پاورپوینت کامل زندگی نامه حضرت ابراهیم (ع) ۴۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زندگی نامه حضرت ابراهیم (ع) ۴۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زندگی نامه حضرت ابراهیم (ع) ۴۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از مطالب داخلی اسلاید ها

پاورپوینت کامل زندگی نامه حضرت ابراهیم (ع) ۴۴ اسلاید در PowerPoint

اسلاید ۴: آن حضرت حدود هزار سال بعد از حضرت نوح (ع) ظهور کرد و سلسله نسب او تا نوح (ع)را چنین نوشته اند : ابراهیم بن تا رخ بن ناحوربن سروح بن رعوبن فالج بن شالح بن ارفکشاذ بن نوح .)) مادر ابراهیم (ع) ((نونا)) یا ((بونا)) نام داشت . مطابق بعضی از روایات مادر لوط پیامبر و مادر ساره همسر ابراهیم (ع) با مادر ابراهیم (ع) خواهر بودند و پدرشان یکی از پیامبران به نام ((لاحج)) بود. حضرت ابراهیم (ع) هنوز به دنیا نیامده بود که پدرش از دنیا رفت و آزر عمومی ابراهیم(ع) سرپرستی او را بر عهده گرفت . از این رو ابراهیم (ع) او را به عنوان پدر میخواند . ابراهیم (ع) حدود چهار هزار سال قبل میزیست و ۱۷۵ سال عمرکرد و سراسر عمرش را در راه توحید و مسائل انسانی سپری نمود زندگی درخشان ابراهیم(ع) در پنج دوره خلاصه میشود : ۱- بنده خالص خدا بود و خدا بندگی او را پذیرفت . ۲- مقام پیامبری . ۳- مقام رسالت. ۴- مقام خلیل و دوست خالص خدا بودن . ۵- مقام امامت . به این ترتیب او نردبان تکامل را پیمود و سرانجام بر قله اوج یک انسان کامل که مقام امامت است نائل گردید

اسلاید ۵: طاغوتی به نام نمرود در سرزمین بین النهرین ( بین دجله و فرات واقع در کشور عراق کنونی) شهری زیبا و پر جمعیت به نام بابل قرار داشت . مردم بابل در آغوش خوشی به سر میبردند و از شاخسار درخت نعمت سایه بان میساختند . ولی در شب دیجور گمراهی دست و پا می زدند . بتها را به دست خود می تراشیدند و آنها را پروردگارخود می خواندند و به جای پروردگار جهانین پرستش و نیایش می کردند . طاغوتی دیکتاتوربه نام نمرود فرزند کوش بن حام در شهر بابل زمام مملکت را به دست داشت و خود سرانه بر مردم حکومت می کرد . نمرود چون دستگاه عریض و نعمت بسیار و سطوت سرشار خود را دید و از میزان جهل و بی خبری مردم آگاه شد خویش را خدا نامید و قوم را به پرستش خود خواند .

اسلاید ۶: موجب این جرات و جسارت آن بود که میدید جهل سراسر جمعیت را فراگرفته و عقاید قوم فاسد و گمراهی دامن گستر است. از این رو با خود فکر کرد که مگر نه این مردم سنگهای تیره و تمثالهای بی فایده را که نه می شنوند و نه می بینند و نه قادر بر سود و نه ملک زیانند پرستش می کنند؟ در این صورت من که صاحب نیروی گفتار و فکر و دارای ادراک و شعورم و وجودم برای ایشان منشا خیر و دافع ضرر است و می توانم بی نیازو عزیزشان را خوار سازم و از قدرت و سلطنت بر ایشان برخوردارم به خدایی و پرستش سزوارترم.

اسلاید ۷: در چنین وضع تباه و محیط فاسدی خداوند به مردم ستمدیده و رنج کشیده بابل لطف کرد و اراده نمود تا رهبری صالح و لایق به سوی آنها بفرستند و آنها را از چنگال جهل و نادانی بت پرستی و طاغوت پرستی نجات دهد و از زیر چکمه ستمگران نمرودی رهایی بخشد . آن رهبر صالح و لایق همان ابراهیم خلیل (ع) بود که هنوز چشم به جهان نگشوده بود. عموی ابراهیم (ع) به نام آزر از بت پرستان و هواداران نمرود بود و در علم نجوم و ستاره شناسی اطلاعا ت وسیعی داشت و از مشاوران نزدیک نمرود به شمار می آمد .

اسلاید ۸: آزر با استفاده از علم ستاره شناسی چنین فهمید که امسال پسری چشم به جهان می گشاید که سرنگونگی نمرود به دست اوست . آزر بی درنگ خود را محضر نمرود رسانیدو این موضوع را گزارش داد . عجیب این که همزمان نمرود در عالم خواب دید که ستارهای در آسمان درخشید و نور آن بر نور خورشید و ماه چیره گردید . پس از آن که نمرود از خواب بیدار شد دانشمندان تعبیر کننده خواب را به حضور طلبید و خواب خود را برای آنها تعریف کرد . آنها گفتند : تعبیر این خواب این است که (( به زودی کودکی به د نیا می آید که سر نگونگی تو و رژیم تو به دست او انجام می شود . )) نمرود براثر گزارش منجم و تعبیر دانشمندان به وحشت افتاد و بسیار نگران شد . منجمین و دانشمندان تعبیر خواب را حاضر کرد و با آنها به مشورت پرداخت . سرانجام اطمینان یافت که گزارشات درست است . وحشت و نگرانی او افزایش یافت و اضطراب و دلهره تارو پود وجودش فرا گرفت.

اسلاید ۹: دو فرمان خطرناک نمرود برای آن دو نطفه ابراهیم (ع) منعقد نشود نمرود فرمان صادر کرد که زنان را از شوهرانشان جدا سازند و به طور کلی آمیزش زن و مرد قد غن گردد تا به این وسیله از انعقاد نطفه آن پسر خطرناک در آن سال جلوگیری شود . این فرمان اجرا شد و ماموران و دژخیمان آشکار و نهان نمرود همه جا را تحت کنترل شدید خود در آوردند و برای این که این فرمان به طور دقیق اجرا شود زنان را در شهر نگه داشتند و مردان را به خارج شهر فرستادند . ولی در عین حال تارخ پدر ابراهیم (ع) با همسرش تماس گرفت و کاملا به دور از کنترل ماموران با او همبستر شد و نور ابراهیم (ع) در رحم مادرش منعقد گردید . در این هنگام دومین فرمان نمرود چنین صادر شد ((ماما ها و قابله ها و هر کس در هر جایی که توانست زنان باردار را تحت کنترل و مراقبت قرار دهند هنگام زایمان کودکان را بنگرند اگر پسر بود کشته و نابود گردد و اگر دختر بود زنده بماند . این فرمان حتما باید اجرا شود برای متخلفین از اجرای فرمان مجازات شدید در نظر گرفته شده است . ))

اسلاید ۱۰: کنترل شدید در همه جا اجرا گردید جلادان خون آشام نمرودی در همه جا حاضر بودند نوزادها ی پسر را می کشتند و نوزادان دختر را زنده می گذاشتند . کار به جایی رسید که به نوشته بعضی از مورخان ۷۷ تا ۱۰۰ هزار نوزاد کشته شدند . مادر حضرت ابراهیم (ع)بار ها توسط ماما ها و قابله های نمرودی آزمایش شد ولی آنها نفهمیدند که او باردار است و این از آن جهت بود که خداوند رحم مادر ابراهیم (ع) را به گونه ای قرار داده که نشانه بارداری آشکار نبود همه جا سخن از کشتن نوزدهای پسر بود و جاسوسان نمرود این موضوع را با مراقبت شدید دنبال می کردند . درچنین شرایط سختی پدر ابراهیم (ع) بیمار شد و از دنیا رفت .

اسلاید ۱۱: ((بونا)) مادرشجاع و شیردل ابراهیم (ع) خود را نباخت و هم چنان با امداد الهی به زندگی ادامه داد. او با این که فشار زندگی لحظه به لحظه بر او شدیدتر می شد و همواره سایه هولناک دژخیمان تیره دل و بیرحم را می دید تسلیم نمرودیان نشد و تصمیم گرفت که خود را معرفی نکند و نوزاد خود را پس از تولد با کمال مراقبت در مخفی گاهها حفظ نماید .

اسلاید ۱۲: تولد حضرت ابراهیم (ع) در غار شب و روز هم چنان می گذشت هفته ها و ماهها به دنبال هم گذر می کرد و به همین ترتیب ولادت ابراهیم (ع) نزدیک می شد . مادر شجاع ابراهیم (ع) همواره در این فکر بود که به هنگام زایمان کجا برود و فرزند ش را چگونه از گزند جلادان حفظ نماید؟ در آن عصر قانونی درمیان مردم رواج داشت که زنان در هنگام قاعدگی به بیرون از شهر می رفتند و پس از پایان آن به شهر باز می گذشتند . مادر ابراهیم (ع) تصمیم گرفت که به بهانه این قانون و رسم از شهر بیرون برود و در کنار کوهی غاری را بیا بد و در آن جا به دور از دید مردم شاهد تولد نوزادش باشد . همین تصمیم اجرا شد مادر با کمال مراقبت از شهر خارج گردید و خود را به غاری رسانید و در آن جا درد زایمان به او دست داد. طولی نکشید که ابراهیم (ع) در همان غار دیده به جهان گشود . کودکی که در همان وقت نور و شکوه خاصی که نشانگر آینده درخشان او بود از چهرهاش دیده می شد .در این هنگام مادر نگران بود که آیا کودکش را در غار بگذارد یا به شهر بیاورد . سرانجام برای حفظ او تصمیم گرفت که او را در پارچه ای پیچیده و داخل همان غار بگذارد و هر چند وقتی به سراغ او رود و به او شیردهد . مادر او را در میان غار گذاشت و برای حفظ او از گزند جانوران در غار را سنگ چین کرد و به شهر بازگشت .

اسلاید ۱۳: از آن پس مادر هر چند روزی یک بار مخفیانه و گاهی شبانه خود را به غار رسانده و از پسرش دیدار می نمود . او می رفت تا به او شیر بدهد ولی می دید به لطف خدا او انگشت بزرگ دستش را به دهان نهاده و به جای پستان مادر ازآن شیر جاری است …….. به این ترتیب این مادر و پسر در آن دوران وحشتناک با تحمل مشقتها و رنجهای گوناگون با مقاومت بی نظیر ما ها و سالها به زندگی مخفیانه خود ادامه دادند و حاضر نشدند که تسلیم زورگوئیهای حکومت ستمگر نمرود گردند تا آن که سیزده سال از عمر ابراهیم (ع) گذشت .

اسلاید ۱۴: اتمام زندگی درغار به لطف خداوند در این مدتی که حضرت ابراهیم (ع) در غاربود از نظر جسمی و فکری رشد عجیبی کرد . با این که سیزده ساله بود قد و قامت بلندی داشت و در ظاهر نشان می داد که جوانی بیست ساله است . فکر درخشنده و عالی او نیز هم چون فکر مردان کاردان و هوشمند و با تجربه کار می کرد . روزی مادر به دیدارش آمد و مدتی در کنار پسر نوجوانش بود ولی هنگام خداحافظی همین که خواست از غار بیرون بیاید ابراهیم (ع) دامن مادر را گرفت و گفت ((مرا نیز با خود ببر ماندن در غار بس است اینک می خواهم در جامعه باشم و با مردم زندگی کنم )) مادر می دانست که در خواست پسرش یک درخواست کاملا طبیعی است ولی در این فکر بود که چگونه او را به شهر ببرد زبان حال مادر در این لحظات خطاب به ابراهیم (ع) چنین بود: (( عزیزم ! چگونه در این شرایط سخت تو را همراه خود به شهر ببرم نه ! پسرم صلاح نیست اگر شاه از وجود تو با خبر شود تو را خواهد کشت می ترسم خونت را بریزند هم چنان دراینجا بمان تا خداوند راه گشاییی برای ما باز کند .)) ولی ابراهیم (ع) اصرار داشت که از آن غار بیرون آید . سرانجام مادر به او گفت : (( در این باره با سرپرست تو (آزر) مشورت می کنم اگر اصلاح باشد پیش تو می آیم و تو را به شهر می برم . ))

اسلاید ۱۵: به این ترتیب مادر دلسوخته از پسرش جدا شد و به شهر بازگشت . وقتی که مادر رفت ابراهیم(ع) تصمیم گرفت که از غار بیرون بیاید . تا غروب صبر کرد که همه جا خلوت شود و هوا تاریک گردد آن گاه از غار بیرون آمد گویی پرنده ای از قفس بهسوی باغستان سبز و خرم پرواز کرده به کوهها و دشت و صحرا می نگریست ستارگان و ماه آسمان نظرش را جلب کرد . در اندیشه فرو رفت . با خود می گفت : (( به به ! از این پدیده هایی که خدای یکتا آن را پدیدار ساخته است !)) از اعماق د

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.