پاورپوینت کامل مکارم شیرازی، ناصر ۶۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مکارم شیرازی، ناصر ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مکارم شیرازی، ناصر ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مکارم شیرازی، ناصر ۶۵ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ ولادت
۲ نسب آیت الله العظمی مکارم شیرازى
۳ کودکی آیت الله العظمی مکارم شیرازى
۴ تحصیل در علوم دینى
۴.۱ پیمودن راه ده ساله در چهار سال
۴.۲ اتمام صمدیه در کمتر از دو شبانه روز
۴.۳ شرکت در کلاس درس آیت الله العظمی بروجردى
۴.۴ درجه اجتهاد
۵ تقریظ آیت الله العظمی حکیم رحمه
۶ تشویق آیت الله حجت رحمه الله
۷ تشویق آیت الله العظمی بروجردى رحمه الله
۸ عنایت امام زمان به آیت الله مکارم شیرازی
۹ تشویقها و عنایتهاى حضرت امام رحمه الله
۱۰ منابع
۱۱ پیوندها
۱۲ آرشیو عکس و تصویر
ولادت
آیت الله مکارم شیرازى در سال ۱۳۰۵ هجرى شمسی در شهر شیراز در خانواده ای مذهبى دیده به جهان گشود.
نسب آیت الله العظمی مکارم شیرازى
جد اعلاى ایشان «حاج محمدباقر» که از تجار شیراز بشمار میرفت، در «سراى نو» شیراز به تجارت اشتغال داشت، لباسى شبیه لباس روحانیت میپوشید و پیوسته در مسجد «مولاى» شیراز به جماعت حاضر میشد و مورد تکریم و احترام و اطمینان بود. جد ایشان مرحوم «حاج محمدکریم» فرزند حاج محمدباقر که او نیز عمامهاى بر سر داشت و در بازار در اثناى کار، کلاه پوستینى بر سر میگذاشت، در «سراى گمرک» شیراز و سپس در «بازار وکیل» به تجارت مشغول بود، همواره در مسجد «مولاى» شیراز در نماز جماعت شرکت میکرد و از مرتبطین و نزدیکان مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمدجعفر محلاتى رحمه الله پدر مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ بهاءالدین محلاتى و مرحوم آیت الله حاج سید محمدجعفر طاهرى رحمه الله به حساب میآمد.
پدرشان حاج محمدعلی او نیز از تجار معروف شیراز بود. ایشان در مورد پدرشان چنین میفرمایند: «پدرم علاقه زیادى به آیات قرآن داشت. در دورانى که در مدارس ابتدایى تحصیل میکردم، گاهى شبها مرا به اطاق خودش فرامیخواند و به من میگفت: ناصر! کتاب آیات منتخبه و ترجمه آن را براى من بخوان (این کتاب مجموعه آیاتى بود که توسط بعضى از دانشمندان، انتخاب شده و در زمان رضاخان در مدارس به عنوان تعلیمات دینى تدریس میشد) من آیات و ترجمه آن را براى او میخواندم و او لذت میبرد».
کودکی آیت الله العظمی مکارم شیرازى
نبوغ ایشان از اوایل کودکى امرى مشهود بوده و در هر مرحله از مراحل عمرش آشکارتر میگشت. استاد به کلاسهاى به اصطلاح جهشى خود در آن دوران اشاره میکند و میفرماید: «چهار یا پنج ساله بودم که به دبستان رفتم و به اصطلاح امروز چون سن من کافى نبود، در کلاس آمادگى شرکت کردم، مدرسه ما به نام «زینت» در شیراز معروف بود، ولى در همان کلاس آمادگى، به ما تعلیماتى یاد دادند که خوب آنها را فراگرفتم و به همین دلیل بدون این که سلسله مراتب رعایت شود، مرا به کلاسهاى بالاتر بردند».
تحصیل در علوم دینى
پس از آن که با سقوط رضاخان و فراهم شدن آزادى نسبى، مرحوم آیت الله حاج سید نورالدین شیرازى از همه علاقمندان، به تحصیل در علوم دینى دعوت کرد. ناصر مکارم شیرازى که در آن زمان در سال سوم دبیرستان مشغول تحصیل بود با اشتیاق زائدالوصفى حاضر شدند که در کنار دروس دبیرستان، دروس دینى را مشغول شود.
ایشان در این باره می گویند: «محل بعدى ما مدرسه خان در شیراز بود که از مدارس بسیار قدیمی و بزرگ و معروف است که محل تدریس یا تحصیل فیلسوف گرانقدر صدرالمتألهین شیرازى بود. شروع به جامع المقدمات و شرح الأمثله کردم. استاد من، مرحوم آیت الله ربانى شیرازى بود، به ایشان گفتم من جامع المقدمات ندارم اگر بیست و چهار ساعت، امانت بدهى مطالعه میکنم و امثله و شرح الامثله را یک روزه با مطالعه، امتحان میدهم، ایشان به من دادند و تمام شب و روز را مشغول شدم و فردا امتحان دادم قبول شدم و به رتبه بالاتر ارتقاء یافتم و با ایشان خداحافظى کردم و در کلاس دیگرى شرکت نمودم».
پیمودن راه ده ساله در چهار سال
درخشندگى این نبوغ، زمانى اوج میگیرد که استاد، ره ده ساله امروزِ دورانِ سطحِ حوزههاى علمیه را چهار ساله میپیماید، آنگاه، در حالى که تنها هفده بهار از عمر شریفش میگذرد بر متن عمیق کفایه الاصول مرحوم آخوند خراسانى، حاشیه میزند.
استاد در این باره میفرماید: «با جدیتى که استاد بسیار دلسوز و پرکار (آیت الله موحد) داشت، از اول سیوطى تا آخر کفایه را نزد او در مدت چهار سال خواندم، همان درسى که امروز در حوزهها در مدت ده سال خوانده میشود. و هنگامی که کفایه را تمام کردم، حدود هفده سال داشتم و در همان شیراز، حاشیه فشردهاى بر کفایه نوشتم، این نکته نیز شنیدنى است که بعد از اتمام جامع المقدمات در مدرسه خان، روزى مرحوم آیت الله موحد به مغازه پدرم آمد؛ تابستان بود و روزها در مغازه پدر که شغلش در آن زمان جوراب بافى بود کار میکردم، رو به پدرم کرد و سخنى گفت که مضمونش این بود: چند پسر دارى؟ چهارتا. بیا این یکى (ناصر) را وقف امام زمان علیه السلام کن و پدرم با این که کمک زیادى به او میکردم پذیرفت که مرا به خدمت آقاى موحد یعنى مدرسه علمیه آقا باباخان بفرستد».
اتمام صمدیه در کمتر از دو شبانه روز
از شگفتىهاى آن زمان در همین زمینه، قصهاى است که استاد حکایت میکند: «روزى استاد ما، عبارت معروف «صمدیه» (والمبرد ان کان کالخلیل فکالخلیل والاّ فکیونس والاّ فکالبدل) را از من سؤال کرد و سفارش کرد آن را حل کنم، من صمدیه را از میان کتابهاى جامع المقدمات تا آن روز نخوانده بودم در حالى که از پیچیدهترین کتابهاى جامع المقدمات است، تصمیم گرفتم آن را با مطالعه حل کنم، در مدت «سی و شش ساعت» یعنى کمتر از دو شبانه روز، تمام آن را مطالعه و جواب سؤال استاد را تهیه کرده و براى ایشان بیان کردم و ایشان تعجب کرد و مرا تشویق نمود.
شرکت در کلاس درس آیت الله العظمی بروجردى
این درخشش هنگامی به قله خود میرسد که مشاهده شود جوانى هیجده یا نوزده ساله، پاى در محفل درس شیخ الفقهاء و استاذ الاساتذه مرحوم آیت الله العظمی بروجردى قدس سره میگذارد. او که (مطابق تعریف استاد) مردى بسیار باتقوى، هوشیار، نورانى، جذاب و فوقالعاده در فقه قوى بود و در واقع مکتب خاص و مستقلى در فقه داشت که به واقعیت بسیار نزدیک بود و در رجال و حدیث و ادبیات و فنون دیگر، فوقالعادگى داشت، درسش براى استاد ما بسیار دلچسب بود و به اعتراف خود استاد، بسیار چیزها در مکتب فقهى او آموخت.
خاطره شرکت در درس این اَبَر مرد فقه و حدیث را استاد، این چنین توصیف میکند: «در آغاز جوانى، هیجده-نوزده ساله بودم و شرکت چنین نوجوانى در درس مثل آیت الله العظمی بروجردى که معمرین و بزرگان حوزه، حتى استاد من آیت الله العظمی داماد و آیت الله العظمی گلپایگانى و همچنین امام راحل قدس سره در آن شرکت داشتند، کمی عجیب بود، مخصوصاً زمانى که به خود شجاعت طرح اشکال در اثناى درس را میدادم، مسأله عجیبتر به نظر میرسید و شاید بعضى به خود میگفتند: این پسر بچه شیرازى چرا این قدر جسور است و به خود اجازه طرح اشکال و «إن قلت» را در چنین محضر بزرگى میدهد؟!».
حکایت ذیل در این رابطه قابل توجه و جالب است: «یک روز آیت الله العظمی بروجردى در درس فقه اشاره به مسأله «صید لهوى» کردند یعنى شکار رفتن کسانى که براى تفریح شکار میکنند. معروف میان فقها این است که سفر این گونه اشخاص تمام است، اما شاید کمتر کسى حکم به حرام بودن چنین کارى کند، من که در آن زمان طلبه کم سن و سالى بودم، رفتم و مدارک زیادى براى حرمت صید لهوى از کلمات قدما و متأخرینِ از آنها، جمع آورى کردم و ثابت نمودم که سفر صید لهوى یکى از مصادیق سفر حرام است که نماز در آن، باید تمام خوانده شود. هنگامی که آیت الله العظمی بروجردى آن نوشته را مطالعه کرد با تعجب پرسید که این نوشته را خود شما نوشتهاید؟! عرض کردم آرى!».
درجه اجتهاد
چنین نبوغ و استعداد فوقالعاده بود که به ضمیمه خصوصیات دیگرى که ذکرش خواهد آمد، سبب شد استاد در سن بیست و چهارسالگى موفق به اخذ اجازه اجتهاد گردد: از زبان خود استاد بشنوید: «پس از ورود به نجف اشرف بزودى به واسطه طرح سؤالات مختلف در بحثهاى اساتید بزرگ، شناخته شدم و همه جا مورد عنایت و محبت قرار میگرفتم و سرانجام در سن بیست و چهار سالگى به وسیله دو نفر از مراجع بزرگ آن زمان مفتخر به اجازه اجتهاد گشتم: یکى آیت الله العظمی اصطهباناتى بود که از مراجع بسیار با شخصیت و شیخ الفقهاء محسوب میشد، ایشان لطف و محبت فوقالعادهاى به من پیدا کردند، لذا اجازه کامل اجتهاد برایم مرقوم فرمودند و دیگر آیت الله العظمی حاج شیخ محمدحسین کاشف الغطاء بود، ایشان چون آشنایى به وضع من نداشتند فرمودند از شما امتحان میکنم! گفتم آمادهام، از من خواستند رسالهاى درباره این مسأله که «آیا تیمم، مبیح است یا رافع حدث؟» بنویسم، من هم رسالهاى مشروح در این زمینه تهیه کردم، خدمت ایشان دادم، ایشان علاوه بر آن، یک امتحان شفاهى نیز از من به عمل آوردند و یکى از مسائل پیچیده علم اجمالى را سؤال فرمودند، وقتى جواب دادم ایشان اجازه را مرقوم داشته و محبت فرمودند».
از نکتههایى که دلیل این نبوغ و استعداد موهبتى است (در عین حال بر حافظه قوى استاد نیز گواهى میدهد) این است که استاد گاهى درسهایى را که دو هفته قبل در نجف اشرف از مرحوم آیت الله العظمی خوئى شنیده بودند بعد از گذشتن این مدت طولانى به طور کامل یادداشت میکردند، این در حالى است که امروز، غالب طلاب، مطالب استاد را سر درس مینویسند، مبادا چیزى از خاطر آنها محو شود!
تقریظ آیت الله العظمی حکیم رحمه
آخرین قصهاى که از حوزه نجف، مهر تأیید بر نبوغ استاد و اوجِ نضوج اندیشه ایشان میزند تقریظى است که صاحب مستمسک العروه الوثقى، مرحوم آیت الله العظمی حکیم، آن فقیه تمام عیار، بر حاشیه دفتر کتاب الطهاره (که تقریر درس خارج فقه آن مرحوم بود و به قلم استاد، تقریر و تدوین شد) وارد کردند، دستخط شریف آن مرحوم، عیناً چنین است: «بسم الله الرحمن الرحیم و له الحمد والصلاه والسلام على رسوله و آله الطاهرین، قد نظرت فی بعض مواضع هذا التقریر بمقدار ما سمح به الوقت فوجدته متقناً غایه الإتقان ببیان رائق و أسلوب فائق یدلّ على نضوج فی الفکر و توقّد فی القریحه و اعتدال فی السلیقه فشکرت اللّه سبحانه أهل الشکر على توفیقه لجناب العلامه المهذب الزکیّ الألمعى الشیخ ناصر الشیرازی سلّمه اللّه تعالى و دعوته سبحانه أن یسدده و یرفعه الى المقام العالی فى العلم والعمل، إنّه ولىّ التسدید و هو حسبنا و نعم الوکیل والحمدلله ربّ العالمین». محسن الطباطبائى الحکیم؛ ۹/ج ۱ / ۱۳۷۰ هـ.ق «به نام خداوند بخشنده مهربان، و او راست سپاس، و درود و سلام بر فرستاد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 