پاورپوینت کامل اِستدراج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اِستدراج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اِستدراج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اِستدراج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
نزدیک شدن تدریجى و غیرمستقیم کافران و فاسقان به هلاکت و عذاب، بر اثر اصرار بر کفر و گناه.
و تکذیب و رویگردانى انسان از سوى دیگر، در مورد کافران و فاسقان به اجرا درمىآید. این واژه از ریشه «دـرـج» به معناى اندک اندک گام برداشتن[۱] و حرکت یک شىء یا حرکت در ضمن یک شىء[۲] و درهم پیچیدن اشیا[۳] و مرگ و فنا[۴] بوده، در همه کاربردهایش متضمن معناى تدریج و نوعى حرکت صعودى[۵] یا نزولى[۶] است.
استدراج به نوعى صناعت ادبى نیز گفته مىشود که در مباحثات و مجادلات به کار مىآید، به این گونه که شخص از مسیرى پنهان و با جلب نظر تدریجى مخاطب، او را به نحوى به پذیرش مدعاى خویش وادار مىکند.[۷]
مفهوم استدراج در قرآن به معناى فروکشیدن تدریجى افراد به سوى مقصد و سرانجامشان[۸] یا در هم پیچیدن زندگى و وجودشان از طریق اغفال آنها از یاد خداست[۹] که اعطاى نعمت و آسایش بیشتر در این فرایند نقشى اساسى دارد. انسانهایى که از هدایتها و آزمایشهاى گوناگون خداوند براى هدایت تأثیر مثبت نمىپذیرند در آخرین مرحله به آنان مهلت داده شده، به کلى رها مىگردند و حتى زمینهها و امکانات سقوط نیز برایشان مهیا مىشود و به تدریج به سرانجام شوم خویش نزدیک شده، ناگاه به عذاب خداوندى دچار مىگردند.[۱۰]
واژه استدراج دوبار در قرآن به کار رفته (سوره اعراف/ ۷، ۱۸۲؛ سوره قلم/۶۸،۴۴) و در آیات فراوانى نیز بدون کاربرد واژه استدراج از این پدیده به تفصیل بحث شده است. این واژه در هر دو مورد به صورت جمع بکار رفته که برخى آن را اشاره به تأثیر واسطههاى فیض الهى و مدبرات امور از قبیل فرشتگان در نزول نعمتهاى پیاپى براى استدراج دانستهاند، چنانکه کاربرد واژه «املاء» و «کید» به صورت مفرد در مورد خداوند، به حکم ویژه الهى در مورد کافران و فاسقان اشاره دارد که کسى در صدور آن با خداوند مشارکتى ندارد.[۱۱] در روایات یکى از اسماى الهى مُملى دانسته شده است.[۱۲]
حوزه معنایى استدراج:
مفهوم استدراج گستره وسیعى دارد و در ارتباط با بسیارى از مفاهیم دیگر قرآن است،[۱۳] از این رو مجلسى، در ضمن دو عنوان عام «کفر و ایمان» درباره استدراج بحث کرده است.[۱۴]
مفاهیم پیرامون استدراج گاه در مقایسه با افراد مبتلا به این سنت و گاه در مقایسه با خداوند در نقش فاعل استدراج مطرح شده است. در واقع این مفاهیم، دو روى یک سکه است که بخش نخست آنها حالت ظاهرى استدراج (تنعّم، آسایش و احساس عزت و اقتدار) و بخش دیگر حالت باطنى و واقعى آن (فرو رفتن آرام در باتلاق هلاکت و ابتلاى تدریجى به عذاب الهى) را نمایش مىدهد.
از سوى دیگر مراحل پیش از استدراج و مفاهیم همراه و ملازم آن، در کنار سرانجام استدراج به نحوى در ارتباط با استدراج بوده، بستر اجراى آن را روشن مىسازد. در دسته نخست به مراحل گوناگونى از سیر تدریجى انسان در بستر هدایتهاى تکوینى و تشریعى خداوند و در دسته دوم به پایان دفعى این فرایند که با نزول عذاب دنیوى یا فرود آمدن عذاب اخروى به هنگام مرگ قرین است توجه شده، از این رو مفهوم مزبور در ۴ حوزه معنایى قابل بررسى است:
استدراج در ظاهر با تنعم و بهرهمندى از لذتهاى حیات همراه است. واژه «امداد» از ریشه «مدّ» و به معناى گشایش و یارى رساندن در زندگى مادى یا معنوى[۱۵] در مواردى که جنبه منفى آن مورد نظر بوده[۱۶] و به گمراهى افراد مىانجامد، به این واقعیت اشاره دارد:[۱۷]
«أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ × نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ بَل لَّا یَشْعُرُونَ». (سوره مؤمنون/ ۲۳، ۵۵ و نیز سوره مریم/ ۱۹، ۷۵؛ سوره بقره/۲، ۱۵) واژه «تمتیع» نیز به معناى بهرهمند ساختن همراه با لذت و رفع نیاز[۱۸] در مواردى که در خصوص نعمتهاى دنیا و با مفهوم منفى به کار رفته[۱۹] به این معنا اشاره دارد: «مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّکْرَ وَکَانُوا قَوْمًا بُورًا». (سوره فرقان/۲۵، ۱۸ و نیز سوره طه/ ۲۰، ۱۳۱؛ سوره حجر/ ۱۵، ۸۸) مهلت و نعمتهاى الهى در این گونه افراد نوعى احساس رهایى، بىقیدى و بىبندوبارى پدید مىآورد.
در همین راستا واژه «املاء» از ریشه «ملا» به معناى مدت زمان دراز و مهلت و تأخیر[۲۰] مطرح مىشود که در خود معناى آزاد گذاشتن و رها کردن را دارد؛ به عنوان مثال، املاء بر رها ساختن افسار اسب براى آزادانه چریدن اطلاق مىشود:[۲۱] «إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا» (سوره آل عمران/۳، ۱۷۸)، «وَأُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ». (سوره اعراف/۷، ۱۸۳؛ سوره قلم/۶۸، ۴۵ و نیز سوره رعد/۱۳، ۳۲؛ سوره حج/ ۲۲، ۴۴، ۴۸)
ظاهر نیکوى استدراج موجب مىشود افراد، اعمال خویش را نیکو شمرده، از اصلاح خویش غافل گردند:[۲۲] «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا». (سوره کهف/۱۸، ۱۰۴)
مفهوم «تسویل» به معناى زیبا نشان دادن زشتیها:[۲۳] « الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ». (سوره محمد/۴۷، ۲۵) و «تزیین» به همین معنا: «قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ». (سوره انعام/۶، ۴۳) که شیطان عامل آن دو معرفى شده به این ویژگى اشاره دارد.
فاعلیت شیطان در این آیات در مقایسه با فاعلیت خداوند در آیات استدراج بیانگر رابطه طولى میان آن دو است. نعمتهاى استدراجى در افراد حالتهاى ویژهاى مىآفریند که دسته دیگرى از مفاهیم را به آن مرتبط مىسازد؛ مانند: «فَرَح» به معناى شادى بیش از اندازه و بىمورد:[۲۴] «ذَلِکُم بِمَا کُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا کُنتُمْ تَمْرَحُونَ». (سوره غافر/۴۰، ۷۵)
«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ». (سوره قصص/۲۸، ۷۶)، «بَطَر» به معناى زیادهروى در خوشى[۲۵] به همراه غفلت:[۲۶] «وکَم اَهلَکنا مِن قَریَه بَطِرَت مَعیشَتَها» (سوره قصص/۲۸، ۵۸)، «أشَر» به معناى شدت بطر به همراه ناسپاسى:[۲۷] «سَیَعْلَمُونَ غَدًا مَّنِ الْکَذَّابُ الْأَشِرُ» (سوره قمر/۵۴، ۲۶) «فُکاهه» به معناى خنده و مزاح که گاه همراه با بىتوجهى و غفلت از گناهان و زشتیهاى خویش است:[۲۸]
«وَإِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمُ انقَلَبُواْ فَکِهِینَ» (سوره مطففین/۸۳، ۳۱)، «لهو» به معناى گرایش به لذتها بدون توجه به فرجام آنها:[۲۹] «ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ». (سوره حجر/ ۱۵، ۳) و «لعب» به معناى تفریحهاى نابخردانه و سرگرمیهاى پوچ:[۳۰] «فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَیَلْعَبُوا حَتَّى یُلَاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ». (سوره زخرف/ ۴۳، ۸۳؛ سوره معارج/۷۰،۴۲)
خداوند به افراد مبتلا به استدراج، مهلت کافى مىدهد. مفهوم «امهال» و «تمهیل» از ریشه «مهل» به معناى سکون و مدارا[۳۱] به این واقعیت اشاره دارد که به کافران و منکران خدا و پیامبر مهلت داده شده و در مجازات آنان عجله نمىشود:[۳۲] «وَذَرْنِی وَالْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَهِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِیلًا». (سوره مزمل/۷۳، ۱۱)، «فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدًا». (سوره طارق/۸۶، ۱۷)
واژههاى «تأخیر»، «انظار» و «انتظار» نیز معناى مهلت دادن را تداعى مىکند:[۳۳] «…اِنَّما یُؤَخِّرُهُم لِیَوم تَشخَصُ فِیهِ الاَبصر» (سوره ابراهیم/۱۴، ۴۲)، «أَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ × قَالَ إِنَّکَ مِنَ المُنظَرِینَ». (سوره اعراف/۷، ۱۴ـ۱۵)، «وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ» (سوره هود/۱۱، ۱۲۲) مهلت خداوند در استدراج از روى بىاعتنایى و بىتوجهى است.[۳۴]
واژه «وذر» به معناى ترک کردن و رها ساختن و دور انداختن شىء یا شخص بىارزش[۳۵] به این معنا اشاره دارد: «فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِینٍ» (سوره مؤمنون/۲۳، ۵۴) این وضعیت به گمراهى بیشتر شخص انجامیده: «وَنَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ» (سوره انعام/۶، ۱۱۰) قلب او را کاملاً به روى حقیقت بسته و او را بیش از پیش غافل و خود فراموش مىسازد: «وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّهٍ». (سوره انعام/۶، ۱۱۰)
مفاهیم «ختم»، «غشاوه»: «خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَهٌ» (سوره بقره/ ۲، ۷)، «طبع»: «کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ» (سوره غافر/ ۴۰، ۳۵)، «اضلال»: «مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ» (سوره جاثیه/ ۴۵، ۲۳)، «اِنساء»: «نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ» (سوره حشر/۵۹، ۱۹) و «لعن»: «لَّعَنَهُمُ اللّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلاَ یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِیلاً» (سوره نساء/۴، ۴۶) هر یک از جهتى به این معنا اشاره دارد.[۳۶]
در واقع خداوند با رفع فشارهاى مستقیم و غیرمستقیم خود و مهیا ساختن همه زمینههاى تنعم و تلذذ براى این اشخاص به نوعى در فرایند گمراهى آنان نقش ایفا مىکند:[۳۷] «أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا» (سوره آل عمران/۳، ۱۷۸)، از این رو فرایند ابتعاد ستمکاران بر اثر پیشرفتهاى مادى به منزله لعنت و نفرین خداوند بر آنان شمرده شده است.[۳۸]
سنت استدراج دو لایه کاملا متفاوت دارد: ظاهرى نیکو و عذابى باطنى که در پایان به ناگاه آشکار مىشود،[۳۹] از اینرو به آن «مکر»:[۴۰] «وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ» (سوره آل عمران/۳، ۵۴)، «کید»: «وَأُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ» (سوره اعراف/۷، ۱۸۳)، «خدعه»:[۴۱] «یُخَادِعُونَ اللّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ» (سوره نساء/۴، ۱۴۲) و گاه «فتنه»:[۴۲] «أَلاَ فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُواْ… فَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا…» (سوره توبه/۹، ۴۹ـ۵۵ و نیز سوره طه/۲۰،۱۳۱) اطلاق شده است.
برخى مکر را تنها به عذاب پایانى یا الطافى که خداوند در مقام مقابله با کافران به مؤمنان مىبخشد اطلاق کردهاند؛[۴۳] اما به نظر مىرسد معناى مکر از گستره وسیعى برخوردار است و هر گونه مقابله به مثل از جانب خداوند را شامل مىشود.[۴۴]
به طور کلى با توجه به این که سنت خداوند در این دیارِ تکلیف و آزمایش، بر پوشاندن نعمتهاى خویش در لفافهاى از رنج و عذاب ظاهرى و نهان ساختن نقمتهاى خویش در قالبى از آسایش و نعمت است،[۴۵] مىتوان معنایى بسیار عام از مفهوم مکر تصور کرد: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ». (سوره عنکبوت/۲۹، ۲)
از سوى دیگر استمرار و افزایش حالت طغیان در این افراد نوعى تمسخر و استهزا در برابر خداوند است و از اینرو او نیز این ترفند خویش را استهزایى در برابر رفتار ناشایست آنان نامیده است:[۴۶] «…إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ × اللّهُ یَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ». (سوره بقره/ ۲، ۱۴ـ۱۵) در واقع مهلت خداوند و گشایشهاى او نوعى زمینهسازى براى عقوبت آنان است.
واژه «عدّ» و «اعداد» از ریشه «عدّ» به معناى تهیه و آمادهسازى و «عدّ» به معناى شمارش[۴۷] در مواردى به این معنا اشاره دارد. خداوند در آیاتى از آماده ساختن جهنم براى کافران و منافقان: «غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ» (سوره فتح/ ۴۸، ۶) و در آیهاى دیگر از شمارش اعمال یا نفسهاى آنان: «فَلَا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا» (سوره مریم/۱۹، ۸۴) سخن به میان آورده که به ایجاد فرصت براى آنان جهت تکمیل گناهان و زشتیهایشان اشاره دارد تا بدین ترتیب خود، درجه مخصوص خویش را در جهنم کسب کنند.[۴۸] استعمال این واژه در مورد مؤمنان بر مفهومى کاملا عکس استدراج دلالت داشته، به مهلت جهت تکمیل حسنات و خیرات اشاره دارد.[۴۹]
استدراج در ارتباطى تنگاتنگ با روند رو به خسران طبیعت انسانى: «وَالْعَصْرِ × إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ» (سوره عصر/۱۰۳، ۱ـ۲) است و با مفهوم هدایت و اتمام حجت در مسیر مقابله با این روند: «وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُم مَّا یَتَّقُونَ» (سوره توبه/ ۹، ۱۱۵) پیوند دارد؛ همچنین با مفاهیم «تکذیب»: «وَمَن یُکَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم…» (سوره قلم/ ۶۸، ۴۴)، «استکبار»: «اسْتِکْبَارًا فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ» (سوره فاطر/۳۵، ۴۳)، «اسراف»: «فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِینٍ» (سوره مؤمنون/۲۳، ۵۴)، «…کَذَلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ…» (سوره یونس/ ۱۰، ۱۲)، «ذنب»: «أَنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ أَن یُصِیبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ» (سوره مائده/۵، ۴۹)، «نفاق»: «فَمَا لَکُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَیْنِ وَاللّهُ أَرْکَسَهُم بِمَا کَسَبُواْ» (سوره نساء/۴، ۸۸)، «فسق»: «فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ» (سوره حدید/۵۷، ۱۶) و «طغیان»: «فَنَذَرُ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءنَا فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ» (سوره یونس/۱۰، ۱۱) به عنوان نمودهاى مختلف تأثیرناپذیرى از هدایت و گرایش به ادامه روند خسران مرتبط است.
پایان استدراج همواره با نزول ناگهانى عذاب الهى در دنیا یا آخرت همراه است. مفاهیم «أخذ»: «فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکَالَ الْآخِرَهِ وَالْأُولَى» (سوره نازعات/ ۷۹، ۲۵)، «عذاب»: «أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ» (سوره آل عمران/ ۳، ۱۷۸) و «انتقام»: «فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ». (سوره زخرف/۴۳، ۵۵)
به این فرجام شوم اشاره دارد. مفاهیم «هلاک»: «کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّکَّنَّاهُمْ فِی الأَرْضِ» (سوره انعام/۶،۶)، «قَصْم»: «وَکَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْیَهٍ کَانَتْ ظَالِمَهً» (سوره انبیاء/۲۱، ۱۱)، «دَمار»: «فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ» (سوره نمل/۲۷، ۵۱) و «قطع دابِر»: «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُواْ…» (سوره انعام/۶، ۴۵) در سطحگستردهترى در خصوص جوامع مبتلا به استدراج به کار رفته که اصطلاحاً به آن عذاب استیصال گویند.[۵۰]
سنت استدراج:
قرآن کریم از برخى سنتهاى الهى یاد مىکند که فرایند حرکت انسان و جوامع بشرى تابع آنهاست.[۵۱] این سنتها افزون بر استناد به بعد غیبى، از واقعیتى عینى و طبیعى نیز برخوردار بوده، از منظر روانشناختى و جامعهشناختى قابل تبیین و تحلیل است. با این نگرش مىتوان سنت استدراج را در دو حوزه فردى و اجتماعى بررسى کرد:
۱. استدراج فردى:
انسان از آغاز زندگى به اقتضاى طبیعت مادى خویش به تدریج امکانات وجودى خود را از دست مىدهد: «أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا».[۵۲] (سوره انبیاء/۲۱، ۴۴) این فرایند در صورت عدم استفاده از این امکانات و تبدیل نکردن آنها به امکانات ماندگار معنوى به تدریج انسان را به سوى خسران و زیان ابدى ـ که همان اتلاف عمر و استحقاق عذاب اخروى است ـ سوق مىدهد: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ × إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ…». (سوره عصر/۱۰۳، ۲ـ۳)
در این میان خداوند به طور مستقیم از عوامل گوناگونى همچون: موهبت عقل: «کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ». (سوره روم/۳۰، ۲۸) و ارسال پیامبران: «وَمَا أَهْلَکْنَا مِن قَرْیَهٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ» (سوره شعراء/ ۲۶، ۲۰۸) و به طور غیرمستقیم با جریانسازى در زندگى به وسیله ابتلا به سختیها و مصائب: «فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ». (سوره انعام/۶، ۴۲ و نیز سوره اعراف/۷، ۹۴) یا نزول نعمتهاى فراوان: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ» (سوره فاطر/۳۵، ۳) براى توقف این روند استفاده کرده.[۵۳]
براى انتخاب آزادانه و آگاهانه و تلاش بر مبناى آن به بندگان مهلت کافى عطا مىکند: «ثُمَّ جَعَلْنَاکُمْ خَلاَئِفَ فِی الأَرْضِ مِن بَعْدِهِم لِنَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ» (سوره یونس/۱۰، ۱۴)؛ اما برخى افراد این فرصتها را از دست مىدهند یا از آنها سوء استفاده مىکنند و از آیات و پیامهاى الهى روى گردانده، به طبیعت جهول و عجول خویش از نعمتهاى خدا دچار غرور ـ که زمینه و محتواى اصلى استدراج است ـ [۵۴] مىشوند و افسار گسیخته و از بلاها و مصیبتها ناسپاس و از خدا رویگردان مىشوند:[۵۵] «فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ × وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ». (سوره فجر/۸۹، ۱۵ـ۱۶ و نیز سوره فصلت/۴۱، ۴۹ـ۵۱) و حتى اگر در رخدادهاى بسیار دشوار نیز اندک توجهى به خدا کنند موقتى و براى نیل به خواستههاى شیطانى خویش است: «وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَهً مِّنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ…» (سوره زمر/۳۹، ۸)، تا آنجا که اصرار و عناد آنان به طور کلى زمینه هدایت را از میان برده، هیچ راهى دیگر براى توقف روند رو به رشد خسران نمىماند: «کُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِیلًا إِنَّکُم مُّجْرِمُونَ… فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ».[۵۶] (سوره مرسلات/۷۷، ۴۶،۵۰)
از سوى دیگر خداوند بر اساس سنت اختیار و اراده آزاد انسانها هر دو راه هدایت و گمراهى را فرا رویشان گشوده:[۵۷]«مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَهِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِن نَّصِیبٍ» (سوره شورى/۴۲، ۲۰) از دخالت مستقیم در زندگى بشر و جلوگیرى بى واسطه از خسران آدمیان پرهیز دارد:[۵۸] «قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّهُ الْبَالِغَهُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ» (سوره انعام/ ۶، ۱۴۹)
بر همین اساس آنان را کاملاً به حال خویش رها مىسازد: «ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ» (سوره انعام/ ۶، ۹۱) و به طور طبیعى براى به فعلیت رسیدن همه امکانات آنها در مسیر گمراهى و زیان زمینه مهیا مىشود: «مَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلاَ هَادِیَ لَهُ وَیَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ». (سوره اعراف/ ۷، ۱۸۶)[۵۹]
بر این اساس مفاهیم «املاء»، «امهال»، «وذر»، «تمتیع» و… از زاویهاى دیگر نمایانگر همان مفهوم استدراج است زیرا رهاکردن و مهلت دادن از روى بىاعتنایى و بىتوجهى، به حرکت انسان در مسیر طبیعى خسران مىانجامد: «ثُمَّ تَوَلَّیْتُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِینَ» (سوره بقره/۲، ۶۴) بنابراین طبق برخى روایات، استدراج در خود معناى سقوط و نزول را دارد ولى املاء و امهال و… از آن تهى است،[۶۰] با این حال املاء و امهال و..
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 