعی از علما برای گرفتن امان نزد غازان رفتند.
غازان گفت من به مردم شهر امان دادهام،
[۴۲] مقریزی، تقیالدین، ج۱، ص۸۸۹، کتاب السلوک، قاهره، ۱۹۴۱م.
اما شهر دستخوش انقلاب و آشوب گردید و شهرک صالحیه به دست مغولان قتل و غارت شد.
قلعه دمشق پایداری کرد و تسلیم نشد. ابن کثیر میگوید: ابن تیمیه به نایب قلعه که ارجواش نام داشت، پیغام داد که قلعه را تسلیم نکند،
[۴۳] ابن کثیر، البدایه، ج۱۴، ص۷- ۸، بیروت، ۱۹۶۶م.
اما دواداری
[۴۴] دواداری، ابوبکر بن عبدالله، ج۹، ص۳۵، کنز الدرر و جامع الغرر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م.
میگوید: ابن تیمیه برای صلح میان مغول و فرماندار قلعه به قلعه رفت، ولی ارجواش موافقت نکرد.
ابن تیمیه برای جلوگیری از قتل و غارت باز به دیدار غازان رفت، ولی سعدالدین ساوجی و خواجه رشیدالدین فضل الله به او اجازه ملاقات ندادند و گفتند که هنوز مال مهمی از مردم شهر عاید غازان نشده است.
باز دواداری مینویسد که ابن تیمیه درباره اسیران مسلمان به خیمه بولای یکی از فرماندهان سپاه مغول رفت.
بولای به او گفت که مردم دمشق قاتلان امام حسین علیهالسلام هستند، و ابن تیمیه پاسخ داد که قاتلان امام حسین در کربلا همه از مردم عراق بودند و کسی از مردم دمشق در آنجا نبود، و آن قدر با بولای سخن گفت تا خشم او را فرو نشاند.
[۴۵] دواداری، ابوبکر بن عبدالله، ج۹، ص۳۶، کنز الدرر و جامع الغرر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م.
۱۲ – حمله به جبال کسروان
در ۲۰ شوال ۶۹۹ق/۹ ژوئیه ۱۳۰۰م نایب السلطنه دمشق، جمالالدین آقوش افرم، به جنگ دُروزیان ساکن در جبال کسروان لبنان رفت، زیرا دروزیها مغولان را در جنگ با مصریان یاری داده بودند.
ابن تیمیه هم با جمعی از داوطلبان (متطوعه) در این سفر جنگی همراه آقوش بود.
به گفته ابن کثیر رؤسای دروز در این جنگ نزد ابن تیمیه آمدند. او با ایشان بحث کرد و راه راست را به ایشان نمود و آنان را وادار به توبه کرد.
[۴۶] ابن کثیر، البدایه، ج۱۴، ص۱۲، بیروت، ۱۹۶۶م.
حمله به جبال کسروان در ۷۰۵ق/۱۳۰۵م تجدید شد و ابن تیمیه در آن شرکت فعال داشت.
[۴۷] مقریزی، تقیالدین، ج۲، ص۱۲، کتاب السلوک، قاهره، ۱۹۴۱م.
[۴۸] ابن کثیر، البدایه، ج۱۴، ص۳۵، بیروت، ۱۹۶۶م.
۱۳ – جایگاه سیاسی
بدین گونه ابن تیمیه با دخالت در کارهای سیاسی و سختگیری در امر به معروف و نهی از منکر شخصیت قوی خود را به ثبوت رسانید.
حضور او در همه وقایع مهم سیاسی و اجتماعی و دینی دمشق مشهود بود، چنانکه در ۷۰۱ق/۱۳۰۲م جعلی بودن نامهای را که یهودیان مدعی بودند، حضرت رسول با آن نامه یهودیان خیبر را از ادای جزیه معاف داشته است، ثابت کرد.
[۴۹] ابن کثیر، البدایه، ج۱۴، ص۱۹، بیروت، ۱۹۶۶م.
همچنین به اقامه حد و تعزیر پرداخت و مخالفان خود را به سکوت واداشت.
[۵۰] ابن کثیر، البدایه، ج۱۴، ص۱۹، بیروت، ۱۹۶۶م.
مخالفان نیز گاه بر ضد او دست به توطئه میزدند، چنانکه در ۷۰۲ق نامهای به دست نایب السلطنه دمشق رسید که در آن ابن تیمیه، قاضی شمسالدین ابن الحریری و جمعی از امرا و خواص، نایب السلطنه را متهم به ارتباط با دربار مغول میکرد، ولی به زودی مزور بودن نامه معلوم شد و جاعلان به مجازات رسیدند.
[۵۱] ابن کثیر، البدایه، ج۱۴، ص۲۲، بیروت، ۱۹۶۶م.
۱۴ – جنگ شقحب
در همین سال (۷۰۲ق) جنگ معروف شقحب میان غازان و سپاه مصر و شام درگرفت که به شکست غازان منتهی شد.
ابن کثیر
[۵۲] ابن کثیر، البدایه، ج۱۴، ص۲۴، بیروت، ۱۹۶۶م.
میگوید که بعضی از مردم در جنگ با غازان مردد بودند، زیرا از یک سو غازان و سپاه او اسلام آورده بودند و از سوی دیگر با امام مسلمانان بیعت نکرده بودند تا باغی و طاغی بر امام به شمار آیند، ولی ابن تیمیه غازان و سپاه او را چون خوارج شمرد و گفت: خوارج نیز با علی و پس از آن با معاویه جنگیدند و خود را برای خلافت سزاوارتر از آن دو شمردند. غازان هم علاوه بر آنکه ظالم است، خود را سزاوارتر از دیگران برای امامت میداند.
سپس گفت: اگر دیدید که من در سپاه غازان هستم، بیدرنگ مرا بکشید.
مردم از بیم مغول از شهر خارج شدند، و ابن تیمیه نیز از شهر بیرون رفت؛ مردم پنداشتند که او نیز گریخته است، اما او به اردوی ملک ناصر قلاوون رفت و او را به جهاد و حرکت به سوی دمشق ترغیب کرد و سوگند خورد که سپاه ناصر پیروز خواهد شد.
امیران ناصر به او گفتند که «ان شاءالله» بگوید، او گفت: «ان شاءالله تحقیقاً لا تعلیقاً».
[۵۳] ابن کثیر، البدایه، ج۱۴، ص۲۵-۲۶، بیروت، ۱۹۶۶م.
نبرد شقحیب در ماه رمضان اتفاق افتاد. ابن تیمیه فتوا داد که مسلمانان جنگجو افطار کنند.
ملک ناصر به او پیشنهاد کرد که با او در یک صف باشد، ولی او گفت که سنت اقتضا میکند که او در صف قوم خود، یعنی صفوف اهل شام باشد.
[۵۴] ابن کثیر، البدایه، ج۱۴، ص۲۵-۲۶، بیروت، ۱۹۶۶م.
مقریزی و تغری بردی از شرکت او در این جنگ چیزی نگفتهاند، ولی ابن کثیر
[۵۵] ابن کثیر، البدایه، ج۱۴، ص۲۵-۲۶، بیروت، ۱۹۶۶م.
و ابن شاکر
[۵۶] ابن شاکر، فوات الوفیات، ج۱، ص۷۳، مصر، ۱۹۵۱م.
بر همکاری آشکار او در این جنگ تأکید کردهاند.
۱۵ – اقدامات سختگیرانه
در رجب ۷۰۴ق ابن تیمیه مردی به نام ابراهیم قطان مجاهد را که حشیش میخورد و سبیلی پرپشت و دلقی بلند و ناخنهای دراز داشت، گرفت، دلق بلندش را پاره کرد و فرمان داد تا سبیل و ناخنهایش را بزنند و او را واداشت تا از حشیش و دیگر محرمات توبه کند؛ همچنین با شخص دیگری به نام شیخ محمد خباز بلاسی نیز چنین کرد و او را از تعبیر خواب و دیگر چیزها که بر پایه علم نیست، منع کرد.
[۵۷] ابن کثیر، البدایه، ج۱۴، ص۳۳-۳۴، بیروت، ۱۹۶۶م.
در همین سال ابن تیمیه به مسجد نارنج (یا مسجد التاریخ) در جوار مصلای شهر دمشق رفت و سنگی را که میگفتند: اثر پای حضرت رسول بر آن هست و مردم به آن تبرک میجستند، شکست و گفت تبرک و بوسیدن آن جایز نیست.
عوام از این کار او به خشم آمدند و شکایت به سلطان مصر بردند. از مصر جواب آمد که اگر امر چنان است که ابن تیمیه میگوید، کار او درست بوده است و اگر خلاف آن ثابت شود، باید سزای آن را ببیند.
[۵۸] مقریزی، تقیالدین، ج۲، ص۸ – ۹، کتاب السلوک، قاهره، ۱۹۴۱م.
[۵۹] ابن کثیر، البدایه، ج۱۴، ص۳۴، بیروت، ۱۹۶۶م.
در ۷۰۵ ق ابن تیمیه با فقرای احمدیه درافتاد. فقرای احمدیه نمایشهای عجیب میدادند و در آتش میرفتند و مار میخوردند.
ابن تیمیه در حضور نایب السلطنه در قصر ابلق بر ایشان اعتراض کرد و گفت: اگر راست میگویند باید پیش از رفتن به آتش بدن خود را با سرکه و اشنان خوب بشویند و افزود که کارهای ایشان شیادی، و بر خلاف کتاب و سنت است.
سرانجام موافقت شد که آنها را از اینگونه نمایشها منع کنند و وادارشان سازند که طوقهای آهنین را از گردن خود باز کنند.
[۶۰] ابن کثیر، البدایه، ج۱۴، ص۳۶، بیروت، ۱۹۶۶م.
ابن تیمیه درباره این واقعه و مناظرات خود با این فرقه که آنها را رفاعیه (پیروان شیخ احمد بن رفاعی) و بطائحیه میخواند، رسالهای تألیف کرده است.
این رساله به نام «مناظره ابن تیمیه العلنیّه لدجاجله البطائحیّه الرفاعیّه» در مجموعه الرسائل و المسائل
[۶۱] ابن تیمیه، مجموعه الرسائل و المسائل، ج۱، ص۱۳۳- ۱۵۵، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
به چاپ رسیده است.
۱۶ – محاکمه بر سر عقاید
در همین سال محاکمه ابن تیمیه بر سر عقاید او و مخصوصاً آنچه در العقیده الواسطیه آورده بود، پیش آمد.
دواداری داستان این محاکمه و دلایل آن را به تفصیل ذکر کرده است.
[۶۲] دواداری، ابوبکر بن عبدالله، ج۹، ص۱۴۳، کنز الدرر و جامع الغرر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م.
۱۶.۱ – خلاصه داستان
خلاصه آن این است که ابن تیمیه در ۷۰۳ق، فصوص الحکم محییالدین ابن عربی را مطالعه کرد و آن را با عقاید خود مخالف یافت و شروع به لعن و سبّ محییالدین و پیروان او کرد و کتابی به نام النصوص علی الفصوص در رد آن نوشت.
بعد آگاه شد که شیخ ابوالفتح نصر بن سلیمان منبجی مقری (د ۷۱۹ق/۱۳۱۹م) که امیر بیبرس جاشنگیر سلطان مصر بسیار به او عقیده داشت و شیخ کریمالدین، شیخ خانقاه سعید السعداء در قاهره، از پیروان و معتقدان محییالدین ابن عربی هستند، پس به هر دو نامه نوشت و در آن نامهها ابن عربی را سخت نکوهش کرد (نامه مفصل وی به نصر منبجی در مجموعه الرسائل و المسائل،
[۶۳] ابن تیمیه، مجموعه الرسائل و المسائل، ج۱، ص۱۶۹-۱۹۰، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
به طبع رسیده است).
این نامه مؤدبانه است، ولی در آن به عقاید محییالدین و صدرالدین قونوی و عفیف تلمسانی و ابن سبعین سخت تاخته و آنان را کافر خوانده است.
نصر منبجی از این نامه سخت به خشم آمد و به واسطه تقرب و احترامی که نزد امیر بیبرس جاشنگیر داشت، قاضی زینالدین علی بن مخلوف بن ناهض مالکی (د ۷۱۸ق) قاضی مالکیان در قاهره را واداشت تا از بیبرس بخواهد که ابن تیمیه را به مصر فراخواند تا او را محاکمه کنند و به توبه و بازگشت از عقایدش وادارند.
در این میان در ۸ رجب ۷۰۵ بحث و مناقشه درباره العقیده الواسطیه پیش آمد و پس از چند جلسه مذاکره عقیده شیخ پذیرفته شد. اما در آن اوان شیخ جمالالدین ابوالحجاج یوسف مزی (د ۷۴۲ق/۱۳۴۱م) فصلی از کتاب افعال العباد بخاری را در رد بر جهمیه میخواند.
شافعیان گمان بردند که روی سخن با ایشان است و به قاضی نجمالدین ابوالعباس احمد بن صصری قاضی شافعیان شکایت بردند.
ابن صصری مزی را به زندان انداخت. این امر بر ابن تیمیه گران آمد و به زندان رفت و مزی را از زندان آزاد ساخت. ابن صصری مقاومت و تهدید به استعفاء کرد.
ابن تیمیه به نایب السلطنه شکایت برد و او فرمان داد که کسی درباره عقاید سخن نگوید.
[۶۴] ابن کثیر، البدایه، ج۱۴، ص۳۷، بیروت، ۱۹۶۶م.
به مصر خبر رسید که نایب السلطنه دمشق ندا در داده است که هر کس درباره عقیده ابن تیمیه سخنی بگوید، به دار آویخته میشود.
پس قاضی شمسالدین ابن عدلان کنانی مصری قاضی معتبر و بنام شافعیان (د ۷۴۹ق) سخت برآشفت و با قاضی علی بن مخلوف مذکور بر ضد ابن تیمیه به پا خاست.
در نامهای که در ۵ رمضان به دمشق رسید، سلطان فرمان داده بود که ابن تیمیه و قاضی ابن صصری را برای آنچه در محاکمه ابن تیمیه در ۶۹۸ق در خصوص رساله العقیده الحمویه روی داده بود، یعنی برای تحقیق و کشف حقیقت، به مصر بفرستند.
پس ابن تیمیه را با برادرش شرفالدین عبدالرحمان و ابن صصری به مصر فرستادند.
۱۶.۲ – حکم زندان
روز پنجشنبه ۲۳ رمضان ۷۰۵ق/۱۸ آوریل ۱۳۰۵م مجلس محاکمهای در قلعه جبل قاهره با حضور امرا، قضات و فقها تشکیل شد.
قاضی ابن عدلان درباره عقیده شرعی او ادعانامهای بیان کرد.
ابن تیمیه شروع به خطبه کرد؛ به او گفتند که او را برای خطبه نیاوردهاند، برای محاکمه آوردهاند، و باید به ادعانامه پاسخ دهد. ابن تیمیه پرسید که این دعوی نزد چه کسی طرح خواهد شد، یعنی قاضی کیست، گفتند: زینالدین علی بن مخلوف.
ابن تیمیه گفت: حکم او در این باره جایز نیست، زیرا او طرف دعوی و خصم او و خصم مذهب اوست.
قاضی او را به دلیل پاسخ ندادن محکوم به زندان کرد، و با برادرش در حاره الدیلم به زندان افکندند و ابن صصری را با خلعت و حکم قضا روانه دمشق کردند و نامهای به او دادند که بر منبر جامع دمشق بخوانند و مردم را از اعتقاد به فتواهای ابن تیمیه بازدارند و حنابله را مجبور به بازگشت از عقاید او کنند.
میگویند: چون در آن مجلس حکم به زندانی شدن او کردند، ابن تیمیه این آیه را برخواند: رَبَّ السَّجْنُ اَحَبُّ اِلَیَّ مِمّا یَدْعونَنی اِلَیْه….
[۶۵] یوسف/سوره۱۲، آیه۳۲.
۱۶.۳ – نامه ضد ابن تیمیه
دواداری نامهای را که بر ضد حنابله و ابن تیمیه، برای خواندن در جامع دمشق نوشته شده بود، آورده است.
[۶۶] دواداری، ابوبکر بن عبدالله، ج۹، ص۱۳۹-۱۴۲، کنز الدرر و جامع الغرر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م.
در این نامه ابن تیمیه را به سبب اعتقادش به تجسم و بودن خداوند در بالا و نیز عقیده به صوت و حرف بودن قرآن و قدمت آن متهم ساخته و حکم کردهاند که اگر حنبلیان از این عقاید دست برندارند، باید از مناصب خود برکنار شوند.
۱۶.۴ – تلاش قضات برای آزادی وی
در شب عید فطر سال ۷۰۶ق امیر سلار نایب السلطنه مصر قضات شافعی و مالکی و حنفی را با جمعی از فقها احضار کرد تا درباره آزاد کردن ابن تیمیه از زندان بحث کنند.
بعضی از حضار برای خروج او از زندان شروطی قائل شدند، از جمله آنکه ابن تیمیه از بعضی عقاید خود دست بردارد و خواستند تا ابن تیمیه به آن مجلس بیاید و با ایشان گفت و گو کند، ولی ابن تیمیه حاضر نشد و مجلس به جایی نرسید.
[۶۷] ابن کثیر، البدایه، ج۱۴، ص۴۳، بیروت، ۱۹۶۶م.
در روز جمعه ۱۴ صفر ۷۰۷ق/۱۵ اوت ۱۳۰۷م قاضی القضات بدرالدین محمد بن ابراهیم بن سعدالله کنانی شافعی، معروف به ابن جماعه (د ۷۷۳ق/۱۳۳۳م) در زندان قلعه الجبل در قاهره با ابن تیمیه ملاقات کرد.
ابن تیمیه تصمیم خود را بر ماندن در زندان به اطلاع او رسانید.
۱۶.۵ – آزادی از زندان
در جمعه ۲۳ ربیع الاول همین سال امیر حسامالدین مهنا بن ملک عیسی، معروف به ملک العرب (د ۷۳۵ق) که به قاهره رفته بود، خود به زندان ابن تیمیه رفت و او را سوگند داد که با او از زندان بیرون بیاید و به خانه امیر سلار بروند.
در خانه امیر سلار میان او و بعضی از فقها مباحثه درگرفت و تا شام طول کشید و ابن تیمیه شب را در خانه سلار گذرانید.
روز یکشنبه به حکم سلطان اجتماع دیگری تشکیل شد، ولی قضات در آن مجلس حاضر نشدند، زیرا از بحث با ابن تیمیه بیم داشتند.
امیر حسامالدین مهنا میخواست ابن تیمیه را با خود به دمشق ببرد، ولی سلار گفت: بهتر است او در مصر بماند تا مردم فضل و دانش او را ببینند.
۱۷ – ابن تیمیه از دیدگاه اهل سنت
برخی از اهل سنت ابن تیمیه را فردی بدعت گو، گمراه، گمراه کننده و افراط گر مـی دانند؛ عبدالکافی در مقدمه کتابش مینویسد: ابن تیمیه بدعتهایی در اصول عقاید ایجاد کرد و ارکان و پایههای اسلام را خراب کرد اینها همه بعد از آن بود که او خود را زیر پـوشـش تبعیت از کتاب و سنت پنهان کرد و اظهار کرد که به سوی حق دعوت و به بهشت هـدایـت مـی کند. ولی از تبعیت سرباز زد و به بدعت گویی پرداخت. او با مخالفت با اجماع از جماعت مسلمین جـدا شـد.
[۶۸] عبد الکافی، علی، الدره المضیه فی الرد علی ابن تیمیه، ص۲.
ابوبکر حصینی درباره ابن تیمیه میگوید: «پس بدان که من نظر کردم در سخن این خبیث که در قلب او مرض گمراهی است، کسی که از مشتبهات قرآن و سنت با هدف ایجاد فتنه تبعیت میکند، و کسی که گروهی از عوام و غیره که خداوند اراده هلاکتشان کرده او را متابعت کردهاند، در او چیزهایی دیدم که قدرت گفتن آن را ندارم… ؛ چرا که در آنها تکذیب پروردگار عالمیان است…» .
[۶۹] عبد الکافی، علی، الدره المضیه فی الرد علی ابن تیمیه، ص۳، به نقل از بحوث فی الملل و النحل، ج۴، ص۴۲.
ابن حجر میگوید: درباره ابن تیمیه بین مردم و علما اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی او را به تجسیم نسبت میدهند، به سبب آنچه که در عقیده حمویه و واسطیه و غیره ذکر کرده، مانند این قولش که معتقد بود خداوند دارای صفات حقیقی، دست، پا، ساق و صورت میباشد و او به ذاتش بر عرش قرار دارد!. .. برخی او را زندیق و بی دین میدانند؛ به سبب قولی که میگوید: نباید از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) کمک خواست و چنین درخواستی از عظمت نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) میکاهد و او با این سخنش از تعظیم پیامبر صلی الله علیه آله منع میکند. ابن حجر میافزاید: برخی به ابن تیمیه را به خاطر نسبتهای ناروایی که به حضرت علی علیهالسّلام داده، نسبت نفاق میدهند؛ او با این سخنان به علی السلام جسارت کرده است و به همین سبب علما او را منافق دانستهاند؛ زیرا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) درباره علی(علیه السلام) فرمود: “لا یبغضک الا منافق”؛ جز منافق کسی بغض و دشمنی تو را به دل ندارد.
[۷۰] عسقلانی، ابن حجر، الدرر الکامنه، ج۶، ص۶۴.
حسن بن علی سقاف نیز میگوید: «ابن تیمیه کسی است که او را شیخ الاسلام مینامند و گروهی نیز به کلماتش استدلال میکنند؛ در حالی که او ناصبی و دشمن علی است و به فاطمه (علیهاالسّلام) نسبت نفاق داده است.»
[۷۱] سقاف، حسن بن علی، التنبیه و الرد ص۷.
محمد العلاء البخاری- از علمای اهل سنت- تصریح به کفر ابن تیمیه کرده و به آن فتوا داده است؛ شوکانی در این باره میگوید: «صرح (محمد بن محمد العلاء البخاری) بتبدیعه ثم تکفیره، ثم صار یصرح فی مجلسه ان من اطلق علی ابن تیمیه انه شیخ الاسلام فهو بهذا الاطلاق کافر»؛ محمد بن محمد بخاری در بدعت گذاری و تکفیر ابن تیمیه سخن گفته تا آنجا که در مجلس خود تصریح کرده که اگر کسی به ابن تیمیه “شیخ الاسلام” اطلاق کند، او به خاطر همین اطلاق کافر است.
[۷۲] الشوکانی، محمد بن علی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، بیروت، دار المعرفه، ج۲، ص۲۶۲.
۱۸ – شکایت بزرگان صوفیه
در شوال همین سال بزرگان صوفیه به سبب حملات ابن تیمیه به ابن عربی از او شکایت کردند.
در رأس این صوفیان تاجالدین ابوالفضل احمد بن محمد بن عبدالکریم بن عطاءالله اسکندرانی شاذلی مالکی (د ۷۰۹ق) و شیخ خانقاه سعید السعداء بودند.
محاکمه را به قاضی شافعی محول کردند، ولی در جلسه محاکمه نتوانستند چیزی بر ابن تیمیه ثابت کنند.
ابن تیمیه گفت: طلب یاری و استغاثه از خدا جایز است، ولی از رسول الله جایز نیست، فقط میتوان او را نزد خدا شفیع کرد.
بعضی از حضار گفتند: از این سخن نمیتوان چیزی بر او خرده گرفت، ولی قاضی که همان بدرالدین ابن جماعه بود، این سخن ابن تیمیه را بیادبی نسبت به پیامبر (ص) تلقی کرد.
بعد او را میان رفتن به دمشق، و حبس در قاهره و رفتن به اسکندریه با بعضی شروط مخیر ساختند.
او پذیرفت که به دمشق رود و با برید (پست و قاصد) عازم دمشق گردید، اما روز بعد او را برگرداندند و گفتند حکومت جز با حبس او با امر دیگری موافق نیست؛ پس میان قضات خلاف افتاد و ابن تیمیه پذیرفت که به زندان رود.
او را به زندان قضات در جایی که وقتی قاضی تاجالدین ابومحمد عبدالوهاب، معروف به ابن بنت الاعزّ (د ۶۶۵ق/ ۱۲۶۷م) را محبوس کرده بودند، بردند و اجازه دادند که خدمتکارانی با او باشند.
ابن تیمیه در زندان به دادن فتوا مشغول شد و مردم آزادانه پیش او میرفتند.
میگویند: شیخ زندانیان را از لهو و لعب و بازی نرد و شطرنج باز میداشت و به آنها آموزشهای دینی میداد تا آنجا که آن زندان از مدرسه و خانقاه و رباط مفیدتر شده بود.
خانه ابن تیمیه نیز پس از آزادی وی از زندان، مرکزی روحانی برای عامه گردید.
۱۹ – سفر به اسکندریه
در ۷۰۹ق ابن تیمیه به اسکندریه رفت. در آنجا او را در خانه شاهی واقع در برجی وسیع، جای دادند.
زمینه این
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 