پاورپوینت کامل ایجاد دعای ۴۷ صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش یازدهم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ایجاد دعای ۴۷ صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش یازدهم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ایجاد دعای ۴۷ صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش یازدهم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ایجاد دعای ۴۷ صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش یازدهم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

فهرست دعاهای صحیفه سجادیه

متن دعای ۴۷ صحیفه سجادیه

شرح و ترجمه دعا:

بخش اول – بخش دوم – بخش سوم – بخش چهارم – بخش پنجم – بخش ششم – بخش هفتم – بخش هشتم – بخش نهم – بخش دهم – بخش یازدهم – بخش دوازدهم – بخش سیزدهم

وَ لَا تُخْزِنِی یوْمَ تَبْعَثُنِی لِلِقَائِک، وَ لَا تَفْضَحْنِی بَینَ یدَی أَوْلِیائِک، وَ لَا تُنْسِنِی ذِکرَک، وَ لَا تُذْهِبْ عَنِّی شُکرَک، بَلْ أَلْزِمْنِیهِ فِی أَحْوَالِ السَّهْوِ عِنْدَ غَفَلَاتِ الْجَاهِلِینَ لِآلْائِک، وَ أَوْزِعْنِی أَنْ أُثْنِی بِمَا أَوْلَیتَنِیهِ، وَ أَعْتَرِفَ بِمَا أَسْدَیتَهُ إِلَیّ. وَ اجْعَلْ رَغْبَتِی إِلَیک فَوْقَ رَغْبَهِ الرَّاغِبِینَ، وَ حَمْدِی إِیاک فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِینَ.

وَ لَا تَخْذُلْنِی عِنْدَ فَاقَتِی إِلَیک، وَ لَا تُهْلِکنِی بِمَا أَسْدَیتُهُ إِلَیک، وَ لَا تَجْبَهْنِی بِمَا جَبَهْتَ بِهِ الْمُعَانِدِینَ لَک، فَإِنِّی لَک مُسَلِّمٌ، أَعْلَمُ أَنَّ الْحُجَّهَ لَک، وَ أَنَّک أَوْلَی بِالْفَضْلِ، وَ أَعْوَدُ بِالْإِحْسَانِ، وَ أَهْلُ التَّقْوی‏، وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَهِ، وَ أَنَّک بِأَنْ تَعْفُوَ أَوْلَی مِنْک بِأَنْ تُعَاقِبَ، وَ أَنَّک بِأَنْ تَسْتُرَ أَقْرَبُ مِنْک إِلَی أَنْ تَشْهَرَ.

فَأَحْینِی حَیاهً طَیبَهً تَنْتَظِمُ بِمَا أُرِیدُ، وَ تَبْلُغُ مَا أُحِبُّ مِنْ حَیثُ لَا آتِی مَا تَکرَهُ، وَ لَا أَرْتَکبُ مَا نَهَیتَ عَنْهُ، وَ أَمِتْنِی مِیتَهَ مَنْ یسْعَی نُورُهُ بَینَ یدَیهِ وَ عَنْ یمِینِهِ.

وَ ذَلِّلْنِی بَینَ یدَیک، وَ أَعِزَّنِی عِنْدَ خَلْقِک، وَ ضَعْنِی إِذَا خَلَوْتُ بِک، وَ ارْفَعْنِی بَینَ عِبَادِک، وَ أَغْنِنِی عَمَّنْ هُوَ غَنِی عَنِّی، وَ زِدْنِی إِلَیک فَاقَهً وَ فَقْراً.

وَ أَعِذْنِی مِنْ شَمَاتَهِ الْأَعْدَاءِ، وَ مِنْ حُلُولِ الْبَلَاءِ، وَ مِنَ الذُّلِّ وَ الْعَنَاءِ، تَغَمَّدْنِی فِیمَا اطَّلَعْتَ عَلَیهِ مِنِّی بِمَا یتَغَمَّدُ بِهِ الْقَادِرُ عَلَی الْبَطْشِ لَوْ لَا حِلْمُهُ، وَ الْآخِذُ عَلَی الْجَرِیرَهِ لَوْ لَا أَنَاتُهُ وَ إِذَا أَرَدْتَ بِقَوْمٍ فِتْنَهً أَوْ سُوءاً فَنَجِّنِی مِنْهَا لِوَاذاً بِک، وَ إِذْ لَمْ تُقِمْنِی مَقَامَ فَضِیحَهٍ فِی دُنْیاک فَلَا تُقِمْنِی مِثْلَهُ فِی آخِرَتِک.‏

ترجمه‌ها

ترجمه انصاریان

و در آن روز که مرا برای لقای خود برانگیزی خوار و ذلیلم مکن، و در برابر اولیاءت رسوایم منما، و یاد خود را از ذهنم مبر، و توان ادای شکرت را از من سلب مکن، بلکه زمانی که جاهلان بی‌خبر غافلانه نعمت‌هایت را فراموش کنند ادای شکر را ملازم من ساز، و توفیق ثنایت را به سبب آنچه به من عطا نموده‌ای، و اعتراف به آنچه را که ارزانی‌ام داشته‌ای به من مرحمت کن،

و رغبتم را به سویت بالاتر از رغبت دیگران، و ستایشم را در حقّت فوق ستایش دیگران قرار ده،

و مرا به هنگام نیاز به خود دچار خذلان مکن، و به سزای اعمالی که به پیشگاهت تقدیم داشته‌ام هلاکم منما، و آن گونه که دشمنان را از خود می‌رانی مرا از خود مران، چرا که من سرسپرده توام، می‌دانم که حجت توراست، و تو سزاوار به تفضّل، و خو کرده به احسان، و شایسته آنی که از تو پروا گیرند، و اهل و آمرزشی، و آگاهم که به عفوکردن سزاوارتر از عقاب کردنی، و به پرده‌پوشی از پرده‌دری نزدیک‌تری،

پس زنده‌ام بدار به حیات پاکیزه‌ای که خواسته هایم را برآورده سازد، و همه آنچه را که دوست می‌دارم فراهم آورد بدون آنکه ناپسند تواز من سرزند، و منهیات تو از من صادر شود، و مانند آن کسی بمیران که نور او از پیشاپیش و از جانب راستش روان می‌گردد،

و مرا در محضرت ذلیل، و در نزد بندگانت عزیز گردان، و چون به خلوت مناجات بنشینم خاشعم ساز، و در میان بندگانت رفعتم ده، و از آن که از من بی‌نیاز است بی‌نیازم کن، و بر فقر و تهیدستیم نسبت به حضرتت بیفزا،

و از سرزنش دشمنان (دشمن شادی)، و رسیدن بلا، و خواری و رنج پناهم ده، و درباره آنچه از زشتی‌هایم آگاهی مرا بپوشان به آنچه که می‌پوشاند به آن کسی که به سختگیری قدرت دارد ولی حلمش مانع است، و بر کیفر دادن تواناست اما شکیبایی می‌کند،

و چون در حق قومی فتنه یا بدی بخواهی پس مرا از باب اینکه در پوشش تو درآمده‌ام نجات ده، و چون مرا در دنیای خود در موقف افتضاح بپا نداشتی به همان صورت در جهان آخرت در چنان موقفی بپامدار.

ترجمه آیتی

بار خدایا، ‌آن روز که‌ مرا براى دیدار خود از‌ گور برمى انگیزى، خوارم مگردان ‌و‌ در‌ نزد اولیاى خود رسوایم مساز ‌و‌ ذکر خود از‌ یاد من‌ مبر ‌و‌ زبان شکر ‌و‌ سپاس خویش از‌ من‌ مگیر، بلکه در‌ حالات سهو ‌و‌ بى خبرى، ‌آن هنگام که‌ جاهلان از‌ سپاس نعمتهایت غافلند همواره شکر ‌و‌ سپاس خویش بر‌ زبان من‌ جارى فرماى ‌و‌ مرا الهام کن که‌ در‌ برابر نعمتى که‌ مرا داده اى سپاست گویم ‌و‌ به‌ ‌آن خیرات که‌ مرا فرستاده اى معترف آیم.

بار خدایا، رغبت مرا به‌ خود، فراتر از‌ رغبت هر‌ رغبت کننده اى قرار ده‌ ‌و‌ سپاس مرا فراتر از‌ سپاس هر‌ سپاس گوینده اى.

به هنگام فقر که‌ دست نیاز به‌ سوى تو‌ دراز مى کنم مرا وامگذار ‌و‌ بدان اعمال که‌ به‌ جاى آورده ام ‌و‌ نه در‌ خور مقام جلال تو‌ بوده تباهم مکن ‌و‌ چون دشمنانت دست رد به‌ روى من‌ مزن، که‌ من‌ در‌ برابر تو‌ تسلیمم ‌و‌ مى دانم که‌ حجت تو‌ راست ‌و‌ تو‌ به‌ فضل ‌و‌ بخشایش سزاوارترى ‌و‌ در‌ مقام احسان سود رساننده تر. تو‌ سزاوارترى که‌ از‌ تو‌ بترسند. تو‌ سزاوارترى که‌ از‌ تو‌ آمرزش خواهند. تو‌ به‌ عفو شایسته ترى تا‌ به‌ عقوبت کردن. تو‌ به‌ پوشیدن گناه نزدیکترى تا‌ به‌ افشا کردن.

اى خداوند، مرا به‌ حیاتى خوش ‌و‌ پاکیزه زنده بدار که‌ به‌ هر‌ چه خواهم برسد ‌و‌ به‌ آنچه دوست مى دارم پایان یابد چندان که‌ دست به‌ کارى نزنم که‌ تواش خوش نداشته باشى یا‌ مرتکب کارى نشوم که‌ تو‌ از‌ ‌آن نهى فرموده اى. از‌ تو‌ خواهم که‌ بمیرانى مرا همانند ‌آن کسان که‌ روشنایى شان در‌ برابرشان ‌و‌ در‌ سمت راستشان حرکت مى کند.

بار خدایا، مرا در‌ برابر خود ذلیل گردان ‌و‌ در‌ نزد بندگانت عزیز دار. چون با‌ تو‌ خلوت کنم، فروتنیم بخش ‌و‌ در‌ میان بندگان خود سرفراز دار ‌و‌ از‌ هر‌ کس که‌ به‌ منش نیازى نیست بى نیاز گردان ‌و‌ هر‌ چه بیشترم فقیر ‌و‌ نیازمند درگاه خود ساز.

اى خداوند، مرا از‌ شماتت دشمنان ‌و‌ نزول بلا ‌و‌ ذلت ‌و‌ رنج در‌ پناه خود دار.از عیبها ‌و‌ خطاهاى من‌ که‌ خود از‌ ‌آن آگاهى اغماض کن، همانند کسى که‌ اگر حلمش مانع نمى آمد انتقام مى گرفت ‌و‌ اگر طریق مدارا نمى پیمود گناه را‌ کیفر مى داد.

بار خدایا، هرگاه در‌ این جهان خواهى که‌ بر‌ قومى فتنه اى یا‌ ناسزایى وارد آورى، مرا که‌ به‌ تو‌ پناه جسته ام از‌ ‌آن میان رهایى ده‌ ‌و‌ همچنان که‌ در‌ این جهانم در‌ جایگاه رسوایان برپاى نداشته اى در‌ ‌آن جهان نیز در‌ جایگاه رسوایانم برپاى مدار.

ترجمه ارفع

آن روز که براى ملاقاتت مرا برمى انگیزانى خوارم مکن و در برابر دوستانت رسوایم مفرما. یادت را از دلم مبر و توفیق شکرگزارى از نعمتهایت را از من سلب مفرما، بلکه روح شکرگزارى در مواقع فراموشى و هنگامى که نادانان نعمت هایت را از یاد ببرد به من عنایت کن و به من بفهمان که بر آنچه عطا فرموده ای‌ ستایش کنم و به آنچه احسان نموده ای‌ اعتراف نمایم.

خداوندا میل و رغبتم را به سویت برتر از میل و رغبت علاقمندانت و حمدم را برتر از حمد حمدکنندگان درگاهت قرار ده.

و در هنگام نیازمندى به سویت خوارم مساز و به وسیله آنچه در محضرت نیکویى کرده ام نابودم مکن و دست رد بر پیشانى ام مزن همانطور که بر پیشانى دشمنانت زده ای‌ زیرا که من تسلیم توام و مى دانم که حق با توست و تو سزاوارى در رساندن احسان و یارى کننده ترى در بخشش و تویى اهل تقوى و اهل مغفرت و تویى که در بخشیدن سزاوارترى تا عذاب کردن و در پوشیدن گناهان بندگانت نزدیکترى تا افشا کردن و رسوا نمودن!

بنابراین زنده ام کن به زندگى پاکیزه ای‌ که به خواسته ام برسم و به آنچه دوست دارم نایل شوم در صورتى که آنچه را که تو نمى پسندى ترک کنم و آنچه را که نهى فرمودى بجا نیاورم و به طریقى مرا بمیرانى که نورش در پیش رو و از سمت راست درخشش داشته باشد.

الها مرا ذلیل درگاهت و عزیز بین آفریدگانت کن و در هنگام خلوت با خودت فروتن در بین بندگانت ارفع و سزاوارم فرما و از آنکه از من بى نیاز است بى نیازم ساز و بر فقر و نیازم به درگاهت بیفزا.

خدایا از شماتت دشمنان و افتادن در گرفتاریها و ذلت و خوارى نزد مردم پناهم ده و آنچه را که از من مى دانى مخفى دار که اگر بردبارى ات نبود حتما مواخذه مى کردى و اگر شتاب نکردنش نبود عقاب بر گناه مى نمودى.

الها هرگاه اراده کردى تا مردمى را گرفتار فتنه کنى و یا بلایى بر آنها وارد سازى مرا از جمع آنها رهایى ده و همین که در دنیا در آنجایى که سزاوار رسوایى بودم ولى رسوایم نفرمودى در جهان آخرت نیز رسوایم مکن.

ترجمه استادولی

و مرا در روزى که براى دیدارت برمى انگیزى سرافکنده مساز، و در برابر دوستانت رسوا مکن، و یاد خودم را از خاطرم مبر، و شکر خود را از من مگیر، بلکه یاد خود را در حالات غفلت آن گاه که حق ناشناسان نعمتت در غفلت به سر مى برند همراه من گردان، و مرا الهام کن که تو را بر نعمت هایى که به من داده اى ثنا گویم، و به آنچه به من ارزانى داشته اى اعتراف نمایم.

و شوق و رغبت مرا به خودت بالاتر از رغبت همه راغبان، و حمد و ستایش مرا در حق خودت بالاتر از حمد و ستایشگران قرار ده.

و مرا به هنگامى که سخت به تو نیازمندم به خودم وامگذار، و مرا به جهت کارهاى به ظاهر نیکو (و از حقیقت تهى) که به پیشگاهت عرضه مى دارم هلاک مکن، و همان گونه که دست رد بر سینه معاندان خود زدى بر سینه من مزن، زیرا من تسلیم فرمان توام، مى دانم که حجت از آن توست، و تو به بخشش شایسته ترى، و در احسان سود بخش ترى، و تو شایسته آنى که از تو پروا کنند، و اهل آمرزشى، و تو به عفو کردن شایسته ترى تا کیفر دادن، و به پوشاندن گناهان نزدیک ترى تا آشکار کردن.

پس مرا زندگانى پاک و دلپسندى بخش که آنچه بخواهم برایم فراهم کند، و به آنچه خواهم منتهى گردد، از جایى که آنچه تو نمى پسندى نکنم، و آنچه نهى فرموده اى مرتکب نگردم، و مرا چون کسى بمیران که نورش پیشاپیش او و از جانب راستش در حرکت است.

و مرا در برابر خود ذلیل کن، و نزد آفریدگانت عزیز دار، و هنگام خلوت با خودت پستم بدار، و میان بندگانت سربلندم گردان، و مرا از کسى که از من بى نیاز است بى نیاز کن، و بر فقر و نیازم به خودت بیفزا.

و مرا از سرزنش دشمنان، و فرود آمدن بلا، و از خوارى و رنج پناه ده، و مرا در آنچه از من مى دانى غرق رحمت خویش ساز آن گونه که شخص قدرتمند زیر دستش را غرق رحمت خویش مى کند در حالى که اگر بردباریش نبود او را سرکوب مى نمود، و مانند رحم کیفر دهنده بر جرم که اگر تأمل و درنگش نبود کیفر مى داد.

و هر گاه خواستى قومى را به فتنه یا آسیبى دچار سازى مرا که به تو پناه آورده ام از آن فتنه نجات ده، و حال که در دنیایت مرا در مقام رسوایى به پا نداشته اى در آخرتت نیز مرا در آن مقام به پا مدار.

ترجمه الهی قمشه‌ای

و مرا در روز لقاى خود (روز قیامت) خوار و ذلیل مگردان و میان اولیاء و دوستان خود مرا مفتضح و رسوا مساز و هیچگاه یادت را از خاطرم و شکر و سپاست را از سراسر وجودم بیرون مبر بلکه همیشه ذکر و شکرت راحتى در حالات سهو و نسیان و هنگام غفلت و فراموشى که مردم جاهل غافل از نعمتهاى تو دارند مرا ملازم یاد خود و ملتزم شکر و سپاس خویش قرار ده و ثنا و سپاست را بر‌ انواع نعمتها که به من عطا کردى و جود و احسانها که ارسال فرمودى شکرش را به قلبم الهام فرما

و شوق و رغبتم را به سوى حضرتت (و به شهود جمال نامنتهایت) فوق رغبت مشتاقانت بگردان و حمد و ثنایم را بر‌ ذات پاکت فوق حمد ثناگویانت (از انس و جن و فرشتگان)

و در آن هنگام که کمال فقر و حاجت به حضرتت دارم (روز مرگ و روز محشر) مرا (یارى کن و) مخذول و محروم (از درگاه کرمت) مگردان و به اعمال زشتى که من به سوى تو مى فرستم (کرم کن و ببخش) و مرا هلاک مکن و اى خدا اگر عصیان تو کردم (از غلبه هواى نفس و جهالت بود (نه از روى عناد و لجاج پس) دست رد به پیشانیم به مانند معاندان و دشمنانت مگذار (و مرا مردود حضرتت چون اهل عناد مگردان) زیرا من تسلیم فرمان توام و مى دانم که حجت و دلیل تو بر‌ خلق روشن است و همانا تو به فضل و کرم بر‌ بندگانت اولى و سزاوارتر و به لطف و احسان بر‌ خلق عادتت از همه بیشتر است (و سجیت و عادتت بالذات احسان به خلق و لطف و کرم و عفو و بخشش بندگانست) و تو اهل تقوى و اهل مغفرتى (یعنى بندگان سزاوار است از تو بترسند نه از غیر تو و به تو چشم آمرزش و بخشش و کرم داشته باشند نه به غیر تو) و همانا تو (خداى ارحم الراحمین) به عفو گناهان خلق سزاوارترى از عقاب و عذاب آنها و بستر و پوشیدن عیب و خطاى بندگان نزدیکترى تا به رسوا و مفتضح کردن گنهکاران (یعنى تو ستارالعیوب و سترالقبیح بر‌ گنهکارانى و پرده ى خلق ندرى و کسى را رسوا نخواهى کرد).

و اگر کسى در دنیا یا عقبى مفتضح و رسوا شد آن کسى است که بى باک و معاند با تو بود و با معاندت و سرکشى و انکار مخالفت با فرمانت مى کرد و در حقیقت معترف و معتقد به ستاریت و غفاریتت نبوده اما آن بنده اى که گناه را با خوف تو و با اعتراف به کرم و عفو تو و با اعتقاد به خدا و ندیت مى کرد او را هرگز در دو عالم مفتضح و رسوا نخواهى کرد و پرده بندگان را به گناه نمى درى و ستارى و غفارى شیمه ى تست و تبدیل سیئه به حسنه مخصوص رحمت نامنتهاى تو)

اى خدا تو مرا حیوه طیب (زندگانى خوش که زندگانى با معرفت و عشق و محبت و طاعت و خشنودى تو است) عطا فرما که انتظام کارم طبق اراده ام قرار گیرد و به هر چه دوست مى دارم رسا باشد از این حیث که نه عملى ناپسند تو از من سر زند و نه کارى که نهى کرده اى مرتکب شوم (یعنى نظم کارم بدین گونه باشد که هر چه اراده کنم و هر چه دوست دارم مهیا شود با اینکه کارى خلاف رضاى تو اراده نکنم و حرام تو را مرتکب نشوم که معنى حیوه طیب کار به رضاى حق کردن است) و اى خدا مرا به میران به مانند آنانکه نور (معرفت و) ایمانشان پیش روى آنها مى شتابد و سمت راستشان مى آید (و چراغ راه آنان است به سوى بهشت رضوان و این عبارت دعاء اقتباس از قرآن و شرح احوال اهل ایمان است)

و مرا در پیشگاه حضرتت ذلیل و خاضع گردان و در نزد خلق عزیز و محترم بدار.

(در همه چشمى عزیز و پیش تو خواریم * در همه عالم بلند و پیش تو پستیم)

(آرى هر که نزد خدا ذلیل و خاشع است پیش خلق دو عالم عزیز است)

و مرا متواضع و فروتن هنگام خلوت با حضرتت و رفیع و سر بلند میان خلقت بگردان و از هر کس که از من بى نیاز است مرا هم از او بى نیاز فرما و به درگاه کرم و احسانت مرا کمال فقر و نیازمندى عطا فرما

و مرا از شماتت و سرزنش دشمنان و از ورود بلاء و مصیبت دوران پناه ده و از رنج و مشقت روزگار محفوظ دار و از اعمال زشتى که مرتکب شده ام و تو بر ‌آن آگاهى کرم فرما و پرده پوشى کن آنگونه خطاپوشى که شخص قادر بر‌ انتقام و تواناى بر‌ بطش و اخذ به کیفر مى کند اگر حلم و بردبارى امهال او (از نظر لطف و عنایت) نبود (شاید یعنى به طورى از اعمال زشتم پرده پوشى کن که الى الابد گناهان و اعمال زشتم پوشیده بماند چون حلم تو مانع از انتقام و امهال و مداراى تو رافع اخذ و کیفر است و حلم تو نامتناهى است و مهلتت بى حد و نهایت پس پرده عفو و کرمت را تا ابد از روى کار زشتم بر‌ نخواهى داشت و گناهان و زشتیهایم را محو ابدى و عفو همیشگى خواهى فرمود).

و اى خدا هرگاه به قومى که سرکشى و عناد کردند و مستحق قهر و عذاب شدند) اراده ى فتنه و قهر و عذابى کنى مرا به واسطه التجاء به درگاهت از آن فتنه و فساد (به لطف و کرمت) نجات بخش و اى خداى متعال (که رحیم و کریمى در همه احوال و بدون تغییر و تبدیل در ذات و صفات) چون مرا در دار دنیایت (که سراى موقت بى قابلیت است) در مقام رسوائى و فضیحت بر‌ پا نداشتى (و میان خلق مرا با همه گناهان مفتضح نکردى) پس (کرم کن و) در جهان آخرتت (که عالم بقا و سراى ابدى است) آنجا هم مفتضح و رسوا مگردان (بلکه میان خلق محشر آبرومندم ساز.

ترجمه سجادی

و روزى که‌ مرا براى دیدارت برمى انگیزى، خوارم نساز ‌و‌ در‌ برابر دوستانت رسوایم نگردان ‌و‌ یاد خود را‌ از‌ خاطرم نبر ‌و‌ شکرگزاریت را‌ از‌ من‌ نگیر. بلکه ‌آن را‌ همیشه در‌ حالات بى توجّهى، هنگام فراموشى هاى نادانان به‌ نعمت هایت، با‌ من‌ همراه گردان ‌و‌ به‌ من‌ الهام کن که‌ به‌ خاطر آنچه به‌ من‌ داده اى، ثنا (ى تو‌ را) گویم ‌و‌ به‌ آنچه به‌ من‌ عنایت نموده اى، اعتراف نمایم.

و رغبت مرا به‌ سوى خود، بالاتر از‌ رغبتِ همه راغبان ‌و‌ سپاس گزارى ام را‌ در‌ حقّ خودت، بالاتر از‌ سپاسِ همه سپاس گزاران قرار ده.

و هنگام نیازمندى ام به‌ سویت خوارم نساز ‌و‌ به‌ وسیله آنچه به‌ سوى تو‌ آورده ام، مرا هلاک نکن. ‌و‌ همانگونه که‌ دست رد بر‌ پیشانى ستیزه جویان با‌ خود زده اى، دست رد بر‌ پیشانى ام نزن. همانا من‌ فرمانبردار تو‌ هستم. مى دانم دلیل روشن از‌ آنِ توست ‌و‌ به‌ بخششْ سزاوارتر ‌و‌ به‌ احسانْ بخشنده تر هستى ‌و‌ شایسته اى‌ که‌ از‌ تو‌ بترسند ‌و‌ سزاوارى که‌ بیامرزى ‌و‌ به‌ درستى که‌ تو‌ به‌ بخشایش شایسته ترى تا‌ اینکه کیفر کنى. ‌و‌ به‌ پرده پوشى نزدیک ترى تا‌ اینکه آشکار سازى.

پس مرا به‌ حیاتى پاکیزه زنده دار، که‌ آنچه مى خواهم فراهم گردد ‌و‌ به‌ آنچه دوست دارم پایان یابد. در‌ صورتى که‌ آنچه را‌ نمى پسندى، انجام ندهم ‌و‌ آنچه را‌ نهى نموده اى، مرتکب نشوم ‌و‌ مرا بمیران، همچون مردن کسى که‌ روشنایى اش در‌ پیش رویش ‌و‌ از‌ سمت راستش در‌ حرکت است.

و مرا در‌ پیشگاهت ذلیل کن ‌و‌ در‌ نزد آفریدگانت عزیز دار ‌و‌ چون با‌ تو‌ خلوت کردم، مرا فروتن گردان ‌و‌ مرا در‌ میان بندگانت سربلند فرما ‌و‌ از‌ کسى که‌ از‌ من‌ بى نیاز است، بى نیازم گردان ‌و‌ بر‌ فقر ‌و‌ نیازم به‌ درگاهت بیفزا.

و مرا از‌ سرزنش دشمنان ‌و‌ از‌ فرود آمدن بلا ‌و‌ از‌ خوارى ‌و‌ سختى پناه ده. مرا در‌ آنچه بر‌ ‌آن از‌ من‌ آگاهى بپوشان، آنگونه که‌ مى پوشاند قادر بر‌ سختگیرى، (و) اگر بردبارى اش نبود (خطاها را‌ ظاهر مى کرد) ‌و‌ (مانند) کیفرکننده بر‌ گناه، (که) اگر شکیبایى اش نبود (کیفر مى داد).

و هرگاه خواستى به‌ قومى، عذابى یا‌ بدى اى‌ (فروفرستى)، پس‌ مرا که‌ به‌ تو‌ پناه برده ام، نجات ده‌ ‌و‌ حال آنکه مرا در‌ دنیایت در‌ مقام رسوایى به‌ پا نداشتى، پس‌ مانند ‌آن در‌ آخرتت (در مقام رسوایى) مرا به‌ پا ندار.

ترجمه شعرانی

و روزى ‌که‌ مرا براى لقاى خود برانگیزى رسوا مکن ‌و‌ پیش دوستان خودت آبروى ‌من‌ مریز ‌و‌ مرا ‌از‌ یاد خود فراموشى مده ‌و‌ سپاس خود ‌را‌ ‌از‌ یاد ‌من‌ مبر، ‌و‌ ‌در‌ حال سهو ‌که‌ جاهلان نعمت ‌تو‌ ‌را‌ غفلت فراز آید مرا ‌به‌ سپاس خود وادار ‌و‌ الهام ‌کن‌ ‌که‌ ‌تو‌ ‌را‌ بهر عطائى ثنا گویم ‌و‌ بهر نعمت ‌که‌ ارزانى داشتى اعتراف کنم.

و رغبت مرا سوى خود بیش ‌از‌ رغبت دیگران گردان ‌و‌ سپاس مرا بالاتر ‌از‌ سپاس آنان قرار ده.

و چون نیازمند ‌تو‌ باشم مرا وامگذار ‌و‌ اعمالى ‌که‌ سوى ‌تو‌ فرستادم سبب هلاک ‌من‌ مگردان ‌و‌ مانند دشمنان خود مرا ‌رد‌ مکن چون پیش ‌تو‌ گردن نهاده ام، ‌مى‌ دانم ‌که‌ حجت ‌تو‌ ‌را‌ است ‌و‌ ‌تو‌ ‌به‌ فضل سزاوارترى ‌و‌ احسان عادت تست، شایسته ‌ى‌ آنى ‌که‌ ‌از‌ ‌تو‌ بترسند ‌و‌ امید آمرزش ‌هم‌ ‌از‌ ‌تو‌ دارند، اما ‌به‌ آمرزش سزاوارترى ‌از‌ عقاب کردن ‌و‌ ‌به‌ پرده پوشى اولیترى ‌از‌ رسوا ساختن.

پس مرا زندگانى بخش خوش ‌که‌ ‌هر‌ ‌چه‌ خواهم براى ‌من‌ فراهم آید ‌و‌ آنچه دوست دارم بدان نائل گردم، اما کارى نکنم ‌که‌ ‌تو‌ ‌را‌ ناپسند آید ‌و‌ ‌به‌ چیزى دست نیارم ‌که‌ ‌تو‌ نهى فرمودى، ‌و‌ جان مرا قبض ‌کن‌ مانند ‌آن‌ ‌کس‌ ‌که‌ نور ‌از‌ پیش روى ‌و‌ ‌از‌ جانب راست ‌او‌ راه ‌مى‌ رود.

و مرا ‌در‌ پیش خود فروتن گردان ‌و‌ نزد مردم عزت ‌ده‌ ‌و‌ چون ‌در‌ خلوت ‌با‌ ‌تو‌ باشم مرا ‌به‌ تواضع سرافکنده ساز ‌و‌ میان بندگان سربلند گردان ‌و‌ ‌از‌ آنکه ‌از‌ ‌من‌ ‌بى‌ نیاز است ‌بى‌ نیازم ‌کن‌ ‌و‌ حاجت مرا سوى خود افزون کن.

و ‌از‌ شادى دشمن ‌و‌ ‌از‌ گزند ‌و‌ آسیب ‌و‌ خوارى ‌و‌ رنج ‌در‌ پناه خود گیر ‌و‌ آنچه ‌از‌ ‌من‌ دیدى ‌و‌ ‌بر‌ ‌آن‌ آگاهى مستور دار، اگر حلم ‌تو‌ نبود همه گونه سختگیرى ‌مى‌ توانستى ‌و‌ اگر بردبارى نمى کردى ‌ما‌ ‌را‌ ‌بر‌ جرم ‌ما‌ مواخذه ‌مى‌ فرمودى.

و چون گروهى ‌را‌ آزمایش خواهى ‌یا‌ عذابى نازل کنى مرا ‌که‌ پناه ‌به‌ ‌تو‌ آورده ‌ام‌ ‌از‌ ‌آن‌ رهائى ‌ده‌ ‌و‌ چنانکه ‌در‌ دنیا مرا رسوا نساختى ‌در‌ آخرت ‌هم‌ رسوا مساز ‌و‌ نعمتهاى نخستین خود ‌را‌ درباره ‌ى‌ ‌من‌ ‌به‌ نعمت هاى آخرین پیوسته ‌کن.

ترجمه فولادوند

و ‌آن روز که‌ براى دیدار خویشم برمى انگیزى مرا در‌ پیش دوستانت رسوا مگردان ‌و‌ یادت را‌ از‌ خاطرم مبر ‌و‌ شکرت را‌ از‌ من‌ سلب مکن، بلکه در‌ حالات سهو ‌و‌ هنگامى که‌ نادانان دستخوش غفلت مى شوند سپاس خود را‌ ملازم جانم فرما ‌و‌ الهامم بخش که‌ در‌ برابر آنچه عطایم داده اى ثنایت گویم ‌و‌ بر‌ آنچه به‌ سویم فرستاده اى از‌ در‌ اقرار درآیم

و رغبتم را‌ به‌ سوى تو‌ فراتر از‌ رغبت هر‌ رغبت کننده اى قرار ده‌ ‌و‌ سپاسم را‌ فراتر از‌ سپاس هر‌ سپاس کننده گذار،

و در‌ وقت بینوایى چون به‌ سوى تو‌ نالم مرا فرو مگذار ‌و‌ به‌ حکم اعمالى که‌ به‌ سوى تو‌ فرستاده ام مرا هلاک مگردان ‌و‌ آنگونه که‌ با‌ معاندان خود برخورد مى کنى با‌ من‌ برخورد مکن، چرا که‌ من‌ تسلیم توام، ولى مى دانم که‌ حجت تو‌ راست ‌و‌ تو‌ به‌ فضل ‌و‌ دهش سزاوارترى ‌و‌ به‌ احسان خوگرى ‌و‌ شایسته ‌ى‌ تقوى ‌و‌ مغفرتى ‌و‌ همانا تو‌ به‌ عفو کردن سزاوارترى تا‌ کیفر دادن ‌و‌ به‌ پرده پوشى نزدیکترى تا‌ پرده درى!

پس مرا به‌ حیاتى نیکو زنده بدار که‌ طبق دلخواهم صورت پذیرد ‌و‌ تا‌ به‌ آنچه دوست دارم نائل آیم ولى به‌ کارى دست نیازم که‌ تو‌ ‌آن را‌ خوش نمى دارى، یا‌ مرتکب چیزى نگردم که‌ تو‌ از‌ ‌آن نهى فرموده اى ‌و‌ مرا بمیران چون ‌آن کس که‌ روشنائى او‌ پیشاپیش او‌ از‌ دست راستش حرکت مى کند.

مرا در‌ برابر خود ذلیل گردان ‌و‌ پیش بندگان خود عزیزدار ‌و‌ چون با‌ تو‌ خلوت کنم مرا فروتن ساز ‌و‌ در‌ میان بندگان خود سرفراز دار ‌و‌ از‌ هر‌ کسى که‌ نیازى به‌ من‌ ندارد بى نیاز فرما ‌و‌ هر‌ چه بیشتر نیازمند درگاه خویش گردان.

مرا از‌ نکوهش دشمنان ‌و‌ نزول آفت ‌و‌ خوارى ‌و‌ دردسر در‌ پناه خود دار. از‌ ‌آن عیوب ‌و‌ کمبودهاى من‌ که‌ خود به‌ خوبى از‌ آنها واقفى چشم پوشى فرما، همانند ‌آن کس که‌ اگر بردبارى جلوگیر او‌ نمى شد کیفر مى کشید ‌و‌ اگر راه مدارا نمى سپرد گناه را‌ کیفر مى داد.

و هر‌ گاه خواهى که‌ بر‌ قومى فتنه یا‌ بلایى فرود آورى مرا که‌ به‌ سوى تو‌ پناه جسته ام، در‌ این میانه، رهایى بخش ‌و‌ همانگونه که‌ در‌ این جهانم در‌ موضع مردم رسوا بر‌ پاى نداشته اى در‌ ‌آن سراى نیز در‌ جایگاه مردم رسوا بر‌ پا مدار.

ترجمه فیض الاسلام

و روزى (قیامت) ‌که‌ مرا براى دیدار خود (حساب ‌و‌ بازپرسى) برانگیزى (زنده کنى) خوار ‌و‌ شرمنده مکن، ‌و‌ ‌در‌ جلو دوستانت (انبیاء ‌و‌ اوصیاء- علیهم السلام- ‌و‌ بندگان شایسته ‌و‌ پرهیزکار) رسوایم مگردان، ‌و‌ یاد خود ‌را‌ ‌از‌ یادم مبر (چیزهائى ‌که‌ ‌بر‌ اثر انجام ندادن فرمانت ‌و‌ پیروى ‌از‌ هواى نفس موجب نسیان ‌و‌ فراموشى ‌از‌ ‌تو‌ است ‌از‌ ‌من‌ دور ساز) ‌و‌ شکر ‌و‌ سپاس خود (توفیق بندگیت) ‌را‌ ‌از‌ ‌من‌ زایل مکن، بلکه ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ حالات فراموشى هنگام فراموشیهاى نادانان ‌به‌ نعمتهایت همیشه ‌با‌ ‌من‌ قرار ده، ‌و‌ ‌به‌ ‌من‌ الهام ‌کن‌ ‌که‌ ‌بر‌ آنچه مرا عطا کرده ‌اى‌ ستایش نمایم، ‌و‌ ‌به‌ آنچه ‌به‌ ‌من‌ نیکوئى نموده ‌اى‌ اقرار کنم

و تضرع ‌و‌ زارى ‌و‌ توجه ‌و‌ روآوردنم ‌را‌ ‌به‌ سوى خود بالاتر (فزونتر) ‌از‌ روآوردن روآورندگان، ‌و‌ سپاسگزاریم ‌را‌ درباره ‌ى‌ ‌تو‌ بالاتر ‌از‌ سپاس سپاسگزاران گردان

و هنگام نیازمندیم ‌به‌ سوى ‌تو‌ (مراد هنگام نگرانى ‌و‌ گرفتارى است چون انسان همیشه ‌به‌ خداوند سبحان نیازمند است) خوارم مساز (مرا ‌از‌ رحمتت ‌بى‌ بهره مگردان) ‌و‌ ‌به‌ وسیله ‌ى‌ آنچه ‌در‌ درگاهت نیکوئى کرده ‌ام‌ (اعمالى ‌که‌ پنداشته ‌ام‌ ‌به‌ آنها خشنودیت ‌را‌ ‌به‌ دست آورده ‌ام‌ ‌در‌ حالى ‌که‌ همان اعمال موجب هلاک ‌و‌ تباهى ‌من‌ شده چون ‌به‌ طورى ‌که‌ شایسته ‌ى‌ نیکوئى است نبوده) هلاکم مکن (گوئیا این جمله اشاره است ‌به‌ فرمایش خداى تعالى «س ۱۸ ‌ى‌ ۱۰۳»: ‌قل‌ هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا «ى ۱۰۴» الذین ضل سعیهم ‌فى‌ الحیوه الدنیا ‌و‌ ‌هم‌ یحسبون انهم یحسنون صنعا یعنى «اى پیغمبر ‌ما‌ ‌به‌ مردم» بگو: آیا شما ‌را‌ ‌به‌ زیانکارترین آگاه سازم؟ آنان کسانى اند ‌که‌ سعى ‌و‌ کوشش شان ‌در‌ زندگانى دنیا «بر اثر کردارهاى نیکو نما» تباه گشته ‌و‌ ‌مى‌ پندارند ‌که‌ کار نیکو ‌مى‌ کنند. گفته اند: ‌هر‌ ‌که‌ کار خیر ‌و‌ نیکى بجا آورد ‌و‌ بنیاد ‌آن‌ ‌بر‌ اخلاص ‌و‌ ایمان نباشد مندرج ‌در‌ این آیه است) ‌و‌ دست ‌رد‌ ‌بر‌ پیشانیم مزن (مرا ‌از‌ درگاهت نومید بازمگردان) ‌به‌ آنچه (کردارى که) ‌به‌ وسیله ‌ى‌ ‌آن‌ دست ‌رد‌ ‌بر‌ پیشانى ستیزه کنندگان ‌با‌ خود زده اى، زیرا ‌من‌ فرمانبرنده ‌ى‌ توام، ‌مى‌ دانم (باور دارم) ‌که‌ حجت ‌و‌ دلیل (در ‌هر‌ حکمى) ‌تو‌ ‌را‌ است، ‌و‌ ‌تو‌ ‌به‌ فضل ‌و‌ بخشش سزاوارتر، ‌و‌ ‌به‌ احسان ‌و‌ نیکى کردن سود رسانده تر، ‌و‌ شایسته ‌اى‌ ‌که‌ ‌از‌ (کیفر) ‌تو‌ بترسند، ‌و‌ سزاوارى (گناهان را) بیامرزى، ‌و‌ ‌به‌ عفو نمودن شایسته ترى ‌که‌ عقاب نمائى، ‌و‌ بپوشاندن (گناه) نزدیکترى ‌که‌ آشکار سازى

پس (اکنون ‌که‌ اینگونه مهربانى) مرا زنده دار ‌به‌ زندگى پاکیزه ‌اى‌ (زندگى ‌با‌ روزى حلال) ‌که‌ ‌به‌ آنچه ‌مى‌ خواهم پیوسته شود، ‌و‌ ‌به‌ آنچه دوست دارم پایان یابد، ‌در‌ صورتى ‌که‌ آنچه ‌را‌ نمى پسندى بجا نیاورم، ‌و‌ آنچه ‌را‌ نهى کرده ‌اى‌ مرتکب نشوم، ‌و‌ بمیران مردن کسى ‌که‌ نور ‌و‌ روشنائیش (راهنمایش ‌به‌ بهشت) ‌در‌ پیش رویش ‌و‌ ‌از‌ سمت راستش ‌مى‌ رود (حضرت باقر- علیه السلام- فرموده: روز رستاخیز براى ‌هر‌ ‌که‌ نور «راهنماى ‌به‌ بهشت» باشد «از عذاب ‌و‌ سختیهاى ‌آن‌ روز» رهائى ‌مى‌ یابد، ‌و‌ براى ‌هر‌ مومنى نورى است)

و مرا ‌در‌ درگاهت خوار (مطیع) ‌و‌ ‌در‌ نزد آفریدگانت عزیز ‌و‌ ارجمند گردان، ‌و‌ چون ‌با‌ ‌تو‌ خلوت کرده تنها ‌به‌ ‌سر‌ برم (از ‌جز‌ ‌تو‌ چشم پوشیده ‌به‌ راز ‌و‌ نیاز بپردازم) فروتن ‌و‌ ‌در‌ میان بندگانت بلند مرتبه ‌و‌ سرفرازم نما، ‌و‌ ‌از‌ کسى ‌که‌ ‌از‌ ‌من‌ ‌بى‌ نیاز است (درخواستى نکرده ‌و‌ نمى کند) ‌بى‌ نیازم ساز (چنان ‌کن‌ ‌که‌ ‌من‌ ‌هم‌ ‌از‌ ‌او‌ چیزى نخواهم) ‌و‌ ‌بر‌ فقر ‌و‌ نیازمندیم ‌به‌ درگاهت بیافزا (تا درخواستم ‌از‌ ‌تو‌ ‌و‌ راز ‌و‌ نیازم ‌با‌ ‌تو‌ فزونى یابد)

و ‌از‌ شماتت ‌و‌ شادى دشمنان ‌و‌ پیشامد ‌غم‌ ‌و‌ اندوه ‌و‌ ذلت ‌و‌ خوارى (نزد مردم) ‌و‌ رنج ‌و‌ گرفتارى (در کارها) پناهم ده، مرا ‌در‌ آنچه (گناهانى که) ‌بر‌ ‌آن‌ ‌از‌ ‌من‌ آگاهى (به رحمتت) بپوشان (عفو فرما) ‌به‌ آنچه (گناهى که) ‌مى‌ پوشاند (مى گذرد) تواناى گرفتن ‌از‌ روى عنف ‌و‌ سختى اگر بردباریش نبود، ‌و‌ عقاب کننده ‌ى‌ ‌بر‌ گناه اگر مکث ‌و‌ شتاب نکردنش نبود (حلم ‌و‌ مکث ‌در‌ انجام کارى مانع ‌از‌ قدرت ‌او‌ نیست، بلکه مانع ‌از‌ مقدور ‌که‌ ‌آن‌ گرفتن ‌از‌ روى عنف ‌و‌ عقاب است ‌مى‌ باشد، چون قدرت ‌او‌ پیش ‌از‌ فعل است ‌و‌ آنچه ‌با‌ ‌آن‌ منافات دارد عجز ‌و‌ ناتوانى است)

و هرگاه ‌به‌ گروهى (بر اثر نافرمانى) فتنه ‌و‌ تباهى ‌یا‌ بدى ‌و‌ گرفتارى بخواهى (پیش آورى) مرا ‌در‌ حالى ‌که‌ پناهنده ‌ى‌ ‌به‌ ‌تو‌ هستم ‌از‌ ‌آن‌ رهائى ده، ‌و‌ چون مرا ‌در‌ دنیاى خود (دنیائى ‌که‌ مالک ‌آن‌ توئى) ‌در‌ جاى رسوائى) ‌به‌ ‌پا‌ مدار (رسوا مگردان).

شرح‌ها

دیار عاشقان (انصاریان)

«وَ لاَ تُخْزِنِی یوْمَ تَبْعَثُنِی لِلِقَائِک وَ لاَ تَفْضَحْنِی بَینَ یدَی أَوْلِیائِک وَ لاَ تُنْسِنِی ذِکرَک وَ لاَ تُذْهِبْ عَنِّی شُکرَک

بَلْ أَلْزِمْنِیهِ فِی أَحْوَالِ السَّهْوِ عِنْدَ غَفَلاَتِ الْجَاهِلِینَ لآِلاَئِک وَ أَوْزِعْنِی أَنْ أُثْنِی بِمَا أَوْلَیتَنِیهِ وَ أَعْتَرِفَ بِمَا أَسْدَیتَهُ إِلَی

وَ اجْعَلْ رَغْبَتِی إِلَیک فَوْقَ رَغْبَهِ الرَّاغِبِینَ وَ حَمْدِی إِیاک فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِینَ

وَ لاَ تَخْذُلْنِی عِنْدَ فَاقَتِی إِلَیک وَ لاَ تُهْلِکنِی بِمَا أَسْدَیتُهُ إِلَیک وَ لاَ تَجْبَهْنِی بِمَا جَبَهْتَ بِهِ الْمُعَانِدِینَ لَک

فَإِنِّی لَک مُسَلِّمٌ أَعْلَمُ أَنَّ الْحُجَّهَ لَک وَ أَنَّک أَوْلَى بِالْفَضْلِ وَ أَعْوَدُ بِالْإِحْسَانِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَهِ

وَ أَنَّک بِأَنْ تَعْفُوَ أَوْلَى مِنْک بِأَنْ تُعَاقِبَ وَ أَنَّک بِأَنْ تَسْتُرَ أَقْرَبُ مِنْک إِلَى أَنْ تَشْهَرَ

فَأَحْینِی حَیاهً طَیبَهً تَنْتَظِمُ بِمَا أُرِیدُ وَ تَبْلُغُ مَا أُحِبُّ مِنْ حَیثُ لاَ آتِی مَا تَکرَهُ وَ لاَ أَرْتَکبُ مَا نَهَیتَ عَنْهُ وَ أَمِتْنِی مِیتَهَ مَنْ یسْعَى نُورُهُ بَینَ یدَیهِ وَ عَنْ یمِینِهِ

وَ ذَلِّلْنِی بَینَ یدَیک وَ أَعِزَّنِی عِنْدَ خَلْقِک وَ ضَعْنِی إِذَا خَلَوتُ بِک وَ ارْفَعْنِی بَینَ عِبَادِک وَ أَغْنِنِی عَمَّنْ هُوَ غَنِی عَنِّی وَ زِدْنِی إِلَیک فَاقَهً وَ فَقْراً

وَ أَعِذْنِی مِنْ شَمَاتَهِ الْأَعْدَاءِ وَ مِنْ حُلُولِ الْبَلاَءِ وَ مِنَ الذُّلِّ وَ الْعَنَاءِ

تَغَمَّدْنِی فِیمَا اطَّلَعْتَ عَلَیهِ مِنِّی بِمَا یتَغَمَّدُ بِهِ الْقَادِرُ عَلَى الْبَطْشِ لَوْ لاَ حِلْمُهُ وَ الآْخِذُ عَلَى الْجَرِیرَهِ لَوْ لاَ أَنَاتُهُ

وَ إِذَا أَرَدْتَ بِقَوْم فِتْنَهً أَوْ سُوءاً فَنَجِّنِی مِنْهَا لِوَاذاً بِک وَ إِذْ لَمْ تُقِمْنِی مَقَامَ فَضِیحَه فِی دُنْیاک فَلاَ تُقِمْنِی مِثْلَهُ فِی آخِرَتِک».

و در آنروز که مرا براى لقاى خود برانگیزى شرمسارم مکن، و در برابر دوستانت رسوا مساز و یاد خود را از خاطرم مبر، و شکرت را از من سلب مکن. بلکه آنگاه که نادانان غافلانه نعمتهایت را فراموش کنند شکر نعمت را با من ملازم ساز، و توفیق ثنا گوئیت را بر آنچه به من عطا فرموده اى و اعتراف به آنچه ارزانیم داشته اى به من عطا کن، و کششم را به سوى خودت برتراز کشش دیگران، و ستایشم را در باره خودت فوق ستایش ستایشگران قرار ده، و مرا به هنگام نیاز به خودت خوار مساز، و به سزاى کارهایى که مرتکب شده ام هلاکم مکن، و آنگونه که معاندان را از خود مى رانى مرا مران، چون سرسپرده توأم و مى دانم که حجّت توراست و تو سزاوارتر به تفضّل و خو کرده تر به احسانى و شایسته آنى که از تو بیم کنند، و اهل آمرزشى، و مى دانم که به بخشیدن سزاوارتر از عقاب کردنى، و به پرده پوشى از پرده درى نزدیکترى.

پس مرا زنده دار به زندگى پاکیزه اى که خواسته هایم را برآورده ساز، بدون آنکه ناپسند تو را بجا آوردم و منهیات تو را مرتکب شوم، و آن گونه بمیران که نور پیشاپیش و از سمت راستم روان گردد، و مرا در پیشگاهت خوار و در نزد بندگان عزیز گردان، و چون با تو خلوت کنم خاشعم ساز، و در میان بندگانت سرفرازم گردان، و از کسى که از من بى نیاز است بى نیازم کن، و بر فقر و تهیدستیم نسبت به خودت بیفزاى، و از دشمن شادى و نزول بلا و ذلّت و رنج پناهم ده، و درباره آنچه از احوالم آگاهى همچون کسى بپوشان که اگر حلم و بردباریش نمى بود توانایى بر انتقام داشت، و اگر مدارایش نمى بود بر گناه و معصیت مجازات مى کرد.

گاه با دلشدگان هم صنما راه بیا *** راه با همچو منى هم ز وفا گاه بیا

توشه کشور حسنىّ و سپاهت عشّاق *** نظرى تا به سپاهت کنى اى شاه بیا

گر مکدّر نکنى آینه خاطر دوست *** هر سحر از دل تنگم بدر اى آه بیا

دانم اى جان که ز بیمارى ما آگاهى *** چونکه هستى ز دل خسته ام آگاه بیا

تا به کى رهسپر وادى حیرت باشیم *** اى دلیل دل سرگشته گمراه بیا

گفتمش راه به کوى تو برم از چه طریق *** گفت ما را ز ره صدق به درگاه بیا

رنجى ارداشت از این پیش توانایى کوه *** گشت از هجر تو کاهیده تر از کاه بیا

الهى چون درباره قومى فتنه اى یا گرفتاریى بخواهى، پس مرا از جهت پناه جستن به تو از آن نجات ده، و چون مرا در دنیاى خود در موقف رسوایى به پا نداشتى همچنین در آخرت در چنان موقفى به پا مدار.

شرح صحیفه (قهپایی)

«و لا‌ تخزنى یوم تبعثنى للقائک».

و‌ شرمساز مساز مرا در‌ روزى که‌ برانگیزانى مرا از‌ براى دیدن پاداش ‌و‌ ثواب خود.

«و لا‌ تفضحنى بین یدى اولیائک».

و‌ رسوا مکن مرا در‌ برابر دوستان خود.

«و لا‌ تنسنى ذکرک. ‌و‌ لا‌ تذهب عنى شکرک».

و‌ فراموش مساز مرا از‌ یاد کردن خود. ‌و‌ مبر از‌ من‌ شکرگزارى خود.

«بل الزمنیه فى احوال السهو عند غفلات الجاهلین لالائک».

بلکه لازم گردان مرا شکر ‌و‌ ذکر خود را‌ در‌ حالات سهو نزد غفلتهاى نادانان مر نعمتهاى تو‌ را.

«و اوزعنى ان‌ اثنى بما اولیتنیه ‌و‌ اعترف بما اسدیته الى».

اوزعنى، اى: الهمنى. یقال: استوزعت الله شکره فاوزعنى، اى: استلهمته فالهمنى.

و‌ «اولیتنیه»، اى: انعمتنى علیه.

و‌ «اسدیته الى»، اى: اولیته ‌و‌ اعطیته. قال ابن الاثیر فى النهایه: فیه: «من اسدى الیکم معروفا فکافئوه». اسدى ‌و‌ اولى ‌و‌ اعطى بمعنى.

یعنى: ملهم ساز مرا که‌ ثنا گویم تو‌ را‌ به‌ آنچه انعام کرده اى مرا ‌و‌ اعتراف کنم به‌ آنچه اعطا ‌و‌ احسان کرده اى به‌ سوى من.

«و اجعل رغبتى الیک فوق رغبه الراغبین، ‌و‌ حمدى ایاک فوق حمد الحامدین».

رغب الیه، اى: ابتهل ‌و‌ تضرع. ‌و‌ الرغبه: السوال ‌و‌ الطلب.

(یعنى:) ‌و‌ بگردان تضرع ‌و‌ زارى کردن من‌ به‌ سوى خود بالاى تضرع ‌و‌ سوال سوال کنندگان، ‌و‌ ستایش من‌ تو‌ را‌ بالاى ستایش ستایش کنندگان.

«و لا‌ تخذلنى عند فاقتى الیک».

یقال: خذله خذلانا، اذا ترک عونه ‌و‌ نصرته.

و‌ الفاقه: الفقر ‌و‌ الحاجه.

(یعنى:) ‌و‌ فرومگذار ‌و‌ ترک مکن نصرت ‌و‌ یارى کردن خود را‌ از‌ من‌ نزد احتیاج من‌ به‌ سوى تو- یعنى در‌ جمیع احوال. چه، ممکن محتاج است به‌ واجب الوجود مادامى که‌ موجود است.

«و لا‌ تهلکنى بما اسدیته الیک».

اى: ارسلته الیک من‌ الذنوب ‌و‌ الشرور.

یعنى: ‌و‌ هلاک مکن مرا به‌ آنچه فرستاده ام به‌ سوى تو‌ از‌ شرور ‌و‌ گناهان.

«و لا‌ تجبهنى بما جبهت به‌ المعاندین لک».

یقال: جبهته: صککت جبهته.

(یعنى:) ‌و‌ مزن بر‌ پیشانى من‌ به‌ آنچه زده اى بر‌ پیشانى عناد کنندگان مر تو‌ را.

«فانى لک مسلم».

بالتشدید على ما‌ فى نسخه الشیخ ابن السکون. اى: منقاد لحکمک. یقال: سلم ‌و‌ استسلم، اذا انقاد ‌و‌ خضع. ‌و‌ فى نسخه الشیخ ابن ادریس: «مسلم» -بالتخفیف- اى: مطیع. ‌و‌ حقیقه الاسلام الطاعه.

یعنى: پس‌ به‌ درستى که‌ من‌ مر تو‌ را‌ انقیاد ‌و‌ اطاعت کننده ام.

«اعلم ان‌ الحجه لک».

الحجه: الغلبه.

(یعنى:) مى دانم که‌ غلبه مر توراست.

«و انک اولى بالفضل ‌و‌ اعود بالاحسان».

«اعود» من‌ العاده، او‌ من‌ العود.

(یعنى:) ‌و‌ به‌ درستى که‌ تو‌ سزاوارترى به‌ فضل کردن ‌و‌ عادت کننده- یا: بازگشت نماینده ترى به‌ نیکویى کردن.

«و اهل التقوى ‌و‌ اهل المغفره».

التقوى على صیغه فعلى من‌ التقیه، ‌و‌ الواو مبدله من‌ الیاء. لانها اسم، کقولک: شروى هذا الثوب، ‌و‌ انما هى من‌ شریت. ‌و‌ ان‌ کانت صفه ترکوها على اصلها. قالوا: امراه ریا، لا‌ روا. اى: اهل لان یتقى منه.

یعنى: اهل ‌و‌ سزاوار آنى که‌ ترسیده شوند از‌ تو‌ گناهکاران، ‌و‌ اهل آنى که‌ آمرزش نمایى گناهکاران را.

«و انک بان تعفو اولى منک بان تعاقب».

و‌ به‌ درستى که‌ به‌ عفو کردن ‌و‌ درگذشتن از‌ گناهان سزاوارترى از‌ عقوبت کردن. چه، اثر کرم در‌ عفو بیشتر ظاهر است ‌و‌ او‌ اکرم الاکرمین است.

«و انک بان تستر اقرب منک الى ان‌ تشهر».

و‌ به‌ درستى که‌ تو‌ به‌ پوشانیدن گناهان نزدیکترى از‌ آشکارا کردن آن.

«فاحینى حیاه طیبه تنتظم بما ارید، ‌و‌ تبلغ ما‌ احب من‌ حیث لا‌ آتى ما‌ تکره ‌و‌ لا‌ ارتکب ما‌ نهیت عنه».

یعنى: پس‌ زندگانى ده‌ مرا زندگانیى خوش که‌ منتظم سازد مرا به‌ آنچه مى خواهم ‌و‌ برساند مرا به‌ آنچه من‌ دوست مى دارم به‌ حیثیتى که‌ اتیان ننمایم ‌و‌ به‌ جا نیاورم آنچه تو‌ کراهت داشته باشى ‌آن را‌ ‌و‌ ارتکاب ننمایم آنچه نهى کرده اى از‌ آن.

«و امتنى میته من‌ یسعى نوره بین یدیه ‌و‌ عن یمینه».

روى «میته» بفتح المیم ‌و‌ کسرها.

(یعنى:) ‌و‌ بمیران مرا مردن ‌آن کسى که‌ سعى نماید ‌و‌ رود روشنى توحید ‌و‌ اسلام از‌ پیشاپیش او‌ ‌و‌ از‌ جانب راست او.

«و ذللنى بین یدیک، ‌و‌ اعزنى عند خلقک».

و‌ خوار گردان مرا در‌ پیش خود. ‌و‌ عزیز ساز مرا نزد خلقان خود.

«وضعنى اذا خلوت بک، ‌و‌ ارفعنى بین عبادک».

ضع -على صیغه الامر- من: وضع فلانا من‌ درجته، اى: حط.

(یعنى:) ‌و‌ پست ساز مرا در‌ هنگام خلوت کردن با‌ تو -که‌ وقت عبادت ‌و‌ پرستش بوده باشد- ‌و‌ بلند ساز مرا در‌ میان بندگان خود.

«و اغننى عمن هو غنى عنى، ‌و‌ زدنى الیک فاقه ‌و‌ فقرا».

الفقر ‌و‌ الفاقه بمعنى.

(یعنى:) ‌و‌ بى نیاز کن مرا از‌ ‌آن کس که‌ او‌ بى نیاز است از‌ من، ‌و‌ زیاده گردان درویشى ‌و‌ احتیاج مرا به‌ سوى خود.

«و اعذنى من‌ شماته الاعداء، ‌و‌ من‌ حلول البلاء، ‌و‌ من‌ الذل ‌و‌ العناء».

الشماته: فرح العدو ببلیه تنزل بمن یعادیه.

و‌ العناء -بفتح العین المهمله- بمعنى التعب ‌و‌ النصب، من: عنى -بالکسر- عناء، اى: تعب ‌و‌ نصب.

(یعنى:) ‌و‌ پناه ده‌ مرا از‌ شادى دشمنان ‌و‌ از‌ فرود آمدن بلا ‌و‌ رنج ‌و‌ از‌ خوارى ‌و‌ تعب.

«تغمدنى فیما اطلعت علیه منى بما یتغمد به‌ القادر على البطش لولا حلمه، ‌و‌ الاخذ على الجریره لولا اناته».

«تغمدنى» -على صیغه الامر- اى: استرنى. ماخوذ من‌ غمد السیف ‌و‌ هو غلافه.

و‌ البطش: الاخذ القوى الشدید.

و‌ الحلم: صفه لا‌ یستخف الغضب صاحبها.

و‌ الجریره: الجنایه ‌و‌ الذنب.

و‌ الاناه -کقناه-: الحلم.

یعنى: بپوشان مرا در‌ آنچه مطلع ‌و‌ واقف شده اى بر‌ ‌آن از‌ من‌ به‌ آنچه بپوشاند به ‌آن طریق تواناى بر‌ سخت گرفتن اگر بردبارى او‌ نبودى، ‌و‌ گیرنده بر‌ گناه اگر نه آهستگى ‌و‌ حلم او‌ بودى.

«و اذا اردت بقوم فتنه او‌ سوءا فنجنى منها لواذا بک».

اللواذ بالشىء: الاستتار ‌و‌ الاحتصان به. ‌و‌ هو مصدر لاوذ القوم ملاوذه ‌و‌ لواذا من‌ باب المفاعله، اى: لاذ بعضهم ببعض -‌و‌ لو‌ کان من‌ لاذ لقال: لیاذا- بمعنى اسم الفاعل اى: ملاوذا.

یعنى: ‌و‌ هر‌ گاه اراده کنى به‌ گروهى عقوبتى یا‌ بدیى، پس‌ نجات ده‌ مرا از‌ ‌آن در‌ حالتى که‌ پناه گیرنده باشم به‌ تو.

«و اذ لم تقمنى مقام فضیحه فى دنیاک، فلا تقمنى مثله فى آخرتک».

«مقام» بضم المیم ‌و‌ فتحها کلاهما مرویان فى هذا المقام. ‌و‌ هو اما بمعنى الاقامه او‌ موضع القیام. ‌و‌ قوله تعالى: (لا مقام لکم) بالفتح، اى: لا‌ موضع لکم. ‌و‌ قرى (لا مقام لکم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.