پاورپوینت کامل لشکرکشی کوروش یا بازگشت ده هزار نفر ۳۱ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل لشکرکشی کوروش یا بازگشت ده هزار نفر ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل لشکرکشی کوروش یا بازگشت ده هزار نفر ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل لشکرکشی کوروش یا بازگشت ده هزار نفر ۳۱ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ ساختار
۲ گزارش محتوا
۳ وضعیت کتاب
۴ منابع مقاله

ساختار

پیش گفتار مترجم فارسى (وحید مازندرانى) و مقدمه مترجم از یونانى به انگلیسى (لوب) آغازگر کتاب مى‌باشند.

کتاب فاقد ابواب بوده و حوادث را به صورت داستان، از شرح حال کورش آغاز کرده و تا بازگشت سربازان یونانى به کشورشان ادامه داده است.

سادگى سبک، لطف کلام و لحن شور انگیز این اثر گزنفون، کتابش را از نظر داستان پردازى بسیار با اهمیت ساخته و از لحاظ هنر و مهارت نظامى یونانى‌ها، باعث شده است تا این کتاب اثر ممتازى به شمار آید.

گزارش محتوا

پیش گفتار مازندرانى شرح مختصرى از زندگى گزنفون و سابقه ترجمه از اصل یونانى به انگلیسى است.

در مورد گزنفون مى‌نویسد که وى از شاگردان ممتاز سقراط حکیم بوده و تعالیم وى اثر عمیقى در فکر و جان مشتاق او گذاشته و از او وجودى خردمند و پرهیزگار ساخته بود.

مقدمه مترجم یونانى بعد از شرح مختصر لشکرکشى کوروش به بیان اهمیت کتاب مى‌پردازد.

مطالب به شرح داستان شگفت انگیز ده هزار تن سرباز یونانى پرداخته، که در سال ۳۹۹ قبل از میلاد، از آسیاى صغیر در التزام رکاب کورش به قلب پادشاهى هخامنشیان حمله کرده و پس از رسیدن به دروازه‌هاى بابل، درعین یأس مجبور به مراجعت شدند. سردارىِ آنان را در بخش عمده‌اى از راه، گزنفونِ آتنى برعهده داشت که گزارش این لشکرکشى و عقب نشینى را به تفصیل نوشته است.

کشور یونان در آن زمان دست‌خوش جنگ‌هاى داخلى و رقابت‌هاى شدید بین دو حکومت شهرى آتن و اسپارت بود. علت آن نیز این بود که آتنى‌ها خود را از سلطه دولت هخامنشیان نجات داده و در آتن دولتى مقتدر تشکیل داده بودند. چون دولت اسپارت بر قدرت آتنى‌ها رشک مى‌برد، بالاخره میان این دو دولت جنگ سختى در گرفت که به پیروزى اسپارت‌ها انجامید. پس از پایان این مبارزات و برقرارى صلح، سربازان یونانى در طلب مال و نام به حادثه جویى برخاسته و دیرى نپایید که خود را در پناه پر پاداش کورش دوم برادر کوچک شاه ایران و حاکم جاه طلب آسیاى صغیر یافتند.

در این زمان تاج و تخت شاهنشاهى ایران بعد از داریوش دوم به اردشیر دوم رسیده و برادرش کورش حاکم آسیاى صغیر بود. کورش به پادشاهى برادر خود راضى نبوده و درصدد فرصتى بود تا علیه او قیام کند. با این اندیشه یونانیان رزم‌جو را براى جنگ اجیر کرده و به طرف ایران حرکت کرد. در این سفر گزنفون نیز براى سیاحت و مطالعه همراه لشکریان گردید.

اردشیر آماده نبرد شده و در نزدیکى‌هاى بابل در سوم سپتامبر سال ۴۰۱ قبل از میلاد، بین دو سپاه، جنگى واقع شد. در مدت کوتاهى لشکریان اردشیر شکست خورده و وادار به هزیمت شدند. در این موقع کورش که در قلب سپاه جاى داشت، متوجه اردشیر شده و فریاد زنان نیزه خود را به طرف او پرتاب کرد و اندک زخمى بر او وارد ساخت. اما در این هنگام خودش از نیزه یکى از سربازان اردشیر جراحتى برداشته که منجر به مرگ وى شد و بدین سان کورش که فاتح و پیروز جنگ بود در نبرد با سرنوشت شکست خورده و از تاج و تخت پادشاهى ایران محروم شد.

مرگ کورش موجب دل‌سردى و سرگردانى سربازان یونانى شد. بنا به گفته کتاب حدود ۱۲۹۰۰ تن سرباز یونانى با کورش همراه بودند که عزیمت آنان به ایران فقط به منظور جمع‌آورى مال و غارت آبادى‌ها و گرفتن پاداش از کورش بود.

اردشیر تیسافرنس- یکى از صاحب منصبان ایران- را مأمور قلع و قمع آنان کرد. او در ظاهر به یونانیان پیشنهاد دوستى داده و به آنان قول داد که آنها را صحیح و سالم به وطنشان باز گرداند ولى با خدعه و نیرنگ سران آنها را که براى مذاکره آمده بودند به قتل رساند. سربازان از شنیدن این خبر بى‌نهایت اندوهگین و افسرده شدند، از یک طرف کلیه سرداران و فرمان‌دهان خود را از دست داده بودند و از طرف دیگر دشمن از هر سو آنان را محاصره کرده بود. نه آذوقه داشتند و نه راه مراجعت مى‌دانستند. خلاصه اینکه از شدت ترس و ناامیدى، شب را بدون صرف شام سر بر بستر نهاده و به انتظار اتفاقات ناگوار فردا در اندیشه فرو رفتند.

در اینجاست که گزنفون بر روى صحنه داستان ظاهر مى‌شود. وى نه در شمار سرداران است و نه حتى در زمره سربازان، فقط به صرف دوستى و دعوت یکى از سرداران و به منظور جهان‌گردى و سیاحت با سپاهیان همراه شده بود. در شب مذکور، او نیز از شدت ناراحتى نمى‌توانست بخوابد. دائم در فکر چاره بود و بالاخره با خود اندیشید که چون صبح رسد، ایرانیان به آنها حمله کرده و یک تن از یونانیان را زنده نخواهند گذاشت. پس به این نتیجه رسید که نباید منتظر حوادث شد، بهتر است پیش از آنکه فرصت از دست برود، راه نجاتى پیدا کند. این بود که همان شب برخاست و سربازان را دور خود جمع کرد و گفت: «اگر ما گرفتار