پاورپوینت کامل مکاتبه امام حسن علیه السلام و معاویه ۹۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مکاتبه امام حسن علیه السلام و معاویه ۹۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مکاتبه امام حسن علیه السلام و معاویه ۹۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مکاتبه امام حسن علیه السلام و معاویه ۹۱ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ عوامل و زمینه‌های صلح
۲ برخی مکاتبات امام حسن با معاویه و ماجرای صلح
۳ پانویس
۴ منابع

عوامل و زمینه‌های صلح

۱- عدم تمایل مردم به جنگ

از منابع تاریخی بر می ‌آید که مردم کوفه چندان تمایلی به جنگ با معاویه نداشته و برای حفظ جان خویش خواستار صلح بودند. به نظر می ‌رسد تنها عده محدودی از یاران حضرت خواستار جنگ با معاویه بوده‌اند.

ابن خلدون می نویسد: «ایشان به یاران خویش فرمود: معاویه ما را به چیزی دعوت می کند که در آن نه عزت است و نه عدالت. اگر شما خواستار مرگ (در راه خدا) باشید، دعوتش را به او باز می گردانیم. مردم از اطراف، ندا سر دادند و خواستار صلح شدند».[۷]

در منابع آمده که معاویه یک میلیون درهم نزد عبیدالله بن عباس فرستاد. عبیدالله با هشت هزار نفر از همراهانش نزد معاویه رفتند.[۸]

۲- توطئه‌ها و فریب افکار عمومی توسط معاویه

معاویه کسانی را پنهانی میان لشکر امام حسن علیه السلام می ‌فرستاد که می ‌گفتند؛ حسن با معاویه صلح کرد و پیشنهاد او را پذیرفت و به همین جهت نظم لشکر به هم خورد.[۹]

۳- وجود عده‌ای از خوارج در سپاه امام حسن علیه السلام

امام حسن علیه السلام به هر قیمتی خواستار جنگ با معاویه بودند و هجوم خوارج به خیمه امام حسن علیه السلام و غارت خیمه حضرت و مجروح ساختن ایشان، موجبات پراکندگی هر چه بیشتر یاران آن حضرت را فراهم ساخت.[۱۰]

ابن اعثم کوفی می ‌نویسد: جراح بن سنان، ضربتی به ران حضرت زد. امام حسن علیه السلام از اسب افتاد و بی هوش شد.[۱۱]

برخی مکاتبات امام حسن با معاویه و ماجرای صلح

وقتی امام حسن علیه السلام دید نیرویی ندارد و یارانش پایداری نکرده و از گرد او پراکنده گشته‌اند، با معاویه صلح کرد و بالای منبر رفت و فرمود: «ای مردم همانا خدا شما را به اول ما هدایت کرد و خون ‌های شما را به آخر ما حفظ کرد…».[۱۲]

سپس حضرت، عبدالله بن حارث را نزد معاویه فرستاد و به او گفت به معاویه بگو که من در این کار اندیشه کرده‌ام اگر تو با بندگان خدای تعالی زندگانی نیکو خواهی کرد و ایشان را بر جان و مال و فرزند ایمن خواهی داشت و به اوامر و نواهی خدای تعالی و سنن محمد صلی الله علیه و آله قیام خواهی نمود، این کار را به تو سپارم و با تو صلح کنم.[۱۳]

معاویه تمام شرایط را پذیرفت. امام حسن علیه السلام در صلح نامه نوشت: «این مصالحه‌ای است میان حسن بن علی علیه السلام و معاویه بن ابی سفیان، بر آن قرار با او صلح می ‌کند و امر خلافت را به او وامی‌گذارد که چون وفات او نزدیک شود هیچ کسی را به ولیعهدی منصوب نکند و کار خلافت را به شورا واگذارد. مسلمانان و خصوصاً شیعیان علی علیه السلام هر کجا باشند، از دست او ایمن باشند. معاویه قسم یاد کرد و قبول کرد که به این عهد و شرط وفا کند و هیچ مکر و کیدی نداشته باشد».[۱۴]

شهید مطهری می‌ نویسد: که اگر امام حسن علیه السلام با این شرایط، صلح را قبول نمی ‌کرد، امروز در مقابل تاریخ محکوم بود. قبول کرد و تاریخ، آن طرف (معاویه) را محکوم کرد.[۱۵]

صلح امام حسن علیه السلام، زمینه را برای قیام امام حسین علیه السلام فراهم کرد. لازم بود امام حسن علیه السلام یک مدتی کناره‌ گیری کند تا ماهیت اموی ‌ها که بر مردم مخفی و مستور بود آشکار شود، تا قیامی که بنا بود بعدا انجام گیرد از نظر تاریخ قیام موجهی باشد.[۱۶]

صلح امام حسن علیه السلام با معاویه در ماه ربیع‌ الاول سال ۴۱ هجری صورت گرفت.[۱۷] بعضی گفته‌اند صلح در جمادی ‌الثانی یا اول سال ۴۱ هجری بوده است. مسعودی پس از نقل این قول می ‌نویسد: گفته اول (ماه ربیع الاول) به نظر ما معروف تر و درست‌تر است.[۱۸] شیخ عباس قمی می ‌نویسد: روز ۲۶ ماه ربیع الاول سال ۴۱ هجری امام حسن علیه السلام با معاویه صلح کرد.[۱۹]

علامه مجلسی می گوید: بدان که بعد از ثبوت عصمت و جلالت ائمه هدى علیهما السّلام باید که آن چه از ایشان واقع شود مؤمنان تسلیم و انقیاد نمایند و در مقام شبهه و اعتراض درنیایند؛ زیرا که آن چه ایشان مى کنند از جانب خداوند عالمیان است و اعتراض بر ایشان اعتراض بر خدا است؛ چه به روایت معتبر رسیده که حق تعالى صحیفه اى از آسمان براى حضرت رسالت صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرستاده و بر آن صحیفه دوازده مُهر بود، هر امامى مُهر خود را برمى داشت و به آن چه در تحت آن مهر نوشته بود عمل مى کرد، چگونه روا باشد به عقل ناقص خود اعتراض کردن بر گروهى که حجّت هاى خداوند عالمیانند در زمین، گفته ایشان گفته خداست و کرده ایشان کرده خداست.[۲۰]

شیخ صدوق و مفید و دیگران روایت کرده اند که بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام حضرت امام حسن علیه السّلام بر منبر برآمد، خطبه بلیغى مشتمل بر معارف ربّانى و حقایق سبحانى ادا نمود فرمود که مائیم حزب اللّه که غالبیم، مائیم عترت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم که از همه کس به آن حضرت نزدیک تریم، مائیم اهل بیت رسالت که از گناه و بدی ها معصوم و مطهریم، مائیم از دو چیز بزرگ که حضرت رسالت صلى اللّه علیه و آله و سلّم به جاى خود در میان امّت گذاشت و فرمود که: اِنّى تارِک فیکمُ الثِّقْلَین کتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتى. مائیم که حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلّم ما را جفت کتاب خدا گردانید و علم تنزیل و تاویل قرآن را به ما داد و در قرآن به یقین سخن مى گوئیم و به ظنّ و گمان تاویل آیات آن نمى کنیم؛ پس اطاعت کنید ما را که اطاعت ما از جانب خدا بر شما واجب شده است و اطاعت ما را به اطاعت خود و رسول خود مقرون گردانیده است و فرموده است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکمْ».[۲۱]

سپس حضرت فرمود که در این شب مردى از دنیا برفت که پیشینیان بر او سبقت نگرفتند به عمل خیرى، و به او نمى توانند رسید بندگان در هیچ سعادتى، به تحقیق که جهاد مى کرد با حضرت رسالت صلى اللّه علیه و آله و سلّم و جان خود را فداى او مى کرد و حضرت او را با رایت خود به هر طرف که مى فرستاد، جبرئیل از جانب راست و میکائیل از جانب چپ او بود، برنمى گشت تا حق تعالى فتح مى کرد بر دست او، و در شبى به عالم بقا رحلت کرد که حضرت عیسى در آن شب به آسمان رفت و در آن شب یوشع بن نون وصىّ حضرت موسى از دنیا رفت، از طلا و نقره از او نماند مگر هفتصد درهم که از بخشش هاى او زیاد آمده بود و مى خواست که خادمى از براى اهل خود بخرد؛ پس گریه در گلوى آن حضرت گرفت و خروش از مردم برآمد، پس فرمود: که منم فرزند بشیر، منم فرزند نذیر، منم فرزند دعوت کننده به سوى خدا، منم فرزند سراج منیر، منم از اهل بیتى که حق تعالى در کتاب خود مودّت ایشان را واجب گردانیده است، فرموده است که: «قُلْ لا اَسْئَلُکمْ عَلَیهِ اَجْرا إلا الْمَوَدَّهَ فِى الْقُرْبى وَ مَنْ یقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْنا».[۲۲]

حسنه اى که حق تعالى در این آیه فرمود محبّت ما است، پس حضرت بر منبر نشست و عبدالله بن عباس برخاست و گفت: اى گروه مردمان! این فرزند پیغمبر شما است و وصى امام شما است، با او بیعت کنید؛ پس ‍ مردم اجابت او کردند و گفتند: چه بسیار محبوب است او به سوى ما، چه بسیار واجب است حق او بر ما؛ و مبادرت نمودند و با آن حضرت بیعت به خلافت کردند. آن حضرت با ایشان شرط کرد که با هر که من صلحم شما صلح کنید و با هر که من جنگ کنم شما جنگ کنید، ایشان قبول کردند و این واقعه در روز جمعه بیست و یکم ماه مبارک رمضان بود در سال چهلم هجرت و عمر شریف آن حضرت به سى و هفت سال رسیده بود، پس حضرت امام حسن علیه السّلام از منبر به زیر آمد و عُمّال خود را به اطراف و نواحى فرستاد و حُکام و اُمراء در هر محل نصب کرد و عبداللّه بن عبّاس را به بصره فرستاد.[۲۳]

و موافق روایت شیخ مفید و دیگران از محدّثین عِظام، چون خبر شهادت حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام و بیعت کردن مردم با حضرت امام حسن علیه السّلام به معاویه رسید دو جاسوس فرستاد یکى از مردم بنى القین به سوى بصره و دیگر از قبیله حِمْیر به سوى کوفه که آن چه واقع شود به او بنویسند و امر خلافت را بر امام حسن علیه السّلام فاسد گردانند.

چون حضرت امام حسن علیه السّلام بر این امر مطّلع شد، جاسوس حمیرى را طلبید و گردن زد و مکتوبى فرستاد به بصره که آن جاسوس قینى را نیز پیدا نموده گردن زنند و نامه به معاویه نوشت و در آن نامه درج فرمود که جواسیس مى فرستى و مکرها و حیله ها برمى انگیزى، گمان دارم که اراده جنگ دارى، اگر چنین است من نیز مهیاى آن هستم.

چون نامه به معاویه رسید جواب هاى ناملایم نوشت و به خدمت حضرت فرستاد و پیوسته بین آن حضرت و معاویه کار به مکاتبه و مراسله مى گذشت تا آن که معاویه لشکر گرانى برداشت و متوجّه عراق شد و جاسوسى چند به کوفه فرستاد به نزد جمعى از منافقان و خارجیان که در میان اصحاب حضرت امام حسن علیه السّلام بودند و از ترس ‍ شمشیر حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام به جبر اطاعت مى کردند مثل عمرو بن حریث و اشعث بن قیس و شَبَث بن رِبعى و امثال ایشان از منافقان و خارجیان و به هر یک از ایشان نوشت که اگر حسن علیه السّلام را به قتل رسانى، من دویست هزار درهم به تو مى دهم و یک دختر خود را به تو تزویج مى نمایم و لشکرى از لشکرهاى شام را تابع تو مى کنم و به این حیله ها اکثر منافقان را به جانب خود مایل گردانیده از آن حضرت منحرف ساخت، حتّى آن که حضرت زرهى در زیر جامه هاى خو مى پوشید براى محافظت خود از شر ایشان و به نماز حاضر مى شد.

روزى در اثناى نماز، یکى از آن خارجیان تیرى انداخت به جانب آن حضرت، چون زره پوشیده بود اثرى در آن حضرت نکرد، آن منافقان نامه ها به سوى معاویه نوشتند پنهان از آن حضرت و اظهار موافقت با او نمودند، پس خبر حرکت کردن معاویه به جانب عراق به سمع شریف حضرت حسن علیه السّلام رسید، بر منبر آمد حمد و ثناى الهى ادا کرد و ایشان را به جنگ با معاویه دعوت نمود، هیچ یک از اصحاب آن حضرت جواب نگفتند!

پس عدى بن حاتم از زیر منبر برخاست و گفت: سبحان اللّه! چه بد گروهى هستید شما، امام شما و فرزند پیغمبر شما، شما را به سوى جهاد دعوت مى کند اجابت او نمى کنید! کجا رفتند شجاعان شما؟ آیا از غضب حق تعالى نمى ترسید، از ننگ و عار پروا نمى کنید؟

پس جماعت دیگر برخاستند با او موافقت کردند، حضرت فرمود: اگر راست مى گوئید به سوى نخیله که لشکرگاه من آن جا است بیرون روید و مى دانم که وفا به گفته خود نخواهید کرد، چنان چه وفا نکردید براى کسى که از من بهتر بود و چگونه اعتماد کنم بر گفته هاى شما و حال آن که دیدم که با پدرم چه کردید!

پس از منبر به زیر آمد سوار شد و متوجّه لشکرگاه گردید، چون به آن جا رسید اکثر آن ها که اظهار اطاعت کرده بودند وفا نکردند و حاضر نشدند؛ پس حضرت خطبه خواند و فرمود: که مرا فریب دادید چنان چه امام پیش از من را فریب دادید، ندانم که بعد از من با کدام امام مقاتله خواهید کرد؟ آیا جهاد خواهید کرد با کسى که هرگز ایمان به خدا و رسول نیاورده است و از ترس شمشیر ایمان اظهار کرده است؟

پس از منبر به زیر آمد و مردى از قبیله کنده را که «حکم» نام داشت با چهار هزار کس بر سر راه معاویه فرستاد و امر کرد که در منزل «انبار» توقف کند تا فرمان حضرت به او رسد، چون به انبار رسید، معاویه مطّلع شد، پیکى به نزد او فرستاد و نامه نوشت که اگر بیائى به سوى من، ولایتى از ولایات شام را به تو مى دهم و پانصد هزار درهم براى او فرستاد. آن ملعون چون زر را دید و حکومت را شنید دین را به دنیا فروخت، زر را بگرفت و با دویست نفر از خویشان و مخصوصان خود رو از حضرت گردانید و به معاویه ملحق شد؛

چون این خبر به حضرت رسید خطبه خواند و فرمود که این مرد کنْدى با من مکر کرد و به نزد معاویه رفت و من مکرّر گفتم به شما که عهد شما را وفائى نیست، همه شما بنده دنیائید، اکنون مرد دیگر را مى فرستم و مى دانم که او نیز چنین خواهد کرد، پس مردى را از قبیله بنى مراد پیش طلبید و فرمود: طریق (انبار) پیش دار و با چهار هزار کس برو در (انبار) مى باش ‍ و در محضر جماعت مردم از او عهدها و پیمان ها گرفت که غدر و مکر نکند، او سوگندها یاد کرد که چنین نکند. با این همه چون او روانه شد امام حسن علیه السّلام فرمود: که زود باشد او نیز غدر کند و چنان بود که آن جناب فرمود. چون به (انبار) رسید و معاویه از آمدن او آگاه شد، رسولان و نامه ها به سوى او فرستاد و پنج هزار درهم براى او بفرستاد و وعده حکومت هر ولایت که خواهد به او نوشت پس آن مرد نیز از حضرت برگشت و به سوى معاویه شتاب نمود؛ چون خبر او نیز به حضرت رسید باز خطبه خواند و فرمود که مکرّر گفتم به شما که شما را وفائى نیست اینک آن مرد مُرادى نیز با من مکر کرد و به نزد معاویه رفت.[۲۴]

بالجمله؛ چون حضرت امام حسن علیه السّلام تصمیم عزم فرمود که از کوفه به جنگ معاویه بیرون شود مُغیره بن نَوْفل بن الحارث بن عبدالمطلب را در کوفه به نیابت خویش بازداشت و نخیله را لشکرگاه خود قرار داد و فرمان کرد مغیره را که مردم را انگیزش دهد تا به لشکر آن حضرت پیوسته شوند و مردم اِعْداد کار کرده فوج از پس فوج روان شد و امام حسن علیه السّلام از نخیله کوچ داده تا به دیر عبدالرحمن رسید و در آن جا سه روز اقامت فرمود تا سپاه جمع شد این وقت عرض لشکر داده شد چهل هزار نفر سواره و پیاده به شمار رفت، پس حضرت، عبیداللّه بن عبّاس را با قیس بن سعد و دوازده هزار کس از دیر عبدالرحمن به جنگ معاویه فرستاد و فرمود: که عبیداللّه امیر لشکر باشد و اگر او را عارضه اى رو دهد، قیس بن سعد امیر باشد و اگر او را نیز عارضه رو دهد، سعید پسر قیس امیر باشد؛ پس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.