پاورپوینت کامل آثار جهل (قرآن) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آثار جهل (قرآن) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آثار جهل (قرآن) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آثار جهل (قرآن) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل آثار جهل (قرآن) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
آثار جهل با توجه به آیات قرآن عبارتند از:
فهرست مندرجات
۱ – احساس امنیّت
۲ – اختلاف
۲.۱ – اختلاف درباره حضرت عیسی
۲.۲ – اختلاف درباره اصحاب کهف
۳ – ارزشگذاری غلط
۴ – استبعاد
۵ – استکبار
۶ – استهزا
۶.۱ – استهزای آیات خدا
۷ – اشتباه
۸ – اضلال
۹ – اعتراض به احکام خدا
۱۰ – اعراض از حق
۱۱ – اعراض از دین ابراهیم
۱۲ – افترا به خدا
۱۲.۱ – دیدگاه حضرت موسی
۱۲.۲ – ملائکه دختران خدا
۱۲.۳ – نسبت فرزند به خدا
۱۳ – اقدام نسنجیده
۱۴ – انحراف جنسی
۱۵ – انحصارطلبی
۱۶ – انکار معاد
۱۶.۱ – جهل به حقانیت آفرینش
۱۶.۲ – جهل به قدرت خدا
۱۷ – بتپرستی
۱۸ – بدعت
۱۸.۱ – بدعت درمورد بحیره
۱۸.۲ – بدعت درمورد انعام
۱۹ – بیادبی
۲۰ – بیایمانی
۲۰.۱ – بیایمانی یهود
۲۰.۲ – بیایمانی منافقان
۲۱ – بیتقوایی
۲۲ – بیصبری
۲۳ – پذیرش ولایت غیر خدا
۲۴ – پشیمانی
۲۵ – تحقیر
۲۶ – ترک جهاد
۲۷ – تشبیه خدا
۲۸ – تطیّر
۲۹ – تعصّب
۳۰ – تکذیب قرآن
۳۱ – توطئه
۳۲ – توقّع بیجا
۳۲.۱ – توقع هدایتپذیری همه
۳۲.۲ – توقع مشرکان از پیامبر
۳۳ – جادوگری
۳۴ – جبرگرایی
۳۵ – حسگرایی
۳۶ – ختم قلب
۳۷ – درخواست بیجا
۳۷.۱ – استعاذه ار درخواست بیجا
۳۷.۲ – درخواست معجزه
۳۷.۳ – درخواست تکلم با خدا
۳۷.۴ – درخواست طرد مؤمنان
۳۷.۵ – درخواست عذاب
۳۷.۶ – درخواست پرستش غیر خدا
۳۸ – دشنام به خدا
۳۹ – دنیاطلبی
۳۹.۱ – جهل به ارزش پاداش
۳۹.۲ – جهل به آخرت
۳۹.۳ – برتری دنیا بر آخرت
۴۰ – زیان
۴۰.۱ – جهل به علم الهی
۴۱ – شایعهپذیری
۴۲ – شرک
۴۲.۱ – جهل به انحصار قدرت
۴۳ – شک در وعدههای خدا
۴۴ – طرد فقرا
۴۵ – ظلم
۴۵.۱ – ظلم برادران یوسف
۴۶ – عقاید بیاساس
۴۷ – فزونطلبی
۴۸ – کوردلی
۴۹ – گمراهی
۵۰ – گناه
۵۰.۱ – گناه مخفیانه
۵۱ – لجاجت
۵۲ – مجادله
۵۲.۱ – مجادله در مورد خدا
۵۲.۲ – مجادله در آیات خدا
۵۳ – معذوریّت
۵۳.۱ – عذر بر گناه
۵۴ – ناتوانی در تعیین سهام ارث
۵۵ – ناخشنودی از احکام خدا
۵۵.۱ – ناخشنودی از جهاد
۵۶ – ننگ ناخواسته
۵۷ – هلاکت
۵۷.۱ – جهل به علم الهی
۵۷.۲ – جهل همراهان موسی
۵۸ – یاوهگویی
۵۹ – پانویس
۶۰ – منبع
۱ – احساس امنیّت
احساس امنیّت مشرکان در پناه بتها، زاییده جهل آنان:
«وَ کَیْفَ أَخافُ ما أَشْرَکْتُمْ … فَأَیُّ الْفَرِیقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛
[۱] انعام/سوره۶، آیه۸۱.
چگونه من از آنچه همتاى خدا قرار مىدهید بترسم؟! … کدام یک از این دو دسته (مشرکان و خداپرستان)، شایستهتر به ایمنى از مجازات هستند اگر مىدانید؟!»
۲ – اختلاف
از آثار جهل اختلاف است.
۲.۱ – اختلاف درباره حضرت عیسی
جهل، عامل اختلاف، درباره عیسی علیهالسلام:
«… وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ …؛
[۲] نساء/سوره۴، آیه۱۵۷.
… و کسانى که در مورد قتل او اختلاف کردند، نسبت به آن در شک هستند و به هیچ صورت علم به آن ندارند….»
۲.۲ – اختلاف درباره اصحاب کهف
اختلاف مردم درباره تعداد واقعى اصحاب کهف، ناشى از جهل آنان:
«سَیَقُولُونَ ثَلاثَهٌ رابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَ یَقُولُونَ خَمْسَهٌ سادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَیْبِ وَ یَقُولُونَ سَبْعَهٌ وَ ثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ …؛
[۳] کهف/سوره۱۸، آیه۲۲.
به زودى گروهى خواهند گفت: آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود. و گروهى مىگویند: پنج نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود. (در حالى که اینها سخنانى بىدلیل است) و گروهى مىگویند: آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود. بگو: پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است. جز گروه کمى، تعداد آنها را نمىدانند….»
۳ – ارزشگذارى غلط
ارزشگذارى بر اساس مال و منال دنیا، نشانه جهل:
۱. «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ … وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ وَ ما نَرى لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ … • … وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ؛
[۴] هود/سوره۱۱، آیه۲۷.
[۵] هود/سوره۱۱، آیه۲۹.
اشراف کافر قومش در پاسخ او گفتند: … و کسانى را که از تو پیروى کردهاند، جز افراد پست سادهلوح، مشاهده نمىکنیم؛ و براى شما فضیلتى نسبت به خود نمىبینیم؛ … ولى شما را گروهى مىبینم که جهالت به خرج مىدهید.»
۲. «وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلًا إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛
[۶] نحل/سوره۱۶، آیه۹۵.
و هرگز پیمان الهى را با بهاى کمى مبادله نکنید که هر بهایى در برابر آن ناچیز است. آنچه نزد خداست، براى شما بهتر است اگر مىدانستید.»
۴ – استبعاد
تعجّب و استبعاد فرشتگان از آفرینش انسان، بر اثر جهل به راز خلقت او:
«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ؛
[۷] بقره/سوره۲، آیه۳۰.
(به یاد آور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر روى زمین، جانشینى (نمایندهاى) قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: (پروردگارا!) آیا کسى را در آن قرار مىدهى که فساد و خونریزى کند؟! حال آنکه ما تسبیح و حمد تو را به جا مىآوریم، و تو را تقدیس مىکنیم (و براى جانشینى شایستهتریم). فرمود: من حقایقى را مىدانم که شما نمىدانید.»
استفهام حکایت شده از کلام فرشتگان به معنای حقیقی و متضمن معنای تعجب و استبعاد از خلقت انسان است.
[۸] ابن عاشور، طاهر بن محمد، تفسیر التحریر و التنویر، ج۱، جزء ۱، ص۴۰۲.
۵ – استکبار
جهل مشرکان، سبب استکبار و توقّعات بیجاى آنان:
۱. «وَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِینا آیَهٌ …؛
[۹] بقره/سوره۲، آیه۱۱۸.
افراد ناآگاه گفتند: چرا خدا با ما سخن نمى گوید؟! و یا چرا نشانهاى براى خود ما نمىآید؟!….» مقصود از «الذین لایعلمون» مشرکان و جمله «لولا یکلمنا الله» گویای استکبار آنان است.
[۱۰] روح المعانی، آلوسی، ذیل آیه.
۲. «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا … وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ … • وَ یا قَوْمِ … وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا … وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ؛
[۱۱] هود/سوره۱۱، آیه۲۷.
[۱۲] هود/سوره۱۱، آیه۲۹.
اشراف کافر قومش در پاسخ او گفتند: … و کسانى را که از تو پیروى کردهاند، جز افراد پست سادهلوح، مشاهده نمىکنیم؛ … اى قوم من! … و من، کسانى را که ایمان آوردهاند، بخاطر شما از خود طرد نمىکنم؛ … ولى شما را گروهى مىبینم که جهالت به خرج مىدهید.»
۶ – استهزا
استهزای مردم، برخاسته از جهل و نادانى:
«وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ؛
[۱۳] بقره/سوره۲، آیه۶۷.
و به یاد آورید هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور مىدهد گاوى را ذبح کنید و قطعهاى از آن را به بدن مقتول بزنید، تا زنده شود (و قاتل را معرفى کند.) گفتند: آیا ما را مسخره مىکنى؟ گفت: به خدا پناه مىبرم از اینکه از جاهلان باشم!»
۶.۱ – استهزای آیات خدا
استهزاى آیات خدا، برخاسته از نادانى:
«تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ • وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً …؛
[۱۴] لقمان/سوره۳۱، آیه۲.
[۱۵] لقمان/سوره۳۱، آیه۶.
این آیات کتاب حکیم است (کتابى پرمحتوا و استوار)! و بعضى از مردم سخنان بیهوده را مىخرند تا مردم را از روى نادانى، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهى را به استهزا گیرند؛ براى آنان عذابى خوارکننده است!»
۷ – اشتباه
جهل به حال نیازمندان خویشتندار، موجب اشتباه و غنى پنداشتن آنان:
«لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ …؛
[۱۶] بقره/سوره۲، آیه۲۷۳.
بهتر است انفاق شما براى نیازمندانى باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفتهاند؛ و نمىتوانند براى تأمین هزینه زندگى مسافرتى کنند و سرمایهاى به دست آورند؛ و افراد نا آگاه آنها را از شدّت خویشتندارى، بىنیاز مىپندارند….»
۸ – اضلال
جهل، زمینه اضلال دیگران:
۱. «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یَشْتَرُونَ الضَّلالَهَ وَ یُرِیدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِیلَ؛
[۱۷] نساء/سوره۴، آیه۴۴.
آیا ندیدى کسانى را که بهرهاى از کتاب آسمانى به آنها داده شده است، به جاى اینکه از آن، براى هدایت خود و دیگران استفاده کنند، براى خویش گمراهى مىخرند، و مىخواهند شما نیز گمراه شوید؟!»
۲. «… وَ إِنَّ کَثِیراً لَیُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ …؛
[۱۸] انعام/سوره۶، آیه۱۱۹.
… و بسیارى از مردم، بخاطر هوا و هوس و نادانى، دیگران را گمراه مىسازند….»
۳. «… فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ …؛
[۱۹] انعام/سوره۶، آیه۱۴۴.
… پس چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ مىبندد، تا از روى جهل، مردم را گمراه سازد؟!….»
۴. «لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَهً یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ؛
[۲۰] نحل/سوره۱۶، آیه۲۵.
آنها باید روز قیامت، بار گناهان خود را بطور کامل بر دوش کشند؛ و همچنین سهمى از گناهان کسانى که بخاطر جهل، گمراهشان مىسازند. بدانید آنها بار سنگین بدى بر دوش مىکشند!» برخی احتمال دادهاند «بغیر علم» حال از فاعل «یضلونهم» باشد.
[۲۱] آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۷، ص۳۶۵.
۵. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ …؛
[۲۲] لقمان/سوره۳۱، آیه۶.
و بعضى از مردم سخنان بیهوده را مىخرند تا مردم را از روى نادانى، از راه خدا گمراه سازند….»
۹ – اعتراض به احکام خدا
سفاهت و جهل برخى مردم، موجب اعتراض آنان به حکم تغییر قبله:
«سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کانُوا عَلَیْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛
[۲۳] بقره/سوره۲، آیه۱۴۲.
به زودى مردم سبک مغز مىگویند: چه چیز آنها (مسلمانان) را، از قبلهاى که بر آن بودند، بازگردانید؟! بگو: مشرق و مغرب، از آنِ خداست، خدا هرکس را بخواهد، به راه راست هدایت مىکند.»
۱۰ – اعراض از حق
جهل، عامل اعراض از حق:
«… بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ؛
[۲۴] انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۴.
… امّا بیشتر آنها حق را نمىدانند؛ و به همین دلیل از آن روىگردانند.»
۱۱ – اعراض از دین ابراهیم
جهل و سفاهت، موجب اعراض از دین ابراهیم علیهالسلام:
«وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْراهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ؛
[۲۵] بقره/سوره۲، آیه۱۳۰.
جز افراد سفیه و نادان، چه کسى از آیین ابراهیم، که آیین پاکى و یگانه پرستى است روىگردان خواهد شد؟! ما او را در دنیا برگزیدیم؛ و او در آخرت، از صالحان است.»
۱۲ – افترا به خدا
جهل، از عوامل افترا به خدا
[۲۶] برای توضیح بیشتر به مقاله افترا به خدا (قرآن) رجوع شود.
:
«وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَهً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛
[۲۷] اعراف/سوره۷، آیه۲۸.
و هنگامى که کار زشتى انجام مىدهند مىگویند: پدران خود را بر این عمل یافتیم؛ و خداوند ما را به آن فرمان داده است. بگو: خداوند هرگز به کار زشت فرمان نمىدهد. آیا چیزى به خدا نسبت مىدهید که نمىدانید؟!»
۱۲.۱ – دیدگاه حضرت موسی
جهل، منشأ نسبت دادن امرى دروغین به خدا از دیدگاه موسی علیهالسلام:
«… إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ؛
[۲۸] بقره/سوره۲، آیه۶۷.
… خداوند به شما دستور مىدهد گاوى را ذبح کنید و قطعهاى از آن را به بدن مقتول بزنید، تا زنده شود (و قاتل را معرفى کند.) گفتند: آیا ما را مسخره مىکنى؟ گفت: به خدا پناه مىبرم از اینکه از جاهلان باشم!»
موسی علیهالسّلام در پاسخ به اتهام قومش، درباره اینکه دستور ذبح گاو، از طرف خود اوست و او آن را به خدا نسبت میدهد، بیان کرد که وی از امور جاهلانه به دور است. یعنی نسبت دروغ دادن به خدا مقتضای جهل است.
۱۲.۲ – ملائکه دختران خدا
جهل، زمینهاى براى قلمداد کردن ملائکه، در جایگاه دختران خدا:
۱. «وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَهَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً … • … ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ؛
[۲۹] زخرف/سوره۴۳، آیه۱۹.
[۳۰] زخرف/سوره۴۳، آیه۲۰.
و آنها فرشتگان را که بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند؛ … ولى به این امر هیچ گونهعلم و یقین ندارند و تنها حدسى بىاساس دارند.»
۲. «إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ لَیُسَمُّونَ الْمَلائِکَهَ تَسْمِیَهَ الْأُنْثى • وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَ …؛
[۳۱] نجم/سوره۵۳، آیه۲۷.
[۳۲] نجم/سوره۵۳، آیه۲۸.
کسانى که به آخرت ایمان ندارند، فرشتگان را دختران خدا نامگذارى مىکنند. آنها هرگز در این باره دانشى ندارند، تنها از گمان بىپایه پیروى مىکنند….»
۱۲.۳ – نسبت فرزند به خدا
جهل، عامل نسبت دادن فرزند به خدا:
۱. «… وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَ بَناتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ …؛
[۳۳] انعام/سوره۶، آیه۱۰۰.
… در حالى که آنها مخلوق او هستند؛ و براى خدا، به دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى قائل شدند….»
۲. «قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً … أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛
[۳۴] یونس/سوره۱۰، آیه۶۸.
گفتند: خداوند فرزندى براى خود انتخاب کرده است. … آیا چیزى را که نمىدانید به خدا نسبت مىدهید؟! »
۳.«وَ یُنْذِرَ الَّذِینَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً • ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَهً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلَّا کَذِباً؛
[۳۵] کهف/سوره۱۸، آیه۴.
[۳۶] کهف/سوره۱۸، آیه۵.
[۳۷] کهف/سوره۱۸، آیه۴.
[۳۸] کهف/سوره۱۸، آیه۵.
و نیز آنها را که گفتند: خداوند، فرزندى اختیار کرده است، انذار کند. نه آنها هرگز به این سخن یقین دارند، و نه پدرانشان. سخن بزرگى از دهانشان خارج مىشود! آنها فقط دروغ مىگویند!»
۱۳ – اقدام نسنجیده
جهل، عامل اقدام نسنجیده علیه دیگران:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ؛
[۳۹] حجرات/سوره۴۹، آیه۶.
اى کسانى کهایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهى از روى ناآگاهى آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید.»
۱۴ – انحراف جنسى
جهل، عامل بىبند و بارى و انحراف جنسى:
۱. «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ؛
[۴۰] یوسف/سوره۱۲، آیه۳۳.
یوسف گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا به سوى آن مىخوانند؛ و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من بازنگردانى، به سوى آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود.»
۲. «إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَهً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ؛
[۴۱] نمل/سوره۲۷، آیه۵۵.
آیا شما از روى شهوت به جاى زنان، به سراغ مردان مىروید؟! شما گروهى جاهل هستید.»
۱۵ – انحصارطلبى
جهل، عامل انحصارطلبى و نفى ارزش دیگران:
«وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصارى عَلى شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصارى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلى شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ؛
[۴۲] بقره/سوره۲، آیه۱۱۳.
یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتى نزد خدا ندارند، و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان هیچ موقعیتى ندارند (و بر باطلند)؛ در حالى که هر دو دسته، کتاب خدا را مىخوانند (و باید از این گونه تعصبها برکنار باشند). افراد نادان دیگر، (همچون مشرکان نیز)، سخنى همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز قیامت، درباره آنچه در آن اختلاف داشتند، میان آنها داورى مىکند.»
۱۶ – انکار معاد
انکار معاد، ناشى از جهل و نادانى:
۱. «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ؛
[۴۳] نحل/سوره۱۶، آیه۳۸.
آنها سوگندهاى شدید به خدا یاد کردند که: هرگز خداوند کسى را که مىمیرد، بر نمىانگیزد! آرى، آنها در اشتباهند این وعده قطعى خداست (که همه مردگان را براى جزا باز مىگرداند)؛ ولى بیشتر مردم نمىدانند.»
۲. «وَ قالُوا ما هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ • وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ ما کانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ • قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ لا رَیْبَ فِیهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ؛
[۴۴] جاثیه/سوره۴۵، آیات۲۴-۲۶.
آنها گفتند: چیزى جز همین زندگى دنیاى ما در کار نیست؛ گروهى از ما مىمیرند و گروهى جاى آنها را مىگیرند؛ و جز طبیعت روزگار (طبیعت) ما را هلاک نمىکند. آنان به این سخن که مىگویند علمى ندارند، بلکه تنها گمانى بىپایه دارند. و هنگامى که آیات روشن ما بر آنها خوانده مىشود، دلیلى در برابر آن ندارند جز اینکه مىگویند: اگر راست مىگویید (پدران ما را زنده کنید و بیاورید تا گواهى دهند)! بگو: خداوند شما را زنده مىکند، سپس مىمیراند، بار دیگر در روز قیامت که در آن تردیدى نیست گردآورى مىکند؛ ولى بیشتر مردم نمىدانند.»
۱۶.۱ – جهل به حقانیت آفرینش
جهل به حقانیّت آفرینش، عامل انکار معاد:
«وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ • ما خَلَقْناهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ؛
[۴۵] دخان/سوره۴۴، آیه۳۸.
[۴۶] دخان/سوره۴۴، آیه۳۹.
ما آسمانها و زمین وآنچه را که در میان این دو است به بازى و بىهدف نیافریدیم. ما آن دو را جز بحق نیافریدیم؛ ولى بیشتر آنان نمىدانند.»
۱۶.۲ – جهل به قدرت خدا
جهل به قدرت خدا، عامل انکار معاد:
«أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ قادِرٌ عَلى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ …؛
[۴۷] اسراء/سوره۱۷، آیه۹۹.
آیا نمىدانند خدایى که آسمانها و زمین را آفریده، قادر است مثل آنان را بیافریند (و به زندگى جدید بازشان گرداند)؟!….»
۱۷ – بتپرستى
جهل به اوصاف و ویژگیهاى معبود راستین، از عوامل گرایش به بتپرستی:
۱. «… فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا یا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَهٌ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ • إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِیهِ وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ؛
[۴۸] اعراف/سوره۷، آیه۱۳۸.
[۴۹] اعراف/سوره۷، آیه۱۳۹.
… خود به گروهى رسیدند که اطراف بتهایشان، براى عبادت، گرد آمده بودند. در این هنگام، بنىاسرائیل به موسى گفتند: تو هم براى ما معبودى قرار ده، همان گونه که آنها معبودان و خدایانى دارند. گفت: شما جمعیّتى جاهل و نادان هستید. (اینها را که مىبینید)، سرانجام کارشان نابودى است؛ و آنچه انجام مىدهند، باطل و بىاساس است.»
۲. «إِذْ قالَ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً • یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیًّا؛
[۵۰] مریم/سوره۱۹، آیه۴۲.
[۵۱] مریم/سوره۱۹، آیه۴۳.
هنگامى که به پدرش گفت: اى پدر! چرا چیزى را مىپرستى که نه مىشنود، و نه مىبیند، و نه هیچ نیازى را از تو برطرف مىسازد؟! اى پدر! دانشى براى من آمده که براى تو نیامده است؛ بنابراین از من پیروى کن، تا تو را به راه راست هدایت کنم.»
۳. «قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ لا یَضُرُّکُمْ • أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ؛
[۵۲] انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۶.
[۵۳] انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۷.
ابراهیم گفت: آیا جز خدا چیزى را مىپرستید که نه کمترین سودى براى شما دارد، و نه زیانى به شما مىرساند؟! اف بر شما و بر آنچه جز خدا مىپرستید! آیا نمىاندیشید؟!»
۴. «۴.«وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ ما لَیْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ؛
[۵۴] حج/سوره۲۲، آیه۷۱.
گفتند: بتهایى را مىپرستیم، و پیوسته ملازم عبادت آنهاییم.»
۵. «وَ إِبْراهِیمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ • إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً …؛
[۵۵] عنکبوت/سوره۲۹، آیه۱۶.
[۵۶] عنکبوت/سوره۲۹، آیه۱۷.
ما ابراهیم را نیز فرستادیم، هنگامى که به قومش گفت: خدا را پرستش کنید و از عذاب او بپرهیزید که این براى شما بهتر است اگر بدانید. شما غیر از خدا فقط بتهایى از سنگ و چوب را مىپرستید و دروغى به هم مىبافید؛ آنهایى را که غیر از خدا پرستش مىکنید، مالک هیچ گونه روزى براى شما نیستند….»
۶. «إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ • إِفْکاً آلِهَهً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ • فَما ظَنُّکُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ؛
[۵۷] صافات/سوره۳۷، آیات۸۵ – ۸۷.
هنگامى که به پدرش (سرپرستش که در آن زمان عمویش بود) و قومش گفت: اینها چیست که مىپرستید؟! آیا از روى دروغ به سراغ معبودانى غیر از خدا مىروید؟! شما درباره پروردگار جهانیان چه گمان مىبرید؟!»
۷. «اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ • لَهُ مَقالِیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ • قُلْ أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجاهِلُونَ؛
[۵۸] زمر/سوره۳۹، آیات۶۲ – ۶۴.
خداوند آفریدگار همه چیز است و حافظ و نگهبان بر همه اشیاست. کلیدهاى آسمانها و زمین از آن اوست؛ و کسانى که به آیات خداوند کافر شدند زیانکاران واقعى هستند. بگو: آیا به من دستور مىدهید که غیر خدا را بپرستم اى جاهلان؟!»
۸. «وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ؛
[۵۹] زخرف/سوره۴۳، آیه۲۰.
آنان گفتند: اگر خداوند رحمان مىخواست ما آنها (فرشتگان) را پرستش نمىکردیم. ولى به این امر هیچ گونهعلم و یقین ندارند و تنها حدسى بىاساس دارند.»
۹. «قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ ائْتُونِی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَهٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ؛
[۶۰] احقاف/سوره۴۶، آیه۴.
به آنان بگو: به من نشان دهید آنچه را که غیر از خدا پرستش مىکنید چه چیزى از زمین را آفریدهاند، یا شرکتى در آفرینش آسمانها دارند؟! کتابى آسمانى پیش از این، یا اثر علمى از گذشتگان براى من بیاورید که دلیل صدق گفتار شما باشد اگر راست مىگویید!»
۱۰. «أَ فَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى • أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى • إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ …؛
[۶۱] نجم/سوره۵۳، آیه۱۹.
[۶۲] نجم/سوره۵۳، آیه۲۱.
[۶۳] نجم/سوره۵۳، آیه۲۳.
به من خبر دهید آیا بتهاى «لات» و «عزّى»، و «منات» آیا سهم شما پسر است و سهم او دختر؟! در حالى که به زعم شما دختران کم ارزشترند! اینها فقط نامهایى است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشتهاید (نامهایى بىمحتوا و اسمهایى بىمسمّا)، و هرگز خداوند دلیل و حجّتى بر آن نازل نکرده؛ آنان فقط از گمانهاى بىاساس و هواى نفس پیروى مىکنند در حالى که هدایت از سوى پروردگارشان براى آنها آمده است.»
۱۸ – بدعت
جهل، عامل بدعتگزاری در دین
[۶۴] برای توضیح بیشتر به مقاله بدعت (قرآن) رجوع شود.
:
۱. «قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ • ثَمانِیَهَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَیَیْنِ نَبِّئُونِی بِعِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ • سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَکْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَیْءٍ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذاقُوا بَأْسَنا قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ؛
[۶۵] انعام/سوره۶، آیه۱۴۰.
[۶۶] انعام/سوره۶، آیه۱۴۳.
[۶۷] انعام/سوره۶، آیه۱۴۸.
به یقین کسانى که فرزندان خود را از روى سفاهت و نادانى کشتند، گرفتار خسران شدند؛ زیرا آنچه را خدا به آنها روزى داده بود، برخود حرام کردند؛ و بر خدا افترا بستند. آنها گمراه شدند؛ و هدایت نیافتند. هشت زوج از چهارپایان؛ از میش دو زوج (نر و ماده)، و از بز دو زوج (نر و ماده براى شما آفرید)؛ بگو: آیا خداوند نرهاى آنها را حرام کرده، یا مادهها را؟! یا آنچه شکم مادهها در بر گرفته؟! اگر راست مىگویید و بر تحریم اینها دلیلى دارید، به من از روى علم و آگاهى خبر دهید! بزودى مشرکان براى تبرئه خویش مىگویند: اگر خدا مىخواست، نه ما مشرک مىشدیم و نه پدران ما؛ و نه چیزى را تحریم مىکردیم. کسانى که پیش از آنها بودند نیز، همینگونه آیات خدا را تکذیب کردند؛ و سرانجام طعم کیفر ما را چشیدند. بگو: آیا دلیل روشنى بر این موضوع دارید که آن را بر ما آشکار سازید؟! شما فقط از پندارهاى بىاساس پیروى مىکنید، و تخمینهاى نابه جا مىزنید.»
۲. «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَهً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛
[۶۸] اعراف/سوره۷، آیه۲۸.
و هنگامى که کار زشتى انجام مىدهند مىگویند: پدران خود را بر این عمل یافتیم؛ و خداوند ما را به آن فرمان داده است. بگو: خداوند هرگز به کار زشت فرمان نمىدهد. آیا چیزى به خدا نسبت مىدهید که نمىدانید؟!»
۱۸.۱ – بدعت درمورد بحیره
بدعتهاى عصر جاهلى، در مورد بحیره، سائبه، وصیله و حام، برخاسته از جهل و نادانى:
«ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِیرَهٍ وَ لا سائِبَهٍ وَ لا وَصِیلَهٍ وَ لا حامٍ وَ لکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ • وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ؛
[۶۹] مائده/سوره۵، آیه۱۰۳.
[۷۰] مائده/سوره۵، آیه۱۰۴.
خداوند هیچگونه «بحیره» و «سائبه» و «وصیله» و «حام» قرار نداده است (اشاره به چهار نوع از حیوانات اهلى که در زمان جاهلیّت، استفاده از آنها را به عللى حرام مىدانستند؛ و این بدعت، در اسلام ممنوع شد.) ولى کسانى که کافر شدند، بر خدا دروغ مىبندند؛ و بیشتر آنها درک نمىکنند. هنگامى که به آنها گفته شود: به سوى آنچه خدا نازل کرده، و به سوى پیامبر بیایید.، مىگویند: آنچه پدران خود را بر آن یافتهایم، ما را بس است. آیا اگر پدران آنها چیزى نمى دانستند، و هدایت نیافته بودند (باز هم باید از آنها پیروى کنند)؟!»
۱۸.۲ – بدعت درمورد انعام
بدعتهاى عصر جاهلى، در مورد چهارپایان، برخاسته از جهل و نادانى:
«ثَمانِیَهَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَیَیْنِ نَبِّئُونِی بِعِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ • وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَیَیْنِ أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاکُمُ اللَّهُ بِهذا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ؛
[۷۱] انعام/سوره۶، آیه۱۴۳.
[۷۲] انعام/سوره۶، آیه۱۴۸.
هشت زوج از چهارپایان؛ از میش دو زوج (نر و ماده)، و از بز دو زوج (نر و ماده براى شما آفرید)؛ بگو: آیا خداوند نرهاى آنها را حرام کرده، یا مادهها را؟! یا آنچه شکم مادهها در بر گرفته؟! اگر راست مىگویید و بر تحریم اینها دلیلى دارید، به من از روى علم و آگاهى خبر دهید! بزودى مشرکان براى تبرئه خویش مىگویند: اگر خدا مىخواست، نه ما مشرک مىشدیم و نه پدران ما؛ و نه چیزى را تحریم مىکردیم. کسانى که پیش از آنها بودند نیز، همینگونه آیات خدا را تکذیب کردند؛ و سرانجام طعم کیفر ما را چشیدند. بگو: آیا دلیل روشنى بر این موضوع دارید که آن را بر ما آشکار سازید؟! شما فقط از پندارهاى بىاساس پیروى مىکنید، و تخمینهاى نابه جا مىزنید.»
۱۹ – بىادبى
جهل، عامل بىادبى و ناسزاگویى:
۱. «… وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً؛
[۷۳] فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.
… و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام مىگویند (و با بزرگوارى مىگذرند)»
۲. «وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لا نَبْتَغِی الْجاهِلِینَ؛
[۷۴] قصص/سوره۲۸، آیه۵۵.
و هرگاه سخن لغو و بیهوده بشنوند، از آن روى مىگردانند و مىگویند: اعمال ما از آنِ ماست و اعمال شما از آن خودتان؛ سلام بر شما (سلام وداع)؛ ما خواهان جاهلان نیستیم.»
۲۰ – بىایمانى
از آثار جهل ، بیایمانی است.
[۷۵] برای توضیح بیشتر به مقاله آثار جهل مشرکان (قرآن) رجوع شود.
۲۰.۱ – بیایمانی یهود
ایمان نیاوردن یهود، بر اثر جهل به ارزش برتر پاداشهاى الهى:
«وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ … • وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَهٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ؛
[۷۶] بقره/سوره۲، آیه۱۰۲.
[۷۷] بقره/سوره۲، آیه۱۰۳.
و یهود از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مىخواندند پیروى کردند. و سلیمان کافر نشد … و اگر آنها ایمان مىآوردند و پرهیزگارى پیشه مىکردند، به یقین پاداشى که نزد خداست، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند.»
۲۰.۲ – بیایمانی منافقان
ایمان نیاوردن منافقان، بر اثر سفاهت و نادانى:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ • وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَ؛
[۷۸] بقره/سوره۲، آیه۸.
[۷۹] بقره/سوره۲، آیه۱۳.
گروهى از مردم کسانى هستند که مىگویند: به خدا و روز بازپسین ایمان آوردهایم. درحالى که ایمان نیاوردهاند. و هنگامى که به آنان گفته شود: ایمان آورید، همانگونه که سایر مردم ایمان آوردهاند!. مىگویند: آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟! آگاه باشید اینها همان ابلهانند ولى نمىدانند!»
۲۱ – بىتقوایى
جهل انسان به ارزش پاداشهاى الهى، زمینهساز بیتقوایی او:
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَهٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ؛
[۸۰] بقره/سوره۲، آیه۱۰۳.
و اگر آنها ایمان مىآوردند و پرهیزگارى پیشه مىکردند، به یقین پاداشى که نزد خداست، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند.»
۲۲ – بىصبرى
جهل به راز حوادث پیش آمده، از عوامل ناشکیبایی و اعتراض:
«وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً • فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَکِبا فِی السَّفِینَهِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً إِمْراً • فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِیا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّهً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً • فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَیا أَهْلَ قَرْیَهٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما فَوَجَدا فِیها جِداراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً • قالَ هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً • أَمَّا السَّفِینَهُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَهٍ غَصْباً • وَ أَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینا أَنْ یُرْهِقَهُما طُغْیاناً وَ کُفْراً • فَأَرَدْنا أَنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیْراً مِنْهُ زَکاهً وَ أَقْرَبَ رُحْماً • وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَهِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ یَسْتَخْرِجا کَنزَهُما رَحْمَهً مِنْ رَبِّکَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذلِکَ تَأْوِیلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً؛
[۸۱] کهف/سوره۱۸، آیه۶۸.
[۸۲] کهف/سوره۱۸، آیه۷۱.
[۸۳] کهف/سوره۱۸، آیه۷۴.
[۸۴] کهف/سوره۱۸، آیات۷۷ – ۸۲.
و چگونه مىتوانى در برابر چیزى که از رموزش آگاه نیستى شکیبا باشى؟! آن دو به راه افتادند؛ تا آنکه سوار کشتی شدند، خضر کشتى را سوراخ کرد. موسى گفت: آیا آن را سوراخ کردى که اهل کشتى را غرق کنى؟! راستى چه کار ناپسندى انجام دادى! باز به راه خود ادامه دادند، تااینکه جوانى رادیدند؛ و او آن جوان راکشت. موسى گفت: آیا انسان پاکى را، بى آنکه کسى را به قتل رسانده باشد، کُشتى؟! براستى کار زشتى انجام دادى! باز به راه خود ادامه دادند تا به اهل شهرى رسیدند؛ از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند؛ ولى آنان از پذیرایى آن دو خوددارى نمودند؛ با این حال در آن جا دیوارى یافتند که مىخواست فرو ریزد؛ و خضر آن را برپاداشت. موسى گفت: (لااقل) اگر مىخواستى در مقابل این کار مزدى مىگرفتى. او گفت: اینک جدایى من و تو فرارسیده؛ امّا بزودى راز آنچه را که نتوانستى در برابر آن صبر کنى، به تو خبر مىدهم. امّا آن کشتى براى گروهى از مستمندان بود که با آن در دریا کار مىکردند؛ و من خواستم آن را معیوب کنم؛ چراکه پشت سرشان پادشاهى ستمگر بود که هر کشتى سالمى را بزور مىگرفت. و امّا آن جوان، پدر و مادرش باایمان بودند؛ و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد. از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جاى او، فرزندى پاکتر و با محبّتتر به آن دو بدهد. و امّا آن دیوار، از آنِ دو نوجوان یتیم در آن شهر بود؛ و زیر آن، گنجى متعلّق به آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحى بود؛ و پروردگار تو مىخواست آنها به حدّ بلوغ برسند و گنجشان را بیرون آوردند؛ این رحمتى از پروردگارت بود؛ و من آن کارها را خودسرانه انجام ندادم؛ این بود راز آنچه نتوانستى در برابر آن شکیبایى کنى.»
۲۳ – پذیرش ولایت غیر خدا
پذیرش ولایت غیر خدا، بر اثر جهل و نادانى:
«مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً … لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ؛
[۸۵] عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۱.
مَثَل کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود برگزیدند، مَثَل عنکبوت است که خانهاى براى خود انتخاب کرده؛ … اگر مىدانستند.»
۲۴ – پشیمانى
کارهاى انجام شده بر اثر جهل، درپىدارنده پشیمانی:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ؛
[۸۶] حجرات/سوره۴۹، آیه۶.
اى کسانى کهایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقی خبرى براى شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهى از روى ناآگاهى آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید.»
۲۵ – تحقیر
تحقیر پیامبر صلىاللهعلیهوآله و مؤمنان از سوى منافقان، ناشى از جهل آنان نسبت به انحصار عزّت به خدا، رسول صلیاللهعلیهوآله و مؤمنان:
«یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ؛
[۸۷] منافقون/سوره۶۳، آیه۸.
آنها مىگویند: اگر به مدینه باز گردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون مىکنند! در حالى که عزّت مخصوص خدا و پیامبر او و مؤمنان است؛ ولى منافقان نمىدانند.»
۲۶ – ترک جهاد
جهل، عامل ترک جهاد و ترجیح دادن همنشینى با عاجزان بر آن:
«إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِیاءُ رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَعْلَمُونَ؛
[۸۸] توبه/سوره۹، آیه۹۳.
راه مؤاخذه تنها به روى کسانى باز است که از تو اجازه مىخواهند در حالى که توانگرند؛ و امکانات کافى براى جهاد دارند؛ آنها راضى شدند که با واماندگان و افراد معذور و ناتوان بمانند؛ و خداوند بر دلهایشان مُهر نهاده؛ به همین جهت چیزى نمىدانند.»
۲۷ – تشبیه خدا
تشبیه خدا به سایر موجودات، ناشى از ناآگاهى به ذات خداوند:
«فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ … وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛
[۸۹] نحل/سوره۱۶، آیه۷۴.
پس، براى خدا امثال و شبیه قائل نشوید. … و شما نمىدانید.»
۲۸ – تطیّر
جهل، زمینهساز تطیّر (فال بد زدن):
«… یَطَّیَّرُوا … أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ؛
[۹۰] اعراف/سوره۷، آیه۱۳۱.
… از شومى اوست. … آگاه باشید همه اینها، از سوى خداست؛ ولى بیشتر آنها نمىدانند.»
۲۹ – تعصّب
جهل، از عوامل تعصّب بیجا درباره عقیده خود:
۱. «وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصارى عَلى شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصارى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلى شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ؛
[۹۱] بقره/سوره۲، آیه۱۱۳.
یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتى نزد خدا ندارند، و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان هیچ موقعیتى ندارند (و بر باطلند)؛ در حالى که هر دو دسته، کتاب خدا را مىخوانند (و باید از این گونه تعصبها برکنار باشند). افراد نادان دیگر، (همچون مشرکان نیز)، سخنى همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز قیامت، درباره آنچه در آن اختلاف داشتند، میان آنها داورى مىکند.»
۲. «وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ • … وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ؛
[۹۲] انفال/سوره۸، آیه۳۱.
[۹۳] انفال/سوره۸، آیه۳۴.
و هنگامى که آیات ما بر آنها خوانده مىشود، مىگویند: شنیدیم؛ چیز مهمّى نیست؛ اگر بخواهیم مثل آن را مىگوییم؛ اینها همان افسانههاى پیشینیان است! … ولى بیشتر آنها نمىدانند.»
۳۰ – تکذیب قرآن
تکذیب قرآن از سوى مشرکان، ناشى از جهل آنان:
۱. «وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَ بُکْمٌ فِی الظُّلُماتِ …؛
[۹۴] انعام/سوره۶، آیه۳۹.
کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، کر و لالهایى هستند که در تاریکیها قرار دارند….»
۲. «وَ ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ … • أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ … • بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ …؛
[۹۵] یونس/سوره۱۰، آیات۳۷ – ۳۹.
ممکن نبود که این قرآن، بدون وحى الهى به خدا نسبت داده شود؛ … آیا آنها مىگویند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟! … ولى آنها از روى علم و دانش قرآن را انکار نکردند؛ بلکه چیزى را تکذیب کردند که آگاهى از آن نداشتند….»
۳۱ – توطئه
توطئه منافقان براى بیرون راندن پیامبر صلىاللهعلیهوآله و مؤمنان از مدینه، برخاسته از جهل آنان نسبت به انحصار عزّت به خدا، رسول و مؤمنان:
«یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 