پاورپوینت کامل حاجی، تو چرا؟ ۲۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حاجی، تو چرا؟ ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حاجی، تو چرا؟ ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل حاجی، تو چرا؟ ۲۲ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ ساختار
۲ گزارش محتوا
۳ وضعیت کتاب
۴ پانویس
۵ منابع مقاله

ساختار

کتاب حاضر، رساله مختصرى است و از مقدمه گروه اخلاق و اسرار مرکز تحقیقات حج و مقدمه نویسنده و متن اصلى تشکیل شده است. روش نویسنده در این کتاب، نثر ادبى است.

گزارش محتوا

برخى از نکات جالب و آموزنده این اثر عبارت است از:

نویسنده در مقدمه‌اش – که آن را در بهمن ۱۳۸۸ نوشته – یادآور شده است: «هریک از عبادت‌ها و سنت‌هاى دینى، پوستى دارد و مغزى، شکلى دارد و محتوایى. برخى تنها در ظاهر عبادات و اعمال و مناسک عبادى مى‌مانند و به عمق و درون و اسرار آن نمى‌رسند. بعضى هم در سایه شناخت ژرف‌تر و آگاهى از اسرار و معارف و مفاهیم بلندى که در تکالیف دینى و آداب و سنن مذهبى نهفته است، بهره‌هاى بیشترى مى‌برند و انجام این‌گونه عبادات، برایشان نردبانى براى عروج و گامى براى رشد و کمال مى‌شود. خوشا به سعادتشان!… اثر حاضر نیز، هرچند مختصر و روان، در قالب گفتگو و ترسیم صحنه‌هاى روزمره که براى زائران در کاروان‌ها یا در طول این سفر و فضاى مسجد الحرام و مسجد النبى و مواقف حج و عمره اتفاق مى‌افتد، بیان شده است. باشد که گوشه‌اى از بایدهاى این سفر زیارتى، بیش از گذشته مورد توجه قرار گیرد و مهمانان خداى کریم، با دستى پر از برکات از این سفر بازگردند»[۱]
برداشته‌ایم آنچه بگذاشتنى است… یک سو نشسته بودم، با کاغذ و دفترى در دست. گفت: نکند «گفتم، گفت» مى‌نویسى؟ گفتم: بگذار این بار «گفت» از تو باشد و «گفتم» از من. گفت: اگر مى‌نویسى، حرفى براى گفتن دارم. گفتم: بگو، که در انتظارم. گفت: بى‌تاب و بى‌قرارم، حوصله کارى ندارم. گفتم: مرد نباید که تنگ‌حوصله باشد. گفت: دوست نباید از دوست، در گله باشد. بگذریم. در زندگى رنج بسیار و تلخى بى‌شمار دیده‌ام. دنبال دلى هستم نسوز و نشکن. گفتم: دلا بسوز، که سوز تو کارها بکند..[۲]
کمبود خواب: از خواب که بلند شد، آفتاب از پنجره به اتاق مى‌تابید. گفت: پس چرا مرا بیدار نکردند؟ قرار بود من هم با آنها بروم. گفتم: چند بار صدایت کردند، بلند نشدى. هر بار که صدایت کردند، فقط گفتى: «ها»! گفت: نگفتم صدا کنند، گفتم بیدارم کنند. خوابم کمى سنگین است. گفتم: کسى که شوق نماز صبح در مسجد الحرام را داشته باشد، باید از خوابش بزند. تو کسرى خواب‌هاى ایران را هم اینجا جبران مى‌کنى. گفت: خیلى دلم مى‌خواهد با آنها بروم، ولى این خواب لعنتى مرا به زمین چسبانده است. مى‌گویم الآن بلند مى‌شوم، الآن بلند مى‌شوم، یک چرت دیگر… که یک وقت مى‌بینم آنها رفته‌اند و من مانده‌ام. گفتم: در ایران چه مى‌کنى که سر وقت به اداره‌ات مى‌رسى؟ گفت: آن حسابش جداست. اگر دیر برسم، با کارتکس و توبیخ و درج در پرونده و… روبه‌رو مى‌شوم. گفتم: اصلًا تا به حال صبح‌ها مسجد الحرام رفته‌اى؟ گفت: نه! هنوز موفق نشده‌ام. گفتم: کسى که لذت حضور سحرگاهان در بیت‌الله را بچشد، صبح‌ها خودبه‌خود، خواب از چشمش مى‌پرد و به‌موقع، بیدار مى‌شود. عشق، تنبل‌ها را هم زرنگ مى‌کند. گفت: آخر خواب طرف‌هاى صبح هم شیرین است. گفتم:

خواب نوشین بامداد رحیل

بازدارد پیاده را ز سبیل

[۳]
حاجى، تو چرا؟! گفت: خیلى نگرانم حاجى! گفتم: از چه؟ حادثه‌اى پیش آمده؟ گفت: نه، از اینکه خداى نکرده نتوانم از عهده‌اش برآیم. مسئولیتش سنگین است. ت