پاورپوینت کامل امامزاده شاه اسماعیل(سید سربخش) ۷۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امامزاده شاه اسماعیل(سید سربخش) ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امامزاده شاه اسماعیل(سید سربخش) ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امامزاده شاه اسماعیل(سید سربخش) ۷۰ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ مدفن سید سربخش(محمد عزیزی) کجاست؟
۲ مدفون دراین بقعه کیست و داستان شهادت وی
۳ داستان شهادت محمد عزیزى و پاره اى از حالات وی
۴ ابوالمعالی اسماعیل(سید سربخش)
۵ پی نوشت
۶ منبع
مدفن سید سربخش(محمد عزیزی) کجاست؟
همانطوری که بیان گردید در این شهر(قم) دو بقعه بنام سید سربخش معروف بود. که نام اولى آن در اکثر کتب تاریخى ذکر گردیده و درکتاب(انوار المشعشعین)(۲) هم بنقل از تاریخ قم چنین است که:”مدفون در این بقعه ظاهرا از اولادهاى حضرت امام صادق(ع) و از نسل جناب محمد دیباج که نسب شریفش از قرار زیر است مى باشد؛”شاهزاده محمد بن عبدالله بن حسین بن على بن محمد دیباج بن امام جعفر الصادق(ع)(۳)” که در نهروان بقتل رسیده و جسد مطهرش را به قم نقل و بخاک سپردند، و مرحوم شیخ عباس قمى درکتاب منتهى الآمال(۴)هم به این معنی تصریح نموده که سید سربخش همان امامزاده محمد عزیزى است که در نهروان بقتل رسیده و در قم بخاک سپرده شده است، و علامه مجلسى هم در کتاب بحارالانوار بطور کلى می نگارد که قبور بسیارى از احفاد محمد بن امام جعفرالصادق(ع) در قم مى باشند(۵).
بنابر عبارت فوق روشن مى گردد که مدفون دراین بقعه مورد نظر جناب محمد عزیزى مى باشد و از طرفى هم خلاف آن بدلائل زیر ثابت شده که چنین است؛
۱ـ نام مدفون دراین گنبد جناب شاهزاده اسماعیل و از احفاد امام جعفرالصادق(ع) است زیرا این نام در روى لوح مزار و کتیبه کمربندى بقعه که باستانى و مربوط به شش قرن قبل مى باشد ثبت گردیده است و اینگونه اسناد هم قابل تشکیک و تردید نیستند و هیچ نویسنده و مؤلفى هم حق ندارد که بدون داشتن اسناد معارض به طرد آنها بپردازد.
۲ـ چون اکثر مؤلفین مدفون بودن محمد عزیزى معروف به سید سربخش را طبق نقل قول تاریخ قم قائل شده اند، لذا بدیهى است که از مدفون بودن جناب شاهزاده اسماعیل معروف به سید سربخش اطلاعى دردست نداشته و تتبعى هم ننموده که مرتکب این اشتباه شده اند، زیرا این شاهزاده در سنه ۶۱۷ هـ .ق یعنى دو قرن و نیم بعد از تالیف کتاب تاریخ قم بشهادت رسیده و دلائلى کافى بر قتل و دفن وى در این مکان مشهود و مستند و مذکور خواهد افتاد.
۳ـ اما علت این توهم از آنجاست که چون بقعه این دو شاهزاده در جوار هم و معروف به سربخش و هر دو هم بشهادت رسیده ان منجر گردید که پس از تخریب بقعه اولى یعنى بقعه شاهزاده محمد عزیزی، بقعه شاهزاده اسماعیل معروف به سید سربخش به اشتباه محمد عزیزى تلقى گردد وحال آنکه دلائل کافى مبنى بر منهدم شدن بقعه شاهزاده محمد عزیزی بر اثر توسعه خیابان آذر که ذکر خواهد شد موجود مى باشد.
مدفون دراین بقعه کیست و داستان شهادت وی
اما مدفون در این گنبد جناب شاهزاده ابوالمعالى اسماعیل بن عبدالله بن حسین بن محمد بن حسین بن احمد بن محمد عزیزی(۶)بن حسین بن محمد اطروش بن على بن حسین بن على بن محمد دیباج بن امام صادق(ع) مى باشد که از اعاظم نقباء و شرفاء و فضلاى سادات در خطه خراسان بود که به این نام(اسماعیل) در قرن هفتم در منطقه خراسان دو نفر بودند و هر دو بفضل و رفعت منزلت شهرت داشته اند که باید توضیح داد، ابوالمعالى اسماعیل مورد بحث، جداى ابوالمکارم اسماعیل یعنى سید ابوطالب اسماعیل(۷)بن محمد بن حسین بن احمد الازورقانى بن محمد بن عزیز بن الحسین بن محمد بن على بن حسین بن على بن محمد دیباج بن امام صادق(ع) است که بعنوان قاضى نسابه مشهور(۸)و در شهر مرو داراى محبوبیت تامه با مقبولیت عامه و متصدى مقام قضا بود و کتبى هم تألیف کرده است من جمله(شجون الاحادیث و زهره الحکایات) که یاقوت حموى رومى در سال ۶۱۴ هـ .ق در مرو با وى برخورد کرده و او را ستوده است.
بهرحال شاهزاده ابوالمعالى اسماعیل مورد بحث، پس از کسب علوم و اکتساب معارف اسلامى به دار الملک خراسان(نیشابور) منتقل گشت و چندان وجیه الملک گردید و بحدى رفعت منزلت و حشمت یافت که سلطان محمد خوارزمشاه او را بمقام نقیب النقبائى کشور برگزید.
مقام نقباء از عناوین رفیع روحانى و سیاسى بود که از آغاز خلافت عباسیان در بغداد از ناحیه آنان براى ثبت و ضبط انساب سادات عباسى و علوى برگزیده میشد ولى سادات علوی از تبعیت نقباى عباسى خوددارى کردند ودر نتیجه براى آنان نقیب خاصى انتخاب می گردید که در اکثر ولایات نقیب با شخصیت، و شاخصیت تامه بود که با نظر نقیب النقباء انتخاب مى گردید و درهر حال هم از وى تبعیت و جانب دارى مى کردند.
و ابوالمعالى اسماعیل معروف به سید سربخش در سراسر خطه نفوذ سلطان محمد تا سال ۶۱۷ هـ .ق بدون هیچ معارضى نقیب النقباء و رئیس بود و در کلیه مهام امور از نظر و فکر وى تبعیت مى نمودند هیچ مهمى بدون موافقت وى انجام نمى پذیرفت چنانکه در حمله سپاه مغول هم ارکان دولت با نظر وى از تسلیم نیشابور خوددارى بعمل آوردند.
ولی سلطان محمد خوارزمشاه با صدور دستور بر قتل ۴۵۰ تن ا زتجار ترکستان و سپس قتل ایلچى چنگیزخان از روى کمال غرور، حس انتقامجوئى چنگیزخان را چندان تحریک کرد که پس از جمع آورى سپاهى از مغول بر ممالک ماوراء النهر یورش برده پس از تسخیر آنها از رود جیحون عبور کرد.
ولی سلطان محمد بجاى جلوگیرى از عبور وى در حالیکه چهارصد هزار تن سپاهى در اختیار داشت، بدون هیچ مشورت سپاه خود را پراکنده ساخت و هر لشگرى را بسوئى گسیل نمود و(ترکان خاتون) حرم خویش را هم با مادر و فرزندان خود بهمراه ناصرالدین وزیر به د قارون روانه نمود و خود متوجه عراق گردید و در سر راه خود در نیشابور بساط عیش خوش را پهن نمود و بکلى از آمادگى حمله سپاه مغول غافل بود که یکدفعه خبر رسید که سی هزار سوار بفرماندهى جته نویان و سویداى بهادر از رود جیحون گذشته در مسیر خویش هر شهر و دیارى را طعمه آتش قتل و غارت ساخته اند.
از شنیدن این خبر ناگوار ترس و رعبى به دل سلطان راه یافت و توصیه کرد که در مهام امور از ابوالمعالى اسماعیل معروف به سید سربخش تخلف نورزید و سپس خود از راه اسفراین متوجه شهر رى گردید.
چون بشهر رى رسید خبر شنید که سپاه مغول پس قتل و غارت بلاد خراسان در دنبال سلطان هستند، در این وقت از کرده خویش پشیمان گشته مى اندیشید که هرگاه در کلات باقوای مجهز خود مى ماند هیچ نیروئى قادر بر پیشروى و مقابله با وى را نداشتند و یا اگر با چهار صد هزار سوار خود سر راه سپاه چنگیز را در کنار رودخانه مى گرفت، امکان نداشت که چنگیز بتواند از آب بگذرد و بیک چنین سرنوشت شومى دچار گردد.
سرانجام سلطان محمد، بجهت ترس زیاد به اطراف دریاى خزر دردل جنگل پناهنده گشت و هنگامیکه خبر دستگیرى و زنان و فرزندان خود را شنید از غصه فراوان مدهوش شد و درگذشت و چون کفنى همراه نداشت او را در لباس خود بخاک سپردند.
اما دار الملک نیشابور که داراى جمعیتى بیش از هزا هزار تن(یک میلیون نفر) و برج و باره اى متین و آهنین داشت و سربازان آزموده با اسلحه کامل در داخل شهر به آمادگی کامل بسر مى بردند، از اینرو بود که تسخیر شهر براى سپاهیان چنگیز به این سهولتی میسر نبود بنابراین جته نویان و سویداى بهادر چون به نیشابور رسیدند، خیمه ها برافراشتند و شهر را در محاصره گرفتند و چون مدت محاصره بطول انجامید پیکى نزد سران شهر اعزام داشت تا نسبت بر تسلیم شهر آنها را قانع سازد.
اما فخرالملک و مجیر الملک و ضیاء الملک و قاضى القضات قاضى رکن الدین على بن ابراهیم با شاهزاده ابوالمعالى اسماعیل به مشورت پرداخته سرانجام جواب خود را با هدایای فراوان بهمراه چند پیک چرب زبان نزد فرماندهان مغول فرستادند و مفاد جواب چنى بود که نیشابور دارالملک خراسان، با جمعیت و ارزقى فراوان و باره اى متین و نیروئی مجهز است و در غیاب پادشاه تسلیم آن سزوار نیست پس بهتر آنستکه شما به دنبال سلطان بروید و هرگاه بر او پیروز شدید سراسر مملکت بدون منازع از آن شما خواهد بود، بدین وسیله خان زادگان پس از شنیدن این پاسخ از محاصره دست کشیدند ودردنبال پادشاه بسوی رى شتافتند.
اما اشاعه اخبار سفاکى و قتل و غارت سربازان مغول در هردیار توأم با خبر فراز و اختفاء سلطان محمد بیش از هر کس سران و ارکان دولت در نیشابور را به وحشت انداخته بود، لذا هنگى با زن و فرزند از شهر خارج شدند و هر یک مأمنى برگزیدند که من جمله جناب شاهزاده ابوالمعالى اسماعیل مسبب اصلى پایدارى و عدم تسیلم شهر به سپاه مغول بود بسوى قم هجرت نمود و در محله رضاباد(۹)با خاطر آشفته به عبادت و بندگى اشتغال ورزید.
اما امیرزاده جته نویان پس از قتل مردم رى از راه قم عازم همدان بود تا از گرماى سخت تابستان، خود را نجات بخشد که در بین راه چند تن از مخالفین مفسد که در سپاه مغول بنام راهنماء راه یافته بودند قتل مردم قم به استناد آنکه رافضى مذهبند واجب و متسوجب اجر جزیل خواهید بود را در نظر امیرزاده جته نویان جلوه داه و او را برای قتل عام مردم قم مصمم ساختند، خصوصا در محاصره شهر قم مقاومت مردم این شه رباعث شد که خشم جته نویان را زیادتر نماید و پس از منهدم نودن حصار قم و رخنه به داخل شهر چنان بقتل و غارت دست زد که تمام شهر به ویرانه اى جغد نشین مبدل گردید.
در این کشتار وحشیانه دو تن از نقباء و شرفاى سادات چنانکه از کتیبه ها بدست آمده است نیز کشته و شربت شهادت را نوشیده اند که در هیچ یک از کتب تاریخى جزئیات حادثه ضبط نگردیده است.
یکی سید جعفر نقیب موسوى که در غرب شهر بالاتر از بقعه و بارگاه شاهزاده ابراهیم دارای قبه و بارگاه مجلل مى باشد که از آثار قرن هفتم بوده و بتازگى تمام بناء آن مجددا احداث گردید و دیگرى شاهزاده ابوالمعالى اسماعیل معروف به(سید سربخش) بن عبدالله بن حسین بن محمد بن حسین بن احمد بن محمد بن عبدالله عزیز بن حسین بن محمد بن علی بن حسین بن على بن محمد دیباج ابن امام صادق(ع) مى باشد که بقعه و قبه اش در سال ۷۷۴ هـ .ق بنیان گردیده است و چون نامبرده را مسبب عدم تسلیم مردم نیشابور معرفی کرده بودند سر او را از تن جدا ساخته و نزد امیرزاده بردند و پس از آنکه تن ویرا در خانه مسکونیش در محله(رضاباد) با ترس و لرز بخاک سپردند و جته نویان از این منطقه دور شد سر او را بهر کیفیت از میان سرهاى بریده اى که روى هم انباشته بودند بدست آورده در نزدیکى بدنش دفن کردند(۱۰). که بنابراین مدفون در این بقعه مورد نظر همین شاهزاده مى باشد و بقعه جناب امامزاده محمد عزیزى که حالاتش خواهد آمد بر اثر توسعه خیابان آذر منهدم گردید و دلائلش ذکر خواهد شد.
داستان شهادت محمد عزیزى و پاره اى از حالات وی
در تاریخ قم(۱۱)مسطور است که عبدالله بن الحسین در قم مقیم گشت و از او محمد عزیزى در وجود آمد که مادر محمد مزبور همان فاطمه دختر قاسم بن احمد بن على بن جعفر عریضی(ع) و خواهر شاهزاده احمد بن قاسم است که در قبه شاهزاده احمد بن قاسم بخاک سپرده شده است و داستان هجرت آنان از مدینه به قم و بخاک سپردن آنان در مقبره مالون(دروازه قلعه) قبلا نگاشته شد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 