پاورپوینت کامل درس چهارم: عبور آسان کتاب پایه های آسمان پایه ی هفتم دوره اول متوسطه ۱۹ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل درس چهارم: عبور آسان کتاب پایه های آسمان پایه ی هفتم دوره اول متوسطه ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل درس چهارم: عبور آسان کتاب پایه های آسمان پایه ی هفتم دوره اول متوسطه ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از مطالب داخلی اسلاید ها

پاورپوینت کامل درس چهارم: عبور آسان کتاب پایه های آسمان پایه ی هفتم دوره اول متوسطه ۱۹ اسلاید در PowerPoint

اسلاید ۳: مقدمه:کسانی می توانند به راحتی از این دنیا به جهان دیگر منتقل شوند که کارهای نیک انجام دهند. این درس سه نمونه از این کارها را به ما معرفی می کند؛ نیکی به پدر و مادر، خوش اخلاقی و صدقه دادن.

اسلاید ۴: درس چهارم: عبور آسانمردی از ابوذر پرسید: چرا ما از مرگ می ترسیم؟ابوذر جواب داد:زیرا شما دنیایتان را آباد کرده اید و آخرتتان را خراب و ویران، و معلوم است که دوست ندارید از آبادانی به ویرانی بروید. (اصول کافی، ج ۲، ص ۴۵۸).فعّالیت کلاسی:آیا تاکنون به مرگ فکر کرده اید؟ به نظر شما چرا از شهدا همواره با افتخار یاد می شود؟

اسلاید ۵: عده ای از رو به رو شدن با مرگ وحشت دارند، عده دیگری هم مرگ برایشان مانند رفتن به مراسم اهدای جایزه است. حال علت این تفاوت چیست؟ما در این درس به بررسی کارهایی می پردازیم که انجام آنها موجب آسانی زندگی در دنیا و آخرت می شود:۱- نیکی به پدر و مادر». مداوا دیگر فایده ای ندارد! بیماری آن قدر پیش رفته است که امیدی به بهبودی نیست «هنوز این جملات طبیب، تمام نشده بود که جوان دوباره به هوش آمد:«نه! نه!…کمک! کمکم کنید!… شما را به خدا نجاتم دهید …»با وحشت به اطرافش نگاه می کرد و فریاد می کشید. این چندمین بار بود که تا به هوش می آمد با التماس کمک می خواست. گویا در این لحظات پیش از مرگ، چیزهایی را می دید که نمی توانست آنها را به زبان بیاورد و این بار هم پس از مدّت کوتاهی دوباره از شدت ترس بیهوش شد …«یا رسول اللّه، جوان مسلمانی با وضعی رقت انگیز در حال جان دادن است. اگر به خانه اش بیایید و برایش دعا کنید، شاید آسوده شود!»

اسلاید ۶: پیام آور رحمت و مهربانی به خانه جوان آمد. جوان به هوش آمد و تا چشمش به چهره نورانی و مهربان پیامبر اکرم افتاد، با التماس و گریه گفت: ای رسول خدا،کمکم کن! باز هم آن دو موجود وحشتناک می آیند.آنها می خواهند مرا با خود به دوزخ ببرند. می دانم زمان مرگم فرا رسیده است، به فریادم برس و مرا از دست آنها رها کن. خواهش می کنم…و دوباره بیهوش شد.رسول خدا رو به مادر آن جوان کرد و فرمود: – از پسرت ناراضی هستی، همین طور است؟بغض مادر ترکید و با صدای بلند شروع به گریه کرد: