پاورپوینت کامل علامه سید هبهالدین شهرستانى ۶۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل علامه سید هبهالدین شهرستانى ۶۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل علامه سید هبهالدین شهرستانى ۶۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل علامه سید هبهالدین شهرستانى ۶۷ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ ولادت
۲ تحصیلات
۳ سفر سبز
۴ سالهاى جهاد
۵ ارمغان اشغالگران
۶ در جبهه استقلال
۷ فرصتى طلایى
۸ سالهاى بیمارى
۹ وفات
۱۰ آثار
۱۱ منابع مقاله
۱۲ وابستهها
ولادت
سید محمدعلی هِبَهالدین فرزند سید حسین عابد، از خاندان معروف شهرستانی بود و نیاکانش از محسن صراف تا زید، فرزند گرانقدر امام على بن الحسین علیهالسلام همه در شمار نیکان جاى داشتند و با سی واسطه به زید بن علی بن الحسین میرسد.
وی در روز سه شنبه ۲۴ رجب ۱۳۰۱ ق در سامرا به دنیا آمد و زیر نظر پدرش پرورش یافت. مادرش، سیده مریم، بانوی پرهیزگاری بود که در ریاضیات، تاریخ جهان، شعر، ادب و علم الانساب، سرآمد زنان روزگار خود بود.
تحصیلات
آموزش رسمى هبهالدین از ده سالگى آغاز شد. او در مدتى کوتاه، صرف، نحو، معانى، بیان، بدیع، حدیث، درایه، رجال، فقه و اصول سطح متوسط، تاریخ،هیئت، حساب و هندسه را در کربلا به پایان رساند.
اما نیمه ذى قعده ۱۳۱۹ق فرارسید و پدرش سید حسین در ۷۳ سالگى چشم از جهان فرو بست.
اندکى پس از تدفین پیکر سید حسین در حریم امام کاظم علیهالسلام دانشمند برجسته نجف، سید مرتضى کشمیرى، که با پدر سید محمدعلی آشنایی دیرین داشت، در کربلا به دیدار سید محمد على شتافته، ضمن تسلیت مرگ پدر، از وى خواست براى ادامه تحصیل رهسپار حریم امیرمؤمنان علیهالسلام شود. ولى فرزند مریم نمى توانست بدین پیشنهاد پاسخ مثبت دهد. مخارج فراوان کوچیدن، شیوه نامعلوم زندگى در آن دیار و از سوى دیگر هواى بهرهگیرى از محضر بزرگان آن سامان وى را در تردید افکنده بود. سید کشمیرى با مشاهده دودلى فرزند سید حسین گفت: شایسته است به کتاب خداوند روى آوریم. آنگاه قرآن گرفته، با آفریدگار به رایزنى پرداخت. کلام الهى چنین آشکار بود که نه تنها هبهالدین بلکه میهمانش را نیز در شگفتى فرو برد:
«و جعلنا ابن مریم و أمه آیه و آویناهما إلى ربوه ذات قرار و معین» (مؤمنون، ۵۰)
فرزند بانوى پاک نهاد شهرستانى با شنیدن پیام روشن پروردگار، همه تردیدها را کنار نهاده، در ۲۱ شعبان ۱۳۲۰ق رهسپار نجف شد.
سفر سبز
هبهالدین در حریم پاک امیرمؤمنان علیهالسلام از فقیهان نامور شیعه شیخ محمدکاظم خرسانى، سید کاظم یزدى و شریعت اصفهانى فیض برد و در شمار مجتهدان شیعه جاى گرفت. او که بیش از هر چیز به بیدارى مسلمانان مى اندیشید با شیخ محمد عبده، مفتى مصر، سید محمد دانشور شهره جهان اسلام و صاحب مجله «النهار» و گردانندگان مجلات «المقتطف» و «الهلال» ارتباط بر قرار ساخته، میان مراکز فرهنگى شیعه و سنى در عراق، مصر و سوریه پیوندى ناگسستنى پدید آورد و با انتشار مقالهها، شعرها و گزارشهاى روشنگر در مجلات جهان عرب هدف بلند بیدارى و اتحاد مسلمانان را دنبال کرد. در این روزگار فریاد مشروطهخواهى در ایران بالا گرفت. فقیه بیدار سامرا به حمایت از این جنبش برخاسته، با شرکت در محافل آزادیخواهان، آنها را در گزینش شیوههاى درست مبارزه یارى داد.
در ۱۳۲۸ق تلاشهاى خستگى ناپذیر دانشور مصلح جهان اسلام به بار نشست و نخستین شماره ماهنامه دینى، فلسفى و علمى «العلم» انتشار یافت. این ماهنامه دو سال منتشر شد ولى خبر پیوستن گروهى از مسلمانان بحرین به آیین ترسایان هبهالدین را اندوهگین ساخته، سمت بحرین روانه کرد. بدین ترتیب دفتر مجله العلم براى همیشه بسته شد. فقیه دردمند سامرا با افتتاح دو مدرسه اسلامى به نامهاى «اصلاح» و «اسلام»، یک ساختمان ویژه براى ارشاد ناآگاهان و سخنرانیها و نشستهاى علمى فراوان سرانجام جمع ترسایان بحرین را پراکنده ساخته، مومنان آن سامان را قدرتى تازه بخشید.
آنگاه راه هندوستان پیش گرفت تا پس از گفتگوهاى سازنده با دین باوران هند و تشکیل انجمنهاى مذهبى، رهسپار ژاپن شود؛ ولى دیدار با سید جلالالدین مؤیدالاسلام حسینى کاشانى، نویسنده روزنامه حبل المتین، در کلکته مسیرش را دگرگون ساخت.
مویدالاسلام در آن سالهاى بحرانى، که شمارش معکوس جنگ نخست جهانى آغاز شده بود، سفر به ژاپن را سودمند نمى دانست. بنابراین هبهالدین راه یمن پیش گرفته، از آنجا به حجاز شتافت و سرانجام پس از اصلاحات در آن سرزمینها به نجف بازگشت. او بر آن بود در هر شهر و دیار انجمن مذهبى سازمان داده، آنها را با انجمن مرکزى نجف به یکدیگر پیوند دهد تا به هنگام نیاز نیروهاى پاکدل شتابان وارد عمل شده از مرزهاى اعتقادى دین پاسدارى کنند. ولى دریغ که آتش نبرد جهانى همه کشتههایش را خاکستر ساخت.
سالهاى جهاد
در سال ۱۳۳۲ق جنگ نخست جهانى آغاز شد و غرش توپها آینده را در ابهام فرو برد. شیخالاسلام استانبول، به عنوان رهبر معنوى مسلمانان و برترین مقام دینى دولت عثمانى ضمن صدور اطلاعیهاى مردم را به جهاد و مقاومت در برابر فرانسه، بریتانیا و روسیه فراخواند.
هر چند این فتوا در بیست و سوم محرم ۱۳۳۳ق در همه مساجد بغداد خوانده شد ولى دانشمندان دینى دست پرورده عثمانیان نه تنها آن را تایید نکردند، بلکه با ارسال پیامهاى محرمانه دولت بریتانیا را مورد حمایت و تشویق قرار دادند. دولت عثمانى در تنگنایى تاریک گرفتار آمده بود. کسانى که در سایه سلطان استانبول باغها، ثروتها و عنوانهاى مذهبى گرد آورده بودند، یکباره پدر خوانده ترک خویش از یاد برده، پیک دوستى سمت بریتانیا گسیل میکردند. البته مقامهاى رسمى مذهبى در این موضع گیرى تنها نبودند، بلکه نمایندگان عراق در پارلمان عثمانى و عراقیان پرورش یافته در مدرسههاى نظامى استانبول نیز از سلطان عثمانى روى گردانده، براى خدمت به ملکه بریتانیا به رقابت پرداختند.
در چنین شرایطى شیعیان، که همواره شهروندانى درجه دوم و سزاوار اهانت به شماره مى آمدند، به پیروى از فقیهان نجف احساس مسؤولیت کرده، سرنوشت خویش را با سرنوشت دولت سست بنیاد عثمانى پیوند زدند. سید هبهالدین همراه روحانیان بزرگ چون شیخ الشریعه اصفهانى، میرزا مهدى بن ملا کاظم خراسانى و سید مصطفى کاشانى رایت مقدس بارگاه علی علیهالسلام برداشته، در میان شعارهاى پیوسته مردم سمت جبهه روان شد. آنها شب را در کوفه به سر برده، بامداد همراه سید محمد فرزند حضرت سید کاظم یزدى و سوارانى که بدانان پیوسته بودند، ادامه مسیر دادند.
انبوه مجاهدان در ۲۱ محرم ۱۳۳۴ به بغداد رسیدند. بغداد در آن سال نقطه اوج همایشهاى وحدت بود. عصر جمعه، بیست و پنجم محرم، حضرت آیتالله شیخ الشریعه اصفهانى همراه سید هبهالدین و دیگر دانشوران عازم جبهه به دیدار اندیشمندان اهل سنت در اعظمیه شتافتند و در محفلى سراسر یگانگى، روشنى و دوستى شرکت جستند. هبهالدین که نمى توانست بدین مقدار، در وحدت شیعه و سنى، بسنده کند، در راستاى نزدیکى فزونتر نیروهاى فرهنگى مسلمان، دو روز بعد در یکشنبه بیست و هفتم محرم از دفتر نشریه صدى الاسلام باز دید کرد و تلاش دست اندرکاران آن نشریه را ستود.
سپاه ارادتمندان اهلبیت علیهالسلام سرانجام به جبهه رسید و در نبرد با نیروهاى بریتانیا دلاورانه شرکت جست. توجه به یکى از تلگرافهاى فقیه سامرا از جبهه کوت مى تواند نشانه روشن شجاعت و تلاش آن بزرگمرد در تقویت روحیه مردم و رزمندگان باشد:
«در سوم شباط با پرچم شریف علی علیهالسلام، همراه گروهى از دانشوران نجف لشگرگاه سپاه اسلام در جبهه کوت را زیارت کردیم. از صمیم قلب شجاعت سپاهیان دلیر و فداکاریهاى آنان را در بازپس گیرى سرزمینهاى غصب شده، سپاس گفتم، در حالى که فرمانده دلاور و بى باکشان، مرد کمیاب روزگار، فرمانده کل حضرت خلیل بک نیز در میان آنها بود. ما همه بر این باوریم که سپاه ما تا کنون هرگز در عراق چنین نظم و ترتیب نداشته، این گونه به حکم قانون الهى «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه» آماده دفاع نبوده است. انتظار مى رود دشمنان، به یارى پروردگار بسرعت نابود شوند.»
ارمغان اشغالگران
تلاشهاى خستگى ناپذیر فقیهان نجف سرانجام در اثر بى کفایتى افسران و سربازان عثمانى و عدم تجربه و تجهیزات کافى مؤمنان رزمنده به ضعف گرایید و در ۱۳۳۶ق عراق زیر چکمه ارتشیان بریتانیا قرار گرفت. برق سرنیزههاى انگلیسى زندگى را در کام فقیه آزاده سامرا ناگوار ساخته، وى را به بازنگرى در استراتژى مبارزه فراخواند. بدین ترتیب مجتهد دلاور شهرستانى یکباره در نیام خاموشى فرو رفت و سکوت را پوشش تلاشهاى فراوان خویش ساخت. کارگزاران لندن که خاموشى هبهالدین را دلیل چشم پوشى وى از مبارزه مى پنداشتند، بر آن شدند تا با کشاندن او به صفوف انگلیسیان جاى پاى بریتانیا در عراق را استحکام بخشند. در این راستا محمد سرور خان نیابت فرماندار سیاسى کربلا در ۱۳۳۷ق از هبهالدین خواست تا با اختیارات کامل و بى هیچ شرطى مقام قضاوت را بر عهده گیرد. فقیه بیدار سامرا که با روشن بینى الهى خویش نقشه دشمنان را خوانده بود، از پذیرش این مقام سرباز زد.
اشغالگران برخلاف شعارهاى روزهاى آغازین جنگ، که خود را ناجى اعراب مى خواندند، از هیچ ستمى بر مردم نگون بخت عراق فروگذار نمیکردند. خاطرهاى که عبدالعزیز قصاب، یکى از شهروندان آن روزگار عراق، به رشته نگارش کشیده، مى تواند تصویر روشنى از شیوه برخورد آنان با مردم ترسیم کند:
آنها هر کس را که با نظام عبور و مرور در خیابانها و بویژه پل مخالفت میکرد با بى رحمى تمام آماج ضربات خویش قرار مى دادند. روزى کاروانى از زایران ایرانى از پل مى گذشت… همه کاروانیان چنانکه نیروهاى انگلیسى تصویب کرده بودند، از اسبها به زیر آمده، در حالى که چارپایان را یدک مى کشیدند، پیاده از پل مى گذشتند. تنها یکى از مسافران به دلیل معلولیت همچنان سواره راه مى پیمود. سرباز بریتانیایى با مشاهده وى، خشمگینانه یورش برده، او را آماج ضربههاى شدید عصاى زمخت خود قرار داد. مسافران بدان امید که سرباز از کردار ناپسندش دست بردارد، فریاد زدند: بیمار است، عاجز است. ولى سرباز آنقدر به زدن ادامه داد، که زایر معلول از استر به زیر افتاد. همراهانش ناگزیر وى را بر کتف نهاده، از پل عبور دادند.
خشونت بسیار سربازان اشغالگر و بى احترامى آنها به مقدسات مذهبى مردم روز به روز فزونى مى یافت و فضاى جامعه را براى شورشى فراگیرآماده مى ساخت. لندن با درک شرایط در ۱۳۳۶ق به سیاستى نوین روى آورد. سیاستى که حضورشان را مشروع جلوه دهد و منافع دراز مدتشان را تأمین سازد. بنابراین مسأله همه پرسى درباره آینده عراق را مطرح کردند. سید هبهالدین که از نقشههاى استعمارگران آگاه بود. با همکارى شیخ محمدرضا شیرازى –
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 