پاورپوینت کامل اِستعاذه ۹۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اِستعاذه ۹۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اِستعاذه ۹۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اِستعاذه ۹۲ اسلاید در PowerPoint :


پناه بردن به خدا.

استعاذه مصدر باب استفعال و از ریشه «ع‌ـ‌و‌ـ‌ذ» به معناى پناه بردن، درخواست کمک[۱] و چنگ زدن (اعتصام) آمده است.[۲] «عُوذه» از همین ریشه به چیزى گفته مى‌شود که به وسیله آن از چیزى پناه برده شود.[۳]

مفسران بر حسب کاربرد این واژه و مشتقاتش، تعابیر چندى را در توضیح آن ذکر کرده‌اند؛ مانند: اعتصام به خدا براى درخواست نجات، خضوع و خاکسارى براى خدا جهت کسب توفیق و رها نشدن به حال خود،[۴] اتصال به حضرت حق براى حفظ از شرّ هر اهل شرّى[۵]، پناه بردن به خدا و توجه به او،[۶] درخواست دفع شرّ به وسیله شخص پایین‌تر از بالاتر با خضوع و فروتنى،[۷] حرز گرفتن[۸] و خود را در حیازت چیزى براى حفظ از بدى قرار دادن.[۹] برخى نیز استعاذه را لطفى دانسته‌اند که جلو تأثیر وسوسه‌هاى شیطان را مى‌گیرد.[۱۰]

استعاذه در اصطلاح قاریان به زبان آوردن عبارت‌هایى مانند «أعوذُ باللّهِ من الشّیطنِ الرَّجیم» است.[۱۱] در آیه‌اى به استعاذه هنگام تلاوت قرآن امر شده است: «فَاِذا قَرَأتَ القُرءانَ فَاستَعِذ بِاللّه» (سوره نحل/۱۶،۹۸) درباره وجوب یا استحباب استعاذه[۱۲] و وقت آن ‌که پیش از تلاوت است یا پس از تلاوت[۱۳] نیز در بلند یا آهسته گفتن استعاذه، بین مفسران اختلاف است.[۱۴](‌=>‌تلاوت)

فقها نیز استعاذه را در رکعت اول نماز، قبل از خواندن حمد مستحب دانسته‌اند.[۱۵] گفته شده: قارى قرآن، هنگام اشتغال به تلاوت باید حالت استعاذه داشته باشد[۱۶] و گفتن الفاظى خاص سبب ایجاد این حالت در نفس قارى مى‌شود؛ نه این که خود آن استعاذه باشد، مگر مجازاً به آن استعاذه گفته شود.[۱۷]

استعاذه در قرآن

مشتقات استعاذه و واژه‌ها یا عبارتهاى مرتبط با آن در قرآن به سه شکل آمده‌است:

پناه بردن به خدا:

مانند: «أعوذ» (سوره بقره/۲،۶۷؛ سوره هود/۱۱، ۴۷؛ سوره مریم/۱۹،۱۸؛ سوره مؤمنون/۲۳،۹۷؛ سوره فلق/۱۱۳،۱؛ سوره ناس/۱۱۴،۱)، «استعذ» (سوره اعراف/۷،۲۰۰؛ سوره نحل/۱۶،۹۸؛ سوره غافر/۴۰،۵۶؛ سوره فصلت/۴۱،۳۶)، «أعیذ» (سوره آل ‌عمران/۳،۳۶)، «عذت» (سوره غافر/۴۰،۲۷؛ سوره دخان/۴۴،۲۰)، «معاذ» (سوره یوسف/۱۲،۲۳، ۷۹)، «تذکّر» (سوره اعراف/۷،۲۰۱)، «ملجأ» (سوره توبه/۹،۱۱۸)، «ملتحد» (سوره کهف/۱۸،۲۷)، «موئل» (سوره کهف/۱۸،۵۸) و «توکل». (سوره نحل/۱۶،۹۹)

پناه بردن ممدوح به غیر خدا:

مانند: «أوى» (سوره کهف/۱۸،۱۰) و «فأووا». (سوره کهف/۱۸،۱۶)

پناه بردن مذموم به غیر خدا:

مانند: «ملجأ» (سوره توبه/۹، ۵۷)، «یعوذون» (سوره جن/۷۲،۶)، «ءاوى». (سوره هود/۱۱،۴۳) این ‌گونه پناه بردن به غیرخدا که به فرمان او نبوده، بلکه در مقابل پناه بردن به خداوند است، از نظر قرآن مذموم است و براى چنین افرادى پناه حقیقى وجود ندارد، چنان‌که پسر حضرت نوح علیه‌السلام هنگام آمدن عذاب، به پدرش گفت: به کوهى پناه مى‌برم تا مرا از غرق شدن برهاند: «قَالَ سَآوِی إِلَى جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْمَاء» (سوره هود/۱۱، ۴۳) و حضرت نوح علیه‌السلام پاسخ داد: کسى را که رحمت الهى نجاتش ندهد در این روز هیچ پناهى ندارد: «قَالَ لاَ عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ» (سوره هود/۱۱، ۴۳) گروهى از انسان‌ها در مسافرت چون به دره‌اى وارد مى‌شدند[۱۸] یا در سفرهاى شبانه،[۱۹] براى حفظ خویش به جنیان پناه ‌مى‌بردند.

قرآن نتیجه این پناه بردن را افزایش رَهَق (گناه، ترس، شرّ، ذلت و ضعف)[۲۰] دانسته ‌است: «وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا» (سوره جن/۷۲، ۶) (‌=>‌جنّ) این‌گونه استعاذه‌ها از بحث خارج است و فقط به مباحث مربوط به قسم اول و دوم پرداخته مى‌شود.

در معناى هر یک از واژه‌هاى مربوط به پناه ‌بردن، خصوصیتى وجود دارد که آن‌ها را از واژه استعاذه متمایز مى‌سازد؛ مثلا با توجه به موارد کاربرد قرآنى، شاید بتوان چنین استنباط کرد که غالباً «مأوا» در مورد پناه بردن به چیز مادى بکار ‌مى‌رود و «ملجأ» پناه بردن از مصیبتِ واقع شده است و «موئل» پناه بردن همراه با رهایى است و «التحاد» در جایى به ‌کار مى‌رود که انسان از کسى که میل به او داشته، رویگردان شود و به دیگرى پناه ‌برد.

اهمیت و آثار استعاذه

قرآن، دشمن انسان را به روشنى به وى معرفى کرده، ضمن تبیین خطرات پنهان و آشکار وى براى انسان به او مى‌آموزد که جهت مصون ماندن از این خطرات باید به خداوند پناه برد. البته اصل پناه بردن به قدرتى برتر هنگام مواجهه با خطر، امرى فطرى و غریزى بوده و در سرشت آدمى ریشه دارد.

سفارش به استعاذه در موقعیت‌هاى حساس چون تلاوت قرآن و براى رهایى از خطرات جانى و اخلاقى و توجه به پناهجویى انبیا و اولیاى الهى و نقل آن‌ها، حاکى از اهمیت و تأثیر استعاذه است. تعابیرى چون «أعوذ باللّه» ،«أستعیذ باللّه» و «معاذ اللّه» افزون بر دعا ذکر نیز هست و بنده را متوجه خدا مى‌کند و توجه به خدا وسوسه شیطان را بى‌اثر یا کم‌اثر مى‌کند، زیرا شیطان بر مؤمنانى که به خداوند پناه برده و بر او توکل مى‌کنند سلطه‌اى ندارد:

«فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ × إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» (سوره نحل/۱۶، ۹۸‌ـ‌۹۹) برخى از مفسران آیه دوم را به منزله تعلیل براى امر «فَاستَعِذ» در آیه نخست دانسته[۲۱] و نتیجه گرفته‌اند که استعاذه نوعى توکل است.[۲۲]

زمخشرى به دلیل عطف آیه «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ…» با فاء به «عمل صالح» در آیه قبل، استعاذه را از مصادیق عمل صالح دانسته است.[۲۳] جمله شرطیه «وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ» در آیه ۲۰۰ سوره اعراف/۷ بر جلوگیرى استعاذه از تأثیر وسوسه شیطان صحه مى‌گذارد.

آیه «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ» (سوره اعراف/۷، ۲۰۱) به منزله تعلیل براى امر «فَاستَعِذ» بوده و نشان مى‌دهد که پناه بردن به خدا هنگام وسوسه شیطان، راه پارسایان است و خدا آنان را کفایت و کید شیطان را از ایشان دفع مى‌کند.[۲۴]

از آیه «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ» (سوره ناس/۱۱۴، ۴) برمى‌آید که خداوند از استعاذه کننده مراقبت و او را از شر شیطان‌ها کفایت مى‌کند زیرا اگر چنین نبود، خداوند وى را به استعاذه فرا‌نمى‌خواند.[۲۵]

از دیگر آثار استعاذه مصون ماندن از خطر متکبران (سوره غافر/۴۰، ۲۷) دور ماندن از درخواست‌هاى نابجا (سوره هود/۱۱، ۴۷؛ سوره بقره/۲، ۶۷)، نجات از آلوده شدن دامن به گناه (سوره یوسف/۱۲، ۲۳)، پرهیز از ظلم (سوره یوسف/۱۲، ۷۹)، مصون ماندن از شر موجودات شرور (فلق/۱۱۳، ۲‌ـ‌۵) و خطرات دیگر (سوره دخان/۴۴، ۲۰) است.

خویشتن‌دارى حضرت یوسف علیه‌السلام از گناه در حساس‌ترین موقعیت لغزش، با ذکر «معاذ اللّه» حاکى از تأثیر استعاذه است: «قالَ معاذَ اللّهِ‌…» (سوره یوسف/۱۲،۲۳) استعاذه حضرت موسى علیه‌السلام به ‌صورت جمله خبرى و با صیغه ماضى: «وَإِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُمْ…» (سوره دخان/۴۴،۲۰)، نشان مى‌دهد که تأثیر استعاذه نزد حضرت قطعى بود و آن به امنیتى اشاره دارد که خداوند پیش از آمدن موسى به سوى فرعونیان براى او ایجاد کرده است.[۲۶]

نزول دو سوره «ناس» و «فلق» درباره استعاذه که به «معوّذَتَیْن» شهرت یافته‌اند[۲۷] و پیامبر صلى الله علیه و آله درباره آن‌ها فرموده است «مثل آن دو را ندیده‌ام»[۲۸] مؤیّدى بر جایگاه مهم و تأثیر استعاذه است. اثر‌بخشى استعاذه، افزون بر این که از آثار دینى استفاده مى‌شود امرى تجربه شده نیز هست.[۲۹]

ارکان استعاذه

هر استعاذه‌اى ۴ رکن دارد:

‌کسى که پناه مى‌برد (مستعیذ، پناهنده).
‌کسى یا چیزى که به آن پناه برده مى‌شود (مستعاذٌ به، پناهگاه).
چیزى که از آن پناه برده مى‌شود (مستعاذٌ منه).
هدف و مقصدى که براى بدست آوردن آن پناه برده مى‌شود. (مستعاذٌ‌له)[۳۰]

با توجه به این که مباحث مربوط به این رکن با مباحث مربوط به اهمیت و آثار استعاذه یکى است در اینجا به توضیح موارد دیگر مى‌پردازیم:

مستعیذ (پناهنده):

پناهنده باید به خداوند و قدرت او عقیده راسخ داشته باشد زیرا این باور که خدا پناهگاهى مطمئن است، شرط لازم براى استعاذه است، چنان ‌که در صدر اسلام شمار اندکى از مسلمانان از غزوه تبوک سرباز ‌زدند و در پى آن، چنان عرصه بر آنان تنگ شد که یقین کردند هیچ پناهى جز خدا وجود ندارد: «ظَنُّواْ أَن لاَّ مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ». (سوره توبه/۹، ۱۱۸)

قرآن از انسان‌هاى بزرگى نام مى‌برد که به خداوند پناه برده‌اند. حضرت نوح علیه‌السلام در ماجراى طوفان از خداوند خواست تا پسرش را از غرق ‌شدن برهاند. خداوند در پاسخ وى فرمود: پسر تو از اهل تو نیست. حضرت نوح علیه‌السلام گفت: «رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ»؛ پروردگارا! به تو پناه ‌مى‌برم از این که چیزى را درخواست کنم که از (درستى) آن آگاهى ندارم.(سوره هود/۱۱، ۴۷)

حضرت موسى علیه‌السلام هنگام رویارویى با قوم فرعون از رجم آنان به خدا پناه برد و گفت: «وَإِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُمْ أَن تَرْجُمُونِ» (سوره دخان/۴۴، ۲۰) حضرت یوسف علیه‌السلام نیز درخواست کامجویى همسر عزیز مصر را با گفتن «معاذالله» رد کرد. (حضرت یوسف/ ۱۲،۲۳) وى در ماجراى پیشنهاد گروگان‌گیرى یکى از برادرانش به جاى بنیامین، با گفتن همین جمله از پذیرش پیشنهاد آنان خوددارى کرد: «قال معاذ اللّه». (سوره یوسف/۱۲، ۷۹)

گفتنى است که برخى استعاذه انبیا را به دلیل عصمت آنان، از باب ادب و تواضع ‌دانسته‌اند.[۳۱]

همسر عمران نیز هنگام زادن مریم علیهاالسلام به خداوند گفت: من، مریم و ذریه‌اش را از (شر) شیطانِ رانده شده به پناه تو مى‌سپرم: «إِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» (سوره آل ‌عمران/۳، ۳۶) آنگاه که جبرئیل در شمایل بشر بر مریم علیهاالسلام تمثل یافت مریم علیهاالسلام به او گفت: «إِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»؛ من، به (خداى) رحمان، پناه مى‌برم اگر تو پروا ‌دارى. (سوره مریم/۱۹، ۱۸)

مستعاذٌ به (پناهگاه):

از دیدگاه قرآن، تنها خداوند است که باید به او پناه برد: «ولَن تَجِدَ مِن دونِهِ مُلتَحَدا». (سوره کهف/۱۸، ۲۷)، «…‌ لَّن یَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئِلًا. (سوره کهف/۱۸، ۵۸) در برخى از آیاتى که درباره پناه بردن به خداست اسم جامع «اللّه» مطرح شده: «مَعاذَ الله» (سوره یوسف/۱۲، ۷۹)، «فَاستَعِذ بِاللّهِ» (سوره نحل/۱۶، ۹۸)، «أَعوذُ بِاللّهِ» (سوره بقره/۲، ۶۷) در برخى دیگر صفت رحمانیت خدا ذکر شده است: «إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَن…»(سوره مریم/۱۹، ۱۸) و در برخى صفتِ «مَلِکِ النَّاسِ» (سوره ناس/۱۱۴، ۲) و در جایى صفت الوهیت: «إِلَهِ النَّاسِ» (سوره ناس/۱۱۴، ۳) و گاه صفتِ «…ربّ‌النّاس» (سوره ناس/۱۱۴، ۱) آمده است.

درباره ذکر صفات سه‌گانه «ربّ»، «مَلِک» و «إله» در سوره ناس گفته شده: انسان به ‌طور طبیعى براى دفع شر از خود به کسى پناه مى‌برد که توانایى دفع آن را داشته باشد و آن ‌کس یا مربى و مدبر انسان است یا صاحب قدرت فائقى که ‌حکمى نافذ دارد؛ مانند پادشاهى از پادشاهان، یا‌اله و معبود وى است و خداوند هر سه صفت را داراست و راز این که صفت رب بر آن دو مقدم شده نزدیک‌تر بودن مربى انسان است و ولایت پادشاه اعم از ولایت مربى است و اله ولیى است که انسان از روى اخلاص به او توجه مى‌کند؛ نه به ‌لحاظ طبع مادى. عطف نشدن و مستقل ذکر گردیدن هر یک از این صفات، براى بیان استقلال علیت هر کدام از آن‌هاست.[۳۲]

خداوند به استعاذه‌کنندگان وعده داده است که پاسخگوى استعاذه آنان است و از خواست قلبى ایشان آگاهى دارد. (سوره اعراف/۷، ۲۰۰)

در برخى آیات قرآن نیز از پناه بردن مؤمنان به غیر خداوند یاد یا به آن دستور داده شده است؛ مانند پناه بردن اصحاب کهف به غار به فرمان خداوند: «إِذْ أَوَى الْفِتْیَهُ» (سوره کهف/۱۸، ۱۰)، «فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ» (سوره کهف/۱۸، ۱۶) این گونه پناه بردن چون با اجازه و دستور خداوند بوده بى‌اشکال بلکه در حقیقت پناه بردن به خداست و با توحید در استعاذه منافاتى ندارد.

مستعاذٌ منه (امورى که باید از آن‌ها پناه ‌برد):

بیشترین محور آیات استعاذه امورى است که باید از آن‌ها به خدا پناه برد و از خداوند براى غلبه بر آن‌ها استمداد‌ کرد.

شیطان:

در قرآن دو دسته آیات درباره استعاذه از شیطان وجود دارد: دسته نخست، آیاتى که از شیطان بدون اشاره به اعمال وى سخن گفته است؛ مانند: «إِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» (سوره آل ‌عمران/۳، ۳۶)، «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» (سوره نحل/۱۶، ۹۸) در این ‌گونه آیات، روشن بودن شر و وسوسه‌گرى شیطان، علت طرح نشدن آن و عدم ذکر کارهاى زشت شیطان براى عمومیت بخشیدن به آن‌هاست، به ‌گونه‌اى که شامل همه شرها بشود![۳۳] چنان‌که در آیه‌اى از قرآن، سفارش ‌شده از شر همه مخلوقات به خدا پناه برده ‌شود. (سوره فلق/۱۱۳، ۱‌ـ‌۲)

با این حال در آیاتى به پناه بردن از خصوص شیطان به خدا، امر شده که حاکى از اهمیت توجه به خطر وسوسه‌هاى شیطان است. دسته دوم، آیاتى است که در آن‌ها شر رسانى شیطان بازگو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.