پاورپوینت کامل تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال الدین محمد بلخی (جعفری) ۹۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال الدین محمد بلخی (جعفری) ۹۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال الدین محمد بلخی (جعفری) ۹۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال الدین محمد بلخی (جعفری) ۹۸ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ ساختار
۲ گزارش محتوا
۳ پانویس
۴ منابع مقاله

ساختار

این کتاب، شرح ترتیبى مثنوى است و نظم جداگانه‌اى ندارد و بر اساس ابیات دفترهاى شش‌گانه آن تنظیم شده است. دفتر یکم در جلد یک و دو، دفتر دوم در جلد سه و چهار و پنج، دفتر سوم در جلدهاى شش و هفت و هشت و نه، دفتر چهارم در جلدهاى نه و ده و یازده، دفتر پنجم در جلدهاى یازده و دوازده و دفتر ششم در جلدهاى سیزده و چهارده شرح شده است.

گزارش محتوا

براى آشنایى بهتر با این شرح و ویژگى‌هاى آن، باید دانست که نظر شارح، استاد جعفرى درباره مثنوى و سراینده‌اش مولوى، چنین است:

جلال‌الدین مولوى داراى روحى پر از سوز و عشق به «موجود برترین» بوده است و در این حقیقت، هیچ جاى تردید نیست. اگر کسى در این باره به خود اجازه شک بدهد، یا گفته‌هاى این مرد را در کتاب مثنوى به‌طور شایسته درک نکرده است یا مبتلا به غرض‌ورزى است. کیست که کوچک‌ترین گمان کند که این «اى خدا» و «یا رب»هایى که جلال‌الدین مولوى از اعماق روح خویش برمى‌آورد و روح هر مطالعه‌کننده و پژوهنده‌اى را حقیقتاً شعله‌ور مى‌سازد، ساختگى است.[۱]
مولوى مى‌خواهد راه‌هایى را نشان بدهد که همگان بتوانند با استعدادهاى گوناگون، فروغ خداوندى را در همین جهان تاریک و محدود طبیعت دریابند. او مى‌خواهد عظمت روح انسانى را که در حقیقت شعاعى از بارگاه الوهیت است براى سالکان راه حق و حقیقت آشکار سازد و باید گفت در این راه، جلال‌الدین به موفقیت‌هاى عالى نائل شده است؛ بنابراین، اگر پرسیده شود که آیا مولوى در روش علمى و عرفانى خود به یک هدف مشخص رسیده است یا در حال تکاپو و هیجان روانى و بدون رسیدن به مقصود، زندگانى خود را به پایان رسانده است؟ پاسخ روشن است. با مطالعه دقیق کتاب مثنوى در سرتاسر آن مى‌بینیم هدف مشخص و منحصر او، وادار ساختن انسان‌ها به درک حقیقى این جمله است «إنا لله و إنا إلیه راجعون»؛ اگرچه در تکاپو به‌سوى این هدف هیجانات گوناگون دارد و تلاش‌هاى مختلف مى‌کند[۲]
با نظر به مجموع کتاب مثنوى با تمام اطمینان مى‌توان گفت: این کتاب، واقعیات و حقایق زیاد و عمیقى را در بر دارد و جلال‌الدین توانسته است آن‌ها را با هماهنگى اندیشه و هیجان قلب روحانى دریافت کرده و در قالب الفاظ شعرى که گاهى عدم گنجایش آن‌ها کاملا نمودار است، ریخته و بپردازد. در این هماهنگى اندیشه و دل که زمینه اصلى کار او است، اغلب، هیجان و انقلاب روحى این مرد رهنماى اندیشه او گشته، در عالمى از روحانیت غوطه‌ور مى‌گردد که تا کسى خود گام در آن قلمرو نگذارد، هرگز نمى‌تواند حقیقت آن را دریابد. این حالت هیجان روحى که گاهى در ابیات مثنوى به اوج نهایى مى‌رسد چنان ارزش معنوى به کتاب مثنوى مى‌دهد که در هیچ‌یک از آثار عرفانى شرق و غرب از سرودهاى «ودا» گرفته تا اشعار عارفانه «الیوت» شاعر عرفان‌مشرب معاصر انگلستان، دیده نمى‌شود[۳]
استاد محمدتقى جعفرى، این عبارات را از دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، نقل کرده و مورد تأیید قرار داده است که مولوى در مثنوى: «نه ترک شریعت و تسلیم به طامات صوفیه را توصیه مى‌کند و نه گرایش به فقر و عزلت و رهبانیت را تبلیغ مى‌نماید. مرد کامل را کسى مى‌داند که جامع صورت و معنا باشد، بلکه وجود زن و فرزند را نیز حجاب راه نمى‌شناسد و درست مثل یک متکلم، اما به کمک قیاسات تمثیلى و تشبیهات شاعرانه در تایید و اثبات عقاید و مبانى قرآن و اهل شریعت اهتمام مى‌ورزد و قضایایى مانند حقیقت توحید، واقعیت روح، کیفیت حشر و نشر و حدود جبر و اختیار را موافق مذاق اهل شریعت تبیین مى‌کند. بااین‌همه، لُبّ و مغز شریعت را عبارت از عشق مى‌داند» (ارزش میراث صوفیه، ص۱۶۸ و ۱۶۹) و بعد افزوده است که مى‌توان گفت جلال‌الدین در کتاب مثنوى، به‌هیچ‌روى مخالفتى با مذهب نشان نمى‌دهد، بلکه مى‌گوید: مذهب، در حقیقت عالى‌ترین و منحصرترین راه ملاقات خداوندى است و انسان بایستى هدف دستورات و فرمان‌هاى دینى را درک کند تا بتواند از دین بهترین استفاده را داشته باشد[۴]
در هیچ‌یک از موارد مثنوى نمى‌توان دید که جلال‌الدین کوچک‌ترین بى‌اعتنایى به دین داشته و آن را به مردم معمولى منحصر نماید. البته چنان‌که گفتیم او مقدارى تفسیرات و تاویلات شخصى درباره گروهى از مفاهیم دینى دارد که براى دیگران مورد پذیرش نیست، ولى این مطلب باعث نمى‌شود که در سطح فرهنگ جهانى و ارزیابى مواریث عمومى اسلام، عظمت کتاب مثنوى را نادیده گرفته، یکى از بزرگ‌ترین آثار فرهنگ اسلامى را به‌طور کلى محکوم و مردود اعلام کنیم. روشن مى‌شود که جلال‌الدین مولوى با کمال واقع‌بینى اعتقاد دارد که تمام شناسایى‌هاى جهان به‌صورت کامل در اختیار و امتیاز کسى قرار نگرفته است و از مقام علمى و روحانى جلال‌الدین بسیار بعید است که در این موضوع، خودش را استثنا کند و بپندارد که تمام مطالبش عین واقع است و کوچک‌ترین خطایى در آن‌ها راه ندارد[۵]
ما نمى‌توانیم ادعا کنیم: هرچه که در کتاب مثنوى آمده است صددرصد مطابق واقع است و کوچک‌ترین خلاف واقعى در آن وجود ندارد. به عقیده ما این‌گونه قضاوت‌هاى افراطى، ضررش کمتر از آن قضاوت‌هاى تفریطى نیست[۶]
از آن جهت که این کتاب داراى مطالب گوناگون و پرمعناست، نمى‌توان گفت این کتاب، فلان اثر مشخص را در فرد یا قلمرو اجتماع ایجاد نموده است، ولى مطلبى را که به‌طور قاطعانه مى‌توان ابراز کرد این است که کتاب مثنوى براى متفکرین، بزرگ‌ترین خدمات را انجام داده است. این خدمت بزرگ عبارت است از توسعه دیدگاه اندیشمندان و کشانیدن آن‌ها به اعماق مطالب و اصول انسانى که قرن‌هاى متمادى براى بشریت مطرح بوده است و همچنین به‌طور اطمینان مى‌توان گفت: مطالعه دقیق و همه‌جانبه مثنوى، در ایجاد حالت روحانى و هیجان عشق به مفاهیم الهى، براى متفکرین سهم بسیار بزرگى داشته است و از آن جهت که سرتاسر مثنوى استشهاد و تفسیر آیات قرآنى و روایات اخلاقى و مربوط به سایر معارف است، توانسته است استقلال اندیشه و هیجان روحى جلال‌الدین مولوى را در برابر سایر مکاتب حفظ نماید[۷]
براى مردم معمولى کتاب مثنوى نتوانسته یک اثر رسمی‌باشد، زیرا چنان‌که گفتیم دشوارى مطالب و کشف روابط ابیات که گاهى فوق‌العاده مشکل به نظر مى‌رسد، همچنین تفسیرات و تاویلات شخصى و سلیقه‌اى که درباره بعضى از مفاهیم و مسائل دینى کرده است، مردم معمولى را از بهره‌بردارى از کتاب مثنوى محروم ساخته است.[۸]
کسى مى‌تواند از کتاب مثنوى بهتر استفاده کند که واجد سه ویژگى ذیل باشد:
الف) حداقل یک مکتب فلسفى که کلیاتى را در جهان‌بینى پى‌ریزى مى‌کند دیده باشد، لذا کسانى که هیچ‌گونه اطلاعى از مکاتب فلسفى نداشته باشند، با دو اشکال روبه‌رو خواهند گشت: یکى اینکه در کتاب مثنوى، اصطلاحات فلسفى، از قبیل جوهر و عرض و کمیت و کیفیت و هستى و نیستى و تناقض و تضاد و زمان و مکان، با ملاحظه مفاهیم فلسفى آن‌ها فراوان است؛ دیگر اینکه هنگامى که شخصى استعداد جهان‌بینى نداشته باشد، مطالب مولوى را اگرچه درک کند، به‌طور گسیخته خواهد بود و چنین شخصى نمى‌تواند از مجموع کتاب مثنوى یک عده کلیات قانع‌کننده را که به شکل یک مجموعه کلى در شناخت جهان و درک و تثبیت موقعیت خود در هستى ضرورت دارد، به دست آورد.
ب) اطلاع کافى درباره علوم اسلامى، از قبیل تفسیر و حدیث و اخلاقیات و مسائل کلامى و بلکه تا حدودى آگاهى به حقوق اسلامى؛ زیرا در کتاب مثنوى با این مطالب سروکار پیدا مى‌شود که بدون اطلاع از آن‌ها مقصود جلال‌الدین مولوى روشن نمى‌شود.
ج) کشش و انجذاب روانى و عشق به دریافت حق جل و علا و شوقِ شناسایى یک‌پارچه بودن جهان هستى در یک وحدت عالى که جهان باعظمت هستى بدون شناسایى آن، فروغ واقعى الهى خود را به هیچ‌کس نشان نخواهد داد، پس اگر کسى بخواهد این کتاب را تنها از نظر علمى درک کند یا فقط با ذوق شاعرانه به مطالعه آن بپردازد، نمى‌گوییم هیچ‌گونه بهره‌ور نخواهد گشت، ولى مى‌توانیم بگوییم مزایاى عمده مطالعه مثنوى را از دست خواهد داد[۹]
روش جلال‌الدین مولوى در کتاب مثنوى مانند روش سایر مؤلفین در کتاب‌هاى خود نیست؛ مؤلفین، معمولا مطالب را فصل‌بندى و تبویب نموده و در هر بابى موضوعى معین را با مسائلى که به‌طور مستقیم یا غیر مستقیم با موضوع مفروض مربوط است، مطرح مى‌کنند؛ درصورتى‌که جلال‌الدین در اول بحث، موضوعى را عنوان مى‌کند و با پیشرفت تدریجى در ابیات به موضوعات دیگرى منتقل مى‌شود که گاهى رابطه میان آن‌ها و موضوع اصلى کاملا روشن و مستقیم و گاهى رابطه، باریک یا غیر مستقیم است. در مواردى، فاصله میان موضوع مفروض و مسائلى که بعد مطرح مى‌سازد، آن‌چنان زیاد است که ارتباط به‌کلى قطع مى‌گردد. این مطلبى است که جلال‌الدین خود کاملا متوجه است و… به این شکل، جلال‌الدین تمام مطالب را که در بررسى یک موضوع مطرح مى‌کند، با همدیگر مربوط مى‌سازد؛ چنان‌که شخص عاشق، اندیشه‌ها و گفتارهایى دارد که براى مردم معمولى، بى‌ارتباط و بى‌پا و بى‌سر جلوه مى‌کند، ولى در واقع همه آن اندیشه‌ها و گفتارها در یک نقطه ایده‌آل که همان معشوق اوست، مربوط مى‌شوند؛ همچنین مطالبى را که جلال‌الدین مطرح مى‌کند به جهت اینکه عشق الهى و غوطه‌ور شدن در الهیات، یگانه هدف ایده‌آل اوست، آن مطالب در معنى کاملا مربوط است، ولى هنگامى که به صحنه اندیشه‌هاى معمولى و گفتارهایى منطقى وارد مى‌شوند، روابط میان آن‌ها گسیخته به نظر مى‌رسد و براى شخص عادى موجب مى‌شود که بگوید جلال‌الدین براى واحدهاى این تداعى معانى در ذهن خود چه رابطه‌اى را برقرار ساخته است؟![۱۰]
با دقت در تمام مثنوى، ارتباط موضوعات را مى‌توان به قرار ذیل برقرار ساخت: مولوى، نخست، درباره موضوعى که مطرح شده است، مقدارى توضیح مى‌دهد و تفسیر و استدلال مى‌کند، سپس یکى از همان واحدهایى که در راه توضیح و تفسیر و استدلال بیان نموده است او را جلب کرده، در پیرامون همان واحد به تحقیق و اندیشه مى‌پردازد که گاهى اهمیت همان واحد از نظر عظمت خیلى بالاتر از اصل موضوعى است که مطرح کرده است. گاهى در همین واحدهایى که در راه تفسیر و توضیح و استدلال، او را به خود متوجه مى‌کند، مسئله دیگرى، مجذوبش مى‌سازد و در نتیجه به بحث و بررسى درباره این نوع از واحدها مى‌پردازد. بعضى اوقات جلال‌الدین در همین واحدها به یاد موضوع اصلى افتاده، دوباره به همان موضوع بازمى گردد؛ بنابراین، بایستى در بررسى مثنوى این نکته کاملا مراعات شود و الا ممکن است عالى‌ترین مطالب در گروهى از ابیات براى مطالعه‌کننده، ابهام‌آمیز جلوه کند[۱۱]
از نظر روانى دلیل این روش (انتقال ذهنى از موضوعى به موضوع دیگر) در کتاب مثنوى، این است که جلال‌الدین با نبوغ فوق‌العاده‌اى که دارد، داراى این مزیت ذهنى نیز هست که مطالب خیلى فراوان، در اغلب حالات، در ذهن او به‌طور خودآگاه وجود داشته و مورد بهره‌بردارى او قرار مى‌گیرد… ولى این نکته را فراموش نکنیم که اغلب داستان‌هایى که جلال‌الدین مطرح ساخته است، با در نظر گرفتن مضامین آن‌ها داراى ارتباط بسیار روشنى با بحث مورد نظر مى‌باشد[۱۲]
آیا همه داستان‌هاى مثنوى واقعیت دارند؟ جلال‌الدین در کتاب مثنوى داستان‌ها و تمثیلات فراوانى آورده و از آن‌ها مطالب بسیار آموزنده استخراج کرده است. آیا همه این داستان‌ها واقعیت داشته است یا نه؟ البته بعضى از داستان‌ها صددرصد واقعیت تاریخى داشته است. منشأ بعضى دیگر، قصه‌هایى است شبیه به داستان منقول در مثنوى. گروه دیگر در هیچ‌یک از منابع دیده نمى‌شود، مانند اینکه على بن ابى‌طالب(ع) به ابن ملجم فرموده است:

«غم مخور جانا شفیع تو منم

مالک روحم نه مملوک تنم»

در هیچ‌یک از منابع اسلامى چنین مطلبى از امیرالمؤمنین(ع) نقل نشده است. جلال‌الدین در این موارد، در صدد کشیدن تابلویى است که واحدهاى آن را از مجموع معارفى انتخاب مى‌کند که مرکب از درک شخصى و معلومات مورد قبول عموم است.[۱۳]
نتیجه‌اى که از مجموع ملاحظات درباره مثنوى به دست مى‌آید، این است که این کتاب مى‌تواند یکى از عالى‌ترین منابع شهودگرایى و عرفان مثبت بوده باشد، نه وسیله گرایش به عرفان منفى. در توضیح این مطلب، مى‌گوییم: جلال‌الدین در کتاب مثنوى صدها مطلب ارزنده درباره معارف عمومى و الهیات و ارزیابى موجودیت انسانى مطرح کرده است. درباره این مطالب سخنان گوناگون و اندیشه‌هاى متعدد ابراز نموده است. با دقت کافى در آن مطالب، این حقیقت روشن مى‌شود که منظور اصیل جلال‌الدین مولوى و یگانه هدف او نشان دادن راه‌هاى تصفیه و تزکیه روح براى رهسپار شدن به‌سوى خداست. این است عرفان مثبت که مى‌توان با ده‌ها آیات قرآنى و سایر منابع معتبر اسلامى به عظمت و لزوم آن استشهاد کرد[۱۴]
کتاب مثنوى، گاه مسائلى را مطرح مى‌سازد که در ظاهر و با مطالعه گسیخته از سایر مطالب، افراد ساده‌لوح را به عرفان منفى سوق داده و آن‌ها را به زندگانى اجتماعى بى‌علاقه مى‌کند؛ درصورتى‌که با ملاحظه تمام مسائل مورد بحث جلال‌الدین، گرایش به عرفان منفى محکوم است. در موارد فراوانى جلال‌الدین کار و کوشش را براى فرد و نافع بودن را براى اجتماع، با صریح‌ترین لهجه توصیه و تشویق مى‌کند… به‌هیچ‌وجه گمان نمى‌رود که جلال‌الدین با آن اطلاعى که از منطق زندگى و مکتب اسلام دارد، در صدد ترویج عرفان منفى بوده باشد[۱۵]
ملاقات او با شمس تبریزى و علاقه‌مند شدن جلال‌الدین به مقام عرفان شمس، از نظر تاریخى، مدارک فراوانى دارد. مى‌گویند انقلاب روحى جلال‌الدین، معلول همان ملاقات بوده است، ولى معلوم است که شمس تبریزى در تمام دوره زندگانى‌اش تنها با جلال‌الدین ملاقات نکرده است، بلکه اشخاص فراوانى را دیده بود، اما این جلال‌الدین بوده است که استعداد قبلى او از نظر معلومات و آمادگى، چنین تلاطم را مقتضى بوده است.[۱۶]
با اینکه مطالب همه‌جانبه و همگانى زیادى در مثال‌ها و داستان‌هاى مثنوى دیده مى‌شود و خود آن مطالب کشف مى‌کند که او حقیقتاً به هر جمعیتى نالان شده و جفت بدحالان و خوش‌حالان گشته است، بااین‌حال از دوران کودکى و جوانى و میان‌سالى او حرکات خلاف اخلاق و مخالف روش اسلامى در تواریخ ثبت نشده است. بعضى از داستان‌ها را به‌طور افسانه نقل مى‌کنند که احتمال ساختگى و جعل در آن‌ها زیادتر از احتمال واقعیت آن‌هاست و اگر هم فرض کنیم که بعضى از آن داستان‌ها صحت داشته باشد مى‌دانیم که بالاخره این مرد نه دعواى الوهیت داشته است و نه ادعاى پیامبرى، بلکه در موارد فراوانى در مثنوى، اعتراف به «درراه‌بودن» خود مى‌کند؛ به همین جهت نمى‌توان گفت: جلال‌الدین، معصوم بوده است. خطا و اشتباه در فرزندان آدم همواره و در همه افراد جز معصومین وجود داشته است.[۱۷]
کتاب مثنوى از مقوله ایلیاد هومر نیست و مطالبش مانند مطالب هیئت بطلمیوس هم نمى‌باشد که امروز فقط داراى ارزش تاریخى و شایسته بررسى دوران کودکى فرهنگ بشرى بوده باشد. نیز این کتاب را نمى‌توان یک مجموعه ادبى دانست که تنها احساسات دوران معیّن و جامعه مشخصى را اشباع مى‌کند و سپس در قفسه کتابخانه‌ها براى زینت یا فقط به‌عنوان یک جلد کتاب قدیمى مشغول انجام وظیفه مى‌شود و بالاتر از این‌ها، نمى‌توان کتاب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.