پاورپوینت کامل پیکار با منکر در سیره ابرار ۲۶ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پیکار با منکر در سیره ابرار ۲۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیکار با منکر در سیره ابرار ۲۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل پیکار با منکر در سیره ابرار ۲۶ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ ساختار
۲ گزارش محتوا
۳ وضعیت کتاب
۴ منابع مقاله

ساختار

کتاب با مقدمه ستاد احیاى امر به معروف و نهى از منکر در اشاره به اهمیت امر به معروف و نهى از منکر، آغاز و مطالب که در حقیقت، نگاهى موضوعى به مجموعه دیدار ابرار از زاویه این دو فریضه مى‌باشد، به مبارزه و اقدامات شصت شخصیت برجسته در زمینه امر به معروف و نهى از منکر، اختصاص یافته است.

چینش این افراد، بر اساس ترتیب تاریخى صورت گرفته و در برخى از موارد نیز تصویر آن‌ها آمده است.

گزارش محتوا

از جمله شخصیت‌هایى که به آن‌ها پرداخته شده است، عبارتند از:

«صاحب بن عباد ه» (متوفى ۳۸۵ق): وى شخصى را که به تقوى و دیانت او اعتماد کامل داشت به منصب قضاوت شهر قم برگزید. پس از آن که شخص مزبور در قم به قضاوت مشغول گردید و مردم او را در اختلافات خود حَکَم قرار داد. گزارش‌هایى به صاحب مى‌رسید که قاضى در احکام و قضاوت، عدالت را رعایت نمى‌کند، تا آن که دو نفر از معتمدان و بزرگان قم که صاحب، سخن آنان را قبول داشت به وى گفتند در خصومتى که بین فلانى و فلانى برقرار بود، قاضى پانصد دینار رشوه گرفته است. صاحب از شنیدن این سخن بسیار نگران شد و در همان حال قلم برگرفت و چنین نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم «ایها القاضى بقم قد عزلناک فقم» اى قاضى شهر قم همانا ترا از قضاوت برکنار نمودیم پس از جایگاه خود برخیز.

وى در اجراى عدالت و رفع ستم از مردم، بسیار کوشا بود. روزى همراه بسیارى از نزدیکان و کارمندان که «فولاد بن مانادر» نیز در میان آنان بود، از مسیرى مى‌گذشتند در میان راه، زنى سر راه صاحب و همراهان را گرفته و گفت: یکى از نزدیکان فولاد، به واسطه انتساب به او، در ستم به من بى‌پروا است و هیچ تردیدى در ظلم به من به خود راه نمى‌دهد. صاحب نظرى به فولاد انداخته و با نگاه خود به او فهماند که باید هر چه سریعتر مشکل آن زن را حل کند.

فولاد از نگاه صاحب مضطرب شده و سریعاً شخصى را مأمور کرد که با آن زن برود و حق او را بستاند. سپس با شتاب خود را به صاحب رساند.

«سید مرتضى» (متوفى ۴۳۶ق): شهر بغداد و اطراف آن را قحطى فرا گرفته بود. مردى یهودى که به ظاهر شغلى نداشت و از قحطى و تنگدستى رنج فراوان مى‌برد، هر چه فکر کرد نتوانست براى فقر درمانى بیابد. به فکرش رسید به سراغ آن عالم شیعى برود که مى‌گویند مردى بزرگوار است و در علوم مختلف تخصص دارد و سرآمد همه عالمان عصر است و به شاگردانش به فراخور حال مبلغى جهت اداره زندگى مى‌پردازد.

روز بعد در مجلس درس سید مرتضى حاضر شد. تعدادى از شاگردان از حضور فردى یهودى شگفت زده شدند. گروهى ناراحت بودند و برخى نیز منتظر بودند تا ببینند هدفش از آمدن چیست؟ وقتى درس خاتمه یافت به حضور سید رسید و با کمال خضوع از وى خواست که علم نجوم را برایش تدریس کند.

سید در مقابل، با رویى گشاده با او روبرو شد و تقاضایش را پذیرفت و دستور داد هر روز مبلغى به او بپردازند. آن مرد مدتى در درس شرکت کرد و زندگى خود را نیز از طریق همان دریافتى از استاد گذراند. او در مدتى اندک چنان تحت تاثیر عظمت و برخوردهاى صحیح و مکتبى سید قرار گرفت که مسلمان شد.

«علامه حلى» (متوفى ۶۴۸ق): میان دانشمندان چنین شایع شده بود که یکى از علماى اهل سنت که در برخى فنون علمى، استاد علامه حلى بوده، کتابى در رد مذهب شیعه نوشته است و در گوشه و کنار براى مردم آن را مى‌خواند و عوام را گمراه مى‌سازد و از ترس آن که مبادا کسى از دانشمندان شیعه آن را به دست آورده و ردى بر آن بنویسد، کتاب را به کسى نمى‌داد.

علامه تمام تلاش خود را به کار برد تا از گمراهى مردم جلوگیرى کند و به هر نحو ممکن، سد راه انحراف عقیدتى مردم شود. به همین خاطر، رابطه و علاقه استاد و شاگردى را مطرح ساخت و از استاد التماس عاریه کتاب را کرد. او چون نخواست دست رد بر سینه علامه بزند گفت: قسم خورده‌ام که این کتاب را بیش از یک شب نزد کسى نگذارم.

ع