پاورپوینت کامل ایجاد دعای ۴۷ صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش دوازدهم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ایجاد دعای ۴۷ صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش دوازدهم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ایجاد دعای ۴۷ صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش دوازدهم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ایجاد دعای ۴۷ صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش دوازدهم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
فهرست دعاهای صحیفه سجادیه
متن دعای ۴۷ صحیفه سجادیه
شرح و ترجمه دعا:
بخش اول – بخش دوم – بخش سوم – بخش چهارم – بخش پنجم – بخش ششم – بخش هفتم – بخش هشتم – بخش نهم – بخش دهم – بخش یازدهم – بخش دوازدهم – بخش سیزدهم
وَ اشْفَعْ لِی أَوَائِلَ مِنَنِک بِأَوَاخِرِهَا، وَ قَدِیمَ فَوَائِدِک بِحَوَادِثِهَا، وَ لَا تَمْدُدْ لِی مَدّاً یقْسُو مَعَهُ قَلْبِی، وَ لَا تَقْرَعْنِی قَارِعَهً یذْهَبُ لَهَا بَهَائِی، وَ لَا تَسُمْنِی خَسِیسَهً یصْغُرُ لَهَا قَدْرِی وَ لَا نَقِیصَهً یجْهَلُ مِنْ أَجْلِهَا مَکانِی.
وَ لَا تَرُعْنِی رَوْعَهً أُبْلِسُ بِهَا، وَ لَا خِیفَهً أُوجِسُ دُونَهَا، اجْعَلْ هَیبَتِی فِی وَعِیدِک، وَ حَذَرِی مِنْ إِعْذَارِک وَ إِنْذَارِک، وَ رَهْبَتِی عِنْد تِلَاوَهِ آیاتِک.
وَ اعْمُرْ لَیلِی بِإِیقَاظِی فِیهِ لِعِبَادَتِک، وَ تَفَرُّدِی بِالتَّهَجُّدِ لَک، وَ تَجَرُّدِی بِسُکونِی إِلَیک، وَ إِنْزَالِ حَوَائِجِی بِک، وَ مُنَازَلَتِی إِیاک فِی فَکاک رَقَبَتِی مِنْ نَارِک، وَ إِجَارَتِی مِمَّا فِیهِ أَهْلُهَا مِنْ عَذَابِک.
وَ لَا تَذَرْنِی فِی طُغْیانِی عَامِهاً، وَ لَا فِی غَمْرَتِی سَاهِیاً حَتَّی حِینٍ، وَ لَا تَجْعَلْنِی عِظَهً لِمَنِ اتَّعَظَ، وَ لَا نَکالًا لِمَنِ اعْتَبَرَ، وَ لَا فِتْنَهً لِمَنْ نَظَرَ، وَ لَا تَمْکرْ بِی فِیمَنْ تَمْکرُ بِهِ، وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِی غَیرِی، وَ لَا تُغَیّرْ لِی اسْماً، وَ لَا تُبَدِّلْ لِی جِسْماً، وَ لَا تَتَّخِذْنِی هُزُواً لِخَلْقِک، وَ لَا سُخْرِیاً لَک، وَ لَا تَبَعاً إِلَّا لِمَرْضَاتِک، وَ لَا مُمْتَهَناً إِلَّا بِالانْتِقَامِ لَک.
وَ أَوْجِدْنِی بَرْدَ عَفْوِک، وَ حَلَاوَهَ رَحْمَتِک وَ رَوْحِک وَ رَیحَانِک، وَ جَنَّهِ نَعِیمِک، وَ أَذِقْنِی طَعْمَ الْفَرَاغِ لِمَا تُحِبُّ بِسَعَهٍ مِنْ سَعَتِک، وَ الِاجْتِهَادِ فِیمَا یزْلِفُ لَدَیک وَ عِنْدَک، وَ أَتْحِفْنِی بِتُحْفَهٍ مِنْ تُحَفَاتِک.
وَ اجْعَلْ تِجَارَتِی رَابِحَهً، وَ کرَّتِی غَیرَ خَاسِرَهٍ، وَ أَخِفْنِی مَقَامَک، وَ شَوِّقْنِی لِقَاءَک، وَ تُبْ عَلَیّ تَوْبَهً نَصُوحاً لَا تُبْقِ مَعَهَا ذُنُوباً صَغِیرَهً وَ لَا کبِیرَهً، وَ لَا تَذَرْ مَعَهَا عَلَانِیهً وَ لَا سَرِیرَهً.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
و نعمت این جهان را برایم به نعمت آن جهان بپیوند، و فوائد دیرینهات را با تازههای آن توأم ساز، و آنقدر مهلتم مده که در اثر آن به سنگدلی دچار شوم، و مرا دچار مصیبتی که به آبرویم لطمه زند مساز، و به فرومایگیای که قدر و منزلتم را بکاهد، و عیبی که باعث گمنامیام شود دچار مکن،
و آن چنانم مترسان که نومید شوم، و آن گونه بیمم مده که در برابر آن هراسناک گردم، چنان کن که وحشتم از تهدیدت، و پرهیزم از اتمام حجّتت و هشدارت، و بیمناکیام هنگام تلاوت آیاتت باشد،
و شبم را به بیداری برای عبادتت آباد ساز، و تنهاییم را برای شب زنده داری، و مجرّدماندنم را برای انس گرفتن با تو، و فرود آوردن حاجات به درگاه تو، و درخواست شدیدم از تو را برای آزادی از آتشت، و پناه دادن از عذابی که اهل جهنم گرفتار آناند قرار ده،
و مرا مدت زمانی در طغیان و سرکشی سرگردان، و در گرداب نادانی بیخبر قرار مده، و مرا مایه پند پندگیران، و وسیله عبرت عبرت آموزان، و باعث گمراهی نظرکنندگان قرار مده، و مرا در جرگه آنان که گرفتار مکرت شدهاند میاور، و دیگری را به جای من انتخاب مکن، و نامم را از دفتر اهل سعادت تغییر مده، و بدنم را دچار بلا مکن، و مرا مضحکه بندگانت و مسخره خود مساز، و جز تابع رضای خود مگردان، و جز به انتقام گرفتن از دشمنات خدمتی به عهده من مگذار،
و از لذت عفو و شیرینی رحمت و رَوح و ریحان و بهشت نعیمت کامیابم کن، و مزه دل پرداختن به آنچه را که به آن علاقه داری به سبب غنای بیپایانت، و کوشش برای تقرّب جستن به حضرتت را به من بچشان، و ارمغانی از ارمغانهایت را نصیب من فرما،
و تجارتم را سودمند، و بازگشتم را بیخسارت گردان، و مرا از مقام خود بیمناک، و به لقایت مشتاق فرما، و به توبهای خالص توفیق ده که هیچ گناه کوچک و بزرگ و ظاهر و باطنی را با آن باقی نگذاری
ترجمه آیتی
و در حق من نعمتهاى این جهانى با نعمتهاى آن جهانى و فواید دیرینه با فواید تازه توام گردان و عمر مرا آن قدر دراز مکن که به قساوت قلبم انجامد و بر سر من حادثه اى دردناک و سخت مفرست که شکوه و آب و رنگ من از میان ببرد و مرا به مقامى فرومایه که قدر و منزلت من حقیر گرداند یا به نقیصه اى که بدان مقام و مرتبت خویش از کف بدهم گرفتار منماى.
اى خداوند، مرا چنان مترسان که ترسم به نومیدى کشد و چنان مرا بیم مده که وحشت بر سراسر قلبم چیره شود. چنان کن که ترسم تنها از عذاب تو باشد و وحشتم از انذار و هشدار تو و دهشتم به هنگام تلاوت آیات کتاب تو.
بار خدایا، شبم را آباد دار: به بیدار ماندنم براى عبادت تو و شب زنده داریم در تنهایى براى تو و بریدن از همگان و آرامش یافتن تنها به تو و آوردن حوایج به درگاه تو و اصرار در طلب براى رهاییم از آتش جهنم و زنهار دادنم از عذابى که گنهکاران در آن گرفتارند.
اى خداوند، مرا در وادى عصیان سرگشته رها مکن و تا زنده ام در ورطه سهو و بى خبریم وامگذار و مرا به حالى میفکن که دیگران از من پند گیرند یا سبب عبرت همگان شوم یا کسى در من بنگرد و گمراه شود. و در زمره ى کسانى که با آنان مکر میکنى، با من مکر مکن و دیگرى را به جاى من مگزین و نامم را به طومار گنهکاران مبر و تنم را در کشاکش گرفتاریهاى این جهانى و عذابهاى آن جهانى دیگرگون منماى و مرا مضحکه ى مردم قرار مده و مسخره ى درگاه خود مساز. چنان کن که پیوسته در جست و جوى خشنودى تو باشم و در تلاش براى انتقام جویى از دشمنان تو.
بار خدایا، خنکى عفوت را، حلاوت رحمتت را، روح و ریحان و بهشت پرنعمتت را ارزانى من دار و از فضل خویش به من بچشان طعم فراغت را در گزاردن آنچه تو دوست مى دارى و طعم مجاهدت را در آنچه موجب تقرب به درگاه توست و مرا تحفه اى کرامند عطا کن.
بار خدایا، چنان کن که در تجارتم سود برم و بى هیچ زیان باز گردم و خوف ایستادن و پاسخ گفتن در روز باز جست را در دل من افکن و به دیدار خود مشتاق فرماى و به توبه اى بى بازگشت که پس از آن نه گناه خردم باقى ماند نه گناه بزرگ، نه گناه آشکار و نه گناه پنهان، توفیق ده.
ترجمه ارفع
و براى من نعمت هاى دنیایت را با نعمت هاى آخرتت و سودهاى گذشته ات را به تازه هاى آنها جمع کن و آنقدر عمرم را طولانى مکن که گرفتار قساوت قلب گردم و آنچنان مصیبت زده ام مفرما که ارزشم زایل شود و آنچنان خوارم مکن که از قدر و منزلتم کاسته گردد و آنگونه در رتبه و مقام ناقصم مفرما که ارزش من دانسته نشود
و چنان وحشت و ترس در دلم مینداز که ناامید شوم و چنان بیمناکم مگردان که ترس در دلم افتد .
پروردگارا ترسم را در وعده هاى عذابت و بیمم را در مهلت دادنت و ترساندنت و نگرانیم را در هنگام خواندن آیات قرآنت قرار ده.
الها شبم را آباد کن به بیدار ماندن براى بندگى ات و خلوت نمودن براى نماز شب و مناجاتت و آرامش گرفتن فقط با تو و درخواست حوائجم فقط از تو و درخواست نمودن مدام از تو جهت رهایى از آتش جهنمت و پناه بردن به درگاهت از عذابى که استحقاق آن را دارم.
خداوندا مرا در مدتى طولانى در طغیان و سرکشى و سرگردانى در نادانیم وامگذار و مرا براى کسى که قبول موعظه کند پند و براى آنکه از حوادث عبرت مى گیرد عبرت قرار مده.
الها مرا سبب گمراهى کسى مکن که به کارهایم نظرى افکند و مرا به خاطر فریبى که داده ام کیفر مفرما و دیگرى را به جاى من برمگزین و نامم را تغییر مده و تنم را تبدیل مکن و مرا مسخره بندگانت و خودت قرار مده
و مرا جز پیرو رضایت و جز به کیفر رساندن دشمنانت براى خودت خادم مگردان.
خدایا خنکى عفوت و شیرینى رحمتت و روح و ریحانت و بهشت پر نعمتت را برایم فراهم مساز و با قدرتى که در اختیار دارى مزه ى فراغت و انجام آنچه را که تو دوست مى دارى و تلاش براى انجام آنچه را که مرا به تو نزدیک مى کند به من بچشان و ارمغانى از تحفه هایت برایم بفرست.
پروردگارا در این راه تجارتم را سودمند و بازگشتم را بى ضرر گردان و مرا از مقامت بترسان و مشتاق لقائت کن و توفیقى عنایت کن تا توبه ای که غیر قابل بازگشت باشد بجا آورم و دیگر گناه کوچک و بزرگ و آشکار و نهان از من باقى نماند.
ترجمه استادولی
و نعمت هاى اولى خود را به نعمت هاى آخرین خویش، و عنایت هاى دیرین خود را به الطاف تازه خویش متصل گردان، و مرا عمر چندانى مده که دلم سخت شود، و چنانم سرکوب مکن که ارج و آبرویم برود، و به صفت پستى دچارم مساز که قدر و قیمتم ناچیز گردد، و به عیب و نقصى گرفتارم مکن که بدان خاطر منزلتم مجهول بماند.
و مرا چنان وحشت مده که نومید گردم، و چنان مترسان که همیشه هراسان باشم، بلکه هول و هراس مرا از تهدیدهایت، و بیم و حذر مرا از اتمام حجت ها و هشدارهایت، و ترس مرا به هنگام تلاوت آیات خود قرار ده.
و شبم را با بیدار کردنم براى عبادتت، و تنها به شب زنده دارى براى تو پرداختن، و از همه دل بریدن و به تو آرام گرفتن، و آوردن حاجت هایم به درگاه تو، و درخواست هاى مکررم براى آزاد کردن خود از آتش تو، و پناه بردن به تو از عذابى که دوزخیان در آن به سر مى برند آباد ساز.
و مرا در سرکشى ام کور، و در فرورفتن در گناهم تا مدتى غافل و بى خبر رها مکن، و مرا مایه پندگیران و درس عبرت پذیران و آزمایش بینندگان قرار مده، و در میان کسانى که با آنان مکر مى کنى با من مکر مکن، و کسى را جایگزین من مساز، و نامم را تغییر مده (از دیوان نیکان پاک مکن)، و جسمم را دگرگون مساز (به آتش دوزخ مسوزان) و مرا مسخره خود و آفریدگانت مساز، و پیرو چیزى جز خشنودیت قرار مده، و جز براى گرفتن انتقام تو به خدمت مگیر.
و لذت عفو و شیرینى رحمت و خوشى و آسایش و بهشت پر نعمتت را به کامم ریز، و طعم فراغت براى پرداختن به آنچه خود دوست مى دارى با گشایشى که خود فراهم مى آورى، و طعم کوشش را در راه آنچه موجب قرب به تو و به درگاه توست به من بچشان، و تحفه اى از تحفه هاى خویش را به من ارزانى دار.
و تجارت اخرویم را سودآور، و بازگشت به قیامتم را بى زیان قرار ده، و مرا از مقام و موقعیت خود بترسان، و به دیدار خویش مشتاق ساز، و مرا به توبه پاک و خالصى موفق دار که با وجود آن، گناهان کوچک و بزرگى را باقى ننهى، و گناه آشکار و نهانى را بر جاى نگذارى.
ترجمه الهی قمشهای
و به نعمت حادث اوایل وجودم (در دنیا) نعمتهاى آخرتت را هم که باقى و ابدى است ضمیمه فرما (یعنى چنانکه تو در دنیاى حادث فانى با ما کرم فرمودى در آخرت قدیم ابدى هم در حق ما کرم فرما و ما را در دو عالم رسواى میان خلق مگردان که خلق تو با خلق عالم کرم است و عادتت احسان است و صفاتت تغییرپذیر نخواهد بود) و مرا مدتى مدید وامگذار (در حال ناز و نعمت و عصیان و غفلت) که از معصیتت قلبم تیره و ظلمانى شود (بلکه چون گناهى کنم بلافاصله متنبهم کن و به توبه و انابه و پشیمانى قلبم را از قساوت و تیره گى گناه پاک ساز) و مرا (به کیفر گناه) سرکوبى چنان مکن که بهاء و آبرویم بر باد رود و اثر و نشانى از خساست و لئامت در من مگذار که منزلتم بى قدر و خوار شود و نقص و عیبى منه که مقامم مجهول بماند
و چنانم هراسان (از قهر خود) مگردان که از لطف (و رحمت بى حد و انتهایت) ناامید گردم و دلم را به ترس شدید مبتلا مگردان (که از رحمتت مایوس باشم چون مایوسى از رحمتت کفر است) بلکه وعده هاى عذابى (که در قرآن براى عاصیان) فرمودى از آنها دلم را ترسان و هراسان ساز و از اعذار و انذار خود (در آیات لطف و قهر) مرا برحذر گردان و هنگام تلاوت آیاتت دلم را از عذاب خود خائف و ترسان دار
و (اى خدا کرم کن و) شبم را معمور دار به بیدارى و ذکر و عبادتت و به شب زنده دارى و نماز و به طاعت خود (از روى اخلاص و عشق و محبت) متفردم گردان و از هر چه جز توجه و اعتماد به حضرتت مجرد و بى نیازم ساز و تمام حوائج و نیازمندیهایم را به درگاه کرم خود وارد فرما و همه رجوع و عرض نیاز و مسئلتم را در نجات و آزادیم از آتش قهرت به سوى درگاه خود باز آور (تا در دنیا و آخرت در هیچ حالت و هیچ حاجت از درگاه حضرتت رو به خلق نیاورم) و همیشه از رنج و عذابها که اهلش به آن معذبند به درگاه رحمت و لطف تو پناه یابم
پروردگارا من (کرم کن) و دل مرا از طغیان در معصیتت به تاریکى و سرگردانى و حیرت وامگذار و مرا روزگارى در تبه کارى مگذار (یعنى جهل و غرور و حرص و طمع را که مرا منغمر در باطل و غافل از یاد حق مى کند اى خدا از دوران عمرم دور ساز) و مرا مایه ى عبرت خلق مکن و عقابم را وسیله ى موعظت و پند دیگران مساز (بلکه عقوبت بدکاران پیشین را مایه عبرت من و انزجارم از کار بد قرار ده) و حال مرا (در نعمت و نقمت) موجب فتنه مردم مگردان (یعنى مرا در نعمت و مال دنیا چندان ثروتمند مکن که مردم از مشاهده آن بر من حسد برند و یا حریص به مال و جاه دنیا شوند و از کار آخرت و یاد خدا باز مانند و مرا در رنج و فقر و پریشانى هم چنان مبتلا مکن که خلق مرا به خطا شقى و بدبخت و مردود از کرم تو پندارند و از من نفرت کنند و سوء ظن برند و گنهکار شوند) و اى خدا با من مکر مکن به مانند آنانکه به مکر تو گرفتار شدند (مکر خدا در قرآن تفسیر شده ى به حسن تدبیر و به عذاب استدراج و اینجا استدراج است که عذاب ناگهانى و بى توجه و غافلگیرى حق متنعمان را که طاغى و سرمست و مغرور نعمتند و غافل از منعم عذاب استدراج خوانند) و در این نظر لطفت با من به غیر مبدل مگردان (یعنى نظر عنایتت را از من بدل به غیر من مفرما) و نامم را از دفتر سعادتمندان (هر چند معصیتکار باشم) بیرون مبر و جسمم را (که صورت کامل انسانى عطا کردى) مبدل (به صورت حیوانات) مگردان (یا به آتش دوزخ زشت مساز) و اى خدا مرا به فسوس و استهزاى خلق خوار مکن و در نزد حضرتت هم (کرم کن و با وجود گناهان) به سخریه و فسوسم مگیر و جز به راه رضا و خشنودیت مبر و مرا به خدمتى مگمار (و به کارى پست و خوار وامدار) مگر آنکه به انتقام از دشمنان تو و مبارزه با اعداء دین تو خدمتگزار باشم (که خدمت در این راه سرورى و خوارى عین عزت است).
و لذت عفو و بخششت را در دلم پدیدار کن و آسایش و نشاط و بهجت بهشت پر نعمت ابدیت را نصیبم فرما و با فراغت از هر کار به خوشى و لذت کارى که محبوب تست کامیابم ساز و با وسعتى که خاص رحمت واسعه ى تست و جهد و کوششم را در راه تقرب به حضرتت و لذت حضورت قرار ده (که لذت کامل و نعمت جامع نزد تو و در بهشت لقاى تست) و تحفه اى از کرائم الطاف خاص خود مرا عطا فرما (که به آن تحفه از همه ى عالم بى نیاز گردم)
و تجارت مرا (در بازار دنیا و عقبى) سودمند گردان و بازگشتم به سوى حضرتت را بى زیان قرار ده (یعنى سود و سرمایه ى عمرم را در راه رضا و طاعت خود مصروف دار تا حضورت زیان کار نباشم) و ترس مقام قهر و جلالت را در دلم استوار کن و چراغ اشتیاق به لقاى حضرتت را در قلبم همیشه روشن دار و موفق دارم به توبه ى نصوح (یعنى توبه ثابت کامل خالص) که دیگر هیچ گناه صغیره و کبیره آشکار و پنهان در صحیفه ى اعمالم باقى نگذارد (آن توبه که پذیرفته ى تو شود و تمام گناهانم را محو سازد).
ترجمه سجادی
و براى من اولین نعمت هایت را، با آخِرین آن و سودهاى دیرینت را، با تازه هاى آن توأم ساز و مرا عمر طولانى که با آن سنگدل شوم، نده. و بر من مصیبت بزرگى که با آن، آبرویم از بین برود، وارد نکن و پستى اى را که با آن، مرتبه ام خُرد گردد، دچارم مساز و عیبى را که به خاطر آن، منزلتم دانسته نشود، بر من ثابت نگردان.
و مرا چنان وحشت نده که ناامید گردم. و چنان بیم نده که همیشه هراسان باشم. (بلکه) هراس مرا در تهدیدهایت، و بیم مرا از مهلت دادن ها و ترساندنهایت، و هول مرا هنگام تلاوت آیات خود، قرار ده.
و شبم را با بیدار ساختنم براى بندگى ات، و تنها بودنم به شب زنده دارى براى تو، و کوشش کردنم براى خو گرفتن با تو و درخواست نمودن حاجت هایم از تو و رجوع کردن پیاپى من بر آزاد ساختنم از آتشت و حفظ نمودنم از عذابت که سزاوارش [دوزخیان]، در آن به سر مى برد، آباد گردان.
و مرا در سرکشى ام سرگردان و در گرداب غفلتم، تا مدّت زمانى بى خبر رها نکن. و مرا پندِ پندگیران و درس عبرت پذیران و موجب گمراهىِ بینندگان، قرار نده. و در میان کسانى که با آنها مکر مى کنى، با من مکر نکن. و دیگرى را جایگزین من نکن و نامم را تغییر نده و تنم را دگرگون نکن و مرا سبب خنده آفریدگانت و مسخره خود و جز پیرو خوشنودى ات قرار نده و جز براى انتقام گرفتن براى تو، خدمت گزارم نگردان.
و مرا از لذّت بخشایشت و شیرینى رحمتت و آسودگى و آسایش و بهشت پر نعمتت، کامیاب گردان و به وسیله گشایشى از گشایشگرى ات، طعم فراغت براى (پرداختن به) آنچه را دوست دارى و (طعم) کوشش را در آنچه (موجب) نزدیکى به پیشگاه تو و درگاه توست، به من بچشان. و تحفه اى از تحفه هایت را به من ارمغان ده.
و تجارت (اخروى) مرا سودمند و بازگشتنم (به قیامت) را بى زیان قرار ده. و مرا از مقامت بترسان و به دیدارت مشتاق گردان و توبه ام ده، به توبه خالصى که با آن گناهان کوچک و بزرگ را باقى نگذاشته و با آن (گناهان) آشکار و نهان را وانگذارى.
ترجمه شعرانی
و عطایاى دیرین را به عطایاى تازه متصل گردان و چنان مرا سرگرم نعمت مساز که دل مرا سخت گرداند، و به مصیبتى مبتلا مکن. که آبروى من برود و مرا به صفتى شهره مساز که قدر من کم شود و به عیبى مبتلا مکن که مکانت من مجهول گردد.
و ترسى در دل من مینداز که از رحمت تو نومید شوم، و بیمى نه که در باطن جان من استوار گردد اما توفیق ده که از عذاب تو بترسم و از اتمام حجت و وعید تو بیمناک باشم و هنگام تلاوت آیات تو خشیت بر من مستولى گردد.
و شبهاى مرا به بیدارى معمور کن تا تنها به عبادت برخیزم و به تو آرامش دل یابم و از تو حاجت خواهم و رهائى خود را از آتش خشم تو به الحاح طلبم و از عذاب دوزخ زنهارى جویم.
و مرا در اسرافکارى سرگردان مگذار و در نادانى و بى خبرى رها مکن و به رنج و عذاب، مرا پند دیگران مگردان و موجب عبرت آنان مساز و به مزید نعمت مرا فتنه ى بینندگان قرار مده و مانند گروهى که فریب نعمت خوردند چنان مکن که فریب خورم، و دیگرى را به جاى من برمگزین و نام مرا برمگردان و تن مرا به آفت دیگرگون مساز و مضحکه ى خلق قرار مده و با عمل من مستهزئان مکن و مرا پیرو چیزى مگردان مگر آنچه سبب خشنودى تو باشد و به رنج و تعب مدار مگر در راه انتقام از دشمنان تو.
و سردى مغفرت و شیرینى رحمت خود را روزى کن و از خوشى و بوى جانفزا و بهشت پر نعمت خود مرا برخوردار گردان و مزه ى آسودگى را به من بچشان و از گنج پهناور خود وسعتى ده که به فراغ بال بدانچه دوست دارى پردازم و در عملى که مرا به تو نزدیک مى کند بکوشم، و مرا ارمغان نیکو از نعم خود فرست.
و سوداى مرا پر سود گردان که با زیان بازنگردم، و بیم و هیبت خود را در دل من انداز و مرا آرزومند لقاى خود گردان، و به لطف سوى من نگر و توبه ى مرا بپذیر چنانکه هیچ صغیره و کبیره براى من نگذارى و هیچ گناه آشکار و نهان را رها نکنى.
ترجمه فولادوند
و درباره ى من نعم این جهانى را با دهش هاى آن جهانى و فواید کهن را با عواید تازه همبود ساز و زندگانى مرا آن اندازه طولانى مکن که به سخت دلى من انجامد، و بر سرم حادثه اى دردآور و سخت فرود میاور که سطوت و رونق مرا زایل کند و مرا به مقامى دون که قدر و منزلت مرا ناچیز سازد یا به نقیصه اى که بر اثر آن حیثیت خود را از دست بدهم گرفتار مکن.
و مرا چنان بیم زده مفرما که هراس من به یاس منتهى شود و مرا چنان مترسان که دهشت بر قلبم مستولى گردد. چنان فرما که بیم من تنها از عذاب تو باشد و دهشتم از بیم دادن و هشدار تو و هراسم هنگام تلاوت آیات کتاب تو باشد
و شبم را به شب زنده دارى در نیایشت و خلوت گزینى و تجرد براى تو و گشودن بار نیازم بر در خانه ات و پافشارى در طلب براى رهائیم از دوزخ و زنهار یافتنم از عذابى که خطاکاران در آن گرفتارند صرف فرما.
مرا در وادى عصیان سرگشته رها مفرما و تا زنده ام در ورطه ى سهو و ناآگاهیم وا منه و مرا در حالتى میانداز که دیگران از من پند یابند یا موجب عبرت همگان گردم و براى بینندگان مایه ى گمراهى مکن و در حلقه ى گرفتاران مکر خود دچار مکر مساز و هنگام انعام به جاى من کس دیگر را بر مگزین و نامم را تغییر و تنم را دگرگون مفرما و مرا مایه ى ریشخند مردم و سخره ى خود مگردان و جز پیرو خشنودى خود و در پى تلاش براى انتقام از خصمانت بکار مینداز.
خنکى عفو، شیرینى رحمت، روح و ریحان و نعیم بهشتیت را به من ارزانى دار و طعم آن فراغت بالى را که مایه ى دوستى توست و کوششى را که موجب نزدیکى به تو مى گردد به من بچشان و ارمغانى از میان ارمغانهایت به من ارزانى دار
و سودایم را پر سود فرما و بازگشتم را بى زیان گردان، و مرا از مقام قرب خود بیمناک و به شوق دیدارت مشتاق گردان و توفیق توبه ى نابم نصیب کن، به گونه اى که گناهان خرد و کلان را با آن بر جاى نگذارى و خطایاى آشکار و نهان را باقى ننهى.
ترجمه فیض الاسلام
و اوائل نعمتهایت (نعمتهاى دنیوى) را با اواخر آنها (نعمتهاى اخروى) و سودهاى دیرینه ات (آنچه پیش از این تاکنون عطا فرموده اى) را با تازه هاى آنها (آنچه پس از این مى بخشى) براى من توام و جفت گردان، و چندان مرا مهلت مده و عمرم را طولانى و دراز مکن که با آن دلم سخت شود (در قرآن کریم «س ۱۹ ى ۷۵» فرموده: قل من کان فى الضلاله فلیمدد له الرحمن مدا حتى اذا راوا ما یوعدون اما العذاب و اما الساعه یعنى «اى پیغمبر ما به آنانکه به مال و دارائى و جاه و جلال مى بالند و خدا را نافرمانى مى کنند» بگو: کسانى که در راه ضلالت و گمراهى اند «خلاف دستور شرع رفتار مى نمایند» خداى مهربان آنان را مهلت و طول عمر مى دهد تا هنگامى که آنچه را بیم داده مى شوند ببینند، و آن یا عذاب و گرفتارى «در دنیا» یا فرارسیدن «سختى» روز قیامت است، و «س ۵۷ ى ۱۶» فرموده: فطال علیهم الامد فقست قلوبهم یعنى پس اهل کتاب «مانند یهود و نصارى» عمرهاشان «در غفلت و بى خبرى و آرزوى دراز» به طول انجامید و «به سبب آن» دلهاشان سخت گردید) و بر من مصیبت و سختى مفرست که بر اثر آن نیکوئى و خوشى و بزرگیم برود، و مرا به پستى اى که بر اثر آن منزلت و گرامى داشتنم (در نظر مردم) کوچک و خوار گردد، و عیب و زشتى اى که به جهت آن مقام و ارزش من دانسته نشود گرفتار مساز
و (از عذابت) چنان مترسانم که به وسیله ى آن (از عفوت) نومید گردم، و چنان بیمناکم مگردان که در آن هنگام ترس در دل افکنم، ترسم را در تهدیدت (از عذاب روز رستاخیز) و بیمم را از مهلت دادنت (تا آنجا که براى عذر و بهانه آوردنم حجت و دلیلى نباشد) و انذار و ترساندنت (به وسیله ى پیغمبر و اوصیاء آن حضرت علیهم السلام) و هراسم را هنگام خواندن جملات (قرآن) خود قرار ده
و شبم را آباد (شایسته) گردان به بیدار نمودنت مرا در آن براى بندگیت، و تنها بودنم به شب برخاستن براى (مناجات با) تو، و چشم پوشیم از جز تو به انس و خو گرفتنم با تو، و درخواست نمودن خواسته هایم به درگاه تو، و پى در پى درخواست نمودنم از تو در آزاد ساختنم از آتشت و زنهار دادنم از کیفرت (دوزخ) که در آنست اهل و سزاوار آن
و مرا تا مدت و پاره اى از زمان (هنگام مرگ) در طغیان و سرکشیم (در معاصى) سرگردان و در گرداب نادانیم غافل و بیخبر وامگذار (اشاره به قول خداى تعالى «س ۷ ى ۱۸۶»: من یضلل الله فلا هادى له و یذرهم فى طغیانهم یعمهون یعنى کسانى را که خدا گمراه سازد «رحمت خود را از آنها بازدارد» راهنمائى براى ایشان نیست و آنان را در طغیان و سرکشى واگزارد تا حیران و سرگردان شوند. و «س ۲۳ ى ۵۴»: فذرهم فى غمرتهم حتى حین یعنى پس «اى رسول ما» ایشان را در گرداب نادانیشان واگزار تا هنگام مرگ «یا روز قیامت») و مرا (بر اثر ناپسندیها) پند براى کسى که پند پذیرد، و عبرت براى کسى که عبرت گیرد، و سبب گمراهى براى کسى که (به من) نظر افکند قرار مده، و با من مکر مکن (مرا بر اثر فریبى که داده ام کیفر منما) در میان کسانى که با آنها مکر مى کنى، و دیگرى را بجاى من مگزین (که از او راضى و خشنود باشى و مرا از درگاهت برانى) و نامم را تغییر مده (دوزخى مگردان) و تنم را (در دنیا به آفت و درد و در آخرت به عذاب و کیفر) تبدیل مفرما، و مرا مضحکه و سبب خنده ى آفریدگانت و مسخره ى خود (خوار و پست در درگاهت) و جز پیرو خشنودیت و جز به کیفر رساندن (دشمنانت) براى تو خدمتگزار مگردان
و از لذت و خوشى گذشتت، و شیرینى مهربانى و آسودگى و روزیت، و بهشت پر نعمتت فیروز و کامیاب ساز، و به وسیله ى توانگرى از توانگریت مزه ى فراغت و انجام دادن براى آنچه (عبادت و بندگى که) تو دوست دارى، و کوشش در آنچه (عمل از روى اخلاص و پاکیزگى) را که نزد (درگاه رحمت عامه و خاصه) تو نزدیک مى گرداند به من بچشان، و تحفه و ارمغانى از تحفه هایت (نیکوئیهاى برگزیده ات) به سویم بفرست (به من عطا فرما، در حدیث نبوى- صلى الله علیه و آله- است: روز و شبى نیست جز آنکه در آن از جانب خداى عزوجل براى من تحفه و ارمغانى است)
و تجارت و بازرگانیم را (براى به دست آوردن ثواب) سودمند، و بازگشتنم را (در قیامت) بى زیان (بى عذاب) گردان، و مرا از مقامت (جاى حساب و بازپرسى) بترسان (آسوده و ایمن مگذار) و براى دیدارت (پاداشت) مشتاق و دل کنده ساز، و به توبه ى خالص و پاکیزه اى (از روى دل) که گناهان کوچک و بزرگ را با آن باقى نگذارى، و گناهان آشکار و نهان را با آن وامگذارى توفیقم ده.
شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«وَ اشْفَعْ لِی أَوَائِلَ مِنَنِک بِأَوَاخِرِهَا وَ قَدِیمَ فَوَائِدِک بِحَوَادِثِهَا وَ لاَ تَمْدُدْ لِی مَدّاً یقْسُو مَعَهُ قَلْبِی
وَ لاَ تَقْرَعْنِی قَارِعَهً یذْهَبُ لَهَا بَهَائِی وَ لاَ تَسُمْنِی خَسِیسَهً یصْغُرُ لَهَا قَدْرِی وَ لاَ نَقِیصَهً یجْهَلُ مِنْ أَجْلِهَا مَکانِی
وَ لاَ تَرُعْنِی رَوْعَهً أُبْلِسُ بِهَا وَ لاَ خِیفَهً أُوجِسُ دُونَهَا اجْعَلْ هَیبَتِی فِی وَعِیدِک وَ حَذَرِی مِنْ إِعْذَارِک وَ إِنْذَارِک وَ رَهْبَتِی عِنْد تِلاَوَهِ آیاتِک
وَ اعْمُرْ لَیلِی بِإِیقَاظِی فِیهِ لِعِبَادَتِک وَ تَفَرُّدِی بِالتَّهَجُّدِ لَک وَ تَجَرُّدِی بِسُکونِی إِلَیک
وَ إِنْزَالِ حَوَائِجِی بِک وَ مُنَازَلَتِی إِیاک فِی فَکاک رَقَبَتِی مِنْ نَارِک وَ إِجَارَتِی مِمَّا فِیهِ أَهْلُهَا مِنْ عَذَابِک
وَ لاَ تَذَرْنِی فِی طُغْیانِی عَامِهاً وَ لاَ فِی غَمْرَتِی سَاهِیاً حَتَّى حِین وَ لاَ تَجْعَلْنِی عِظَهً لِمَنِ اتَّعَظَ وَ لاَ نَکالاً لِمَنِ اعْتَبَرَ وَ لاَ فِتْنَهً لِمَنْ نَظَرَ
وَ لاَ تَمْکرْ بِی فِیمَنْ تَمْکرُ بِهِ وَ لاَ تَسْتَبْدِلْ بِی غَیرِی وَ لاَ تُغَیرْ لِی اسْماً وَ لاَ تُبَدِّلْ لِی جِسْماً
وَ لاَ تَتَّخِذْنِی هُزُواً لِخَلْقِک وَ لاَ سُخْرِیاً لَک وَ لاَ تَبَعاً إِلاَّ لِمَرْضَاتِک وَ لاَ مُمْتَهَناً إِلاَّ بِالاِنْتِقَامِ لَک
وَ أَوْجِدْنِی بَرْدَ عَفْوِک وَ حَلاَوَهَ رَحْمَتِک وَ رَوْحِک وَ رَیحَانِک وَ جَنَّهِ نَعِیمِک
وَ أَذِقْنِی طَعْمَ الْفَرَاغِ لِمَا تُحِبُّ بِسَعَه مِنْ سَعَتِک وَ الاِجْتِهَادِ فِیمَا یزْلِفُ لَدَیک وَ عِنْدَک وَ أَتْحِفْنِی بِتُحْفَه مِنْ تُحَفَاتِک
وَ اجْعَلْ تِجَارَتِی رَابِحَهً وَ کرَّتِی غَیرَ خَاسِرَه وَ أَخِفْنِی مَقَامَک وَ شَوِّقْنِی لِقَاءَک
وَ تُبْ عَلَی تَوْبَهً نَصُوحاً لاَ تُبْقِ مَعَهَا ذُنُوباً صَغِیرَهً وَ لاَ کبِیرَهً وَ لاَ تَذَرْ مَعَهَا عَلاَنِیهً وَ لاَ سَرِیرَهً»:
و اوائل نعمت هایت را درباره من با اواخر آن و فوائد دیرینه خود را با تازه هاى آن توأم ساز، و چندان مهلتم مده که در اثر آن سنگدل شوم، و دچار مصیبتى که درخشانى چهره ام را ببرد مساز، و بر من پستى اى که منزلتم را پائین آورد و عیبى که موجب گمنامیم گردد مفرست، و مرا چنان مترسان که بر اثر آن نومید شوم، و آن گونه بیمم مده که در برابر آن هراسناک گردم، چنان کن که ترسم از تهدید تو و پرهیزم از اتمام حجتت و بیمناکیم هنگام تلاوت آیاتت باشد.
شبم را به بیدارى جهت عبادتت آباد ساز، و خلوت گزیدنم را براى شب زنده دارى، و تنهائیم را جهت انس یافتن با خودت، و فرود آوردن بار حاجتهایم را بر درگاهت و درخواست مؤکدم را از تو براى رهایى از آتشت و پناه دادن از عذابى که اهل جهنّم دچار آنند قرار ده.
و مرا مدت زمانى، در طغیانم سرگردان، و در گرداب نادانى بیخبر مگذار، و مایه پند پندپذیران، و وسیله عبرتِ عبرت گیران، و موجب گمراهى ناظران قرار مده، و در زمره کسانى که گرفتار مکرت شده اند میاور، و دیگرى را بجاى من مگزین، و نامم را از نیکبختى تغییر مده، و جسم را دچار بلا مکن، و مرا مضحکه بندگانت و مسخره خویش مساز،
و جز پیرو خوشنودى خود مگردان و جز به انتقام گرفتن از دشمنانت براى خود اى محبوب من به زحمت مینداز، و از لذت عفو و شیرینى رحمت و رَوح و ریحان بهشت نعیمت کامیابم گردان، و طعم دل پرداختن براى آنچه تو دوست دارى، و کوشش در کارى که موجب تقرّب جستن به تو است را به من بچشان، و تحفه اى از تحفه هایت به سویم بفرست.
و تجارتم را سودمند، و بازگشتم را بى زیان گردان، و مرا از مقام خودت ترسناک کن، و به لقایت مشتاق ساز، و به توبه اى خالص موفق دار که گناهان خرد و کلان و آشکار و نهان را با آن باقى نگذارى.
شرح صحیفه (قهپایی)
«و اشفع لى اوائل مننک باواخرها و قدیم فوائدک بحوادثها».
و فى بعض النسخ: «و شفع»، اى: اجعل لى اوائل مننک شفعا باواخرها. و الشفع: خلاف الوتر.
یعنى: جفت ساز از براى من اولهاى نعمت خود را به اواخر آن و فواید کهنه را به تازه هاى آن.
«و لا تمدد لى مدا یقسو معه قلبى».
اى: لا تمهل و لا تمل لى فى عمرى مدا.
(یعنى:) و مهلت مده و فرومگذار مرا در مدت عمر خود مهلت دادنى که قساوت پیدا کند و سخت گردد با آن دل من.
«و لا تقرعنى قارعه یذهب لها بهائى».
اى: لا تطرقنى و لا تصبنى بداهیه. و قرع الباب: طرقه. و الاصل فى القرع: الضرب. و قوارع الدهر: شدائده و دواهیه. و قوله تعالى: (تصیبهم بما صنعوا قارعه)، اى: داهیه. و قد روى: «تقرعنى» من باب فعل یفعل -کمنع یمنع- و «تقرعنى» من باب الافعال. و هذا کنایه عن طول العمر حتى ادرک نهایه الضعف و الهرم.
یعنى: و مکوب و مرسان مرا سختیى از سختیهاى روزگار که برود از جهت آن آبروى من.
و این کنایه است از زیادتى عمر. یعنى چندان مرا معمر مکن که بهاى من برود.
«و لا تسمنى خسیسه یصغر لها قدرى».
اى: لا تولنى محقره و دناءه. و خسائس الامور: محقراتها، جمع خسیسه تانیث خسیس.
(یعنى:) و اعطا مکن مراد نائت و حقارتى که کوچک شود از جهت آن قدر من.
«و لا نقیصه یجهل من اجلها مکانى».
النقیصه: العیب. و فى بعض النسخ مکان «یجهل»، «یخمل» بالخاء المعجمه من الخمول بمعنى السقوط. و الخامل: الساقط. و فى نسخه ابن ادریس: «و لا تقتضب بجهل» بالقاف من الاقتضاب، و هو افتعال من القضب بمعنى القطع. و فى اخرى: «و لا تعتضب» باهمال العین و اعجام الضاد من عضبه، اذا قطعه.
یعنى: و مده مرا عیبى که برطرف شود از جهت آن عیب مکان من یا: مبر به سبب جهل و نادانى از رهگذار آن خسیسه و دنائت مکان مرا.
«و لا ترعنى روعه ابلس بها، و لا خیفه اوجس دونها».
الروع -بالفتح-: الفزع و الخوف. و الروعه هى المره الواحده من الروع. و راعه فارتاع، اى: افزعه ففرغ. و بابه قال.
و الابلاس: الحیره و الیاس. و منه سمى «ابلیس» لانه ابلس من رحمه الله: اى: یئس. و کل من انقطع فى حجته و سکت فقد ابلس.
و الخیفه مصدر خاف الرجل یخاف خوفا و خیفه.
و اوجس، اى: اضمر.
و لفظه «دون» بمعنى عند.
یعنى: و مترسان مرا ترسانیدنى که ناامید و حیران شوم به سبب آن، و نه ترسى که در دل گیرم بیم آن را نزد آن ترس.
«اجعل هیبتى فى وعیدک و حذرى من اعذارک و انذارک».
الهیبه و الحذر و الخوف و الوعید و الاعذار و الانذار نظائر.
الاعذار: المبالغه فى الامر. فالمعطوف بمنزله التاکید للمعطوف علیه.
یعنى: و بگردان ترس مرا در چیزهایى که بیم کرده و ترسانیده اى بندگان خود را از آنها که از وعید تو ترسم.
«و رهبتى عند تلاوه آیاتک».
الرهبه: الخوف.
یعنى: و بگردان ترس مرا نزد خواندن آیتهاى کتاب تو.
«و اعمر لیلى بایقاظى فیه لعبادتک، و تفردى بالتهجد لک».
التهجد هو صلاه اللیل.
(یعنى:) و معمور ساز شب مرا به بیدار بودن من در آن براى عبادت تو و یگانه شدن من به نماز گزاردن از براى تو.
«و تجردى بسکونى الیک و انزال حوائجى بک».
التجرد التعرى و الانقطاع عن الدنیا.
(یعنى:) و تجرد و ترک من دنیا را به سبب آرامش من باشد به سوى تو و فرود آوردن حاجتهاى من باشد به تو.
«و منازلتى ایاک فى فکاک رقبتى من نارک».
و المنازله فى الاصل ان یتنازل الفریقان فى الحرب فیتعارکوا و یقاتلوا. و المراد هنا المعنى المجازى، اى: مکالمتى ایاک. و فى الحدیث:«نازلت ربى فى کذا»: راجعته و سالته مره بعد اخرى. کذا فى النهایه الاثیریه.
یعنى: و سوال کردن من تو را در آزاد کردن گردن من است از آتش تو.
و الرقبه: العنق. فجعلت کنایه عن جمیع ذات الانسان تسمیه للشى ء ببعضه. فاذا قال: اعتق رقبه، فکانه قال: اعتق عبدا او امه. و منه قولهم: دینه فى رقبته. قاله ابن الاثیر فى نهایته.
«و اجارتى مما فیه اهلها من عذابک».
و زینهار دادن من است از آن چیزى که در اویند اهل نار از عذاب تو.
«و لا تذرنى فى طغیانى عامها، و لا فى غمرتى ساهیا حتى حین».
لا تذرنى، اى لا تدعنى.
و الطغیان: مجاوزه الحد فى العتو و العصیان.
و العمه فى البصیره کالعمى فى البصر، و هو التحیر فى الامر. و العامه: المتحیر. و الغمره: الغفله و العمایه و الحیره و الجهل. و منه قوله تعالى: ( فذرهم فى غمرتهم)، اى: فى عمایتهم و حیرتهم.
ساهیا، اى: لاهیا.
و یراد بالحین وقت الموت.
یعنى: وامگذار مرا که در طغیان و تجاوز نمودن از حد خود متحیر باشم و نه در نهایت غفلت و جهالت و حیرت خود غفلت ورزیده باشم از اوامر الهى تا وقت رسیدن اجل و به سر آمدن عمر.
«و لا تجعلنى عظه لمن اتعظ، و لا نکالا لمن اعتبر، و لا فتنه لمن نظر».
العظه: الموعظه، و هى النصح و التذکیر بالعواقب. یقول: وعظته وعظا وعظه فاتعظ، اى: قبل الموعظه. و فى الحدیث: «السعید من وعظ بغیره، و الشقى من اتعظ به غیره».
النکال: العبره. و الفتنه هنا بمعنى الاختبار.
یعنى: و مگردان مرا پندى از براى آن کس که خواهد پند گیرد، و نه محل اعتبار از براى آن کس که اعتبار گیرد، و نه محل آزمایش از براى آن کس که نظر کند.
«و لا تمکر بى فیمن تمکر به».
اى: لا تجازنى جزاء مکرى و فعلى السیى فیمن یجازى له جزاء مکره. لانه فى الحقیقه لا یمکر. تعالى الله عن ذلک علوا کبیرا.
(یعنى:) و مده مکافات مکر و بدیهاى من در میان آن کسى که جزاى مکر او مى دهى.
«و لا تستبدل بى غیرى. و لا تغیر لى اسما. و لا تبدل لى جسما. و لا تتخذنى هزوا لخلقک، و لا سخریا لک».
استبدل الشىء بغیره، اذا اخذه مکانه.
«و لا تتخذنى»، اى: لا تجعلنى. «هزوا لخلقک»، اى: یستهزئونى. «و لا سخریا»، اى: مسخرا یحبط عمله و لا تجعل فى عمله ثوابا. و سخر فلان فلانا: کلفه عملا بلا اجره. و الفرق بین الهزو و السخریه ان فى السخریه معنى طلب المذله، لان التسخیر التذلیل. و اما الهزو فیقتضى صغر القدر مما یظهر فى القول.
یعنى: و فرامگیر به جاى من غیر مرا. و این کنایه است از طول عمر. و تغییر مکن مر نامى که دارم. و تبدیل مکن جسم و تن مرا. و مگردان مرا خوار و بى اعتبار و بازیچه ى خلقان خود و چنانکه باطل شود عمل من تو را و مرا در آن ثوابى نباشد.
«و لا متبعا الا لمرضاتک».
مرضاه: مصدر میمى بمعنى الرضا.
(یعنى:) و نه پیروى کننده مگر خشنود بودن تو را.
«و لا ممتهنا الا بالانتقام لک».
على اسم المفعول. اى: لا مستخدما. و الماهن: الخادم.
(یعنى:) و خدمت کرده شده نباشم و خدمتکارى نکرده باشم مگر به کینه کشیدن از جهت تو از دشمنان تو.
«و اوجدنى برد عفوک و حلاوه رحمتک و روحک و ریحانک و جنه نعیمک».
«اوجدنى» افعال من الوجد بمعنى الادراک. و المراد هنا اذقنى. مجازا.
قال الشیخ الطبرسى فى مجمع البیان: الروح: الاستراحه من تکالیف الدنیا و مشاقها. و قیل: الروح الهواء الذى تلذه النفس و یزیل عنها الهم. و الریحان یعنى الرزق فى الجنه. و قیل: هو المشموم من ریحان الجنه یوتى به عند الموت فیشمه.
و قیل: الروح: النجاه من النار. و الریحان: الدخول فى دار القرار. و قیل: الروح فى القبر و الریحان فى الجنه.
یعنى: بچشان مرا سردى عفو و تجاوز کردن خود و شیرینى رحمت خود -و کلام مبنى بر استعاره است- و راحت از تکالیف دنیوى و مشقتهاى آن -یا: فرح- و روزى جاودانى -یا: بوى خوش، یا: ریحان مشموم که در بهشت باشد- و بوستان پر از نعمت خود.
«و اذقنى طعم الفراغ لما تحب بسعه من سعتک، و الاجتهاد فیما یزلف لدیک و عندک».
و بچشان مرا چاشنى فراغت مر آن چیزى را که دوست مى دارى، به رحمتى از رحمتهاى خود، و کوشش نمودن در آنچه نزدیک گرداند به جناب تو و قرب تو.
«و اتحفنى بتحفه من تحفاتک».
التحفه بضم التاء و فتح الحاء هو الاصل المروى و فى بعض الروایات بضم التاء و سکون الحاء. و کلا الروایتین جاء فى اللغه هى بمعنى البر و اللطف. قال الازهرى: اصل تحفه وحفه، فابدلت الواو تاء.
و الصحیح فى «تحفاتک» بضم التاء و الحاء جمیعا و فتح الحاء على ما فى طائفه من النسخ غلط. فان فعله بالضم -کقربه و شبهه و ظلمه و وصله و تحفه- انما تجمع على فعل -بضم الفاء و فتح العین- و فعلات -بالضمتین.
یعنى: و نیکویى و لطف نما به من به نیکوییى از نیکوییهاى خود.
«و اجعل تجارتى رابحه، و کرتى غیر خاسره».
یقال: تجاره رابحه: اى: ذات ربح -کقولک: لابن و تامر.
و الکره: الرجوع.
و «غیر خاسره»، اى: غیر ذات خسران او غیر خاسر صاحبها.
(یعنى:) و بگردان بازرگانى مرا صاحب نفع و سود، و بازگشتن من با زیان نباشد. یعنى چون بازگردیم به حشر زیانکار نباشیم بر خلاف بازگشت منکران حشر از کفار که ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 