پاورپوینت کامل مثنوی ۱ ۲۲۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مثنوی ۱ ۲۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مثنوی ۱ ۲۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از مطالب داخلی اسلاید ها

پاورپوینت کامل مثنوی ۱ ۲۲۳ اسلاید در PowerPoint

اسلاید ۴: سپس راه آسیای صغیر را در پیش گرفت و مدتی در ملطیه و لارنده مقیم شد و جلال‌الدین در شهر اخیر با گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج کرد. در سال ۶۲۸ ه.ق/۱۲۳۱ میلادی پس از وفات بهاء‌الدین مولانا به جای پدر بر مسند تدریس نشست. او ابتدا در محضر پدر و بعد، از حضور سید برهان‌الدین محقق ترمذی آموزش دیده و سپس برای تحصیل به شام و حلب رفته بود.

اسلاید ۵: سال ۶۴۲ ق که مولانه سی و هشت سال داشت، عارفی به نام شمس‌الدین تبریزی به قونیه آمد و وارد زندگانی مولانا شد و هستی او را زیروزبر کرد. پس از قریب شانزده ماه اقامت در قونیه، آن شهر را ترک گفت و بار دیگر در سال ۶۴۵ ه. به قونیه بازگشت و به نحو اسرار آمیزی به شهادت رسید.

اسلاید ۶: پس از ملاقات مولانا با شمس‌الدین تبریزی تحولی عظیم درحیات مولانا پیدا شد و پس از ناپیدایی شمس هم مولانا صلاح‌الدین فریدون زرکوب قونیوی را که مردی وارسته بود به ارشاد برگزید و پس از وفات صلاح‌الدین در سال ۶۵۷ ه. حسام‌الدین چلبی را به جای صلاح‌الدین انتخاب کرد.

اسلاید ۷: حسام‌الدین از یاران گزیده مولاناست و همین حسام‌الدین چلبی است که از مولانا درخواست که برای تعلیم مریدان کتابی چون حدیقه سنایی یا منطق‌الطیر عطار تدوین کند، و مولانا مثنوی را به خواهش وی به نظم کشید.

اسلاید ۸: مثنوی حاوی شش دفتر و بالغ بر ۲۵۶۳۲ بیت است. تاریخ قطعی برای آغاز وانجام نظم مثنوی نمی‌توان تعیین کرد، احتمالاً آغاز آن بین سالهای ۶۵۷-۶۶۰ هجری قمری است و احتمال داده‌اند که بین سال وفات مولوی (۶۷۲ ه/۱۲۷۳م) و به پایان رسیدن مثنوی فاصله زیادی نبوده است.

اسلاید ۹: از مولانا آثار دیگری هم بر جای مانده است که عبارتند از:دیوان کبیر، یا کلیات شمس که به نام مرشد خود شمس‌الدین تبریزی ساخته است.مجالس سبعه که حاوی هفت مجلس سخنرانی اوست.فیه‌ما‌فیه، از تحریر سخنان مولانا فراهم آمده است.مکتوبات، مجموعه ناه‌های مولاناست که به رجال معاصر خود نوشته شده است.

اسلاید ۱۰: از میان آثار مولانا، مثنوی و دیوان کبیر به شعر است و می‌توان از جهاتی آن دو کتاب را کنار هم گذاشت و با هم سنجید. آثار مولانا با هم کلی منسجم تشکیل می‌دهند، اما در عین حال با هم تفاوتهایی دارند.

اسلاید ۱۱: مولانا در غزلیات شمس فردی ناهشیار است، و در مثنوی هوشیار، در غزلیات فردی به معراج رفته است که با خود سخن می‌گوید، اما در مثنوی فقیه، مفسر و محدثی است که با مریدان حرف می‌زند.

اسلاید ۱۲: در دیوان کبیر در حالت خلسه است و چیزی می‌گوید که در وهم نمی‌گنجد، اما درمثنوی به حال تعقل است و می‌خواهد مطلبی را بیان کند. او در غزلیات و مثنوی دنبال آرایه‌های لفظی نمی‌گردد و به قافیه نمی‌اندیشد، نمی‌خواهد شعر بگوید، شعر به سراغ او آمده است. مثنوی حاوی قصص و حکایات است،

اسلاید ۱۳: اما مولانا قصه پرداز نیست و برآن نیست که با نظم قصه‌های شگفت‌انگیز شنونده را به شگفتی وادارد، بلکه به نظر او قصه چون پیمانه‌ای است که دانه معنی در آن نهفته است. خردمند کسی است که دانه معنی را بگیرد و به پیمانه توجه نکند.

اسلاید ۱۴: مولانا به مناسبت مقالی قصه‌ای را شروع می‌کند و علاوه بر آنکه مطالب و مضامین آن قصه و حتی گاه الفاظ و کلمات آن مبدا و منشا تحقیقات حکمتی و افادات عرفانی دور و درازی می‌‌گردد

اسلاید ۱۵: که چه بسا از آیات و احادیث و اخبار و سخنان بزرگان معرفت کمک‌ می‌گیرد، به تدریج همان حکایت اصلی که گویی آبستن است جابجا حکایتها و تمثیلهای فرعی دیگری می‌زاید، اگر مطالعه کننده بی‌تجربه و بی‌سابقه در آن گرفتار آید، سرگردان می‌ماند. البته مولانا خود متوجه این کیفیات بوده، و نمی‌خواسته است جوش و خروش، عنان اختیار از دست او بیرون ببرد

اسلاید ۱۶: و سعی می‌کرده که حتی‌المقدرو سخن به درازا نکشد. اما گاهی عنان سخن از چنگش بیرون رفته، چنانکه خود به صراحت به آن اعتراف کرده است:نیست امکان واکشیدن این لگام گرچه زین ره تنگ می‌آیند عام

اسلاید ۱۷: در مثنوی قصه‌هایی است که در دفتری از دفترهای شش‌گانه شروع می‌شود و در دفتر دیگری به پایان می‌رسد و گاهی قصه‌ای در بیتی بیان می‌شود:مرغکی اندر شکار کرم بود گربه فرصت یافت او را در ربود

اسلاید ۱۸: باری، قصه بهانه‌ای است برای ورود به بحثی دقیق که مولانا آن قصه را از کتب پیشینیان برمی‌گیرد و گاه با تصرف در اصل، آن را به نظم می‌کشد و پس از پایان داستان، و حتی گاهی در اثنای آن به نکته‌ای که مد نظرش بوده می‌پردازد.

اسلاید ۱۹: مثنوی دریایی است بیکران با امواج بسیار و برخورد مدهای بیشمار که هر غواصی به فراخور قدرت خود از آن گوهری به چنگ می‌آورد. برخی به داستانهای آن توجه می‌کنند و بعضی به معانی ژرف و شگرفی که در آن است عنایت نشان می‌دهند.

اسلاید ۲۰: محققان پیشین دراین زمینه کارهایی کرده‌اند که از میان آنها می‌توان به لب لباب مثنوی از ملاحسین واعظ کاشفی (م ۹۱۰ ه ) اشاره کرد که مثنوی را به سه عین، عین اول را درهفت نهر و نهرها را در ۲۶ رشحه، عین ثانی را در شش نهار

اسلاید ۲۱: و نهرها را در ۳۸ رشحه، عین ثالث را در سه نهر و نهرهایش را در ۱۴ رشحه آورده است. به عبارت دیگر مثنوی را به ۷۸ موضوع تقسیم کرده و ابیات هم موضوع را کنار هم قرار داده است. لب لباب کتابی گرانبهاست و می‌تواند دستمایه محققانی باشد که می‌خواهند مثنوی را موضوع بندی کنند.

اسلاید ۲۲: دیگر کتاب مولوی چه می‌گوید؟ از مرحوم استاد جلال الدین همایی است که به مقصد بیان افکار و عقاید مولوی تدوین شده است. هر چند مرحوم مولف متذکر شده است

اسلاید ۲۳: که انشا و تحریر و طبع کتاب به هم در پیوست ، و مجال برای بازبینی و تجدید نظر دست نداد، و از این رو پاره‌ای از مسائل و ابیات مورد استشهاد از قلم افتاد یا مکرر شد، با این حال می‌توان با استفاده از فهرست کتاب مطلب مورد نظر را دنبال کرد.

اسلاید ۲۴: بهر حال برای آشنایی با مولوی باید مثنوی و دیگر کتابهای او و آثار مولوی شناسان را مطالعه کرد. این گزیده مدخلی است برای این آشنایی.

اسلاید ۲۵: روزی حسام‌الدین چلبی، مراد مولانا جلال‌الدین، به مولانا گفت: دیوان غزلیات بسیار شد، اگر کتابی به طرز حدیقه‌سنایی تألیف شود، مونس عاشقان خواهد شد. مولانا فی‌الحال از سر دستار کاغذی بیرون آورد و به حسام‌الدین چلبی داد که در آن، همین هیجده بیت آغاز مثنوی نوشته شده بود، و گفت:‌ای حسام‌الدین! اگر تو بنویسی، من می‌سرایم. این درخواست در سال ۶۵۷هـ یااندکی قبل از آن بود که باعث تألیف مثنوی شد.

اسلاید ۲۶: دفتراولدفتردومدفترسوم

اسلاید ۲۷: د فتر ا و ل

اسلاید ۲۸: شکوه نی

اسلاید ۲۹: هدفهای آموزشی: پس از پایان این درس دانشجو می‌تواند:با استفاده از دو آیه قرآن دلیل شروع مثنوی با کلمه بشنو را بیان کند.منظور مولانه از نی و نیستان را در ابیات مختلف این درس توضیح دهد.

اسلاید ۳۰: در ابیات ۲۵-۲۶ اشاره مولانا به آیات قرآنی را بیان کند.ابیاتی را که نشان دهنده پیام مولانا در این درس است، استخراج کند و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.

اسلاید ۳۱: بشنو این نی چون شکایت می‌کنداز جداییهـا حکایت می‌کند بشنو: فعل امر از شنیدن، مولانا مثنوی را از آن جهت با کلمه «بشنو» آغاز می‌کند که معتقد است شنیدن برای تعالی از حواس دیگر برتر است. نی: در اصل به فتح نون، از سازهای بادی است که با دمیدن می‌نوازند. برای نی معانی گوناگون آورده‌اند: ۱. سازبادی۲. خودمولانا ۳. مرشد عالی وانسان کامل ۴. قلم نی ۵. روح، گوش فراده که این نی (یا من) چگونه شکوه آغاز کرده است ( یا آغاز کرده‌ام؟ واز جداییها سخن می‌گوید ( یا سخن می‌گویم).

اسلاید ۳۲: کز نیستان تا مرا ببریده‌اند در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند نیستان: نیزار، عالم وجود محض، تا: (حرف ربط)،‌همینکه، نفیر (به فتح نون): فریاد، از روزی که مرا از عالم غیب جدا کرده‌اند، ناله همه انسانها در ناله من بازتاب یافته است، یعنی از طرف همه انسانها ناله سرداده‌ام.

اسلاید ۳۳: سینه خواهم شرحه شرحه از فراقتا بگویـم شرح درد اشتیاقسینه: دل، ضمیر، شرحه‌شرحه: پاره‌پاره، سینه شرحه شرحه از فراق: یعنی دلی که از دوری یار چاک‌چاک شده باشد. فراق: دوری از معشوق، اشتیاق: آرزومندی، دلی می‌جویم که از درد دوری یار چاک‌چاک باشد تا درد آرزومندی خود را با او در میان گذارم والا شنونده بی‌درد، درد عشق را در نمی‌یابد و از درد من چیزی درک نمی‌کند.

اسلاید ۳۴: هر کسی کو دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصـل خویــشاصل: بن، بازجستن: جستجو کردن، وصل: رسیدن، هر کسی که از اصل خود دور بماند و این دوری را احساس کند، ایام وصال را جستجو می‌کند.

اسلاید ۳۵: من به هر جمعیتــی نالان شدم جفت بدحالان و خوشحالان شدمجمعیت: گروه، نالان شدن: نالیدن. جفت: همنشین، بدحالان: انسانهای غمگین، خوش‌حالان: انسانهای شادمان، من پیش هر گروهی نالیدم و با انسانهای غمگین و شادمان همنشین شدم.

اسلاید ۳۶: هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجســت اسرار منهرکسی: بدحالان وخوش‌حالان، ظن: گمان، یار: همراه، درون(به فتح دال): دل، اسرار: جمع سر، رازها، همه با پندار واعتقاد خود همدم من شدند، هیچ کس به جستجوی اسرار نهفته در دل من برنیامد.

اسلاید ۳۷: سرّ من از ناله‌ من دور نیسـت لیک چشم و گوش را آن نور نیستسرّمن: راز نی، راز دل من از نغمه و ناله من جدا نیست، ولی چشم وگوش توانایی آن را ندارند که به راز دل من وقوف یابند.

اسلاید ۳۸: تن ز جان و جان ز تن مستور نیست لیک کس راد ید جان دستور نیستجان: روح انسانی، مستور: نهان، دید: مصدر مرخم، دیدن, لیک کس را دید جان دستور نیست: مفهوم این آیه را دارد: و یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا: تو را از روح می‌پرسند، بگو: روح جزئی از فرمان پروردگار من است وشما را جز اندک دانش نداده‌اند. روح تن را ادراک می‌کند وتن به تأثیر روح بر روح شعور دارد و هیچ یک از دیگر پوشیده نیست، اما چون جان جوهری مجرد است، آن را به چشم نمی‌توان دید.

اسلاید ۳۹: آتش است این بانگ نای و نیست‌باد هر که این آتش ندارد، نیست بـاد نای، نی. نیست: در مصراع اول منفی است، و در مصراع دوم صفت و به معنی نابود و معدوم. باد، در مصراع اول نفس و هواست، در مصراع دوم فعل دعایی است. نیست باد: در این بیت قافیه است. نغمه‌ای که از نی برمی‌خیزد، آتش ناشی از عشق است و شنونده را می‌سوزاند، نفس نیست که در آن می‌دهند، هر کس که این آتش عشق را ندارد نابودشدنش بهتر است.

اسلاید ۴۰: آتش عشق است کاندر نی فتاد جوشش عشق است کاندر می‌فتــاد عشق: به عقیده صوفیان اساس جهان هستی بر عشق نهاده شده وجنب و جوشی که سراسر وجودرا گرفته از عشق است. جوشش: غلیان،‌می: باده، مظهر جذبه‌ای است که انسان را از خودبینی وانانیت می‌رهاند. این اثر عشق است که نی را به نوا آورده است و این غلیان عشق است که در باده افتاده و آن را تخمیر کرده است. همه چیز از عشق به وجود آمده است.

اسلاید ۴۱: نی حریف هر که از یاری برید پرده‌هایش پرده‌های ما دریـــدحریف، یار، بریدن: قطع حلقه دوستی، پرده اول: آهنگ موسیقی، پرده دوم حجاب. پرده دریدن: رسوا کردن، فاش. نی از آن جهت که خود از نیستان جدا مانده، همدم هر آن کسی است که از یار خود جدا مانده باشد، آهنگهای آن رازهای درونی ما را فاش کرد.

اسلاید ۴۲: همچو نی، زهری و تریاقی که دید؟ همچو نی، دمساز ومشتاقی که دید؟تریاق: پادزهر، دمساز: همدم، مشتاق: آرزومند، چه کسی زهر و پادزهری چون نی دیده است، چه کسی همدم و عاشقی چون نی سراغ دارد؟

اسلاید ۴۳: نی حدیث راه پرخون می‌کند قصه‌های عشــق مجنون می‌کند حدیث: سخن، مجنون: قیس عامری از عاشقان ناکام است. نی ازراه پرخون عشق سخن می‌گوید و قصه‌های عشق مجنون را بیان می‌کند.

اسلاید ۴۴: محرم این هوش جز بیهوش نیست مر زبان را مشتری جز گوش نیستمر: از ادات تأکید مفعولی، هوش: ادراک، بیهوش: در اینجا یعنی کسی که سرمست عشق الهی است. جز سرمست عشق الهی کسی نمی‌تواند این معانی را دریابد، چنانکه زبان جز گوش خریدار دیگری ندارد.

اسلاید ۴۵: در غم ما، روزها بیگاه شد روزها، با سوزهــا همراه شد بیگاه: وقت شام، بیگاه شدن: به پایان رسیدن. همراه: توأم، روزها در غم ما به پایان رسید و ایام عمر ما با سوز و گدازها توأم شد.

اسلاید ۴۶: روزها گررفت ، گو رو باک نیست تو بمان،‌ای آنکه چون تو پاک نیستاگر روزها سپری شد باکی نیست، ای کسی که در پاکی نظیر نداری، جان تو سلامت باشد.

اسلاید ۴۷: هر که جز ماهی، ز آبش سیر شد هر که بی‌روزی است روزش دیر شـدماهی: در اینجا به معنی عاشق. آب: در اینجا عشق و جذبه. «ش»، ضمیر فاعلی است. بی‌روزی، محروم، بی‌نصیب. دیرشدن روز: به پایان رسیدن روز و بی‌نصیب ماندن. هر موجودی جز ماهی از آب سیر می‌شود، اما معلوم است که زندگی ماهی به آب بستگی دارد، هر کس که از دریافت حقایق محروم باشد بی‌نصیب می‌ماند.

اسلاید ۴۸: پخته: کامل، آزموده. خام: ناپخته، بی‌تجربه. والسلام: سخن به آخر رسید. هیچ انسان ناآزموده‌ای نمی‌تواند سخنان شخص کامل و آزموده را درک کند، پس باید سخن را کوتاه کرد و به پایان رساند در نیابد حال پختـــه هیچ خام پس سخـن کوتـاه باید، والسلامدر نیابد حال پختـــه هیچ خام پس سخـن کوتـاه باید، والسلامدر نیابد حال پختـــه هیچ خام پس سخـن کوتـاه باید، والسلام

اسلاید ۴۹: بند بگسل، باش آزاد ای پسر چند باشی بند سیم و بند زر؟گسلیدن: پاره کردن، آزاد: وارسته، چند: (ادات استفهام): تاکی، بند: محبوس، ای پسر! بندهای بندگی را پاره کن و وارسته باش، تا کی به دست سیم و زر و مال دنیا اسیر خواهی بود

اسلاید ۵۰: گر بریزی بحــر را در کـوزه‌ایچند گنجد؟ قسمت یـک روزه‌ایاگر دریا را به کوزه بریزی، در آن کوزه بیش ا زیک کوزه آب جای نمی‌گیرد. یعنی روزی مقدر است و بیش از روزی مقدر نمی‌توان خورد.

اسلاید ۵۱: کوزهچشم حریصان پر نشد تا صدف قانع نشد پر در نشد کوزه چشم: اضافه تشبیهی، صدف: گوش ماهی، چشم کوزه آسای طعمکاران پر نمی‌شود، صدف تا به قطره بارانی قناعت نکند و دهان نبندد،‌مرواریدی درون او پیدا نمی‌شود.

اسلاید ۵۲: هر که را جامه زعشقی چـاک شد او ز حرص و عیب ،‌کلی پاک شــدچاک شدن: پاره شدن، چاک شدن جامه از عشق: کاملاً، هر کس که عاشق شد و دل به معشوق واحدی سپرد، وجود چنان کسی از طمع و عیب کاملاً پاک می‌شود.

اسلاید ۵۳: شاد باش ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علتهای ماسودا: یکی از خلطهای چهارگانه است. خوش‌سودا: صفت مرکبی است که درباره عشق، ای عشق خوش عاقبت یاخوش‌معامله ما،‌ای عشقی که سودای توخوش است، همیشه شاداب و تر و تازه باش، زیرا که تو طبیب همه بیماریهای ما هستی.

اسلاید ۵۴: ای دوای نخوت و ناموس مـا ای تو افلاطون و جالینوس مـانخوت : خودپرستی، ناموس: خودپسندی، افلاطون: فیلسوف معروف یونان، جالینوس: پزشک یونانی، ای عشق تو داروی تکبر و شهرت‌طلبی ما هستی، تو برای ما هم به منزله‌ افلاطون و هم به جای جالینوسی.‌

اسلاید ۵۵: جسم خاک از عشق بر افلاک شدکوه در رقص آمد و چالاک شد جسم خاک: بنی‌آدم، انسان به سبب عشق به معراج آسمان رفت، وکوه از تجلی عشق رقصان و چالاک شد، ای عاشق،! عشق جان در کوه طور دمید که طور مست و مدهوش شد و موسی از آن تجلی بیهوش افتاد.

اسلاید ۵۶: عشـق جان طور آمد عاشقـا طور مست و خر موسی صاعقـاکوه از تجلی عشق رقصان و چالاک شد، ای عاشق،! عشق جان در کوه طور دمید که طور مست و مدهوش شد و موسی از آن تجلی بیهوش افتاد.

اسلاید ۵۷: با لب دمساز خود گر جفتمــی همچو نی، من گفتنی ها گفتمـی اگر با مصاحب همدل خود قرین بودم، من هم مثل نی ـ که بر لب نی‌زن است ـ آنچه شایسته گفتن بود، بر زبان می‌آوردم

اسلاید ۵۸: هر که او از همزبانی شد جدا بی‌زبان شد گرچه دارد صـد نواهمزبان: دوکس که همدیگر را درک کنند. بی‌زبان: لال، خاموش، نوا: آواز، هر کس که از یار همدل خود جدا شده باشد، اگر صدگونه از اسرار را هم بداند، هرگز به شرح آن زبان نمی‌گشاید و خاموش می‌ماند.

اسلاید ۵۹: چونکه گل رفت و گلستان درگذشت نشنوی زان پس ز بلبل سرگذشـتمراد آن است که سخن گفتن از عشق موقوف به طراوت گلستان دل مستمع همزبان است، اگر چنین شنونده‌ای نباشد، بلبل هم‌دم درخواهد کشید.

اسلاید ۶۰: جمله معشوق است و عاشق پرده‌ای زنده معشوق است و عاشق مـرده‌ای جمله: همه، پرده: به سه معنی است: ۱. پارچه‌ای که بر در و پنجره آویزند، ۲. مطلق حجاب، ۳. آهنگ، اگر پرده را به معنی پوشش بگیریم، معنی چنین می‌شود که عاشق مانند پرده‌ای است که از خود جنبش و حرکتی ندارد. و اگر پرده را حجاب فرض کنیم،‌مقصود این خواهد بود که عاشق حجاب ظهور معشوق است.

اسلاید ۶۱: چون نباشد عشق را پروای او او چــو مرغـی ماند بی‌پر، وای اوپروا: رغبت، وای او: وای بر او، مرغ‌بی‌پر: پرنده‌ای که قادر به پرواز نیست. اگر عشق التفاتی به عاشق نداشته باشد، وای بر آن عاشق که چون پرنده‌بی‌بال و پرتوانایی پرواز نخواهد داشت.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.