پاورپوینت کامل شرح عیون الحکمه ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شرح عیون الحکمه ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شرح عیون الحکمه ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شرح عیون الحکمه ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint :

شرح عیون الحکمه

پدیدآوران

ابن‌سینا، حسین بن عبدالله (نویسنده)

فخر رازی، محمد بن عمر (شارح)

سقا، احمد حجازی (محقق)

عنوان‌های دیگر

شرح عیون الحکمه

عیون الحکمه. شرح

ناشر

مؤسسه الصادق(ع)

مکان نشر

تهران – ایران

سال نشر

۱۳۷۳ ش

چاپ

۱

موضوع

ابن سینا، حسین بن عبدالله، ۳۷۰ – ۴۲۸ق. عیون الحکمه – نقد و تفسیر

خدا شناسی – متون قدیمی تا قرن ۱۴

علوم طبیعی – متون قدیمی تا قرن ۱۴

فلسفه اسلامی – متون قدیمی تا قرن ۱۴

منطق – متون قدیمی تا قرن ۱۴

زبان

عربی

تعداد جلد

۳

کد کنگره

‏BBR‎‏ ‎‏۵۳۰‎‏ ‎‏/‎‏ف‎‏۳

کتابخوان

مشاهده

شرح عیون الحکمه، از تألیفات امام فخر رازى، به زبان عربى و در سه بخش منطقیات، طبیعیات و الهیات است که در سه جلد به چاپ رسیده است. فخر رازى غرض خود را از این شرح، پاسخ به درخواست عده‌اى از دوستان و علما، براى رفع پاره‌اى از معضلات و غوامض کتاب و بیان هدف و غایت آن بیان مى‌کند. وى، در ادامه متذکر مى‌شود که من مخالف مضامین این کتاب و عقاید ابن سینا هستم، ولى از آن‌جایى که نام مؤلف در میان علما عظمت فراوانى دارد، آثارش نوعاً تلقى به قبول مى‌گردد، فلذا ناگزیر شدم مطالب آن را شکافته، ایرادات آن را مورد نقد و بررسى قرار دهم.

وى، در ادامه مى‌گوید: بسیار دیده شده که افرادى آمده‌اند و امثال این کتاب را دیده و مطالبش را نفهمیده‌اند و طبق فهم ناصواب خود چیزهایى را در حاشیه کتاب یادداشت کرده‌اند که صحیح نمى‌باشد و به مرور زمان افرادى جاهل‌تر آمده‌اند و در مورد آن حواشى غیر صحیح قضاوت کرده و بعضاً آن را به پاى مؤلف اصلى کتاب نوشته‌اند، به همین منظور شرحى که من بر این کتاب مى‌نویسم این مشکل را نیز حل خواهد کرد.

ساختار

جلد اول کتاب، مشتمل بر یک مقدمه از شارح، پنج مسئله تمهیدیه و نه فصل است. جلد دوم، حاوى شانزده فصل و جلد سوم داراى نه فصل است. شارح در هر مسئله و فصلى فقره‌هایى از کلام بوعلى را ذکر کرده و به شرح و بررسى آن پرداخته است.

گزارش محتوا

شارح، بعد از خطبه‌اى که در آغاز کتاب نوشته است، اشاره‌اى به عظمت و جایگاه این کتاب در میان آثار عقلى دانشمندان اسلامی‌نموده است، سپس وارد مطالب خود کتاب شده و از اولین مسئله آن؛ یعنی «انّ المنطق ما هو؟» شروع مى‌کند. اولین مطلبى که در این بخش مطرح گردیده فرق میان تصور و تصدیق است؛ او در این‌جا به علم ضرورى و اکتسابى اشاره مى‌کند و علم به شرایط کسب علم راجع به مسائل گوناگون را منطق مى‌داند و در واقع منطق را علمى مى‌شمارد که متکفل بیان شرایط کسب علم در زمینه‌هاى گوناگون است.

در ذیل همین بحث، فخر رازى، ایرادى وارد مى‌کند و مى‌گوید: همین علم منطقى که شما مى‌گویید آیا اکتسابى است یا ضرورى، اگر ضرورى است پس دیگر نیازى به یادگیریش نیست و اگر اکتسابى است پس نیاز به علم منطق دیگرى دارد تا چگونگى فراگیرى آن را بیاموزد، سپس ایراد دومى نیز وارد مى‌کند و مى‌گوید: ما بسیار سراغ داریم عالمان بزرگى را که حرف‌هاى خوب و عالمانه بزرگى بیان کرده‌اند و اشکالى هم در آرایشان دیده نمى‌شود و در عین حال هیچ علمى نسبت به منطق ندارند.

امام رازى خود در جواب به اشکال مزبور مى‌گوید: ما نگفتیم تحصیل علوم اکتسابى مشروط است به تعلّم منطق، بلکه مى‌گوییم آموختن منطق باعث سهولت یادگیرى علوم اکتسابى و مکمل آن است.

فخر رازى، در مورد تعریف موضوع منطق، توضیحاتى دارد؛ او ابتدا معقولات ثانیه را توضیح مى‌دهد و سپس راجع به وجود و عدم آنها صحبت مى‌کند.

در بحث از ارزش علم منطق، به کلامى از فارابى که علم منطق را خادم سایر علوم دانسته است استشهاد مى‌کند. مسئله آخرى را که فخر رازى، قبل از ورود به متن کتاب، مطرح کرده است، در باب تقسیم علوم است؛ او مى‌گوید: شیخ الرئیس در ابتداى طبیعیات، به تقسیم علوم اشاره مى‌کند که ما نیز در آن‌جا به طور مفصل بیان خواهیم کرد. او سپس اجمالا علوم را به نظرى و عملى و تقسیم علم نظرى به طبیعى، ریاضى و الهى و تقسیم علم عملى را به اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن تقسیم مى‌کند.

شروع بحث منطقیات عیون الحکمه، با تقسیم الفاظ شروع مى‌شود؛ ابن سینا، نخست، الفاظ را به مفرد و مرکب تقسیم مى‌کند که فخر رازى در شرح آن ابتدا لفظ مرکب و مفرد را تعریف کرده، بعد تفاوت بین لفظ مرکب و مؤلَّف را یادآور مى‌شود و نهایتاً تقسیمات الفاظ و معانى را بیان مى‌نماید که به چهار صورت مى‌باشد: یا لفظ و معنا هر دو مفردند یا لفظ مفرد و معنا مؤلف است یا لفظ، مؤلف و معنا مفرد است.

بعد از این توضیحات، مطلب بعدى بوعلى در باب الفاظ که عبارت است از تقسیم لفظ به کلى و جزیى، مورد شرح و تفسیر فخر رازى قرار گرفته است. در ادامه بیان شیخ الرئیس در مورد کلى ذاتى و کلى عرضى است که در ذیل آن، اقسام ماهیت که عبارتند از مرکب و بسیط و نظریات گوناگونى از فلاسفه و متکلمین راجع به ماهیت موجودات، توسط امام رازى بیان گردیده است.

در ادامه، شارح، مقدمه‌اى به این صورت بیان مى‌کند که شئ، یا معلوم بالذات است یا معلوم بتوابعه و صفاته؛ معلوم بالذات، مانند دیده شدن رنگ به وسیله چشم و معلوم بتوابعه مانند ادراک عقل آفریننده‌اى را براى عالم؛ از آن‌جایى که عقل، وقتى حادث بودن عالم را درک کرد و این را نیز فهمید که هر حادِثى آفریننده‌اى دارد، درک مى‌کند که عالم نیز داراى آفریننده‌اى است.

فخر رازى، در ادامه، تقسیم صحیحى را به این ترتیب براى کلى بیان مى‌کند: کلى، یا تمام الماهیه است یا جزء الماهیه است و براى هر قسمى توضیحاتى ارائه مى‌کند.

ابن سینا، راجع به جنس مى‌گوید: «الجنس هو المقول على کثیرین مختلفى الحقائق فى جواب ما هو» و فخر رازى از جمله مسائلى را که پیرامون جنس مطرح مى‌کند، عبارت است از بیان قانونى که به کمک آن، مرکب بودن ماهیت از جنس و فصل معلوم مى‌گردد.

مطالبى که شارح در بخش تعریف فصل، ارائه کرده، نخست بیان اطلاق لفظ بر معنى عام، خاص و خاص الخاص است و سپس حقیقت جزء الماهیه را مشخص کرده و توضیحاتى در تکمله مبحث فصل مطرح نموده است.

فخر رازى، در شرح کلام بوعلى راجع به نوع، نخست اطلاقات نوع را مشخص مى‌کند و مى‌گوید: نوع، مشترک لفظى است بین نوع حقیقى و نوع مضاف و تفاوت‌هاى آن دو عبارتند از: ۱- نوع مضاف، نوعیتش در قیاس با جنس ما فوقش است، اما نوع حقیقى نوعیتش در قیاس با جنس ما تحتش. ۲- نوع مضاف، در بعضى موارد، جنس واقع مى‌شود(حیوان، در قیاس با جسم، نوع و در قیاس با انسان، جنس است)، اما نوع حقیقى نمى‌تواند جنس واقع شود. ۳- نوع مضاف، باید مرکب باشد، ولى مرکب بودن در نوع حقیقى واجب نمى‌باشد.

امام رازى، رابطه بین نوع مضاف و نوع حقیقى را عموم و خصوص نمى‌داند و راجع به نوع مطالبى همچون بیان نوع و تقسیم نوع را نیز بیان مى‌کند و نوع عالى، نوع سافل و نوع متوسط را از اقسام نوع مى‌شمارد و در ادامه بحث الفاظ منطق، راجع به کلیات خمس توضیح داده شده است.

در بخش قاطیغوریاس، فخر رازى مى‌گوید: به عقیده ما، این باب، جزء منطقیات نمى‌باشد و باید در ضمن الهیات بحث شود، اما چون شیخ الرئیس طبق تقسیم متقدّمین آن را در بخش منطق آورده است، ما نیز در همین جا به تفسیر آن مى‌پردازیم. وى، سپس مقدمه‌اى را براى ورود در این فصل، لازم مى‌شمارد که از موارد مطرح شده در این مقدمه، تقسیم ممکن الوجود است به جوهر و عرض و همین‌طور توضیحى راجع به حالّ و محل و کم متصل و کم منفصل. وى، مقولات عشر را به این ترتیب ذکر مى‌کند: جوهر، کم، کیف، مضاف، أین، متى، وضع جده، ان یفعل و ان ینفعل.

رازى مى‌گوید: قوم، خیال کرده‌اند که هر موجود ممکنى باید تحت یکى از این مقولات عشر باشد، در حالى که این سخن باطلى است، زیرا موجودات یا بسیطند یا مرکب و موجودات بسیط یا تحت مقولات هستند یا نیستند.

شارح، بعد از این مقدمه نسبتاً مفصل، کلام شیخ الرئیس را که فرموده است: «هر لفظ مفردى که بر یکى از موجودات دلالت مى‌کند، یا دالّ بر جوهر است یا دالّ بر کمیت یا دال بر کیفیت یا…» توضیح مى‌دهد.

سومین بخش منطقیات عیون الحکمه، بارى‌ارمینیاس است. در این‌جا، ماتن، لفظى را که بر اشیاى کثیره دلالت دارد، به متواطى، مشترک و مشکک تقسیم مى‌نماید و شارح، تقسیم صحیح را به این صورت بیان مى‌کند که منطوق، یا لفظى واحد است یا لفظى کثیر؛ لفظ واحد، یا افاده معناى واحدى مى‌کند یا افاده معانى مختلف؛ آن قسمى که افاده معناى واحد مى‌کند، آن معناى واحد، یا مشترک بودنش در بین کثیرین ممتنع است که مى‌شود اسم علم، یا ممتنع نیست که اگر ممتنع نباشد، یا حصولش در آن مفاهیم على السویه است یا نیست؛ اگر على السویه باشد، مى‌شود لفظ متواطى و اگر على السویه نباشد، مشکک خواهد بود و نهایتاً اگر لفظ واحد افاده معانى کثیره بکند، لفظ مشترک نام خواهد گرفت.

شارح، تعریف شیخ الرئیس از قضیه را نپذیرفته و اساساً خبر را بى نیاز از تعریف مى‌داند. فصل چهارم منطقیات، متعلق به انولوطیقا الاولى است که شارح مقدمه‌اى کوتاه براى این بخش نوشته و در آن تکلیف قیاس، استقرا و تمثیل را مشخص کرده است.

بوعلى، در تعریف قیاس مى‌گوید: «القیاس قول مؤلف من اقوال اذا سلمت لزم عنها لذاتها قول آخر» و در تقسیم قیاس، آن را به اقترانى و استثنایى تقسیم مى‌کند؛ براى قیاس اقترانى، سه شکل تصویر مى‌نماید که همراه با توضیحاتى از شارح مى‌باشد. منتج و غیر منتج بودن هر یک از این اشکال نیز همراه با بیان وضعیت صغرى و کبرا مطرح گردیده است

راجع به قیاس استثنایى و قیاس خلف نیز بوعلى توضیحاتى ارائه کرده است که تفسیرشان توسط فخر رازى در ذیل هر کدام عنوان گردیده است. آخرین مبحث این فصل، در مورد تمثیل است.

پنجمین فصل منطقیات، عبارت است از انولوطیقاى ثانیه که در ابتداى این فصل کلامى از شیخ الرئیس بدین مضمون آمده است: «مقدماتى که براهین از آنها شکل مى‌گیرد، عبارتند از: محسوسات، اولیات و متواترات…

بوعلى، فرق بین اولیات و مشهورات، هم‌چنین تفاوت میان اولیات و وهمیات را بیان مى‌کند و شارح مى‌گوید: این فرق‌هایى که شیخ الرئیس بیان مى‌کند، در نزد من ضعیف است…

شیخ الرئیس، قضایایى را که از مجموع عقل و حس به دست مى‌آیند، به دو نوع تقسیم مى‌کند که عبارتند از: مجربات و حدسیات، سپس بیان دیگرى همراه با توضیحات شارح، در مورد متواترات آمده است و کلام شیخ در مورد برهان، پایان‌بخش این فصل از منطقیات است.

فصل ششم بخش منطقیات، متعلق است به طوبیقا که همان قیاسات جدلیه مى‌باشد. فخر رازى، برهان را مرکب از مقدمات واجب الثبوت، جدل را مرکب از مقدمات اکثریه الثبوت، خطابه را مرکب از مقدمات متساویه الثبوت و مغالطه را مرکب از مقدمات اقلیه الثبوت مى‌داند و نهایتاً شعر را مر کب از مقدمات ممتنع الثبوت مى‌داند و مى‌گوید: قیاس مرکبى که از مشهورات و مسلمات تشکیل شده باشد، در زمره قیاسات جدلیه حساب نمى‌شود.

فخر رازى تعریفى را از امام غزالى در مورد جدل بیان مى‌کند که عبارت است از: «الجدل منازعه تجرى بین متعارضین لتحقیق حق او لابطال باطل»، سپس در این تعریف، چهار مناقشه جدّى وارد کرده و تعریف صحیح را «الجدل ملکه صناعیه یتمکن صاحبها بها من ترکیب الحجه من مقدمات مشهوره او مسلمه لانتاج نتیجه ظنیه»، مى‌داند، سپس چهار فایده براى جدل بیان کرده و این کلام شیخ الرئیس را که در مورد جدل گفته است: «القیاسات الجدلیه مقدماتها هى الامور المشهوره التى یراها الجمهور و ارباب الصنائع»، نیز مورد نقادى قرار مى‌دهد.

سوفسطیقا، عنوان هفتمین فصل منطقیات است که در واقع بحثى کوتاه در مورد مغالطه مى‌باشد. فصل هشتم، ریطوریقا است. در این‌جا شیخ الرئیس قیاسات خطابیه را مرکب از مقدمات مقبوله یا مظنونه یا مشهوره مى‌داند که هر کدام از آنها را با مثال‌هایى همراه کرده است.

فخر رازى، در این‌جا بحثى حاشیه‌اى راجع به علت معطل ماندن احکام اسلام در سرزمین مصر در سه بند عنوان کرده است، سپس به بحث خطابه بازگشته و منفعت آن را در اقناع مى‌داند و این اقناع را اعم از اقناع در رابطه با عقاید و اقناع در رابطه با اعمال مى‌داند؛ اقناع خطابه در اعمال بر سه قسم امور مشاوریه، امور مشاجریه و امور منافریه مى‌باشد.

آخرین مسئله‌اى که در این‌جا بدان مى‌پردازد، مربوط است به اختلافى که مردم در مقایسه شرافت خطابه و جدل دارند که مختار شارح شرافت خطابه مى‌باشد و براى آن دلایلى را بیان مى‌نماید. وى برهان را مفید یقین براى خواص و خطابه را مفید یقین براى عوام مى‌داند و آیه شریفه «ادع الى سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه» را ناظر به این دو بخش مى‌داند که مراد از حکمت، برهان و مراد از مواعظ حسنه، خطابه مى‌باشد.

آخرین و نهمین فصل منطقیات، فیوطیقا است که در آن قیاسات شعریه، توسط ماتن توضیح داده شده است و توسط شارح تفسیر گردیده است.

طبیعیات: بخش دوم کتاب، در مورد طبیعیات مى‌باشد. این بخش، در شانزده فصل تنظیم گردیده است که در مورد علوم، اجسام، خلأ، زمان، حرکت، نبات، حیوان، حواس، قواى محرکه و نفس ناطقه در آن مطالبى بیان شده است.

فصل اول، در تقسیم علوم است که چهار مسئله را در بر گرفته است: مسئله اول، تقسیم حکمت است. شیخ الرئیس، حکمت را این چنین تعریف مى‌کند: «الحکمه استکمال النفس الانسانیه بتصور الامور و التصدیق بالحقائق النظریه و العملیه على قدر الطاقه الانسانیه». امام فخر رازى، تفسیرى بر این تعریف بوعلى دارد و در آن‌جا کمالات انسان را به سه قسم تقسیم کرده است که عبارتند از: کمالات نفسانیه، کمالات بدنیه و کمالات روحانیه. وى، حکمت را جزء کمالات نفسانیه شمرده است.

مسئله سوم این فصل، بیان اقسام حکمت عملیه است که شیخ الرئیس آن را در سه حکمت مدنیه، منزلیه و خلقیه دسته‌بندى کرده است و این، همان تقسیمات است که فلاسفه یونان بدان پرداخته‌اند، لکن شارح مى‌گوید: تقسیم‌بندى ابن سینا در کتاب حکمت مشرقیه، غیر از این است؛ وى، در آن‌جا هر کدام از حکمت‌هاى عملى و نظرى را به چهار قسمت تقسیم نموده است که این، بر خلاف آراى جمهور علما مى‌باشد.

تفسیرى که ابن سینا از هر کدام از اقسام حکمت‌هاى عملى ارائه مى‌نماید، به نظر شارح، به اندازه کافى گویا است.

فصل دوم طبیعیات، در مقدماتى است که قبل از ورود به علم طبیعى، دانستن آنها لازم است. ابن سینا، نخست، راجع به جزیى بودن علم طبیعى سخن مى‌گوید و رازى، علت آن را بحث علم طبیعى از موجودات مى‌داند و مى‌گوید: هر علم جزیى نیازمند مبادیى هست تا مسائل آن را روشن نماید.

ماتن، هر جسم طبیعى را متشکل از ماده و صورت معرفى مى‌کند و شارح، علت آوردن صفت طبیعى را احتراز از جسم تعلیمى مى‌داند. شیخ الرئیس، در ادامه مقدمات علم طبیعى، مطلبى را در مورد موجودات حادث بیان مى‌کند و شرط عدم سبق را براى آنها لازم مى‌داند و این همراه است با توضیحاتى ازجانب فخر رازى.

حرکت اجسام و چگونگى تقسیمات آن، از دیگر مسائل مقدماتى علم طبیعى است که توضیحاتى توسط ماتن و شارح درباره آن داده شده است. ابن سینا، اسباب چهارگانه‌اى را براى اشیاء نام مى‌برد که عبارتند: از مبدأ حرکت، ماده، صورت و غایت، سپس هر یک از این اسباب چهارگانه را به اقسام دیگرى تقسیم کرده، مى‌گوید: هر کدام از اینها، یا قریبند یا بعید، یا عامند یا خاص، یا بالقوه‌اند یا بالفعل، یا بالحقیقه‌اند یا بالعرض. امام رازى مى‌گوید: چهار قسم دیگر در کتاب شفا به این اقسام هشت‌گانه اضافه شده است که مجموعاً دوازده صورت براى هر یک از اقسام علل اشیاء، درست خواهد شد.

شارح، کلام ابن سینا را در مورد طبیعت برگرفته از کلام ارسطاطالیس مى‌داند و توضیحاتى درباره‌اش ارائه مى‌نماید. تعریفى که ابن سینا در مورد حرکت کرده است، توسط شارح تفسیر شده است. وى در مورد این سخن بو علی «کل حرکه تصدر عن محرک من متحرک فهى بالقیاس الى ما فیه تحرک و بالقیاس الى ما عنه تحریک»، مى‌گوید: اگر منظور ماتن این است که حرکت اگر از محرک باشد تحریک است و اگر از متحرک باشد تحرک نام دارد، این سخن باطلى است، زیرا خود شیخ در کتاب شفا آن را ابطال کرده است و باعث تعجب است که در این‌جا چرا به چنین چیزى قائل شده است.

فصل سوم طبیعیات، در مورد بیان تناهى ابعاد است. ابن سینا، معتقد است که جایز نیست هیچ جسمى یا هیج بعدى از ابعاد، نه در خلأ و نه در ملأ، یا هیچ عددى از اعداد، لایتناهى باشد. وى، براى این کلام دلایلى را ارائه مى‌کند که همراه است با تفاسیرى از فخر رازى. نتیجه‌اى که از این بحث به دست مى‌آید، تناهى عالم است و علت آن، تناهى ابعاد و جهات است.

فصل چهارم، در تحدید جهان با محیط و مرکز است. در این‌جا شیخ الرئیس، ابتدا به نهایت و غایت داشتن جهات اشاره مى‌کند که با تفاسیرى از شارح همراه است. این مسئله داراى فروعاتى است که درباره حرکت اجسام و احوال آن، هم‌چنین ترکیب اجسام در حال حرکت و… مى‌باشد.

در پنجمین فصل طبیعیات، بحث، راجع به احکام اجسام بسیطه و مرکبه مى‌باشد که آن احکام را مى‌توان به این صورت بیان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.