پاورپوینت کامل اللمع فی الرد علی أهل الزیغ و البدع ۴۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اللمع فی الرد علی أهل الزیغ و البدع ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اللمع فی الرد علی أهل الزیغ و البدع ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اللمع فی الرد علی أهل الزیغ و البدع ۴۶ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ ساختار
۲ گزارش محتوا
۳ وضعیت کتاب
۴ منابع مقاله

ساختار

کتاب حاضر شامل مقدمه‌اى به قلم مصحح و محقق اثر؛ حموده عزابه، مقدمه‌اى به قلم نویسنده و ده باب مى‌باشد.

گزارش محتوا

این کتاب اثر مختصرى است و در ده باب تنظیم یافته است: باب اول در وجود صانع تعالى و صفات او، باب دوم در قرآن و اراده، باب سوم در اراده و اینکه اراده خداوند شامل همه محدثات است، باب چهارم در رویت، باب پنجم در قدر، باب ششم در استطاعت، باب هفتم در تعدیل و تجویز، باب هشتم در ایمان، باب نهم در خاص و عام و وعد و وعید، باب دهم در امامت. اشعرى در این کتاب، به صرف اعلان عقیده بسنده نکرده، بلکه با روش کلامى و با استدلالاتى دقیق آراء کلامى خود را مستدل ساخته است. لذا همواره مورد توجه پیروانش قرار گرفته و در آنان اثرى عمیق بخشیده است.

در اینجا برخى دیدگاه‌هاى اشعرى در زمینه مسائل عقیدتى را که در اللمع مطرح گردیده مورد بررسى قرار مى‌دهیم:

خداوند و صفات او:

اشعرى کتاب اللمع را با استدلال بر وجود ذات الهى آغاز مى‌کند. برهان او مبتنى بر نیازمندى جهان حادث و متغیر به آفریدگارى مدبر است. وى مى‌گوید: هم چنانکه انسان‌ها نمى‌توانند، پدید آمدن مصنوعات عادى را بدون سازنده‌اى بیرونى تصور کنند، مجموعه منظم هستى نیز چه در آفرینش و چه در تحولات مدام آن باید به صانعى برخوردار از تدبیر نسبت داده شود. این استدلال اشعرى در کلام پیش از او سابقه داشته است و از آن به برهان اتقان صنع تعبیر مى‌شود. به جز برهان اتقان صنع که مستقیماً مخلوق بودن جهان را ثابت مى‌کند، اشعرى برهان دیگرى مى‌آورد که نتیجه آن اثبات حادث بودن جهان است.

کلام الهى:

اشعرى به سنت اصحاب حدیث کلام خداوند را صفتى قدیم و قائم به ذات او مى‌داند که نفى کننده هر گونه معنایى است که منافى تکلم او فرض شود. به عقیده او ذات حى خداوند واجد همه صفاتى است که مفهوم حیات آن‌ها را اقتضا دارد، مانند کلام و علم. اشعرى این نکته را مبناى استدلال بر ازلى بودن کلام الهى قرار مى‌دهد. اگر خداوند غیر متکلم فرض شود، معنایى جز این نخواهد داشت که ذاتش موصوف به یکى از اضداد و موانع کلام باشد. در این صورت حادث بودن کلام الهى مستلزم این است که آن ضد – که ناگزیر وصفى ثبوتى و ازلى است- از میان برود و کلام پدید آید، در حالى که وصف قدیم نمى‌تواند، معدوم شود یا حدوث یابد، گذشته از آنکه فرض موانع تکلم در ذات کامل او ممکن نیست. استدلال دیگر اشعرى این است که کلام یا قدیم است یا حادث. اگر کلام الهى حادث باشد، از ۳ حال بیرون نیست: یا خداوند آن را در ذات خویش پدید آورده است، یا آن را وجودى قائم به ذات آفریده است، و یا آن را در مخلوق دیگرى حادث کرده است. اما هیچ یک از این ۳ حال را نمى‌توان ممکن دانست، از این رو که اولاً ذات خداوند محل حوادث نیست، و ثانیاً کلام صفت است و صفت قائم به خود نتواند بود. اما اگر کلام حادث در محل دیگرى باشد، باید تکلم را به آن محل نسبت داد، نه به خداوند، چنانکه داشتن هر صفتى به محل آن نسبت داده مى‌شود، نه به خالق آن.

رؤیت خداوند:

اشعرى با اعتقاد به تأویل ناپذیر بودن نصوص صریحى که تعارض با مبانى توحیدى ندارند، معتقد است که به شهادت قرآن مؤمنان خداوند را به چشم سر توانند دید. به نظر او تصدیق معناى ظاهرى این گونه آیات، مشروط بر این است که بتوان آن‌ها را به وجهى که منافى توحید نباشد، پذیرفت. بدین گونه ادله عقلى که اشعرى درباره رؤیت مى‌آورد، صرفاً متوجه اثبات ممکن بودن رؤیت است. وى نخست وجوه گوناگونى را که موجب مى‌شود، نسبت امرى به خداوند ناممکن دانسته شود، در چند مورد خلاصه مى‌کند. آنگاه نتیجه مى‌گیرد که اگر وصفى مستلزم هیچ یک از آن وجوه نباشد، یعنى از آن وصف، حدوث خداوند لازم نیاید و نیز به تشبیه او به مخلوق یا قلب حقیقت او یا نسبت جور و کذب به او نینجامد، آن وصف، صرف نظر از گواهى آیات و اخبار، براى ذات او ممکن به شمار مى‌آید، اما با رؤیت خدا نه حدوثى به او راه مى‌یابد و نه حدوث چیزى در او لازم مى‌آید، زیرا میان مرئى بودن و حدوث ملازمه ذاتى نیست. اشعرى یگانه شرط ذاتى رؤیت را «وجود» مى‌داند. بنابراین اگر مانعى در میان نباشد، براى دیده شدن، چیزى بیش از موجود بودن شرط نیست.

اشعرى پس از اثبات جایز بودن رؤیت، به ذکر دلایلى نقلى مى‌پردازد که در اثبات وقوع رؤیت به آن‌ها استناد مى‌شود.

افعال انسانى و نظریه کسب:

بحث درباره حدود اختیار انسان و چگونگى ربط آن به خلقت عام‌الهى از عمده‌ترین وجوه کلام اشعرى است. وى با طرح نظریه (کسب) که بعدها به دست پیروانش بسط یافت، کوشیده است با حفظ عقیده به اراده و قدرت فراگیر خداوند جایى براى آنچه از خود آدمى بر مى‌آید و به اصل تکلیف و ثواب و عقاب معنا مى‌بخشد، باز کند.

اشعرى فصلى از اللمع را به اثبات مطلق بودن اراده و قدرت الهى که در نظام کلامى او خاص‌ترین صفات خدا به شمار رفته‌اند، اختصاص داده است. اصل نخستین وى این است که همه چیز به اراده خداوند پدید مى‌آید و اراده او تنها به امور ذاتاً محال نمى‌تواند، تعلق بگیرد. بنابراین افعال انسان‌ها نیز، نیک یا بد، از دایره اراده او بیرون نیستند. نسبت دادن بدى‌ها به غیر خدا در حکم ثنویت و شرک است.

اشعرى در فصلى زیر عنوان «قدر» به اصل فاعلیت خدا و طرح نظریه کسب پرداخته است. از دیدگاه او خالق و فاعل حقیقى هر چیز خداوند است. وى نظر برخى متکلمان را که حکم فعل را از خلق جدا کرده‌اند و انسان را فاعل حقیقى عمل خود شمرده‌اند، مردود دانسته است. بر پایه رأى او در باب حدوث، خالق و فاعل هر چیز کسى است که آن را با همه ویژگى‌هایش و منطبق بر خواست خویش به وجود بیاورد، حال آنکه افعال مردمان با قصد و تصورى که خود از آن‌ها دارند، مطابق نیست، مثلاً کافر فعل خود را نیک و حق مى‌پندارد، اما خالق کفر کسى است که آن را زشت و باطل اراده کرده است، همچنانکه مؤمن نیز کار نیک خویش را، بر خلاف آنچه غالباً ً پیش مى‌آید، خالى از دشوارى‌هاى عملى آن قصد مى‌کند.

اشعرى از اینجا مفهومى از فعل انسانى را عنوان مى‌کند که بر آن اساس، فعل آدمیان در عین آنکه به خود آن‌ها نسبت داده مى‌شود و اختیار و تکلیف ایشان را موجه مى‌سازد، آفریده خداست. اشعرى از این مفهوم به (کسب) تعبیر مى‌کند و آدمى را مکتسِب عمل خویش به شمار مى‌آورد، یعنى کسى که عمل را از آنِ خویش مى‌سازد. کسب به تعریف اشعرى کارى است که به واسطه قدرتى حادث صورت یابد. بدین گونه ملاک انتساب فعل به انسان چیزى بیش از این نیست که به همراه آن فعل، حالت اراده و قدرت انجام آن نیز در او وجود داشته باشد.

در کلام اشعرى بحث از استطاعت- یعنى حالتى که انسان را بر انجام فعل قادر مى‌سازد – و چگونگى رابطه آن با فعل، در واقع تکمیل کننده نظریه کسب است. از دیدگاه اشعرى مفهوم استطاعت با قدرت تفاوتى ندارد و باید آن را معنى حادث یا عرضى به شمار آورد که قائم به جوهر موجود زنده است. تعریف اشعرى ناظر به دو ویژگى است که وى براى استطاعت قائل بوده است: نخست اینکه استطاعت چیزى غیر از ذات فاعل است، به این دلیل که انسان در همه اح

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.