پاورپوینت کامل آبادی (جغرافیا) ۳۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آبادی (جغرافیا) ۳۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آبادی (جغرافیا) ۳۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آبادی (جغرافیا) ۳۹ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل آبادی (جغرافیا) ۳۹ اسلاید در PowerPoint
آبادی، جایی که گروهی گرد آمده و کشتزار و آب و درخت و دیگر وسایل زیست برای خود فراهم ساخته باشند. این اصطلاح غالباً در باب مناطق روستایی به کار میرود، ولی گاه در مورد شهرها نیز به کار برده میشود. نزدیک به ۲۳ درصد از آبادیها غیرمسکون و بقیه هر کدام بهطور متوسط دارای ۵۱ خانوار است. نیمی از آبادیها در مناطق کوهستانی و نیمی دیگر در دشتها و جلگهها واقع است.
فهرست مندرجات
۱ – تعریف
۲ – آبادی در نخستین فرهنگهای فارسی
۲.۱ – آبادی در متون نظم و نثر کهن فارسی
۲.۲ – آبادی در نوشتههای عصر قاجار
۲.۳ – آبادی در فرهنگهای مشهور
۲.۴ – آبادی در نوشتههای جغرافیایی
۲.۵ – آبادی در فرهنگ آبادیهای ایران
۲.۶ – آبادی در سرشماری کشاورزی
۳ – انواع آبادی
۴ – نکته پایانی
۵ – منابع
۶ – پانویس
۷ – منبع
۱ – تعریف
آبادی، اصطلاحی جغرافیایی به معنی محل زیست دائمی یا موقتی گروهی از مردم، به ویژه در مناطق روستایی ـ درباره تعریف دقیق آن اختلاف بسیار است. آبادی واژهای است فارسی (حاصل مصدر) به معنی «آباد بودن، به سامانی، خانه و بنا، جای آباد، محل معمور»، و اصطلاحاً به مفهوم «جایی که گروهی گرد آمده و کشتزار و آب و درخت و دیگر وسایل زیست برای خود فراهم ساخته باشند.»
[۱] لغتنامه فارسی.
این اصطلاح غالباً در باب مناطق روستایی به کار میرود، ولی گاه در مورد شهرها نیز به کار برده میشود.
۲ – آبادی در نخستین فرهنگهای فارسی
نخستین فرهنگهای فارسی، که بیشتر آنها در هندوستان تألیف گردیده، این واژه را به غلط مرکب از «آب» و «آد» (پسوند نسبت) دانستهاند.
[۲] لاله تیکچند، بهار عجم
[۳] نوّاب عزیز جنگ، احمد عبدالعزیز نایطی، آصف اللغات.
[۴] فرهنگ جامع فارسی.
چنین مینماید که ارتباط لفظی و صوری آب با آبادی که در ضربالمثلِ «آب آبادانی است.» تجلی یافته، در این توجیه نادرست لغوی بیتأثیر نبوده باشد. زبانشناسان این واژه را مأخوذ از pt (در پارسی میانه) به معنی «پیشرفته، پرورده، جای زندگی و کِشته» میدانند که خود از پیشوند قیدی (جهت و مکان) پارسی کهن a به معنی «به، در» و ریشه پارسی کهن pa یعنی «نگهداری کردن» ساخته شده است.
۲.۱ – آبادی در متون نظم و نثر کهن فارسی
در متون نظم و نثر کهن فارسی دری غالباً «آبادانی» و گاه «آبادی» به مفهومی نزدیک به مفهوم اصطلاحی امروزین آن به کار رفته است: «دیگر پرسید که بدین جهان اندر ویرانی بیشتر یا آبادانی.»
[۵] ترجمه تفسیر طبری، به کوشش حبیب یغمایی، ج۱، ص۳۹، تهران، توس، ۱۳۵۶ش.
«نتوانند به کشتی بریدن الا مقداری کی سخت نزدیک است به آبادانی.»
[۶] حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، ج۱، ص۱۰، تهران، طهوری، ۱۳۶۲ش.
«ترکمانان زهره نمیدارند که به آبادانیها درآیند.»
[۷] بیهقی، ابوالفضل محمد، تاریخ، ج۱، ص۶۹۸، به کوشش علیاکبر فیاض، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۰ش.
«کس دروده خویش در کشتزارها نخودر، بلکه در آبادانی خودر و آبادانی این سرای سرای باقی است.»
[۸] عنصرالمعالی، کیکاوس، قابوسنامه، ج۱، ص۵، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۵ش.
«هر کجا ایشان قدم بنهادند شهری گشت و آبادانی.»
[۹] نیشابوری، ابراهیم بن منصور، قصص الانبیاء، ص۲۲، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹ش.
«همان به کو در آن وادی نشیند••• که جغد آن به که آبادی نبیند.»
[۱۰] نظامی گنجوی، خسرو و شیرین، ج۱، ص۱۹۷، به کوشش وحید دستگردی، تهران، علمی، ۱۳۱۳ش.
۲.۲ – آبادی در نوشتههای عصر قاجار
در نوشتههای عصر قاجار، به ویژه در سفرنامهها، مفهوم اصطلاحی و متداول «آبادی» (ده، دهکده، دهستان و گاه شهر) در کنار معانی اصلی آن اندکاندک رخ مینماید و جای میافتد: «چون به نزدیک آبادیی میرسیدیم یا به قافلهای برمیخوردیم چاوشان پیشاپیش میتاختند.»
[۱۱] موریه، جیمز، حاجی بابای اصفهانی، ج۱، ص۱۰، ترجمه میرزا حبیب اصفهانی، به کوشش سیدمحمدعلی جمالزاده، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۸ش، ص ۱۰.
«ابتدا کلاته خیج قلعه بوده و آبادی در داخله آن، اما حالا دور قلعه در خارج نیز خانهها ساختهاند تا پایین تل.»
[۱۲] اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، مطلع الشمس، ج۱، ص۸۹، تهران، ۱۳۰۱ق.
«آباد ساختن و دایر کردن اراضی شهر ری… و این آبادی همین حسینآباد است.»
[۱۳] اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، المآثر و الآثار، ج۱، ص۹۹، به کوشش ایرج افشار، تهران، اساطیر، ۱۳۶۳ش.
«سفینه آبادی معتبر و چاه آب گوارا دارد.»
[۱۴] امینالدوله، علیخان، سفرنامه، ج۱، ص۲۳۵، به کوشش اسلام کاظمیه، تهران، توس، ۱۳۵۴ش.
«از سباع جز شغال نیست که آن هم به آبادی داخل نمیشود.»
[۱۵] امینالدوله، علیخان، سفرنامه، ج۱، ص۴۰۴، به کوشش اسلام کاظمیه، تهران، توس، ۱۳۵۴ش.
«و به نظرم چنان آمد که سوادآبادی انزلی در جلو است.»
[۱۶] امینالدوله، علیخان، سفرنامه، ج۱، ص۵۷، به کوشش اسلام کاظمیه، تهران، توس، ۱۳۵۴ش.
«ساحل نزدیک و آثار شهر و آبادی ازمیر پیدا شد.»
[۱۷] امینالدوله، علیخان، سفرنامه، ج۱، ص۱۰۲، به کوشش اسلام کاظمیه، تهران، توس، ۱۳۵۴ش.
«آینه ورزان ملک رعیت است و دو آبادی دارد: یکی محله پایین، دیگر محله بالا. محله پایین یک امامزاده دارد و همه اهل این محله سید هستند.»
[۱۸] ناصرالدین شاه، سفرنامه دوم خراسان، ج۱، ص۱۴، تهران، کاوش، ۱۳۶۳ش.
«خود سنگ بست آبادی ندارد مگر رعیت قلیلی آنها هم در کاروانسرای شاه عباس منزل دارند.»
[۱۹] سه سفرنامه، به کوشش قدرتالله روشنی، ج۱، ص۲۴، دانشگاه تهران، ۱۳۴۷ش.
«سلطان اویس میرزا قاجار برای نشیمن تابستانه خود خانه وسیعی بساخت و نامش را دولتآباد گذاشت. پس هر یک از همراهان در گِرد آن خانه عمارتی بساخت و صورتآبادی به هم رسانید.»
[۲۰] فسایی، حسن، فارسنامه ناصری، ج۲، ص۲۷۳، تهران، ۱۳۱۳ق.
۲.۳ – آبادی در فرهنگهای مشهور
پس از عصر قاجار، این اصطلاح در فرهنگهای مشهور وارد گردید: «آبادی، هر جایی که گروهی گرد آمده و بنا و آبادانی جهت خود برپا کرده باشند مثلاً از طهران تا قم چندین آبادی است.»
[۲۱] نفیسی، علیاکبر، ف
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 